نفاق
نفاق به معنای پوشیده و پنهان داشتن در اصطلاح دینی به معنای تفاوت در ظاهر و باطن است و به کسی که نفاق دارد، منافق میگویند. عامل شکلگیری جریان نفاق، قدرت و هیبت حکومت حق بود که در مدینه پدید آمد. با ورود پیامبر (ص) به مدینه و حکومت یافتن اسلام، حرکتهای پنهانی منافقانه آغاز شد و در جنگهای میان اسلام و کفر بروز و نمودی بیشتر یافتند.
نفاق انواع مختلفی میتواند داشته باشد مانند: ریاکاری و اظهار دروغین دوستی؛ نیکو جلوه دادن ظاهر و ... . از عوامل نفاق میتوان از احساس حقارت و زبونی، ترس، دروغ و رذایل اخلاقی یاد کرد که آثار سوئی مانند: از بین رفتن ایمان، بیآبرویی در قیامت، بیاعتمادی مردم و ... را به دنبال دارد.
مقدمه
آنان که در دل کافرند، اما در ظاهر برای فریب مسلمانان خود را مسلمان جلوه میدهند. این حالت که "نفاق" نام دارد، هم جنبه اعتقادی دارد، هم جنبه اخلاقی. منافقین از زمانی شکل گرفتند که پیامبر اسلام (ص) به مدینه هجرت کرد و حکومت تشکیل داد. آنان به ظاهر، اسلام را پذیرفتند، اما پیوسته بر ضد پیامبر و دین خدا و مسلمانان فعالیت و توطئه میکردند و با مشرکان به صورت پنهانی همدست بودند.
در آیات قرآن، در افشاگری آنان سخن بسیار گفته شده و پیامبر خدا (ص) فرمان یافته که با منافقان نیز همچون کفار بجنگد و بر آنان سخن بگیرد، چرا که خطر آنان بیشتر از دشمنان صریح و آشکار است. "منافقین" نام یکی از سورههای قرآن نیز میباشد که به افشای حالات و اعمال آنان پرداخته است[۱].
معناشناسی
نفاق به معنای پوشیده و پنهان داشتن است[۲] و در اصطلاح دینی به معنای تفاوت در ظاهر و باطن است[۳]. نفاق عبارت است از اقرار به ایمان با زبان و نداشتن اعتقاد به آن در قلب و به کسی که نفاق دارد، منافق میگویند. "نفاق" اصطلاحی قرآنی است و پیش از اسلام هیچ گاه بدین معنا به کار نرفته است[۴].
نفاق در قرآن و روایات
در یازده سوره از قرآن کریم به مسأله نفاق اشاره شده است. سوره منافقون نیز در خصوص منافقان نازل شده است. در روایات اهل بیت نیز به این مسئله به طور جدی پرداخته شده است که نشان از نقش گستردۀ این رذیلۀ اخلاقی در تخریب شخصیت فرد منافق و انسانهای پیرامون او و جامعه دارد. امام علی (ع) از قول پیامبر اکرم (ص) فرمود: "من بر امتم نه از مؤمن ترسم و نه از مشرک. اما مؤمن پس خداوند او را به برکت ایمانش نگه دارد و اما مشرک پس خداوند او را به سبب شرکش نابود سازد. ولی من بر شما از منافق ترسانم که زبانش برخلاف قلبش گوید. آنچه راشناسید بر زبان رانَد و به آنچه ناخوش دارید عمل کند"[۵]. پیامبر اکرم (ص) در روایتی دیگر، شدیدترین خطری که امت را تهدید میکند، لغزش عالمان و استدلال منافقان به قرآن (برای توجیه منویات خویش) و مطامع دنیوی اعلام میکند. امام علی (ع) در تمثیلی زیبا مَثَل منافق را مَثَل هندوانۀ ابوجهل میداند که ظاهرش سبز ولی مزهاش تلخ است[۶].[۷]
معنای نفاق در قرآن و سنت
قرآن و سنت نفاق را در سه معنا به کار بردهاند:
- نفاق اعتقادی: گاه نفاق در دین است[۸]، بدین معنا که شخص منافق در دل معتقد به موضوعی نباشد ولی در ظاهر خود را معتقد نشان دهد. بدترین نوع نفاق اظهار ایمان به خداوند در ظاهر و نبود ایمان در دل است که از اقسام کفر به حساب میآید؛ زیرا افزون بر کفر باطنی، شامل رذیلتهایی چون مکر، حیله و خدعه نیز میشود. خداوند در قرآن کریم میفرماید: يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ[۹]. مراد قرآن در بیشتر کاربردها همین است. قرآن از این منافقان با عنوان "فاسقان" نیز یاد میکند: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۱۰].[۱۱]
