جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==نقش ابومسلم در جنبش [[عباسیان]]== | == نقش ابومسلم در جنبش [[عباسیان]] == | ||
ابومسلم بعد از رسیدن به [[خراسان]]، بیدرنگ به بلخ رفت و در اندک زمانی [[اعتماد]] سلیمان بن کثیر را به دست آورد، سپس با [[دانش]] و [[زیرکی]]، زمام [[کارها]] را به دست گرفت. وی در روستاهای شرق به راه افتاد و اهالی آنجا را [[تشویق]] کرد که به [[دعوت]] بپیوندند و [در این زمینه] موفقیتهایی چشمگیر کسب کرد. ابومسلم، [[موالی]] را به دلیل تبیین [[فساد]] در حکومت اموی، ستمی که از آن [[رنج]] میبردند، [[وعده]] [[حاکمیت]] ایشان و [[آزادی]] [[سرزمین]] آنان، جذب کرد. همچنین موفق شد از دهقانان و کشاورزان با سازگار نشان دادن [[اعتقادات اسلامی]] با [[اعتقادات]] مردمی، به ویژه مسائل مربوط به [[تناسخ]] [[ارواح]]<ref>ابناعثم، الفتوح، ج۴، ص۳۴۸؛ بارتولد، ترکستان من الفتح العربی إلی الغزو المغولی، ص۳۱۴.</ref>، [[دلجویی]] کند. سپس او [[قبایل عرب]] [[یمنی]] را جذب کرد و [[مردم]] تقادم<ref>در تاریخ طبری، ج۶، ص۲۵ و الدولة العباسیه، ص۲۷۴ «سقادم» آمده است.</ref> که به [[مخالفت]] با نظام اموی معروف بودند، به او پیوستند. | ابومسلم بعد از رسیدن به [[خراسان]]، بیدرنگ به بلخ رفت و در اندک زمانی [[اعتماد]] سلیمان بن کثیر را به دست آورد، سپس با [[دانش]] و [[زیرکی]]، زمام [[کارها]] را به دست گرفت. وی در روستاهای شرق به راه افتاد و اهالی آنجا را [[تشویق]] کرد که به [[دعوت]] بپیوندند و [در این زمینه] موفقیتهایی چشمگیر کسب کرد. ابومسلم، [[موالی]] را به دلیل تبیین [[فساد]] در حکومت اموی، ستمی که از آن [[رنج]] میبردند، [[وعده]] [[حاکمیت]] ایشان و [[آزادی]] [[سرزمین]] آنان، جذب کرد. همچنین موفق شد از دهقانان و کشاورزان با سازگار نشان دادن [[اعتقادات اسلامی]] با [[اعتقادات]] مردمی، به ویژه مسائل مربوط به [[تناسخ]] [[ارواح]]<ref>ابناعثم، الفتوح، ج۴، ص۳۴۸؛ بارتولد، ترکستان من الفتح العربی إلی الغزو المغولی، ص۳۱۴.</ref>، [[دلجویی]] کند. سپس او [[قبایل عرب]] [[یمنی]] را جذب کرد و [[مردم]] تقادم<ref>در تاریخ طبری، ج۶، ص۲۵ و الدولة العباسیه، ص۲۷۴ «سقادم» آمده است.</ref> که به [[مخالفت]] با نظام اموی معروف بودند، به او پیوستند. | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
[[انقلاب]] در [[خراسان]] در [[روز]] [[پنج شنبه]]، بیست و پنجم [[رمضان]] ۱۲۹ ق. /حزیران ۷۴۷ م. توسط [[سلیمان بن کثیر]] [[اعلان]] شد. [[پیروان]] [[عباسی]] پیرامون ابومسلم جمع شدند؛ [[لباس]] و [[پرچمهای سیاه]] را به عنوان [[شعار]] برگزیدند و به «سیاه جامگان» معروف شدند<ref>تاریخ ابناعثم، ج۴، ص۳۴۸.</ref>. پیروان عباسی نخستین [[نماز]] را در روز [[عید فطر]] در سفیدنج<ref>مصحح: یاقوت آن را سِیْفَذَنْج در چهار فرسنگی مرو دانسته است؛ معجم البلدان، ج۳، ۲۹۸. ابنعساکر نیز این کلمه را سِیْفَذَنْج ضبط کرده است؛ تاریخ مدینة دمشق. ج۲۲، ص۳۵۷.</ref> برپا کردند<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۳۵۸.</ref> و کارشان آشکار شد. آنان ناچار شدند برای تعیین موضع [[سیاسی]] - نظامی با نیروهای [[اموی]] درگیر شوند. | [[انقلاب]] در [[خراسان]] در [[روز]] [[پنج شنبه]]، بیست و پنجم [[رمضان]] ۱۲۹ ق. /حزیران ۷۴۷ م. توسط [[سلیمان بن کثیر]] [[اعلان]] شد. [[پیروان]] [[عباسی]] پیرامون ابومسلم جمع شدند؛ [[لباس]] و [[پرچمهای سیاه]] را به عنوان [[شعار]] برگزیدند و به «سیاه جامگان» معروف شدند<ref>تاریخ ابناعثم، ج۴، ص۳۴۸.</ref>. پیروان عباسی نخستین [[نماز]] را در روز [[عید فطر]] در سفیدنج<ref>مصحح: یاقوت آن را سِیْفَذَنْج در چهار فرسنگی مرو دانسته است؛ معجم البلدان، ج۳، ۲۹۸. ابنعساکر نیز این کلمه را سِیْفَذَنْج ضبط کرده است؛ تاریخ مدینة دمشق. ج۲۲، ص۳۵۷.</ref> برپا کردند<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۳۵۸.</ref> و کارشان آشکار شد. آنان ناچار شدند برای تعیین موضع [[سیاسی]] - نظامی با نیروهای [[اموی]] درگیر شوند. | ||
ابومسلم شیوهای آمیخته از [[سیاست]] و [[نیروی نظامی]] به کار گرفت که هدفش متفرق کردن نیروهای خراسانی<ref>در عرصه خراسان چهار نیروی رقیب وجود داشت. | ابومسلم شیوهای آمیخته از [[سیاست]] و [[نیروی نظامی]] به کار گرفت که هدفش متفرق کردن نیروهای خراسانی<ref>در عرصه خراسان چهار نیروی رقیب وجود داشت. | ||
#نیروی [[حکومت]] امری که [[استاندار]] خراسان، [[نصر بن سیار]] آن را [[نمایندگی]] میکرد؛ | # نیروی [[حکومت]] امری که [[استاندار]] خراسان، [[نصر بن سیار]] آن را [[نمایندگی]] میکرد؛ | ||
#نیروی [[یمنی]] و [[ربیعة]] به [[رهبری]] جذبع کرمانی؛ | # نیروی [[یمنی]] و [[ربیعة]] به [[رهبری]] جذبع کرمانی؛ | ||
