جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[آسیبشناسی فرهنگی اجتماعی حکومت اسلامی در قرآن]] - [[آسیبشناسی فرهنگی اجتماعی حکومت اسلامی در حدیث]] - [[آسیبشناسی فرهنگی اجتماعی حکومت اسلامی در معارف و سیره علوی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[آسیبشناسی فرهنگی اجتماعی حکومت اسلامی در قرآن]] - [[آسیبشناسی فرهنگی اجتماعی حکومت اسلامی در حدیث]] - [[آسیبشناسی فرهنگی اجتماعی حکومت اسلامی در معارف و سیره علوی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[فرهنگ]] به تعبیری، زیربنای مسائل [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] است، و تا فرهنگ [[تغییر]] نیابد، [[تحول]] در حوزههای دیگر ممتنع مینماید. بخشی از فرهنگ که با مسائل سیاسی در میآمیزد و به آن مربوط میشود، [[فرهنگ سیاسی]] نام دارد. از دیدگاه [[امام علی]]{{ع}} [[آسیبشناسی]] [[فرهنگی]] و [[اجتماعی]] را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد: | [[فرهنگ]] به تعبیری، زیربنای مسائل [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] است، و تا فرهنگ [[تغییر]] نیابد، [[تحول]] در حوزههای دیگر ممتنع مینماید. بخشی از فرهنگ که با مسائل سیاسی در میآمیزد و به آن مربوط میشود، [[فرهنگ سیاسی]] نام دارد. از دیدگاه [[امام علی]] {{ع}} [[آسیبشناسی]] [[فرهنگی]] و [[اجتماعی]] را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد: | ||
'''جدا شدن [[حکومت]] از [[اهداف]] فرهنگی و [[تربیتی]]''': از دیدگاه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[آموزش]] [[اسلام]] و زمینهسازی [[رشد]] [[ایمان]] در [[جامعه اسلامی]]، یکی از «[[وظایف]]» [[حکومت اسلامی]] است: {{متن حدیث|عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يُعَلِّمَ أَهْلَ وَلَايَتِهِ حُدُودَ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ}}<ref>ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۴، ص۱۵۹؛ غررالحکم، ح۶۱۹۹.</ref>. اگر [[تعلیم و تربیت]]، «[[وظیفه]]»ای برای حکومت و [[امام]] به شمار آید، نوعی «[[حق]]» برای [[مردم]] خواهد بود: | '''جدا شدن [[حکومت]] از [[اهداف]] فرهنگی و [[تربیتی]]''': از دیدگاه [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[آموزش]] [[اسلام]] و زمینهسازی [[رشد]] [[ایمان]] در [[جامعه اسلامی]]، یکی از «[[وظایف]]» [[حکومت اسلامی]] است: {{متن حدیث|عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يُعَلِّمَ أَهْلَ وَلَايَتِهِ حُدُودَ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ}}<ref>ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۴، ص۱۵۹؛ غررالحکم، ح۶۱۹۹.</ref>. اگر [[تعلیم و تربیت]]، «[[وظیفه]]»ای برای حکومت و [[امام]] به شمار آید، نوعی «[[حق]]» برای [[مردم]] خواهد بود: | ||
مردم! مرا بر شما حقی است، و شما را بر من حقی! بر من است که [[خیرخواهی]] از شما دریغ ندارم، و حقی را که از [[بیت المال]] دارید، بگزارم. شما را [[تعلیم]] دهم تا [[نادان]] نمانید و [[آداب]] آموزم تا بدانید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۴.</ref>. | مردم! مرا بر شما حقی است، و شما را بر من حقی! بر من است که [[خیرخواهی]] از شما دریغ ندارم، و حقی را که از [[بیت المال]] دارید، بگزارم. شما را [[تعلیم]] دهم تا [[نادان]] نمانید و [[آداب]] آموزم تا بدانید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۴.</ref>. | ||
