حارث بن قیس بن عدی سهمی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{امامت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر | عنوان مدخل = حارث بن قیس بن عدی سهمی | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} == آشنایی اجمالی == او از بنی سهم، تیره‌ای از قریش است<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۶۴.</ref>. وی در زمان جاهلیت از بزرگان...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر
| موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر
خط ۷: خط ۶:
}}
}}
== آشنایی اجمالی ==
== آشنایی اجمالی ==
او از [[بنی سهم]]، تیره‌ای از [[قریش]] است<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۶۴.</ref>. وی در [[زمان جاهلیت]] از بزرگان قریش و دارای امر [[قضاوت]] بود و اموالی که قریش برای خدایانشان علامت‌گذاری می‌کردند نزد او جمع می‌شد<ref>زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ج۲، ص۹۰۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.</ref>. چنان که او را یکی از ده نفری دانسته‌اند که در زمان جاهلیت بزرگواری‌های قریش به او می‌رسید<ref>زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ج۲، ص۹۰۵.</ref>. او را در شمار استهزاء‌کنندگان [[رسول خدا]]{{صل}} آورده<ref>زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ج۲، ص۹۰۵.</ref>، و گفته‌اند [[آیه]]: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref> درباره وی نازل شده است<ref>مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۲، ص۴۳۸؛ ج۳، ص۲۱۴؛ طبری، تاریخ، ج۱۴، ص۹۶؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ج۷، ص۱۲۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱.</ref>. به نظر [[ابن حبیب]]<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۳۸۷.</ref> [[سبب نزول]] این آیه آن بود که [[حارث بن قیس]] چند [[بت]] داشت. او به هر سنگی می‌رسید که از بت سنگی خودش زیباتر بود آن را بر می‌داشت و بت خود را دور می‌انداخت. بنا بر [[نقلی]] [[سورۀ کافرون]] نیز درباره عده‌ای از جمله حارث بن قیس نازل شده است<ref>بغوی، معجم الصحابه، ج۴، ص۵۳۵؛ طبرسی، علی بن فضل، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۳.</ref>.
او از [[بنی سهم]]، تیره‌ای از [[قریش]] است<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۶۴.</ref>. وی در [[زمان جاهلیت]] از بزرگان قریش و دارای امر [[قضاوت]] بود و اموالی که قریش برای خدایانشان علامت‌گذاری می‌کردند نزد او جمع می‌شد<ref>زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ج۲، ص۹۰۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.</ref>. چنان که او را یکی از ده نفری دانسته‌اند که در زمان جاهلیت بزرگواری‌های قریش به او می‌رسید<ref>زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ج۲، ص۹۰۵.</ref>. او را در شمار استهزاء‌کنندگان [[رسول خدا]] {{صل}} آورده<ref>زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ج۲، ص۹۰۵.</ref>، و گفته‌اند [[آیه]]: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref> درباره وی نازل شده است<ref>مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۲، ص۴۳۸؛ ج۳، ص۲۱۴؛ طبری، تاریخ، ج۱۴، ص۹۶؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ج۷، ص۱۲۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱.</ref>. به نظر [[ابن حبیب]]<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۳۸۷.</ref> [[سبب نزول]] این آیه آن بود که [[حارث بن قیس]] چند [[بت]] داشت. او به هر سنگی می‌رسید که از بت سنگی خودش زیباتر بود آن را بر می‌داشت و بت خود را دور می‌انداخت. بنا بر [[نقلی]] [[سورۀ کافرون]] نیز درباره عده‌ای از جمله حارث بن قیس نازل شده است<ref>بغوی، معجم الصحابه، ج۴، ص۵۳۵؛ طبرسی، علی بن فضل، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۳.</ref>.