#نیروی [[خوارج]] [[حروریه]] به رهبری شیبان حروری؛ | # نیروی [[خوارج]] [[حروریه]] به رهبری شیبان حروری؛ | ||
#نیروی [[شورشی]] [[عباسیان]] به [[فرماندهی]] [[ابو مسلم خراسانی]].</ref> و واداشتن آنان به درگیری بود تا [[متحد]] نشوند و کار او سامان یابد. این نیروها برای دعوت عباسی خطرناک بودند. او با [[زیرکی]] به ادامه [[خصومت]] میان استاندار اموی در خراسان، نصر بن سیار، و دشمنانش موفق شد و با جدیع کرمانی و سپس پسرش و شیبان حروری برای نابودی [[امویان]] [[همکاری]] کرد. پس از آن بذر [[کینه]] و جدایی میان استاندار اموی و [[رهبران]] [[قبایل]] باشید و سرانجام از شیبان حروری، علی و [[عثمان]]، [[فرزندان]] کرمانی، [[رهایی]] یافت. | # نیروی [[شورشی]] [[عباسیان]] به [[فرماندهی]] [[ابو مسلم خراسانی]].</ref> و واداشتن آنان به درگیری بود تا [[متحد]] نشوند و کار او سامان یابد. این نیروها برای دعوت عباسی خطرناک بودند. او با [[زیرکی]] به ادامه [[خصومت]] میان استاندار اموی در خراسان، نصر بن سیار، و دشمنانش موفق شد و با جدیع کرمانی و سپس پسرش و شیبان حروری برای نابودی [[امویان]] [[همکاری]] کرد. پس از آن بذر [[کینه]] و جدایی میان استاندار اموی و [[رهبران]] [[قبایل]] باشید و سرانجام از شیبان حروری، علی و [[عثمان]]، [[فرزندان]] کرمانی، [[رهایی]] یافت. | ||
بدین گونه ابومسلم در همه جبهههای نیروهای سیاسی فعالیت کرد<ref>در خصوص سیاستی که ابومسلم پیشه کرد و او را حاکم منحصر به فرد خراسان نمود، ر.ک: تاریخ ابناعثم، ج۴، ص۳۳۸ - ۳۴۴ و ۳۴۸؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۳۵۵، ۳۶۷ و ۳۷۷- ۳۸۱.</ref> و توانست با [[پیروزی]] بر [[دشمنان]]، میوههای تلاشش را بچیند و [[حاکم]] منحصر به فرد [[خراسان]] شود. [[نصر]] نیز به [[نیشابور]] گریخت<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۳۷۷- ۳۸۱.</ref>. | بدین گونه ابومسلم در همه جبهههای نیروهای سیاسی فعالیت کرد<ref>در خصوص سیاستی که ابومسلم پیشه کرد و او را حاکم منحصر به فرد خراسان نمود، ر. ک: تاریخ ابناعثم، ج۴، ص۳۳۸ - ۳۴۴ و ۳۴۸؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۳۵۵، ۳۶۷ و ۳۷۷- ۳۸۱.</ref> و توانست با [[پیروزی]] بر [[دشمنان]]، میوههای تلاشش را بچیند و [[حاکم]] منحصر به فرد [[خراسان]] شود. [[نصر]] نیز به [[نیشابور]] گریخت<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۳۷۷- ۳۸۱.</ref>. | ||
[[رهبر]] [[خراسانی]] پس از تثبیت مواضعش در مناطقی که [[تصرف]] کرد، برای [[رهایی]] از دست اشخاصی برجسته که رقیب او در [[رهبری]] به حساب میآمدند، [[اقدام]] کرد. از این رو وی [[سلیمان بن کثیر خزاعی]]، [[نقیب النقباء]] و فرزند وی محمد را کشت<ref>شایان ذکر است که حادثه قتل سلیمان بن کثیر بیاجازه خلیفه با نظر امیر ابوجعفر که در آن زمان در خراسان حضور داشت، صورت گرفت، ر.ک: فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۸۱.</ref> و از دست بسیاری از [[یاران]] [[انقلاب]] که همکار [[سیاسی]] و نظامی او بودند، رهایی یافت. | [[رهبر]] [[خراسانی]] پس از تثبیت مواضعش در مناطقی که [[تصرف]] کرد، برای [[رهایی]] از دست اشخاصی برجسته که رقیب او در [[رهبری]] به حساب میآمدند، [[اقدام]] کرد. از این رو وی [[سلیمان بن کثیر خزاعی]]، [[نقیب النقباء]] و فرزند وی محمد را کشت<ref>شایان ذکر است که حادثه قتل سلیمان بن کثیر بیاجازه خلیفه با نظر امیر ابوجعفر که در آن زمان در خراسان حضور داشت، صورت گرفت، ر. ک: فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۸۱.</ref> و از دست بسیاری از [[یاران]] [[انقلاب]] که همکار [[سیاسی]] و نظامی او بودند، رهایی یافت. | ||
به اینگونه صحنه برای ابومسلم خالی شد و او تنها حاکم [[سرزمین]] [[شرق]] گردید و برای خود [[لقب]] «[[امیر]] [[آل محمد]]»<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۳۸۶ - ۳۸۸. مصحح: در برخی منابع مانند تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵۲؛ تاریخ طبری حوادث سال ۱۳۲، ج۶، ص۱۰۳ و تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص۴۱۳ «امین آل محمد» آمده است.</ref> را برگزید؛ این بدان معنا است که او خود را بیش از [[استاندار]] منطقه میدانست. [[توانمندی]] ابومسلم در عرصههای نظامی، سیاسی و [[اداری]] نمایان شد و او را یکی از بزرگترین [[فرماندهان]] [[عباسی]] قرار داد. | به اینگونه صحنه برای ابومسلم خالی شد و او تنها حاکم [[سرزمین]] [[شرق]] گردید و برای خود [[لقب]] «[[امیر]] [[آل محمد]]»<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۳۸۶ - ۳۸۸. مصحح: در برخی منابع مانند تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵۲؛ تاریخ طبری حوادث سال ۱۳۲، ج۶، ص۱۰۳ و تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص۴۱۳ «امین آل محمد» آمده است.</ref> را برگزید؛ این بدان معنا است که او خود را بیش از [[استاندار]] منطقه میدانست. [[توانمندی]] ابومسلم در عرصههای نظامی، سیاسی و [[اداری]] نمایان شد و او را یکی از بزرگترین [[فرماندهان]] [[عباسی]] قرار داد. | ||
