←نسب بنی ثقیف
(صفحهای تازه حاوی «{{سیره معصوم}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط =بنیثقیف | عنوان مدخل=بنیثقیف | مداخل مرتبط = بنیثقیف در قرآن - بنیثقیف در تاریخ اسلامی| پرسش مرتبط = }} == نسب بنی ثقیف == ثقفیان قبیلهای بزرگ و تأثیرگذار بر تاریخ شبه جزیره عربستاناند که...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط =بنیثقیف | عنوان مدخل=بنیثقیف | مداخل مرتبط = [[بنیثقیف در قرآن]] - [[بنیثقیف در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط =بنیثقیف | عنوان مدخل=بنیثقیف | مداخل مرتبط = [[بنیثقیف در قرآن]] - [[بنیثقیف در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== [[نسب]] [[بنی ثقیف]] == | == [[نسب]] [[بنی ثقیف]] == | ||
ثقفیان قبیلهای بزرگ و تأثیرگذار بر [[تاریخ]] شبه جزیره عربستاناند که نسب از قَسِیّ بن مُنَبِّه ملقب به "ثقیف" میبرند. [[ثقیف]] در لغت به معنای حاذق و [[تیزهوش]] است<ref> | ثقفیان قبیلهای بزرگ و تأثیرگذار بر [[تاریخ]] شبه جزیره عربستاناند که نسب از [[قَسِیّ بن مُنَبِّه]] ملقب به "ثقیف" میبرند. [[ثقیف]] در لغت به معنای حاذق و [[تیزهوش]] است<ref> خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۵، ص۱۳۸-۱۳۹.</ref> و از آنرو که قسی در [[روابط اجتماعی]] و امور [[کشاورزی]] [[مهارت]] داشت، وی را "ثقیف" [[لقب]] دادهاند.<ref> فاکهی، اخبار مکه، ج۳، ص۲۰۰-۲۰۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۲۶۸؛ بکری، معجم ما استعجم، ج۱، ص۶۶.</ref> برخی منابع نام "قسی" را هم بر اساس برخی [[روایات]]، لقب شمرده، وجه تسمیهاش را «[[قساوت قلب]] و آسانی ارتکاب [[قتل]]»<ref> ابن درید، الاشتقاق، ص۳۰۱؛ نیز ابن قتیبه، المعارف، ص۹۱؛ جاحظ، الحیوان، ج۶، ص۳۹۶؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۵۳.</ref> یا «[[غارت]] [[اموال]] [[ضعیفان]]»<ref> ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۴، ص۲۹۹.</ref> دانستهاند. | ||
در هر حال، آنچه مسلم است این است که نَسَب ثقیف در طول سه سدۀ نخست [[هجری]]، همواره محل [[منازعه]] بزرگان بود و این منازعه هم رنگ [[سیاسی]] به خود گرفته بود و هم رنگ فرقهای و نسبشناختی. برخی از [[صاحب نظران]] در این سدهها مانند [[ابن اسحاق]]<ref> | |||
قسی -جد [[جاهلی]] این قبیله– که در میانه سده چهارم میلادی میزیست،<ref> | ذکر دقیق نسب این قبیله، محل [[اختلاف]] نسب شناسان و تراجم نگاران قرار گرفته است. چندان که برخی [[ثقیف]] (قسی و فرزندانش) را براساس بعضی اقوال، به [[ایاد بن نزار]]<ref> نسب ثقفیان بر پایه این روایات چنین است: قسی بن منبة بن نَبیت بن منصور بن یقدم بن اَفصی بن دُعمی بن ایاد بن نزار بن عدنان. (ابن کلبی، نسب معد، ج۱، ص۱۲۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۰؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۵.) اما در روایتی، پیامبر{{صل}} بدون اشاره به خاستگاه ثقیف، آنان را یکی از چهار قبیله غیر عدنانی شمرده است. (بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸.).</ref> -از بازماندگان [[قوم ثمود]]- منتسب کرده<ref> این قول در میان نسبشناسانِ متقدم اسلامی رواجی تمام داشته، و در سدههای بعد، به قولی متروک مبدل شده است.