نفاق در لغت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نفاق به معنای اخفا و اغماض از چیزی یا قطع شدن در جریان چیزی است و منافق به معنای دورویی است

مقدمه

نفاق از "نفق" در لغت به معنای اخفا و اغماض از چیزی[۱] یا قطع شدن در جریان چیزی است[۲] و منافق از ریشۀ نفاق به معنای دورویی است[۳].[۴]

ماده «ن، ف، ق» در لغت عرب برای چند معنا به کار رفته است؛ مانند «تمام و فنا شدن» و «فرو رفتن و برآمدن». از معنای نخست، استعمال‌های «نَفَقَتِ الدَّابَّةُ» به معنای تمام شدن عمر چهارپا و نَفِقَتْ نفقةُ القوم‌ به معنای تمام شدن زاد و توشه است. در معنای دوم، واژه‌های «نفق» به معنای تونل و راه زیرزمینی و نافقاء در برابر قاصعاء به معنای یکی از دو سوراخ لانه موش صحرایی به کار رفته‌اند[۵]. برخی نیز احتمال داده‌اند که این معانی، به یکدیگر بازگشته، یک ریشه دارند[۶].

به گفته ابن اثیر در النهایه و ابن منظور در لسان العرب، عرب ماده و هیئت‌های گوناگون «نفق» را در معنای مورد نظر ما به کار نمی‌برد[۷] و تنها پس از کاربرد قرآنی آن، معنای این واژه در زبان عرب توسعه یافت. قرآن با استخدام این لفظ برای کسی که کفر خود را پوشیده می‌دارد و اظهار ایمان می‌نماید[۸]، به یکی از وجوه پنهان روح و بیماری‌های نهان انسان اشاره کرده است.

به گفته بسیاری از لغویان و مؤلفان غریب الحدیث، این استخدام با معنای لغوی نفاق تناسب دارد و بر اساس این تشبیه ساخته شده است که منافق نیز داخل «نفق» یا «نافقاء» می‌شود تا خود را پنهان بدارد و اگر بتواند بگریزد[۹]. پیامبر و مسلمانان صدر اسلام با فهم همین معنا، این واژه و مفهوم قرآنی را بر کسی تطبیق می‌کردند که به ظاهر، ادعای مسلمانی و در باطن با کافران سر و سری داشت و در درون و نهان شکاک و مردد و گاه کافر مطلق بود و در برون مسلمان می‌نمود. با رواج این استعمال و کاربرد آن در دیگر مصداق‌ها، همچون انسان خیانت‌کار، ریاکار و کسی که حضور و غیبتش یکی نیست، توسعه معنایی نفاق افزون‌تر گشت؛ تا آنجا که بر حسب نظر برخی، قابلیت تقسیم به دو دسته کلی، یعنی نفاق اکبر و اصغر یافت که ما در اینجا آن را نفاق سیاسی و نفاق اجتماعی و یا نفاق اعتقادی در برابر نفاق عملی می‌نامیم. توجه به این گستره معنایی، در سیر بحث و فهم احادیث و نیز در جای خود دیدن و نهادن دستورات گوناگون دینی در برخورد با منافقان، تأثیری بسزا دارد[۱۰].

منابع

پانویس

  1. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۵۴.
  2. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۲۰۷.
  3. فرهنگ معین، ج۴، ص۴۳۷۳؛ فرهنگ عمید، ص۹۹۲؛ مجمع البحرین، ج۵، ص۲۴۱.
  4. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۵۰۰-۵۰۱؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص۱۷۱.
  5. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۵، ص۱۷۷؛ محمد بن ابی‌بکر بن عبدالقادر، مختار الصحاح، ج۴، ص۱۵۶۰؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۳، ص۲۸۶؛ زبیدی، محب الدین، تاج العروس، ج۱۳، ص۴۶۳.
  6. ابوحسین احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۴۵۴ و ۴۵۵.
  7. ابن اثیر جزری، النهایة فی غریب الحدیث، ج۵، ص۹۸؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰ ص۳۵۹.
  8. علامه طباطبایی می‌گوید: نفاق در عرف قرآن، اظهار ایمان و ابطان کفر است. (تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۷۸).
  9. بنگرید به گفته ابوعبید و ابن انباری در: لسان العرب، ج۱۰، ص۳۵۹؛ تاج العروس، ج۱۳، ص۴۶۳.
  10. مسعودی، هادی، مقاله «نفاق»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۹۴.