ابومسلم پس از آنکه بر ساکنان محلی مناطق پیشی گرفت، [[امید]] [[موالی]] شد. آنان به او چشم دوختند و او را قدرتی برای بازگرداندن اعتبار خویش و احیای [[میراث]] [[ایران]] قدیم دانستند. میتوان اعتبار او را مقدمهای برای [[ظهور]] [[برمکیان]]، طاهریان و [[آل بویه]] دانست. به این ترتیب پایههای [[حکومت]] خراسانیان گذاشته شد.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۱۹.</ref> | ابومسلم پس از آنکه بر ساکنان محلی مناطق پیشی گرفت، [[امید]] [[موالی]] شد. آنان به او چشم دوختند و او را قدرتی برای بازگرداندن اعتبار خویش و احیای [[میراث]] [[ایران]] قدیم دانستند. میتوان اعتبار او را مقدمهای برای [[ظهور]] [[برمکیان]]، طاهریان و [[آل بویه]] دانست. به این ترتیب پایههای [[حکومت]] خراسانیان گذاشته شد.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۱۹.</ref> | ||
==سرانجام [[ابومسلم خراسانی]]== | == سرانجام [[ابومسلم خراسانی]] == | ||
خراسانیان [[ایران]] و در رأس ایشان ابومسلم خراسانی، به [[امید]] آنکه به خواستههای خود برسند، نقش آشکاری در [[ایجاد حکومت]] [[عباسی]] ایفا کردند. | خراسانیان [[ایران]] و در رأس ایشان ابومسلم خراسانی، به [[امید]] آنکه به خواستههای خود برسند، نقش آشکاری در [[ایجاد حکومت]] [[عباسی]] ایفا کردند. | ||
خلاصه این [[خواستهها]] عبارت بودند از: | خلاصه این [[خواستهها]] عبارت بودند از: | ||
#کسب اختیاراتی جدید با توجه به [[مشکلات]] آنان، یعنی بعد از ستمی که در ایام [[حکومت اموی]] به آن دچار شدند؛ | # کسب اختیاراتی جدید با توجه به [[مشکلات]] آنان، یعنی بعد از ستمی که در ایام [[حکومت اموی]] به آن دچار شدند؛ | ||
# [[تمایل]] به [[رهایی]] از حاکمیتی ستمگرانه که به عنصر [[عرب]] بیش از دیگران بها میداد و این مسأله در همه عرصههای [[زندگی]] نمایان بود؛ | # [[تمایل]] به [[رهایی]] از حاکمیتی ستمگرانه که به عنصر [[عرب]] بیش از دیگران بها میداد و این مسأله در همه عرصههای [[زندگی]] نمایان بود؛ | ||
#بازگرداندن گذشته پر [[افتخار]] و احیای [[قدرت]] از دست رفته [[ایرانی]] خود (کسری انوشیروان)<ref>علی عبدالرحمن العمرو، اثر الفرس السیاسی فی العصر العباسی الاول، ص۳۰۷.</ref>. | # بازگرداندن گذشته پر [[افتخار]] و احیای [[قدرت]] از دست رفته [[ایرانی]] خود (کسری انوشیروان)<ref>علی عبدالرحمن العمرو، اثر الفرس السیاسی فی العصر العباسی الاول، ص۳۰۷.</ref>. | ||
[[عباسیان]] [[سیاست]] خود را در مقابل عناصر ایرانی پیشرفته، در دو عرصه [[سیاسی]] و نظامی به دو گونه مشخص کردند: | [[عباسیان]] [[سیاست]] خود را در مقابل عناصر ایرانی پیشرفته، در دو عرصه [[سیاسی]] و نظامی به دو گونه مشخص کردند: | ||
#مشارکت و همطرازی در چارچوب [[اطاعت]] از [[بنیعباس]]؛ | # مشارکت و همطرازی در چارچوب [[اطاعت]] از [[بنیعباس]]؛ | ||
#قلع و قمع آنان؛ زمانی که بر [[ضد]] [[حاکمیت]] ایشان [[قیام]] کنند<ref>محمود و الشریف، العالم الاسلامی فی العصر العباسی، ص۱۰۱.</ref>. | # قلع و قمع آنان؛ زمانی که بر [[ضد]] [[حاکمیت]] ایشان [[قیام]] کنند<ref>محمود و الشریف، العالم الاسلامی فی العصر العباسی، ص۱۰۱.</ref>. | ||
این سیاست [[انگیزه]] بسیاری از رخدادهای عصر اول عباسی را به دست میدهد. | این سیاست [[انگیزه]] بسیاری از رخدادهای عصر اول عباسی را به دست میدهد. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
اما رابطه ابومسلم با منصور بسیار بد بود و میان آنان مسائلی رخ داد که موجب دوری آن دو از یکدیگر شد: | اما رابطه ابومسلم با منصور بسیار بد بود و میان آنان مسائلی رخ داد که موجب دوری آن دو از یکدیگر شد: | ||
#ابومسلم در سال ۱۳۶ خواست [[امیرالحاج]] شود؛ اما [[خلیفه]] برادرش، منصور، را به این [[مقام]] برگزید که این کار موجب [[خشم]] ابومسلم شد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۶۹ - ۴۷۰.</ref>. | # ابومسلم در سال ۱۳۶ خواست [[امیرالحاج]] شود؛ اما [[خلیفه]] برادرش، منصور، را به این [[مقام]] برگزید که این کار موجب [[خشم]] ابومسلم شد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۶۹ - ۴۷۰.</ref>. | ||
#ابومسلم [[تمایل]] داشت که [[منصور]] [[ارزش]] او را بداند؛ از این رو وی با هزینه کردن [[اموال]] بسیاری، در [[اصلاح]] راهها، مرفه کردن [[عرب]] و جلو افتادن از منصور در راه، از [[هیبت]] و [[نفوذ]] او میکاست. | # ابومسلم [[تمایل]] داشت که [[منصور]] [[ارزش]] او را بداند؛ از این رو وی با هزینه کردن [[اموال]] بسیاری، در [[اصلاح]] راهها، مرفه کردن [[عرب]] و جلو افتادن از منصور در راه، از [[هیبت]] و [[نفوذ]] او میکاست. | ||