</ref> و در [[تأیید]] این قول، به [[حدیثی]] از [[پیامبر]]{{صل}} مبنی بر اینکه ثقیف از ایاد است و ایاد از بازماندههای [[ثمود]]، [[دست]] یا زیدهاند.<ref> معمر بن راشد، «الجامع»، ص۶۵؛ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۸۸۴.</ref> بر اساس این روایات، منبه [[پدر]] قسی، فرزند [[نبیت بن منصور بن یقدم]] از قبیلۀ [[ایاد]] عنوان شده است.<ref> ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۲۴-۱۲۵؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۱۶۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۵.</ref> نیز در [[حدیثی]] دیگر از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، مردی از [[ثمود]] به نام "ابورغال"، به عنوان نیای بزرگ قبیلۀ ثقیف شناخته شده است؛<ref> گفته شده که روزی حضرت بر قبر ابورغال گذشت و فرمود: «هو ابوثقیف، کان من ثمود، و کان هذا الحرم یدفع عنه». (ابو الفرج اصفهانی، الاغانی، ج ۲، ص۴۶۳؛ ماوردی، أعلام النبوه، ص۲۹۵.؛ نیز بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۶ به نقل: از حماد الراویه: «ثقیف من ولد ابی رغال، و ابورغال من بقیة ثمود»، ابن جوزی، المنتظم، ج ۳، ص۳۴۳، وی گوید: «بعید است این ابورغال همان حاکم ستم گر باشد، بلکه به شخص راهنمای ابرهه نزدیکتر است و اگر او این باشد پس وی از فرزندان ثقیف است، دیگر ابوثقیف بودنش صحیح نیست».) فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش، تاریخ قبیله ثقیف(۱)، محمود حیدری آقایی.</ref> کسی که در [[حرم مکه]] [[خانه]] داشت و چون [[خداوند]] [[قوم]] او – ثمود - را هلاک کرد، به سبب حضور در [[حرم]]، [[عذاب]] از وی مرتفع شد. بر پایۀ این [[روایت]]، او پس از [[نجات]]، [[مکه]] را ترک گفت و در سرزمینی که بعدها به [[مسکن]] ثقفیان بدل شد، سکنا گزید. <ref> صنعانی، المصنف، ج۷، ص۶۷؛ ابن حبان، صحیح، ج۱۴، ص۷۸؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج۳، ص۱۵۸، ج۸، ص۲۴۶.</ref> برخی [[روایات]] هم، [[ثقیف]] را بردۀ ابی رغال شمردهاند.<ref> روزی حضرت علی{{ع}} بر ثقیف میگذشت آنان حضرت را ریشخند کردند، حضرت به آنان فرمود: «یا عبید ابی رغال.»...(ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج ۲، ص۴۶۳.) نک: ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۴، ص۲۹۸.</ref> گویا این [[باور]] در عصر [[صحابه]] رواج داشته، چندان که در روایاتی از [[امام علی]]{{ع}} <ref> راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۳۰؛ ابن طاووس، الیقین، ص۴۱۷.</ref> و [[عبدالله بن زبیر]]<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج 6، ص۳۵۲.</ref> قوم ثقیف به ثمود منتسب شدهاند. حتی [[امیة بن ابیالصلت]] - شاعر کهن ثقیف - نیز، در [[شعر]] خود همین انتساب را [[تأیید]] کرده است.<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ج1، ص۳۰.</ref> اما برخی محققان معاصر، انتساب ایشان به [[ثمود]] را نادرست و گزارشهای مربوط به آن را جعلی و برخاسته از [[بغض]] و [[کینه]] [[مردم]] از ظلمهای [[حجاج بن یوسف ثقفی]] دانستهاند.<ref> جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۳۲۶، ۵۱۷.