آسیب‌شناسی فرهنگی اجتماعی حکومت اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

فرهنگ به تعبیری، زیربنای مسائل اقتصادی و سیاسی است، و تا فرهنگ تغییر نیابد، تحول در حوزه‌های دیگر ممتنع می‌نماید. بخشی از فرهنگ که با مسائل سیاسی در می‌آمیزد و به آن مربوط می‌شود، فرهنگ سیاسی نام دارد. از دیدگاه امام علی (ع) آسیب‌شناسی فرهنگی و اجتماعی را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد:

جدا شدن حکومت از اهداف فرهنگی و تربیتی: از دیدگاه امیرمؤمنان (ع) آموزش اسلام و زمینه‌سازی رشد ایمان در جامعه اسلامی، یکی از «وظایف» حکومت اسلامی است: «عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يُعَلِّمَ أَهْلَ وَلَايَتِهِ حُدُودَ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ»[۱]. اگر تعلیم و تربیت، «وظیفه»ای برای حکومت و امام به شمار آید، نوعی «حق» برای مردم خواهد بود: مردم! مرا بر شما حقی است، و شما را بر من حقی! بر من است که خیرخواهی از شما دریغ ندارم، و حقی را که از بیت المال دارید، بگزارم. شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید و آداب آموزم تا بدانید[۲].

امام در این جهت به مالک اشتر سفارش می‌کند که از سنت‌های صالح همانند همنشینی با عالمان پیروی کند[۳].

تفرقه: از بین رفتن روحیه وحدت بین مردم و حکومت، عاملی اساسی در زوال قدرت است. الفت و محبت، محور اساسی سیاست و حکومت به شمار می‌رود، و اگر این حالت در بین مردم به تفرقه و خشونت تبدیل شود، عواقب سوئی در بر خواهد داشت. امام علی (ع) مردم را از هر کاری چون کینه هم در دل داشتن، بذر نفاق در سینه کاشتن و از هم بریدن و دست از یاری یکدیگر کشیدن که نیروی ایشان را می‌گسلد، برحذر می‌دارد[۴]. حضرت در همان خطبه، مردم را از عصبیت‌های جاهلانه دور می‌دارد و می‌گوید اگر بنا است عصبیتی بین شما وجود داشته باشد، باید به اخلاق محوری توجه کنید.

سازش‌کاری، چاپلوسی و بستن باب انتقاد: استبداد، زمینه‌هایی دارد که حاکمان از یک سو و مردم از سوی دیگر آنها را آماده می‌کنند. حاکمان مستبد، به پرورش چاپلوسان و سازش‌کاران تمایل دارند و معمولاً برای خود قدسیتی قائلند و مردم نادان و منفعت‌طلب نیز به چنین خواسته‌ای تن می‌دهند؛ چراکه یا از عواقب آن ناآگاهند و یا به منافع کوتاه مدت و شخصی خود می‌اندیشند. امام علی (ع) نیز فرمود: «لَا يُقِيمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ تَعَالَى إِلَّا مَنْ لَا يُصَانِعُ وَ لَا يُضَارِعُ وَ لَا يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ»[۵]؛ «فرمان خدا را برپا ندارد جز کسی که [در حق] مدارا نکند، خود را خوار نسازد و پی طمع‌ها نتازد».

امام هرگز اهل مداهنه در دین الهی نبود: «لأ أداهن فی دینی، و لا أعطی الدنیة فی أمری»[۶]. وی در عهدنامه خویش به مالک اشتر، وی را از مشورت با گنه‌کاران باز می‌دارد، و بار کسانی را که در ستمکاری یاری نکرده‌اند بر وی سبک قلمداد می‌کند و می‌فرماید: پس اینان را خاص خلوت خود گیر و در مجلس‌هایت بپذیر، و آن کس را بر دیگران بگزین که سخن تلخ حق را به تو بیش‌تر گوید... و آنان را چنان بپرور که تو را فراوان نستایند و با ستودن کار بیهوده‌ای که نکرده‌ای، خاطرت را شاد ننمایند که ستودن فراوان خودپسندی آرد و به سرکشی وادارد[۷].