#هنگامی که [[سفاح]] مرد و منصور [[خلیفه]] شد، آن دو با هم از [[حج]] بر میگشتند. ابومسلم در [[بیعت]] با او درنگ کرد و در نامهای [[وفات]] سفاح را به او [[تسلیت]] گفت؛ اما [[خلافت]] او را تبریک نگفت، کسی را برای بیعت سوی او نفرستاد و در راه، [[منتظر]] رسیدن منصور نمیشد. ابومسلم به علت [[ترس]] و [[ناآرامی]] در وجودش از [[دیدار]] او دوری میکرد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۶۹ – ۴۷۰.</ref>. | # هنگامی که [[سفاح]] مرد و منصور [[خلیفه]] شد، آن دو با هم از [[حج]] بر میگشتند. ابومسلم در [[بیعت]] با او درنگ کرد و در نامهای [[وفات]] سفاح را به او [[تسلیت]] گفت؛ اما [[خلافت]] او را تبریک نگفت، کسی را برای بیعت سوی او نفرستاد و در راه، [[منتظر]] رسیدن منصور نمیشد. ابومسلم به علت [[ترس]] و [[ناآرامی]] در وجودش از [[دیدار]] او دوری میکرد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۶۹ – ۴۷۰.</ref>. | ||
هنگامی که منصور خلیفه شد، [[تصمیم]] گرفت از شرش رها شود؛ از اینرو در برخورد با او شیوه [[سیاسی]] خاصی را اتخاذ کرد که بر موارد زیر [[استوار]] بود: | هنگامی که منصور خلیفه شد، [[تصمیم]] گرفت از شرش رها شود؛ از اینرو در برخورد با او شیوه [[سیاسی]] خاصی را اتخاذ کرد که بر موارد زیر [[استوار]] بود: | ||
#دور کردن او از منطقه تحت نفوذش در [[خراسان]] تا اهالی آنجا به دور او جمع نشوند و [[حکومت]] مستقلی ایجاد نگردد؛ | # دور کردن او از منطقه تحت نفوذش در [[خراسان]] تا اهالی آنجا به دور او جمع نشوند و [[حکومت]] مستقلی ایجاد نگردد؛ | ||
#با او تنها دیدار کند، فارغ از هرگونه نفوذ و قدرتی؛ | # با او تنها دیدار کند، فارغ از هرگونه نفوذ و قدرتی؛ | ||
#تلطیف [[روابط]] میان آن دو، تا شکی به [[دل]] او رخنه نکند؛ | # تلطیف [[روابط]] میان آن دو، تا شکی به [[دل]] او رخنه نکند؛ | ||
#او را به نزدیکی مرکز خلافت بیاورد تا [[مراقبت]] از او آسان شود. | # او را به نزدیکی مرکز خلافت بیاورد تا [[مراقبت]] از او آسان شود. | ||
پس از [[پیروزی]] ابومسلم بر [[عبدالله بن علی]] [[بحران]] [[اختلاف]] میان ابومسلم و منصور بالا گرفت. ابومسلم بر اموال و [[دارایی]] [[مالی]] عبدالله [[تسلط]] یافت. منصور برای [[آگاهی]] از [[میزان]] [[اطاعت]] وی، فرستادهای را نزد او گسیل داشت تا [[غنایم]] را سرشماری کند. این مسأله موجب [[نگرانی]] و [[عصبانیت]] او شد و در تحلیل این کار گفت: «[[امانتدار]] در [[خونها]] و [[خائن]] در اموال». سپس منصور کسی به نزد او فرستاد که آنچه را در دست داری محافظت کن! این مسأله بر ابومسلم دشوار آمد و تمایل به برکناری او یافت<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۵۰.</ref>. بعد از آن، [[تکبر]] ابومسلم به اندازهای افزایش یافت که برای [[مسخره کردن]] [[خلیفه]]، نامههای وی را پس از خواندن مچاله میکرد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۷۱.</ref>. | پس از [[پیروزی]] ابومسلم بر [[عبدالله بن علی]] [[بحران]] [[اختلاف]] میان ابومسلم و منصور بالا گرفت. ابومسلم بر اموال و [[دارایی]] [[مالی]] عبدالله [[تسلط]] یافت. منصور برای [[آگاهی]] از [[میزان]] [[اطاعت]] وی، فرستادهای را نزد او گسیل داشت تا [[غنایم]] را سرشماری کند. این مسأله موجب [[نگرانی]] و [[عصبانیت]] او شد و در تحلیل این کار گفت: «[[امانتدار]] در [[خونها]] و [[خائن]] در اموال». سپس منصور کسی به نزد او فرستاد که آنچه را در دست داری محافظت کن! این مسأله بر ابومسلم دشوار آمد و تمایل به برکناری او یافت<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۵۰.</ref>. بعد از آن، [[تکبر]] ابومسلم به اندازهای افزایش یافت که برای [[مسخره کردن]] [[خلیفه]]، نامههای وی را پس از خواندن مچاله میکرد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۷۱.</ref>. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
[[منصور]] در نامهای [[پیروزی]] او را تبریک گفت و خبر داد که او را [[استاندار]] [[شام]] و [[مصر]] کرده است. ابومسلم که فردی [[زیرک]] بود، [[فریب]] این ترفند را نخورد؛ زیرا [[هدف]] منصور را که جدا کردن وی از [[سپاهیان]] [[خراسانی]] خویش بود، دریافت و با [[عصبانیت]] گفت: «مرا استاندار شام و مصر میکند در حالی که [[خراسان]] از آن من است»؛ از این رو [[تصمیم]] گرفت در [[مخالفت]] با دستورهای خلیفه به خراسان بازگردد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۸۲.