جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
'''[[اسلام]]''' به معنای [[انقیاد]] و [[گردن نهادن]] است<ref>لسان العرب، واژه «اسلام».</ref>. این واژه در [[قرآن]] به معنای [[تسلیم]] بودن در برابر [[دین]] ([[اراده]] و [[فرمان]]) [[خداوند]] که به واسطه [[پیامبران الهی]] به [[انسانها]] [[ابلاغ]] شده آمده است<ref>المیزان، ج۳، ص۱۲۰ و ۱۲۱.</ref>. واژه [[اسلام]] پس از [[بعثت]] [[پیامبراکرم]]{{صل}} به تدریج در مورد [[دین]] و [[شریعت]] آن [[حضرت]] بهکار رفته و اکنون همین معنا از آن فهمیده میشود. در این مدخل، همین معنا مدّ نظر است؛ همانطور که برخی از [[مفسّران]] احتمال دادهاند که مقصود از این واژه در [[قرآن]]، (در برخی موارد) همین معنا باشد<ref>روحالمعانی، ج۳، ص۱۷۲ و ۳۴۵.</ref>. در این مدخل از واژههای «[[اسلام]]»، «[[ایمان]]»، «[[حق]]»، «[[دین]]»، «[[سبیل]]»، «[[نور]]» و... استفاده شده است<ref>[[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، واژه «اسلام».</ref>. | '''[[اسلام]]''' به معنای [[انقیاد]] و [[گردن نهادن]] است<ref>لسان العرب، واژه «اسلام».</ref>. این واژه در [[قرآن]] به معنای [[تسلیم]] بودن در برابر [[دین]] ([[اراده]] و [[فرمان]]) [[خداوند]] که به واسطه [[پیامبران الهی]] به [[انسانها]] [[ابلاغ]] شده آمده است<ref>المیزان، ج۳، ص۱۲۰ و ۱۲۱.</ref>. واژه [[اسلام]] پس از [[بعثت]] [[پیامبراکرم]] {{صل}} به تدریج در مورد [[دین]] و [[شریعت]] آن [[حضرت]] بهکار رفته و اکنون همین معنا از آن فهمیده میشود. در این مدخل، همین معنا مدّ نظر است؛ همانطور که برخی از [[مفسّران]] احتمال دادهاند که مقصود از این واژه در [[قرآن]]، (در برخی موارد) همین معنا باشد<ref>روحالمعانی، ج۳، ص۱۷۲ و ۳۴۵.</ref>. در این مدخل از واژههای «[[اسلام]]»، «[[ایمان]]»، «[[حق]]»، «[[دین]]»، «[[سبیل]]»، «[[نور]]» و... استفاده شده است<ref>[[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، واژه «اسلام».</ref>. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
کلمۀ اسلام هشت بار و مشتقات آن ۱۳۴ مرتبه در [[قرآن]] به کار رفته است. [[اسلام در قرآن]] با "[[دین]]" و "[[ملت]]" مترادف آمده است. برخی [[آیات]]، [[اسلام]] را "[[دین]]"، برخی "[[دین الله]]" و برخی "[[دین قیم]]" خواندهاند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۵۰.</ref>. | کلمۀ اسلام هشت بار و مشتقات آن ۱۳۴ مرتبه در [[قرآن]] به کار رفته است. [[اسلام در قرآن]] با "[[دین]]" و "[[ملت]]" مترادف آمده است. برخی [[آیات]]، [[اسلام]] را "[[دین]]"، برخی "[[دین الله]]" و برخی "[[دین قیم]]" خواندهاند<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۵۰.</ref>. | ||
دین اسلام [[آیین]] [[صلح]]، [[سلامت]] و [[امنیت]] است<ref>آل عمران، آیۀ ۱۰۳.</ref>. برخی صاحبنظران با توجه به آیۀ {{متن قرآن|فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}<ref>«پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند» سوره جن، آیه ۱۴.</ref> [[اسلام]] را کوشش برای جست و جوی [[رستگاری]] تعریف کردهاند<ref>دائرة المعارف الاسلامیة، ج ۳، ص ۳۴۹.</ref><ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۸.</ref> | دین اسلام [[آیین]] [[صلح]]، [[سلامت]] و [[امنیت]] است<ref>آل عمران، آیۀ ۱۰۳.</ref>. برخی صاحبنظران با توجه به آیۀ {{متن قرآن|فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}<ref>«پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند» سوره جن، آیه ۱۴.</ref> [[اسلام]] را کوشش برای جست و جوی [[رستگاری]] تعریف کردهاند<ref>دائرة المعارف الاسلامیة، ج ۳، ص ۳۴۹.</ref><ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۸.</ref> | ||
*اسلام در لغت از ماده [[سلم]] و مشتقات آن به صورت [[تسلیم]]، [[سلام]]، مُسَلَّمه، اِستِسْلام و سَلَم نیز به معنی [[صلح]]، [[آشتی]]، [[مسالمت]]، [[تسلیم شدن]] و [[خضوع]] به کار رفته است. | * اسلام در لغت از ماده [[سلم]] و مشتقات آن به صورت [[تسلیم]]، [[سلام]]، مُسَلَّمه، اِستِسْلام و سَلَم نیز به معنی [[صلح]]، [[آشتی]]، [[مسالمت]]، [[تسلیم شدن]] و [[خضوع]] به کار رفته است. | ||
* [[اسلام]]، اصطلاحاً به آخرین [[دینی]] اطلاق میشود که بر [[محمد بن عبدالله]]{{صل}} یعنی [[آخرین پیامبر]] نازل شده است. بنابراین، مراد از [[اسلام]] همان آخرین [[شریعت الهی]] است که در [[آیات]] زیر از آن سخن به میان آمده است: | * [[اسلام]]، اصطلاحاً به آخرین [[دینی]] اطلاق میشود که بر [[محمد بن عبدالله]] {{صل}} یعنی [[آخرین پیامبر]] نازل شده است. بنابراین، مراد از [[اسلام]] همان آخرین [[شریعت الهی]] است که در [[آیات]] زیر از آن سخن به میان آمده است: | ||
:*{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>؛ | :*{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هر کس جز اسلام | :*{{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان... آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۳۵.</ref>؛ | :*{{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان... آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۳۵.</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و فرمان یافتهام که نخستین فرمانبردار | :*{{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و فرمان یافتهام که نخستین فرمانبردار باشم» سوره زمر، آیه ۱۲.</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}<ref>«و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند» سوره جن، آیه ۱۴.</ref>؛ | :*{{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}<ref>«و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند» سوره جن، آیه ۱۴.</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو فرمان یافتهام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) میشود و (به من گفتهاند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.</ref>؛ | :*{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو فرمان یافتهام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) میشود و (به من گفتهاند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.</ref>؛ | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
:*{{متن قرآن|وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ}}<ref>«و در دین -که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید» سوره حج، آیه ۷۸.</ref>؛ | :*{{متن قرآن|وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ}}<ref>«و در دین -که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید» سوره حج، آیه ۷۸.</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref> | :*{{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین | :*{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>. | ||
*و همین [[اسلام]]، اصطلاحی است که در [[قرآن]] به عنوان [[ناسخ]] [[ادیان پیشین]] معرفی شده است: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>. {{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref>. | * و همین [[اسلام]]، اصطلاحی است که در [[قرآن]] به عنوان [[ناسخ]] [[ادیان پیشین]] معرفی شده است: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>. {{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref>. | ||
*بنابراین، [[خداوند]] یکتا، تنها [[اسلام]] را که [[ناسخ]] [[ادیان پیشین]] است میپذیرد، هرچند جوهر همه [[ادیان آسمانی]] و [[اصول دین]] و امور [[اخلاقی]] آنها یکی است، اما [[دین اسلام]] چون [[کاملترین دین]] از جهت [[احکام]] و [[شریعت]] است و مرحله عالی کلاس [[ادیان]] به شمار میرود و حتی از جهت اصول و [[اخلاق]] نیز به خاطر تبیین صحیح و بدون [[تحریف]] آن از طریق [[سنت]] و [[اهل بیت پیامبر]] کامل عرضه گردیده است از جهت [[عقل]] و [[نقل]] بر همه [[ادیان پیشین]] مزیّت و [[برتری]] دارد، لذا با بودن [[دین]] کاملتر، هرگز پذیرفته نیست که کسی آن را نپذیرد و بر [[ادیان پیشین]] باقی بماند. | * بنابراین، [[خداوند]] یکتا، تنها [[اسلام]] را که [[ناسخ]] [[ادیان پیشین]] است میپذیرد، هرچند جوهر همه [[ادیان آسمانی]] و [[اصول دین]] و امور [[اخلاقی]] آنها یکی است، اما [[دین اسلام]] چون [[کاملترین دین]] از جهت [[احکام]] و [[شریعت]] است و مرحله عالی کلاس [[ادیان]] به شمار میرود و حتی از جهت اصول و [[اخلاق]] نیز به خاطر تبیین صحیح و بدون [[تحریف]] آن از طریق [[سنت]] و [[اهل بیت پیامبر]] کامل عرضه گردیده است از جهت [[عقل]] و [[نقل]] بر همه [[ادیان پیشین]] مزیّت و [[برتری]] دارد، لذا با بودن [[دین]] کاملتر، هرگز پذیرفته نیست که کسی آن را نپذیرد و بر [[ادیان پیشین]] باقی بماند. | ||
*واژه [[اسلام]] یکی از اصطلاحات کلیدی [[قرآن]] است که این کلمه کلیدی یکی از میدانهای معناشناختی [[قرآن]] شامل: "[[تسلیم]]"، "سِلم"، "[[اسلام]]"، "[[استسلام]]"، "سَلم و سِلم"، "[[طاعت]]"، "[[اطاعت]]"، "[[تبعیت]]"، "[[سجده]]"، "[[رکوع]]" و "[[عبادت]]" میشود. کلمه ضد آن "[[کفر]]"، "[[شرک]]" و "عناد" است. این میدان معناشناختی بر "[[توحید]]" مبتنی است. | * واژه [[اسلام]] یکی از اصطلاحات کلیدی [[قرآن]] است که این کلمه کلیدی یکی از میدانهای معناشناختی [[قرآن]] شامل: "[[تسلیم]]"، "سِلم"، "[[اسلام]]"، "[[استسلام]]"، "سَلم و سِلم"، "[[طاعت]]"، "[[اطاعت]]"، "[[تبعیت]]"، "[[سجده]]"، "[[رکوع]]" و "[[عبادت]]" میشود. کلمه ضد آن "[[کفر]]"، "[[شرک]]" و "عناد" است. این میدان معناشناختی بر "[[توحید]]" مبتنی است. | ||
*ورود افراد به [[دین اسلام]] با گفتن [[شهادتین]] {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ}} تحقق مییابد و با گفتن آن، شخص گوینده در جرگه [[مسلمانها]] قرار میگیرد و [[احکام اسلامی]] نسبت به او، [[اجرا]] میشود. در آغاز [[دعوت پیامبر]] هم، گفتن [[شهادتین]] سبب [[مسلمانی]] افراد میشد و پس از ورود به [[اسلام]]، آنگاه [[روح]] و [[حقیقت اسلام]] بر آنان عرضه میشد. از جمله اینکه [[حقیقت اسلام]] چیزی فراتر از الفاظ و امور ظاهری است و آن این است که فراتر از بیان ظاهری قلباً نیز آن را [[تصدیق]] کنند تا آنچه را که به آن [[اقرار]] کردهاند جزو [[عقیده]] آنها گردد. به این معنا که وقتی به [[یگانگی خدا]] و [[رسالت]] [[حضرت محمد]] [[شهادت]] میدهد [[معتقد]] شود که [[خالق]] هستی در ذات و صفات یگانه است و [[پرستش]] تنها برای او و از آنِ اوست و از جهت دیگر هم ملتزم به [[اجرای احکام الهی]] باشد و چنین [[اسلامی]] که همراه با [[تصدیق]] وجدانی و [[نفسانی]] توأم با [[پایبندی]] عملی به [[احکام]] آن است "[[ایمان]]" نامیده میشود چنان که در [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> آمده است. [[آیه]] بعد از آن در معرفی [[مؤمنان]] است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آوردهاند سپس تردید نورزیدهاند و با داراییها و جانهایشان در راه خداوند جهاد کردهاند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>. | * ورود افراد به [[دین اسلام]] با گفتن [[شهادتین]] {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ}} تحقق مییابد و با گفتن آن، شخص گوینده در جرگه [[مسلمانها]] قرار میگیرد و [[احکام اسلامی]] نسبت به او، [[اجرا]] میشود. در آغاز [[دعوت پیامبر]] هم، گفتن [[شهادتین]] سبب [[مسلمانی]] افراد میشد و پس از ورود به [[اسلام]]، آنگاه [[روح]] و [[حقیقت اسلام]] بر آنان عرضه میشد. از جمله اینکه [[حقیقت اسلام]] چیزی فراتر از الفاظ و امور ظاهری است و آن این است که فراتر از بیان ظاهری قلباً نیز آن را [[تصدیق]] کنند تا آنچه را که به آن [[اقرار]] کردهاند جزو [[عقیده]] آنها گردد. به این معنا که وقتی به [[یگانگی خدا]] و [[رسالت]] [[حضرت محمد]] [[شهادت]] میدهد [[معتقد]] شود که [[خالق]] هستی در ذات و صفات یگانه است و [[پرستش]] تنها برای او و از آنِ اوست و از جهت دیگر هم ملتزم به [[اجرای احکام الهی]] باشد و چنین [[اسلامی]] که همراه با [[تصدیق]] وجدانی و [[نفسانی]] توأم با [[پایبندی]] عملی به [[احکام]] آن است "[[ایمان]]" نامیده میشود چنان که در [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> آمده است. [[آیه]] بعد از آن در معرفی [[مؤمنان]] است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آوردهاند سپس تردید نورزیدهاند و با داراییها و جانهایشان در راه خداوند جهاد کردهاند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>. | ||
*بنابراین مرحله آغازین [[پذیرش اسلام]] گفتن [[شهادتین]] و مرحله عالی آن [[اعتقادات]] [[قلبی]] و [[تعهد]] عملی در مقابل [[خدا]] و [[رسول]] و [[پایبندی]] به [[ما انزل الله]] است. | * بنابراین مرحله آغازین [[پذیرش اسلام]] گفتن [[شهادتین]] و مرحله عالی آن [[اعتقادات]] [[قلبی]] و [[تعهد]] عملی در مقابل [[خدا]] و [[رسول]] و [[پایبندی]] به [[ما انزل الله]] است. | ||
*نقطه مقابل "[[اسلام]]"، "[[کفر]]"، "[[شرک]]" و "[[مخالفت]] عملی" با آن است. البته تجسم واقعی [[اسلام]] و عینیت آن در [[جامعه]]، در [[کاملترین]] مصداقش در عمل به این [[آیه]] است: {{متن قرآن|أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> آنگاه است که با [[پذیرش]] چنین [[ولایتی]]، [[دین]] به مرحله عالی [[ظهور]] و کمال خود میرسد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. از [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ...}}<ref>«مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن» سوره احزاب، آیه ۳۵.</ref> دانسته میشود که مفهوم "[[اسلام]]" عام است اما مفهوم "[[ایمان]]" خاص. | * نقطه مقابل "[[اسلام]]"، "[[کفر]]"، "[[شرک]]" و "[[مخالفت]] عملی" با آن است. البته تجسم واقعی [[اسلام]] و عینیت آن در [[جامعه]]، در [[کاملترین]] مصداقش در عمل به این [[آیه]] است: {{متن قرآن|أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> آنگاه است که با [[پذیرش]] چنین [[ولایتی]]، [[دین]] به مرحله عالی [[ظهور]] و کمال خود میرسد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. از [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ...}}<ref>«مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن» سوره احزاب، آیه ۳۵.</ref> دانسته میشود که مفهوم "[[اسلام]]" عام است اما مفهوم "[[ایمان]]" خاص. | ||
*بنابراین [[مسلمان]] [[گناهکار]] در هنگام [[گناه]] از دایره [[ایمان]] خارج میشود نه از [[اسلام]] و شخص [[گناهکار]] به [[اجماع]] [[مسلمانان]] [[کافر]] نیست. پس هر جا که [[ایمان]] باشد [[اسلام]] نیز هست، ولی ممکن است کسی [[اسلام]] آورده باشد اما [[ایمان]] در [[قلب]] و [[روح]] او [[رسوخ]] و [[نفوذ]] ننموده باشد. در میان [[خوارج نهروان]] که در کار و مخالفتشان، [[انگیزه]] [[سیاسی]] متحجرانه بر هر چیزی [[غلبه]] داشت، برای توجیه [[کشتار]] بیگناهان [[مسلمان]] که از جانب آنان با بیرحمی تمام انجام میگرفت، گفتند: [[اسلام]] و [[ایمان]] مفهوماً یکی هستند و لذا هر کسی که [[مرتکب گناه]] شود از [[اسلام]] خارج شده و [[قتل]] او جایز است! گفتهاند پس از آنان بین [[معتزله]] و [[قدریه]] نیز چنین [[اعتقادی]] شکل گرفته است<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۴؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۴۴.</ref>؛ آنان [[معتقد]] بودند که هرکس واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود از [[اسلام]] خارج شده است، [[اشاعره]] گفتند گرچه در برخی [[آیات]]، [[اسلام]] و [[ایمان]] به گونهای آمده که بیانگر نوعی [[یگانگی]] میان آن دو است، اما مضمون این [[آیات]] میتواند تنها ناظر به [[وحدت]] مصداقی [[اسلام]] و [[ایمان]] باشد و لزوماً تساوی مفهومی را نمیرساند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۰۷؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۴۵.</ref>؛ مثل [[آیه]] {{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم» سوره ذاریات، آیه ۳۵-۳۶.</ref> که میان "[[مؤمنین]]" و "[[مسلمین]]" در این [[آیه]] [[وحدت]] مصداقی وجود دارد نه اینکه مفهوماً هر دو یکی باشند وگرنه با [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا}}<ref>«بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> در [[تعارض]] خواهد بود. | * بنابراین [[مسلمان]] [[گناهکار]] در هنگام [[گناه]] از دایره [[ایمان]] خارج میشود نه از [[اسلام]] و شخص [[گناهکار]] به [[اجماع]] [[مسلمانان]] [[کافر]] نیست. پس هر جا که [[ایمان]] باشد [[اسلام]] نیز هست، ولی ممکن است کسی [[اسلام]] آورده باشد اما [[ایمان]] در [[قلب]] و [[روح]] او [[رسوخ]] و [[نفوذ]] ننموده باشد. در میان [[خوارج نهروان]] که در کار و مخالفتشان، [[انگیزه]] [[سیاسی]] متحجرانه بر هر چیزی [[غلبه]] داشت، برای توجیه [[کشتار]] بیگناهان [[مسلمان]] که از جانب آنان با بیرحمی تمام انجام میگرفت، گفتند: [[اسلام]] و [[ایمان]] مفهوماً یکی هستند و لذا هر کسی که [[مرتکب گناه]] شود از [[اسلام]] خارج شده و [[قتل]] او جایز است! گفتهاند پس از آنان بین [[معتزله]] و [[قدریه]] نیز چنین [[اعتقادی]] شکل گرفته است<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۴؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۴۴.</ref>؛ آنان [[معتقد]] بودند که هرکس واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود از [[اسلام]] خارج شده است، [[اشاعره]] گفتند گرچه در برخی [[آیات]]، [[اسلام]] و [[ایمان]] به گونهای آمده که بیانگر نوعی [[یگانگی]] میان آن دو است، اما مضمون این [[آیات]] میتواند تنها ناظر به [[وحدت]] مصداقی [[اسلام]] و [[ایمان]] باشد و لزوماً تساوی مفهومی را نمیرساند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۰۷؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۴۵.</ref>؛ مثل [[آیه]] {{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم» سوره ذاریات، آیه ۳۵-۳۶.</ref> که میان "[[مؤمنین]]" و "[[مسلمین]]" در این [[آیه]] [[وحدت]] مصداقی وجود دارد نه اینکه مفهوماً هر دو یکی باشند وگرنه با [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا}}<ref>«بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> در [[تعارض]] خواهد بود. | ||
