جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
:<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[اوس بن حدثان نصری هوازنی در تاریخ اسلامی]] </div> | :<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[اوس بن حدثان نصری هوازنی در تاریخ اسلامی]] </div> | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[نسب]] او را چنین گفتهاند: [[ابو مالک اوس بن حدثان بن حارث بن عوف بن سعد بن ربیع بن سعد بن یربوع بن واثلة بن دهمان بن نصر بن معاویة بن بکر بن هوازن]]<ref>خلیفة بن خیاط، ص۱۰۸ و ۴۱۲؛ ابن حبان، ج۵، ص۳۸۲؛ ابن عساکر، ج۵۶، ص۳۶ و ۳۶۵.</ref>. گفتهاند ماجرای سوم از [[فجار]] اول که نزدیک بود میان [[کنانه]] و هوازن [[جنگی]] پدید آورد، درخصوص اوس بن حدثان بوده است. ماجرا از این قرار بود که اوس از یک نفر از [[قبیله]] کنانه طلبی داشت، ولی او [[دین]] خود را ادا نمیکرد. از اینرو، اوس به همراه خود میمونی را به بازار [[عکاظ]] آورد و پیوسته فریاد میزد: چه کسی این [[میمون]] را از من به مقدار پولی که بر [[ذمه]] فلانی دارم میخرد؟ وی با این کار قصد [[خوار]] کردن آن [[مرد]] [[کنانی]] را داشت. به همین دلیل، یکی از کنانه با [[شمشیر]] خود آن میمون را کشت و به دنبال آن اوس، [[هوازن]] را به کمک طلبید و آن مرد نیز کنانه را فریاد زد. طولی نکشید که افرادی از هر دو قبیله برابر هم قرار گرفتند. [[عبدالله بن جدعان]] واسطه شد و آنان را به دلیل [[جنگ]] بر سر کشته شدن یک میمون [[سرزنش]] کرد و صلحشان داد<ref>ابن حبیب بغدادی، ص۱۶۰ و ۱۶۱؛ جواد علی، ج۵، ص۳۸۱.</ref>. | [[نسب]] او را چنین گفتهاند: [[ابو مالک اوس بن حدثان بن حارث بن عوف بن سعد بن ربیع بن سعد بن یربوع بن واثلة بن دهمان بن نصر بن معاویة بن بکر بن هوازن]]<ref>خلیفة بن خیاط، ص۱۰۸ و ۴۱۲؛ ابن حبان، ج۵، ص۳۸۲؛ ابن عساکر، ج۵۶، ص۳۶ و ۳۶۵.</ref>. گفتهاند ماجرای سوم از [[فجار]] اول که نزدیک بود میان [[کنانه]] و هوازن [[جنگی]] پدید آورد، درخصوص اوس بن حدثان بوده است. ماجرا از این قرار بود که اوس از یک نفر از [[قبیله]] کنانه طلبی داشت، ولی او [[دین]] خود را ادا نمیکرد. از اینرو، اوس به همراه خود میمونی را به بازار [[عکاظ]] آورد و پیوسته فریاد میزد: چه کسی این [[میمون]] را از من به مقدار پولی که بر [[ذمه]] فلانی دارم میخرد؟ وی با این کار قصد [[خوار]] کردن آن [[مرد]] [[کنانی]] را داشت. به همین دلیل، یکی از کنانه با [[شمشیر]] خود آن میمون را کشت و به دنبال آن اوس، [[هوازن]] را به کمک طلبید و آن مرد نیز کنانه را فریاد زد. طولی نکشید که افرادی از هر دو قبیله برابر هم قرار گرفتند. [[عبدالله بن جدعان]] واسطه شد و آنان را به دلیل [[جنگ]] بر سر کشته شدن یک میمون [[سرزنش]] کرد و صلحشان داد<ref>ابن حبیب بغدادی، ص۱۶۰ و ۱۶۱؛ جواد علی، ج۵، ص۳۸۱.</ref>. | ||
