زبان

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

  • وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ[۱]

مراد از لسان و زبان قوم که پیامبر با آن سخن گفته، یا در طرح معارف قرآن و زبان وحی از آن استفاده کرده است که گاه از آن به عنوان لغت عربی در برابر زبان‌های دیگر و کار کرد آن در ابعاد مختلف است. یا مراد از زبان، تنوع و تعدد زبانی و گویش، لهجه است، که گویای تعلق به منطقه و جغرافیای خاص و خود حامل فرهنگ، ادبیات و مسایلی از این قبیل است. یا منظور سطح معنایی سخن پیامبر مناسب با احوال مخاطبان و به تعبیر رایج زبان عرف مردم عصر با اهداف و جهت‌گیری خاص مثل کارکردگرایی و یا فیصله بخشی و یا گفتاری و نوشتاری بودن این زبان است. اهمیت این بحث در مداخل مربوط به پیامبر، کشف زبان وحیانی پیامبر و شناخت تفاوت آن با حدیث نبوی نیز هست. در این صورت استعمال «لسان» در آیه فوق، به سه معنایی محتمل است که امروز در زبان قرآن سخن گفته می‌شود.

از سوی دیگر در بحث زبان و پیامبر جایی مطرح است که فهم بخش‌هایی از آیات قرآن دچار مشکل شده و با کشف روش عرف در بیان مسائل به فهم قرآن کمک می‌کند، مثلاً در آن جایی که قرآن در مقام توصیف حقایق جهان است و یا در مقام توصیف عوالم بعد از مرگ است و انسان نمی‌تواند فهم مناسبی داشته باشد، کشف روش زبان قرآن که در چه سطحی سخن گفته است، و در چه مقامی بوده، به کمک می‌آید و با توانایی ادراکی خویش حقایق و معانی را در قالب مفاهیم طبقه‌بندی شده، تجزیه و تحلیل نموده، به توصیف و انتقال آن (عالم بیرون، یا درون) به دیگران می‌پردازد.

البته این کلمه در قرآن جدا از این آیه در معانی گوناگونی بکار رفته، که هرچند ارتباطی با این معنای اصطلاحی امروز ندارد، اما روشنگر معانی دیگر است، از جمله معانی آن عبارتند از:

زبان وسیله مبادله و آلت و ابزار بیان

گاه از زبان به عنوان یک اندام ماهیچه‌ای و ابزاری مادی یاد می‌شود. این که چگونه با زبان، تکلم صورت می‌گیرد و چگونه صدا و صوت تولید می‌شود و چگونه ارتباطی با مغز دارد و کار کرد آن از ابعاد مختلف چیست‌؟ آیه شریفه‌ای که به این معنا دلالت دارد، و یادآوری نعمت الهی می‌کند؛ عبارت است از: أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ[۲]وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ[۳] آیا برای شما از دوچشم و زبانی و لبی نساختیم که بدان ببینید و سخن بگویید.

لغت وسیله انتقال معانی

مراد آن است که زبان پیامبر وسیله بیان پیام و مافی الضمیر باشد. آیات شریفه‌ای که بیانگر این معنا از «لسان» هستند، عبارتند از:

  1. وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ[۴] این (قرآن) کتابی است به زبان عربی که تصدیق کننده (کتاب موسی) است.
  2. وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ[۵]. و قطعاً می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او می‌آموزد. (نه چنین نیست، زیرا)زبان کسی که (این) نسبت را به او می‌دهد، غیر عربی است و این (قرآن) به زبان عربی روشن است.
  3. وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۶] نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ[۷] عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ[۸]بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ[۹].روح الامین آن را بر دلت نازل کرد، تا از (جمله) هشدار دهنگان باشی؛ به زبان عربی روشن.

این دسته از آیات توصیف حالات و خصوصیاتی از الفاظ و پینش کلمات است که عبارتند از:

  1. فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ[۱۰] در حقیقت ما قرآن را بر تو آسان گرداندیم امید آنکه پند پذیرند.
  2. وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ[۱۱]. و قطعا قرآن را برای پندآموزی آسان کرده‌ایم، پس آیا پندگیرنده‌ای هست‌؟
  3. هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ[۱۲] این قرآن برای مردم، بیانی، و برای پرهیزگاران رهنمود و اندرزی است.
  4. فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا[۱۳]. در حقیقت، ما این قرآن را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزگاران را بدان نوید، و مردم ستیزه‌جو را بدان بیم دهی.

