امیة بن اسکر جندعی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - ': <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">' به '<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">')
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[امیة بن اسکر جندعی در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[امیة بن اسکر جندعی در تاریخ اسلامی]] </div>


==مقدمه==
== مقدمه ==
أمیه را که فرزند [[حُرثان بن اسکر]] نیز گفته‌اند به تیره جندع از [[قبیله]] [[کنانه]] [[نسب]] می‌برد. او شاعر و از شریفان قومش بود و در [[جنگ فجار]]، میان [[قبایل]] کنانه و [[قیس]] شرکت داشته، اشعاری نیز در [[برتری]] قبیله کنانه سرود. او از معمرینی (کهنسالانی) بود که در [[طائف]] می‌زیست و در [[دوران پیری]] [[اسلام]] را [[درک]] کرده، به [[مدینه]] آمد و سرانجام در اثر کهولت سن<ref>کراجکی، ص۲۵۲؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۶۴.</ref> یا [[فراق]] فرزندش <ref>ابن حجر، ج۵، ص۴۶۱.</ref> عقلش تباه شد.
أمیه را که فرزند [[حُرثان بن اسکر]] نیز گفته‌اند به تیره جندع از [[قبیله]] [[کنانه]] [[نسب]] می‌برد. او شاعر و از شریفان قومش بود و در [[جنگ فجار]]، میان [[قبایل]] کنانه و [[قیس]] شرکت داشته، اشعاری نیز در [[برتری]] قبیله کنانه سرود. او از معمرینی (کهنسالانی) بود که در [[طائف]] می‌زیست و در [[دوران پیری]] [[اسلام]] را [[درک]] کرده، به [[مدینه]] آمد و سرانجام در اثر کهولت سن<ref>کراجکی، ص۲۵۲؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۶۴.</ref> یا [[فراق]] فرزندش <ref>ابن حجر، ج۵، ص۴۶۱.</ref> عقلش تباه شد.


در مُخَضرَم <ref>فردی که [[جاهلیت]] و اسلام را درک کرده ولی [[رسول خدا]]{{صل}} را ندیده است.</ref> یا [[صحابی]] بودن وی [[اختلاف]] است. طبق [[روایت]] [[شیبانی]]، وی از مخضرمین است؛ زیرا هنگامی که فرزندش [[کلاب]] به مدینه [[هجرت]] کرد، امیه با سرودن شعری، سبب شد تا رسول خدا{{صل}} وی را به ملازمت با پدرش [[فرمان]] دهد. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۶۷.</ref>، با رد روایت شیبانی احتمال صحابی بودن أمیه را تقویت کرده است؛ زیرا امیه از قبیله کنانه و [[همسایه]] [[قریش]] بود. ابن حجر روایاتی را که بیانگر وقوع این حادثه در [[زمان]] [[عمر بن خطاب]] است، منافی با احتمال صحابی بودن [[امیه]] ندانسته است.
در مُخَضرَم <ref>فردی که [[جاهلیت]] و اسلام را درک کرده ولی [[رسول خدا]] {{صل}} را ندیده است.</ref> یا [[صحابی]] بودن وی [[اختلاف]] است. طبق [[روایت]] [[شیبانی]]، وی از مخضرمین است؛ زیرا هنگامی که فرزندش [[کلاب]] به مدینه [[هجرت]] کرد، امیه با سرودن شعری، سبب شد تا رسول خدا {{صل}} وی را به ملازمت با پدرش [[فرمان]] دهد. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۶۷.</ref>، با رد روایت شیبانی احتمال صحابی بودن أمیه را تقویت کرده است؛ زیرا امیه از قبیله کنانه و [[همسایه]] [[قریش]] بود. ابن حجر روایاتی را که بیانگر وقوع این حادثه در [[زمان]] [[عمر بن خطاب]] است، منافی با احتمال صحابی بودن [[امیه]] ندانسته است.


طبق این [[روایات]] کلاب در [[زمان عمر]] به مدینه آمد و از [[طلحه]] و [[زبیر]] درباره [[بهترین]] عمل پرسید. آنان [[جهاد در راه خدا]] را بهترین عمل دانستند و او بر این اساس در [[فتح ایران]] شرکت کرد. امیه که در اثر فرتوتی نمی‌توانست دوری پسرش را [[تحمل]] کند، با سرودن شعری، علاقه وافر خود را به وی ابراز داشت. هنگامی که عمر از اوضاع طائف جویا شد، وی را از امیه و فرزندش [[آگاه]] کردند. او در نامه‌ای [[سعد بن ابی وقاص]] را [[مأمور]] بازگرداندن کلاب کرد و فرمان داد، کلاب تا زمان زنده بودن [[پدر]] و مادرش، همراه آنان باشد <ref>ابن ابی الدنیا، ص۸۰-۸۱؛ کراجکی، ص۲۵۲.</ref>.
طبق این [[روایات]] کلاب در [[زمان عمر]] به مدینه آمد و از [[طلحه]] و [[زبیر]] درباره [[بهترین]] عمل پرسید. آنان [[جهاد در راه خدا]] را بهترین عمل دانستند و او بر این اساس در [[فتح ایران]] شرکت کرد. امیه که در اثر فرتوتی نمی‌توانست دوری پسرش را [[تحمل]] کند، با سرودن شعری، علاقه وافر خود را به وی ابراز داشت. هنگامی که عمر از اوضاع طائف جویا شد، وی را از امیه و فرزندش [[آگاه]] کردند. او در نامه‌ای [[سعد بن ابی وقاص]] را [[مأمور]] بازگرداندن کلاب کرد و فرمان داد، کلاب تا زمان زنده بودن [[پدر]] و مادرش، همراه آنان باشد <ref>ابن ابی الدنیا، ص۸۰-۸۱؛ کراجکی، ص۲۵۲.</ref>.