کسی در [[صحابی]] بودن اوس تشکیک نکرده است. او را [[مدنی]] دانستهاند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. وی تنها چهار [[روایت]] از [[رسول خدا]]{{صل}} دارد. یکی از آنها مربوط به کیفیت پرداخت [[زکات]] فطره است<ref>ابن ابی عاصم، ج۳، ص۱۱۵؛ طبرانی، ج۱، ص۲۲۴؛ دارقطنی، ج۲، ص۱۲۷.</ref>. دیگری درباره کسی است که [[دروغ]] گفتن [[باطل]] و بیمورد را ترک کند که رسول خدا{{صل}} ضامن شده است مکانی در اطراف [[بهشت]] به او داده شود<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. روایت سوم اینکه اوس [[مأمور]] شد در ایام [[منی]] از طرف رسول خدا{{صل}} اعلام کند جز [[مؤمنان]] کسی به [[بهشت]] وارد نمیشود و ایام تشریق (روزهای یازدهم تا سیزدهم [[ذی حجه]])، ایام [[خوردن و آشامیدن]] است<ref>طبرانی، ج۱، ص۲۲۴؛ ذهبی، ج۱، ص۳۵؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۱۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. [[روایت]] چهارم نیز درباره [[ثواب]] [[صلوات]] بر [[رسول خدا]]{{صل}} است<ref>ابونعیم، ج۱، ص۳۰۵.</ref>. | کسی در [[صحابی]] بودن اوس تشکیک نکرده است. او را [[مدنی]] دانستهاند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. وی تنها چهار [[روایت]] از [[رسول خدا]] {{صل}} دارد. یکی از آنها مربوط به کیفیت پرداخت [[زکات]] فطره است<ref>ابن ابی عاصم، ج۳، ص۱۱۵؛ طبرانی، ج۱، ص۲۲۴؛ دارقطنی، ج۲، ص۱۲۷.</ref>. دیگری درباره کسی است که [[دروغ]] گفتن [[باطل]] و بیمورد را ترک کند که رسول خدا {{صل}} ضامن شده است مکانی در اطراف [[بهشت]] به او داده شود<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. روایت سوم اینکه اوس [[مأمور]] شد در ایام [[منی]] از طرف رسول خدا {{صل}} اعلام کند جز [[مؤمنان]] کسی به [[بهشت]] وارد نمیشود و ایام تشریق (روزهای یازدهم تا سیزدهم [[ذی حجه]])، ایام [[خوردن و آشامیدن]] است<ref>طبرانی، ج۱، ص۲۲۴؛ ذهبی، ج۱، ص۳۵؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۱۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. [[روایت]] چهارم نیز درباره [[ثواب]] [[صلوات]] بر [[رسول خدا]] {{صل}} است<ref>ابونعیم، ج۱، ص۳۰۵.</ref>. | ||
هرچند [[ابن حجر]]<ref>تقریب، ج۱، ص۳۱۲.</ref> [[اوس]] را از [[اصحاب]] معروف و شناخته شده رسول خدا{{صل}} میداند، اما [[ابن عبد البر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۹۷.</ref> گوید: اگر [[حدیث]] سوم اوس بن حدثان نبود، او را [[صحابی]] نمیدانستم. شاید علت این موضوع، ایرادی است که برخی از جمله [[ابن منده]] بر حدیث او گرفتهاند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۹۶ و همو، ج۱، ص۲۶۷.</ref>. از این رو، به نظر میرسد اینکه [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۰۸.</ref> تنها روایت سوم و [[ابن اثیر]] و ابن حجر روایت اول و دوم و سوم و [[ابونعیم]] هر چهار روایت را در ذیل نام اوس آوردهاند، ناشی از توجه به [[ارزش]] [[روایات]] او بوده است. | هرچند [[ابن حجر]]<ref>تقریب، ج۱، ص۳۱۲.</ref> [[اوس]] را از [[اصحاب]] معروف و شناخته شده رسول خدا {{صل}} میداند، اما [[ابن عبد البر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۹۷.</ref> گوید: اگر [[حدیث]] سوم اوس بن حدثان نبود، او را [[صحابی]] نمیدانستم. شاید علت این موضوع، ایرادی است که برخی از جمله [[ابن منده]] بر حدیث او گرفتهاند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۹۶ و همو، ج۱، ص۲۶۷.</ref>. از این رو، به نظر میرسد اینکه [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۰۸.</ref> تنها روایت سوم و [[ابن اثیر]] و ابن حجر روایت اول و دوم و سوم و [[ابونعیم]] هر چهار روایت را در ذیل نام اوس آوردهاند، ناشی از توجه به [[ارزش]] [[روایات]] او بوده است. | ||