</ref>. منصور از بازگشت او [[وحشت]] کرد؛ زیرا [[حدس]] میزد او به زودی با پیروانش [[عصیان]] کرده [[قدرت]] مرکزی را به [[رویارویی]] میطلبند، در آن صورت [[سرکوب]] او یا پیروزی بر او دشوار خواهد شد. | [[منصور]] در نامهای [[پیروزی]] او را تبریک گفت و خبر داد که او را [[استاندار]] [[شام]] و [[مصر]] کرده است. ابومسلم که فردی [[زیرک]] بود، [[فریب]] این ترفند را نخورد؛ زیرا [[هدف]] منصور را که جدا کردن وی از [[سپاهیان]] [[خراسانی]] خویش بود، دریافت و با [[عصبانیت]] گفت: «مرا استاندار شام و مصر میکند در حالی که [[خراسان]] از آن من است»؛ از این رو [[تصمیم]] گرفت در [[مخالفت]] با دستورهای خلیفه به خراسان بازگردد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۸۲.</ref>. منصور از بازگشت او [[وحشت]] کرد؛ زیرا [[حدس]] میزد او به زودی با پیروانش [[عصیان]] کرده [[قدرت]] مرکزی را به [[رویارویی]] میطلبند، در آن صورت [[سرکوب]] او یا پیروزی بر او دشوار خواهد شد. | ||
در نتیجه این [[تغییر]] مواضع، منصور شیوههای زیرکانهای برای دستیابی به دشمنش پیشه کرد. او به [[مدائن]] رفت و به [[ابومسلم]]- که به سوی خراسان روی نهاده بود- [[نامه]] نوشت و او را به [[دیدار]] خویش برای کاری مهم [[دعوت]] کرد. اما ابومسلم به اهداف خلیفه پی برد و نامهای در جواب او نوشت و منظور خود و [[احتیاط]] و کینهای را که به آن دچار شده بود، بیان کرد<ref>برای ملاحظه متن نامه، ر.ک: تاریخ طبری، ج۷، ص۴۸۳.</ref>. | در نتیجه این [[تغییر]] مواضع، منصور شیوههای زیرکانهای برای دستیابی به دشمنش پیشه کرد. او به [[مدائن]] رفت و به [[ابومسلم]]- که به سوی خراسان روی نهاده بود- [[نامه]] نوشت و او را به [[دیدار]] خویش برای کاری مهم [[دعوت]] کرد. اما ابومسلم به اهداف خلیفه پی برد و نامهای در جواب او نوشت و منظور خود و [[احتیاط]] و کینهای را که به آن دچار شده بود، بیان کرد<ref>برای ملاحظه متن نامه، ر. ک: تاریخ طبری، ج۷، ص۴۸۳.</ref>. | ||
منصور از به چنگ انداختن دشمنش نا [[امید]] نشد و این بار به شیوه [[تشویق]] و [[تهدید]] [[پناه]] برد. فرستاده وی، ابوحمید [[مروزی]] موفق شد بر او اثر بگذارد و با وجود مخالفت بزرگان لشکرش، موافقت او را جلب کند<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۸۴ - ۴۸۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۳.</ref>. بدینگونه بعد از تلاشهای تهدیدآمیز خلیفه ابومسلم پذیرفت که در مقابل منصور حاضر شود. | منصور از به چنگ انداختن دشمنش نا [[امید]] نشد و این بار به شیوه [[تشویق]] و [[تهدید]] [[پناه]] برد. فرستاده وی، ابوحمید [[مروزی]] موفق شد بر او اثر بگذارد و با وجود مخالفت بزرگان لشکرش، موافقت او را جلب کند<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۸۴ - ۴۸۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۳.</ref>. بدینگونه بعد از تلاشهای تهدیدآمیز خلیفه ابومسلم پذیرفت که در مقابل منصور حاضر شود. | ||
گفتگوی کمنظیری میان آن دو صورت گرفت که بیشتر به [[محاکمه]] شبیه بود. این [[گفتگو]] از طرفی نشان دهنده [[اعتماد به نفس]] ابومسلم و تلاشهایش در [[خدمت]] به [[بنیعباس]] و از طرفی دیگر نشانه [[زیرکی]] فوقالعاده [[منصور]] و [[ترس]] او از ایجاد نیروی [[ایرانی]] [[خراسانی]] مستقل از [[قدرت]] مرکزی بود؛ زیرا ابومسلم خطری را به وجود آورد که [[امنیت]] و [[یکپارچگی]] [[حکومت]] را [[تهدید]] میکرد. همچنین این [[گفتگو]] بر [[دشمنی]] قدیمی آنان دلالت میکند؛ اما در عین حال، در برگیرنده اتهامهای بزرگ به ابومسلم است، یعنی تلاش برای دستیابی به [[خلافت]] از راههای زیر<ref>علی عبدالرحمن العمرو، اثر الفرس السیاسی فی العصر العباسی الاول، ص۳۲۲.</ref>. | گفتگوی کمنظیری میان آن دو صورت گرفت که بیشتر به [[محاکمه]] شبیه بود. این [[گفتگو]] از طرفی نشان دهنده [[اعتماد به نفس]] ابومسلم و تلاشهایش در [[خدمت]] به [[بنیعباس]] و از طرفی دیگر نشانه [[زیرکی]] فوقالعاده [[منصور]] و [[ترس]] او از ایجاد نیروی [[ایرانی]] [[خراسانی]] مستقل از [[قدرت]] مرکزی بود؛ زیرا ابومسلم خطری را به وجود آورد که [[امنیت]] و [[یکپارچگی]] [[حکومت]] را [[تهدید]] میکرد. همچنین این [[گفتگو]] بر [[دشمنی]] قدیمی آنان دلالت میکند؛ اما در عین حال، در برگیرنده اتهامهای بزرگ به ابومسلم است، یعنی تلاش برای دستیابی به [[خلافت]] از راههای زیر<ref>علی عبدالرحمن العمرو، اثر الفرس السیاسی فی العصر العباسی الاول، ص۳۲۲.</ref>. | ||
#با [[خواستگاری]] از [[آمنه]] دختر علی و عمه [[خلیفه]]، پا از [[روابط اجتماعی]] فراتر نهاد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۴، معروف است که خاندان عباسی جایگاه شاخصی را حتی در میان خاندانهای عربی اشغال کرده بود. اینان ازدواج دختران این خاندان را با غیرعباسیان، ازدواجی نابرابر میشمردند. از این رو مراقب بودند دخترانشان با افراد خارج از این خاندان ازدواج نکنند.</ref>. | # با [[خواستگاری]] از [[آمنه]] دختر علی و عمه [[خلیفه]]، پا از [[روابط اجتماعی]] فراتر نهاد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۴، معروف است که خاندان عباسی جایگاه شاخصی را حتی در میان خاندانهای عربی اشغال کرده بود. اینان ازدواج دختران این خاندان را با غیرعباسیان، ازدواجی نابرابر میشمردند. از این رو مراقب بودند دخترانشان با افراد خارج از این خاندان ازدواج نکنند.</ref>. | ||
