جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
|||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{سیره معصوم}} | {{سیره معصوم}} | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = بنی امیه | |||
| عنوان مدخل = [[بنی امیه]] | |||
| مداخل مرتبط = [[بنی امیه در قرآن]] - [[بنی امیه در نهج البلاغه]] - [[بنی امیه در حدیث]] - [[بنی امیه در تاریخ اسلامی]] - [[بنی امیه در معارف و سیره نبوی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==[[مظلومیت پیامبر خاتم]] در برخورد با [[بنیامیه]]== | == [[مظلومیت پیامبر خاتم]] در برخورد با [[بنیامیه]] == | ||
===[[مظلومیت پیامبر]]{{صل}} در تأثیر ژنتیک [[حسادت]] در بنیامیه=== | === [[مظلومیت پیامبر]] {{صل}} در تأثیر ژنتیک [[حسادت]] در بنیامیه === | ||
[[بنیهاشم]] اصیلترین خانوادهای بودند که در [[مکه]] به [[خوش نامی]] و خوش خدمتی به [[حجاج]] [[شهرت]] داشتند. بزرگان این [[خانواده]] به [[سیادت]] و [[سروری]] مکه مفتخر بودند و از دیر باز مورد [[رشک]] و حسادت [[قبیله]] بنیامیه واقع شده بودند و این حسادت که از [[امیه بن عبد شمس]] آغاز شده بود، گویا به شکل ژنتیک و [[وراثت]] در [[اولاد]] و [[ذریه]] آنها به [[ارث]] رسید. [[کینه]] [[ابوسفیان]] نسبت به پیامبر{{صل}} و [[عداوت]] و [[دشمنی]] [[معاویه]] نسبت به [[امیر المؤمنین]] و [[خشونت]] و [[قهر]] یزید نسبت به [[سید الشهداء]] تا پایان [[حکومت]] هزار ماهه [[امویان]] ترجمان این [[حقیقت]] تلخ است. | [[بنیهاشم]] اصیلترین خانوادهای بودند که در [[مکه]] به [[خوش نامی]] و خوش خدمتی به [[حجاج]] [[شهرت]] داشتند. بزرگان این [[خانواده]] به [[سیادت]] و [[سروری]] مکه مفتخر بودند و از دیر باز مورد [[رشک]] و حسادت [[قبیله]] بنیامیه واقع شده بودند و این حسادت که از [[امیه بن عبد شمس]] آغاز شده بود، گویا به شکل ژنتیک و [[وراثت]] در [[اولاد]] و [[ذریه]] آنها به [[ارث]] رسید. [[کینه]] [[ابوسفیان]] نسبت به پیامبر {{صل}} و [[عداوت]] و [[دشمنی]] [[معاویه]] نسبت به [[امیر المؤمنین]] و [[خشونت]] و [[قهر]] یزید نسبت به [[سید الشهداء]] تا پایان [[حکومت]] هزار ماهه [[امویان]] ترجمان این [[حقیقت]] تلخ است. | ||
[[تاریخ]] [[شاهد]] است که در سالهای [[تنگدستی]]، [[خشکسالی]] و [[قحطی]] جز هاشم کسی نبود که به [[مردم]] مکه کمک کند، از این رو به هاشم، [[پدر]] و بزرگ [[سرزمین]] بطحا میگفتند. او هم در [[زمان]] تنگنا و [[سختی]] و هم زمان [[گشایش]] و [[رفاه]]، همواره سفرهاش گسترده بود. او به تمام [[در راه ماندگان]] کمک میکرد و افراد بیمناک را [[پناه]] میداد. امیه بن عبد شمس بر موقعیت هاشم [[حسد]] میبرد و با [[تکلف]] میخواست با هاشم در [[بذل و بخشش]] [[رقابت]] کند و مانند او [[رفتار]] نماید؛ ولی او نتوانست رقابت را ادامه دهد و مورد [[سرزنش]] [[قریش]] واقع شد. بدین جهت هاشم را به مفاخره [[دعوت]] کرد. هاشم نپذیرفت؛ ولی در پی [[اصرار]] امیه قرار گذاشتند هر کدام را داور پس از مفاخره محکوم کرد پنجاه شتر به دیگری بدهد و مدت ده سال [[حق]] سکونت در مکه را نداشته باشد و بالاجبار از مکه کوچ کند و در پایان داور به نفع هاشم نظر داد و او را از امیه بالاتر دانست. آنگاه امیه پنجاه شتر کشت و سپس به [[شام]] کوچ کرد این اولین بذر دشمنی بود که میان دو خانواده [[اموی]] و [[هاشمی]] پاشیده شد<ref>عدالت صحابه، ص۴۱۵.