←آصف بن برخیا در آیات دیگر
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
==آصف بن برخیا در آیات دیگر== | ==آصف بن برخیا در آیات دیگر== | ||
#گروهی از مفسّران مانند طبری، ابنکثیر و میبدی در ذیل آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ }}﴾}} <ref> و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت؛ سوره ص، آیه: ۳۴.</ref> داستانهایی را نقل کردهاند که در ضمن آنها، بارها به نام آصف بن برخیا اشاره شده است<ref>جامع البیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۱۸۶؛ کشف الاسرار، ج۸، ص۳۴۹؛ ابن کثیر، ج۴، ص۳۸.</ref>. در یکی از این داستانها آمده است که همسری از همسران سلیمان به نام جراده "دختر پادشاه جزیره صیدون" تندیس پدر خویش را عبادت میکرد<ref>کشفالأسرار، ج ۸، ص ۳۴۹ و ۳۵۰.</ref>. آصف از این موضوع آگاه شده، به اعتراض نزد سلیمان رفت که چهل روز است در خانه تو بت پرستیده میشود! سلیمان که از موضوع آگاه شد، به خانه رفت. بت را شکست و آتش زد، وزن را عقوبت کرد؛ پس از آن، یکی از جنّیان به نام صخر یا آصف یا خنفیق در صورت سلیمان پدیدار گشت و انگشتر سلیمان را به دست آورد و بر تخت وی نشست و به حکومت و قضاوت پرداخت. پس از چهل روز آصف بن برخیا بر نیرنگ آن جنّ سلیماننما آگاه و جنّی مجبور به فرار شد و انگشتر را در دریا افکند. سلیمان که در این مدّت از قصر رانده شده بود و برای صیّادان کار میکرد، انگشتر خویش را در شکم ماهی یافت. آن را به دست کرد؛ پس جنّ و انس به گردش جمع شدند و به حکومتش برگشت؛ البتّه بسیاری از مفسّران، مانند [[طبرسی]]<ref>مجمعالبیان، ج۸، ص۷۴۳.</ref>، [[شیخ طوسی]]<ref>التبیان، ج۸، ص۵۶۲.</ref> و [[علامه طباطبایی]]<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۲۰۷.</ref> اینگونه داستانها را با حکمت خداوند و مقام و منزلت انبیا{{عم}} سازگار ندانسته و نپذیرفتهاند. در تفسیر تبیان آمده است: سخن مفسّران شیعه و هرکسی که پیامبران را منزّه از گناه و زشتی میداند، این است که ممکن نیست خداوند به یک جنّی این توان را بدهد که به صورت پیامبری درآید و امکان ندارد که [[نبوت]] در انگشتری باشد یا اینکه خداوند [[نبوت]] پیامبری را سلب کند<ref>التبیان، ج۸، ص۵۶۲.</ref>. به نظر میرسد که اینگونه داستانها، افسانههای دروغین و خرافههای اسرائیلی است که با عقل و منطق سازگاری ندارد<ref>نمونه، ج۱۹، ص۲۸۱.</ref><ref>[ | #گروهی از مفسّران مانند طبری، ابنکثیر و میبدی در ذیل آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ }}﴾}} <ref> و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت؛ سوره ص، آیه: ۳۴.</ref> داستانهایی را نقل کردهاند که در ضمن آنها، بارها به نام آصف بن برخیا اشاره شده است<ref>جامع البیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۱۸۶؛ کشف الاسرار، ج۸، ص۳۴۹؛ ابن کثیر، ج۴، ص۳۸.</ref>. در یکی از این داستانها آمده است که همسری از همسران سلیمان به نام جراده "دختر پادشاه جزیره صیدون" تندیس پدر خویش را عبادت میکرد<ref>کشفالأسرار، ج ۸، ص ۳۴۹ و ۳۵۰.</ref>. آصف از این موضوع آگاه شده، به اعتراض نزد سلیمان رفت که چهل روز است در خانه تو بت پرستیده میشود! سلیمان که از موضوع آگاه شد، به خانه رفت. بت را شکست و آتش زد، وزن را عقوبت کرد؛ پس از آن، یکی از جنّیان به نام صخر یا آصف یا خنفیق در صورت سلیمان پدیدار گشت و انگشتر سلیمان را به دست آورد و بر تخت وی نشست و به حکومت و قضاوت پرداخت. پس از چهل روز آصف بن برخیا بر نیرنگ آن جنّ سلیماننما آگاه و جنّی مجبور به فرار شد و انگشتر را در دریا افکند. سلیمان که در این مدّت از قصر رانده شده بود و برای صیّادان کار میکرد، انگشتر خویش را در شکم ماهی یافت. آن را به دست کرد؛ پس جنّ و انس به گردش جمع شدند و به حکومتش برگشت؛ البتّه بسیاری از مفسّران، مانند [[طبرسی]]<ref>مجمعالبیان، ج۸، ص۷۴۳.</ref>، [[شیخ طوسی]]<ref>التبیان، ج۸، ص۵۶۲.</ref> و [[علامه طباطبایی]]<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۲۰۷.</ref> اینگونه داستانها را با حکمت خداوند و مقام و منزلت انبیا{{عم}} سازگار ندانسته و نپذیرفتهاند. در تفسیر تبیان آمده است: سخن مفسّران شیعه و هرکسی که پیامبران را منزّه از گناه و زشتی میداند، این است که ممکن نیست خداوند به یک جنّی این توان را بدهد که به صورت پیامبری درآید و امکان ندارد که [[نبوت]] در انگشتری باشد یا اینکه خداوند [[نبوت]] پیامبری را سلب کند<ref>التبیان، ج۸، ص۵۶۲.</ref>. به نظر میرسد که اینگونه داستانها، افسانههای دروغین و خرافههای اسرائیلی است که با عقل و منطق سازگاری ندارد<ref>نمونه، ج۱۹، ص۲۸۱.</ref><ref>[[محمد حسن ناصحی| ناصحی، محمد حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۱، ص: ۲۷۳ - ۲۷۶.]</ref>. | ||