نکات: در آیات اول (که چهار بار تکرار شده) و دوم، و چهارم سخن از آسان ساختن قرآن برای پیامبر با واژه «یسرنا» و «یسرناه» بعضا با کاف خطاب آمده، اما این پرسش مطرح است که چرا و به چه علت خداوند قرآن را آسان گرداند؟ آیا تنها به این علت که مردم بتوانند بخوانند؛ یا نکات دیگری در اهداف این شیوه از زبان مطرح است‌؟ به نظر می‌رسد که افزون بر اهداف ماندگاری کتاب در سایه امکان قرائت در سوره حجر با تضمین صیانت از آفات بیان شده، و همچنین امکان حفظ، آسان گرداندن برای فهمیدن و فهمیدن نیز وسیله‌ای جهت پندگرفتن: لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ[۱۴] و وسیله‌ای برای انذار: تُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا[۱۵] می‌باشد. در آیه سوم نیز این قرآن به عنوان بیانی برای مردم، مطرح شده است و بیان بودن قرآن برای مردم، متوقف بر قابل فهمیدن آنها است، اما اینکه چه کسانی از قرآن بهره عملی می‌گیرند، این مربوط به کسانی است که پرهیزگار هستند. به عبارت دیگر، قرآن برای همه قابل فهم است، اما عده‌ای پند می‌گیرند و هدایت می‌شوند و عده‌ای پند نمی‌گیرند و هدایت نمی‌شوند. فهم عمومی است، اما تنها عده ای که آمادگی داشته باشند و موضع وجبهه منفی نداشته باشند، پند می‌گیرند.

تکلم و رسایی در انتقال ما فی الضمیر

مراد از آن وصفی دیگر از زبان تنوع زبان و گوناگونی آنکه وسیله خاصی از گفتار باشد.

  1. وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا[۱۶] و برادرم هارون از من زبان آورتر است. منظور از زبان آوری درآیه، طلاقت زبان و یا خوش زبانی است.
  2. فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا[۱۷]

نکته: «و در حقیقت، ما این (قرآن) را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزگاران را بدان نوید، و مردم ستیزه جو را بدان بیم دهی». به عنوان مثال وقتی که می‌گویند، فلان شخص لکنت زبان دارد، این معنا از زبان، مربوط به آلت و ابزار سهولت بیان می‌باشد و این معنا از بافت کلام استفاده می‌شود. به عنوان مثال وقتی گفته می‌شود:زبان فلان شخص سخت یا پیچیده است، یا از لکنتی و گنگی برخوردار است که متوجه حرفهایش نمی‌شویم، مربوط به این حوزه از معنای زبان است؛ یعنی وسیله و نوعی از زبان درونی که وسیله انتقال معنا می‌شود، برخوردار است، یا برخوردار نیست.

برای مبادله وسطح گفتگو

مراد از آن زبان وسیله سنجش سطحی از معنا و کیفیت القا بنابر یک فرض اصلی آن گونه که در برخی از روایات آمده که: «إنا معاشر الانبیاء امرنا أن نتکلم بقدر عقولهم»، باشد.

  1. وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ[۱۸] و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (حقایق را) برای آنان بیان کند.)

نکته: هر چند در باره این آیه، احتمالات گوناگونی داده شده: برخی از مفسرین «لسان» در این آیه را به معنای لغت قوم معنا کرده‌اند، در حالی که برخی مراد از لسان در این آیه را، سطح مبادله و گفتگو و مرتبه از معنا مناسب با مخاطب دانسته‌اند؛ زیرا لسان قوم دایره‌اش محدودتر است، یعنی بر اساس همان فرهنگ قوم و ناظر به سطح فاهمه و دریافت مخاطبان دانسته‌اند و این که پیامبر به لغت و حتی گویش قومش سخن می‌گوید تا آنها منظور او را درک کنند، امری بدیهی است.[۱۹]

البته در قرآن این اصل است که با همه مردمان سخن می‌گوید و مخاطب او مذهب، سطح، و قشر معینی نیست. قرآن کریم، کتابی است که تمام انسان‌ها می‌توانند از آن بهره جویند؛ از انسان‌های معمولی گرفته تا عالمان و فیلسوفان، هر کدام در مرتبه‌ای خاص می‌توانند از قرآن کریم بهره‌مند گردند و این بسیار شگفت است که همه اقشار و طوایف، و ادیان از کتابی در مراتب گوناگون با سطوح معنایی مختلف استفاده نمایند و این فقط ذهنی و خیالی نیست، بلکه کتابی است که واقعیت‌ها را بیان کرده و همه می‌توانند از آن مناسب با درک و دریافت و آگاهی که از حقایق هستی دارند، استفاده کنند، چونکه گاهی کتاب‌هایی - همچون رمان - واقعیت ندارند، اما همه - در عین اینکه می‌دانند مطالب آن خیالی است - آن را مطالعه می‌کنند، ولی قرآن کریم اینگونه نیست.

