کثرت‌گرایی دینی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از پلورالیسم دینی)

معناشناسی

از مسائل مهمی که علم کلام به آن پرداخته است، نگاه به دین از منظر حق یا باطل بودن آن است که به اصطلاح علمی به آن پلورالیسم دینی می‌‌گویند[۱].

پلورالیسم دینی یعنی اینکه معتقد باشیم حقیقت نجات و رستگاری فقط منحصر در یک دین نیست، بلکه حقیقت مطلق در تمام ادیان وجود دارد و همۀ ادیان می‌‌توانند انسان‌ها را به سمت هدایت راهنمایی کنند[۲].

مکتب پلورالیسم اولین بار، توسط جان هیک انگلیسی پایه‌گذاری شد. وی با نوشتن کتابی به نام اسطورۀ حلول خداوند، در سال ۱۹۹۷ دیدگاه رایج مسیحیت را دربارۀ حلول و تجسد خداوند به چالش کشید[۳].

پلورالیسم براساس معنا دارای دو قسم است:

  1. پلورالیسم در فهم دین: یعنی برداشت‌های متفاوت از دین و به عبارت دیگر قرائت‌های مختلف از دین یا همان "کثرت‌گرایی در فهم دین". بر این اساس انسان‌ها برای رسیدن به سعادت، می‌توانند آموزه‌های دینی را با قرائت‌های مختلف تفسیر کنند[۴].
  2. پلورالیسم در همسنگ دانستن ادیان: یعنی همسنگ دانستن همۀ ادیان برای رسیدن به حقیقت. بر این اساس ادیان مختلف، راه‌های گوناگونی برای رسیدن به یک حقیقت دارند[۵].

نقد پلورالیسم دینی

پلورالیسم به هر دو نوع آن مورد نقد قرار گرفته است که در ادامه به این مسأله پرداخته خواهد شد:

نقد پلورالیسم در فهم دین

دربارۀ پلورالیسم در فهم دین باید دانست، تولد این نوع از پلورالیسم از جایی شروع شد که قائلین آن معتقدند نزول وحی به معنای ثبوت یک دین الهی است. اما اختلافاتی که از وحی به وجود می‌‌آید به خاطر فهم از دین است که عده‌ای از آن، مسیحیت را می‌‌فهمند و عده‌ای یهودیت را. حتی این عده معتقدند فهم پیامبر از وحی الهی هم تنها مخصوص به خودشان است و ممکن است کسانی دیگر، فهم دیگری از وحی داشته باشند که حتی این فهم صحیح‌تر از فهم پیامبر باشد.

در واقع قائلین این نظریه، حقیقت واحدِ دینی را قبول دارند؛ امّا باورشان این است که این حقیقت در دسترس هیچ انسانی قرار نمی‌گیرد؛ حتّی پیغمبران هم به آن حقیقت دسترسی ندارند و بر این اساس هر کس بر اساس فهم خودش می‌‌تواند مقداری از دین حق را درک کند[۶].

برخلاف نظریۀ وجود یک حقیقت دینی، برخی معتقدند اصلا حقیقت دینیِ ثابتی وجود ندارد، بلکه هر فهمی از دین، خودش یک حقیقت است، حتی اگر این دو فهم با هم متناقض باشند[۷]. چنانکه جان هیک برای اثبات مسئلۀ تناقض در موضوع دین قائل شده است، دین از دو بخش حاصل می‌‌شود. گوهر دین و صدف دین و معمولا این دو عنوان در همدیگر ممزوج هستند و برای حل مسئلۀ تناقض باید بین این دو عنوان تفکیک ایجاد شود. جان هیک معتقد است، گوهر دین متحول کردن شخصیت انسان هاست و صدف دین هم همان گزارهای دینی است. او معتقد است هر چیزی که بتواند در شخصیت انسان تحول و رشد ایجاد کند آن چیز صادق و سازنده است، هر چند اگر این تحول و رشد عاقبتش به تناقض ختم شود[۸].