#در [[نوشتن]] نامهای به منصور، از خودش آغاز کرد و بدین وسیله خود را در [[مقام]] نخست حکومت قرار داد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۴.</ref>. | # در [[نوشتن]] نامهای به منصور، از خودش آغاز کرد و بدین وسیله خود را در [[مقام]] نخست حکومت قرار داد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۴.</ref>. | ||
#ادعای انتساب به [[عباسیان]]؛ هنگامی که پنداشت او پسر [[سلیط بن عبدالله بن عباس]] است<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۹۱ - ۲۹۲.</ref>، یعنی او خودش را در جایگاه برابر با [[پدر]] منصور، [[محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]]، قرار داد. | # ادعای انتساب به [[عباسیان]]؛ هنگامی که پنداشت او پسر [[سلیط بن عبدالله بن عباس]] است<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۹۱ - ۲۹۲.</ref>، یعنی او خودش را در جایگاه برابر با [[پدر]] منصور، [[محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]]، قرار داد. | ||
اما اتهامهای دیگری هم متوجه او بود که عبارتاند از: | اما اتهامهای دیگری هم متوجه او بود که عبارتاند از: | ||
#کشتن [[سلیمان بن کثیر]]، نقیب النقبای خراسان؛ | # کشتن [[سلیمان بن کثیر]]، نقیب النقبای خراسان؛ | ||
#کشتن عدهای از رؤسای قبائل [[یمنی]]، نظیر [[علی بن جدیع کرمانی]] و برادرش [[عثمان]]؛ | # کشتن عدهای از رؤسای قبائل [[یمنی]]، نظیر [[علی بن جدیع کرمانی]] و برادرش [[عثمان]]؛ | ||
# [[تصمیم]] او برای رفتن به خراسان، بدون اجازه و موافقت خلیفه. | # [[تصمیم]] او برای رفتن به خراسان، بدون اجازه و موافقت خلیفه. | ||
بعد از [[رویارویی]] منصور با دشمنش با اتهامهای انتسابی به او، ابومسلم جوابی نداشت جز اینکه خدماتش را در راه [[دعوت عباسی]] یادآور شود و قبل از اینکه شمشیرها او را دریابند، از خلیفه کمک بخواهد و از کارهایی که از او سر زده بود، [[پوزش]] بطلبد؛ اما تلاش او مانع کشتنش در بیست و پنجم [[شعبان]] ۱۳۷ ق./ شباط ۷۵۵ م. نشد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۹۰ - ۴۹۱.</ref>. | بعد از [[رویارویی]] منصور با دشمنش با اتهامهای انتسابی به او، ابومسلم جوابی نداشت جز اینکه خدماتش را در راه [[دعوت عباسی]] یادآور شود و قبل از اینکه شمشیرها او را دریابند، از خلیفه کمک بخواهد و از کارهایی که از او سر زده بود، [[پوزش]] بطلبد؛ اما تلاش او مانع کشتنش در بیست و پنجم [[شعبان]] ۱۳۷ ق. / شباط ۷۵۵ م. نشد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۹۰ - ۴۹۱.</ref>. | ||
بدینگونه منصور از دست این رقیب خطرناک که تا آن [[زمان]] با کارهای [[سیاسی]] و شخصیتش، [[خواب]] را بر او [[حرام]] کرده بود، [[رهایی]] یافت. هنگامی که [[برادر]] زاده ابومسلم، عیسی بن موسی، به کشتن او [[اعتراض]] کرد، [[منصور]] به او گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]! در روی [[زمین]] از او دشمنتر برای شما وجود نداشت، آیا در زندگانی او شما [[پادشاهی]] داشتید؟»<ref>ابنطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیه، ص۱۷۱. </ref>. [[جعفر بن حنظله]] هنگامی که از کشته شدن ابومسلم [[آگاه]] شد، به [[خلیفه]] گفت: «ای [[امیرالمؤمنین]]! [[خلافت]] تو از امروز آغاز میشود»<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۹۲.</ref>. این کار بر [[عظمت]] کار ابومسلم و [[قدرت]] وی دلالت دارد.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۴۱.</ref> | بدینگونه منصور از دست این رقیب خطرناک که تا آن [[زمان]] با کارهای [[سیاسی]] و شخصیتش، [[خواب]] را بر او [[حرام]] کرده بود، [[رهایی]] یافت. هنگامی که [[برادر]] زاده ابومسلم، عیسی بن موسی، به کشتن او [[اعتراض]] کرد، [[منصور]] به او گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]! در روی [[زمین]] از او دشمنتر برای شما وجود نداشت، آیا در زندگانی او شما [[پادشاهی]] داشتید؟»<ref>ابنطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیه، ص۱۷۱. </ref>. [[جعفر بن حنظله]] هنگامی که از کشته شدن ابومسلم [[آگاه]] شد، به [[خلیفه]] گفت: «ای [[امیرالمؤمنین]]! [[خلافت]] تو از امروز آغاز میشود»<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۹۲.</ref>. این کار بر [[عظمت]] کار ابومسلم و [[قدرت]] وی دلالت دارد.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۴۱.</ref> | ||