بر این اساس، یکی از معیارهای حکومت صالح آن است که نزدیکان و مشاوران حاکمان، اهل چاپلوسی و سازش‌کاری نباشند؛ بلکه با گفتن حقیقت تلخ، ایشان را از آسیب‌های احتمالی یا موجود در حکومت آگاه سازند. امام علی (ع) در مقامی دیگر فرمود: در دیده مردم پارسا، زشت‌ترین خوی والیان این است که بخواهند مردم آنان را دوست‌دار بزرگ‌منشی شمارند، و کارهایشان را به حساب کبر و خودخواهی بگذارند: خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من دوست‌دار ستودنم، و خواهان ستایش شنودن... ؛ لکن مرا به نیکی مستأیید تا از عهده حقوقی که مانده است، برآیم و واجب‌هایی که بر گردنم باقی است، ادا نمایم؛ پس با من چنان که با سرکشان گویند، سخن مگویید... و با ظاهرآرایی آمیزش مدارید.... پس، از گفتن حق یا رأی زدن در عدالت باز مایستید، که نه من برتر از آنم که خطا کنم، و نه در کار خویش از خطا ایمنم؛ مگر که خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است[۸].

از این سخن، نکات زیر استفاده می‌شود:

اولاً: ستایش حاکمان با دستورهای شرع مقدس مخالفت دارد؛

ثانیاً: این عمل، ایشان را از انجام تکالیف الهی و حکومتی باز می‌دارد؛

ثالثاً: این روحیه، مردم را از گفتن سخن حق یا مشورت در عدالت منع می‌کند؛

رابعاً: وقتی امام معصوم می‌گوید: من برتر از آن نیستم که خطا کنم، تکلیف غیرمعصوم به طریق اولی مشخص می‌شود.

برخوردهای شاهانه و قدسیت بخشیدن به حاکمان: چون دهقانان شهر انبار، هنگام رفتن امام به شام او را دیدند، برای وی پیاده شدند و پیشاپیش دویدند. حضرت فرمود: این چه کار بود که کردید؟ گفتند: عادتی است که داریم و بدان امیران خود را بزرگ می‌شماریم.

امام در پاسخ گفت: به خدا که امیران شما از این کار سودی نبردند، و شما در دنیایتان خود را به رنج می‌افکنید و در آخرتتان بدبخت می‌گردید و چه زیان‌بار است رنجی که کیفر در پی آن است، و چه سودمند است آسایشی که با آن از آتش امان یابید[۹].

از این برخورد امام متوجه می‌شویم که چهره‌سازی برای رهبران و رفتار شاهانه با آنان نه تنها سودی به ایشان نمی‌رساند، بلکه ضررهای دنیایی و آخرتی نیز برای مردم در بر دارد. قابل ملاحظه است که حضرت برای یک عمل اجتماعی به ظاهر کوچک، وعده عقاب الهی و آتش دوزخ می‌دهد! گفته‌اند چون امام از صفین بازگشت، به شبامیان گذشت و آواز گریه زنان را بر کشتگان صفین شنید. حرب، پسر شرحبیل، که از مهتران قوم خود بود، به سوی حضرتش آمد. امام فرمود: چنان که می‌شنوم، زنان شما بر شما دست یافته‌اند. چرا آنان را از فغان باز نمی‌دارید؟ چون حرب، حضرت را در حالی که سوار بر اسب بود، پیاده مشایعت می‌کرد، امام فرمود: «بازگرد که پیاده رفتن چون تویی با چون من، موجب فریفته شدن والی و خواری مؤمن است»[۱۰].

امام علی (ع) در تک‌تک اعمال فردی و اجتماعی، هم در پی آن است که کرامت انسانی حفظ شود و انسان مسیر کمال خود را در جامعه بپیماید و هم خطرها و آفات تهدید کننده رهبران جامعه را گوشزد می‌کند. پیامبر اکرم (ص) نیز با قدسیت‌های شاهانه آشکارا و صریح مخالفت می‌کرد، و هرچند خود از فره الهی برخوردار بود، تذکر می‌داد که من همانند شاهان نیستم و در واقع فره دینی و معنوی، غیر از فره شاهی و دنیایی است. ابن مسعود می‌گوید: کسی نزد پیامبر آمد و بر خود ترسید. پیامبر فرمود: «راحت باش. من پادشاه نیستم. من فرزند زنی هستم که تکه گوشت می‌خورد»[۱۱].