در نقد این نوع از پلورالیسم گفته شده است: آموزه‌های دینی بر دو بخش‌اند: ضروریات دینی که تغییر نمی‌پذیرند و قوانین متغیر. اگر منظور از کثرت‌گرایی دینی تغییر اصول ثابت دینی باشد، باید گفت اصول ثابت دینی جزء ضروریات دین‌اند و تغییر و قرائت‌های گوناگون را نمی‌پذیرد، چراکه بنابر گفتار صریح پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) اصول ثابت اسلام، ابدی‌اند و هیچ‌گاه دگرگونی نخواهند پذیرفت، مثل حرمت ظلم، وجوب عدل، لزوم ادای امانت و دفع غرامت و وفا به عهد. به این ترتیب پلورالیسم ـ به معنای تغییر اصول ثابت اسلام ـ نزد همۀ علمای شیعه مردود و مطرود است[۹].

اما اگر مراد کثرت‌گرایان این است که می‌توان از قوانین متغیر اسلام، برداشت‌های گوناگونی انجام داد، علمای علم کلام این نوع فهم دینی را به صورت مطلق قائل نیستند، چراکه لازمۀ قبول این نظریه، تبعاتی محال را در پی دارد زیرا ممکن است بعضی از فهم‌های دینی یک شخص، متناقض با فهم دینی دیگری باشد و اگر در اینجا هر دو فهم دینی را صحیح بدانیم باید معتقد به صحت تناقض باشیم در حالی که چنین امری محال است. البته دانشمندان اسلامی فهمی که محذورات عقلی نداشته باشند را با شرایطی پذیرفته‌اند چراکه پیش آمدن وقایع نو در عرصۀ زندگی فردی و اجتماعی انسان، مقرراتی جدید طلب می‌کند و وظیفۀ وضع این مقررات بر عهده علمای دین است[۱۰].

نقد پلورالیسم در همسنگ دانستن ادیان

نوع دیگر پلورالیسم دینی یعنی همسنگ شمردن تمام ادیان و اینکه هر دینی می‌‌تواند ما را به حقیقت برساند؛ این نظریه هم مورد نقد قرا گرفته است، چراکه دین کثرت نمی‌پذیرد و یکی بیش نیست. حقیقت دین، یکی‌ است که همان تسلیم شدن در برابر خداوند است؛ اما هر امتی بسته به توانایی خودش به این دین یگانه فراخوانده شده است.

از نظر دین اسلام، همۀ شریعت‌های پیشین در روزگار خویش حقانیت داشته‌اند، اما پس از ظهور اسلام نسخ شده و کنار رفته‌اند و از آن پس حقانیت تنها از آنِ دین اسلام شده است. البته این نظریه صرف ادعا نیست بلکه دارای ادلۀ عقلی و نقلی است[۱۱]:

  1. دلیل عقلی: همسنگ دانستن تمام ادیان به منظور محقق شدن کمال انسانی مستلزم تناقض است، مثلا در مقایسۀ بین اسلام و مسیحیت، این تناقض به وضوح خود نمایی می‌‌کند؛ چرا که اولین مسئله‌ای که سنگ بنای اسلام را تشکیل می‌‌دهد، اصل توحید است و این سخن به این معناست که خداوند یکی است و قابل تجزیه و تعدد نیست، نه از کسی زاده شده و نه فرزندی دارد. در حالی که زیر بنای اصلی مسیحیت را تثلیث تشکیل می‌‌دهد، اگر این اعتقاد یعنی همسنگ دانستن تمام ادیان برای رسیدن به کمال انسانی صحیح باشد باید ملتزم به این تناقض شویم و آن را بپذیرم در حالی که چنین امری محال است[۱۲].
  2. دلیل نقلی: بنابر آیات قرآنی، پیامبر اسلام، خاتم پیامبران و شریعت اسلام و کامل کنندۀ شرایع پیشین است. از این رو، قوانین این شریعت هدایت بشر را تا ابد بر عهده دارد.