* [[دین اسلام]] آنگونه که [[قرآن کریم]] آن را معرفی کرده [[دینی]] است که با [[فطرت انسان]] هماهنگ است {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref> «بنابراین با درستی آیین | * [[دین اسلام]] آنگونه که [[قرآن کریم]] آن را معرفی کرده [[دینی]] است که با [[فطرت انسان]] هماهنگ است {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref> «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>؛ تعالیماش [[متعادل]] و به دور از [[افراط]] و [[تفریط]] است و در نتیجه [[امت اسلامی]] هم امتی در [[حد وسط]] و به دور از [[افراط]] و [[تفریط]] باید باشد{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}}<ref> «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref>؛ | ||
*این [[دین]] به دور از [[سستی]] و [[فتور]] و [[ضعف]] و ناروایی است و سرتاسر آن [[حق]] و [[حقیقت]] است: | * این [[دین]] به دور از [[سستی]] و [[فتور]] و [[ضعف]] و ناروایی است و سرتاسر آن [[حق]] و [[حقیقت]] است: | ||
:*{{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref> «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری | :*{{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref> «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی میکند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده میشوند؟ آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیدهاند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافتهاند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که میورزند برآنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش گردانند و خداوند جز این نمیخواهد که نورش را کمال بخشد هر چند کافران نپسندند اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۲۹-۳۳.</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸</ref>؛ | :*{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره صف، آیه ۹</ref>؛ | :*{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره صف، آیه ۹</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>؛ | :*{{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>؛ | ||
* [[دین]] [[استوار]] و پابرجاست و از هر جهت [[مردمان]] را به [[قیام]] و [[هدایت]] وا میدارد: | * [[دین]] [[استوار]] و پابرجاست و از هر جهت [[مردمان]] را به [[قیام]] و [[هدایت]] وا میدارد: | ||
:*{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ}}<ref>«پس، روی (دل) برای این دین استوار راست بدار | :*{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ}}<ref>«پس، روی (دل) برای این دین استوار راست بدار پیش از آنکه روزی فرا رسد که از سوی خداوند بازگشتی ندارد؛ در آن روز (مردم) پراکنده میشوند» سوره روم، آیه ۴۳.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|مَنْ يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ}}<ref>«هر کس که عذاب را در چنین روزی از سر وی گذرانده باشند بیگمان (خداوند) به او رحم کرده است و رستگاری روشن این است» سوره انعام، آیه ۱۶.</ref> | :*{{متن قرآن|مَنْ يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ}}<ref>«هر کس که عذاب را در چنین روزی از سر وی گذرانده باشند بیگمان (خداوند) به او رحم کرده است و رستگاری روشن این است» سوره انعام، آیه ۱۶.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا}}<ref>«بیگمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون میگردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام میدهند مژده میدهد که پاداشی بزرگ دارند» سوره اسراء، آیه ۹.</ref>. | :*{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا}}<ref>«بیگمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون میگردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام میدهند مژده میدهد که پاداشی بزرگ دارند» سوره اسراء، آیه ۹.</ref>. | ||
* [[اسلام]] [[جامعترین]] و [[کاملترین]] [[معارف]] و [[احکام]] را عرضه میکند: | * [[اسلام]] [[جامعترین]] و [[کاملترین]] [[معارف]] و [[احکام]] را عرضه میکند: | ||
:*{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref>؛ | :*{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان | :*{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>. | ||
*این [[دین]] برای همه مکانها و همه زمانها است و در واقع [[دینی]] جهانی برای تمام ساکنان کره خاکی است: | * این [[دین]] برای همه مکانها و همه زمانها است و در واقع [[دینی]] جهانی برای تمام ساکنان کره خاکی است: | ||
:*{{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>؛ | :*{{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}<ref>«بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن | :*{{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}<ref>«بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.</ref> | :*{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|نَذِيرًا لِلْبَشَرِ}}<ref>«بیمدهندهای است برای آدمیان» سوره مدثر، آیه ۳۶.</ref> | :*{{متن قرآن|نَذِيرًا لِلْبَشَرِ}}<ref>«بیمدهندهای است برای آدمیان» سوره مدثر، آیه ۳۶.</ref> | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
:*{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref> | :*{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref> | ||
:* {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و تو از آنان برای این (رسالت خویش) پاداشی نمیخواهی؛ این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴.</ref> | :* {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و تو از آنان برای این (رسالت خویش) پاداشی نمیخواهی؛ این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}<ref>«و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه | :*{{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}<ref>«و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند» سوره جن، آیه ۱۴.</ref> | ||
*کتاب این [[دین]] به نام [[قرآن]] [[معجزه]] جاودانه آن است و هیچ کس [[قادر]] نیست که مانند آن به جهانیان عرضه کند: | * کتاب این [[دین]] به نام [[قرآن]] [[معجزه]] جاودانه آن است و هیچ کس [[قادر]] نیست که مانند آن به جهانیان عرضه کند: | ||
:*{{متن قرآن|قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا}}<ref>«بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.</ref> | :*{{متن قرآن|قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا}}<ref>«بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref> | :*{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان | :*{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.</ref> | :*{{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.</ref> | ||
*کتاب چنین [[دینی]] پایدار و [[استوار]] دعوتگر [[مردم]] به [[تعقل]] و [[تفکر]] است و بیش از پنجاه [[آیه]] درباره [[اندیشه]] و اندیشیدن دارد: | * کتاب چنین [[دینی]] پایدار و [[استوار]] دعوتگر [[مردم]] به [[تعقل]] و [[تفکر]] است و بیش از پنجاه [[آیه]] درباره [[اندیشه]] و اندیشیدن دارد: | ||
:*{{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی | :*{{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.</ref> | :*{{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و بسا پیامبرانی که همراه آنان تودههای انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.</ref> | :*{{متن قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و بسا پیامبرانی که همراه آنان تودههای انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن | :*{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> | ||
* [[اسلام]] [[مردمان]] را به [[کسب علم]] و [[معرفت]] [[دعوت]] کرده و آنان را از [[جهل]] و [[نادانی]] بر [[حذر]] داشته است: | * [[اسلام]] [[مردمان]] را به [[کسب علم]] و [[معرفت]] [[دعوت]] کرده و آنان را از [[جهل]] و [[نادانی]] بر [[حذر]] داشته است: | ||
:*{{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}}<ref>«و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.</ref> | :*{{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}}<ref>«و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref>«آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش میپردازد از جهان واپسین میهراسد و به بخشایش پروردگارش امید میبرد؟ بگو: آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند» سوره زمر، آیه ۹.</ref>. | :*{{متن قرآن|أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref>«آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش میپردازد از جهان واپسین میهراسد و به بخشایش پروردگارش امید میبرد؟ بگو: آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند» سوره زمر، آیه ۹.</ref>. | ||
*در این [[دین]]، [[دنیا]] وسیله مناسبی برای تعالی و [[تکامل]] و دستیابی به مراتب و درجات [[آخرت]] قرار داده شده و جمع میان [[دنیا]] و [[آخرت]] ممکن دانسته شده است: | * در این [[دین]]، [[دنیا]] وسیله مناسبی برای تعالی و [[تکامل]] و دستیابی به مراتب و درجات [[آخرت]] قرار داده شده و جمع میان [[دنیا]] و [[آخرت]] ممکن دانسته شده است: | ||
:*{{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«خداوند، همان است که دریا را برای شما رام کرد تا کشتیها در آن به فرمان وی روان گردند و تا شما از بخشش وی (روزی) به دست آورید و باشد که سپاس گزارید و آنچه را در آسمانها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بیگمان در این نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره جاثیه، آیه ۱۲-۱۳.</ref> | :*{{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«خداوند، همان است که دریا را برای شما رام کرد تا کشتیها در آن به فرمان وی روان گردند و تا شما از بخشش وی (روزی) به دست آورید و باشد که سپاس گزارید و آنچه را در آسمانها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بیگمان در این نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره جاثیه، آیه ۱۲-۱۳.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهَارَ | :*{{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهَارَ وَسَخَّر لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنَ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ}}<ref>«خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد» سوره ابراهیم، آیه ۳۲-۳۳.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>«بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰.</ref> | :*{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>«بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰.</ref> | ||
:* {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ}}<ref>«بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید | :* {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ}}<ref>«بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید پس چون از عرفات رهسپار شدید در مشعر الحرام خداوند را یاد کنید و او را همانگونه که رهنمودتان داده است فرا یاد آورید و بیگمان پیش از آن از گمراهان بودید» سوره بقره، آیه ۱۹۸.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ}}<ref>«رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی میکند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمیبخشید» سوره بقره، آیه ۲۷۲.</ref> | :*{{متن قرآن|لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ}}<ref>«رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی میکند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمیبخشید» سوره بقره، آیه ۲۷۲.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن میداریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref> | :*{{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن میداریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref> | ||
* [[اسلام]] [[دین]] [[اجتماعی]] است و در کتاب آن به [[اتحاد]] میان [[مسلمانان]] سخت سفارش شده است: | * [[اسلام]] [[دین]] [[اجتماعی]] است و در کتاب آن به [[اتحاد]] میان [[مسلمانان]] سخت سفارش شده است: | ||
:*{{متن قرآن|وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}} <ref>و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید | :*{{متن قرآن|وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}} <ref>و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید. و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند. و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه برهانها (ی روشن) برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۳-۱۰۵.</ref>. | ||
:*{{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که همسر عمران گفت: پروردگارا! من نذر کردهام آنچه در شکم دارم آزاد (از هر شرطی) تو را باشد پس (نذر مرا) از من بپذیر که تویی که شنوای دانایی» سوره آل عمران، آیه ۳۵.</ref>. | :*{{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که همسر عمران گفت: پروردگارا! من نذر کردهام آنچه در شکم دارم آزاد (از هر شرطی) تو را باشد پس (نذر مرا) از من بپذیر که تویی که شنوای دانایی» سوره آل عمران، آیه ۳۵.</ref>. | ||
:*{{متن قرآن|أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ}}<ref>«آیا نمیدانند که خداوند از آنچه پنهان و آنچه آشکار میدارند آگاه است؟» سوره بقره، آیه ۷۷.</ref> | :*{{متن قرآن|أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ}}<ref>«آیا نمیدانند که خداوند از آنچه پنهان و آنچه آشکار میدارند آگاه است؟» سوره بقره، آیه ۷۷.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|وَلَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«و در پیجویی | :*{{متن قرآن|وَلَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«و در پیجویی گروه (مشرکان) سست نشوید، اگر شما (در پیکار با آنها) به رنج افتادهاید آنان نیز چون شما به رنج افتادهاند و شما به خداوند امیدی دارید که آنان ندارند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۰۴.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانیهای بینشان و قربانیهای دارای گردنبند و (حرمت) زیارتکنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را میجویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید میتوانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بیگمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲.</ref> | :*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانیهای بینشان و قربانیهای دارای گردنبند و (حرمت) زیارتکنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را میجویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید میتوانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بیگمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«تا خداوند آنان را بهتر از آنچه انجام دادهاند پاداش دهد و با بخشش خویش به آنان پاداشی افزون بخشد؛ و خداوند به هر که بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره نور، آیه ۳۸.</ref> | :*{{متن قرآن|لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«تا خداوند آنان را بهتر از آنچه انجام دادهاند پاداش دهد و با بخشش خویش به آنان پاداشی افزون بخشد؛ و خداوند به هر که بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره نور، آیه ۳۸.</ref> | ||
*در [[اسلام]]، [[احکام]] سخت و [[خشن]] وجود ندارد، بلکه سراسر آن سهولت و [[سماحت]] و [[دستورات]] آن متناسب با توان و ظرفیت [[انسانها]] است: | * در [[اسلام]]، [[احکام]] سخت و [[خشن]] وجود ندارد، بلکه سراسر آن سهولت و [[سماحت]] و [[دستورات]] آن متناسب با توان و ظرفیت [[انسانها]] است: | ||
:*{{متن قرآن|وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ}}<ref>«و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.</ref>؛ | :*{{متن قرآن|وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ}}<ref>«و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دستهایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دستهای خود را مسح نمایید، خداوند نمیخواهد شما را در تنگنا افکند ولی میخواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.</ref> | :*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دستهایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دستهای خود را مسح نمایید، خداوند نمیخواهد شما را در تنگنا افکند ولی میخواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.</ref> | ||
*این [[دین]] به عنوان [[دین]] [[پیامبر خاتم]] و [[ناسخ]] تمام [[ادیان پیشین]] و [[پیامبر]] آن پایانبخش [[پیامبران]] است؛ {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین | * این [[دین]] به عنوان [[دین]] [[پیامبر خاتم]] و [[ناسخ]] تمام [[ادیان پیشین]] و [[پیامبر]] آن پایانبخش [[پیامبران]] است؛ {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>. | ||
*این [[دین]] به مرور زمان تمام کره خاکی را [[تسخیر]] خواهد کرد و بر تمام [[دینها]] غالب خواهد آمد: | * این [[دین]] به مرور زمان تمام کره خاکی را [[تسخیر]] خواهد کرد و بر تمام [[دینها]] غالب خواهد آمد: | ||
:*{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref> | :*{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref> | ||
:*{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.</ref>. | :*{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.</ref>. | ||
*ویژگیهای [[پیامبر اسلام]] در [[تورات]] و [[انجیل]] یاد شده است {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته | * ویژگیهای [[پیامبر اسلام]] در [[تورات]] و [[انجیل]] یاد شده است {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>. | ||
