کمال
مقدمه
«کمال» در مقابل «نقص»، معنی دیگری دارد. یک شیء که از نظر اجزاء تمام است و از این نظر نقصی ندارد ولی بالقوّه میتواند چیز دیگری بشود، یعنی میتواند متحوّل بشود از مرتبهای و درجهای به مرتبه و درجه بالاتری، مادامی که آن مراتب را طی نکرده به آن میگوییم “ناقص”؛ وقتی که مراتب ممکن را طی میکند به آن میگوییم “کامل”. پس “تمام” در مقایسه با اجزاء است و کمال در مقایسه با مراتب و درجات[۱]. در جایی گفته میشود که یک استعداد طبیعی در یک شیء وجود داشته باشد و این استعداد، امکان این را که به فعلیّت برسد دارا باشد. این امر بالقوّه وقتی که به صورت طبیعی به حال بالفعل در میآید - یعنی در طبیعت شیء باشد و به مرحله فعلیت برسد - هر مرحله فعلیّت نسبت به مرحله امکان قبلی کمال است چون همان است که به مرحله وجود و واقعیت میرسد، یعنی قبل از این به صورت بطون و به طور مضمر و ضمن در شیء وجود دارد. [و در این مرحله به فعلیت میرسد][۲].[۳]
کمال مطلق
یعنی همه چیز به سوی خداوند در حرکت است[۴]. معنی کمال مطلق و علم مطلق و قدرت و اراده مطلقه این است که محدود و مشروط به چیزی نیست و مستلزم بینیازی خداوند است[۵].[۶]
منابع
پانویس
- ↑ فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۵۱.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۶۷۰.
- ↑ فلسفه تاریخ، ج۱، ص۳۴۷.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۹۶.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۶۷۰.