- نفاق اخلاقی: گاه نفاق در ملکات و فضایل اخلاقی است[۱۲]، بدین معنا که منافق در باطن متخلق به اخلاق ناپسند باشد ولی در ظاهر خود را دارای اخلاق پسندیده نشان دهد[۱۳]. روایاتی پرشمار از بزرگان معصوم (ع) بدین معنا نظر دارند و به سختی آن را نکوهیدهاند. امام علی (ع) میفرماید: «از میان مردم کسی نفاقش آشکارتر است که دیگران را به طاعت خدا خوانَد و خود به آن تن ندهد و از گناه نهی کند و خود از آن دور نشود»[۱۴]. رسول اکرم (ص) فرمودند: «چون خشوع تن افزونتر از خشوع دل شود ما آن را نفاق خوانیم»[۱۵].[۱۶]
- نفاق در اعمال: گاه متعلق نفاق، اعمال صالحه و مناسک الهی و گاه امور متعارف و عادی است[۱۷]، به این معنا که رفتار منافق در خلوت و جلوت متفاوت باشد[۱۸].[۱۹]
منشأ مساله نفاق
اینکه نفاق به عنوان یک اصطلاح اسلامی چه هنگامی شکل گرفت، محل اختلاف است. نظریۀ مشهور آن است که جریان نفاق در مدینه پدید آمد و از آن هنگام به تدریج اصطلاح نفاق نمودار گشت. مسلمانان در مکه قوت و کثرت نداشتند و در آغاز راه بودند و از این رو مبارزه با اسلام نیازمند پنهان کاری نبود. عامل شکلگیری جریان نفاق، قدرت و هیبت حکومت حق بود که در مدینه پدید آمد. با ورود پیامبر (ص) به مدینه و حکومت یافتن اسلام، حرکتهای پنهانی منافقانه آغاز شدند و در جنگهای میان اسلام و کفر بروز و نمودی بیشتر یافتند. قرآن کریم نیز در آیاتی پرشمار از توطئهها و دسیسههای منافقان یاد کرده است[۲۰]. بنابراین ریشۀ نفاق، ستیزهجویی با حق و ترس و هراس از قدرت حکومت حق است یا عواملی همچون طمع رسیدن به قدرت و فرصتطلبی[۲۱].
انواع نفاق
نفاق انواعی دارد مانند: ریاکاری و اظهار دروغین دوستی؛ نیکو جلوه دادن ظاهر اما صالح نبودن؛ نوع نخست ویژۀ روزگار صدر اسلام و نوع دوم ویژۀ روزگار متأخر و معاصر است. امام علی (ع) راویان حدیث از پیامبر اکرم (ص) را که به عمد بر پیامبر دروغ میبندند در دستۀ منافقان و منحرف کنندگان از دین برمیشمرد: "جز این نیست که آورندۀ حدیث از چهار صورت خارج نیست و پنجمی هم ندارد: نخست منافقی که به ایمان تظاهر کند و اسلام را به خود بندد و از هیچ جرم و گناهی پروا نکند و عمداً از قول رسول خدا (ص) دروغ گوید. پس اگر مردم بدانند که او دروغگو و منافق است از او نپذیرید و سخن او را تصدیق نکنند"[۲۲].[۲۳]
ویژگیهای منافقان
ویژگیهای اعتقادی و سیاسی منافقان
ویژگیهای منافق اعتقادی و سیاسی عبارتاند از:
- شک و تردید: منافقان از آن رو که از نظر فکری و اعتقادی به یقین و علم نرسیدهاند، در وادی حیرت و دو دلی سرگرداناند و در پی فریب دیگراناند.
- علم بیعمل: منافق میداند، اما عمل نمیکند و بار گناه خویش را سنگین میکند.
- زهدنمایی: منافق به ظاهر از دنیا روی میگرداند و در باطن سخت بدان مشتاق است و ویژگیهای دیگری مانند: وسیله ساختن دینداری برای دنیاداری و بیپروایی زبان[۲۴].
ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی منافقان
ویژگیهای منافقان اخلاقی و اجتماعی عبارتند از:
- پلیدی باطنی و پاکی ظاهری: منافق ظاهر را میآراید و از درون غلفت میورزد؛ خود را متخلق به [[[اخلاق نیک]] نشان میدهد و پلیدی درون را بدین طریق میپوشاند.
- چاپلوسی: منافق برای رسیدن به قدرت و ثروت، قدر خویش را نیز نگاه نمیدارد و خود را پیش مردم خوار میسازد و به چاپلوسی و تملق و خوش زبانی میآلاید.