* [[اسلام]] به عنوان [[دین]] [[رأفت]] و [[رحمت]] و [[پیامبر]] آن به عنوان [[بهترین]] [[الگو]] و [[سرمشق]] برای [[انسانها]]، عملاً ثابت کرد که [[قدرت]] [[تغییر]] و [[تحول]] را دارد و از [[مردمان]] [[جاهلی]] که دچار انواع [[انحطاط]] و [[خرافات]] و [[عقبماندگی]] بودند، انسانهایی با [[فضیلت]] و سرشار از [[کرامت]] و [[شرافت]] [[تربیت]] نمود و تمدنی پرشکوه و بادوام را به وجود آورد که در [[تاریخ]] بینظیر است. [[اسلام]] [[کینهها]] را زدود و آلودگیهای [[اخلاقی]] را برطرف نمود و به انسانهای عصر [[نزول وحی]] گفت: {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ يَجُبُ مَا قَبْلَهُ}} یعنی کارهای خلاف گذشته را نادیده میگیرد و کسی را به سبب انجام خلافهای پیشین [[کیفر]] نمیدهد <ref>بحار الانوار، ج۶، ص۲۳؛ ج۹، ص۲۲۲.</ref>. | * [[اسلام]] به عنوان [[دین]] [[رأفت]] و [[رحمت]] و [[پیامبر]] آن به عنوان [[بهترین]] [[الگو]] و [[سرمشق]] برای [[انسانها]]، عملاً ثابت کرد که [[قدرت]] [[تغییر]] و [[تحول]] را دارد و از [[مردمان]] [[جاهلی]] که دچار انواع [[انحطاط]] و [[خرافات]] و [[عقبماندگی]] بودند، انسانهایی با [[فضیلت]] و سرشار از [[کرامت]] و [[شرافت]] [[تربیت]] نمود و تمدنی پرشکوه و بادوام را به وجود آورد که در [[تاریخ]] بینظیر است. [[اسلام]] [[کینهها]] را زدود و آلودگیهای [[اخلاقی]] را برطرف نمود و به انسانهای عصر [[نزول وحی]] گفت: {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ يَجُبُ مَا قَبْلَهُ}} یعنی کارهای خلاف گذشته را نادیده میگیرد و کسی را به سبب انجام خلافهای پیشین [[کیفر]] نمیدهد <ref>بحار الانوار، ج۶، ص۲۳؛ ج۹، ص۲۲۲.</ref>. | ||
* [[ارزش]] [[اسلام]] آنگاه نمایانتر میشود که آن را با دوران قبل از پیدایش آن مقایسه نماییم؛ یعنی به گونه مفصل [[تاریخ]] [[جزیرة العرب]] و دوران سیاه [[جاهلیت]] را مطالعه کنیم، آنگاه ارج و اعتبار این [[دین]] روشنگر را بهتر متوجه خواهیم شد. در این بعد تحقیق و بررسی و مراجعه به دو اثر معتبر ضرور مینماید: | * [[ارزش]] [[اسلام]] آنگاه نمایانتر میشود که آن را با دوران قبل از پیدایش آن مقایسه نماییم؛ یعنی به گونه مفصل [[تاریخ]] [[جزیرة العرب]] و دوران سیاه [[جاهلیت]] را مطالعه کنیم، آنگاه ارج و اعتبار این [[دین]] روشنگر را بهتر متوجه خواهیم شد. در این بعد تحقیق و بررسی و مراجعه به دو اثر معتبر ضرور مینماید: | ||
#"[[المفصل فی تاریخ العرب (کتاب)|المفصل فی تاریخ العرب]]" تألیف [[جواد علی عبیدی]] در ۱۱ مجلد؛ | #"[[المفصل فی تاریخ العرب (کتاب)|المفصل فی تاریخ العرب]]" تألیف [[جواد علی عبیدی]] در ۱۱ مجلد؛ | ||
#"[[تاریخ عرب قبل از اسلام (کتاب)|تاریخ عرب قبل از اسلام]]" تألیف [[عبدالعزیز سالم]]. | #"[[تاریخ عرب قبل از اسلام (کتاب)|تاریخ عرب قبل از اسلام]]" تألیف [[عبدالعزیز سالم]]. | ||
* [[جامعترین]] تعبیر درباره [[جاهلیت]] را از زبان [[امام علی]]{{ع}} در [[نهجالبلاغه]] بشنویم: "[[خداوند]] [[پیامبر]]{{صل}} را هنگامی فرستاد که [[مردم]] در وادی [[گمراهی]] سرگردان بودند و در بیابان [[فتنه]] کوکورانه میرفتند؛ [[هواهای نفسانی]] بر لب پرتگاه هلاکتشان برده، بلند پروازی و [[خودپسندی]] دچار لغزششان نموده و [[جاهلیت]] تاریک سبکسرشان ساخته بود. در ناآرامی کار و بار و بلای [[جهل]] گرفتار بودند. آن [[حضرت]]{{صل}} [[خیرخواهی]] را در [[حق]] آنان به نهایت رساند به راه [[حق]] رفت و به [[حکمت]] و [[اندرز]] [[نیکو]] [[دعوت]] فرمود"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۵.</ref>. | * [[جامعترین]] تعبیر درباره [[جاهلیت]] را از زبان [[امام علی]] {{ع}} در [[نهجالبلاغه]] بشنویم: "[[خداوند]] [[پیامبر]] {{صل}} را هنگامی فرستاد که [[مردم]] در وادی [[گمراهی]] سرگردان بودند و در بیابان [[فتنه]] کوکورانه میرفتند؛ [[هواهای نفسانی]] بر لب پرتگاه هلاکتشان برده، بلند پروازی و [[خودپسندی]] دچار لغزششان نموده و [[جاهلیت]] تاریک سبکسرشان ساخته بود. در ناآرامی کار و بار و بلای [[جهل]] گرفتار بودند. آن [[حضرت]] {{صل}} [[خیرخواهی]] را در [[حق]] آنان به نهایت رساند به راه [[حق]] رفت و به [[حکمت]] و [[اندرز]] [[نیکو]] [[دعوت]] فرمود"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۵.</ref>. | ||
*در معرفی [[اسلام]] نیز زیباترین تعریف از [[امام علی]]{{ع}} است که فرمود: "[[اسلام]] را چنان وصفی کنم که کسی پیش از من [[وصف]] نکرده باشد: "[[اسلام]] همان [[تسلیم]] است و [[تسلیم]] همان [[یقین]] و [[یقین]] همان [[تصدیق]] کردن و [[تصدیق]] کردن همان [[اقرار]] نمودن و [[اقرار]] نمودن همان به جای آوردن و به جای آوردن همان پرداختن به عمل است"<ref> {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ، وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ، وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ، فَالتَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ، وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ، وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ}}؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۲۵.</ref>. | * در معرفی [[اسلام]] نیز زیباترین تعریف از [[امام علی]] {{ع}} است که فرمود: "[[اسلام]] را چنان وصفی کنم که کسی پیش از من [[وصف]] نکرده باشد: "[[اسلام]] همان [[تسلیم]] است و [[تسلیم]] همان [[یقین]] و [[یقین]] همان [[تصدیق]] کردن و [[تصدیق]] کردن همان [[اقرار]] نمودن و [[اقرار]] نمودن همان به جای آوردن و به جای آوردن همان پرداختن به عمل است"<ref> {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ، وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ، وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ، فَالتَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ، وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ، وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ}}؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۲۵.</ref>. | ||
* [[حقیقت اسلام]] که همان [[تسلیم]] مطلق در برابر [[خدای یکتا]] است در نگاه [[عرفانی]] نیز [[شایسته]] بیان است: "[[تسلیم]] بالاترین درجات راه عموم [[مردم]] است و برای آن سه [[درجه]] است: [[درجه]] نخست، آن است که سالک آنچه از [[غیب]] رسد و بر اوهام او گران آید چون بداند که با خواست و [[اراده]] و [[مشیت الهی]] تحقق یافته است هرگز به آن اعتراضی روا ندارد، بلکه کاملاً نسبت به آن منقاد و [[مطیع]] باشد. [[درجه]] دوم، آن است که سالک را به حال [[تسلیم]] کند و قصد را به [[کشف]] [[تسلیم]] کند و رسم را به [[حقیقت]] [[تسلیم]] کند یعنی ذات خود را [[تسلیم]] کند تا در [[شهود]] [[حقیقت]] فانی گردد. [[درجه]] سوم، آن است که ما سوی [[الله]] را به [[حق]] [[تسلیم]] کند به گونهای که از [[مشاهده]] این [[تسلیم]]، سالم و منزّه باشد به این نحو که [[مشاهده]] کند این [[حق تعالی]] است که او را به خویش [[تسلیم]] کرده است<ref>شرح منازل السائرین، ص۱۰۴ و ۱۰۵.</ref><ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اسلام - کوشا (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]</ref> | * [[حقیقت اسلام]] که همان [[تسلیم]] مطلق در برابر [[خدای یکتا]] است در نگاه [[عرفانی]] نیز [[شایسته]] بیان است: "[[تسلیم]] بالاترین درجات راه عموم [[مردم]] است و برای آن سه [[درجه]] است: [[درجه]] نخست، آن است که سالک آنچه از [[غیب]] رسد و بر اوهام او گران آید چون بداند که با خواست و [[اراده]] و [[مشیت الهی]] تحقق یافته است هرگز به آن اعتراضی روا ندارد، بلکه کاملاً نسبت به آن منقاد و [[مطیع]] باشد. [[درجه]] دوم، آن است که سالک را به حال [[تسلیم]] کند و قصد را به [[کشف]] [[تسلیم]] کند و رسم را به [[حقیقت]] [[تسلیم]] کند یعنی ذات خود را [[تسلیم]] کند تا در [[شهود]] [[حقیقت]] فانی گردد. [[درجه]] سوم، آن است که ما سوی [[الله]] را به [[حق]] [[تسلیم]] کند به گونهای که از [[مشاهده]] این [[تسلیم]]، سالم و منزّه باشد به این نحو که [[مشاهده]] کند این [[حق تعالی]] است که او را به خویش [[تسلیم]] کرده است<ref>شرح منازل السائرین، ص۱۰۴ و ۱۰۵.</ref><ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اسلام - کوشا (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]</ref> | ||
==واژهشناسی لغوی== | == واژهشناسی لغوی == | ||
*واژه [[اسلام]] مصدر باب اِفعال از ماده "س ـ ل ـ م"<ref>لسانالعرب، ج۶، ص۳۴۵، «سلم»؛ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۷۹ـ۳۸۰؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۱۵.</ref> به معنای صحت و [[عافیت]] و دوری از هرگونه [[عیب]] و [[نقص]] و [[فساد]]<ref>مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰ـ ۹۱؛ مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۵؛ التحقیق، ج۵ ص۱۹۱ـ ۱۹۲، «سلم».</ref> و در بابِ [[افعال]] به معانی زیر است: [[انقیاد]]<ref>لسان العرب، ج۶، ص۳۴۵؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۴۰۷؛ مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰، «سلم».</ref>، [[امتثال]] [[امر و نهی]] بدون هیچگونه [[اعتراض]]<ref>تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۷۹ـ۳۸۰؛ مبادیالاسلام، ص۷.</ref>، [[اطاعت]] کلی و بی قید و شرط و [[تسلیم محض]] بودن<ref>خدا وانسان در قرآن، ص۲۵۶.</ref>، [[اذعان]] به [[حکم]] [[الهی]]، [[اخلاص]] در [[عبادت]]<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۴۰۷، «سلم».</ref> و ادای [[طاعات]] به دور از هرگونه [[فریب]]<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۵؛ تفسیر مراغی، مج۱، ج۳، ص۱۱۷.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * واژه [[اسلام]] مصدر باب اِفعال از ماده "س ـ ل ـ م"<ref>لسانالعرب، ج۶، ص۳۴۵، «سلم»؛ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۷۹ـ۳۸۰؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۱۵.</ref> به معنای صحت و [[عافیت]] و دوری از هرگونه [[عیب]] و [[نقص]] و [[فساد]]<ref>مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰ـ ۹۱؛ مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۵؛ التحقیق، ج۵ ص۱۹۱ـ ۱۹۲، «سلم».</ref> و در بابِ [[افعال]] به معانی زیر است: [[انقیاد]]<ref>لسان العرب، ج۶، ص۳۴۵؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۴۰۷؛ مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰، «سلم».</ref>، [[امتثال]] [[امر و نهی]] بدون هیچگونه [[اعتراض]]<ref>تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۷۹ـ۳۸۰؛ مبادیالاسلام، ص۷.</ref>، [[اطاعت]] کلی و بی قید و شرط و [[تسلیم محض]] بودن<ref>خدا وانسان در قرآن، ص۲۵۶.</ref>، [[اذعان]] به [[حکم]] [[الهی]]، [[اخلاص]] در [[عبادت]]<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۴۰۷، «سلم».</ref> و ادای [[طاعات]] به دور از هرگونه [[فریب]]<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۵؛ تفسیر مراغی، مج۱، ج۳، ص۱۱۷.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*برخی اصل واحد در این ماده را موافقت کامل ظاهری و [[باطنی]] دانستهاند. بهگونهای که مخالفتی در کار نباشد و معانی دیگری مانند [[انقیاد]]، [[صلح]] و [[رضا]] را از لوازم این معنا به شمار آوردهاند<ref>التحقیق، ج۵، ص۱۹۱، «سلم».</ref>. [[اسلام]] در اصطلاح، بر [[شریعت]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} اطلاق شده است<ref>الوجوه و النظائر، ج۱، ص۲۴۶.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * برخی اصل واحد در این ماده را موافقت کامل ظاهری و [[باطنی]] دانستهاند. بهگونهای که مخالفتی در کار نباشد و معانی دیگری مانند [[انقیاد]]، [[صلح]] و [[رضا]] را از لوازم این معنا به شمار آوردهاند<ref>التحقیق، ج۵، ص۱۹۱، «سلم».</ref>. [[اسلام]] در اصطلاح، بر [[شریعت]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}} اطلاق شده است<ref>الوجوه و النظائر، ج۱، ص۲۴۶.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*رابطه میان معنای اصطلاحی و معانی لغوی [[اسلام]] این است که [[دین اسلام]] سراسر [[طاعت]] در برابر [[خداوند]] و [[پذیرش]] و [[انقیاد]] [[اوامر]]، بدون هیچگونه [[اعتراض]] است<ref>مبادی الاسلام، ص۷.</ref>، و در آن، [[سلامت]] از [[امتناع]] و [[سرکشی]] وجود دارد<ref>مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰، ۹۱.</ref>؛ [[انسان]] [[مسلمان]] با اظهار [[فروتنی]] و ابراز [[پذیرش]] [[شریعت]]، به آنچه [[پیامبر اکرم]]### [[313]]### آورده، ملتزم شده است<ref>لسان العرب، ج۶، ص۳۴۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * رابطه میان معنای اصطلاحی و معانی لغوی [[اسلام]] این است که [[دین اسلام]] سراسر [[طاعت]] در برابر [[خداوند]] و [[پذیرش]] و [[انقیاد]] [[اوامر]]، بدون هیچگونه [[اعتراض]] است<ref>مبادی الاسلام، ص۷.</ref>، و در آن، [[سلامت]] از [[امتناع]] و [[سرکشی]] وجود دارد<ref>مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰، ۹۱.</ref>؛ [[انسان]] [[مسلمان]] با اظهار [[فروتنی]] و ابراز [[پذیرش]] [[شریعت]]، به آنچه [[پیامبر اکرم]]### [[313]]### آورده، ملتزم شده است<ref>لسان العرب، ج۶، ص۳۴۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*ایزوتسو با ریشهیابی کلمه [[اسلام]] در میان اعرابِ پیش از [[اسلام]] بر این [[باور]] است که این واژه مانند بیشتر اصطلاحات کلیدی [[قرآن]] پیشینهای خاص در [[جاهلیت]] دارد. به [[عقیده]] وی این اصطلاح در آن دوران بهطور کلی به معنای ترک کردن و دست کشیدن بوده است و [[عربها]] هنگامی فعل "اَسْلَمَ" را بهکار میبردند که شخص از چیزی که برای او بسیار [[عزیز]] و گرانبها بود دست میکشید و آن را به دیگری که خواستار آن بود وامیگذاشت و در صورتی که آن چیز خودِ شخصِ وی باشد که گرانبهاترین موجودی [[انسان]] است، در این حالت [[اسلام]] به معنای [[اطاعت]] کلی و بی قید و شرط و [[تسلیم محض]] بودن است<ref>خدا و انسان در قرآن، ص۲۵۶.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * ایزوتسو با ریشهیابی کلمه [[اسلام]] در میان اعرابِ پیش از [[اسلام]] بر این [[باور]] است که این واژه مانند بیشتر اصطلاحات کلیدی [[قرآن]] پیشینهای خاص در [[جاهلیت]] دارد. به [[عقیده]] وی این اصطلاح در آن دوران بهطور کلی به معنای ترک کردن و دست کشیدن بوده است و [[عربها]] هنگامی فعل "اَسْلَمَ" را بهکار میبردند که شخص از چیزی که برای او بسیار [[عزیز]] و گرانبها بود دست میکشید و آن را به دیگری که خواستار آن بود وامیگذاشت و در صورتی که آن چیز خودِ شخصِ وی باشد که گرانبهاترین موجودی [[انسان]] است، در این حالت [[اسلام]] به معنای [[اطاعت]] کلی و بی قید و شرط و [[تسلیم محض]] بودن است<ref>خدا و انسان در قرآن، ص۲۵۶.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*وی [[حقیقت اسلام]] را در [[فرهنگ قرآن]] حاکی از پیدایش دورهای [[جدید]] در [[زندگی]] [[عربها]] پس از گذراندن [[دوران جاهلیت]] میداند. به [[عقیده]] وی واژه [[اسلام]] در برابر [[جاهلیت]] است؛ [[مسلمان]] بودن این است که [[انسان]] از همه خودپسندیها و [[مغرور]] بودن به [[قدرت]] [[دست]] کشیده، در برابر [[خداوند]] همچون [[بنده]] [[خدمتگزاری]] حالت [[خضوع]] و [[اطاعت]] و [[فروتنی]] را برگزیند<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * وی [[حقیقت اسلام]] را در [[فرهنگ قرآن]] حاکی از پیدایش دورهای [[جدید]] در [[زندگی]] [[عربها]] پس از گذراندن [[دوران جاهلیت]] میداند. به [[عقیده]] وی واژه [[اسلام]] در برابر [[جاهلیت]] است؛ [[مسلمان]] بودن این است که [[انسان]] از همه خودپسندیها و [[مغرور]] بودن به [[قدرت]] [[دست]] کشیده، در برابر [[خداوند]] همچون [[بنده]] [[خدمتگزاری]] حالت [[خضوع]] و [[اطاعت]] و [[فروتنی]] را برگزیند<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*این حالت، پایان دوره [[جاهلیت]] است که در آن، [[مغرور]] بودن به [[قدرت]] بشری، [[اعتماد به نفس]] نامحدود، [[استقلال]] مطلق و [[تصمیم]] تزلزلناپذیر برای سر فرود نیاوردن در برابر هیچ قدرتی جزء لاینفک [[زندگی]] بوده است<ref>خدا و انسان در قرآن، ص۲۵۷ـ۲۷۷.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * این حالت، پایان دوره [[جاهلیت]] است که در آن، [[مغرور]] بودن به [[قدرت]] بشری، [[اعتماد به نفس]] نامحدود، [[استقلال]] مطلق و [[تصمیم]] تزلزلناپذیر برای سر فرود نیاوردن در برابر هیچ قدرتی جزء لاینفک [[زندگی]] بوده است<ref>خدا و انسان در قرآن، ص۲۵۷ـ۲۷۷.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
==[[اسلام]] در [[قرآن کریم]]== | == [[اسلام]] در [[قرآن کریم]] == | ||