انگیزۀ طرح پلورالیسم دینی

انگیزۀ اصلی طرح پلورالیسم دینی به دو بخش عام و خاص تقسیم می‌‌شود:

۱. انگیزه پلورالیسم دینی به معنای عام: یعنی انگیزه‌ای که سبب تولد و رشد پلورالیسم دینی شده است. این مورد به دو بخش تقسیم می‌‌شود:

  1. انگیزه عاطفی: پذیرفتن این مسئله که در میان ۶ میلیارد انسانی که بر روی کره زمین زندگی می‌‌کنند فقط ۱۰۰ الی ۲۰۰ میلیون نفر آن اهل حق و اهل بهشت بوده و باقی این افراد اهل گمراهی و جهنم هستند، امری ظالمانه و به دور از انسانیت است[۱۳].
  2. انگیزه اجتماعی: سررشته بسیاری از خرابی‌ها و جنگ‌های ملت‌ها بر سر تک مذهبی و تعصب ملت‌ها بوده است چراکه هر مذهبی بر اساس تعصبتشان دین دیگری را تخطئه می‌‌کرد. پلورالیسیم دینی راه حل خوبی برای خاتمه دادن به این درگیری‌ها بود، چرا که ادعای نظریه این است که تمام ادیان از جمله اسلام، مسیحیت، کاتولیک، ارتدوکس، پروتستان همه بر حق هستند و همۀ آنها می‌‌توانند بشریت را به سمت هدایت و بهشت راهنمایی کنند، به این ترتیب ریشه تمام در گیری‌ها به واسطۀ پلورالیسم از بین خواهد رفت[۱۴].

هر دو انگیزه توسط دانشمندان مورد نقد قرار گرفته است:

  1. در مورد انگیزه عاطفی باید گفت در اسلام این نگاه وجود دارد که اگر کسی در شرایطی واقع شود که یقین داشته باشد راه اشتباهی که می‌رود صحیح است و احتمال خلاف ندهد، مستضعف است و ممکن است خداوند او را ببخشد، به شرطی که در تشخیص حق کوتاهی نکرده باشند و به همان حدی که می‌فهمد عمل کند[۱۵].
  2. در مورد انگیزۀ اجتماعی و پرهیز از جنگ و خونریزی باید گفت این امر موجب حقانیت ادعاهای دینی متفاوت و متناقض نمی‌شود. مقولۀ حقانیت و عدم حقانیت دینی افراد غیر از عمل انسان‌ها و کینه ورزی‌ها و اشتباهاتشان است. نمی‌توان با این دلایل ناقص و غیر منطقی توجیهی برای حقانیت ادیان متفاوت درست کرد، بلکه برای پرهیز از جنگ‌ها و خونریزی‌های غیر ضروری دینی راه‌های صحیحی در اسلام وجود دارد، از جمله بحث‌های علمی و منطقی برای حل اختلافات دینی[۱۶].

۲. انگیزه پلورالیسم دینی به معنای خاص: یعنی انگیزه‌ای که سبب شد پلورالیسم در جامعۀ اسلامی رشد و نمو کند. این انگیزه به دو دلیل ایجاد شد:

  1. جلوگیری از صدور فرهنگ اسلامی و فرهنگ انقلاب: ادعای پلورالیسم بر این مبنا استوار است که تمام ادیان، طریقی به سمت حقانیت هستند و حرف حق را می‌‌زنند، بنابراین وقتی همۀ سخن‌ها و ادیان و عقاید صحیح بودند، لزومی ندارد سایرین هم به اسلام دعوت شوند. در نتیجه، صدور فرهنگ اسلامی به چالش کشیده می‌‌شود[۱۷].
  2. هموار کردن راه نفوذ افکار و عقاید و ارزش‌های مادی و غربی در جامعۀ اسلامی: وقتی دین و فرهنگ و ارزش‌های ما مطلق نبود و تنها دین حق را اسلام ندانستیم، قهراً راه برای سایر ادیان و مکاتب باز شده و نتیجه‌اش نفوذ فرهنگ غربی در جامعۀ اسلامی می‌‌شود[۱۸].

دیدگاه انحصار‌گرایی

در مقابل نظریه پلورالیسم یا تکثرگرایی، دیدگاه انحصارگرایی وجود دارد که تنها یک دین را مصداق دین کامل و برگزیدۀ الهی می‌داند و آن دینی است که بر مبنای سه چیز باشد صدق، حق و نجات. تقریباً همه ادیان بر انحصارگرایی دین خود باور دارند[۱۹].