پسر وی - [[حارث بن حارث]] - را از [[صحابه]] دانسته‌اند اما درباره [[صحابی]] بودن خودش [[اختلاف]] است. [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۳.</ref> وی را در شمار صحابه آورده است. اما برخی گفته‌اند: کسی را جز ابن عبدالبر ندیدیم که حارث را از صحابه بداند و درست آن است که او از استهزاءکنندگان بود<ref>ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۰۷.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.</ref> پس از اشاره به خبری که براساس آن گویند [[شرافت]] و بزرگی در [[زمان جاهلیت]] به ده نفر از [[قریش]] از جمله حارث می‌رسید تا آنکه به [[اسلام]] متصل شد، گوید: اینکه گفته‌اند بزرگی و [[شرف]] میان آنان وجود داشت تا آنکه به اسلام متصل شد، دلالت بر [[صحابی]] بودن حارث ندارد؛ چراکه ممکن است منظور، اتصال شرافت به [[فرزندان]] آنان باشد. ابن حجر<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.</ref> سپس گوید: البته با آنکه [[مورخان]] دیگر نیز حارث را در شمار استهزاءکنندگان آورده‌اند، اما مانعی ندارد که وی [[توبه]] کرده و در شمار [[صحابه]] درآمده و [[هجرت]] کرده باشد و {{متن قرآن|إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ}}<ref>«ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۵.</ref>. [[صراحت]] در توبه نکردن بعضی از آنان ندارد. مؤید این نظر آن است که [[ابن اسحاق]] به هنگام گزارش چگونگی درگذشت استهزاءکنندگان، حارث را «[[حارث بن غیطله]]» یا «[[حارث بن طلاطله]]»<ref>ر.ک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۰.</ref> معرفی کرده و [[نسب]] او را به «خزاعه» رسانده است در حالی که [[عکرمه]] ([[راوی]]) او را «[[حارث بن قیس]]» دانسته که در این صورت «حارث بن غبطله» غیر از «حارث بن قیس سهمی» است<ref>ر.ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.</ref>. به نظر می‌رسد ابن حجر در این مورد [[اشتباه]] کرده و «حارث بن قیس» همان «حارث بن غبطله» باشد؛ زیرا «غبطله» [[همسر]] «قیس بن عدی» بوده و فرزندان قیس را به مادرشان «غبطله» نیز منسوب کرده‌اند<ref>ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱؛ نیز، ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۱، ص۹۰؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ج۴، ص۳۰۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۲۷۳؛ ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۵۸۰.</ref>. تنها مشکل باقیمانده این است که اگر حارث بن طلاطله [[خزاعی]] باشد نمی‌تواند با حارث بن قیس که سهمی است یکی باشند اگرچه نام [[مادر]] «حارث بن طلاطله» را نیز «عیطله»<ref>طبرسی، علی بن فضل، مجمع البیان، ج۶، ص۱۳۳؛ شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۰، ص۲۵۴.</ref> و [[عنطله]]<ref>شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۴۶۱.</ref> آورده‌اند که به احتمال تصحیف «غیطله» است و [[گمان]] می‌رود مصداق آن دو نام یک نفر بوده و در انتساب یا معرفی او اشتباهی صورت گرفته باشد. به هر حال براساس خبر برخی منابع، حارث [[اسلام]] آورد و با پسرانش، حارث، [[بشر]] و [[معمر]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.</ref>. به گفته [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۴۶۹.