==پیامدهای [[قتل]] ابومسلم== | == پیامدهای [[قتل]] ابومسلم == | ||
===حرکت سنباد=== | === حرکت سنباد === | ||
منصور بر ابومسلم چیره شد؛ اما یاد او در میان [[ایرانیان]] در [[خراسان]] و ترکان در ماوراءالنهر باقی ماند. بعد از کشته شدن او حرکتهای [[دینی]] - سیاسی و ملی دور از [[اسلام]]، در خراسان پدیدار شد. این افراد با اظهار [[مسلمانی]]، اهداف [[دین]] زرتشتی و [[سیاست]] ویرانگر و [[نژادپرستی]] [[ایرانی]] را دنبال میکردند. اینان ابومسلم را نماد و وسیلهای برای بیان [[مخالفت]] خویش با قدرت [[عباسی]] قرار دادند تا درون خود را آشکار کنند. از این رو او را [[نجاتبخش]] خوانده به انتظارش نشستند تا [[آمال]] و آرزوهای خویش را- که [[عباسیان]] برآورده نکردند- محقَّق سازد<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۲۲۱.</ref>. | منصور بر ابومسلم چیره شد؛ اما یاد او در میان [[ایرانیان]] در [[خراسان]] و ترکان در ماوراءالنهر باقی ماند. بعد از کشته شدن او حرکتهای [[دینی]] - سیاسی و ملی دور از [[اسلام]]، در خراسان پدیدار شد. این افراد با اظهار [[مسلمانی]]، اهداف [[دین]] زرتشتی و [[سیاست]] ویرانگر و [[نژادپرستی]] [[ایرانی]] را دنبال میکردند. اینان ابومسلم را نماد و وسیلهای برای بیان [[مخالفت]] خویش با قدرت [[عباسی]] قرار دادند تا درون خود را آشکار کنند. از این رو او را [[نجاتبخش]] خوانده به انتظارش نشستند تا [[آمال]] و آرزوهای خویش را- که [[عباسیان]] برآورده نکردند- محقَّق سازد<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۲۲۱.</ref>. | ||
حرکت سنباد نخستین واکنش در برابر کشته شدن [[رهبر]] ایرانی بود<ref>این حرکت به نام رهبر آن، سنباد، معروف است. وی زرتشتی و اهل «راهروانه» از روستاهای نیشابور بود، ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۵۷.</ref>. وی ناراحت از کشته شدن او، به [[خونخواهی]] وی [[قیام]] کرد. پیروانش گرد او جمع شدند و بر [[نیشابور]]، [[قومس]] و [[ری]] چیره گشتند. [[سنباد]]«[[فیروز]] اسپهبد» نامیده شد، به خزاین ابومسلم دست یافت و [[اعلان]] کرد به زودی به [[مکه]] [[حمله]] و به [[انتقام]] ابومسلم، [[کعبه]] را نابود خواهد کرد<ref>.تاریخ طبری، ج۷ ص ۴۹۵</ref>. | حرکت سنباد نخستین واکنش در برابر کشته شدن [[رهبر]] ایرانی بود<ref>این حرکت به نام رهبر آن، سنباد، معروف است. وی زرتشتی و اهل «راهروانه» از روستاهای نیشابور بود، ر. ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۵۷.</ref>. وی ناراحت از کشته شدن او، به [[خونخواهی]] وی [[قیام]] کرد. پیروانش گرد او جمع شدند و بر [[نیشابور]]، [[قومس]] و [[ری]] چیره گشتند. [[سنباد]]«[[فیروز]] اسپهبد» نامیده شد، به خزاین ابومسلم دست یافت و [[اعلان]] کرد به زودی به [[مکه]] [[حمله]] و به [[انتقام]] ابومسلم، [[کعبه]] را نابود خواهد کرد<ref>.تاریخ طبری، ج۷ ص ۴۹۵</ref>. | ||
این حرکت با سه [[انگیزه]] شناخته شده است: [[سیاسی]]، [[عقیدتی]] و [[نژادپرستی]]. | این حرکت با سه [[انگیزه]] شناخته شده است: [[سیاسی]]، [[عقیدتی]] و [[نژادپرستی]]. | ||
از نظر [[انگیزه]] سیاسی، وی [[تصمیم]] گرفت از [[منصور]]، [[خلیفه عباسی]]، [[قاتل]] ابومسلم، [[خونخواهی]] کند. [[قیام]] او برای [[رویارویی]] با این [[خلیفه]]، [[نظام]] [[عباسی]] و نیز [[اعتراض]] به [[گرایش]] سیاسی خاصی بود که [[نفوذ]] خراسانیان را محدود میکرد. | از نظر [[انگیزه]] سیاسی، وی [[تصمیم]] گرفت از [[منصور]]، [[خلیفه عباسی]]، [[قاتل]] ابومسلم، [[خونخواهی]] کند. [[قیام]] او برای [[رویارویی]] با این [[خلیفه]]، [[نظام]] [[عباسی]] و نیز [[اعتراض]] به [[گرایش]] سیاسی خاصی بود که [[نفوذ]] خراسانیان را محدود میکرد. | ||
از جنبه انگیزه عقیدتی، از اصول خُرمیان<ref>برای اطلاع بیشتر از دو شاخه بودن خرمیان، ر.ک: فهرست ابنندیم، ص۴۰۵ - ۴۰۶.</ref> و مزدکیان قدیم [[پیروی]] میکرد. [[پیروان]] آن به [[امامت]] ابومسلم و [[ازلی]] و [[ابدی]] بودن وی [[ایمان]] داشتند<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۹۵؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۹۳ - ۲۹۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۵۷.</ref>. در [[حقیقت]] حرکت سنباد حرکتی زرتشتی بر [[ضد]] [[مسلمانان]] بود؛ زیرا اسم جعلی «[[فیروز]] اسپهبد»<ref>فیروز، نام شماری از مردان برجسته تاریخ امپراتوری ایران و اسپهبد لقب برخی از حاکمان مناطق در این امپراتوری بوده است، ر.ک: علی عبدالرحمن العمرو، اثر الفرس السیاسی فی العصر العباسی الاول، ص۳۲۹.</ref> را بر خود نهاد و اظهار داشت قصد نابودی [[کعبه]] را دارد. | از جنبه انگیزه عقیدتی، از اصول خُرمیان<ref>برای اطلاع بیشتر از دو شاخه بودن خرمیان، ر. ک: فهرست ابنندیم، ص۴۰۵ - ۴۰۶.