نکته دیگر: در این که زبان وسیله انتقال مفاهیم و به زبان قوم باشد، دو احتمال و نظریه است. یکی آنکه خدا در سخن گفتن خود با پیامبر، از کلمات و مفاهیم رایج آنان استفاده کرده، هر چند که در القای معانی بلند مانند عرش، کرسی، لوح، قلم ارتکاز آنان را در نظر داشته و بر اساس آن مراد خود را بیان کرده، بدون آنکه در همان معنای ارتکازی محدود شده باشد. این نظریه دیدگاه مشهور از مفسران است. نظریه دیگر می‌گوید، خدا آنچه قصد کرده همان معنایی بوده که در عرف و زبان مردم متداول بوده و بیشتر از آن را قصد نکرده و در نتیجه اگر سماوات سبع گفته، یا سخن از آمدن خورشید از مشرق کرده، یا از شهاب ثاقب که شیاطین را رجم می‌کند، معانی واقعی و علمی آن مراد نبوده، هر چند برخلاف علم و قطعیات علمی باشد، زیرا در مقام تخاطب بیش از آنچه آنان می‌فهمیده‌اند، مرادخداوند نبوده است[۲۰]

اما اشکال این نظریه این است که اولا، قرآن تنها برای مردم آن عصر نازل شده که مقصود به افهام محدود به مردم عصر نزول باشد. وانگهی در همان زمان که قرآن خطاب به مردم می‌شده، خطاب به خود پیامبر و صحابه‌ای از دانایان هم می‌شده که در یک سطح نبوده‌اند. ثالثاً، این برخلاف دسته‌ای از آیات است که می‌گوید این کتاب را کسی نازل کرده که علم بر آسمانها و زمین دارد: قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ[۲۱] در نتیجه نمی‌تواند بر خلاف علم خود نازل کند و خلاف واقعی بگوید و یا اغراء به جهل کند و باطلی بیاورد. اما با این همه در امور غیبی بگونه‌ای سخن بگوید که هدفش تحریض و تشویق و انذار باشد و نه این که بخواهد با آن کلمات شدت و حدت عذاب را بیان کند، مثلا در آنجا که می‌گوید: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا[۲۲]. این که بگوید: آنان را در آتشی [سوزان] درآوریم که هر چه پوستشان بریان گردد، پوست‌های دیگری بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند، نه این که خدا از عذاب آنان لذت برد و یا چنین آنان را شکنجه کند، بلکه مانند مادری است که بفرزند خود می‌گوید اگر این کار را بکنی تو را ریز ریز می‌کنم، در این تعبیر نباید اهداف کارکردی زبان را که در زبان عرف هم متعارف است. مادری به فرزند خود برای ترسان می‌گوید: اگر این کار را بکنی تو را می‌کشم، واقعا قصد کشتن را دارد، بلکه با این بیان قصد ترساندن و جلوگیری و ابراز خشم خود را دارد.

پیامبر و زبان کاربردی وحی

  1. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ * بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ[۲۳]
  2. فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّ[۲۴]
  3. فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ[۲۵]
  4. وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ[۲۶]
  5. لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ[۲۷]
  6. مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا[۲۸]

نکته:زبان در رساندن پیام نقش اساسی دارد و لذا پیامبران هم باین نکته توجه داشته‌اند و خداوند در قرآن می‌فرماید: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ[۲۹]: همه پیامبران باز زبان مردم خود مبعوث شدند و این قدر مسئله زبان مهم است که موسی طبق نقل قرآن از خداوند می‌خواهد برادرش هارون را که از نظر زبان فصیح‌تر است به کمک او بفرستد - وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ[۳۰]

قرآن زبان معیار

منظور آن دسته از آیات قرآن است که این کتاب را براساس زبان معیار مخاطب و نه زبان ویژه و مخصوص گروهی خاص با تعیر عربی مبین و یا توقع تدبر و تعقل و نکات دیگر معرفی می‌کند. این ادله بر دو دسته می‌باشند. آنهایی که به صورت مستقیم قرآن را زبان معیار می‌داند و این کتاب عربی را مبین می‌داند، یعنی کتابی که از زبان معیار عمومی استفاده کرده است، نه از زبان معیار خاص. و آنهایی که به طور مستقیم اشاره به این نکته دارن: اما دسته اول، عبارتند از:

  1. وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ[۳۱]
  2. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ * بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ[۳۲]
  3. إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۳۳]. ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم، باشد که بیندیشید.
  4. إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۳۴]ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم، باشد که بیندیشید.

