همسایه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

انسان موجودی اجتماعی است و در سایه زیست اجتماعی، به حق و حقوقی متقابل دست می‌یابد. دین اسلام نیز برای زندگی اجتماعی احکام و قوانینی وضع و در جهت بهبود روابط انسانی سفارش‌هایی کرده است. ملکه ایثار فضیلتی است که در سایه آن جوامع انسانی رنگ به‌خود می‌گیرند و کرامت انسان بیش از پیش نمایان می‌شود. از این‌رو قرآن کریم انصار را به‌دلیل از خودگذشتگی در برابر مهاجران مورد ستایش قرار می‌دهد: کسانی‌که قبل از مهاجران در مدینه جای گرفته و ایمان آورده‌اند، هرکس را که به‌سوی آنان کوچ کرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دل‌هایشان حسدی نمی‌یابند؛ و هر چند در خودشان احتجاجی [مبرم] باشد، آنها را بر خودشان مقدم می‌دارند و هرکس از خست نفس خود مصون ماند، ایشان رستگاران‌اند[۱].

براساس تعالیم دینی، زندگی اجتماعی انسان‌ها شکل می‌گیرد. امام علی (ع) در انگاره‌ای کلی، مردمان را به دو صنف تقسیم می‌کند: مردمان از دو دسته بیرون نیستند؛ یا در دین با تو برادرند، یا در آفرینش با تو برابر[۲].

از این سخن امام مشخص می‌شود که ملاک در زندگی اجتماعی و مهرورزی در روابط شهروندی، تنها انسان بودن است و دین و مسلک و مرام انسان‌ها در ارتباط با زندگی اجتماعی و مسئولیت‌های شهروندی دخالتی ندارد.

از جمله موارد و مصادیق زندگی اجتماعی، همسایگی است. همسایه در لغت به‌معنای هم‌جواری است به این معنا که دو تن یا دو خانواده در کنار هم خانه داشته باشند یا در دو قسمت یک خانه زندگی کنند. این معنا در زبان عربی در واژه "جار" به‌معنای پناهنده، حمایت شده، تحت حمایت و تحت کفالت، مفهوم یافته است. بر این اساس، همسایگان و پشتیبان یکدیگرند. همسایگان افزون بر قوانین و حق و حقوقی که در ارتباط با شهروندی و زیست اجتماعی تعریف می‌شود، از حقوق و مسئولیت‌هایی مضاعف نسبت به یکدیگر برخوردارند. اهمیت موضوع به‌قدری است که امام علی (ع) در بستر شهادت که آخرین و مهم‌ترین سفارش‌ها را به فرزندان خویش و دیگر مردمان دارد، به ان نیز اشاره می‌کند: شما را به خدا درباره همسایگان که سفارش پیامبر شماست و همواره درباره آنان سفارش می‌فرمود تا آنجا که ما گمان بردیم به‌زودی از ما ارث برند[۳].

در تعالیم اوصیا، همسایه چون خود فرد، یا فردی از افراد خانواده تصور شده است. امام علی (ع) آنجا که در نکوهش تعصب‌ورزی سخن می‌گوید، در علی حال در مورد تعصب در برخی صفات نیک از جمله همسایه‌داری سفارش می‌کند: پس برای خصلت‌های پسندیده تعصب داشته باشید؛ خصلت‌هایی مانند نگه‌داشت حق همسایه، وفا به پیمان، فرمان‌برداری از نیکوکاران و نافرمانیِ گردن‌کشان، احسان به هنگام چیرگی، خودداری از ستم و گردن‌کشی، مهم شمردن خون‌ریزی، رعایت انصاف نسبت به مردم، فرونشاندن خشم و دوری جستن از فساد در زمین[۴].