امام در این جهت به [[مالک اشتر]] سفارش میکند که از سنتهای [[صالح]] همانند [[همنشینی]] با [[عالمان]] [[پیروی]] کند<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. | امام در این جهت به [[مالک اشتر]] سفارش میکند که از سنتهای [[صالح]] همانند [[همنشینی]] با [[عالمان]] [[پیروی]] کند<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. | ||
'''[[تفرقه]]''': از بین رفتن [[روحیه]] [[وحدت]] بین مردم و حکومت، عاملی اساسی در زوال [[قدرت]] است. [[الفت]] و [[محبت]]، محور اساسی [[سیاست]] و حکومت به شمار میرود، و اگر این حالت در بین مردم به تفرقه و [[خشونت]] تبدیل شود، عواقب سوئی در بر خواهد داشت. امام علی{{ع}} مردم را از هر کاری چون [[کینه]] هم در [[دل]] داشتن، بذر [[نفاق]] در سینه کاشتن و از هم بریدن و دست از [[یاری]] یکدیگر کشیدن که نیروی ایشان را میگسلد، برحذر میدارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. [[حضرت]] در همان [[خطبه]]، مردم را از عصبیتهای [[جاهلانه]] دور میدارد و میگوید اگر بنا است عصبیتی بین شما وجود داشته باشد، باید به [[اخلاق]] محوری توجه کنید. | '''[[تفرقه]]''': از بین رفتن [[روحیه]] [[وحدت]] بین مردم و حکومت، عاملی اساسی در زوال [[قدرت]] است. [[الفت]] و [[محبت]]، محور اساسی [[سیاست]] و حکومت به شمار میرود، و اگر این حالت در بین مردم به تفرقه و [[خشونت]] تبدیل شود، عواقب سوئی در بر خواهد داشت. امام علی {{ع}} مردم را از هر کاری چون [[کینه]] هم در [[دل]] داشتن، بذر [[نفاق]] در سینه کاشتن و از هم بریدن و دست از [[یاری]] یکدیگر کشیدن که نیروی ایشان را میگسلد، برحذر میدارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. [[حضرت]] در همان [[خطبه]]، مردم را از عصبیتهای [[جاهلانه]] دور میدارد و میگوید اگر بنا است عصبیتی بین شما وجود داشته باشد، باید به [[اخلاق]] محوری توجه کنید. | ||
'''[[سازشکاری]]، [[چاپلوسی]] و بستن باب [[انتقاد]]''': [[استبداد]]، زمینههایی دارد که [[حاکمان]] از یک سو و [[مردم]] از سوی دیگر آنها را آماده میکنند. [[حاکمان مستبد]]، به پرورش چاپلوسان و سازشکاران [[تمایل]] دارند و معمولاً برای خود قدسیتی قائلند و مردم [[نادان]] و منفعتطلب نیز به چنین خواستهای تن میدهند؛ چراکه یا از عواقب آن ناآگاهند و یا به [[منافع]] کوتاه مدت و شخصی خود میاندیشند. [[امام علی]]{{ع}} نیز فرمود: | '''[[سازشکاری]]، [[چاپلوسی]] و بستن باب [[انتقاد]]''': [[استبداد]]، زمینههایی دارد که [[حاکمان]] از یک سو و [[مردم]] از سوی دیگر آنها را آماده میکنند. [[حاکمان مستبد]]، به پرورش چاپلوسان و سازشکاران [[تمایل]] دارند و معمولاً برای خود قدسیتی قائلند و مردم [[نادان]] و منفعتطلب نیز به چنین خواستهای تن میدهند؛ چراکه یا از عواقب آن ناآگاهند و یا به [[منافع]] کوتاه مدت و شخصی خود میاندیشند. [[امام علی]] {{ع}} نیز فرمود: | ||