نکات: تمام این آیات، دلالت بر این دارند که فهم قرآن کریم، محدود به هیچ عده‌ای از مخاطبین حتی راسخان هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ[۳۵]و یا مطهرون لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۳۶]نیست؛ زیرا موضوع راسخان دستیابی به تأویل است و موضوع مطهرون هم امکان مس و تماس است که غیر از فهم است.

اما دست دوم آن دسته از آیاتی است که قرآن را وسیله هدایت می‌داند. وقتی که می‌فرماید: قرآن کریم، عربی مبین، نور، شفاء وسیله هدایت برای همه مردم، قابل تدبر و تعقل و یا آسان است، دیگر معنا ندارد که فهم آن مخصوص عده‌ای خاص باشد. و ویژگی پیامبر اسلام این بود که با زبان عربی فصیح صحبت می‌کرد و قرآن هم به زبان عربی فصیح نازل شد و حتی قرآن زبان عربی را از پراکندگی نجات داد و زبان عربی را در جهان اسلام رسمی کرد.

نتیجه در آیات فوق بر این موضوعات تأکید شده است:

  1. نزول قرآن به زبان عربی موجب تسهیل و آسان شدن بیان معارف آن از جانب پیامبر: فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا[۳۷].
  2. نزول مفاهیم وحی - قرآن - در قالب زبان عربی بر قلب پیامبر: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ * بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ[۳۸]
  3. رفع اتهام تعلیم مفاهیم قرآن از سوی غیر خداوند به پیامبر به دلیل عربی بودن زبان قرآن و عجمی بودن معلم مورد نظر مشرکان: وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ[۳۹].
  4. دشنام به پیامبر از جانب یهود، از گناهان زبان آنها - واژه [راعنا] را برای دشنام به پیامبر به کار می‌بردند: رٰاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ [۴۰] می‌گویند: «شنیدیم و نافرمانی کردیم و بشنو [که کاش] ناشنوا گردی».. و [نیز از روی استهزا می‌گویند:] «راعنا» [که در عربی یعنی: به ما التفات کن، ولی در عبری یعنی: خبیث ما.

تنوع زبانی

منظور آن دسته از آیاتی است که با روش‌های مختلف در وحی برای بیان معارف استفاده شده که جنبه تعلیمی و تربیتی داردو از سویی بیان آنها در قرآن جنبه معرفت‌جویانه به اصطلاح زبان‌شناسی ندارد و هدف از آن کارکردی است[۴۱].