هرچند ممکن است ایرادهایی بر [[احادیث]] اوس باشد، [[ضعف حدیث]] اول و دوم با توجه به «[[متابعت]] و شواهد» آنها از اصحابی دیگر چون [[ابوسعید خدری]]<ref>بخاری، الصحیح، ج۲، ص۱۳۸ و ۱۳۹، مسلم، ج۳، ص۶۹.</ref>، [[انس بن مالک]]<ref>ابن ماجه، ج۱، ص۱۹؛ ترمذی، ج۳، ص۲۴۱.</ref>، [[ابوامامه باهلی]]<ref>ابوداود، ج۲، ص۴۳۷؛ بیهقی، ج۱۰، ص۲۴۹؛ طبرانی، ج۸، ص۹۸ و ۱۸۶.</ref>، [[معاذ بن جبل]]<ref>طبرانی، ج۲۰، ص۱۱۰؛ هیثمی، ج۱، ص۱۵۷.</ref>، [[عبدالله بن عمر]]<ref>هیثمی، ج۱، ص۱۵۷.</ref> و [[ابن عباس]]<ref>بیهقی، ج۴، ص۱۶۷.</ref> میتواند [[ضعف]] آنها را جبران کند و از این راه، چنانچه صحابی بودن اوس از نظر ابن منده و ابن عبدالبر از طریق روایات او بوده است، اشکال آنان برطرف گردد. با این حال، درباره روایت چهارم به دلیل اینکه در [[منابع حدیثی]] دیگر از مالک بن اوس بن حدثان<ref>بخاری، الادب المفرد، ص۱۴۰.</ref> یا مالک از عمر<ref>جهضمی، ص۲۴.</ref> نقل شده، نظر ابونعیم را نمیتوان پذیرفت. | هرچند ممکن است ایرادهایی بر [[احادیث]] اوس باشد، [[ضعف حدیث]] اول و دوم با توجه به «[[متابعت]] و شواهد» آنها از اصحابی دیگر چون [[ابوسعید خدری]]<ref>بخاری، الصحیح، ج۲، ص۱۳۸ و ۱۳۹، مسلم، ج۳، ص۶۹.</ref>، [[انس بن مالک]]<ref>ابن ماجه، ج۱، ص۱۹؛ ترمذی، ج۳، ص۲۴۱.</ref>، [[ابوامامه باهلی]]<ref>ابوداود، ج۲، ص۴۳۷؛ بیهقی، ج۱۰، ص۲۴۹؛ طبرانی، ج۸، ص۹۸ و ۱۸۶.</ref>، [[معاذ بن جبل]]<ref>طبرانی، ج۲۰، ص۱۱۰؛ هیثمی، ج۱، ص۱۵۷.</ref>، [[عبدالله بن عمر]]<ref>هیثمی، ج۱، ص۱۵۷.</ref> و [[ابن عباس]]<ref>بیهقی، ج۴، ص۱۶۷.</ref> میتواند [[ضعف]] آنها را جبران کند و از این راه، چنانچه صحابی بودن اوس از نظر ابن منده و ابن عبدالبر از طریق روایات او بوده است، اشکال آنان برطرف گردد. با این حال، درباره روایت چهارم به دلیل اینکه در [[منابع حدیثی]] دیگر از مالک بن اوس بن حدثان<ref>بخاری، الادب المفرد، ص۱۴۰.</ref> یا مالک از عمر<ref>جهضمی، ص۲۴.</ref> نقل شده، نظر ابونعیم را نمیتوان پذیرفت. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
اوس بن حدثان روایت دیگری دارد که همان روایت منسوب به [[پیامبر]] است: {{متن حدیث|نَحْنُ مَعَاشِرَ اَلْأَنْبِيَاءِ لاَ نُورَثُ، مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ}}<ref>حمیری، ص۹۹؛ ابن شاذان، ص۲۵۶؛ تبریزی، ص۳۰۹؛ مجلسی، ج۲۲، ص۱۰۱ و ج۲۹، ص۱۳۴ و ۱۵۶.</ref>؛ هر چند [[سید مرتضی]]<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۴۵.</ref> بیان داشته و [[ابن ابی الحدید]]<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۲۷.</ref> نیز [[تأیید]] کرده است که در [[زمان]] [[منازعه]] [[ابوبکر]] با [[حضرت]] فاطمه، تنها ابوبکر [[راوی]] این [[حدیث]] بوده و پس از او، عمر در زمان خلافتش مدعی شد که [[عایشه]]، [[حفصه]] و اوس بن حدثان این [[روایت]] منسوب را [[شهادت]] دادهاند و به همین دلیل [[فقها]] گفتهاند [[فتوا]] میتواند به روایت [[صحابی]] واحد مستند باشد<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۲۳.