{{متن حدیث|لَا يُقِيمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ تَعَالَى إِلَّا مَنْ لَا يُصَانِعُ وَ لَا يُضَارِعُ وَ لَا يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۱۰.</ref>؛ «[[فرمان خدا]] را برپا ندارد جز کسی که [در [[حق]]] [[مدارا]] نکند، خود را [[خوار]] نسازد و پی طمعها نتازد». | {{متن حدیث|لَا يُقِيمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ تَعَالَى إِلَّا مَنْ لَا يُصَانِعُ وَ لَا يُضَارِعُ وَ لَا يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۱۰.</ref>؛ «[[فرمان خدا]] را برپا ندارد جز کسی که [در [[حق]]] [[مدارا]] نکند، خود را [[خوار]] نسازد و پی طمعها نتازد». | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
پس اینان را خاص [[خلوت]] خود گیر و در مجلسهایت بپذیر، و آن کس را بر دیگران بگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر گوید... و آنان را چنان بپرور که تو را فراوان نستایند و با [[ستودن]] کار بیهودهای که نکردهای، خاطرت را شاد ننمایند که ستودن فراوان [[خودپسندی]] آرد و به [[سرکشی]] وادارد<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. | پس اینان را خاص [[خلوت]] خود گیر و در مجلسهایت بپذیر، و آن کس را بر دیگران بگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر گوید... و آنان را چنان بپرور که تو را فراوان نستایند و با [[ستودن]] کار بیهودهای که نکردهای، خاطرت را شاد ننمایند که ستودن فراوان [[خودپسندی]] آرد و به [[سرکشی]] وادارد<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. | ||
بر این اساس، یکی از معیارهای [[حکومت صالح]] آن است که [[نزدیکان]] و [[مشاوران]] حاکمان، اهل [[چاپلوسی]] و [[سازشکاری]] نباشند؛ بلکه با گفتن [[حقیقت]] تلخ، ایشان را از آسیبهای احتمالی یا موجود در [[حکومت]] [[آگاه]] سازند. امام علی{{ع}} در مقامی دیگر فرمود: در دیده مردم [[پارسا]]، زشتترین [[خوی]] [[والیان]] این است که بخواهند مردم آنان را دوستدار [[بزرگمنشی]] شمارند، و کارهایشان را به حساب [[کبر]] و [[خودخواهی]] بگذارند: | بر این اساس، یکی از معیارهای [[حکومت صالح]] آن است که [[نزدیکان]] و [[مشاوران]] حاکمان، اهل [[چاپلوسی]] و [[سازشکاری]] نباشند؛ بلکه با گفتن [[حقیقت]] تلخ، ایشان را از آسیبهای احتمالی یا موجود در [[حکومت]] [[آگاه]] سازند. امام علی {{ع}} در مقامی دیگر فرمود: در دیده مردم [[پارسا]]، زشتترین [[خوی]] [[والیان]] این است که بخواهند مردم آنان را دوستدار [[بزرگمنشی]] شمارند، و کارهایشان را به حساب [[کبر]] و [[خودخواهی]] بگذارند: | ||
خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من دوستدار ستودنم، و خواهان [[ستایش]] شنودن...؛ لکن مرا به [[نیکی]] مستأیید تا از عهده [[حقوقی]] که مانده است، برآیم و واجبهایی که بر گردنم باقی است، ادا نمایم؛ پس با من چنان که با [[سرکشان]] گویند، سخن مگویید... و با ظاهرآرایی آمیزش مدارید.... پس، از گفتن [[حق]] یا [[رأی]] زدن در [[عدالت]] باز مایستید، که نه من [[برتر]] از آنم که [[خطا]] کنم، و نه در کار خویش از خطا ایمنم؛ مگر که [[خدا]] مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>. | خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من دوستدار ستودنم، و خواهان [[ستایش]] شنودن... ؛ لکن مرا به [[نیکی]] مستأیید تا از عهده [[حقوقی]] که مانده است، برآیم و واجبهایی که بر گردنم باقی است، ادا نمایم؛ پس با من چنان که با [[سرکشان]] گویند، سخن مگویید... و با ظاهرآرایی آمیزش مدارید.... پس، از گفتن [[حق]] یا [[رأی]] زدن در [[عدالت]] باز مایستید، که نه من [[برتر]] از آنم که [[خطا]] کنم، و نه در کار خویش از خطا ایمنم؛ مگر که [[خدا]] مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>. | ||