بنابر چنین تعالیمی، از پیامبر نقل است که جبرئیل در چندین نوبت بر ایشان فرود آمد و حضرتش را نسبت به همسایه سفارش کرده. نیز ایشان حفظ احترام همسایه را به‌مثابه احترام به مادر برمی‌شمردند. امام علی (ع) نیز حفظ هیچ حرمتی را چون حرمت همسایگی محترم نمی‌شمرد. از این‌رو انسان‌ها موظف‌اند با همسایگان خود خوش‌رفتاری کنند. در تعالیم اهل بیت، خوش‌رفتاری با همسایگان عدد آنها را افزایش می‌دهد و موجب آبادانی سرزمین‌ها می‌شود. مکتب دین مسئولیت‌هایی را برای همسایگی برمی‌شمرد. پیامبر اکرم (ص) تأمین قوت روزانه همسایه را از جمله مسئولیت‌ها برمی‌شمرد و شخصی را که نسبت به گرسنگی همسایه بی‌تفاوت باشد، مسلمان نمی‌داند. هم‌چنین تأمین نیازهای زندگی همسایه بر عهده همسایه است. پیامبر اکرم (ص) دریغ و بی‌تفاوتی نسبت به نیازهای همسایه و امانت ندادن مایحتاج زندگی به آنها را موجب دریغ خیر خداوند و واگذری آدمی به حال خویش می‌داند. هم‌چنین امام علی (ع) بخشی از نیکی و احسان به همسایگان را احوال‌پرسی از آنها می‌داند[۵].

حقوق همسایگی

امام سجاد (ع) در رساله حقوق خویش، بخشی از این حقوق را تبیین کرده‌اند: رعایت حقوق همسایه در غیاب او، گرامی داشتن و رعایت حرمت همسایه در حضور او، یاری همسایه، پرهیز از عیب‌جویی و عیب‌گویی، خیررسانی و نصیحت، حمایت از همسایه، بخشش و بردباری نسبت به همسایه[۶].

محدوده همسایگی

امام علی (ع) در سخنان خود به محدوده همسایگی اشاره داشته‌اند. طبق سخنان امام (ع)، محدوده همسایگی چهل خانه از چهار طرف را در بر می‌گیرد. یعنی در چنین محدوده‌ای بین افراد، رعایت حقوق همسایگی لازم است[۷].

اصول حاکم بر روابط همسایگان

روابط اعضای خانواده وابسته به نقش‌های آنهاست. پدر، مادر و فرزند، هر یک نقش ویژه‌ای دارند که تکالیف شرعی و اخلاقی خاصی را اقتضا می‌کند. اعضای خانواده نزدیکی عاطفی زیادی دارند.

روابط عاطفی خارج از محیط خانواده رقیق‌تر می‌شود و معمولاً تنظیم روابط به عهده حقوق و قانون گذاشته می‌شود. حرکت در چارچوب قوانین، نظم اجتماعی را پدید می‌آورد، ولی نظم حاصل از آن، کمال مطلوب نیست. نظم مطلوب نظمی است که اهدافی بالاتر را نیز تأمین کند. در مقررات اخلاقی اسلام دستورهایی وجود دارد که روابط عاطفی را از محدوده خانه به سمت و سوی اجتماع توسعه می‌دهد. با گسترش روابط عاطفی نظم اجتماعی در سطحی مطلوب‌تر برقرار می‌شود و امکان رشد معنوی اعضای جامعه بیشتر فراهم می‌شود.

یکی از عناوینی که به توسعه مناسبات عاطفی کمک می‌کند، همسایگی است. اعضای یک محله در اثر برخوردهای روزانه و داشتن منافع مشترک، ناگزیر باهم روابطی برقرار می‌کنند و تنظیم این روابط نیازمند ضابطه است. ضوابط قانونی برای حفظ حقوق همسایگان مقرر شده است. حفظ حقوق، نظم را در محله برقرار می‌کند و امنیت لازم برای زندگی را پدید می‌آورد، ولی نظم و امنیت مطلوب‌تری نیز قابل تحصیل است، مشروط بر آنکه حقوق را به قانون محدود نسازیم و برای همسایگان حقوق اخلاقی نیز قایل شویم.