شروع نظریۀ انحصار‌گرایی از اندیشه مسیحیت رشد و نمو پیدا کرد به طوری که منحصرین معتقدند تنها راه نجات برای هدایت فقط از طریق این دین حاصل می‌‌شود. البته این امر بدان دلیل نیست که دین مسیح تنها دین نجات دهنده است بلکه چون راه نجات به حقیقت فقط از راه تجلی خداوند بر بشر حاصل شدنی است و مسیح تنها شخصی است که خداوند بر او تجلی کرده است، می‌‌توان نتیجه گرفت تنها دین مسیح می‌‌تواند راه نجات بشریت باشد[۲۰].

دیدگاه شمول‌گرایی

نظریه سومی هم وجود دارد که می‌‌توان گفت تقصیل دو نظریه بالاست و آن نظریۀ شمول‌گرایی است. خالق این نظریه شخصی به نام کارل رانر است، ایشان با تفکیک میان حقانیت و نجات، دین حق را فقط مسیحیت می‌‌داند؛ اما نسبت به ادیان دیگر معتقد است تمامی ادیان غیر از مسیحیت در عین اینکه مصداق حقانیت نیستند، اما می‌‌توانند از نجات و رستگاری بهرمند شود.

باید یادآور شد دیدگاه شمول‌گرایی، در حقیقت به انحصارگرایی دین مسیح باز می‌‌گردد. رانر صراحتاً می‌‌گوید: هیج دینی جز مسیحیت نمی‌تواند انسان‌ها را نجات دهد زیرا کلمه منحصر به‌ فرد (خدا)، منحصراً در مسیح تجسد یافته است. او همچنین بر این باور است که پیش از دوران مسحیت، نجات‌یابی پیروان دیگر ادیان تنها به دلیل اطاعت از مسیح بوده است[۲۱].

نتیجه گیری

بنابراین پلورالیسم دینی از هر دو نوعش یعنی هم از منظر فهم متفاوت دینی و هم به معنای همسنگ دانستن ادیان الهی مورد قبول اسلام نیست، بلکه فقط در یک مورد آن، یعنی در فهم متفاوت دینی نسبت به قوانین متغیر اسلامی که موجب محال عقلی نشود و با شرایط خاص خودش باشد، مورد پذیرش اندیشمندان مسلمان قرار گرفته است[۲۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۷۰.
  2. ر.ک: کالبد شکافی پلورالیسم دینی.
  3. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۷۰.
  4. ر.ک: پلورالیسم دینی‌، ۱۰.
  5. ر.ک: پلورالیسم دینی‌، ۱۰.
  6. ر.ک: مصاحبه کیهان هوایی با مصباح یزدی، محمد تقی.
  7. ر.ک: مصاحبه کیهان هوایی با مصباح یزدی، محمد تقی.
  8. ر.ک: کالبد شکافی پلورالیسم دینی.
  9. ر.ک: مصاحبه کیهان هوایی با مصباح یزدی، محمد تقی.
  10. ر.ک: مصاحبه کیهان هوایی با مصباح یزدی، محمد تقی.
  11. ر.ک: مصاحبه کیهان هوایی با مصباح یزدی، محمد تقی.
  12. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص ۲۵۵ و ۲۵۶.
  13. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص ۲۶۱، ۲۶۲، ۲۶۳، ۲۶۴.
  14. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص ۲۶۱، ۲۶۲، ۲۶۳، ۲۶۴.
  15. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص ۲۶۱، ۲۶۲، ۲۶۳، ۲۶۴.
  16. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص ۲۶۱، ۲۶۲، ۲۶۳، ۲۶۴.
  17. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.
  18. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.
  19. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۸.
  20. ر.ک: کالبد شکافی پلورالیسم دینی.
  21. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۸؛ کالبد شکافی پلورالیسم دینی.
  22. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۰۸؛ مصاحبه کیهان هوایی با مصباح یزدی، محمد تقی.