به روایت «عُروه»، أمه فرزند دیگری نیز به نام اُبَیّ داشت که در داستان بالا گاهی نام وی به جای نام برادرش آمده است<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۲۷۷؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۷۸.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۶۰۶.</ref>، مانند این داستان را برای [[جناب بن حارثه]] نیز آورده است.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «امیة بن اسکر جندعی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۲۷-۱۲۸.</ref>
به روایت «عُروه»، أمه فرزند دیگری نیز به نام اُبَیّ داشت که در داستان بالا گاهی نام وی به جای نام برادرش آمده است<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۲۷۷؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۷۸.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۶۰۶.</ref>، مانند این داستان را برای [[جناب بن حارثه]] نیز آورده است.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «امیة بن اسکر جندعی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۲۷-۱۲۸.</ref>
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
خط ۲۲: خط ۱۸:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


{{صحابه}}
[[رده:امیة بن اسکر جندعی]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۲۷

مقدمه

أمیه را که فرزند حُرثان بن اسکر نیز گفته‌اند به تیره جندع از قبیله کنانه نسب می‌برد. او شاعر و از شریفان قومش بود و در جنگ فجار، میان قبایل کنانه و قیس شرکت داشته، اشعاری نیز در برتری قبیله کنانه سرود. او از معمرینی (کهنسالانی) بود که در طائف می‌زیست و در دوران پیری اسلام را درک کرده، به مدینه آمد و سرانجام در اثر کهولت سن[۱] یا فراق فرزندش [۲] عقلش تباه شد.

در مُخَضرَم [۳] یا صحابی بودن وی اختلاف است. طبق روایت شیبانی، وی از مخضرمین است؛ زیرا هنگامی که فرزندش کلاب به مدینه هجرت کرد، امیه با سرودن شعری، سبب شد تا رسول خدا (ص) وی را به ملازمت با پدرش فرمان دهد. ابن حجر[۴]، با رد روایت شیبانی احتمال صحابی بودن أمیه را تقویت کرده است؛ زیرا امیه از قبیله کنانه و همسایه قریش بود. ابن حجر روایاتی را که بیانگر وقوع این حادثه در زمان عمر بن خطاب است، منافی با احتمال صحابی بودن امیه ندانسته است.

طبق این روایات کلاب در زمان عمر به مدینه آمد و از طلحه و زبیر درباره بهترین عمل پرسید. آنان جهاد در راه خدا را بهترین عمل دانستند و او بر این اساس در فتح ایران شرکت کرد. امیه که در اثر فرتوتی نمی‌توانست دوری پسرش را تحمل کند، با سرودن شعری، علاقه وافر خود را به وی ابراز داشت. هنگامی که عمر از اوضاع طائف جویا شد، وی را از امیه و فرزندش آگاه کردند. او در نامه‌ای سعد بن ابی وقاص را مأمور بازگرداندن کلاب کرد و فرمان داد، کلاب تا زمان زنده بودن پدر و مادرش، همراه آنان باشد [۵].

به روایت «عُروه»، أمه فرزند دیگری نیز به نام اُبَیّ داشت که در داستان بالا گاهی نام وی به جای نام برادرش آمده است[۶]. ابن حجر[۷]، مانند این داستان را برای جناب بن حارثه نیز آورده است.[۸]

منابع

پانویس

  1. کراجکی، ص۲۵۲؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۶۴.
  2. ابن حجر، ج۵، ص۴۶۱.
  3. فردی که جاهلیت و اسلام را درک کرده ولی رسول خدا (ص) را ندیده است.
  4. ابن حجر، ج۱، ص۲۶۷.
  5. ابن ابی الدنیا، ص۸۰-۸۱؛ کراجکی، ص۲۵۲.
  6. ابن اثیر، ج۱، ص۲۷۷؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۷۸.
  7. ابن حجر، ج۱، ص۶۰۶.
  8. حسینیان مقدم، حسین، مقاله «امیة بن اسکر جندعی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۱۲۷-۱۲۸.