#در برخی روایات، ذیل آیه ۳۴ سوره ص از آصف چنین یاد شده است: چون خطای کشتن چهارده اسب از سلیمان سرزد، انگشتر از انگشت او بیفتاد. آصف بن برخیا گفت: چهارده روز انگشتر در دست تو قرار نخواهد گرفت؛ پس انگشترت را به من بده تا در این مدّت جانشین تو باشم و تو به خلوتی برو و به توبه و استغفار پرداز. من در میان مردم به سیره و روش تو رفتار میکنم. سلیمان انگشتر را به آصف سپرد و در دست او ثابت ماند و آصف که شبیه سلیمان شده بود، بر تخت نشست و حکومت کرد و پس از چهارده روز، انگشتر و تخت را به سلیمان سپرد<ref>اثبات الوصیه، ص۷۶.</ref>. المیزان روایاتی را که نشاندهنده قتل اسبان به دست سلیمان است، منتهی به کعبالاحبار دانسته<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۰۷.</ref>. و [[امام علی|علی]]{{ع}} نیز بر اساس روایتی از [[ابن عباس]] در مجمع البیان، کشتن اسبان به دست سلیمان را نادرست شمرده، کعب را در این انتساب، دروغگو معرّفی میکند<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۱.</ref><ref>[[محمد حسن ناصحی| ناصحی، محمد حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۱، ص: ۲۷۳ - ۲۷۶.]</ref>. | #در برخی روایات، ذیل آیه ۳۴ سوره ص از آصف چنین یاد شده است: چون خطای کشتن چهارده اسب از سلیمان سرزد، انگشتر از انگشت او بیفتاد. آصف بن برخیا گفت: چهارده روز انگشتر در دست تو قرار نخواهد گرفت؛ پس انگشترت را به من بده تا در این مدّت جانشین تو باشم و تو به خلوتی برو و به توبه و استغفار پرداز. من در میان مردم به سیره و روش تو رفتار میکنم. سلیمان انگشتر را به آصف سپرد و در دست او ثابت ماند و آصف که شبیه سلیمان شده بود، بر تخت نشست و حکومت کرد و پس از چهارده روز، انگشتر و تخت را به سلیمان سپرد<ref>اثبات الوصیه، ص۷۶.</ref>. المیزان روایاتی را که نشاندهنده قتل اسبان به دست سلیمان است، منتهی به کعبالاحبار دانسته<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۰۷.</ref>. و [[امام علی|علی]]{{ع}} نیز بر اساس روایتی از [[ابن عباس]] در مجمع البیان، کشتن اسبان به دست سلیمان را نادرست شمرده، کعب را در این انتساب، دروغگو معرّفی میکند<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۱.</ref><ref>[[محمد حسن ناصحی| ناصحی، محمد حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۱، ص: ۲۷۳ - ۲۷۶.]</ref>. | ||
#در تفاسیر شیعه و سنّی آمده که چون سلیمان از دنیا رفت، شیطان کلّیّات و اقسام سحر را در نامهای نوشت. آن را پیچید و در پشت آن نوشت: این مکتوب، دربردارنده ذخایر گنجینههای علم است که آصف بن برخیا برای [[سلیمان بن داود]] قرار داد و آن نامه را زیر تخت سلیمان دفن کرد. وقتی مردم آن نامه را یافتند، عدّهای گفتند: حکومت و غلبه سلیمان بر ما با همین سحر بوده و خود به فراگیری و تعلیم سحر مشغول شدند<ref>جامع البیان، مج۱، ج۱، ص۶۲۵؛ عیّاشی، ج۱، ص۵۲.</ref>. که قرآن در سرزنش آنان میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ }}﴾}} <ref> و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۲.</ref><ref>[[محمد حسن ناصحی| ناصحی، محمد حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۱، ص: ۲۷۳ - ۲۷۶.]</ref>. | #در تفاسیر شیعه و سنّی آمده که چون سلیمان از دنیا رفت، شیطان کلّیّات و اقسام سحر را در نامهای نوشت. آن را پیچید و در پشت آن نوشت: این مکتوب، دربردارنده ذخایر گنجینههای علم است که آصف بن برخیا برای [[سلیمان بن داود]] قرار داد و آن نامه را زیر تخت سلیمان دفن کرد. وقتی مردم آن نامه را یافتند، عدّهای گفتند: حکومت و غلبه سلیمان بر ما با همین سحر بوده و خود به فراگیری و تعلیم سحر مشغول شدند<ref>جامع البیان، مج۱، ج۱، ص۶۲۵؛ عیّاشی، ج۱، ص۵۲.</ref>. که قرآن در سرزنش آنان میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ }}﴾}} <ref> و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۲.</ref><ref>[[محمد حسن ناصحی| ناصحی، محمد حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۱، ص: ۲۷۳ - ۲۷۶.]</ref>. |