- سختگیری بر دیگران و آسان گرفتن بر خویش: منافق زشتیها و عیبهای بزرگ خود را نمیبیند و تنها دیگران را زیر ذرهبین نقد میگیرد. بر مردم سخت میگیرد ولی خود را پاک میبیند و از پلیدیهای خویش درمیگذرد و...[۲۵].
عوامل نفاق
در بررسی اینکه چه انگیزههایی موجب ایجاد حالت نفاق در انسان میشود، عواملی بیان شده است که مهمترین آنها عبارت است از:
- احساس حقارت و زبونی: براساس تصریح قرآن نفاق نوعی بیماری روحی است[۲۶]. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «نفاق انسان از ذلتی است که در خویش مییابد»[۲۷]
- خشونت: زمانی که چالشهای فکری، سیاسی و اجتماعی اتفاق میافتد، برخی از گروهها را مجبور میکند تا چهرۀ واقعی خود را پنهان کنند؛ چنانکه امام علی (ع) میفرماید: «از کشمکش و دشمنی بپرهیزید که قلب برادران را بر یکدیگر تیره میسازد و دورویی میآفریند»[۲۸].
- ترس: ترس کافران و مشرکان و اهل گناه از مؤمنان در مواردی عامل نفاق میشود[۲۹].
- دروغ: براساس برخی روایات دروغگویی منجر به نفاق میشود و رفته رفته انسان را از ایمان جدا میسازد؛ چنانکه امام علی (ع) میفرماید: «دروغگویی به نفاق میرسد»[۳۰].
- رذایل اخلاقی: امیرالمؤمنین در روایتی میفرماید: «نفاق بر چهار پایه استوار است: هوس و سهلانگاری و خشم و طمع...»[۳۱].[۳۲]
نشانههای منافق
در برخی از روایات نشانههایی برای منافق بیان شده است مانند:
- امام صادق (ع) فرمودند: «نفاق چهار نشانه دارد: سنگ دلی، چشم خشکی، پافشاری بر گناه و حرص به دنیا»[۳۳].
- همچنین فرمودند: «سه چیز نشانۀ منافق است: زبان و درونش با هم مخالفاند و قلب و عملش همراه نیستند و ظاهر و باطنش دگرگوناند»[۳۴].
- پیامبر اسلام (ص) نیز سه نشانه برای نفاق بیان کرده اند: «دروغ در سخن گفتن، وعده را شکستن و خیانت در امانت»[۳۵].[۳۶]
آثار نفاق
نفاق از بیماریهای باطنی است که آثار زیانباری دارد مانند:
- از بین رفتن ایمان: نفاق ایمان و ریشه های آن را از بین میبرد. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «نفاق، ایمان را تباه میکند»[۳۷]
- دور شدن از حکمت: نفاق مانع نزول حکمت بر قلب انسان است. حکمت از نعمتهای ویژه الهی است که خداوند آن را "خیر کثیر" خوانده است[۳۸]. امام علی (ع) میفرماید: «حکمت بر قلب منافق نمینشیند مگر آنکه زود بر میخیزد». همچنین میفرماید: «حکمت، در جستجوی جایگاه خویش، در سینه منافق بالا و پایین میرود تا سرانجام، بر زبان او بنشیند و بیرون رود و مؤمن آن را بشنود و برباید که به حکمت سزاوارتر است»[۳۹].
- بیآبرویی در قیامت: در قیامت چهرههای منافق آشکار میگردد و آبروی او را میریزد. منافقِ چند چهره در آن روز با زبانهای شعلهور در آتش انداخته میشود و گفته میشود: «این همان است که در دنیا دو روی و دو زبان داشته است»[۴۰].
- بیاعتمادی مردم: از آسیبهای اجتماعی نفاق این است که مردم به او اعتماد نمیکنند، امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «کسی که نفاقش بیشتر است، وفاقش معلوم نگردد»[۴۱].
- زشت خویی: نفاق اخلاق را زشت میکند و خوبیهای اخلاقی را از بین مییرد. امام علی (ع) میفرماید: «نفاق، زشتترین خصلت اخلاقی است»[۴۲].[۴۳]
نحوۀ برخورد با منافقان
در نحوۀ برخورد با منافقان، خداوند سبحان میفرماید: أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا[۴۴]. بنابراین در برابر منافقان روش اعراض و نصیحت را باید پیش گرفت. هرگز نباید با آنها گشادهرویی کرد اما باید با پند و اندرز، رفتار مشرکانه و منافقانه را یادآور شد و با انذار آنها، عاقبت خطیر و نافرجامی را که در انتظارشان است به یادشان آورد[۴۵].