</ref> قول دوم که بیشتر مورد پسند خودِ ثقفیان در اوایل عصر [[اسلامی]] بوده و نزد مؤلفانِ سدههای بعد نیز بیشتر [[شهرت]] یافته است، انتساب این [[قوم]] به قبیلۀ بزرگ [[هوازن]] است. [[هوازن]] خود از اخلاف [[قیس عیلان]] از [[قبایل عدنانی]] میباشد.<ref> ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۸۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۳، ص۳۴۱.</ref> در این قسم از [[روایات]]، [[نسب]] قسی به صورت «[[قسی بن منبه بن بکر بن هوازن]]» ضبط شده که البته در [[مقام]] همسنجی و ارزیابی، قراین مختلف، جداییِ نسب ثقیف از هوازن را در [[قیاس]] با نسب هوازنی آن مرجح میسازد.<ref> قراینی مانند: کثرت و غلبۀ نفی انتساب ثقیف به هوازن در منابع دو سدۀ اول هجری، در حالی که قول نسب هوازنی در دورههای متأخر اهمیت یافته است؛ اینکه ثقیف در جنگ حنین به عنوان متحد هوازن و نه بخشی از بدنۀ هوازن معرفی شده است؛ و اینکه در سدۀ نخست هجری با توجه به شرافت قریش محور، انگیزۀ کافی برای دعویِ عدنانی بودن برای قبایل وجود داشته است و دفاع از قرابت نسبی به قریش برای ثقیف به لحاظ سیاسی مهم بود. قول به خاستگاه یمانی برای ثقیف در منازعات متقدم دیده نمیشود و این خود نشان دهندۀ ضعف و تأخر این قول است که یارای مقابله با خاستگاه عدنانی یا ایادی ـ ثمودی را ندارد.</ref> گروه سومی از نسب شناسان، خاستگاه ثقیف را به [[یمن]] و [[عرب]] [[قحطانی]] بازگردانده، به نقل از [[ابن کلبی]] آوردهاند که قسی نیای ثقیف فردی از [[مردم]] [[یمن]] بود که [[زندگی]] بر او [[دشواری]] گرفت و ناچار به جلای [[وطن]] شد و به [[طائف]] راه جست. <ref> ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۴، ص۳۰۰؛ نیز برای خاستگاه آن از قبیلۀ حمیر، نک: فؤاد حمزه، قلب جزیرة العرب، ص۱۴۱، ۲۴۱؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref> | ||
قسی به مدد [[کیاست]] و نیز [[نبوغ]] و مهارتش در پرورش انگور، «ثقیف» [[لقب]] یافت<ref> | |||
فرزندان ثقیف به تیرهها، بطون و شعوب مختلف تقسیم شدند و هر یک در طائف و مناطق دور و نزدیک آن سکونت یافتند. ثقیف به دو تیره بزرگ | در هر حال، آنچه مسلم است این است که نَسَب ثقیف در طول سه سدۀ نخست [[هجری]]، همواره محل [[منازعه]] بزرگان بود و این منازعه هم رنگ [[سیاسی]] به خود گرفته بود و هم رنگ فرقهای و نسبشناختی. برخی از [[صاحب نظران]] در این سدهها مانند [[ابن اسحاق]]<ref> ابن عبدالبر، القصد و الامم، ص.۸۹</ref> و [[قاضی]] احمد بن ابی دؤاد، -از [[متکلمان معتزلی]]-<ref> ابن عنبه، الفصول الفخریه، ص۶۰.</ref> بر انتساب ثقیف به [[ایاد]] و [[نفی]] [[نسب]] [[عدنانی]] آنان تأکید داشتند. در مقابل، [[حجاج بن یوسف]] بهعنوان یک [[رجل]] سیاسیِ ثقفی، نه تنها در خطبههایش نسبت این [[قبیله]] به [[ثمود]] را نفی میکرد و با معرفی [[قیس عیلان]] به عنوان نیای ایشان، تبارشان را به [[هوازن]] بازمیگرداند،<ref> ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۴، ص۲۹۸-۲۹۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۳۰۶.</ref> بلکه با برخی [[رجال]] [[قبایل]] دیگر چون [[کثیر بن هراشه]] از کنده در این باره مناظراتی داشت.<ref> ابن عبدالبر، القصد و الامم، ص۸۹.</ref> | ||