*واژه [[اسلام]] در [[قرآن کریم]] افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است: یکی خصوص [[شریعت]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}}<ref>کشف الاسرار، ج۲، ص۵۲، ۱۹۶؛ منهج الصادقین، ج۲، ص۱۹۴؛ روحالمعانی، مج۳، ج۳، ص۲۸۸.</ref> و دیگری [[دین]] و [[سیره]] همه [[انبیای الهی]] و به عبارت دیگر "دین [[الله]]"<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۴۲۶؛ الملل و النحل، ج۱، ص۳۹؛ المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * واژه [[اسلام]] در [[قرآن کریم]] افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است: یکی خصوص [[شریعت]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}}<ref>کشف الاسرار، ج۲، ص۵۲، ۱۹۶؛ منهج الصادقین، ج۲، ص۱۹۴؛ روحالمعانی، مج۳، ج۳، ص۲۸۸.</ref> و دیگری [[دین]] و [[سیره]] همه [[انبیای الهی]] و به عبارت دیگر "دین [[الله]]"<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۴۲۶؛ الملل و النحل، ج۱، ص۳۹؛ المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*بسیاری از [[مفسران]] به رغم التفات به وجود دو معنا برای "[[اسلام]]"، به تعیین معنای آن در [[قرآن]] نپرداختهاند و در مواردی که آن را بر [[شریعت]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} [[تطبیق]] کردهاند روشن نشده که این [[تطبیق]] به لحاظ استعمال "[[اسلام]]" به معنای عام خود در [[کاملترین]] مصداق است یا مراد از [[اسلام]] معنای خاص و اصطلاحی آن است. برخی استعمال این واژه را در خصوص [[شریعت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}}امری [[مسلم]] و [[بدیهی]] دانسته و کاربردهای دیگر را در غیر معنای اصلی خود دانستهاند<ref>الفرقان، ج۳، ص۲۳۶ـ۲۳۷؛ التحریر و التنویر، ج۳، ص۱۸۹ـ۱۹۰.</ref>؛ ولی برخی دیگر بر این باورند که کلمه [[اسلام]] به معنای [[شریعت]] [[قرآن]]، اصطلاحی است که پس از دوران [[نزول قرآن]] و گسترش آوازه [[دین]] محمّدی پیدا شده است<ref>المیزان، ج۳، ص۲۵۳.</ref>. برخی نیز به صورت قاعدهای کلی گفتهاند: هرجا در [[آیات قرآن]] کلمه [[اسلام]] به همراه واژه "[[احسان]]" آمده منظور [[شریعت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} است<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۴۱.</ref>؛ اما در مورد معنای دوم "[[دین]] و [[سیره]] همه [[پیامبران الهی]]" باید گفت با وجود تعدد [[پیامبران]]، در سراسر [[قرآن]] تأکید و [[اصرار]] فراوانی بر [[وحدت]] [[دین الهی]] دیده میشود و در [[فرهنگ قرآن]] این [[حقیقت]] و روش واحد، [[اسلام]] نام دارد. [[دعوت به اسلام]] و [[ترغیب]] [[انسانها]] به [[پیروی]] از آن بهصورت اصلی کلی در بسیاری از [[آیات]]، با صراحت و وضوح تمام آمده است. در بعضی از [[آیات]]، [[انبیای الهی]] خود و [[پیروان]] خود را "[[مُسْلِم]]" نامیدهاند و حتی برخی پژوهشهای لغتشناسانه حاکی از آن است که کلمه [[اسلام]] با معنای پیشگفته، در سایر [[شرایع]]، به زبانهای [[عبری]]، [[سریانی]] و آکادی نیز یافت میشود. برخی بر این عقیدهاند که این واژه بهصورت یک اصطلاح از [[شرایع]] کهنتر گرفته شده است<ref>واژههای دخیل، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>. این تحقیقات با مضمون بسیاری از [[آیات]] که در آنها [[انبیای پیشین]] و [[پیروان]] ایشان [[مسلمان]] خوانده شدهاند سازگار است<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۴۲۶؛ دقائق التفسیر، ج۱، ص۲۱۵.</ref>{{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَيَّ وَلاَ تُنظِرُونِ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کردهام بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام کنید و مهلتم ندهید.و اگر رو بگردانید (میدانید که) من از شما پاداشی نخواستهام، پاداش من جز با خداوند نیست و فرمان یافتهام که از گردن نهادگان (به خداوند) باشم؛ سوره یونس، آیه: ۷۱- ۷۲.</ref>؛ {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم.و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۱- ۱۳۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}<ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه:۱۱۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * بسیاری از [[مفسران]] به رغم التفات به وجود دو معنا برای "[[اسلام]]"، به تعیین معنای آن در [[قرآن]] نپرداختهاند و در مواردی که آن را بر [[شریعت]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}} [[تطبیق]] کردهاند روشن نشده که این [[تطبیق]] به لحاظ استعمال "[[اسلام]]" به معنای عام خود در [[کاملترین]] مصداق است یا مراد از [[اسلام]] معنای خاص و اصطلاحی آن است. برخی استعمال این واژه را در خصوص [[شریعت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}}امری [[مسلم]] و [[بدیهی]] دانسته و کاربردهای دیگر را در غیر معنای اصلی خود دانستهاند<ref>الفرقان، ج۳، ص۲۳۶ـ۲۳۷؛ التحریر و التنویر، ج۳، ص۱۸۹ـ۱۹۰.</ref>؛ ولی برخی دیگر بر این باورند که کلمه [[اسلام]] به معنای [[شریعت]] [[قرآن]]، اصطلاحی است که پس از دوران [[نزول قرآن]] و گسترش آوازه [[دین]] محمّدی پیدا شده است<ref>المیزان، ج۳، ص۲۵۳.</ref>. برخی نیز به صورت قاعدهای کلی گفتهاند: هرجا در [[آیات قرآن]] کلمه [[اسلام]] به همراه واژه "[[احسان]]" آمده منظور [[شریعت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} است<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۴۱.</ref>؛ اما در مورد معنای دوم "[[دین]] و [[سیره]] همه [[پیامبران الهی]]" باید گفت با وجود تعدد [[پیامبران]]، در سراسر [[قرآن]] تأکید و [[اصرار]] فراوانی بر [[وحدت]] [[دین الهی]] دیده میشود و در [[فرهنگ قرآن]] این [[حقیقت]] و روش واحد، [[اسلام]] نام دارد. [[دعوت به اسلام]] و [[ترغیب]] [[انسانها]] به [[پیروی]] از آن بهصورت اصلی کلی در بسیاری از [[آیات]]، با صراحت و وضوح تمام آمده است. در بعضی از [[آیات]]، [[انبیای الهی]] خود و [[پیروان]] خود را "[[مُسْلِم]]" نامیدهاند و حتی برخی پژوهشهای لغتشناسانه حاکی از آن است که کلمه [[اسلام]] با معنای پیشگفته، در سایر [[شرایع]]، به زبانهای [[عبری]]، [[سریانی]] و آکادی نیز یافت میشود. برخی بر این عقیدهاند که این واژه بهصورت یک اصطلاح از [[شرایع]] کهنتر گرفته شده است<ref>واژههای دخیل، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>. این تحقیقات با مضمون بسیاری از [[آیات]] که در آنها [[انبیای پیشین]] و [[پیروان]] ایشان [[مسلمان]] خوانده شدهاند سازگار است<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۴۲۶؛ دقائق التفسیر، ج۱، ص۲۱۵.</ref>{{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَيَّ وَلاَ تُنظِرُونِ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کردهام بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام کنید و مهلتم ندهید. و اگر رو بگردانید (میدانید که) من از شما پاداشی نخواستهام، پاداش من جز با خداوند نیست و فرمان یافتهام که از گردن نهادگان (به خداوند) باشم؛ سوره یونس، آیه: ۷۱- ۷۲.</ref>؛ {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم. و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۱- ۱۳۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}<ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه:۱۱۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
* [[حقیقت اسلام]] به معنای [[انقیاد]] و [[گردن نهادن]] در برابر [[خداوند]] به عنوان حقیقتی مستمر در طول [[تاریخ]] [[شرایع]] همواره وجود داشته است و پیامبرانالهی همگی دارای [[دین]] واحدی به نام [[اسلام]] بودهاند<ref>من وحی القرآن، ج۵، ص۲۷۶؛ تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱؛ المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>. این [[حقیقت]] بهصورت یک اصل [[حاکم]] در [[تعالیم]] همه [[رسولان الهی]] وجود داشته و به [[شریعت]] خاص و تنها انبیای [[اولواالعزم]] اختصاص ندارد، زیرا گرچه نخستین [[شریعت الهی]] چنان که برخی [[مفسران]] از [[آیه]] ۱۳ [[سوره]] [[شوری]] استظهار کردهاند، از زمان [[حضرت نوح]]{{ع}} آغاز گردیده<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۹.</ref>؛ لکن [[تعالیم]] [[پیامبران الهی]] از زمان [[حضرت نوح]]{{ع}} و [[حضرت شیث]]{{ع}} و [[حضرت ادریس]]{{ع}} نیز وجود داشته<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۳۹.</ref> و [[اسلام]] به منزله رکن اساسی همه آنها بوده است<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶.</ref>. البته باید توجه داشت که [[اسلام]] در معنای مذکور طیف وسیعی از [[عقاید]]، [[احکام]] و [[اخلاق]] را شامل میگردد که مصداق آن به اقتضای هر مرحله زمانی ویژگیهای خاص همان مرحله را دارد. به عبارت دیگر [[اسلام]] به معنای [[انقیاد]] و [[تسلیم]] و [[فروتنی]]، صفت کلی [[شرایع]] است که در هر مرحله به شکلی خاص و به تناسب همان دوره تجلی یافته است<ref>من وحی القرآن، ج۵، ص۲۷۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * [[حقیقت اسلام]] به معنای [[انقیاد]] و [[گردن نهادن]] در برابر [[خداوند]] به عنوان حقیقتی مستمر در طول [[تاریخ]] [[شرایع]] همواره وجود داشته است و پیامبرانالهی همگی دارای [[دین]] واحدی به نام [[اسلام]] بودهاند<ref>من وحی القرآن، ج۵، ص۲۷۶؛ تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱؛ المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>. این [[حقیقت]] بهصورت یک اصل [[حاکم]] در [[تعالیم]] همه [[رسولان الهی]] وجود داشته و به [[شریعت]] خاص و تنها انبیای [[اولواالعزم]] اختصاص ندارد، زیرا گرچه نخستین [[شریعت الهی]] چنان که برخی [[مفسران]] از [[آیه]] ۱۳ [[سوره]] [[شوری]] استظهار کردهاند، از زمان [[حضرت نوح]] {{ع}} آغاز گردیده<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۹.</ref>؛ لکن [[تعالیم]] [[پیامبران الهی]] از زمان [[حضرت نوح]] {{ع}} و [[حضرت شیث]] {{ع}} و [[حضرت ادریس]] {{ع}} نیز وجود داشته<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۳۹.</ref> و [[اسلام]] به منزله رکن اساسی همه آنها بوده است<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶.</ref>. البته باید توجه داشت که [[اسلام]] در معنای مذکور طیف وسیعی از [[عقاید]]، [[احکام]] و [[اخلاق]] را شامل میگردد که مصداق آن به اقتضای هر مرحله زمانی ویژگیهای خاص همان مرحله را دارد. به عبارت دیگر [[اسلام]] به معنای [[انقیاد]] و [[تسلیم]] و [[فروتنی]]، صفت کلی [[شرایع]] است که در هر مرحله به شکلی خاص و به تناسب همان دوره تجلی یافته است<ref>من وحی القرآن، ج۵، ص۲۷۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*برخی [[مفسران]] با [[اذعان]] به اینکه [[اسلام]] همان [[دین الهی]] است که همه [[انبیا]] بر اساس آن مشی کردهاند [[اختلاف]] [[شرایع]] را در [[فروع]] میدانند<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱.</ref> برخی دیگر میگویند: گرچه ماهیت [[اسلام]] به معنای عام آن [[تسلیم]] شدن در برابر [[اوامر الهی]] در زمینه [[عقاید]] و [[اعمال]] یا [[معارف]] و [[احکام]] است که این [[حقیقت]] در همه [[شرایع]] یکی است؛ اما به لحاظ کمیت و کیفیت و نیز کمال و [[نقص]] در [[شرایع]] گوناگون متغیر است و در [[حقیقت اسلام]] [[دین]] واحدی است در همه [[شرایع]] که درجات آن به سبب استعداد قومهای گوناگون متفاوت میگردد<ref>المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>، بر این اساس میتوان تفاوت [[دین]] و [[شریعت]] را هنگامی که درتقابل با یکدیگر بهکار رود این گونه بیان کرد که [[دین]] همان خطوط کلی [[اسلام]] و ثابت است<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶؛ الملل و النحل، ج۱، ص۳۸ـ۳۹؛ تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref>، چون این [[دین]] {{متن قرآن|عِندَ اللَّهِ}} است و هرچه {{متن قرآن|عِندَ اللَّهِ}} باشد از دگرگونی و زوال مصون است: {{متن قرآن|مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ }}<ref> آنچه نزد شماست پایان مییابد و آنچه نزد خداوند است پایاست و البته ما پاداش شکیبایان را نیکوتر از آنچه انجام میدادند خواهیم داد؛ سوره نحل، آیه:۹۶.</ref> و [[دینی]] غیر از آن از کسی پذیرفته نمیشود: {{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه:۸۵.</ref>؛ ولی [[شریعت]]، همان [[فروع]] و جزئیاتی است که برای هر [[پیامبر]] بهطور مشخص بیان شده و نسبت به امتهای مختلف متفاوت است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱؛ تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶؛ مجموعه آثار، ج۳، ص۱۵۶، «ختم نبوت».</ref>، بنابراین، خطوط کلی [[دین]] ثابت و لایتغیر است و به همین سبب تعددناپذیر بوده، جمع و تثنیه در آن روا نیست<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶.</ref>، بنابراین، میتوان گفت [[دین الهی]] واحد و دارای مراتبی است که در هر زمانی به تناسب همان زمان، مرتبهای از آن [[ظهور]] پیدا کرده است<ref>من وحی القرآن، ج۵، ص۲۷۴ـ۲۷۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * برخی [[مفسران]] با [[اذعان]] به اینکه [[اسلام]] همان [[دین الهی]] است که همه [[انبیا]] بر اساس آن مشی کردهاند [[اختلاف]] [[شرایع]] را در [[فروع]] میدانند<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱.</ref> برخی دیگر میگویند: گرچه ماهیت [[اسلام]] به معنای عام آن [[تسلیم]] شدن در برابر [[اوامر الهی]] در زمینه [[عقاید]] و [[اعمال]] یا [[معارف]] و [[احکام]] است که این [[حقیقت]] در همه [[شرایع]] یکی است؛ اما به لحاظ کمیت و کیفیت و نیز کمال و [[نقص]] در [[شرایع]] گوناگون متغیر است و در [[حقیقت اسلام]] [[دین]] واحدی است در همه [[شرایع]] که درجات آن به سبب استعداد قومهای گوناگون متفاوت میگردد<ref>المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>، بر این اساس میتوان تفاوت [[دین]] و [[شریعت]] را هنگامی که درتقابل با یکدیگر بهکار رود این گونه بیان کرد که [[دین]] همان خطوط کلی [[اسلام]] و ثابت است<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶؛ الملل و النحل، ج۱، ص۳۸ـ۳۹؛ تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref>، چون این [[دین]] {{متن قرآن|عِندَ اللَّهِ}} است و هرچه {{متن قرآن|عِندَ اللَّهِ}} باشد از دگرگونی و زوال مصون است: {{متن قرآن|مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ }}<ref> آنچه نزد شماست پایان مییابد و آنچه نزد خداوند است پایاست و البته ما پاداش شکیبایان را نیکوتر از آنچه انجام میدادند خواهیم داد؛ سوره نحل، آیه:۹۶.</ref> و [[دینی]] غیر از آن از کسی پذیرفته نمیشود: {{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه:۸۵.</ref>؛ ولی [[شریعت]]، همان [[فروع]] و جزئیاتی است که برای هر [[پیامبر]] بهطور مشخص بیان شده و نسبت به امتهای مختلف متفاوت است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۶۱؛ تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶؛ مجموعه آثار، ج۳، ص۱۵۶، «ختم نبوت».</ref>، بنابراین، خطوط کلی [[دین]] ثابت و لایتغیر است و به همین سبب تعددناپذیر بوده، جمع و تثنیه در آن روا نیست<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۶.</ref>، بنابراین، میتوان گفت [[دین الهی]] واحد و دارای مراتبی است که در هر زمانی به تناسب همان زمان، مرتبهای از آن [[ظهور]] پیدا کرده است<ref>من وحی القرآن، ج۵، ص۲۷۴ـ۲۷۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*در [[قرآن کریم]] واژههایی است که مقصود از آنها، آخرین [[شریعت الهی]] دانسته شده است؛ مانند: "[[اسلام]]" {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }}<ref>مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref><ref>الفرقان، ج۳، ص۲۳۶ـ۲۳۷؛ الکشاف، ج۱، ص۶۰۵؛ التحریر و التنویر، ج۶، ص۱۰۸.</ref> و مشتقات آن همچون "[[مسلمین]]" {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> و فرمان یافتهام که نخستین فرمانبردار باشم؛ سوره زمر، آیه:۱۲.</ref><ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۴۷.</ref>؛ "مسلمون"{{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره جن، آیه:۱۴.</ref><ref>التحریر والتنویر، ج۲۹، ص۲۳۶؛ المنیر، ج۲۹، ص۱۷۰.</ref>، "اَسْلَمَ" {{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref> بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمانها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) میخوراند و به او نمیخورانند؟ بگو فرمان یافتهام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) میشود و (به من گفتهاند) هرگز از مشرکان مباش!؛ سوره انعام، آیه: ۱۴.</ref><ref>المیزان، ج۷، ص۳۲.</ref>، "أسلموا"{{متن قرآن|يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}<ref> بر تو منّت مینهند که اسلام آوردهاند؛ بگو: برای اسلامتان بر من منّت ننهید، بلکه این خداوند است که بر شما منّت مینهد که شما را به ایمان رهنمون شده است، اگر راست میگویید؛ سوره حجرات، آیه:۱۷.</ref>، "إسلامکم" {{متن قرآن|يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}<ref> بر تو منّت مینهند که اسلام آوردهاند؛ بگو: برای اسلامتان بر من منّت ننهید، بلکه این خداوند است که بر شما منّت مینهد که شما را به ایمان رهنمون شده است، اگر راست میگویید؛ سوره حجرات، آیه:۱۷.</ref><ref>جامع البیان، مج۱۳، ج۱۶، ص۱۸۷؛ مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۹.</ref>، "أسلمنا" {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref><ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳.</ref> و نیز واژههایی مانند "[[دین]]" {{متن قرآن|وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ}}<ref> و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است؛ سوره حج، آیه: ۷۸.</ref><ref>جامع البیان، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۶۸ـ۲۷۰.</ref>، "[[حق]]" {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ}}<ref> بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم؛ سوره یونس، آیه:۱۰۸.</ref><ref>المیزان، ج۱۰، ص۱۳۳.</ref> و "[[دین]] [[قیم]]"{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره روم، آیه:۳۰.</ref><ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * در [[قرآن کریم]] واژههایی است که مقصود از آنها، آخرین [[شریعت الهی]] دانسته شده است؛ مانند: "[[اسلام]]" {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }}<ref>مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref><ref>الفرقان، ج۳، ص۲۳۶ـ۲۳۷؛ الکشاف، ج۱، ص۶۰۵؛ التحریر و التنویر، ج۶، ص۱۰۸.</ref> و مشتقات آن همچون "[[مسلمین]]" {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> و فرمان یافتهام که نخستین فرمانبردار باشم؛ سوره زمر، آیه:۱۲.</ref><ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۴۷.</ref>؛ "مسلمون"{{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره جن، آیه:۱۴.</ref><ref>التحریر والتنویر، ج۲۹، ص۲۳۶؛ المنیر، ج۲۹، ص۱۷۰.</ref>، "اَسْلَمَ" {{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref> بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمانها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) میخوراند و به او نمیخورانند؟ بگو فرمان یافتهام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) میشود و (به من گفتهاند) هرگز از مشرکان مباش!؛ سوره انعام، آیه: ۱۴.</ref><ref>المیزان، ج۷، ص۳۲.</ref>، "أسلموا"{{متن قرآن|يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}<ref> بر تو منّت مینهند که اسلام آوردهاند؛ بگو: برای اسلامتان بر من منّت ننهید، بلکه این خداوند است که بر شما منّت مینهد که شما را به ایمان رهنمون شده است، اگر راست میگویید؛ سوره حجرات، آیه:۱۷.</ref>، "إسلامکم" {{متن قرآن|يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}<ref> بر تو منّت مینهند که اسلام آوردهاند؛ بگو: برای اسلامتان بر من منّت ننهید، بلکه این خداوند است که بر شما منّت مینهد که شما را به ایمان رهنمون شده است، اگر راست میگویید؛ سوره حجرات، آیه:۱۷.</ref><ref>جامع البیان، مج۱۳، ج۱۶، ص۱۸۷؛ مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۹.</ref>، "أسلمنا" {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref><ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳.</ref> و نیز واژههایی مانند "[[دین]]" {{متن قرآن|وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ}}<ref> و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است؛ سوره حج، آیه: ۷۸.</ref><ref>جامع البیان، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۶۸ـ۲۷۰.</ref>، "[[حق]]" {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ}}<ref> بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم؛ سوره یونس، آیه:۱۰۸.</ref><ref>المیزان، ج۱۰، ص۱۳۳.</ref> و "[[دین]] [[قیم]]"{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره روم، آیه:۳۰.</ref><ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