</ref>. | [[تاریخ]] [[شاهد]] است که در سالهای [[تنگدستی]]، [[خشکسالی]] و [[قحطی]] جز هاشم کسی نبود که به [[مردم]] مکه کمک کند، از این رو به هاشم، [[پدر]] و بزرگ [[سرزمین]] بطحا میگفتند. او هم در [[زمان]] تنگنا و [[سختی]] و هم زمان [[گشایش]] و [[رفاه]]، همواره سفرهاش گسترده بود. او به تمام [[در راه ماندگان]] کمک میکرد و افراد بیمناک را [[پناه]] میداد. امیه بن عبد شمس بر موقعیت هاشم [[حسد]] میبرد و با [[تکلف]] میخواست با هاشم در [[بذل و بخشش]] [[رقابت]] کند و مانند او [[رفتار]] نماید؛ ولی او نتوانست رقابت را ادامه دهد و مورد [[سرزنش]] [[قریش]] واقع شد. بدین جهت هاشم را به مفاخره [[دعوت]] کرد. هاشم نپذیرفت؛ ولی در پی [[اصرار]] امیه قرار گذاشتند هر کدام را داور پس از مفاخره محکوم کرد پنجاه شتر به دیگری بدهد و مدت ده سال [[حق]] سکونت در مکه را نداشته باشد و بالاجبار از مکه کوچ کند و در پایان داور به نفع هاشم نظر داد و او را از امیه بالاتر دانست. آنگاه امیه پنجاه شتر کشت و سپس به [[شام]] کوچ کرد این اولین بذر دشمنی بود که میان دو خانواده [[اموی]] و [[هاشمی]] پاشیده شد<ref>عدالت صحابه، ص۴۱۵.</ref>. | ||
استمرار این [[کینهورزی]] را در [[انتقامگیری]] و [[ظلم]] بر [[اولاد]] هاشم میتوان [[مشاهده]] کرد. صفحات [[تاریخ]] از [[ظهور]] این [[حقد]] و [[کینهها]] خونین است. در روایتی به طور صحیح از [[رسول خدا]] آمده است: {{متن حدیث|إِذَا بلغت بنو امیه اربعین اتخذوا عبادالله خولا و مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ كِتَابَ اللَّهِ دَغَلًا}} هنگامی که [[بنی امیه]] به چهل نفر برسند، [[بندگان خدا]] را برده و [[مال]] [[خدا]] را [[بخشش]] و [[کتاب خدا]] را وسیله [[سوء]] استفاده قرار میدهند<ref>ترجمه الغدیر، ج۹، ص۲۵۲.</ref>. | استمرار این [[کینهورزی]] را در [[انتقامگیری]] و [[ظلم]] بر [[اولاد]] هاشم میتوان [[مشاهده]] کرد. صفحات [[تاریخ]] از [[ظهور]] این [[حقد]] و [[کینهها]] خونین است. در روایتی به طور صحیح از [[رسول خدا]] آمده است: {{متن حدیث|إِذَا بلغت بنو امیه اربعین اتخذوا عبادالله خولا و مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ كِتَابَ اللَّهِ دَغَلًا}} هنگامی که [[بنی امیه]] به چهل نفر برسند، [[بندگان خدا]] را برده و [[مال]] [[خدا]] را [[بخشش]] و [[کتاب خدا]] را وسیله [[سوء]] استفاده قرار میدهند<ref>ترجمه الغدیر، ج۹، ص۲۵۲.</ref>. | ||
[[ابوسفیان]] در پاسخ به این [[پرسش]] [[پیامبر]]{{صل}} که چرا با اینکه میدانی من [[رسول]] خدایم با من میجنگی؟ گفت: میدانم تو راست میگویی! اما تو جایگاه مرا در [[قریش]] میدانی و چیزی آوردهای که با آن، دیگر بزرگی و شرفی برای من نمیماند. سپس با تو از سر [[حمیت]] و [[کراهت]] میجنگم<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۱۶.</ref> | [[ابوسفیان]] در پاسخ به این [[پرسش]] [[پیامبر]] {{صل}} که چرا با اینکه میدانی من [[رسول]] خدایم با من میجنگی؟ گفت: میدانم تو راست میگویی! اما تو جایگاه مرا در [[قریش]] میدانی و چیزی آوردهای که با آن، دیگر بزرگی و شرفی برای من نمیماند. سپس با تو از سر [[حمیت]] و [[کراهت]] میجنگم<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۱۶.</ref><ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۵۶.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[شجره ملعونه]] | * [[شجره ملعونه]] | ||
* [[طلقاء]] | * [[طلقاء]] | ||
خط ۱۹: | خط ۲۳: | ||
* [[ابوسفیان صخر بن حرب]] | * [[ابوسفیان صخر بن حرب]] | ||
* [[معاویة بن ابی سفیان]] | * [[معاویة بن ابی سفیان]] | ||
{{پایان | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۳۰: | خط ۳۴: | ||
[[رده:بنی امیه]] | [[رده:بنی امیه]] | ||