</ref>. | اوس بن حدثان روایت دیگری دارد که همان روایت منسوب به [[پیامبر]] است: {{متن حدیث|نَحْنُ مَعَاشِرَ اَلْأَنْبِيَاءِ لاَ نُورَثُ، مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ}}<ref>حمیری، ص۹۹؛ ابن شاذان، ص۲۵۶؛ تبریزی، ص۳۰۹؛ مجلسی، ج۲۲، ص۱۰۱ و ج۲۹، ص۱۳۴ و ۱۵۶.</ref>؛ هر چند [[سید مرتضی]]<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۴۵.</ref> بیان داشته و [[ابن ابی الحدید]]<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۲۷.</ref> نیز [[تأیید]] کرده است که در [[زمان]] [[منازعه]] [[ابوبکر]] با [[حضرت]] فاطمه، تنها ابوبکر [[راوی]] این [[حدیث]] بوده و پس از او، عمر در زمان خلافتش مدعی شد که [[عایشه]]، [[حفصه]] و اوس بن حدثان این [[روایت]] منسوب را [[شهادت]] دادهاند و به همین دلیل [[فقها]] گفتهاند [[فتوا]] میتواند به روایت [[صحابی]] واحد مستند باشد<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۲۳.</ref>. | ||
اما صریح بیان [[امام صادق]]{{ع}} این است که در [[زمان ابوبکر]] این سه به این حدیث شهادت دادند. در این روایت، امام صادق{{ع}} از اوس، به «مردی از [[عرب]]» یاد کرده است که شاید کنایه از جایگاه [[پست]] [[اجتماعی]] او باشد. بنا بر گزارشی دیگر، وقتی ابوبکر براساس [[احتجاجات]] حضرت فاطمه{{ع}} [[سخن]] او را پذیرفت و نوشتهای مبنی بر اختصاص [[فدک]] به آن حضرت داد، عمر آن را از او گرفت و نوشته را از بین برد و گفت: [اوس بن حدثان این سخن [[رسول خدا]]{{صل}} را روایت کرده است<ref>قمی، ج۲، ص۱۵۶؛ مجلسی، ج۲۹، ص۱۳۴.</ref>. | اما صریح بیان [[امام صادق]] {{ع}} این است که در [[زمان ابوبکر]] این سه به این حدیث شهادت دادند. در این روایت، امام صادق {{ع}} از اوس، به «مردی از [[عرب]]» یاد کرده است که شاید کنایه از جایگاه [[پست]] [[اجتماعی]] او باشد. بنا بر گزارشی دیگر، وقتی ابوبکر براساس [[احتجاجات]] حضرت فاطمه {{ع}} [[سخن]] او را پذیرفت و نوشتهای مبنی بر اختصاص [[فدک]] به آن حضرت داد، عمر آن را از او گرفت و نوشته را از بین برد و گفت: [اوس بن حدثان این سخن [[رسول خدا]] {{صل}} را روایت کرده است<ref>قمی، ج۲، ص۱۵۶؛ مجلسی، ج۲۹، ص۱۳۴.</ref>. | ||
در نقلهای دیگر، [[عثمان]]<ref>طبری شیعی، ص۵۰۸.</ref> و [[عروة بن زبیر]]<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۲۴.</ref> [[راوی حدیث]] را مالک بن اوس بن حدثان یعنی پسر اوس معرفی کردهاند. بیشتر [[روایات]] دیگر نیز راوی حدیث را مالک گفتهاند و از این رو، شاید همین درست باشد و راوی [[اشتباه]] کرده است. | در نقلهای دیگر، [[عثمان]]<ref>طبری شیعی، ص۵۰۸.</ref> و [[عروة بن زبیر]]<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۲۴.</ref> [[راوی حدیث]] را مالک بن اوس بن حدثان یعنی پسر اوس معرفی کردهاند. بیشتر [[روایات]] دیگر نیز راوی حدیث را مالک گفتهاند و از این رو، شاید همین درست باشد و راوی [[اشتباه]] کرده است. |