==[[حقیقت اسلام]]== | == [[حقیقت اسلام]] == | ||
* [[اسلام]] مکتبی جامع و واقعگراست که در آن به همه جوانب نیازهای [[انسانی]] توجه شده است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۶۳، «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی».</ref>. مجموعه تعلیمات [[اسلام]] از یک لحاظ به سه بخش تقسیم میگردد<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>: | * [[اسلام]] مکتبی جامع و واقعگراست که در آن به همه جوانب نیازهای [[انسانی]] توجه شده است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۶۳، «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی».</ref>. مجموعه تعلیمات [[اسلام]] از یک لحاظ به سه بخش تقسیم میگردد<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>: | ||
# [[اصول عقاید]]؛ یعنی چیزهایی که هر [[مسلمان]] باید بدانها [[معتقد]] شود. کاری که در این زمینه بر عهده [[انسان]] است از نوع کار تحقیقی و از [[اعمال]] [[جوانحی]] و [[قلبی]] است<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | # [[اصول عقاید]]؛ یعنی چیزهایی که هر [[مسلمان]] باید بدانها [[معتقد]] شود. کاری که در این زمینه بر عهده [[انسان]] است از نوع کار تحقیقی و از [[اعمال]] [[جوانحی]] و [[قلبی]] است<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
# [[اخلاقیات]]؛ یعنی خصلتهایی که هر [[مسلمان]] باید خود را به آنها بیاراید و خویشتن را از اضداد آنها دور نگه دارد<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | # [[اخلاقیات]]؛ یعنی خصلتهایی که هر [[مسلمان]] باید خود را به آنها بیاراید و خویشتن را از اضداد آنها دور نگه دارد<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
# [[احکام]]؛ یعنی دستورهایی که به فعالیتهای خارجی و [[عینی]] [[انسان]]، اعم از معاش و [[معاد]] و امور فردی و [[اجتماعی]] وی مربوط است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۶۳؛ «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی».</ref>. این سه بخش خود نیز با یکدیگر مرتبط است؛ به این معنا که [[اعتقادات]] مناسب زمینه ساز پیدایش [[اخلاق]] فاضله و [[اخلاق]] فاضله نیز با [[احکام]] و [[تکالیف شرعی]] مسانخ است و این رابطه از طرف مقابل نیز وجود دارد؛ یعنی عمل به [[تکالیف شرعی]] زمینه را برای دستیابی به مراحل [[برتر]] [[اخلاق]] و به تبع آن مرتبه بالاتری از [[اعتقاد]] فراهم میکند<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۵۵ـ۱۵۸؛ قرآن در اسلام، ص۱۳ـ۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | # [[احکام]]؛ یعنی دستورهایی که به فعالیتهای خارجی و [[عینی]] [[انسان]]، اعم از معاش و [[معاد]] و امور فردی و [[اجتماعی]] وی مربوط است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۶۳؛ «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی».</ref>. این سه بخش خود نیز با یکدیگر مرتبط است؛ به این معنا که [[اعتقادات]] مناسب زمینه ساز پیدایش [[اخلاق]] فاضله و [[اخلاق]] فاضله نیز با [[احکام]] و [[تکالیف شرعی]] مسانخ است و این رابطه از طرف مقابل نیز وجود دارد؛ یعنی عمل به [[تکالیف شرعی]] زمینه را برای دستیابی به مراحل [[برتر]] [[اخلاق]] و به تبع آن مرتبه بالاتری از [[اعتقاد]] فراهم میکند<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۵۵ـ۱۵۸؛ قرآن در اسلام، ص۱۳ـ۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*در بیان [[حقیقت اسلام]] و ویژگیهای آن آرای گوناگونی از سوی [[مفسران]] ارائه شده که منشأ آنها در بسیاری از موارد برداشتهای متفاوت از [[آیات]] یا مبانی خاص [[کلامی]] است. برخی [[حقیقت اسلام]] را صرفاً اظهار [[شهادتین]] و امری صوری دانستهاند. بر این اساس [[وصف]] [[اسلام]] برای هر فردی به صرف ادای الفاظی خاص "[[شهادتین]]" حاصل میشود: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> مفاد این [[آیه]] با نقلهای [[تاریخی]] که افراد با [[شهادت]] به [[وحدانیت]] [[خداوند]] و [[رسالت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} در شمار [[مسلمانان]] قرار میگرفتند کاملا مطابق است<ref>جامعالبیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۸۲ـ۱۸۴؛ التحریر والتنویر، ج۲، ص۲۷۷.</ref> برخی [[مفسران]] در بیان [[حکمت]] اینکه چرا [[خداوند]] دروازههای ورودی به [[اسلام]] را چنین فراخ و گسترده قرار داده است گفتهاند: [[هدف]] از آن تقویت و توسعه و شکوه هرچه بیشتر [[امت اسلامی]] است<ref>من وحی القرآن، ج۲۱، ص۱۶۴ـ۱۶۵.</ref> برخی دیگر [[حقیقت اسلام]] را امری فراتر از الفاظ و امور ظاهری دانسته، میگویند: آنچه به عنوان [[اسلام]] در [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات آمده "[[اسلام]]" به معنای لغوی است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۵۸.</ref>. به [[عقیده]] این گروه [[اسلام]] عبارت است از [[اذعان]] عملی به [[شریعت]] [[نبی اکرم]]{{صل}}، و این [[اذعان]] هنگامی [[اسلام]] صحیح و پذیرفته [[خداوند]] است که [[تصدیقی]] وجدانی و [[نفسانی]] بوده، [[ایمان]] به [[نبوت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} آن را [[همراهی]] کند. البته [[اذعان]] عملی به [[احکام اسلام]]، با ترک برخی [[واجبات]]، که گاهی بر اثر [[جهالت]] صورت میپذیرد و [[پشیمانی]] و [[توبه]] را در پی دارد منافاتی ندارد<ref>تفسیر المنار، ج۱۰، ص۱۷۰.</ref> گروهی دیگر [[حقیقت اسلام]] را دارای مراتب میدانند که پایینترین مرتبه آن اظهار [[شهادتین]] و بالاترین مرتبه آن [[تسلیم محض]] در برابر [[خداوند]] متعالاست<ref>المیزان، ج۱، ص۳۰۱ـ۳۰۲.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * در بیان [[حقیقت اسلام]] و ویژگیهای آن آرای گوناگونی از سوی [[مفسران]] ارائه شده که منشأ آنها در بسیاری از موارد برداشتهای متفاوت از [[آیات]] یا مبانی خاص [[کلامی]] است. برخی [[حقیقت اسلام]] را صرفاً اظهار [[شهادتین]] و امری صوری دانستهاند. بر این اساس [[وصف]] [[اسلام]] برای هر فردی به صرف ادای الفاظی خاص "[[شهادتین]]" حاصل میشود: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> مفاد این [[آیه]] با نقلهای [[تاریخی]] که افراد با [[شهادت]] به [[وحدانیت]] [[خداوند]] و [[رسالت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} در شمار [[مسلمانان]] قرار میگرفتند کاملا مطابق است<ref>جامعالبیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۸۲ـ۱۸۴؛ التحریر والتنویر، ج۲، ص۲۷۷.</ref> برخی [[مفسران]] در بیان [[حکمت]] اینکه چرا [[خداوند]] دروازههای ورودی به [[اسلام]] را چنین فراخ و گسترده قرار داده است گفتهاند: [[هدف]] از آن تقویت و توسعه و شکوه هرچه بیشتر [[امت اسلامی]] است<ref>من وحی القرآن، ج۲۱، ص۱۶۴ـ۱۶۵.</ref> برخی دیگر [[حقیقت اسلام]] را امری فراتر از الفاظ و امور ظاهری دانسته، میگویند: آنچه به عنوان [[اسلام]] در [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات آمده "[[اسلام]]" به معنای لغوی است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۵۸.</ref>. به [[عقیده]] این گروه [[اسلام]] عبارت است از [[اذعان]] عملی به [[شریعت]] [[نبی اکرم]] {{صل}}، و این [[اذعان]] هنگامی [[اسلام]] صحیح و پذیرفته [[خداوند]] است که [[تصدیقی]] وجدانی و [[نفسانی]] بوده، [[ایمان]] به [[نبوت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} آن را [[همراهی]] کند. البته [[اذعان]] عملی به [[احکام اسلام]]، با ترک برخی [[واجبات]]، که گاهی بر اثر [[جهالت]] صورت میپذیرد و [[پشیمانی]] و [[توبه]] را در پی دارد منافاتی ندارد<ref>تفسیر المنار، ج۱۰، ص۱۷۰.</ref> گروهی دیگر [[حقیقت اسلام]] را دارای مراتب میدانند که پایینترین مرتبه آن اظهار [[شهادتین]] و بالاترین مرتبه آن [[تسلیم محض]] در برابر [[خداوند]] متعالاست<ref>المیزان، ج۱، ص۳۰۱ـ۳۰۲.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*از آنچه در بیان [[حقیقت اسلام]] گفته شد به دست میآید که "[[اسلام]]" وصفی خاص با مفهومی مستقل در کنار اوصافی چون [[ایمان]] و [[احسان]] است. این [[وصف]] گرچه به لحاظ کمی و معنای خاص خود در برابر مفاهیمی چون "[[کفر]]" یا "[[جاهلیت]]" قرار میگیرد؛ ولی در [[قرآن]] مشخصاً گاهی در برابر [[وصف]] [[قاسط]] "[[ظالم]]": {{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره جن، آیه:۱۴.</ref><ref>التحریر والتنویر، ج۲۹، ص۲۳۶؛ المنیر، ج۲۹، ص۱۷۰.</ref> و گاهی در مقابل [[وصف]] [[مجرم]] آمده است: {{متن قرآن|أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ}}<ref> آیا فرمانبرداران را مانند گناهکاران (یکسان) میگردانیم؟؛ سوره قلم، آیه:۳۵.</ref><ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۸.</ref>، به هرحال در هر دو [[وصف]] [[قاسط]] و [[مجرم]] بهنحوی عدم [[انقیاد]] مطرح است که آن را در برابر [[وصف]] [[اسلام]] قرار میدهد<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * از آنچه در بیان [[حقیقت اسلام]] گفته شد به دست میآید که "[[اسلام]]" وصفی خاص با مفهومی مستقل در کنار اوصافی چون [[ایمان]] و [[احسان]] است. این [[وصف]] گرچه به لحاظ کمی و معنای خاص خود در برابر مفاهیمی چون "[[کفر]]" یا "[[جاهلیت]]" قرار میگیرد؛ ولی در [[قرآن]] مشخصاً گاهی در برابر [[وصف]] [[قاسط]] "[[ظالم]]": {{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره جن، آیه:۱۴.</ref><ref>التحریر والتنویر، ج۲۹، ص۲۳۶؛ المنیر، ج۲۹، ص۱۷۰.</ref> و گاهی در مقابل [[وصف]] [[مجرم]] آمده است: {{متن قرآن|أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ}}<ref> آیا فرمانبرداران را مانند گناهکاران (یکسان) میگردانیم؟؛ سوره قلم، آیه:۳۵.</ref><ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۸.</ref>، به هرحال در هر دو [[وصف]] [[قاسط]] و [[مجرم]] بهنحوی عدم [[انقیاد]] مطرح است که آن را در برابر [[وصف]] [[اسلام]] قرار میدهد<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
==[[اسلام]]، تنها [[دین]] پذیرفته [[خداوند]]== | == [[اسلام]]، تنها [[دین]] پذیرفته [[خداوند]] == | ||
* [[قرآن کریم]] [[دین اسلام]] را تنها [[دین]] مقبول نزد [[خداوند]] میداند: {{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> گروهی از [[مفسران]] بدون هیچ تردیدی مفهوم [[اسلام]] را در این [[آیات]] بر خصوص [[شریعت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} [[تطبیق]] کرده و تنها [[دین]] مقبول نزد [[خداوند]] را همین [[دین]] دانستهاند<ref>کشف الاسرار، ج۲، ص۱۹۰؛ منهج الصادقین، ج۲، ص۲۸۶؛ الکشاف، ج۱، ص۳۴۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * [[قرآن کریم]] [[دین اسلام]] را تنها [[دین]] مقبول نزد [[خداوند]] میداند: {{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> گروهی از [[مفسران]] بدون هیچ تردیدی مفهوم [[اسلام]] را در این [[آیات]] بر خصوص [[شریعت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} [[تطبیق]] کرده و تنها [[دین]] مقبول نزد [[خداوند]] را همین [[دین]] دانستهاند<ref>کشف الاسرار، ج۲، ص۱۹۰؛ منهج الصادقین، ج۲، ص۲۸۶؛ الکشاف، ج۱، ص۳۴۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*برخی نیز با [[اذعان]] به عام بودن معنای [[اسلام]]، یعنی [[انقیاد]] و [[تسلیم]] در برابر [[خداوند]]، در [[آیه]] ۸۵ [[سوره]] آلعمران گفتهاند: [[اسلام]] به معنای عام خود هنگامی تحقق مییابد که شخص در برابر همه حقایقی که از سوی [[خداوند]] آمده [[تسلیم]] و پذیرا باشد، و کسی که به [[تعالیم]] [[پیامبر اسلام]] [[ایمان]] نیاورد [[اسلام]] به معنای عام نیز در [[حق]] او محقق نخواهد شد<ref>من وحی القرآن، ج۶، ص۱۳۸ـ۱۳۹.</ref>، ازاینرو کسانی که در گفتار و [[رفتار]]، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را [[تصدیق]] نکنند [[وصف]] [[اسلام]] را به هیچ یک از معانی آن نخواهند داشت<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * برخی نیز با [[اذعان]] به عام بودن معنای [[اسلام]]، یعنی [[انقیاد]] و [[تسلیم]] در برابر [[خداوند]]، در [[آیه]] ۸۵ [[سوره]] آلعمران گفتهاند: [[اسلام]] به معنای عام خود هنگامی تحقق مییابد که شخص در برابر همه حقایقی که از سوی [[خداوند]] آمده [[تسلیم]] و پذیرا باشد، و کسی که به [[تعالیم]] [[پیامبر اسلام]] [[ایمان]] نیاورد [[اسلام]] به معنای عام نیز در [[حق]] او محقق نخواهد شد<ref>من وحی القرآن، ج۶، ص۱۳۸ـ۱۳۹.</ref>، ازاینرو کسانی که در گفتار و [[رفتار]]، [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را [[تصدیق]] نکنند [[وصف]] [[اسلام]] را به هیچ یک از معانی آن نخواهند داشت<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*بر این اساس برخی [[مفسران]] اصولا اطلاق [[اسلام]] را پس از [[نسخ]] سایر [[شرایع]] بر آنها صحیح ندانسته<ref>الفرقان، ج۳، ص۲۳۶ـ۲۳۷.</ref>، آنها را [[مرضی]] [[خداوند]] نمیدانند؛ ولی برخی دیگر با توجه به سیاق [[آیات]]، مراد از [[اسلام]] را در این [[آیات]] [[تسلیم]] شدن در برابر [[حق]] و همان [[دین]] واحد و مشترک همه [[انبیا]] دانستهاند<ref>المیزان، ج۳، ص۳۳۸ـ۳۳۹.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * بر این اساس برخی [[مفسران]] اصولا اطلاق [[اسلام]] را پس از [[نسخ]] سایر [[شرایع]] بر آنها صحیح ندانسته<ref>الفرقان، ج۳، ص۲۳۶ـ۲۳۷.</ref>، آنها را [[مرضی]] [[خداوند]] نمیدانند؛ ولی برخی دیگر با توجه به سیاق [[آیات]]، مراد از [[اسلام]] را در این [[آیات]] [[تسلیم]] شدن در برابر [[حق]] و همان [[دین]] واحد و مشترک همه [[انبیا]] دانستهاند<ref>المیزان، ج۳، ص۳۳۸ـ۳۳۹.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*با فرض [[پذیرش]] این قول نیز میتوان گفت که [[کاملترین]] مصداق چنین [[تسلیم]] و انقیادی در [[شریعت]] [[پیامبر|محمد]]{{صل}} وجود دارد. با استفاده از [[آیهولایت]] میتوان گفت [[کاملترین]] مصداق این [[انقیاد]] و [[تسلیم]] هنگامی محقق میشود که [[مسلمان]] پس از [[ولایت]] [[رسول خدا]]{{صل}}، [[ولایت]] [[اولواالامر]] را پذیرفته باشد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref> با [[ولایت]]، [[دین]] تمام و [[نعمت]] کامل میگردد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref><ref>المیزان، ج۵، ص۱۸۱ـ۱۸۲؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۳ـ۲۶۹.</ref> و شاید ازهمینروست که در برخی [[روایات]] نیز [[اسلام]] در [[آیات]] گذشته بر خصوص [[مذهب شیعه]] [[تطبیق]] شده است<ref>التبیان، ج۲، ص۵۲۱؛ بحارالانوار، ج۶۶، ص۱۲۸.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * با فرض [[پذیرش]] این قول نیز میتوان گفت که [[کاملترین]] مصداق چنین [[تسلیم]] و انقیادی در [[شریعت]] [[پیامبر|محمد]] {{صل}} وجود دارد. با استفاده از [[آیهولایت]] میتوان گفت [[کاملترین]] مصداق این [[انقیاد]] و [[تسلیم]] هنگامی محقق میشود که [[مسلمان]] پس از [[ولایت]] [[رسول خدا]] {{صل}}، [[ولایت]] [[اولواالامر]] را پذیرفته باشد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref> با [[ولایت]]، [[دین]] تمام و [[نعمت]] کامل میگردد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref><ref>المیزان، ج۵، ص۱۸۱ـ۱۸۲؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۳ـ۲۶۹.</ref> و شاید ازهمینروست که در برخی [[روایات]] نیز [[اسلام]] در [[آیات]] گذشته بر خصوص [[مذهب شیعه]] [[تطبیق]] شده است<ref>التبیان، ج۲، ص۵۲۱؛ بحارالانوار، ج۶۶، ص۱۲۸.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*در [[آیات قرآن]] [[سبقت]] جستن در اتصاف به [[اسلام]]، [[فضیلت]] و ارزشی مهم برای [[پیامبر اسلام]]{{صل}} شمرده شده است: {{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref> بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمانها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) میخوراند و به او نمیخورانند؟ بگو فرمان یافتهام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) میشود و (به من گفتهاند) هرگز از مشرکان مباش!؛ سوره انعام، آیه: ۱۴.</ref> و نیز {{متن قرآن|لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> که او را شریکی نیست و به این فرمان یافتهام و من نخستین مسلمانم؛ سوره انعام، آیه:۱۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> و فرمان یافتهام که نخستین فرمانبردار باشم؛ سوره زمر، آیه:۱۲.</ref>. برخی [[مفسران]] [[سبقت]] و تقدم [[رسول خدا]]{{صل}} را در [[اسلام]] دلیلی بر [[شرافت]] [[اسلام]] دانستهاند<ref>التبیان، ج۴، ص۳۳۶.</ref> و بعضی بر این عقیدهاند که اگر این [[سبقت]] و تقدم در میان [[امت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} باشد زمانی و رتبی است؛ ولی اگر بهطور مطلق و در میان همه [[انسانها]] باشد اول بودن فقط به لحاظ رتبه خواهد بود<ref>المیزان، ج۷، ص۳۳.</ref>؛ همچنین افزون بر [[فضیلت]] و [[ارزش]] [[سبقت]] جستن و تقدم در [[اسلام]]، [[حفظ]] و استمرار این [[وصف]] تا هنگام [[مرگ]] نیز در آیاتی چند مورد تأکید قرار گرفته است. نمونه آن خطاب [[قرآن]] به [[امت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ }}<ref> ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۲.</ref> برخی [[مفسران]] در ذیل این [[آیه]] تأکید کردهاند که مراد ازاین امر، [[وجوب]] [[حفظ]] و استمرار بخشیدن به [[وصف]] [[اسلام]] است؛ نه تنها تحصیل آن در هنگام [[مرگ]]<ref>تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۴۳؛ تفسیر ابیالسعود، ج۱، ص۳۹۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * در [[آیات قرآن]] [[سبقت]] جستن در اتصاف به [[اسلام]]، [[فضیلت]] و ارزشی مهم برای [[پیامبر اسلام]] {{صل}} شمرده شده است: {{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref> بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمانها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) میخوراند و به او نمیخورانند؟ بگو فرمان یافتهام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) میشود و (به من گفتهاند) هرگز از مشرکان مباش!؛ سوره انعام، آیه: ۱۴.</ref> و نیز {{متن قرآن|لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> که او را شریکی نیست و به این فرمان یافتهام و من نخستین مسلمانم؛ سوره انعام، آیه:۱۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> و فرمان یافتهام که نخستین فرمانبردار باشم؛ سوره زمر، آیه:۱۲.</ref>. برخی [[مفسران]] [[سبقت]] و تقدم [[رسول خدا]] {{صل}} را در [[اسلام]] دلیلی بر [[شرافت]] [[اسلام]] دانستهاند<ref>التبیان، ج۴، ص۳۳۶.</ref> و بعضی بر این عقیدهاند که اگر این [[سبقت]] و تقدم در میان [[امت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} باشد زمانی و رتبی است؛ ولی اگر بهطور مطلق و در میان همه [[انسانها]] باشد اول بودن فقط به لحاظ رتبه خواهد بود<ref>المیزان، ج۷، ص۳۳.</ref>؛ همچنین افزون بر [[فضیلت]] و [[ارزش]] [[سبقت]] جستن و تقدم در [[اسلام]]، [[حفظ]] و استمرار این [[وصف]] تا هنگام [[مرگ]] نیز در آیاتی چند مورد تأکید قرار گرفته است. نمونه آن خطاب [[قرآن]] به [[امت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ }}<ref> ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۲.</ref> برخی [[مفسران]] در ذیل این [[آیه]] تأکید کردهاند که مراد ازاین امر، [[وجوب]] [[حفظ]] و استمرار بخشیدن به [[وصف]] [[اسلام]] است؛ نه تنها تحصیل آن در هنگام [[مرگ]]<ref>تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۴۳؛ تفسیر ابیالسعود، ج۱، ص۳۹۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