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی.
- ↑ العین، ج۵، ص۱۷۷؛ مختار الصحاح، ج۴، ص۱۵۶۰؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۲۸۶؛ تاج العروس، ج۱۳، ص۴۶۳.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۳۹.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۴۴۵ـ۴۴۶؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۵۰۰-۵۰۱؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص۱۷۱.
- ↑ «إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِيمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْكِهِ وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُونَ»؛ نهج البلاغه، نامه۲۷.
- ↑ «مَثَلُ الْمُنَافِقِ كَالْحَنْظَلَةِ الْخَضِرَةِ أَوْرَاقُهَا الْمُرِّ مَذَاقُهَا»؛ غررالحکم، ۲.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۴۱.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۴۴۶.
- ↑ «و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر میدانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی میکردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان میآورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.
- ↑ «بیگمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۳۹.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۴۴۶.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۳۹.
- ↑ «أَشَدُّ اَلنَّاسِ نِفَاقاً مَنْ أَمَرَ بِالطَّاعَةِ وَ لَمْ يَعْمَلْ بِهَا وَ نَهَى عَنِ اَلْمَعْصِيَةِ وَ لَمْ يَنْتَهِ عَنْهَا»؛ غرر الحکم، ۳۲۱۴.
- ↑ «مَا زَادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَی مَا فِی الْقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۹.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۴۴۶.
- ↑ این مسئله با پنهان داشتن گناه متفاوت است؛ زیرا منافق در حالیکه از انجام گناه در خلوتگاه خویش لذت میبرد و هیچ قصدی برای ترک گناه ندارد اما در جَلوَت خود را فردی مهذب و پیراسته از گناه نشان میدهد.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۳۹.
- ↑ إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ«و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان میگفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بیگمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹؛ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر میدانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی میکردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان میآورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷ و... .
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۴۴۶ـ۴۴۷.
- ↑ «رَجُلٌ مُنَافِقٌ مُظْهِرٌ لِلْإِيمَانِ، مُتَصَنِّعٌ بِالْإِسْلَامِ، لَا يَتَأَثَّمُ وَ لَا يَتَحَرَّجُ، يَكْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) مُتَعَمِّداً؛ فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ كَاذِبٌ لَمْ يَقْبَلُوا مِنْهُ وَ لَمْ يُصَدِّقُوا قَوْلَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۲۰۱.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۴۲.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۴۳۰. دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۴۱.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۴۳۰؛ دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۴۰.
- ↑ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ«به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود؛ و برای دروغی که میگفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.
- ↑ میزان الحکمة، ج ۴، ص ۳۳۳۸.
- ↑ کافی، ج ۲، ص ۳۰۰.
- ↑ ر.ک: تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۹۷.
- ↑ میزان الحکمة، ج ۴، ص ۳۳۲۸.
- ↑ «وَ النِّفَاقُ عَلَی أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَی الْهَوَی وَ الْهُوَیْنَا وَ الْحَفِیظَةِ وَ الطَّمَع»؛ کافی، ج ۱، ص ۳۹۳، باب صفة النفاق و المنافق.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۳۴۹.
- ↑ میزان الحکمة، ج ۴، ص۳۳۳۹.
- ↑ میزان الحکمة، ج ۴، ص۳۳۴۰.
- ↑ میزان الحکمة، ج ۴، ص۳۳۳۹.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۳۸-۳۹.
- ↑ «النّفاق یفسد الإیمان»؛ غرر الحکم، ج ۱، ص۱۹۲.
- ↑ يُؤْتىِ الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَ مَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتىِ خَيرًا كَثِيرًا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ»؛ سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ «إِنَّ الْکَلِمَةَ مِنَ الْحِکْمَةِ تَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ نُزُوعاً إِلَی مَظَانِّهَا حَتَّی یَلْفَظَ بِهَا، فَیَسْمَعَهَا الْمُؤْمِنُ، فَیَکُونَ أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها، فَیَلْقِفَهَا»؛ امالی، طوسی، ص۶۲۵.
- ↑ غرر الحکم، ۵/ ۲۳۵
- ↑ «مَنْ كَثُرَ نِفَاقُهُ لَمْ يُعْرَفْ وِفَاقُهُ»؛ غرر الحکم، ۵/ ۲۳۵.
- ↑ «شَرُّ الاَخلاقِ اَلكِذبُ والنفاقُ»؛ میزان الحکمة، ج۴، ص۳۳۳۸.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۳۷-۳۸.
- ↑ «آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند میداند؛ از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی» سوره نساء، آیه ۶۳.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۴۲.