علی (ع) مردم را از شخصیت‌پرستی و غلو باز می‌داشت، و ایشان را به سوی ملاک‌شناسی و ارزش‌های دینی سوق می‌داد. وقتی حارث همدانی از اختلاف مردم درباره خلفای چهارگانه به حضرت خبر داد، امام در پاسخ فرمود: اول حق را بشناسید تا در درجه بعد، اهل آن را بیابید[۱۲].

انحراف از قانون‌گرایی و نظم: سیره حضرت علی (ع) پر از قانون‌گرایی و مخالفت با حاکمیت روابط و تبعیض‌ها است. وی حدود را بدون در نظر گرفتن شخصیت اشخاص اجرا می‌کرد و به طور مثال، وساطت افراد درخصوص حد نزدن مردی از بنی اسد را نپذیرفت[۱۳]. همچنین وقتی نجاشی (شاعر حضرت در جنگ صفین) در کوفه بد مستی کرد، امام او را حد زد و او هم به معاویه پیوست و بر ضد علی (ع) هجو کرد. امیرمؤمنان (ع) در سفارش‌های خود به مالک اشتر می‌فرماید: هر کاری را در روز خود (نه یک روز جلوتر ونه عقب‌تر) انجام ده[۱۴]. همچنین در سفارش به حسن و حسین (ع) پس از ضربت ناجوانمردانه ابن ملجم فرمود: «أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ»[۱۵]؛ «شما و تمام فرزندان و اهل خود و هرکس نامه‌ام به او می‌رسد را به تقوای الهی و نظم کارها سفارش می‌کنم».

رفاه‌طلبی به ویژه در سطح مسئولان نظام: از دیدگاه امام علی (ع) رهبران جامعه اسلامی حتی از مال حلال هم نباید ثروت اندوزند. حکمت این مسئله هم آشکار است. اگر ثروت نزد هیئت حاکم جمع شود، تنگدستان به ستوه و طغیان خواهند آمد: «إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ‌»[۱۶].

شریح قاضی در دوران خلافت حضرت، خانه‌ای به هشتاد دینار خرید. امام او را سرزنش کرد و قیامت را به یادش آورد[۱۷]. عثمان بن حنیف انصاری که عامل حضرت در بصره بود، چون به خوانی مفصل خوانده شد، حضرت او را سرزنش کرد: به من خبر رسیده که مردی از جوانان بصره تو را بر خوانی خوانده است و تو بدان‌جا شتافته‌ای. خوردنی‌های نیکو برایت آورده‌اند و پی در پی کاسه‌ها پیشت نهاده‌اند... ؛ آیا بدین بسنده کنم که مرا امیرمؤمنان خوانند و در ناخوشایندهای روزگار شریک آنان نباشم؟![۱۸].

امیرالمؤمنین علی (ع) مردم را از اطاعت کورکورانه بزرگان متکبر و نژادپرست به شدت برحذر می‌دارد: هان بترسید! بترسید! از پیروی مهتران و بزرگانتان که به گوهر خود نازیدند و نژاد خویش را برتر دیدند، و نسبت آن عیب را بر پروردگار خود پسندیدند، و بر نعمت خدا در حق خویش انکار ورزیدند، به ستیزیدن برابر قضای او و بر آغالیدن بر نعمت‌های او؛ پس آنان پایه‌های عصبیتند و ستون‌های فتنه و شمشیرهای نازش [به خوی] جاهلیت[۱۹][۲۰]

منابع

پانویس

  1. ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۴، ص۱۵۹؛ غررالحکم، ح۶۱۹۹.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۳۴.
  3. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  5. نهج البلاغه، حکمت ۱۱۰.
  6. ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۴، ص۱۳۲.
  7. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  8. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
  9. نهج البلاغه، حکمت ۳۷.
  10. نهج البلاغه، حکمت ۳۲۲.
  11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۶، ص۶۳.
  12. ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۴، ص۱۶۶ و ۱۶۷.
  13. ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۴، ص۱۳۰.
  14. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  15. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
  16. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.
  17. نهج البلاغه، نامه ۳.
  18. نهج البلاغه، نامه ۴۵.
  19. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  20. حقیقت، سید صادق، مقاله «آسیب‌شناسی حکومت»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۱۰۰-۱۰۵.