==رابطه [[اسلام]] با [[ایمان]]== | == رابطه [[اسلام]] با [[ایمان]] == | ||
* بسیاری از محققان، [[مفسران]] و [[متکلمان]] به بررسی رابطه [[اسلام]] با [[ایمان]] پرداختهاند. در این میان [[متکلمان]] به لحاظ تناسب قسمتی از این مباحث با بحثهای [[کلامی]] در فصلی با عنوان "اسماء و [[احکام]]" دو اسم [[ایمان]] و [[اسلام]] را بررسی کردهاند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۵، ۲۰۶ـ۲۱۰.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * بسیاری از محققان، [[مفسران]] و [[متکلمان]] به بررسی رابطه [[اسلام]] با [[ایمان]] پرداختهاند. در این میان [[متکلمان]] به لحاظ تناسب قسمتی از این مباحث با بحثهای [[کلامی]] در فصلی با عنوان "اسماء و [[احکام]]" دو اسم [[ایمان]] و [[اسلام]] را بررسی کردهاند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۵، ۲۰۶ـ۲۱۰.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#بسیاری از متفکران [[امامیه]] و گروهی فراوان از [[مفسران]] و [[متکلمان]] [[اهل سنت]] با استناد به [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات و [[ادله]] دیگری مفهوم [[اسلام]] را با مفهوم [[ایمان]] مغایر و نسبت آندو را عموم و خصوص دانسته، [[اسلام]] را نسبت به [[ایمان]] عام میدانند<ref>نور الثقلین، ج۵، ص۱۰۱ـ۱۰۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸؛ المنیر، ج۱، ص۳۱۸.</ref>. در روایاتی در قالب [[تمثیل]] نسبت [[اسلام]] و [[ایمان]] به موقعیت [[کعبه]] در [[مسجدالحرام]]<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۱۰۲.</ref> یا به نسبت دو دایره که یکی در درون دیگری است [[تشبیه]] شده، که در هر دو مثال، [[اسلام]] عامتر و شاملتر نسبت به [[ایمان]] فرض شده است<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۳۲۳؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۲.</ref> عمومیت [[اسلام]] نسبت به [[ایمان]] از آنروست که [[اسلام]] مرحله ابتدایی و ظاهری در [[پذیرش]] شریعت خاتم با اظهار [[شهادتین]] است؛ اما [[ایمان]] افزون بر این، [[اعتقاد]] [[باطنی]] را نیز به همراه دارد<ref>مجمعالبیان، ج۹، ص۲۰۷؛ نورالثقلین، ج۵، ص۱۰۲ـ۱۰۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.</ref>. در [[روایات]] نیز [[اسلام]] قبل از [[ایمان]] و دارای آثار [[دنیوی]] مطرح شده است؛ مانند اینکه به وسیله آن [[ارث]] برده میشود و [[نکاح]] جایز میگردد، در حالی که [[ایمان]] حقیقتی است که بر اساس آن [[ثواب]] و [[اجر]] داده میشود<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۳۰.</ref>. برخی گفتهاند: [[اسلام]] اظهار [[خضوع]] و قبول است؛ اما [[ایمان]] [[تصدیق]] [[باطنی]] است<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۷.</ref>. بهعبارت دیگر [[اسلام]] متابعت زبانی و [[جوارحی]] است؛ خواه همراه با [[اعتقاد]] باشد یا نه؛ اما [[ایمان]] [[انقیاد]] توأم با [[اعتقاد]] [[قلبی]] است<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.</ref>: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref>. [[باقلانی]] از این [[آیات]] چنین نتیجه میگیرد که [[اسلام]] نسبت به [[ایمان]] عام و [[جایگاه]] [[ایمان]] [[قلب]] و محل [[اسلام]] جوارح است<ref>الانصاف، ص۸۹ـ۹۰.</ref>. از دیگر آیاتی که برای عام بودن مفهوم [[اسلام]] به آن [[استدلال]] شده [[آیه]] ۳۵ [[سوره]] [[احزاب]] است که [[وصف]] [[مؤمن]] در آن پس از [[مسلم]] ذکر شده است: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref>. [[ابن کثیر]] از قرار گرفتن [[وصف]] [[ایمان]] پس از [[اسلام]] چنین نتیجه میگیرد که [[اسلام]] نسبت به [[ایمان]] عام است. او افزون بر این، به روایاتی استشهاد میکند که بر اساس آن شخص [[گناهکار]] از دایره [[ایمان]] خارج شمرده شده و چنین [[استدلال]] میکند که این شخص به [[اجماع]] [[مسلمانان]] [[کافر]] نیست و هنوز [[مسلمان]] است، پس [[اسلام]] میتواند بدون [[ایمان]] تحقق یابد؛ اما قطعاً هرجا [[ایمان]] باشد [[اسلام]] هم خواهد بود<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۴۹۶.</ref>. [[ابن تیمیه]] با استناد به روایتی از [[رسول اکرم]]{{صل}} نسبت میان مفهوم [[اسلام]]، [[ایمان]] و [[احسان]] را چنین بیان میکند که هرکس دارای [[مقام احسان]] باشد [[ایمان]] نیز دارد و هرکه [[ایمان]] داشته باشد [[اسلام]] را هم داراست؛ ولی عکس این نسبتها صادق نیست<ref>الایمان، ص۸.</ref>. [[شهرستانی]] نیز [[اسلام]] را نقطه شروع حرکت [[انسان]] برای کسب [[کمالات]] دانسته، میگوید: پس از این مرحله [[انسان]] به وسیله [[اخلاص]] و [[تصدیق قلبی]] به [[قضا و قدر الهی]] به [[مقام ایمان]] رسیده، پس از آن با [[مجاهده]] و [[مشاهده]]، [[مقام احسان]] را درمییابد<ref>الملل و النحل، ص۴۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | # بسیاری از متفکران [[امامیه]] و گروهی فراوان از [[مفسران]] و [[متکلمان]] [[اهل سنت]] با استناد به [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات و [[ادله]] دیگری مفهوم [[اسلام]] را با مفهوم [[ایمان]] مغایر و نسبت آندو را عموم و خصوص دانسته، [[اسلام]] را نسبت به [[ایمان]] عام میدانند<ref>نور الثقلین، ج۵، ص۱۰۱ـ۱۰۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸؛ المنیر، ج۱، ص۳۱۸.</ref>. در روایاتی در قالب [[تمثیل]] نسبت [[اسلام]] و [[ایمان]] به موقعیت [[کعبه]] در [[مسجدالحرام]]<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۱۰۲.</ref> یا به نسبت دو دایره که یکی در درون دیگری است [[تشبیه]] شده، که در هر دو مثال، [[اسلام]] عامتر و شاملتر نسبت به [[ایمان]] فرض شده است<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۳۲۳؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۲.</ref> عمومیت [[اسلام]] نسبت به [[ایمان]] از آنروست که [[اسلام]] مرحله ابتدایی و ظاهری در [[پذیرش]] شریعت خاتم با اظهار [[شهادتین]] است؛ اما [[ایمان]] افزون بر این، [[اعتقاد]] [[باطنی]] را نیز به همراه دارد<ref>مجمعالبیان، ج۹، ص۲۰۷؛ نورالثقلین، ج۵، ص۱۰۲ـ۱۰۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.</ref>. در [[روایات]] نیز [[اسلام]] قبل از [[ایمان]] و دارای آثار [[دنیوی]] مطرح شده است؛ مانند اینکه به وسیله آن [[ارث]] برده میشود و [[نکاح]] جایز میگردد، در حالی که [[ایمان]] حقیقتی است که بر اساس آن [[ثواب]] و [[اجر]] داده میشود<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۳۰.</ref>. برخی گفتهاند: [[اسلام]] اظهار [[خضوع]] و قبول است؛ اما [[ایمان]] [[تصدیق]] [[باطنی]] است<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۷.</ref>. بهعبارت دیگر [[اسلام]] متابعت زبانی و [[جوارحی]] است؛ خواه همراه با [[اعتقاد]] باشد یا نه؛ اما [[ایمان]] [[انقیاد]] توأم با [[اعتقاد]] [[قلبی]] است<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.</ref>: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref>. [[باقلانی]] از این [[آیات]] چنین نتیجه میگیرد که [[اسلام]] نسبت به [[ایمان]] عام و [[جایگاه]] [[ایمان]] [[قلب]] و محل [[اسلام]] جوارح است<ref>الانصاف، ص۸۹ـ۹۰.</ref>. از دیگر آیاتی که برای عام بودن مفهوم [[اسلام]] به آن [[استدلال]] شده [[آیه]] ۳۵ [[سوره]] [[احزاب]] است که [[وصف]] [[مؤمن]] در آن پس از [[مسلم]] ذکر شده است: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref>. [[ابن کثیر]] از قرار گرفتن [[وصف]] [[ایمان]] پس از [[اسلام]] چنین نتیجه میگیرد که [[اسلام]] نسبت به [[ایمان]] عام است. او افزون بر این، به روایاتی استشهاد میکند که بر اساس آن شخص [[گناهکار]] از دایره [[ایمان]] خارج شمرده شده و چنین [[استدلال]] میکند که این شخص به [[اجماع]] [[مسلمانان]] [[کافر]] نیست و هنوز [[مسلمان]] است، پس [[اسلام]] میتواند بدون [[ایمان]] تحقق یابد؛ اما قطعاً هرجا [[ایمان]] باشد [[اسلام]] هم خواهد بود<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۴۹۶.</ref>. [[ابن تیمیه]] با استناد به روایتی از [[رسول اکرم]] {{صل}} نسبت میان مفهوم [[اسلام]]، [[ایمان]] و [[احسان]] را چنین بیان میکند که هرکس دارای [[مقام احسان]] باشد [[ایمان]] نیز دارد و هرکه [[ایمان]] داشته باشد [[اسلام]] را هم داراست؛ ولی عکس این نسبتها صادق نیست<ref>الایمان، ص۸.</ref>. [[شهرستانی]] نیز [[اسلام]] را نقطه شروع حرکت [[انسان]] برای کسب [[کمالات]] دانسته، میگوید: پس از این مرحله [[انسان]] به وسیله [[اخلاص]] و [[تصدیق قلبی]] به [[قضا و قدر الهی]] به [[مقام ایمان]] رسیده، پس از آن با [[مجاهده]] و [[مشاهده]]، [[مقام احسان]] را درمییابد<ref>الملل و النحل، ص۴۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#ابتدا در میان [[خوارج]] و بعدها بین [[معتزله]] نیز چنین [[شهرت]] یافت که [[ایمان]] و [[اسلام]] تساوی و [[وحدت]] مفهومی دارد. این قول را به [[قدریه]] نیز نسبت دادهاند<ref>المنیر، ج۱، ص۳۱۸؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۴.</ref>. میتوان گفت [[انگیزه]] اصلی [[خوارج]] در [[انتخاب]] این [[عقیده]] رنگ و صبغهای [[سیاسی]] داشته و [[هدف]] نهایی آنان [[تکفیر]] دشمنانشان و خارج کردن آنها از جرگه [[مسلمانان]] و در مواردی مهدورالدم دانستن آنان بوده است. آنان چنین [[استدلال]] میکردند که انجام [[تکالیف شرعی]] در تحقق [[حقیقت]] [[ایمان]] نقش دارد و [[حقیقت]] [[ایمان]] هم با [[اسلام]] یکی است، از اینرو هرکس واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود [[کافر]] شده، از دایره [[مسلمانان]] خارج میشود<ref>مجموعه آثار، ج۱۶، ص۶۰۴ـ۶۰۵، «مشکلات علی{{ع}}».</ref> آنان برای [[اثبات]] [[عقیده]] خود به آیاتی از جمله ۸۵ [[سوره]] آلعمران [[استدلال]] کردهاند. [[شهید ثانی]] [[استدلال]] ایشان را به شکل قیاسی منطقی چنین [[نقل]] میکند: بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref> میتوان گفت که [[ایمان]]، دیناست؛ چون [[ایمان]] نزد [[خداوند متعال]] امری مقبول است. از سوی دیگر بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> [[دین]] نیز [[اسلام]] است. حال با ضمیمه کردن این دومقدمه بر هم که [[ایمان]] [[دین]] است و [[دین]] هم [[اسلام]] است میتوان نتیجه گرفت که [[ایمان]] همان اسلام است<ref>حقائق الایمان، ص۱۲۲.</ref>. این [[استدلال]] دارای اشکالاتی فراوان است؛ از جمله اینکه صحت حمل [[اسلام]] بر [[ایمان]] (نتیجه [[قیاس]]) لزوماً به این معنا نیست که این دو حقیقتاً یکی باشند، زیرا در قضایای منطقی، حمل اعم بر اخص نیز جایز است؛ همچنین اگر مراد از صغرای [[قیاس]] "[[ایمان]]، [[دین]] است" آن باشد که [[ایمان]] خود [[دین]] است پذیرفته نیست، زیرا [[ایمان]] تنها میتواند جزئی از [[دین]] یا شرط [[دین]] باشد<ref>حقائق الایمان، ص۱۲۲ـ۱۲۳.</ref>. این گروه برای [[اثبات]] مدعای خود به آیاتی دیگر [[استدلال]] کردهاند که در آنها دو [[وصف]] [[ایمان]] و [[اسلام]] بهگونهای آمده است که گویا هیچ تفاوت معنایی میان آن دو نیست؛ مانند [[آیات]]<ref>تفسیر نسفی، ج۴، ص۱۸۰.</ref>{{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم. و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران | # ابتدا در میان [[خوارج]] و بعدها بین [[معتزله]] نیز چنین [[شهرت]] یافت که [[ایمان]] و [[اسلام]] تساوی و [[وحدت]] مفهومی دارد. این قول را به [[قدریه]] نیز نسبت دادهاند<ref>المنیر، ج۱، ص۳۱۸؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۴.</ref>. میتوان گفت [[انگیزه]] اصلی [[خوارج]] در [[انتخاب]] این [[عقیده]] رنگ و صبغهای [[سیاسی]] داشته و [[هدف]] نهایی آنان [[تکفیر]] دشمنانشان و خارج کردن آنها از جرگه [[مسلمانان]] و در مواردی مهدورالدم دانستن آنان بوده است. آنان چنین [[استدلال]] میکردند که انجام [[تکالیف شرعی]] در تحقق [[حقیقت]] [[ایمان]] نقش دارد و [[حقیقت]] [[ایمان]] هم با [[اسلام]] یکی است، از اینرو هرکس واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود [[کافر]] شده، از دایره [[مسلمانان]] خارج میشود<ref>مجموعه آثار، ج۱۶، ص۶۰۴ـ۶۰۵، «مشکلات علی {{ع}}».</ref> آنان برای [[اثبات]] [[عقیده]] خود به آیاتی از جمله ۸۵ [[سوره]] آلعمران [[استدلال]] کردهاند. [[شهید ثانی]] [[استدلال]] ایشان را به شکل قیاسی منطقی چنین [[نقل]] میکند: بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref> میتوان گفت که [[ایمان]]، دیناست؛ چون [[ایمان]] نزد [[خداوند متعال]] امری مقبول است. از سوی دیگر بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> [[دین]] نیز [[اسلام]] است. حال با ضمیمه کردن این دومقدمه بر هم که [[ایمان]] [[دین]] است و [[دین]] هم [[اسلام]] است میتوان نتیجه گرفت که [[ایمان]] همان اسلام است<ref>حقائق الایمان، ص۱۲۲.</ref>. این [[استدلال]] دارای اشکالاتی فراوان است؛ از جمله اینکه صحت حمل [[اسلام]] بر [[ایمان]] (نتیجه [[قیاس]]) لزوماً به این معنا نیست که این دو حقیقتاً یکی باشند، زیرا در قضایای منطقی، حمل اعم بر اخص نیز جایز است؛ همچنین اگر مراد از صغرای [[قیاس]] "[[ایمان]]، [[دین]] است" آن باشد که [[ایمان]] خود [[دین]] است پذیرفته نیست، زیرا [[ایمان]] تنها میتواند جزئی از [[دین]] یا شرط [[دین]] باشد<ref>حقائق الایمان، ص۱۲۲ـ۱۲۳.</ref>. این گروه برای [[اثبات]] مدعای خود به آیاتی دیگر [[استدلال]] کردهاند که در آنها دو [[وصف]] [[ایمان]] و [[اسلام]] بهگونهای آمده است که گویا هیچ تفاوت معنایی میان آن دو نیست؛ مانند [[آیات]]<ref>تفسیر نسفی، ج۴، ص۱۸۰.</ref>{{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم. و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵- ۳۶.</ref>. گرچه در برخی [[آیات قرآن]]، [[اسلام]] و [[ایمان]] بهگونهای آمده که بیانگر نوعی [[یگانگی]] میان آن دو است؛ اما چنان که برخی [[متکلمان اشعری]] گفتهاند مضمون این [[آیات]] میتواند تنها ناظر به [[وحدت]] مصداقی [[اسلام]] و [[ایمان]] باشد و لزوماً تساوی مفهومی را نمیرساند<ref>شرح مقاصد، ج۵، ص۲۰۷.</ref>، گذشته از این، [[پذیرش]] این [[عقیده]] بهطور مطلق با توجه به ظاهر بسیاری از [[آیات]]، نظیر [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات مشکل است، زیرا در این [[آیه]] گروهی خود را "[[مؤمن]]" خواندهاند و [[خداوند]] با ردّ این ادعا آنان را "[[مسلمان]]" دانسته و روشن است که [[خداوند]] در این [[مقام]] در پی بیان حدود مفهومی [[اسلام]] و [[ایمان]] بوده؛ نه استعمال لفظ [[اسلام]] تنها به معنای لغوی. [[علامه طباطبایی]] افزون بر [[آیه]] مذکور، [[آیه]] ۳۵ [[سوره]] [[احزاب]] را که [[وصف]] "[[مؤمنین]] و مؤمنات" را از عنوان "[[مسلمین]] و مسلمات" تفکیک کرده [[دلیل]] محکمی بر تغایر این دو [[وصف]] قلمداد میکند<ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳ـ۳۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#گروهی از [[مفسران]] با توجه به [[اختلاف]] معنای [[اسلام]] در موارد گوناگون یا به سبب [[نقل]] لغوی و اشتراک [[معنوی]] یا لفظی یا به سبب مرتبهدار بودن آن، نسبت واحدی را در بیان رابطه [[اسلام]] و [[ایمان]] تصویر نکردهاند، بلکه در موارد گوناگون کاربرد [[اسلام]]، نسبتهایی متفاوت را برای آن در رابطه با [[ایمان]] طرح کردهاند. این گروه دودستهاند: '''دسته نخست''' بدون توجه به تفاوت مراتب، رابطه [[اسلام]] و [[ایمان]] را بیان کردهاند. [[غزالی]] میگوید: [[اسلام]] و [[ایمان]] گاهی مترادف است؛ مانند: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref> و گاهی متغایر؛ مانند: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارد؛ نظیر روایتی که در آن از [[نبی اکرم]]{{صل}} پرسیده شد: [[برترین عمل]] کدام است؟ پاسخ دادند: "الاسلام" و باز سؤال شد: چه [[اسلامی]] [[برتر]] است؟ پاسخ دادند: "الایمان"<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۵.</ref>. [[قرطبی]] نیز میگوید: [[اسلام]] گاهی به لحاظ مفهومی بر معنایی بیش از [[ایمان]] یعنی [[ایمان]] توأم با [[طاعت]] دلالت دارد و گاهی مترادفاند و گاهی تداخل معنایی دارند<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۳.