</ref>، [[اسحاق بن بشر]] نقل کرده است که [[حارث بن قیس]] در اجنادین (به سال ۱۳) کشته شد اما به نظر ابن عساکر این [[اشتباه]] است و درست آن است که [[سائب بنحارث بن قیس بن عدی سهمی|سائب]] و حارث، [[پسران]] حارث بن قیس در [[اجنادین]] کشته شدند. چنان که برخی منابع از چند پسر دیگر حارث به نام‌های [[عبدالله بن حارث بن قیس بن عدی سهمی|عبدالله]]، [[تمیم بن حارث بن قیس بن عدی سهمی|تمیم]]، [[حجاج بن حارث بن قیس بن عدی سهمی|حجاج]] و [[سعید بن حارث بن قیس بن عدی سهمی|سعید]] نام برده‌اند که در اجنادین کشته شدند<ref>برای نمونه، ر.ک: زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ج۲، ص۹۰۵ و ۹۰۶.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حارث بن قیس بن عدی سهمی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۴۸۷-۴۸۸.</ref>
پسر وی - [[حارث بن حارث]] - را از [[صحابه]] دانسته‌اند اما درباره [[صحابی]] بودن خودش [[اختلاف]] است. [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۳.</ref> وی را در شمار صحابه آورده است. اما برخی گفته‌اند: کسی را جز ابن عبدالبر ندیدیم که حارث را از صحابه بداند و درست آن است که او از استهزاءکنندگان بود<ref>ر. ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۰۷.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.</ref> پس از اشاره به خبری که براساس آن گویند [[شرافت]] و بزرگی در [[زمان جاهلیت]] به ده نفر از [[قریش]] از جمله حارث می‌رسید تا آنکه به [[اسلام]] متصل شد، گوید: اینکه گفته‌اند بزرگی و [[شرف]] میان آنان وجود داشت تا آنکه به اسلام متصل شد، دلالت بر [[صحابی]] بودن حارث ندارد؛ چراکه ممکن است منظور، اتصال شرافت به [[فرزندان]] آنان باشد. ابن حجر<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.</ref> سپس گوید: البته با آنکه [[مورخان]] دیگر نیز حارث را در شمار استهزاءکنندگان آورده‌اند، اما مانعی ندارد که وی [[توبه]] کرده و در شمار [[صحابه]] درآمده و [[هجرت]] کرده باشد و {{متن قرآن|إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ}}<ref>«ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۵.</ref>. [[صراحت]] در توبه نکردن بعضی از آنان ندارد. مؤید این نظر آن است که [[ابن اسحاق]] به هنگام گزارش چگونگی درگذشت استهزاءکنندگان، حارث را «[[حارث بن غیطله]]» یا «[[حارث بن طلاطله]]»<ref>ر. ک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۰.</ref> معرفی کرده و [[نسب]] او را به «خزاعه» رسانده است در حالی که [[عکرمه]] ([[راوی]]) او را «[[حارث بن قیس]]» دانسته که در این صورت «حارث بن غبطله» غیر از «حارث بن قیس سهمی» است<ref>ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.</ref>. به نظر می‌رسد ابن حجر در این مورد [[اشتباه]] کرده و «حارث بن قیس» همان «حارث بن غبطله» باشد؛ زیرا «غبطله» [[همسر]] «قیس بن عدی» بوده و فرزندان قیس را به مادرشان «غبطله» نیز منسوب کرده‌اند<ref>ر. ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱؛ نیز، ر. ک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۱، ص۹۰؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ج۴، ص۳۰۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۲۷۳؛ ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۵۸۰.