امروزه متأسفانه در اثر ویژگی‌های زندگی جدید، انسان‌ها با همسایه‌های خود ارتباط کمتری دارند. چه بسا همسایه نزدیک ما انسان‌های بیچاره‌ای هستند، اما ما از احوال آنان بی‌خبریم یا برایمان مهم نیست. ممکن است شب‌ها همسایه از شدت گرسنگی و مشکلات زندگی و ما از شدت سیری نتوانیم بخوابیم. زندگی میکانیکی ما را از خود بیگانه می‌کند و عاطفه و محبت را نه تنها از کوچه و محله بلکه از خانه‌های ما به یغما می‌برد، اما ما دیوانه‌وار به دنبال آن هستیم. زندگی چنان بی‌روح شده که همه باید مثل ساعت کار کنند و فرصتی برای احوال‌پرسی همسایه نیست و اگر باشد؛ حوصله برقراری ارتباط با همسایه را نداریم، در حالی که دین ما به رعایت حقوق همسایه زیاد تأکید کرده است و رعایت آن می‌تواند جامعه‌ای مبتنی بر عطوفت، محبت و تعاون را تشکیل بدهد[۸].

پی‌آمدهای نیکی کردن با همسایه

آثار نیکی کردن با همسایه فراوان است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. پدید آمدن محیط صمیمی: مهم‌ترین اثر نیکی به همسایگان پدید آمدن محیط صمیمی میان آنهاست؛ زیرا نیکی به همسایگان موجب پیدایش محیطی سرشار از محبت می‌شود که به نوبه خود رفتار مثبت زیادی دارد.
  2. ایجاد زمینه تعاون و همکاری: در محیطی که افراد جامعه با هم‌دیگر رفتار برادرانه داشته باشد، امکان تعاون و همدردی و مشکل‌گشایی از کار یک دیگر فراهم می‌آید و پیوند همسایگان محکم می‌شود. در سایه این پیوند تأمین منافع مشترک عملی‌تر است.
  3. طولانی شدن عمر: امام صادق(ع) فرمودند: «همسایگی خوب موجب طولانی شدن عمر و آبادانی محیط زندگی است»[۹]. روشن است اگر محیط زندگی شاد باشد و انسان همسایگان خوبی داشته باشد، بر عمر افزوده می‌شود و کمتر احساس غربت و ناراحتی می‌کند.
  4. زیادی روزی: در روایت آمده است:«همسایگی خوب روزی را زیاد می‌کند» [۱۰].[۱۱]

منابع

پانویس

  1. وَالَّذِينَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ سوره حشر، آیه ۹.
  2. «إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  3. «اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ، فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷.
  4. «فَإِنْ كَانَ لَا بُدَّ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ، فَلْيَكُنْ تَعَصُّبُكُمْ لِمَكَارِمِ الْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ الْأَفْعَالِ وَ مَحَاسِنِ الْأُمُورِ الَّتِي تَفَاضَلَتْ فِيهَا الْمُجَدَاءُ وَ النُّجَدَاءُ مِنْ بُيُوتَاتِ الْعَرَبِ وَ يَعَاسِيبِ القَبَائِلِ، بِالْأَخْلَاقِ الرَّغِيبَةِ وَ الْأَحْلَامِ الْعَظِيمَةِ وَ الْأَخْطَارِ الْجَلِيلَةِ وَ الْآثَارِ الْمَحْمُودَةِ، فَتَعَصَّبُوا لِخِلَالِ الْحَمْدِ مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ وَ الْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ وَ الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ وَ الْمَعْصِيَةِ لِلْكِبْرِ وَ الْأَخْذِ بِالْفَضْلِ وَ الْكَفِّ عَنِ الْبَغْيِ وَ الْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ وَ الْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ وَ الْكَظْمِ لِلْغَيْظِ وَ اجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴.
  5. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۹۸ ـ ۸۹۹.
  6. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۸۹۹.
  7. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۹۰۰.
  8. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 120-122.
  9. «حُسْنُ الْجِوَارِ يَعْمُرُ الدِّيَارَ وَ يَزِيدُ فِي الْأَعْمَارِ»؛ میزان الحکمه، ح۳۰۰۰.
  10. «حُسْنُ الْجِوَارِ يَزِيدُ فِي الرِّزْقِ»؛ میزان الحکمه، ح۲۹۹۹.
  11. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 127-128.