</ref>. بعضی دیگر از [[مفسران]] بین معنای لغوی و اصطلاحی [[اسلام]] فرق گذاشته و سپس به بیان نسبت بین آن دو پرداختهاند. در [[تفسیر]] المنار آمده است: [[اسلام]] در معنای اصطلاحی به معنای [[اخلاص]] در [[توحید]] و [[عبادت]] است که این همان [[دین]] [[انبیا]] و [[مرسلین]] است و [[ایمان]] نیز [[تصدیق]] [[یقینی]] به [[وحدانیت خدا]] و [[حقانیت]] [[رسول]]{{صل}} است و بر این اساس، [[ایمان]] و [[اسلام]] حقیقتی واحد هستند؛ چنانکه در [[آیات]] ۱۶ـ۱۷ [[سوره]] حجرات همین گونه است؛ یعنی [[اسلام]] و [[ایمان]] به یک معنا بهکار رفته است؛ امّا این دو به لحاظ معنای لغوی متغایر است و در مواردی که در [[قرآن]] بین [[اسلام]] و [[ایمان]] تغایر معنایی وجود دارد ناظر به معنای لغوی اسلام است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۵۸ـ۳۵۹.</ref>. '''دسته دوم''' از این گروه [[اختلاف]] معنایی [[اسلام]] را نتیجه آن میدانند که [[اسلام]] مراتبی دارد و به لحاظ هر مرتبه از آن، نسبتی خاص با [[ایمان]] پیدا میشود. راغب اصفهانی میگوید: [[اسلام]] به لحاظ [[اختلاف]] رتبه دو معنا دارد که مرتبه اول آن همان امر صوری و ظاهری است که در [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات طرح گردیده و این معنا پایینتر از رتبه [[ایمان]] است و مرتبه بالای [[اسلام]] آن است که در [[آیات]] {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> آمده و این مرتبه فوق [[ایمان]] است<ref>مفردات، ص۴۲۳.</ref>؛ به عبارت دیگر، [[اسلام]] دو گونه است: یکی [[اقرار زبانی]] که نسبت به [[ایمان]] عام است، چون [[ایمان]]، [[معرفت قلبی]] توأم با [[اقرار زبانی]] و [[عمل به ارکان]] است و دومی [[اسلام]] [[انبیا]] و اصفیاست و این اخص از [[ایمان]] و [[برتر]] از آن است<ref>الفرقان، ج۲۶ـ۲۷، ص۲۶۰.</ref>. البته همیشه همراه چنین [[اسلامی]]، [[ایمان]] نیز هست. بعضی برای [[اسلام]] مراتب بیشتری ذکر کردهاند و [[ایمان]] را هم مانند آن دارای مراتبی مشابه میدانند. در مناهجالمعارف آمده است که [[حقیقت اسلام]] و [[ایمان]] یکی است؛ ولی همواره مرتبه [[اسلام]] از [[ایمان]] پایینتر است و به عبارت دیگر هر [[حقیقت]] نسبت به مرتبه بالاتر [[اسلام]] و نسبت به مرتبه پایینتر از خود [[ایمان]] است<ref>مناهج المعارف، ص۸۶۹ـ۸۷۰.</ref>. [[علامه طباطبایی]] هر یک از [[اسلام]] و [[ایمان]] را به ۴ مرتبه تقسیم کرده و هر مرتبه از [[اسلام]] را با مرتبهای از [[ایمان]] ملازم میداند<ref>المیزان، ج۳، ص۲۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | # گروهی از [[مفسران]] با توجه به [[اختلاف]] معنای [[اسلام]] در موارد گوناگون یا به سبب [[نقل]] لغوی و اشتراک [[معنوی]] یا لفظی یا به سبب مرتبهدار بودن آن، نسبت واحدی را در بیان رابطه [[اسلام]] و [[ایمان]] تصویر نکردهاند، بلکه در موارد گوناگون کاربرد [[اسلام]]، نسبتهایی متفاوت را برای آن در رابطه با [[ایمان]] طرح کردهاند. این گروه دودستهاند: '''دسته نخست''' بدون توجه به تفاوت مراتب، رابطه [[اسلام]] و [[ایمان]] را بیان کردهاند. [[غزالی]] میگوید: [[اسلام]] و [[ایمان]] گاهی مترادف است؛ مانند: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref> و گاهی متغایر؛ مانند: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارد؛ نظیر روایتی که در آن از [[نبی اکرم]] {{صل}} پرسیده شد: [[برترین عمل]] کدام است؟ پاسخ دادند: "الاسلام" و باز سؤال شد: چه [[اسلامی]] [[برتر]] است؟ پاسخ دادند: "الایمان"<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۵.</ref>. [[قرطبی]] نیز میگوید: [[اسلام]] گاهی به لحاظ مفهومی بر معنایی بیش از [[ایمان]] یعنی [[ایمان]] توأم با [[طاعت]] دلالت دارد و گاهی مترادفاند و گاهی تداخل معنایی دارند<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۳.</ref>. بعضی دیگر از [[مفسران]] بین معنای لغوی و اصطلاحی [[اسلام]] فرق گذاشته و سپس به بیان نسبت بین آن دو پرداختهاند. در [[تفسیر]] المنار آمده است: [[اسلام]] در معنای اصطلاحی به معنای [[اخلاص]] در [[توحید]] و [[عبادت]] است که این همان [[دین]] [[انبیا]] و [[مرسلین]] است و [[ایمان]] نیز [[تصدیق]] [[یقینی]] به [[وحدانیت خدا]] و [[حقانیت]] [[رسول]] {{صل}} است و بر این اساس، [[ایمان]] و [[اسلام]] حقیقتی واحد هستند؛ چنانکه در [[آیات]] ۱۶ـ۱۷ [[سوره]] حجرات همین گونه است؛ یعنی [[اسلام]] و [[ایمان]] به یک معنا بهکار رفته است؛ امّا این دو به لحاظ معنای لغوی متغایر است و در مواردی که در [[قرآن]] بین [[اسلام]] و [[ایمان]] تغایر معنایی وجود دارد ناظر به معنای لغوی اسلام است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۵۸ـ۳۵۹.</ref>. '''دسته دوم''' از این گروه [[اختلاف]] معنایی [[اسلام]] را نتیجه آن میدانند که [[اسلام]] مراتبی دارد و به لحاظ هر مرتبه از آن، نسبتی خاص با [[ایمان]] پیدا میشود. راغب اصفهانی میگوید: [[اسلام]] به لحاظ [[اختلاف]] رتبه دو معنا دارد که مرتبه اول آن همان امر صوری و ظاهری است که در [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات طرح گردیده و این معنا پایینتر از رتبه [[ایمان]] است و مرتبه بالای [[اسلام]] آن است که در [[آیات]] {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> آمده و این مرتبه فوق [[ایمان]] است<ref>مفردات، ص۴۲۳.</ref>؛ به عبارت دیگر، [[اسلام]] دو گونه است: یکی [[اقرار زبانی]] که نسبت به [[ایمان]] عام است، چون [[ایمان]]، [[معرفت قلبی]] توأم با [[اقرار زبانی]] و [[عمل به ارکان]] است و دومی [[اسلام]] [[انبیا]] و اصفیاست و این اخص از [[ایمان]] و [[برتر]] از آن است<ref>الفرقان، ج۲۶ـ۲۷، ص۲۶۰.</ref>. البته همیشه همراه چنین [[اسلامی]]، [[ایمان]] نیز هست. بعضی برای [[اسلام]] مراتب بیشتری ذکر کردهاند و [[ایمان]] را هم مانند آن دارای مراتبی مشابه میدانند. در مناهجالمعارف آمده است که [[حقیقت اسلام]] و [[ایمان]] یکی است؛ ولی همواره مرتبه [[اسلام]] از [[ایمان]] پایینتر است و به عبارت دیگر هر [[حقیقت]] نسبت به مرتبه بالاتر [[اسلام]] و نسبت به مرتبه پایینتر از خود [[ایمان]] است<ref>مناهج المعارف، ص۸۶۹ـ۸۷۰.</ref>. [[علامه طباطبایی]] هر یک از [[اسلام]] و [[ایمان]] را به ۴ مرتبه تقسیم کرده و هر مرتبه از [[اسلام]] را با مرتبهای از [[ایمان]] ملازم میداند<ref>المیزان، ج۳، ص۲۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
== [[مشخصات اسلام]] == | |||
# '''[ | |||
==نقش [[ولایت]] در [[اسلام]]== | == نقش [[ولایت]] در [[اسلام]] == | ||
*یکی از [[ارکان اسلام]]، [[ولایت]] است که [[حقیقت اسلام]] با آن کامل و تمام میگردد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref> این [[آیه]] که درباره [[واقعه غدیر]] است [[ولایت]] را عامل کمال و تمام [[دین]] میداند. واژه "کمال" در مواردی بهکار میرود که مجموعهای دارای اجزای مختلف باشد و هر جزء آن اثری خاص داشته باشد و پیدا شدن همه اجزای مقصود و غرض اصلی از مجموعه پیدا میشود؛ مانند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ}}<ref> سوره بقره، آیه:۱۸۵.</ref> در مقابل، واژه "تمام" در مواردی است که اجزا بهصورت جدا اثری ندارد و با جمع همه آنها اثر مورد نظر یافت میشود؛ نظیر [[آیه]] {{متن قرآن|أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ }}<ref> سوره بقره، آیه: ۱۸۷.</ref> بر اساس [[آیه]] ۳ [[سوره]] [[مائده]] [[ولایت]] همانند سایر [[ارکان اسلام]] در کمال این [[دین]] نقش دارد و بدون آن این مجموعه ناقص است. از سوی دیگر [[اسلام]] بهعنوان [[نعمت الهی]] هنگامی اثر واقعی خود را مییابد که همراه [[ولایت]] باشد و به بیان دیگر، [[اسلام]] بدون [[ولایت]] در [[حقیقت اسلام]] نیست<ref>المیزان، ج۵، ص۱۷۹ـ۱۸۱.</ref>. سرّ اهمیت [[ولایت]] هنگامی آشکار میگردد که به [[شئون]] گوناگون [[دین اسلام]] ـ که دارای ابعاد [[اجتماعی]] و عمومی، آن هم در سطح جهانی و در همه زمانهاست ـ توجه کنیم. با نگاهی به وقایع تاریخ [[اسلام]] پس از [[رحلت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و اهمال مسئله [[ولایت]] از سوی [[مسلمانان]] و [[مشکلات]] و آسیبهایی که از این [[ناحیه]] به [[جامعه اسلامی]] رسید اهمیت این مسئله روشنتر میگردد. به [[عقیده]] [[علامه طباطبایی]] [[ولایت]] همچون سایر اصول و [[فروع]] [[اسلام]] با [[فطرت]] هماهنگ است و [[ولایت]] و [[انتصاب]] شخصی برای [[اداره امور]] [[جامعه]] از بدیهیات [[فطرت]] است که هیچ [[اجتماعی]] در هیچ شرایطی از آن بینیاز نیست<ref>المیزان، ج۶، ص۴۸.</ref>. این [[وظیفه]] و امر مهم در زمان [[حیات]] [[رسول اکرم]]{{صل}} بر عهده خود آن [[حضرت]] بود. [[انتصاب]] [[والی]]، اعزام مبلغ و [[مأمور]] مالیاتی و دیگر [[شئون]] [[ولایت]] از اموری است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به عنوان [[ولی امر]] [[مسلمانان]] عهدهدار اداره آن بودند<ref>المیزان، ص۴۹.</ref>. به [[عقیده شیعه]] پس از [[رسول اکرم]]{{صل}}، امیرالمؤمنین علی{{ع}} برای این [[مقام]] [[برگزیده]] شدهاند و پس از ایشان ۱۱ نفر از [[اولاد]] گرامی ایشان برای این [[مقام]] تعیین گردیدهاند<ref>المیزان، ج۵، ص۱۷۶ـ۱۸۱.</ref> [[شیعه]] برای [[اثبات]] این [[عقیده]] خود در برابر [[اهل سنت]] که این [[حقیقت]] را نمیپذیرند، به [[دلایل عقلی]] و نیز [[آیات قرآن]] و [[اخبار]] [[متواتر]] که از طریق [[شیعه]] و [[سنی]] [[نقل]] شده [[تمسک]] جستهاند<ref>المیزان، ص۱۶۷ـ۲۰۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * یکی از [[ارکان اسلام]]، [[ولایت]] است که [[حقیقت اسلام]] با آن کامل و تمام میگردد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref> این [[آیه]] که درباره [[واقعه غدیر]] است [[ولایت]] را عامل کمال و تمام [[دین]] میداند. واژه "کمال" در مواردی بهکار میرود که مجموعهای دارای اجزای مختلف باشد و هر جزء آن اثری خاص داشته باشد و پیدا شدن همه اجزای مقصود و غرض اصلی از مجموعه پیدا میشود؛ مانند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ}}<ref> سوره بقره، آیه:۱۸۵.</ref> در مقابل، واژه "تمام" در مواردی است که اجزا بهصورت جدا اثری ندارد و با جمع همه آنها اثر مورد نظر یافت میشود؛ نظیر [[آیه]] {{متن قرآن|أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ }}<ref> سوره بقره، آیه: ۱۸۷.</ref> بر اساس [[آیه]] ۳ [[سوره]] [[مائده]] [[ولایت]] همانند سایر [[ارکان اسلام]] در کمال این [[دین]] نقش دارد و بدون آن این مجموعه ناقص است. از سوی دیگر [[اسلام]] بهعنوان [[نعمت الهی]] هنگامی اثر واقعی خود را مییابد که همراه [[ولایت]] باشد و به بیان دیگر، [[اسلام]] بدون [[ولایت]] در [[حقیقت اسلام]] نیست<ref>المیزان، ج۵، ص۱۷۹ـ۱۸۱.</ref>. سرّ اهمیت [[ولایت]] هنگامی آشکار میگردد که به [[شئون]] گوناگون [[دین اسلام]] ـ که دارای ابعاد [[اجتماعی]] و عمومی، آن هم در سطح جهانی و در همه زمانهاست ـ توجه کنیم. با نگاهی به وقایع تاریخ [[اسلام]] پس از [[رحلت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و اهمال مسئله [[ولایت]] از سوی [[مسلمانان]] و [[مشکلات]] و آسیبهایی که از این [[ناحیه]] به [[جامعه اسلامی]] رسید اهمیت این مسئله روشنتر میگردد. به [[عقیده]] [[علامه طباطبایی]] [[ولایت]] همچون سایر اصول و [[فروع]] [[اسلام]] با [[فطرت]] هماهنگ است و [[ولایت]] و [[انتصاب]] شخصی برای [[اداره امور]] [[جامعه]] از بدیهیات [[فطرت]] است که هیچ [[اجتماعی]] در هیچ شرایطی از آن بینیاز نیست<ref>المیزان، ج۶، ص۴۸.</ref>. این [[وظیفه]] و امر مهم در زمان [[حیات]] [[رسول اکرم]] {{صل}} بر عهده خود آن [[حضرت]] بود. [[انتصاب]] [[والی]]، اعزام مبلغ و [[مأمور]] مالیاتی و دیگر [[شئون]] [[ولایت]] از اموری است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به عنوان [[ولی امر]] [[مسلمانان]] عهدهدار اداره آن بودند<ref>المیزان، ص۴۹.</ref>. به [[عقیده شیعه]] پس از [[رسول اکرم]] {{صل}}، امیرالمؤمنین علی {{ع}} برای این [[مقام]] [[برگزیده]] شدهاند و پس از ایشان ۱۱ نفر از [[اولاد]] گرامی ایشان برای این [[مقام]] تعیین گردیدهاند<ref>المیزان، ج۵، ص۱۷۶ـ۱۸۱.</ref> [[شیعه]] برای [[اثبات]] این [[عقیده]] خود در برابر [[اهل سنت]] که این [[حقیقت]] را نمیپذیرند، به [[دلایل عقلی]] و نیز [[آیات قرآن]] و [[اخبار]] [[متواتر]] که از طریق [[شیعه]] و [[سنی]] [[نقل]] شده [[تمسک]] جستهاند<ref>المیزان، ص۱۶۷ـ۲۰۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*در روایاتی متعدد از [[شیعه]] و [[اهل سنت]] برای [[اسلام]] ارکان دیگری نیز ذکر شده است. [[روایات]] [[اهل سنت]] غالباً به ۵ رکن اشاره دارد: [[توحید]]، برپایی [[نماز]]، پرداخت [[زکات]]، [[روزه]] [[ماه رمضان]] و [[حجّ]]<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۹ـ۱۰؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۴۵.</ref> و در بعضی از [[روایات]] [[شهادت]] به [[رسالت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} در کنار [[شهادت]] به [[وحدانیت خدا]] ذکر شده است<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۱۰.</ref> در برخی از [[روایات شیعه]] نیز [[ارکان اسلام]] همین ۵ رکن شمرده شده<ref>الکافی، ج۲، ص۳۱.</ref> و در غالب روایاتی که از [[اهل بیت]]{{صل}} [[نقل]] شده عنصر "[[ولایت]]" از ارکان و مهمترین آنها دانسته شده است: {{عربی|" وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَة"}}<ref>الکافی، ص۱۸.</ref> در [[حدیثی]] [[ولایت]] به منزله کلید و راه ورود به دیگر ارکان معرفی شده<ref>الکافی، ص۱۸.</ref>، و [[اسلام]] بدون [[ولایت]]، [[اسلام]] تهی از [[حقیقت]] شمرده شده است. در برخی از [[روایات]] در [[مقام]] بیان فرق بین [[ولایت]] و دیگر ارکان گفته شده: در برخی حالات ممکن است رخصت در ترک سایر ارکان یعنی [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]] و [[حجّ]] پیدا شود؛ ولی در ترک [[ولایت]] هیچگاه رخصت پیدا نمیشود<ref>بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۷۶.</ref>. در برخی [[روایات]] افزون بر ذکر [[ولایت]] به صورت کلی، [[ولایت]] هر یک از [[امامان معصوم]]{{عم}} به تفصیل مطرح شده است<ref>بحارالانوار، ج۶۶، ص۲.</ref> در برخی دیگر پس از ذکر [[ولایت]] گفته شده که بدون [[اعتقاد]] به آن، [[مرگ]] [[انسان]] [[مرگ جاهلی]] است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۷۷؛ بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۸۷.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * در روایاتی متعدد از [[شیعه]] و [[اهل سنت]] برای [[اسلام]] ارکان دیگری نیز ذکر شده است. [[روایات]] [[اهل سنت]] غالباً به ۵ رکن اشاره دارد: [[توحید]]، برپایی [[نماز]]، پرداخت [[زکات]]، [[روزه]] [[ماه رمضان]] و [[حجّ]]<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۹ـ۱۰؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۴۵.</ref> و در بعضی از [[روایات]] [[شهادت]] به [[رسالت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} در کنار [[شهادت]] به [[وحدانیت خدا]] ذکر شده است<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۱۰.</ref> در برخی از [[روایات شیعه]] نیز [[ارکان اسلام]] همین ۵ رکن شمرده شده<ref>الکافی، ج۲، ص۳۱.</ref> و در غالب روایاتی که از [[اهل بیت]] {{صل}} [[نقل]] شده عنصر "[[ولایت]]" از ارکان و مهمترین آنها دانسته شده است: {{عربی|" وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَة"}}<ref>الکافی، ص۱۸.</ref> در [[حدیثی]] [[ولایت]] به منزله کلید و راه ورود به دیگر ارکان معرفی شده<ref>الکافی، ص۱۸.</ref>، و [[اسلام]] بدون [[ولایت]]، [[اسلام]] تهی از [[حقیقت]] شمرده شده است. در برخی از [[روایات]] در [[مقام]] بیان فرق بین [[ولایت]] و دیگر ارکان گفته شده: در برخی حالات ممکن است رخصت در ترک سایر ارکان یعنی [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]] و [[حجّ]] پیدا شود؛ ولی در ترک [[ولایت]] هیچگاه رخصت پیدا نمیشود<ref>بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۷۶.</ref>. در برخی [[روایات]] افزون بر ذکر [[ولایت]] به صورت کلی، [[ولایت]] هر یک از [[امامان معصوم]] {{عم}} به تفصیل مطرح شده است<ref>بحارالانوار، ج۶۶، ص۲.</ref> در برخی دیگر پس از ذکر [[ولایت]] گفته شده که بدون [[اعتقاد]] به آن، [[مرگ]] [[انسان]] [[مرگ جاهلی]] است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۷۷؛ بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۸۷.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
==آثار [[اسلام]]== | == آثار [[اسلام]] == | ||
* [[اسلام]] آثاری دارد که مهمترین آنها زدودن کدورتها و آلودگیهای [[دوران جاهلیت]] است و بهطور کلی همه [[گناهان]]، پس از [[اسلام آوردن]] بخشیده میشود: {{متن قرآن|قُل لِلَّذِينَ كَفَرُواْ إِن يَنتَهُواْ يُغْفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينَ}}<ref> به کافران بگو: اگر (از کفر) باز ایستند گذشتههایشان بخشوده میگردد و اگر (به آن) باز گردند، (بدانند که) سنّت پیشینیان گذشته است؛ سوره انفال، آیه:۳۸.</ref><ref>جامع البیان، مج۶، ج۹، ص۳۲۶؛ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۵۵.</ref>. | * [[اسلام]] آثاری دارد که مهمترین آنها زدودن کدورتها و آلودگیهای [[دوران جاهلیت]] است و بهطور کلی همه [[گناهان]]، پس از [[اسلام آوردن]] بخشیده میشود: {{متن قرآن|قُل لِلَّذِينَ كَفَرُواْ إِن يَنتَهُواْ يُغْفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينَ}}<ref> به کافران بگو: اگر (از کفر) باز ایستند گذشتههایشان بخشوده میگردد و اگر (به آن) باز گردند، (بدانند که) سنّت پیشینیان گذشته است؛ سوره انفال، آیه:۳۸.</ref><ref>جامع البیان، مج۶، ج۹، ص۳۲۶؛ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۵۵.</ref>. | ||
*در [[روایات]] فراوانی از [[اهل سنت]] و [[امامیه]] آمده است: {{عربی|"فإنّ الإسلام يجبّ ما قبله"}}<ref>بحارالانوار، ج۷، ص۲۷۲؛ ج۹، ص۲۲۲.</ref> و در برخی [[روایات]] این امر چنین تعلیل شده که [[خداوند متعال]] پس از [[اسلام آوردن]] شخص بزرگترین [[گناه]] را که [[شرک]] است میآمرزد؛ پس [[گناهان]] دیگر به طریق اولی بخشیده میشود<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۲۳.</ref>. مضمون این [[حدیث]] به صورت قاعدهای [[فقهی]] بهکار گرفته شده است. در [[تفسیر]] [[قرطبی]] از این قاعده با تعبیر {{عربی|"الْإِسْلَام يَهْدِمُ مَا قَبْلَه"}} یاد شده است<ref>تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۵۵.</ref>. | * در [[روایات]] فراوانی از [[اهل سنت]] و [[امامیه]] آمده است: {{عربی|"فإنّ الإسلام يجبّ ما قبله"}}<ref>بحارالانوار، ج۷، ص۲۷۲؛ ج۹، ص۲۲۲.</ref> و در برخی [[روایات]] این امر چنین تعلیل شده که [[خداوند متعال]] پس از [[اسلام آوردن]] شخص بزرگترین [[گناه]] را که [[شرک]] است میآمرزد؛ پس [[گناهان]] دیگر به طریق اولی بخشیده میشود<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۲۳.</ref>. مضمون این [[حدیث]] به صورت قاعدهای [[فقهی]] بهکار گرفته شده است. در [[تفسیر]] [[قرطبی]] از این قاعده با تعبیر {{عربی|"الْإِسْلَام يَهْدِمُ مَا قَبْلَه"}} یاد شده است<ref>تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۵۵.</ref>. | ||