</ref>. تنها مشکل باقیمانده این است که اگر حارث بن طلاطله [[خزاعی]] باشد نمی‌تواند با حارث بن قیس که سهمی است یکی باشند اگرچه نام [[مادر]] «حارث بن طلاطله» را نیز «عیطله»<ref>طبرسی، علی بن فضل، مجمع البیان، ج۶، ص۱۳۳؛ شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۰، ص۲۵۴.</ref> و [[عنطله]]<ref>شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۴۶۱.</ref> آورده‌اند که به احتمال تصحیف «غیطله» است و [[گمان]] می‌رود مصداق آن دو نام یک نفر بوده و در انتساب یا معرفی او اشتباهی صورت گرفته باشد. به هر حال براساس خبر برخی منابع، حارث [[اسلام]] آورد و با پسرانش، حارث، [[بشر]] و [[معمر]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.</ref>. به گفته [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۴۶۹.</ref>، [[اسحاق بن بشر]] نقل کرده است که [[حارث بن قیس]] در اجنادین (به سال ۱۳) کشته شد اما به نظر ابن عساکر این [[اشتباه]] است و درست آن است که [[سائب بنحارث بن قیس بن عدی سهمی|سائب]] و حارث، [[پسران]] حارث بن قیس در [[اجنادین]] کشته شدند. چنان که برخی منابع از چند پسر دیگر حارث به نام‌های [[عبدالله بن حارث بن قیس بن عدی سهمی|عبدالله]]، [[تمیم بن حارث بن قیس بن عدی سهمی|تمیم]]، [[حجاج بن حارث بن قیس بن عدی سهمی|حجاج]] و [[سعید بن حارث بن قیس بن عدی سهمی|سعید]] نام برده‌اند که در اجنادین کشته شدند<ref>برای نمونه، ر. ک: زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ج۲، ص۹۰۵ و ۹۰۶.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حارث بن قیس بن عدی سهمی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۴۸۷-۴۸۸.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
*[[بنی سهم]] (قبیله)
* [[بنی سهم]] (قبیله)
*[[قریش]] (قبیله)
* [[قریش]] (قبیله)
*[[حارث بن حارث بن قیس بن عدی سهمی]] (فرزند)
* [[حارث بن حارث بن قیس بن عدی سهمی]] (فرزند)
*[[سائب بن حارث بن قیس بن عدی سهمی]] (فرزند)
* [[سائب بن حارث بن قیس بن عدی سهمی]] (فرزند)
*[[عبدالله بن حارث بن قیس بن عدی سهمی]] (فرزند)
* [[عبدالله بن حارث بن قیس بن عدی سهمی]] (فرزند)
*[[تمیم بن حارث بن قیس بن عدی سهمی]] (فرزند)
* [[تمیم بن حارث بن قیس بن عدی سهمی]] (فرزند)
*[[حجاج بن حارث بن قیس بن عدی سهمی]] (فرزند)
* [[حجاج بن حارث بن قیس بن عدی سهمی]] (فرزند)
*[[سعید بن حارث بن قیس بن عدی سهمی]] (فرزند)
* [[سعید بن حارث بن قیس بن عدی سهمی]] (فرزند)
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}


خط ۳۱: خط ۳۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۳۱

آشنایی اجمالی

او از بنی سهم، تیره‌ای از قریش است[۱]. وی در زمان جاهلیت از بزرگان قریش و دارای امر قضاوت بود و اموالی که قریش برای خدایانشان علامت‌گذاری می‌کردند نزد او جمع می‌شد[۲]. چنان که او را یکی از ده نفری دانسته‌اند که در زمان جاهلیت بزرگواری‌های قریش به او می‌رسید[۳]. او را در شمار استهزاء‌کنندگان رسول خدا (ص) آورده[۴]، و گفته‌اند آیه: ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ[۵] درباره وی نازل شده است[۶]. به نظر ابن حبیب[۷] سبب نزول این آیه آن بود که حارث بن قیس چند بت داشت. او به هر سنگی می‌رسید که از بت سنگی خودش زیباتر بود آن را بر می‌داشت و بت خود را دور می‌انداخت. بنا بر نقلی سورۀ کافرون نیز درباره عده‌ای از جمله حارث بن قیس نازل شده است[۸].