از این سخن، نکات زیر استفاده میشود: | از این سخن، نکات زیر استفاده میشود: | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
گفتهاند چون امام از [[صفین]] بازگشت، به شبامیان گذشت و آواز [[گریه]] [[زنان]] را بر کشتگان [[صفین]] شنید. [[حرب]]، پسر [[شرحبیل]]، که از مهتران [[قوم]] خود بود، به سوی حضرتش آمد. [[امام]] فرمود: چنان که میشنوم، زنان شما بر شما دست یافتهاند. چرا آنان را از فغان باز نمیدارید؟ چون حرب، [[حضرت]] را در حالی که سوار بر اسب بود، پیاده مشایعت میکرد، امام فرمود: «بازگرد که پیاده رفتن چون تویی با چون من، موجب فریفته شدن [[والی]] و [[خواری]] [[مؤمن]] است»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۲۲.</ref>. | گفتهاند چون امام از [[صفین]] بازگشت، به شبامیان گذشت و آواز [[گریه]] [[زنان]] را بر کشتگان [[صفین]] شنید. [[حرب]]، پسر [[شرحبیل]]، که از مهتران [[قوم]] خود بود، به سوی حضرتش آمد. [[امام]] فرمود: چنان که میشنوم، زنان شما بر شما دست یافتهاند. چرا آنان را از فغان باز نمیدارید؟ چون حرب، [[حضرت]] را در حالی که سوار بر اسب بود، پیاده مشایعت میکرد، امام فرمود: «بازگرد که پیاده رفتن چون تویی با چون من، موجب فریفته شدن [[والی]] و [[خواری]] [[مؤمن]] است»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۲۲.</ref>. | ||
[[امام علی]]{{ع}} در تکتک [[اعمال]] فردی و [[اجتماعی]]، هم در پی آن است که [[کرامت انسانی]] [[حفظ]] شود و [[انسان]] [[مسیر کمال]] خود را در [[جامعه]] بپیماید و هم [[خطرها]] و آفات [[تهدید]] کننده [[رهبران]] جامعه را گوشزد میکند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز با قدسیتهای شاهانه آشکارا و صریح [[مخالفت]] میکرد، و هرچند خود از فره [[الهی]] برخوردار بود، [[تذکر]] میداد که من همانند شاهان نیستم و در واقع فره [[دینی]] و [[معنوی]]، غیر از فره شاهی و [[دنیایی]] است. [[ابن مسعود]] میگوید: کسی نزد [[پیامبر]] آمد و بر خود ترسید. پیامبر فرمود: «راحت باش. من [[پادشاه]] نیستم. من فرزند زنی هستم که تکه گوشت میخورد»<ref> مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۶، ص۶۳. </ref>. | [[امام علی]] {{ع}} در تکتک [[اعمال]] فردی و [[اجتماعی]]، هم در پی آن است که [[کرامت انسانی]] [[حفظ]] شود و [[انسان]] [[مسیر کمال]] خود را در [[جامعه]] بپیماید و هم [[خطرها]] و آفات [[تهدید]] کننده [[رهبران]] جامعه را گوشزد میکند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز با قدسیتهای شاهانه آشکارا و صریح [[مخالفت]] میکرد، و هرچند خود از فره [[الهی]] برخوردار بود، [[تذکر]] میداد که من همانند شاهان نیستم و در واقع فره [[دینی]] و [[معنوی]]، غیر از فره شاهی و [[دنیایی]] است. [[ابن مسعود]] میگوید: کسی نزد [[پیامبر]] آمد و بر خود ترسید. پیامبر فرمود: «راحت باش. من [[پادشاه]] نیستم. من فرزند زنی هستم که تکه گوشت میخورد»<ref> مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۶، ص۶۳. </ref>. | ||