قسی -جد [[جاهلی]] این قبیله– که در میانه سده چهارم میلادی میزیست،<ref> ر. ک. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref> در ایام [[شباب]]، به دلیلی نامعلوم، [[قوم]] خود را ترک گفت و به [[طائف]] رفت. در بیان علت جدایی او از قوم خود، روایاتی نقل شده است. بر اساس برخی از این [[روایات]]، وی به سبب جرایم بسیار و قتلهایی که در میان [[خویشاوندان]] خود مرتکب شده بود، چارهای جز جدایی قوم خود و جُستن [[همپیمانان]] جدید نداشت.<ref> بکری، معجم ما استعجم، ج۱، ص۷۷</ref> برخی نیز آوردهاند که وی به سبب [[همراهی]] در کُشتن یکی از کارگزاران [[حاکم یمن]]، به سوی طائف گریخت<ref> گویند: ثقیف با پسر خاله اش، جسر که بعدها نخع نامیده شد با کشتن مأمور جمع آوری صدقات که از طرف پادشاه یمن نصب شده بود، فرار کردند. جسر به طرف شرق تا بیشههای نواحی یمـن رفت و آن جـا مانـدگـار شد. (بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۷ – ۲۶؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۴، ص۹، «تیرههای قیبله نخع از اویند».) امّا قسـی به سمت غرب تا وادی القری و وَجّ (نام مکان است، «وجّ» را به نام وج بن عبد الحی از عمالقه مینامیدند، بکری، معجم ما استعجم، ج ۱، ص۶۴؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۴، ص۷ - ۹.) رفت که بعدها به طائف معروف شد. در آنجا نزد عامر بن ظرب عدوانی، (جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۵۹۴ و ج ۴، ص۱۴۶،«او یکی از حکیمان عرب بود که پیش از سال ۵۲۵ م. میزیست.) رئیس آن سرزمین رفت و از وی پناه (جوار) خواست و دختر وی را به همسری گرفت. (فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش، تاریخ قبیله ثقیف(۱)، محمود حیدری آقایی.)</ref> | |||
قسی به مدد [[کیاست]] و نیز [[نبوغ]] و مهارتش در پرورش انگور، «ثقیف» [[لقب]] یافت<ref> بکری، معجم ما استعجم، ج۱، ص۶۶.</ref> و پس از [[ازدواج]] با دختر [[عامر بن ظَرْب عَدوانی]] -[[حاکم]] [[طائف]] و بزرگ [[قبیله]] عَدوان-، در این [[شهر]] ساکن شد. <ref> ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۴، ص۴۶۴؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۰.</ref> قسی از [[زینب]] -دختر [[عامر بن ظرب]]-، صاحب سه پسر به نامهای «جُشم»، «عوف» و «دارس» شد. ضمن این که [[بلاذری]]<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۳۴۱.</ref> از «سلامه» به عنوان دیگر فرزند قسی و زینب یاد کرده است. از جشم، تنها یک پسر به نام «حُطیط» و از عوف دو پسر به نام «غِیره» و «سعد» باقی ماندند. اما [[فرزندان]] دارس از عموزادگان خود جدا شدند و همگی به شَنوءه از شاخههای [[قبیله ازد]] -از بزرگترین [[قبایل عرب]] جنوبی-، پیوستند.<ref> ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۶؛ حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، مقاله ثقیف، سید علی خیرخواهعلوی.</ref> [[ثقیف]] پس از [[مرگ]] همسرش زینب، با [[آمنه]]<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص۲۷.</ref> یا [[عمره]]<ref> یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۴، ص۸-۹.</ref> و به قولی [[امیمه]]<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۳۴۱.</ref> دختر دیگر عامر ازدواج کرد و از او صاحب پسری به نام ناضره شد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۳۴۱.