منابع

پانویس

  1. «و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه می‌دارد و هر که را بخواهد به راه می‌آورد و او پیروزمند فرزانه است» سوره ابراهیم، آیه ۴.
  2. «آیا برای او دو چشم نیافریده‌ایم،» سوره بلد، آیه ۸.
  3. «و زبان و دو لب؟» سوره بلد، آیه ۹.
  4. «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راست‌شمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.
  5. «و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
  6. «و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است» سوره شعراء، آیه ۱۹۲.
  7. «که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.
  8. «بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی؛» سوره شعراء، آیه ۱۹۴.
  9. «به زبان عربی روشن» سوره شعراء، آیه ۱۹۵.
  10. «و جز این نیست که آن را به زبان تو آسان گردانیده‌ایم باشد که آنان پند گیرند» سوره دخان، آیه ۵۸.
  11. «و ما به راستی قرآن را برای پندگیری آسان (یاب) کرده‌ایم، آیا پندپذیری هست؟» سوره قمر، آیه ۱۷.
  12. «این (قرآن) بازگفتی آشکار برای مردم و رهنمون و پندی برای پرهیزگاران است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۸.
  13. «باری، جز این نیست که ما آن (قرآن) را به زبان تو آسان (بیان) کردیم تا بدان پرهیزگاران را نوید رسانی و گروهی ستیزه‌جو را بیم دهی» سوره مریم، آیه ۹۷.
  14. «باری، جز این نیست که ما آن (قرآن) را به زبان تو آسان (بیان) کردیم تا بدان پرهیزگاران را نوید رسانی و گروهی ستیزه‌جو را بیم دهی» سوره مریم، آیه ۹۷.
  15. «باری، جز این نیست که ما آن (قرآن) را به زبان تو آسان (بیان) کردیم تا بدان پرهیزگاران را نوید رسانی و گروهی ستیزه‌جو را بیم دهی» سوره مریم، آیه ۹۷.
  16. «و برادرم هارون زبان‌آورتر از من است پس، او را با من بفرست تا به راستی من، گواهی دهد که می‌ترسم مرا دروغگو شمارند» سوره قصص، آیه ۳۴.
  17. «باری، جز این نیست که ما آن (قرآن) را به زبان تو آسان (بیان) کردیم تا بدان پرهیزگاران را نوید رسانی و گروهی ستیزه‌جو را بیم دهی» سوره مریم، آیه ۹۷.
  18. «و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه می‌دارد و هر که را بخواهد به راه می‌آورد و او پیروزمند فرزانه است» سوره ابراهیم، آیه ۴.
  19. برخی این جانب - آیه را چند بُعدی و ناظر به همه معانی: لغت، سطح مبادله، ناظر به فرهنگ، دانسته‌اند. در این باره ر. ک: ایازی، سید محمد علی، قرآن و فرهنگ زمانه، انتشارات کتاب مبین، ص ۶۶-۶۷ و ۸۱.
  20. ر. ک: نکونام، جعفر، عرفی بودن زبان قرآن
  21. «بگو آن را کسی فرو فرستاده است که رازهای (نهفته) آسمان‌ها و زمین را می‌داند؛ بی‌گمان او آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره فرقان، آیه ۶.
  22. «آنان را که به آیات ما کفر ورزیدند به زودی در آتشی (دردناک) می‌افکنیم؛ هرگاه که پوست تنشان بریان گردد بر آنان پوست‌هایی تازه جایگزین می‌گردانیم تا عذاب را بچشند؛ بی‌گمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۵۶.
  23. «که روح الامین آن را فرود آورده است * بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی؛ * به زبان عربی روشن» سوره شعراء، آیه ۱۹۳-۱۹۵.
  24. «باری، جز این نیست که ما آن (قرآن) را به زبان تو آسان (بیان) کردیم تا بدان پرهیزگاران را نوید رسانی و گروهی ستیزه‌جو را بیم دهی» سوره مریم، آیه ۹۷.
  25. «و جز این نیست که آن را به زبان تو آسان گردانیده‌ایم باشد که آنان پند گیرند» سوره دخان، آیه ۵۸.
  26. «و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
  27. «زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی * گردآوری و خواندن آن با ماست» سوره قیامه، آیه ۱۶-۱۷.
  28. «برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر» سوره نساء، آیه ۴۶.
  29. «و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه می‌دارد و هر که را بخواهد به راه می‌آورد و او پیروزمند فرزانه است» سوره ابراهیم، آیه ۴.
  30. «و برادرم هارون زبان‌آورتر از من است پس، او را با من بفرست تا به راستی من، گواهی دهد که می‌ترسم مرا دروغگو شمارند» سوره قصص، آیه ۳۴.
  31. «و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
  32. «که روح الامین آن را فرود آورده است * بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی؛ * به زبان عربی روشن» سوره شعراء، آیه ۱۹۳-۱۹۵.
  33. «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.
  34. «به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید» سوره زخرف، آیه ۳.
  35. «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی ک» سوره آل عمران، آیه ۷.
  36. «که جز پاکان را به آن دسترس نیست،» سوره واقعه، آیه ۷۹.
  37. «باری، جز این نیست که ما آن (قرآن) را به زبان تو آسان (بیان) کردیم تا بدان پرهیزگاران را نوید رسانی و گروهی ستیزه‌جو را بیم دهی» سوره مریم، آیه ۹۷.
  38. «که روح الامین آن را فرود آورده است * بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی؛ * به زبان عربی روشن» سوره شعراء، آیه ۱۹۳-۱۹۵.
  39. «و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
  40. «برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر» سوره نساء، آیه ۴۶.
  41. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۶۵۱-۶۵۹.