علی{{ع}} [[مردم]] را از شخصیتپرستی و [[غلو]] باز میداشت، و ایشان را به سوی ملاکشناسی و [[ارزشهای دینی]] سوق میداد. وقتی [[حارث همدانی]] از [[اختلاف مردم]] درباره خلفای چهارگانه به حضرت خبر داد، امام در پاسخ فرمود: اول [[حق]] را بشناسید تا در درجه بعد، [[اهل]] آن را بیابید<ref>ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۴، ص۱۶۶ و ۱۶۷.</ref>. | علی {{ع}} [[مردم]] را از شخصیتپرستی و [[غلو]] باز میداشت، و ایشان را به سوی ملاکشناسی و [[ارزشهای دینی]] سوق میداد. وقتی [[حارث همدانی]] از [[اختلاف مردم]] درباره خلفای چهارگانه به حضرت خبر داد، امام در پاسخ فرمود: اول [[حق]] را بشناسید تا در درجه بعد، [[اهل]] آن را بیابید<ref>ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۴، ص۱۶۶ و ۱۶۷.</ref>. | ||
'''[[انحراف]] از [[قانونگرایی]] و [[نظم]]''': [[سیره]] [[حضرت علی]]{{ع}} پر از قانونگرایی و مخالفت با [[حاکمیت]] [[روابط]] و [[تبعیضها]] است. وی حدود را بدون در نظر گرفتن [[شخصیت]] اشخاص [[اجرا]] میکرد و به طور مثال، وساطت افراد درخصوص حد نزدن مردی از [[بنی اسد]] را نپذیرفت<ref>ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۴، ص۱۳۰.</ref>. همچنین وقتی [[نجاشی]] (شاعر [[حضرت]] در [[جنگ صفین]]) در [[کوفه]] بد مستی کرد، [[امام]] او را حد زد و او هم به [[معاویه]] پیوست و بر [[ضد]] علی{{ع}} هجو کرد. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در سفارشهای خود به [[مالک اشتر]] میفرماید: هر کاری را در [[روز]] خود (نه یک روز جلوتر ونه عقبتر) انجام ده<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. همچنین در سفارش به حسن و حسین{{عم}} پس از ضربت ناجوانمردانه [[ابن ملجم]] فرمود: | '''[[انحراف]] از [[قانونگرایی]] و [[نظم]]''': [[سیره]] [[حضرت علی]] {{ع}} پر از قانونگرایی و مخالفت با [[حاکمیت]] [[روابط]] و [[تبعیضها]] است. وی حدود را بدون در نظر گرفتن [[شخصیت]] اشخاص [[اجرا]] میکرد و به طور مثال، وساطت افراد درخصوص حد نزدن مردی از [[بنی اسد]] را نپذیرفت<ref>ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۴، ص۱۳۰.</ref>. همچنین وقتی [[نجاشی]] (شاعر [[حضرت]] در [[جنگ صفین]]) در [[کوفه]] بد مستی کرد، [[امام]] او را حد زد و او هم به [[معاویه]] پیوست و بر [[ضد]] علی {{ع}} هجو کرد. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در سفارشهای خود به [[مالک اشتر]] میفرماید: هر کاری را در [[روز]] خود (نه یک روز جلوتر ونه عقبتر) انجام ده<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. همچنین در سفارش به حسن و حسین {{عم}} پس از ضربت ناجوانمردانه [[ابن ملجم]] فرمود: | ||
{{متن حدیث|أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>؛ «شما و تمام [[فرزندان]] و [[اهل]] خود و هرکس نامهام به او میرسد را به [[تقوای الهی]] و [[نظم]] [[کارها]] سفارش میکنم». | {{متن حدیث|أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>؛ «شما و تمام [[فرزندان]] و [[اهل]] خود و هرکس نامهام به او میرسد را به [[تقوای الهی]] و [[نظم]] [[کارها]] سفارش میکنم». | ||