</ref> عمره پیش از ازدواج با قسی، با [[صعصعة بن معاویة بن بکر بن هوازن]] [[ازدواج]] کرده و از وی عامر را به [[دنیا]] آورده بود. [[عامر بن ظرب]] تنها دو دختر داشت و ثقیف و [[عامر بن صعصعه]]، تنها [[وارثان]] وی بودند. پس از مرگ عامر، طائف بین فرزندان [[ثقیف]] و فرزندان عامر بن صعصعه باقی ماند.<ref> ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج ۲، ص۴۶۴ - ۴۶۵.</ref> [[نسل]] قسی، در فرزندان جشم و عوف بیش از دیگر فرزندان وی، ماندگار شد و دو شاخه [[بنیمالک]] از زیر مجموعههای [[بنوحطیط بن جشم]] و [[بنیعوف]] با دو زیر شاخه [[بنوسعد]] و [[بنوغیره]]<ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۶۸.</ref> در رویدادهای [[عصر نبوی]]{{صل}} و پس از آن اثر گذار بودند. | |||
[[فرزندان]] [[ثقیف]] به تیرهها، بطون و شعوب مختلف تقسیم شدند و هر یک در [[طائف]] و مناطق دور و نزدیک آن سکونت یافتند. ثقیف به دو تیره بزرگ «احلاف» و [[بنو مالک]] تقسیم شد و این تیرهها توانستند موجودیت خود را تا [[ظهور اسلام]]، هم چنان [[حفظ]] کنند.<ref> فارق، تاریخ الرده، ص۷؛ صقر، الطائف فی العصر الجاهلی و صدر الاسلام، ص۳۹.</ref> به فرزندان [[جهم]] و فرزندان [[عوف]] پسران ثقیف، "احلاف" اطلاق میشد<ref> کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۱، ص۱۴۸.</ref> که از موقعیت و [[پایگاه اجتماعی]] بالاتری نسبت به تیره دیگر ثقیف یعنی بنو مالک برخوردار بودند.<ref> صقر، الطائف فی العصر الجاهلی و صدر الاسلام، ص۶۳.</ref> فرزندان بنو مالک نیز به دو تیره بزرگ [[بنو سائب بن اقرع]] و [[بنو حارث بن مالک]] که به آنان "الأثرون" گفته میشد، تقسیم میشدند.<ref> دینوری، المعارف، ص۹۱.</ref> از تیرههای معروف ثقیف میتوان از: [[بنوحبیب]]، [[بنو سعد بنعوف بن ثقیف]]،<ref> قلقشندی، نهایة الارب فی معرفه انساب العرب، ص۲۶۴.</ref> [[بنوسفیان]]، [[بنوعقدة بن غیره]]، [[بنومعتب]]،<ref> ابن سید الناس،عیون الاثر، ج ۱، ص۲۷۱.</ref> [[بنوغـِیَرَه]] و [[بنو یسار بن مالک بن حطَیط]] یاد کرد.<ref> جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۴، ص۵۱۷.</ref> ضمن آنکه از تیرههای کوچکتر ثقیف نیز میتوان از: [[آل ساعده]] از تیره [[بنی سفیان]] از [[قبیله ثقیف]]، [[آل عاشة]] (آل [[عائشة]]) تیرهای از [[بنی سفیان]]، [[آل عبید]] از [[آل ساعده]]، بطن [[النور]]، بطن [[بنی سالم]]، بطن سفیان، بطن شماله، بطن عوف، بطن [[قریش]]،<ref> بلادی، معجم معالم الحجاز، ج ۵، ص۱۹۴، به آنان «قریش ثقیف» و «قریش خیر الاشراف» نیز میگویند و دلیلی نداریم که آنها از ثقیف باشند جز این که در مناطق مسکونی مشترکی زندگی میکردند، اما نمیتوانیم با جزم و قطع بگوییم آنان از ثقیف نیستند.</ref> بطن هذَیل، بطن [[عمر]]، بطن بنوعمر از تیره بنی سفیان، تیره نمور،<ref> بلادی، معجم معالم الحجاز، ج ۱۰، ص۹۱، («بنو نمیر» از قبیله ثقیف را «نمور» مینامند.)</ref> بطن ثقیفِ ترعه، بطن حمده، بطن طُوَیرق، (که [[بادیه نشین]] و غیر بادیه نشین بودند)، بطن [[عتیبه]] و بطن غُنَّم نام برد. هر یک از این بطون خود به عشیرههای دیگر تقسیم میشدند.<ref> کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۱، ص۱۴۸ - ۱۴۹؛ فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش، تاریخ قبیله ثقیف(۱)، محمود حیدری آقایی.</ref> | |||
== مساکن ثقیف == | == مساکن ثقیف == |