</ref> و مزدکیان قدیم [[پیروی]] میکرد. [[پیروان]] آن به [[امامت]] ابومسلم و [[ازلی]] و [[ابدی]] بودن وی [[ایمان]] داشتند<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۹۵؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۹۳ - ۲۹۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۵۷.</ref>. در [[حقیقت]] حرکت سنباد حرکتی زرتشتی بر [[ضد]] [[مسلمانان]] بود؛ زیرا اسم جعلی «[[فیروز]] اسپهبد»<ref>فیروز، نام شماری از مردان برجسته تاریخ امپراتوری ایران و اسپهبد لقب برخی از حاکمان مناطق در این امپراتوری بوده است، ر. ک: علی عبدالرحمن العمرو، اثر الفرس السیاسی فی العصر العباسی الاول، ص۳۲۹.</ref> را بر خود نهاد و اظهار داشت قصد نابودی [[کعبه]] را دارد. | ||
از جنبه انگیزه نژادپرستانه، سنباد به [[زنده کردن]] [[حکومت]] [[ایرانی]] و تقویت عنصر ایرانی در برابر حکومت [[عربی]] چشم دوخته بود. با وجود اینکه [[عباسیان]] با [[سیاست]] [[امویان]] در قبال [[موالی]] [[مخالفت]] کردند، اما [[ایرانیان]] [[حکومت عباسیان]] را به اعتبار اینکه [[نمایندگان]] عنصر عربی هستند، ادامه [[حکومت اموی]] میدانستند. | از جنبه انگیزه نژادپرستانه، سنباد به [[زنده کردن]] [[حکومت]] [[ایرانی]] و تقویت عنصر ایرانی در برابر حکومت [[عربی]] چشم دوخته بود. با وجود اینکه [[عباسیان]] با [[سیاست]] [[امویان]] در قبال [[موالی]] [[مخالفت]] کردند، اما [[ایرانیان]] [[حکومت عباسیان]] را به اعتبار اینکه [[نمایندگان]] عنصر عربی هستند، ادامه [[حکومت اموی]] میدانستند. | ||
هنگامی که کار سنباد دشوار شد، منصور سپاهی به [[فرماندهی]] [[جهور بن مرار عجلی]] به سوی او گسیل داشت که در بین [[همدان]] و [[ری]] با او درگیر شد و بر او [[غلبه]] کرد. بدینگونه این حرکت بعد از هفتاد [[روز]]، در [[سال ۱۳۷ ق]]./ ۷۵۵ م. به پایان رسید<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۹۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۵۷.</ref><ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۴۶.</ref> | هنگامی که کار سنباد دشوار شد، منصور سپاهی به [[فرماندهی]] [[جهور بن مرار عجلی]] به سوی او گسیل داشت که در بین [[همدان]] و [[ری]] با او درگیر شد و بر او [[غلبه]] کرد. بدینگونه این حرکت بعد از هفتاد [[روز]]، در [[سال ۱۳۷ ق]]. / ۷۵۵ م. به پایان رسید<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۴۹۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۵۷.</ref><ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۴۶.</ref> | ||
===حرکتهای دیگر=== | === حرکتهای دیگر === | ||
برخی [[یاران]] ابومسلم پس از [[شکست]] حرکت سنباد، همچنان فعال بودند؛ زیرا خلیفه عباسی بر این حرکت چیره شد، ولی بر اندیشههای منجر به قیام سنباد [[پیروز]] نشد. از این رو [[سرزمین]] [[ایران]] و ماوراءالنهر [[شاهد]] برپایی حرکتهای مخالف با [[حکومت عباسی]] بود که به گونهای با نام ابومسلم قرین بود و خود را به اهداف آن پایبند میدانست. اینگونه حرکتها، [[شورش]] بر [[دین اسلام]] و حکومت عباسی شمرده میشد و علامت مشخص و ممتاز [[پیروان]] آنها، [[پوشیدن لباس]] سفید و برافراشتن [[پرچم سفید]] به هنگام خروج بود؛ از اینرو «سپید جامگان» نامیده شدند<ref>بارتولد، ترکستان من الفتح العربی إلی الغزو المغولی، ص۳۱۷.</ref>. | برخی [[یاران]] ابومسلم پس از [[شکست]] حرکت سنباد، همچنان فعال بودند؛ زیرا خلیفه عباسی بر این حرکت چیره شد، ولی بر اندیشههای منجر به قیام سنباد [[پیروز]] نشد. از این رو [[سرزمین]] [[ایران]] و ماوراءالنهر [[شاهد]] برپایی حرکتهای مخالف با [[حکومت عباسی]] بود که به گونهای با نام ابومسلم قرین بود و خود را به اهداف آن پایبند میدانست. اینگونه حرکتها، [[شورش]] بر [[دین اسلام]] و حکومت عباسی شمرده میشد و علامت مشخص و ممتاز [[پیروان]] آنها، [[پوشیدن لباس]] سفید و برافراشتن [[پرچم سفید]] به هنگام خروج بود؛ از اینرو «سپید جامگان» نامیده شدند<ref>بارتولد، ترکستان من الفتح العربی إلی الغزو المغولی، ص۳۱۷.</ref>. | ||
برخی از این حرکتها عبارتند از: | برخی از این حرکتها عبارتند از: | ||
#حرکت [[راوندیه]] - که در [[سال ۱۴۱ ق]]/۷۵۸ م. ایجاد شد؛ | # حرکت [[راوندیه]] - که در [[سال ۱۴۱ ق]]/۷۵۸ م. ایجاد شد؛ | ||
#حرکت استاذسیس - که در [[سال ۱۵۰ ق]]./ ۷۶۷ م. از [[خراسان]] آغاز شد. | # حرکت استاذسیس - که در [[سال ۱۵۰ ق]]. / ۷۶۷ م. از [[خراسان]] آغاز شد. | ||
[[منصور]] برای [[غلبه]] بر آنها کوشید و بیهیچ ملایمتی با آنها جنگید تا [[پیروز]] شد.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۴۷.</ref> | [[منصور]] برای [[غلبه]] بر آنها کوشید و بیهیچ ملایمتی با آنها جنگید تا [[پیروز]] شد.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۴۷.</ref> | ||