'''[[رفاهطلبی]] به ویژه در سطح [[مسئولان]] [[نظام]]''': از دیدگاه [[امام علی]]{{ع}} [[رهبران]] [[جامعه اسلامی]] حتی از [[مال]] [[حلال]] هم نباید [[ثروت]] اندوزند. [[حکمت]] این مسئله هم آشکار است. اگر ثروت نزد هیئت [[حاکم]] جمع شود، تنگدستان به ستوه و [[طغیان]] خواهند آمد: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.</ref>. | '''[[رفاهطلبی]] به ویژه در سطح [[مسئولان]] [[نظام]]''': از دیدگاه [[امام علی]] {{ع}} [[رهبران]] [[جامعه اسلامی]] حتی از [[مال]] [[حلال]] هم نباید [[ثروت]] اندوزند. [[حکمت]] این مسئله هم آشکار است. اگر ثروت نزد هیئت [[حاکم]] جمع شود، تنگدستان به ستوه و [[طغیان]] خواهند آمد: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.</ref>. | ||
[[شریح قاضی]] در دوران [[خلافت]] حضرت، خانهای به هشتاد دینار خرید. امام او را [[سرزنش]] کرد و [[قیامت]] را به یادش آورد<ref>نهج البلاغه، نامه ۳.</ref>. [[عثمان بن حنیف انصاری]] که عامل حضرت در [[بصره]] بود، چون به خوانی مفصل خوانده شد، حضرت او را سرزنش کرد: | [[شریح قاضی]] در دوران [[خلافت]] حضرت، خانهای به هشتاد دینار خرید. امام او را [[سرزنش]] کرد و [[قیامت]] را به یادش آورد<ref>نهج البلاغه، نامه ۳.</ref>. [[عثمان بن حنیف انصاری]] که عامل حضرت در [[بصره]] بود، چون به خوانی مفصل خوانده شد، حضرت او را سرزنش کرد: | ||
به من خبر رسیده که مردی از [[جوانان]] بصره تو را بر خوانی خوانده است و تو بدانجا شتافتهای. خوردنیهای [[نیکو]] برایت آوردهاند و پی در پی کاسهها پیشت نهادهاند...؛ آیا بدین بسنده کنم که مرا امیرمؤمنان خوانند و در ناخوشایندهای [[روزگار]] [[شریک]] آنان نباشم؟!<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>. | به من خبر رسیده که مردی از [[جوانان]] بصره تو را بر خوانی خوانده است و تو بدانجا شتافتهای. خوردنیهای [[نیکو]] برایت آوردهاند و پی در پی کاسهها پیشت نهادهاند... ؛ آیا بدین بسنده کنم که مرا امیرمؤمنان خوانند و در ناخوشایندهای [[روزگار]] [[شریک]] آنان نباشم؟!<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>. | ||
امیرالمؤمنین علی{{ع}} [[مردم]] را از [[اطاعت کورکورانه]] بزرگان [[متکبر]] و نژادپرست به شدت برحذر میدارد: | امیرالمؤمنین علی {{ع}} [[مردم]] را از [[اطاعت کورکورانه]] بزرگان [[متکبر]] و نژادپرست به شدت برحذر میدارد: | ||
هان بترسید! بترسید! از [[پیروی]] مهتران و بزرگانتان که به گوهر خود نازیدند و نژاد خویش را [[برتر]] دیدند، و نسبت آن [[عیب]] را بر [[پروردگار]] خود پسندیدند، و بر [[نعمت خدا]] در [[حق]] خویش [[انکار]] ورزیدند، به ستیزیدن برابر قضای او و بر آغالیدن بر نعمتهای او؛ پس آنان پایههای عصبیتند و ستونهای [[فتنه]] و شمشیرهای نازش [به [[خوی]]] [[جاهلیت]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref><ref>[[سید صادق حقیقت|حقیقت، سید صادق]]، [[آسیبشناسی حکومت (مقاله)| مقاله «آسیبشناسی حکومت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۱۰۰-۱۰۵.</ref> | هان بترسید! بترسید! از [[پیروی]] مهتران و بزرگانتان که به گوهر خود نازیدند و نژاد خویش را [[برتر]] دیدند، و نسبت آن [[عیب]] را بر [[پروردگار]] خود پسندیدند، و بر [[نعمت خدا]] در [[حق]] خویش [[انکار]] ورزیدند، به ستیزیدن برابر قضای او و بر آغالیدن بر نعمتهای او؛ پس آنان پایههای عصبیتند و ستونهای [[فتنه]] و شمشیرهای نازش [به [[خوی]]] [[جاهلیت]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref><ref>[[سید صادق حقیقت|حقیقت، سید صادق]]، [[آسیبشناسی حکومت (مقاله)| مقاله «آسیبشناسی حکومت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۱۰۰-۱۰۵.</ref> | ||