پسر وی - حارث بن حارث - را از صحابه دانسته‌اند اما درباره صحابی بودن خودش اختلاف است. ابن عبدالبر[۹] وی را در شمار صحابه آورده است. اما برخی گفته‌اند: کسی را جز ابن عبدالبر ندیدیم که حارث را از صحابه بداند و درست آن است که او از استهزاءکنندگان بود[۱۰]. ابن حجر[۱۱] پس از اشاره به خبری که براساس آن گویند شرافت و بزرگی در زمان جاهلیت به ده نفر از قریش از جمله حارث می‌رسید تا آنکه به اسلام متصل شد، گوید: اینکه گفته‌اند بزرگی و شرف میان آنان وجود داشت تا آنکه به اسلام متصل شد، دلالت بر صحابی بودن حارث ندارد؛ چراکه ممکن است منظور، اتصال شرافت به فرزندان آنان باشد. ابن حجر[۱۲] سپس گوید: البته با آنکه مورخان دیگر نیز حارث را در شمار استهزاءکنندگان آورده‌اند، اما مانعی ندارد که وی توبه کرده و در شمار صحابه درآمده و هجرت کرده باشد و ﴿إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ[۱۳]. صراحت در توبه نکردن بعضی از آنان ندارد. مؤید این نظر آن است که ابن اسحاق به هنگام گزارش چگونگی درگذشت استهزاءکنندگان، حارث را «حارث بن غیطله» یا «حارث بن طلاطله»[۱۴] معرفی کرده و نسب او را به «خزاعه» رسانده است در حالی که عکرمه (راوی) او را «حارث بن قیس» دانسته که در این صورت «حارث بن غبطله» غیر از «حارث بن قیس سهمی» است[۱۵]. به نظر می‌رسد ابن حجر در این مورد اشتباه کرده و «حارث بن قیس» همان «حارث بن غبطله» باشد؛ زیرا «غبطله» همسر «قیس بن عدی» بوده و فرزندان قیس را به مادرشان «غبطله» نیز منسوب کرده‌اند[۱۶]. تنها مشکل باقیمانده این است که اگر حارث بن طلاطله خزاعی باشد نمی‌تواند با حارث بن قیس که سهمی است یکی باشند اگرچه نام مادر «حارث بن طلاطله» را نیز «عیطله»[۱۷] و عنطله[۱۸] آورده‌اند که به احتمال تصحیف «غیطله» است و گمان می‌رود مصداق آن دو نام یک نفر بوده و در انتساب یا معرفی او اشتباهی صورت گرفته باشد. به هر حال براساس خبر برخی منابع، حارث اسلام آورد و با پسرانش، حارث، بشر و معمر به حبشه هجرت کرد[۱۹]. به گفته ابن عساکر[۲۰]، اسحاق بن بشر نقل کرده است که حارث بن قیس در اجنادین (به سال ۱۳) کشته شد اما به نظر ابن عساکر این اشتباه است و درست آن است که سائب و حارث، پسران حارث بن قیس در اجنادین کشته شدند. چنان که برخی منابع از چند پسر دیگر حارث به نام‌های عبدالله، تمیم، حجاج و سعید نام برده‌اند که در اجنادین کشته شدند[۲۱].[۲۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۶۴.
  2. زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ج۲، ص۹۰۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.
  3. زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ج۲، ص۹۰۵.
  4. زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ج۲، ص۹۰۵.
  5. «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
  6. مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۲، ص۴۳۸؛ ج۳، ص۲۱۴؛ طبری، تاریخ، ج۱۴، ص۹۶؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ج۷، ص۱۲۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱.
  7. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۳۸۷.
  8. بغوی، معجم الصحابه، ج۴، ص۵۳۵؛ طبرسی، علی بن فضل، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۳.
  9. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۳.
  10. ر. ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۰۷.
  11. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.
  12. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.
  13. «ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۵.
  14. ر. ک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۰.
  15. ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.
  16. ر. ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱؛ نیز، ر. ک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۱، ص۹۰؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ج۴، ص۳۰۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۲۷۳؛ ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۵۸۰.
  17. طبرسی، علی بن فضل، مجمع البیان، ج۶، ص۱۳۳؛ شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۰، ص۲۵۴.
  18. شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۴۶۱.
  19. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۳۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۸۶.
  20. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۴۶۹.
  21. برای نمونه، ر. ک: زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ج۲، ص۹۰۵ و ۹۰۶.
  22. خانجانی، قاسم، مقاله «حارث بن قیس بن عدی سهمی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۸۷-۴۸۸.