* [[ابن مسعود]] نیز از [[نبی اکرم]]{{صل}} [[نقل]] کرده است: اگر کسی [[عمل]] [[نیکی]] در حال [[اسلام]] به جا آورد [[خداوند متعال]] او را به هیچ گناهی از زمان [[جاهلیت]] [[مؤاخذه]] نمیکند<ref>المنیر، ج۹، ص۳۲۱.</ref>. | * [[ابن مسعود]] نیز از [[نبی اکرم]] {{صل}} [[نقل]] کرده است: اگر کسی [[عمل]] [[نیکی]] در حال [[اسلام]] به جا آورد [[خداوند متعال]] او را به هیچ گناهی از زمان [[جاهلیت]] [[مؤاخذه]] نمیکند<ref>المنیر، ج۹، ص۳۲۱.</ref>. | ||
*در [[روایات]] آثار دیگری نیز از قبیل [[حفظ جان]] و [[مال]] و جواز [[ازدواج]] و [[ارثبری]] برای [[اسلام آوردن]] ذکر شده است<ref>جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۲۳۴؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۶۱۴؛ نورالثقلین، ج۵، ص۱۰۲.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * در [[روایات]] آثار دیگری نیز از قبیل [[حفظ جان]] و [[مال]] و جواز [[ازدواج]] و [[ارثبری]] برای [[اسلام آوردن]] ذکر شده است<ref>جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۲۳۴؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۶۱۴؛ نورالثقلین، ج۵، ص۱۰۲.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
==اسلام در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل== | == اسلام در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل == | ||
===مرتبه اول [[اسلام]]=== | === مرتبه اول [[اسلام]] === | ||
[[پذیرفتن]] [[ظواهر]] [[اوامر و نواهی]] خداست؛ به این صورت که با زبان [[شهادتین]] را بگوید؛ خواه موافق با قلبش باشد یا نباشد. در این باره [[خدای تعالی]] فرموده: {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>. در مقابل اسلام به این معنا، اولین مرتبه [[ایمان]] قرار دارد و آن عبارت است از [[اذعان]] و [[باور قلبی]] به مضمون اجمالی شهادتین که لازمهاش عمل به غالب [[فروع]] است. | [[پذیرفتن]] [[ظواهر]] [[اوامر و نواهی]] خداست؛ به این صورت که با زبان [[شهادتین]] را بگوید؛ خواه موافق با قلبش باشد یا نباشد. در این باره [[خدای تعالی]] فرموده: {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>. در مقابل اسلام به این معنا، اولین مرتبه [[ایمان]] قرار دارد و آن عبارت است از [[اذعان]] و [[باور قلبی]] به مضمون اجمالی شهادتین که لازمهاش عمل به غالب [[فروع]] است. | ||
===مرتبه دوم اسلام=== | === مرتبه دوم اسلام === | ||
دنباله و لازمه همان [[ایمان قلبی]] است که در مقابل مرتبه اول اسلام قرار داشت؛ یعنی [[تسلیم]] و [[انقیاد]] [[قلبی]] نسبت به نوع [[اعتقادات]] حقه تفصیلی و [[اعمال]] صالحهای که از توابع آن است؛ هرچند که در بعضی موارد تخطی شود. داشتن این مرحله از اسلام منافاتی با ارتکاب بعضی [[گناهان]] ندارد. خدای تعالی درباره این مرحله از اسلام میفرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ}}<ref>«آنان که به آیات ما ایمان آوردند و مسلمان بودند؛» سوره زخرف، آیه ۶۹.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً}}<ref>«ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.</ref>. | دنباله و لازمه همان [[ایمان قلبی]] است که در مقابل مرتبه اول اسلام قرار داشت؛ یعنی [[تسلیم]] و [[انقیاد]] [[قلبی]] نسبت به نوع [[اعتقادات]] حقه تفصیلی و [[اعمال]] صالحهای که از توابع آن است؛ هرچند که در بعضی موارد تخطی شود. داشتن این مرحله از اسلام منافاتی با ارتکاب بعضی [[گناهان]] ندارد. خدای تعالی درباره این مرحله از اسلام میفرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ}}<ref>«آنان که به آیات ما ایمان آوردند و مسلمان بودند؛» سوره زخرف، آیه ۶۹.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً}}<ref>«ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.</ref>. | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
[[خداوند]] در این دو [[آیه]] دارندگان [[ایمان]] را به داشتن ایمان بالاتر [[ارشاد]] میکند؛ پس معلوم میگردد که [[ایمان دوم]] غیر از اول است. | [[خداوند]] در این دو [[آیه]] دارندگان [[ایمان]] را به داشتن ایمان بالاتر [[ارشاد]] میکند؛ پس معلوم میگردد که [[ایمان دوم]] غیر از اول است. | ||
===مرتبه سوم [[اسلام]]=== | === مرتبه سوم [[اسلام]] === | ||
مرتبه سوم از اسلام، دنباله و لازمه همان مرتبه دوم ایمان است. وقتی [[نفس آدمی]] با ایمان ذکر شده [[انس]] گرفت و متخلق به [[اخلاق]] آن شد، خود به خود سایر قوای منافی با آن، از قبیل [[قوای حیوانی]] و سبعی، برای نفس رام و منقاد میشود و آن قوایی که متمایل به هوسهای [[دنیایی]] و زینتهای فانی و ناپایدار آن میشوند، آرام گرفته و نفس به آسانی میتواند از [[سرکشی]] آنها جلوگیری کند. اینجاست که [[آدمی]] آن چنان [[خدا]] را [[بندگی]] میکند که گویی او را میبیند و اگر خدا را نمیبیند، به این [[باور]] و [[یقین]] رسیده است که خدا او را میبیند. این مرتبه، همان «[[مقام احسان]]» در [[روایات]] است؛ چنان که [[رسول اکرم]]{{صل}} به جناب [[ابوذر]] فرمود: | مرتبه سوم از اسلام، دنباله و لازمه همان مرتبه دوم ایمان است. وقتی [[نفس آدمی]] با ایمان ذکر شده [[انس]] گرفت و متخلق به [[اخلاق]] آن شد، خود به خود سایر قوای منافی با آن، از قبیل [[قوای حیوانی]] و سبعی، برای نفس رام و منقاد میشود و آن قوایی که متمایل به هوسهای [[دنیایی]] و زینتهای فانی و ناپایدار آن میشوند، آرام گرفته و نفس به آسانی میتواند از [[سرکشی]] آنها جلوگیری کند. اینجاست که [[آدمی]] آن چنان [[خدا]] را [[بندگی]] میکند که گویی او را میبیند و اگر خدا را نمیبیند، به این [[باور]] و [[یقین]] رسیده است که خدا او را میبیند. این مرتبه، همان «[[مقام احسان]]» در [[روایات]] است؛ چنان که [[رسول اکرم]] {{صل}} به جناب [[ابوذر]] فرمود: | ||
{{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ، اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ، فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) يَرَاكَ}}<ref>الأمالی (للطوسی) (ط. دار الثقافة، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ص۵۲۶.</ref>. | {{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ، اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ، فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) يَرَاكَ}}<ref>الأمالی (للطوسی) (ط. دار الثقافة، ۱۴۱۴ ه. ق.)، ص۵۲۶.</ref>. | ||
چنین کسی دیگر در [[باطن]] و سرّخود هیچ نیروی سرکشی نمیبیند که [[مطیع]] [[اوامر و نواهی الهی]] نباشد یا در نظر [[راضی]] به [[تقدیر الهی]] نباشد. چنین فردی سراپای وجودش [[تسلیم]] خدا میشود. | چنین کسی دیگر در [[باطن]] و سرّخود هیچ نیروی سرکشی نمیبیند که [[مطیع]] [[اوامر و نواهی الهی]] نباشد یا در نظر [[راضی]] به [[تقدیر الهی]] نباشد. چنین فردی سراپای وجودش [[تسلیم]] خدا میشود. | ||
خط ۱۸۹: | خط ۱۸۹: | ||
[[اخلاق فاضله]] مانند [[رضا]]، تسلیم، سوداگری با [[خدا]]، [[صبر]] در خواسته خدا، [[زهد]] به تمام معنا، [[تقوی]] و [[حب]] و [[بغض]] به خاطر خدا، همه از لوازم این مرتبه از ایمان است. | [[اخلاق فاضله]] مانند [[رضا]]، تسلیم، سوداگری با [[خدا]]، [[صبر]] در خواسته خدا، [[زهد]] به تمام معنا، [[تقوی]] و [[حب]] و [[بغض]] به خاطر خدا، همه از لوازم این مرتبه از ایمان است. | ||
===مرتبه چهارم از اسلام=== | === مرتبه چهارم از اسلام === | ||
این مرتبه از اسلام، دنباله و لازمه همان مرحله سوم از ایمان است. حال [[انسانی]] که در مرتبه قبلی بود، در برابر پروردگارش، [[عبد]] مملوک در مقابل مولای مالکش میباشد؛ یعنی دائماً مشغول [[انجام وظیفه]] [[عبودیت]] به طور [[شایسته]] است و به تسلیم کامل در برابر [[اراده]] [[مولی]] رسیده است. همه اینها مربوط به عبودیت در برابر [[مالک]] عرفی و بشری است و عبودیت در [[ملک]] خدای [[رب العالمین]] به مراتب عظیمتر از آن است. [[مالکیت خدا]] [[حقیقی]] است و سایر مالکیتها اعتباری است و هیچ موجودی در برابرش [[استقلال]] ندارد؛ نه استقلال ذاتی، نه وصفی و نه عملی؛ ملکیتی که لایق [[مقام]] کبریایی خدای [[عزیز]] و قدیر است. | این مرتبه از اسلام، دنباله و لازمه همان مرحله سوم از ایمان است. حال [[انسانی]] که در مرتبه قبلی بود، در برابر پروردگارش، [[عبد]] مملوک در مقابل مولای مالکش میباشد؛ یعنی دائماً مشغول [[انجام وظیفه]] [[عبودیت]] به طور [[شایسته]] است و به تسلیم کامل در برابر [[اراده]] [[مولی]] رسیده است. همه اینها مربوط به عبودیت در برابر [[مالک]] عرفی و بشری است و عبودیت در [[ملک]] خدای [[رب العالمین]] به مراتب عظیمتر از آن است. [[مالکیت خدا]] [[حقیقی]] است و سایر مالکیتها اعتباری است و هیچ موجودی در برابرش [[استقلال]] ندارد؛ نه استقلال ذاتی، نه وصفی و نه عملی؛ ملکیتی که لایق [[مقام]] کبریایی خدای [[عزیز]] و قدیر است. | ||
برای [[انسانی]] که در مرتبه سابق از [[اسلام]] و [[تسلیم]] است، قابلیت و احتمال آن است که [[عنایت]] ربّانی شامل حالش گشته، این معنا برایش مشهود شود که [[مُلک]] تنها برای خداست و غیر [[خدا]] هیچ چیزی نه [[مالک]] خویش است و نه مالک چیز دیگر؛ مگر آنکه [[خداوند]] اعتباراً تملیکش کرده باشد؛ پس ربّی هم سوای او ندارد. این معنا امری موهبتی و افاضهای [[الهی]] است که خداوند به آنان که لایق بداند عنایت میکند. چه بسا دعای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} درباره قرارگرفتن خود و فرزندانش در زمره [[مسلمین]]، درخواست این مرحله از اسلام و [[ایمان]] بوده باشد: | برای [[انسانی]] که در مرتبه سابق از [[اسلام]] و [[تسلیم]] است، قابلیت و احتمال آن است که [[عنایت]] ربّانی شامل حالش گشته، این معنا برایش مشهود شود که [[مُلک]] تنها برای خداست و غیر [[خدا]] هیچ چیزی نه [[مالک]] خویش است و نه مالک چیز دیگر؛ مگر آنکه [[خداوند]] اعتباراً تملیکش کرده باشد؛ پس ربّی هم سوای او ندارد. این معنا امری موهبتی و افاضهای [[الهی]] است که خداوند به آنان که لایق بداند عنایت میکند. چه بسا دعای [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} درباره قرارگرفتن خود و فرزندانش در زمره [[مسلمین]]، درخواست این مرحله از اسلام و [[ایمان]] بوده باشد: | ||
{{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.</ref>. | {{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.</ref>. | ||
در ابتدا، حضرت ابراهیم{{ع}} مخاطب این امر قرار گرفته بود که: | در ابتدا، حضرت ابراهیم {{ع}} مخاطب این امر قرار گرفته بود که: | ||
{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>. | {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>. | ||
ظاهر عبارت این است که امر {{متن قرآن|أَسْلِمْ}} امر تشریفی باشد نه [[تکوینی]] و [[ابراهیم]]{{ع}} [[دعوت]] [[پروردگار]] خود را [[اجابت]] نمود، تا به [[اختیار]] خود تسلیم خدا شده باشد. این هم مسلم است که این امر از اوامری بوده که در ابتدای کار حضرت ابراهیم{{ع}} متوجه او شده؛ پس اینکه ایشان در اواخر [[عمر]] از [[خدای تعالی]] برای خود و فرزندشان [[اسماعیل]]{{ع}} تقاضای اسلام و [[فهم]] [[دستورات]] [[عبادی]] میکند، این معنا را به [[ذهن]] متبادر میسازد که ایشان چیزی را تقاضا کرده که تنها با [[موهبت الهی]]، به [[بندگان]] خاصی که در امتحانات سربلند بیرون میآیند، عنایت میشود؛ یا درخواست [[ثبات]] برامری بوده که باز ثابت بودنش به [[اختیار]] خودش نبوده است. پس [[اسلامی]] که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در این [[آیه]] درخواست کرده، [[اسلام]] مرتبه چهارم است. | ظاهر عبارت این است که امر {{متن قرآن|أَسْلِمْ}} امر تشریفی باشد نه [[تکوینی]] و [[ابراهیم]] {{ع}} [[دعوت]] [[پروردگار]] خود را [[اجابت]] نمود، تا به [[اختیار]] خود تسلیم خدا شده باشد. این هم مسلم است که این امر از اوامری بوده که در ابتدای کار حضرت ابراهیم {{ع}} متوجه او شده؛ پس اینکه ایشان در اواخر [[عمر]] از [[خدای تعالی]] برای خود و فرزندشان [[اسماعیل]] {{ع}} تقاضای اسلام و [[فهم]] [[دستورات]] [[عبادی]] میکند، این معنا را به [[ذهن]] متبادر میسازد که ایشان چیزی را تقاضا کرده که تنها با [[موهبت الهی]]، به [[بندگان]] خاصی که در امتحانات سربلند بیرون میآیند، عنایت میشود؛ یا درخواست [[ثبات]] برامری بوده که باز ثابت بودنش به [[اختیار]] خودش نبوده است. پس [[اسلامی]] که [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در این [[آیه]] درخواست کرده، [[اسلام]] مرتبه چهارم است. | ||
در ادامه این مرتبه از اسلام، مرتبه چهارم از [[ایمان]] قرار دارد که عبارت از این است که حالات فوق، تمامی وجود [[آدمی]] را فرا بگیرد، [[خداوند]] متولی امور او شود و خود [[تدبیر]] [[هدایت]] آنان را به عهده گیرد. [[خدای تعالی]] درباره این مرتبه از ایمان میفرماید: | در ادامه این مرتبه از اسلام، مرتبه چهارم از [[ایمان]] قرار دارد که عبارت از این است که حالات فوق، تمامی وجود [[آدمی]] را فرا بگیرد، [[خداوند]] متولی امور او شود و خود [[تدبیر]] [[هدایت]] آنان را به عهده گیرد. [[خدای تعالی]] درباره این مرتبه از ایمان میفرماید: | ||
{{متن قرآن|أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند * آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲-۶۳.</ref>. | {{متن قرآن|أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند * آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲-۶۳.</ref>. | ||
مؤمنینی که در این آیه ذکر شدهاند، باید این [[یقین]] را داشته باشند که غیر از خداوند هیچ کس از خود استقلالی ندارد و هیچ سببی تأثیر و سببیت ندارد، مگر به [[اذن خدا]]. وقتی چنین [[یقینی]] برای کسی دست داد، دیگر از هیچ پیشامد [[ناگواری]] ناراحت و اندوهناک نمیشود و از هیچ محذوری که احتمالش را بدهد نمیترسد؛ این است معنای {{متن قرآن لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}. وگرنه معنا ندارد که [[انسان]] حالتی پیدا کند که از هیچ چیز نترسد و هیچ پیشامدی اندوهناکش نسازد. بنابراین، مراد از آیه همان ایمان مرتبه چهارم است که در [[قلب]] کسانی پیدا میشود که دارای اسلام مرتبه چهارم باشند<ref>برگرفته از المیزان فی تفسیر القرآن (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ ه.ق)، ج۱، ص۳۰۰.</ref>. | مؤمنینی که در این آیه ذکر شدهاند، باید این [[یقین]] را داشته باشند که غیر از خداوند هیچ کس از خود استقلالی ندارد و هیچ سببی تأثیر و سببیت ندارد، مگر به [[اذن خدا]]. وقتی چنین [[یقینی]] برای کسی دست داد، دیگر از هیچ پیشامد [[ناگواری]] ناراحت و اندوهناک نمیشود و از هیچ محذوری که احتمالش را بدهد نمیترسد؛ این است معنای {{متن قرآن لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}. وگرنه معنا ندارد که [[انسان]] حالتی پیدا کند که از هیچ چیز نترسد و هیچ پیشامدی اندوهناکش نسازد. بنابراین، مراد از آیه همان ایمان مرتبه چهارم است که در [[قلب]] کسانی پیدا میشود که دارای اسلام مرتبه چهارم باشند<ref>برگرفته از المیزان فی تفسیر القرآن (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ ه. ق)، ج۱، ص۳۰۰.</ref>. | ||
در همه آیاتی که خداوند به [[انبیا]] و اولیای [[معصوم]] خود{{عم}} نسبت اسلام و ایمان میدهد، این [[مقام]] مدّنظر است؛ چنانکه خداوند درباره حضرت ابراهیم{{ع}} میفرماید: | در همه آیاتی که خداوند به [[انبیا]] و اولیای [[معصوم]] خود {{عم}} نسبت اسلام و ایمان میدهد، این [[مقام]] مدّنظر است؛ چنانکه خداوند درباره حضرت ابراهیم {{ع}} میفرماید: | ||
{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}<ref>«و بهدینتر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref>. | {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}<ref>«و بهدینتر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref>. | ||
بر همین مبناست که همه [[انبیا]]{{عم}} به فرزندانشان توصیه میکردند خود را به این مرتبه از [[اسلام]] برسانند و از [[پروردگار]] نیز این [[مقام]] را برای خود و فرزندانشان درخواست مینمودند: | بر همین مبناست که همه [[انبیا]] {{عم}} به فرزندانشان توصیه میکردند خود را به این مرتبه از [[اسلام]] برسانند و از [[پروردگار]] نیز این [[مقام]] را برای خود و فرزندانشان درخواست مینمودند: | ||
{{متن قرآن|وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.</ref>. | {{متن قرآن|وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.</ref>. | ||
[[خداوند]] به همه [[امت اسلام]] نیز در [[اجابت]] [[دعوت]] [[رسول اکرم]]{{صل}}، امر به رسیدن به این مقام مینماید: | [[خداوند]] به همه [[امت اسلام]] نیز در [[اجابت]] [[دعوت]] [[رسول اکرم]] {{صل}}، امر به رسیدن به این مقام مینماید: | ||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref>. | {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref>. | ||
نتیجه آنکه: در امت اسلام، [[مقام ولایت]] [[نبوی]]{{صل}} و [[علوی]]{{ع}} همان مقام [[سلمی]] است که [[برائت]] از همه [[عیوب]] و کاستیهای [[شرکآلود]] را در خود دارد. در [[آیه]] مورد [[استدلال]] نیز، امر به ورود به این مقام، یعنی امر به [[تبعیت]] از چنین اولیایی برای رسیدن به عالیترین مراتب اسلام و [[ایمان]].<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۱۶۹ - ۱۷۴.</ref> | نتیجه آنکه: در امت اسلام، [[مقام ولایت]] [[نبوی]] {{صل}} و [[علوی]] {{ع}} همان مقام [[سلمی]] است که [[برائت]] از همه [[عیوب]] و کاستیهای [[شرکآلود]] را در خود دارد. در [[آیه]] مورد [[استدلال]] نیز، امر به ورود به این مقام، یعنی امر به [[تبعیت]] از چنین اولیایی برای رسیدن به عالیترین مراتب اسلام و [[ایمان]].<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۱۶۹ - ۱۷۴.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |