حسن سلوک در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{نبوت}}
{{نبوت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
{{مدخل مرتبط
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[حسن سلوک]]''' است. "'''حسن سلوک'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = حسن سلوک
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = حسن سلوک
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حسن سلوک در قرآن]] | [[حسن سلوک در حدیث]] | [[حسن سلوک در کلام اسلامی]]</div>
| مداخل مرتبط = [[حسن سلوک در قرآن]] - [[حسن سلوک در حدیث]] - [[حسن سلوک در کلام اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = حسن سلوک (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[حسن سلوک (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
}}
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==تنظیم آیات احسن به ترتیب مصحفی آن==
== [[کلمات قصار]] پیرامون [[حسن]] [[سلوک]] ==
#{{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}}<ref>«رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوش‌رنگ (و نگار)‌تر از خداوند کیست؟ و ما پرستندگان اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۸.</ref>.
در غررالحکم و دررالکلم در “باب حسن السلوک” سخنانی به اقتصار از مولای [[موحدان]]، [[امیرالمؤمنین]]، [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، بیان شده که در این جا برخی از آنها را [[نقل]] می‌کنیم:
#{{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا}}<ref>«و چون به شما درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید؛ بی‌گمان خداوند حسابرس همه چیز است» سوره نساء، آیه ۸۶.</ref>.
#{{متن حدیث|أَحْسَنُ شَيْ‏ءٍ الْخُلُقُ‏}}: [[بهترین]] چیز، [[خوی]] نیکوست.
#{{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}<ref>«و بهدین‌تر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref>.
#{{متن حدیث|أَكْرَمُ‏ الْحَسَبِ‏ الْخُلُقُ‏}}: گرامی‌ترین حسب (چیزی که باعث مزیت [[انسان]] گردد)، [[خلق]] نیکوست.
#{{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«آیا داوری (دوره) “جاهلیّت” را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.</ref>.
#{{متن حدیث|أَحْسَنُ الشِّيَمِ شَرَفُ‏ الْهِمَمِ‏}}: [[بهترین]] خوی‌ها، [[برتری]] همت‌هاست.
#{{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref>.
#{{متن حدیث|أَزْيَنُ الشِّيَمِ الْحِلْمُ‏ وَ الْعَفَافُ‏}}: آراسته‌ترین [[خصلت‌ها]]، [[بردباری]] و [[پاکدامنی]] است.
#{{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>.
#{{متن حدیث|أَطْهَرُ النَّاسِ أَعْرَاقاً أَحْسَنُهُمْ‏ أَخْلَاقاً}}: [[پاک‌ترین]] [[مردم]] به حسب اصل، نژاد و ریشه، [[نیکوترین]] آنهاست از لحاظ [[اخلاق]].
#{{متن قرآن|وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است» سوره اسراء، آیه ۳۵.</ref>.
#{{متن حدیث|أَرْضَى النَّاسِ مَنْ‏ كَانَتْ‏ أَخْلَاقُهُ‏ رَضِيَّةً}}: خشنودترین مردم، کسی است که اخلاق او [[پسندیده]] است.
#{{متن قرآن|ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ}}<ref>«بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.</ref>.
#{{متن حدیث| أَشْرَفُ‏ أَخْلَاقِ‏ الْكَرِيمِ‏ كَثْرَةُ تَغَافُلِهِ عَمَّا يَعْلَمُ}}: [[برترین]] خلق‌های فرد [[کریم]]، [[تغافل]] اوست از آنچه می‌داند؛ یعنی از تقصیرات و بدرفتاری‌های مردم غمض عین نماید و چنان وانمود کند که من چیزی را ندیدم.
#{{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و نکوگفتارتر از کسی که به سوی خداوند فرا خواند و کاری شایسته کند و گوید: من از مسلمانانم کیست؟» سوره فصلت، آیه ۳۳.</ref>.
#{{متن حدیث|أَفْضَلُ الشِّيَمِ السَّخَاءُ وَ الْعِفَّةُ وَ السَّكِينَةُ}}: افزون‌ترین خصلت‌ها، [[سخاوت]]، پاکدامنی، [[طمأنینه]] و [[آرامش]] است.
#{{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَنَتَجَاوَزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ}}<ref>«آنانند که از آنها بهترین کارهایی را که کرده‌اند می‌پذیریم و در زمره بهشتیان از گناهان آنها -بنا به آن وعده راست که به آنان داده می‌شد- درمی‌گذریم» سوره احقاف، آیه ۱۶.</ref>.
#{{متن حدیث|أَحْسَنُ الْأَخْلَاقِ مَا حَمَلَكَ‏ عَلَى‏ الْمَكَارِمِ‏}}: [[بهترین اخلاق]]، آن است که تو را به [[افعال]] [[نیکو]] را دارد.
#{{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ}}<ref>«همان که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکردارترید و او پیروز آمرزنده است» سوره ملک، آیه ۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۳۷.</ref>
#{{متن حدیث|إِنَّ مِنْ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ أَنْ‏ تَصِلَ‏ مَنْ‏ قَطَعَكَ‏ وَ تُعْطِيَ مَنْ حَرَمَكَ وَ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَكَ}}: البته، از جمله مکارم و کرامت‌های [[اخلاق نیکو]]، آن است که با کسی که از تو [[بریده]]، پیوند نمایی، و به کسی که تو را [[محروم]] ساخته، [[عطا]] کنی، و از کسی که به تو [[ستم]] نموده، درگذری.
#{{متن حدیث|الْمَكَارِمُ‏ بِالْمَكَارِهِ‏}}: صفات و [[اخلاق پسندیده]]، به اموری است که [[مکروه]] طبع بوده و [[تحمل]] آنها دشوار باشد.
#{{متن حدیث|الْخُلُقُ‏ الْمَحْمُودُ مِنْ‏ ثِمَارِ الْعَقْلِ‏}}: خوی پسندیده، از ثمره‌ها و میوه‌های [[عقل]] است.
#{{متن حدیث|إِذَا حَسُنَ الْخُلُقُ لَطُفَ‏ النُّطْقُ‏}}: هر گاه [[خُلق]] نیکو شد، نطق و بیان نرم خواهد گردید.
#{{متن حدیث|بِحُسْنِ الْأَخْلَاقِ‏ يَطِيبُ‏ الْعَيْشُ‏}}: با [[حسن اخلاق]]، زندگانی [[پاکیزه]] و شیرین می‌شود.
#{{متن حدیث|بِحُسْنِ الْأَخْلَاقِ‏ تُدَرُّ الْأَرْزَاقُ‏}}: با حسن اخلاق، [[روزی‌ها]] روان شده و وسعت پیدا می‌کند.
#{{متن حدیث|تَحَرِّي الصِّدْقِ وَ تَجَنُّبُ الْكَذِبِ أَجْمَلُ‏ شِيمَةٍ وَ أَفْضَلُ‏ أَدَبٍ‏}}: [[برگزیدن]] [[راستی]] و دوری نمودن از [[دروغ]]، زیباترین [[خصلت]] و بالاترین [[ادب]] است.
#{{متن حدیث|حُسْنُ الْخُلُقِ لِلنَّفْسِ وَ حُسْنُ‏ الْخَلْقِ‏ لِلْبَدَنِ‏}}: [[حسن خلق]]، برای نفس است؛ یعنی سبب [[زیبایی]] آن است، و نیکویی [[خلقت]]، برای [[بدن]] و سبب [[زیبایی]] آن خواهد بود.
#{{متن حدیث|حُسْنُ‏ الْخُلُقِ‏ أَفْضَلُ‏ الدِّينِ‏}}: [[حسن خلق]]، افزون‌ترین [[دینداری]] است.
#{{متن حدیث|حُسْنُ الْخُلُقِ خَيْرُ قَرِينٍ وَ الْعُجْبُ‏ دَاءٌ دَفِينٌ‏}}: حسن خلق، [[بهترین]] همراه، و [[خودبینی]] [[مرضی]] است پنهان.
#{{متن حدیث|حُسْنُ‏ الْخُلُقِ‏ مِنْ‏ أَفْضَلِ‏ الْقِسَمِ‏ وَ حُسْنِ الشِّيَمِ}}: حسن خلق از افزون‌ترین بهره‌ها و قسمت‌ها و [[نیکوترین]] خصلت‌هاست.
#{{متن حدیث|حُسْنُ الْأَخْلَاقِ بُرْهَانُ‏ كَرَمِ‏ الْأَعْرَاقِ}}: نیکویی [[اخلاق]]، [[دلیل]] گرامی بودن اصل‌ها، [[نسب]] و ریشه‌هاست.
#{{متن حدیث|حُسْنُ الْخُلُقِ رَأْسُ‏ كُلِّ‏ بِرٍّ}}: حسن خلق، رأس نیکویی است.
#{{متن حدیث|حُسْنُ الْخُلُقِ يُورِثُ‏ الْمَحَبَّةَ وَ يُؤَكِّدُ الْمَوَدَّةَ}}: حسن خلق، [[محبت]] را در پی آورده، و [[مودت]] و [[دوستی]] را محکم می‌نماید.
#{{متن حدیث|خَيْرُ الْأَخْلَاقِ‏ أَبْعَدُهَا عَنِ‏ اللَّجَاجِ‏}}: [[بهترین اخلاق]]، دورترین آنهاست از [[لجاجت]] و [[ایستادگی]] بر [[باطل]] و یا [[دشمنی]].
#{{متن حدیث|خَيْرُ الْخَلَائِقِ‏ الرِّفْقُ‏}}: بهترین [[خصلت‌ها]] [[نرمی]] کردن و [[مدارا کردن]] است.
#{{متن حدیث|خَيْرُ الْخِلَالِ صِدْقُ الْمَقَالِ وَ مَكَارِمُ‏ الْأَفْعَالِ‏}}: بهترین خصلت‌ها سخن راست گفتن و [[افعال]] نیکوست.
#{{متن حدیث|رَأْسُ الْإِيمَانِ حُسْنُ‏ الْخُلُقِ‏ وَ التَّحَلِّي‏ بِالصِّدْقِ‏}}: رأس [[ایمان]]، نیکویی [[خلق]] و [[زیور]] یافتن به [[راستی]] است.
#{{متن حدیث|مَنْ كَرُمَ خُلُقُهُ اتَّسَعَ‏ رِزْقُهُ‏}}: هر که خلقش گرامی باشد، روزی‌اش فراخ گردد.
#{{متن حدیث|مَنْ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ طَابَتْ‏ عِشْرَتُهُ‏}}: هر که خلقش [[نیکو]] باشد، [[معاشرت]] و آمیز شش [[پاکیزه]] گردد.
#{{متن حدیث|مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ سَهُلَتْ‏ لَهُ‏ طُرُقُهُ‏}}: هر که خلقش نیکو باشد، راه‌های زندگانی، [[سعادت]] و معاش او [[سهل]] و هموار شود.
#{{متن حدیث|مَا أَعْطَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ‏ الْعَبْدَ شَيْئاً مِنْ‏ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ خُلُقِهِ وَ حُسْنِ نِيَّتِهِ}}: [[خداوند سبحان]] به بنده‌ای چیزی از خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را [[مرحمت]] نفرموده، مگر به واسطه حسن خلق و [[حسن]] نیتش.
#{{متن حدیث|نِعْمَ‏ الْحَسَبُ‏ حُسْنُ‏ الْخُلُقِ‏}}: خوب حسبی است، حسن خلق؛ زیرا به [[آدمی]] اعتبار می‌بخشد.
#{{متن حدیث|نِعْمَ الشِّيمَةُ حُسْنُ‏ الْخُلُقِ‏}}: حسن خلق خوب خصلتی است.
#{{متن حدیث|نِعْمَ الْإِيمَانُ جَمِيلُ‏ الْخُلُقِ‏}}: خوب [[ایمانی]] است، [[خوی]] نیکو.
#{{متن حدیث|عَلَيْكَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ فَإِنَّهُ‏ يَكْسِبُكَ‏ الْمَحَبَّةَ}}: بر تو باد به حسن خلق؛ زیرا که دوستی را نصیب تو خواهد کرد.
#{{متن حدیث|كَمْ‏ مِنْ‏ وَضِيعٍ‏ رَفَعَهُ حُسْنُ خُلُقِهِ}}: چه بسیار [[انسان]] [[پست]] مرتبه‌ای که [[حسن خلق]] او را، بلند گرداند.
#{{متن حدیث|مَنْ‏ لَمْ‏ تَحْسُنْ‏ خَلَائِقُهُ‏ لَمْ تُحْمَدْ طَرَائِقُهُ}}: هرکس خصلت‌های او [[نیکو]] نباشد، روش‌های او [[پسندیده]] نخواهد بود.
#{{متن حدیث|لَا قَرِينَ‏ كَحُسْنِ‏ الْخُلُقِ‏}}: هیچ رفیقی، مانند [[حُسن خلق]] نیست.
#{{متن حدیث|لَا عَيْشَ أَهْنَأُ مِنْ‏ حُسْنِ‏ الْخُلُقِ‏}}: هیچ زندگانی، گواراتر از [[حسن]] [[خُلق]] نیست.
#{{متن حدیث|مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ كَثُرَ مُحِبُّوهُ‏ وَ أَنِسَتِ النُّفُوسُ بِهِ}}: هر که خلقش نیکو باشد، [[دوست]] دارندگانش بسیار شوند و [[نفوس]] ([[مردم]]) به او [[انس]] گیرند.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۹۴.</ref>


==احسن در [[تفاسیر]]==
== منابع ==
[[شیخ طایفه]]، [[علی بن حسن طوسی]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً}}، فرموده: یعنی چه کسی از لحاظ [[فطرت]]، نیکوتر از [[خدای تعالی]] است؟<ref>تبیان، ج۱، ص۴۸۵.</ref>.
{{منابع}}
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}، فرموده: احسن در این جا صفت غیر منصرف است؛ چون بر وزن افعل است، و معنای آن، {{عربی|حیوا بتحیة احسن منها}} است. معنای تحیت در این جا، [[سلام]] است؛ به این معنا که چون یکی از [[مسلمانان]] به تو سلام نمود، تو به بهتر از آن بر او سلام کن، یا مثل آنچه بدان بر تو سلام نموده است، سلام را بر او برگردان. بنابراین وقتی به تو بگوید: {{متن حدیث|السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏}}، پس تو در جواب بگو: {{متن حدیث|عَلَيْكَ‏ السَّلَامُ‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‏}}، یا مثل آنچه بدان بر تو سلام نمود، به او بگو، و بعضی گفته‌اند: برای [[اهل]] [[اسلام]] به سلامی بهتر پاسخ بدهید؛ زیرا از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] است که فرمود: {{متن حدیث|إِذَا سَلَّمَ‏ عَلَيْكُمْ‏ أَهْلُ‏ الْكِتَابِ‏ فَقُولُوا وَ عَلَيْكُمْ}}: چون [[اهل کتاب]] بر شما سلام کنند، به آنان پاسخ دهید: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكُمْ}}، و جماعتی از قدمای از [[مفسران]] فرموده‌اند: سلام نمودن [[مستحب]]، و پاسخ دادن به آن [[واجب]] است؛ زیرا قوله: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}، امری است که اقتضای ایجاب می‌کند<ref>تبیان، ج۱، ص۴۸۵.</ref>.
 
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}، فرموده: [[خدای تعالی]] در این [[آیه]] که به صورت استفهام بوده و مراد از آن، تقریر است، برای اسلام [[فضل]] نسبت به سایر [[ملل]] را [[قضاوت]] نموده است، و مراد از “وجه” در این جا، نفس او و ذاتش است، و معنای آن این است که چه کسی در طریق، مستقیم‌تر و در [[راه]]، [[هدایت]] شده‌تر از کسی است که نفس و ذاتش را در [[اطاعت]] خدای تعالی و [[تصدیق]] نسبت به پیامبرش [[تسلیم]] او نموده است، و این در حالی است که او آنچه را [[خدای متعال]] به آن امر نموده و [[ابراهیم]]{{ع}} بر آن بود؛ چنان که [[پیامبر]] بعد از خود را به آن امر نمود و به آنان سفارش کرد، به [[اقرار به توحید]] و به [[عدل]] او و به تنزیه‌اش از آنچه سزاوارش نیست، انجام دهنده است به فعل [[نیکو]]، در حالی که ابراهیم{{ع}} [[حنیف]] بود؛ یعنی متمایل به [[اسلام]] بود، و به [[دین]] پروردگارش نسبت به [[یهودیت]] و [[نصرانیت]]، [[عادل]] بود، و از [[دین یهود]] و [[نصاری]] که هریک از آنها در درونشان دچار تناقض‌اند، [[عدول]] داشت، و در این طریق، مستقیم و [[استوار]] بود<ref>تبیان، ج۳، ص۳۳۹.</ref>.
 
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ}}، از باب کنایه است، و در معنای آن، دو قول است، و یک قول آن، بدین معناست: آیا [[حکم]] [[زمان جاهلیت]] را؛ یعنی دوران [[پرستش]] [[بت‌ها]] را، [[طلب]] می‌کنید که در آن [[فقرا]] محکوم و ملزم به اجرای حکم بودند و اقویا و [[اغنیا]] در اجرای حکم، مورد [[مؤاخذه]] واقع نمی‌شدند؟ و قوله: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}، {{متن قرآن|حُكْمًا}}، [[منصوب]] بر تمییز است؛ یعنی از نظر فصل بین [[حق و باطل]] بدون جانبداری و بدون رعایت [[خویشاوندی]]، و معنای آن چنین است: و چه کسی [[افضل]] و [[برتر]] است از [[خدای متعال]] در حکم نمودن و تمییز بین حق و باطل بدون جانبداری و بدون رعایت خویشاوندی، برای گروهی که به [[خدای تعالی]] و به حکم او [[یقین]] دارند<ref>تبیان، ج۳، ص۵۴۲.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، فرموده: مراد از [[قرب]]، [[تصرف]] در آن است، و در معنای قوله: {{متن قرآن|إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، سه قول است؛ یکی، [[حفظ]] نمودن [[مال]] است برای [[یتیم]] تا او بزرگ شود، پس از آنکه بزرگ شد، مال را به او [[تسلیم]] کنند. قول دیگر، این است که آن را در جهت [[تجارت]] صرف کنند تا برای آن یتیم بهره و سودی داشته باشد، و قول سوم، آنکه برای [[مال]] آن [[یتیم]]، [[قیم]] شناخته شده [[نیکوکاری]] را بگیرند که بدون کسوه و مخارج (در [[حفظ]] آن مال و در افزودن بر آن) تلاش کند<ref>تبیان، ج۴، ص۳۱۸.</ref>.
 
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}} عبارت است از [[معرفت]] به مراتب [[افعال]] در [[حسن و قبح]]، و [[صلاح]] و [[فساد]]. فرق بین [[حکمت]] و [[عقل]] در این است که [[عاقل]] گره‌زننده است چیزی را که مانع فساد گردد، و [[حکیم]]، [[عارف]] است به چیزی که مانع فساد شود، و حکمت، مشترک است بین معرفت و عقل مستقیم، و قوله: {{متن قرآن|وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، معنای [[وعظ]]، منصرف نمودن از [[قبیح]] است بر وجهی که به ترک آن رغبت حاصل کند و در انجام آن، [[پارسایی]] نماید، و گفته‌اند: {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}، [[نبوت]] است و {{متن قرآن|الْمَوْعِظَةِ}}، [[قرآن]]. قوله: {{متن قرآن|وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، [[جدال]]، عبارت است از بر تابانیدن [[خصم]] از [[راه]] و روشی که دارد، به طریق [[دلیل]] و [[برهان]] با آنچه [[بهترین]] است و در آن، [[نرمی]] [[رفاقت]]، سنگینی و [[آرامش]] است با [[نصرت]] و [[یاری]] [[حق]] با [[حجت]] و برهان<ref>تبیان، ج۶، ص۴۴۰.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}، فرموده: یعنی از لحاظ [[عاقبت]] و آن چیزی که کار به آن بازگشت می‌کند، نیکوتر است<ref>تبیان، ج۶، ص۴۷۷.</ref>.
 
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ}}، فرموده: [[خدای تعالی]] به پیامبرش امر فرمود به این که آن [[بدی]] را که از ناحیه [[کفار]] نسبت به او اسائه می‌شود، به نیکوتر از آن دفع کن، و معنای آن، این است که: آنان وقتی قول [[زشتی]] را که مبتنی بر [[شرک]] است، [[یادآوری]] کردند، تو در برابر آنان حجت اقامه کن و موعظه‌ای را بیان بفرما، تا آنان را از راه غیر حق به جانب حق منصرف کنی و با بیان لطیف آنان را به سوی حق [[ترغیب]] نمایی، نظیر این قول: این مطلب جایز نیست، این سخن [[اشتباه]] است، این بیان از [[نیکو]] بودن [[انحراف]] دارد، و بهتر از همه، این است که آنان را با [[دلیل]] و [[موعظه]]، به [[حقیقت]] برسانی، و مفسری گفته است: {{متن قرآن|بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}؛ یعنی [[چشم‌پوشی]] کردن و گذشت کردن، و نیز گفته‌اند: آن، خطاب است به [[پیامبر]]، و مراد از آن، [[امت]] هستند، و معنای آن این است که: [[کارهای زشت]] و ناپسناد را با [[یادآوری]] [[کارهای نیک]] آنها دفع کن<ref>تبیان، ج۷، ص۳۴۷.</ref>.
 
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}، فرموده: صورت [[آیه]]، صورت استفهام است، و در معنا، [[نفی]] است و تقدیر آن: {{عربی|و لیس احد احسن قولا ممن دعا إلی طاعة الله و اضاف إلی ذلک أن یعمل الاعمال الصالحات و یقول مع ذلک: اننی من المسلمین، الذین استسلموا لامرالله و انقادوا الی طاعته}} است؛ یعنی: و هیچ کس از لحاظ قول و گفته، نیکوتر نیست از کسی که [[دعوت]] به [[اطاعت]] [[خدای تعالی]] کند، و علاوه بر آن، [[اعمال]] صالحه‌ای را انجام دهد، و با این همه می‌گوید: من از مسلمانانی هستم که [[تسلیم]] امر خدای تعالی و [[مطیع]] [[طاعت]] او می‌باشند<ref>تبیان، ج۹، ص۱۲۳؛مجمع البیان، ج۹، ص۱۳.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا}}، فرموده: یعنی آنان که از [[تابعین]] [[مسلمین]] هستند، و آنچه را که ما به آنان سفارش کردیم، انجام دادند، کسانی هستند که خدای تعالی [[طاعات]] را از آنان قبول می‌کند، و قوله: {{متن قرآن|أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا}}؛ یعنی آنچه را بدان، [[استحقاق]] [[پاداش]] دارند، از [[واجبات]] و [[مستحبات]]، از آنان قبول می‌کند؛ زیرا مباحات اگرچه نیکو هستند، نه به قبول توصیف می‌شوند، و نه استحقاق پاداش را در پی دارند<ref>تبیان، ج۹، ص۲۷۵؛ مجمع البیان، ج۹، ص۸۷.</ref>.
 
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}، فرموده: خدای تعالی، نفس خود را توصیف می‌کند، پس می‌فرماید: او تعالی کسی است که [[مرگ]] را [[خلق]] کرد تا با [[استقامت]] و [[صبر]] کردن بر آن، [[عبادت]] گردد، و [[حیات]] را آفرید تا با [[شکر]] نمودن بر آن، عبادت گردد، و قوله: {{متن قرآن|لِيَبْلُوَكُمْ}}؛ یعنی تا با شما [[معامله]] کند معامله آزمایشگر را به وسیله امر کردن و [[نهی]] کردن، پس به هر عمل کننده‌ای به اندازه عملی که انجام داده، [[پاداش]] می‌دهد، و “ابتلاء” به معنای [[آزمایش]] کردن است.
فراء و زجاج که دو نفر از [[مفسرین]] هستند، گفته‌اند: در [[کلام]] اضمار هست، و تقدیر آن چنین است: {{عربی|ليبلوكم فيعلم أحسن عملا}}: قدیم تعالی، اگرچه عالم به اشیاست قبل از ایجاد آنها، اما خلق را آزمایش می‌کند به نوع آزمایشی تا نسبت به آنان [[علم]] و [[آگاهی]] پیدا کند تا بر فعلشان بر حسب کاری که انجام داده‌اند، [[جزا]] دهد، و چون پاداش، [[کیفر]]، گرامی داشتن و به جلال و [[شکوه]] رساندن، [[پسندیده]] نیست، مگر بعد از وجود [[طاعت]] و معشیت، ناچار است از این که تکلیفی، امر و نهی‌ای، در کار باشد، و لذا بر این اساس است که آزمایش نمودن، به طور مجاز بر آن جاری گردد<ref>تبیان، ج۱۰، ص۵۸.</ref>.
 
شیخ [[ابی علی فضل بن حسن طبرسی]] در [[مجمع‌البیان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}}، فرموده: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ}}؛ یعنی [[دین]] [[خدای تعالی]] را [[پیروی]] کنید، و این، قول [[ابن‌عباس]] و بعضی دیگر از مفسرین است، و نزدیک به این قول از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: مقصود از آن، “اسلام” است، و در معنای آن گفته‌اند: [[شریعت]] خدای تعالی که در آن [[ختنه]] کردن معمول می‌باشد، و نیز گفته شده: یعنی: {{متن قرآن|فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا}}<ref>«بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>، و قوله: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً}}؛ یعنی برای هیچ کس، نیکوتر از دین [[خدای تعالی]] نیست، و در لفظ استفهام است و در معنا [[انکار]]<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۲۱۹.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}، فرموده: خدای تعالی [[مسلمین]] را امر نمود به رد [[سلام]] بر [[مسلمان]]، به بهتر از سلامی که گفته شده، اگر [[مؤمن]] باشد؛ وگرنه باید در جواب بگوید: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكُمْ}} و بر آن چیزی نیفزاید، و لذا قول [[خداوند]]: {{متن قرآن|بِأَحْسَنَ مِنْهَا}}، خاص مسلمین است، و قوله: {{متن قرآن|أَوْ رُدُّوهَا}}، برای [[اهل کتاب]] است، و بنا بر قول [[ابن‌عباس]]، پس چون مسلمان بگوید: {{متن حدیث|السَّلَامُ‏ عَلَيْكُمْ‏}}، پس در جواب بگو: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكُمُ‏ السَّلَامُ‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‏}}، و چون بگوید: {{متن حدیث|السَّلَامُ‏ عَلَيْكُمْ‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‏}}، پس در جواب بگو: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكُمُ‏ السَّلَامُ‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‏ وَ بَرَكَاتُهُ‏}}. پس در [[حقیقت]]، به او سلام گفته‌ای {{متن قرآن|بِأَحْسَنَ مِنْهَا}}، و این، منتهای سلام است، و گفته‌اند: قوله: {{متن قرآن|أَوْ رُدُّوهَا}}، خاص مسلمین است. این گروه از [[مفسران]] گویند: چون مسلمان بر تو سلام کند، به احسن از سلامی که بر تو نموده، او را پاسخ بده، یا به مثل آنچه با آن بر تو سلام گفته، جواب گو، و این، قوی‌ترین قول است بنا بر آنچه از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده که فرمود: {{متن حدیث|إِذَا سَلَّمَ‏ عَلَيْكُمْ‏ أَهْلُ‏ الْكِتَابِ‏ فَقُولُوا وَ عَلَيْكُمْ}}؛ یعنی چون اهل کتاب بر شما سلام کنند، پس در جواب آنان بگویید: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكُمْ}}<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۸۵.</ref>.
 
همین طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}، فرموده: قوله: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا}}، به صورت استفهام بوده و مراد از آن، تقریر است، و معنای آن این است که: چه کسی از لحاظ طریق، مستقیم‌تر، و از جهت [[راه]]، هدایت‌شده‌تر است؛ یعنی هیچ کس از لحاظ [[اعتقاد]] نیکوتر نیست، {{متن قرآن|مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ}}؛ یعنی از کسی که [[تسلیم]] کند خودش و نفسش را به [[خدای تعالی]]، (مراد از {{متن قرآن|وَجْهَهُ}}در این جا، ذات و نفس او می‌باشد)، و معنای آن این است: [[مطیع]] [[خدای سبحان]] باشد، به [[طاعت]] او و پیامبرش و به [[تصدیق]] او، و گفته‌اند: اعمالش را برای خدای تعالی [[خالص]] گرداند. {{متن قرآن|وَهُوَ مُحْسِنٌ}}؛ یعنی انجام دهنده [[کار نیک]] باشد؛ همان‌گونه که خدای تعالی به آن امر نموده، و گفته‌اند: معنای {{متن قرآن|وَهُوَ مُحْسِنٌ}}، در جمیع اقوال و [[افعال]] است. {{متن قرآن|وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ}}؛ یعنی [[اقتدا]] کند به [[دین]]، [[سیرت]] و [[طریقت]] [[ابراهیم]]{{ع}}، آن چنان که او بر آن بود و آن را به [[فرزندان]] بعد از خودش امر و سفارش نمود، از [[اقرار به توحید]] و به [[عدل]] [[خدای متعال]] و [[تنزیه]] او تعالی از آنچه سزاوارش نیست، و از آن جمله است، [[نماز]] به سوی [[کعبه]]، [[طواف]] آن و سایر [[مناسک]]. {{متن قرآن|حَنِيفًا}}؛ یعنی با [[استقامت]]، بر روش و طریق او باشد. {{متن قرآن|وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}، به نوعی [[محبت]] که هیچ خلل و رخنه‌ای در [[دوستی]] او نباشد به جهت کمال دوستی‌اش، و مراد از: {{متن حدیث|خلته لله}}، این است که او [[دوست]] [[دوستان]] [[خدا]] و [[دشمن]] [[دشمنان]] خداست، و مراد از: {{متن حدیث|خلة الله تعالی له}}، [[یاری]] خدای تعالی است به او نسبت به هر کسی که [[اراده]] سوئی به او کند؛ هم چنان که ابراهیم{{ع}} را از [[آتش]] [[نمرود]] [[نجات]] داد و آن را بر او، {{متن قرآن|بَرْدًا وَسَلَامًا}}<ref>«گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بی‌گزند باش» سوره انبیاء، آیه ۶۹.</ref> قرار داد<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۶.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}، فرموده: فی قوله: {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ}}، بعضی [[مفسرین]] گفته‌اند: مراد از آن، [[یهود]] هستند؛ زیرا آنان [[حکم]] را بر [[ضعفا]] واجب‌الاجراء و لازم می‌دانستند و چون حکمی بر اشراف و [[اغنیا]] [[واجب]] می‌شد، آنان را بر اجرای آن [[مؤاخذه]] نمی‌کردند، پس به آنان گفته شد: آیا [[حکم جاهلیت]] را که در آن، [[بت‌ها]] را می‌پرستیدند، [[طلب]] می‌کنید، و حال آنکه شما [[اهل کتاب]] هستید. {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا}}؛ یعنی هیچ کس حکمش نیکوتر از [[حکم]] [[خدای تعالی]] نیست: {{متن قرآن|لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}؛ یعنی نزد آن گروهی که [[یقین]] دارند<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۲۰۵.</ref>.
 
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، فرموده: مراد از [[قرب]]، [[تصرف]] در آن است، و [[مال یتیم]] را اختصاص به ذکر نمود به جهت اینکه [[یتیم]] [[قادر]] نیست، نه از [[مال]] خودش [[دفاع]] کند، و نه از نفس خودش، و [[طمع]] دوختن به مال او از این بابت، شدید است، لذا [[نهی]] از تصرف در آن شده، اگرچه عدم تصرف غیر، در مال هر کسی [[واجب]] است، و قوله: {{متن قرآن|إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}؛ یعنی به [[خصلت]] یا طریقه نیکویی، و در معنای آن، سه قول است: یکی آنکه: با [[تجارت]] کردن با آن، به جهت سودی که می‌برد، بر آن مال بیفزاید، و دوم آنکه: قیمی بر او بگیرند که خوردنش از آن مال، تنها به معروف باشد، بدون این که برای [[خرج]] [[لباس]] از آن مال بردارد، و سوم این که: از آن مال محافظت کنند تا او کبیر شود<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۳۸۴.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}} هم فرموده: یعنی به [[دین]] پروردگارت [[دعوت]] کن؛ زیرا آن، راهی به [[رضایت]] اوست. {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به [[قرآن]]، و قرآن [[حکمت]] نامیده شده؛ چون متضمن امر به حَسَن و نهی از [[قبیح]] است، و اصل حکمت، منع است، و البته، به آن، حکمت گفته شده؛ چون به منزله مانع از [[فساد]] و آنچه است که سزاوار [[اختیار]] کردن نباشد. گفته‌اند: حکمت، عبارت است از [[معرفت]] به مراتب [[افعال]]، در [[حسن و قبح]]، و [[صلاح]] و فساد؛ زیرا به واسطه [[معرفت]] است که منع از [[فساد]]، و استعمال [[صدق]] و صواب در [[افعال]] و اقوال، واقع می‌گردد. {{متن قرآن|وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، معنای “وعظ حسن”، عبارت است از انصراف دادن از [[قبیح]] با ایجاد رغبت در ترک آن و [[پارسایی]] در انجام آن، و با آن، [[دل‌ها]] نرم و [[خاشع]] می‌شوند، و گفته‌اند: [[حکمت]]، عبارت است از [[نبوت]]، و [[موعظه]] [[حسنه]]، [[مواعظ]] [[قرآن]] است. {{متن قرآن|وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}؛ یعنی به وسیله قرآن و به [[بهترین]] نحوی که می‌توانی از [[حجت‌ها]] و [[براهین]] اقامه کنی، با آنان [[مناظره]] کن، و تقدیر آن: {{عربی|بالکلمة التی هی أحسن}} است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۳۹۲.</ref>.
 
در شرحی در پاورقی آن چنین آمده: اقسام [[علوم]] نزد [[اهل]] [[منطق]] پنج تاست: [[برهان]]، [[خطابه]]، [[جدل]]، [[شعر]] و مغالطه، و [[دعوت به دین]]، با شعر و از [[راه]] مغالطه صحیح نباشد، لذا این [[دعوت]] منحصر است به برهان که قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ}}، بدان اشاره دارد. پس از آن، خطابه است که قوله تعالی: {{متن قرآن|وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، به آن اشاره دارد، و سپس جدل که از آن به “جدال احسن” یاد نموده، و قوله: {{متن قرآن|وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، به آن اشاره دارد، و این از لطایف قرآن است، خصوصاً در ترتیب آن در ذکر نمودن<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۳۹۲.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}، فرمود: قوله: {{متن قرآن|ذَلِكَ خَيْرٌ}}؛ یعنی بهتر است از لحاظ [[ثواب]]، و گفته‌اند: نزدیک‌تر است به [[خدای تعالی]]، و گفته‌اند: تمام بودن پیمانه و وزن در دنیایتان، برای شما بهتر است؛ زیرا آن، اسم [[امانت]] را در [[دنیا]] تحصیل می‌کند. {{متن قرآن|وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}؛ یعنی از لحاظ [[عاقبت]] در [[جهان آخرت]] و از لحاظ بازگشت، نیکوتر است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۴۱۴.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ}}، فرموده: یعنی با [[چشم‌پوشی]] کردن و گذشت نمودن، بدیِ بدی‌کننده را دفع کن، و نیز در معنای آن گفته‌اند: [[باطل]] آنان را با لطیف‌ترین وجوه و روشن‌ترین طریقی که به [[اجابت]] و قبول نزدیک است، با بیان [[دلایل]] و شرح [[براهین]] دفع کن<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۱۱۷.</ref>.
 
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}، فرموده: یعنی تا با [[امر و نهی]] کردن، با شما [[معامله]] کنم معامله آزمایش‌کننده را، پس به هر عمل کننده‌ای به اندازه عملش [[پاداش]] می‌دهم، و گفته‌اند: تا بیازمایم کدامتان بیشتر [[مرگ]] را به یاد می‌آورد، و نیکوتر زمینه (توشه اندوزی) آن را فراهم می‌کند و پسندیده‌تر بر مرگ او و بر مرگ غیر او [[صبر]] و [[استقامت]] دارد، و کدام‌یک از شما در حال [[زندگی]] دنیوی‌تان او امر را [[اطاعت]] کرده، و از [[نواهی]] اجتناب می‌نماید. [[ابوقتاده]] گوید: از [[پیامبر]]{{صل}} درباره قوله تعالی: {{متن قرآن|أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}، سؤال نمودم که مقصود از آن چیست؟ آن [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|يَقُولُ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَقْلًا ثُمَّ قَالَ{{صل}}: أَتَمُّكُمْ عَقْلًا وَ أَشَدُّكُمْ لِلَّهِ خَوْفاً وَ أَحْسَنُكُمْ‏ فِيمَا أَمَرَ اللَّهُ‏ بِهِ‏ وَ نَهَى‏ عَنْهُ‏ نَظَراً وَ إِنْ كَانَ أَقَلَّكُمْ تَطَوُّعاً}}؛ یعنی می‌گوید که کدام‌یک از شما از لحاظ [[عقل]]، نیکوتر است؟ [پس از آن فرمود:] کدام‌یک از شما از لحاظ عقل کامل‌تر، و از [[خدای تعالی]] به لحاظ [[ترس]] و [[خوف]]، شدیدتر بوده، و در آنچه [[خدای متعال]] به آن امر نموده و یا از آن [[نهی]] فرموده، از لحاظ [[آگاهی]] و [[بصیرت]]، نیکوتر است، و اگرچه در عمل به [[مستحبات]] نسبت به شما کمتر [[همت]] می‌گمارد؟ ابن‌عمر از پیامبر{{صل}} [[روایت]] کند که آن حضرت قوله:{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ}}<ref>«بزرگوار است آنکه پادشاهی در کف اوست و او بر هر کاری تواناست» سوره ملک، آیه ۱.</ref>، را تا {{متن قرآن|أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}، [[تلاوت]] می‌نمود و سپس می‌فرمود: {{متن حدیث|أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَقْلًا وَ أَوْرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ أَسْرَعُ‏ فِي‏ طَاعَةِ اللَّهِ‏}}؛ یعنی کدام‌یک از شما از لحاظ عقل، نیکوتر بوده و از حرام‌های [[خدا]] بیشتر [[پرهیز]] دارد، و در اطاعت خدای متعال، بیشتر [[عجله]] و [[شتاب]] می‌کند؟<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۲۲.</ref>.
 
[[ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی]] در [[تفسیر کشاف]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}}، فرموده: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ}}، مصدر مؤکد بوده و آن، فِعْلَة از “صبغ” است، و آن، حالتی است که بر آن رنگ واقع می‌شود. معنای آن، [[تطهیر]] [[الله]]؛ یعنی [[پاک]] شدن از جانب خداست؛ زیرا [[ایمان]] [[نفوس]] را پاک می‌گرداند. {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً}}؛ یعنی این که او بندگانش را با ایمان رنگ زده و بدین وسیله آنان را از آلودگی‌های [[کفر]] پاک می‌کند. پس هیچ رنگی نیکوتر از رنگ‌آمیزی او نیست<ref>کشاف، ج۱، ص۳۱۶.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}، فرموده: {{متن قرآن|بِأَحْسَنَ مِنْهَا}}، به این است که بگویی: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكُمُ‏ السَّلَامُ‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‏}}، هنگامی که او بگوید: {{متن حدیث|السَّلَامُ‏ عَلَيْكُمْ‏}}، و چون بگوید: {{متن حدیث|وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‏}}، شما مزید بر آن بگویی: {{متن حدیث|وَ بَرَكَاتُهُ‏}}. {{متن قرآن|أَوْ رُدُّوهَا}}: یا همانند آن را جواب دهید و رد [[سلام]] و برگشت جوابش، به مانند آن باشد؛ زیرا جواب دهنده، قول [[مسلمان]] را رد کرده و آن را تکرار می‌کند<ref>کشاف، ج۱، ص۵۴۹.</ref>.
 
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}} هم فرموده: {{متن قرآن|أَسْلَمَ وَجْهَهُ}}: نفسش را برای [[خدا]] [[خالص]] نموده و آن را برای او [[تسلیم]] گردانیده؛ [[رب]] و معبودی به غیر از او نمی‌شناسد. {{متن قرآن|وَهُوَ مُحْسِنٌ}}: و او عمل کننده به [[نیکی‌ها]] و ترک کننده بدی‌هاست. {{متن قرآن|حَنِيفًا}}، حال از متبع یا از [[ابراهیم]] است، مانند قوله: {{متن قرآن|قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref>، و او [[حنیف]] است؛ یعنی از همه [[ادیان]] به [[دین اسلام]] میل نموده<ref>کشاف، ج۱، ص۵۶۶.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، فرموده: {{متن قرآن|إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}: به جز به خصلتی که انجام دادنش نسبت به [[مال یتیم]] بهتر است، و آن، [[حفظ]] آن [[مال]] و بهره‌برداری کردن از آن است، و معنای آن این است که آن را برایش حفظ کنید تا او به [[ادراک]] سن [[بلوغ]] برسد، بعد مال را به او رد کنید<ref>کشاف، ج۲، ص۶۱.</ref>.
 
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، فرموده: {{متن قرآن|وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}؛ یعنی به طریقی که آن، [[نیکوترین]] طرق [[مجادله]] است از [[مدارا کردن]] و [[نرمی]] نشان دادن بدون درشت خویی و [[بدزبانی]] و [[سرزنش]] کردن<ref>کشاف، ج۲، ص۴۳۵.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}، فرموده: {{متن قرآن|وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}: و نیکوتر است از لحاظ [[عاقبت]]، و آن، تفعیل از “آل” است هنگامی که بازگردد، و آن، چیزی است که به سوی آن برگشت می‌کند<ref>کشاف، ج۲، ص۴۴۹.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ}}، فرموده: آن بلیغ‌تر است از این که گفته شود: {{عربی|بالحسنه السیئة}}، برای آنچه از [[تفضیل]] که در آن است؛ مثل این که گفته است: {{عربی|ادفع بالحسنی السیئة}}، و معنای آن این است: گذشت از [[بدی]] کردن آنان، و مقابله نمودنش به آنچه ممکن است از [[احسان]]، تا اینکه گذشت، احسان و بذل [[استطاعت]] در آن با هم جمع شوند، [[حسنه]] دو چندانی خواهد بود به ازای بدی، و این قضیه قوله: {{متن قرآن|بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ}} است<ref>کشاف، ج۳، ص۴۱-۴۲.</ref>.
 
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}، فرموده: {{متن قرآن|مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ}}، از [[ابن عباس]] است که او [[رسول الله]]{{صل}} است که [[دعوت به اسلام]] نمود، {{متن قرآن|وَعَمِلَ صَالِحًا}}، در آنچه بین او و بین پروردگارش بود و [[اسلام]] را آیینی برای او گردانید. {{متن قرآن|وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}، غرض این نیست که به این [[کلام]] سخن گفت و لکن [[دین اسلام]] را [[مذهب]] و معتقدش قرار داد<ref>کشاف، ج۳، ص۴۵۳.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}، از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] است که [[آیه]] را [[تلاوت]] نمود، پس همین که به قوله: {{متن قرآن|أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}، رسید، فرمود: {{متن حدیث|أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَقْلًا وَ أَوْرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ أَسْرَعُ‏ فِي‏ طَاعَةِ اللَّهِ‏}}؛ یعنی کدامین شما در [[پارسایی]] نسبت به [[محارم]] [[خدا]]، عقلاً و برای اغراض او، فهماً، تمام و کامل هستید؟ و مراد این است که به شما [[حیات]] را اعطا نمود تا به واسطه آن، [[قدرت]] بر عمل داشته باشید و امکاناتی را فراهم کنید<ref>کشاف، ج۴، ص۱۳۴.</ref>.
[[مولی]] الاجل [[سید عبدالله ابن محمد رضا حسینی]]، معروف به [[شر]]، در تفسیرش، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}}، فرموده: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ}}، مصدر مؤکد است برای {{متن قرآن|آمَنَّا}} (در آیه ۱۳۶)؛ یعنی: {{عربی|صبغة الله صبغه}}، و آن، فطرتی است که [[خدای تعالی]] [[مردم]] را بر آن پدید آورده، و دینش می‌باشد که ما را به آن [[هدایت]] نموده یا این که ما را با [[ایمان]] به آن [[طاهر]] ساخته است به نوعی [[تطهیر]] که آن را برای مشاکله [[صبغه]] نامیده است، پس همانا [[نصاری]] فرزندانشان را در آب زرد رنگی که به آن “معمودیه” می‌گفتند، فرو می‌بردند و آن را برای ایشان تطهیر و تحقق بخش [[نصرانیت]] آنان قرار می‌دادند، {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً}}؛ یعنی هیچ [[دینی]] از [[دین]] او (خدای تعالی) نیکوتر نیست<ref>تفسیر شبر، ص۵۵.</ref>.
 
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ}}، فرموده: آن، [[سلام]] متعارف [[شرعی]] است نه [[جاهلی]]، و [[روایت]] است که آن، عبارت است از سلام و غیر آن از [[برّ]] و [[نیکی]]، و قوله: {{متن قرآن|فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}؛ یعنی پس سلام کنید به بهتر از آن یا به مثل آن<ref>تفسیر شبر، ص۲۱۱.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}، [[تفسیر]] فرموده: {{متن قرآن|وَمَنْ}}؛ یعنی هیچ کس {{متن قرآن|أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ}}؛ یعنی [[تسلیم]] کند نفسش را یا [[خالص]] گرداند قلبش را، {{متن قرآن|لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ}}؛ یعنی از لحاظ قول و عمل یا [[موحد]] باشد، {{متن قرآن|وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}}؛ یعنی موافق باشد با [[ملت]] [[اسلام]]<ref>تفسیر شبر، ص۲۲۶.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، فرموده: {{متن قرآن|إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}؛ یعنی با آن خصلتی که نیکوتر است عمل کردن به آن، مانند: [[حفظ]] آن و نموّ دادنش<ref>تفسیر شبر، ص۳۳۱.</ref>.
 
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، فرموده: [[دعوت]] کن به [[دین]] پروردگارت، {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی با [[براهین]] واضح و آشکار، {{متن قرآن|وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}؛ یعنی با گفتارهای مورد قبول قانع کننده که هم مورد رغبت باشد و هم مورد [[خوف]] و [[ترس]]، {{متن قرآن|وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}؛ یعنی با طرق [[مناظره]] [[نیکو]]، مانند: [[مدارا کردن]] در [[نصیحت]]، و [[نرمی]] کردن در [[پند]] و [[موعظه]]<ref>تفسیر شبر، ص۵۸۴.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}، فرموده: و نیکوتر است از لحاظ [[عاقبت]] و [[محل]] برگشت<ref>تفسیر شبر، ص۵۹۲.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ}}، فرموده: یعنی دفع کن با آن خصلتی که آن [[چشم‌پوشی]] کردن و گذشت نمودن از [[بدی]] است، و با آن به وسیله [[احسان]] نمودن مقابله کن، و گفته‌اند: آن، کلمه [[توحید]] است، و {{متن قرآن|السَّيِّئَةَ}} [[شرک]] است<ref>تفسیر شبر، ص۷۲۴.</ref>.
 
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ}}، فرموده: هیچ کس در گفتار از کسی که [[دعوت به توحید]] [[خدای تعالی]] می‌کند، نیکوتر نیست<ref>تفسیر شبر، ص۹۷۹.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا}} هم فرموده: قبول می‌کنیم از آنان [[نیکوترین]] چیزی را که انجام دادند، با [[پاداش]] دادن به آنان به ازای طاعاتشان<ref>تفسیر شبر، ص۱۰۲۲.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}، فرموده: [[موت]] و [[حیات]] را ایجاد کرد بر حسب تقدیرش، اگر آن دو ضد هم باشند، یا آنها را تقدیر کرد اگر موت عدم باشد، و آن را مقدم آورد، به خاطر این که در [[لطف]] و نحو آن، تقدم دارد. {{متن قرآن|وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ}}<ref>«با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید» سوره بقره، آیه ۲۸.</ref>، یا به جهت این که بر [[حسن]] عمل تحریک نماید. {{متن قرآن|لِيَبْلُوَكُمْ}}؛ یعنی: تا به واسطه [[تکلیف]] بر شما، شما را بیازماید، {{متن قرآن|أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}؛ یعنی کدامیک از شما از جهت عمل، خالص‌تر هستید؟<ref>تفسیر شبر، ص۱۱۳۸.</ref>.
استاد [[علامه]] [[سید محمد حسین طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً}}، فرموده: یعنی این [[ایمان]] ذکر شده، برای ما [[صبغه]] [[الهی]] است و آن، [[بهترین]] صبغه است نه صبغه یهودیه و نه صبغه [[نصرانیه]]؛ به جهت [[تفرق]] در [[دین]] و عدم اقامه آن<ref>تفسیر شبر، ص۳۱۶.</ref>.
 
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}، فرموده: به طریق ارسال مسلم، تقریر به استفهام نمود. پس البته، برای [[انسان]] چاره‌ای نیست که دارای دین باشد، و بهترین دین، [[اسلام]] است که در آن، نفس و ذاتش برای خدایی که آنچه در [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است، برای اوست، [[خضوع]] می‌نماید، خضوع [[بندگی]] را، و عمل می‌کند به آنچه اقتضای [[آیین]] [[ابراهیم]] هست. {{متن قرآن|حَنِيفًا}}، و آن، آیین [[فطری]] است، و [[خدای سبحان]] ابراهیم را که نفسش را برای [[خدای تعالی]] [[نیکو]] نمود، به عنوان اول کسی که اسلام [[اختیار]] نمود، برگرفت، و [[پیروی]] نماید از [[دینی]] که [[خالص]] باشد، در حالی که خلل و فُرَجی ندارد<ref>المیزان، ج۵، ص۹۱.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}، فرموده: قوله: {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ}}، استفهام توبیخی است، و قوله: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا}}، استفهام انکاری است؛ یعنی هیچ‌کس از لحاظ [[حکم]]، نیکوتر از [[خدای تعالی]] نیست، و البته، حکم را به لحاظ [[حسن]] آن، [[تبعیت]] می‌کنند<ref>المیزان، ج۵، ص۳۸۷.</ref>.
 
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ}} فرموده: به دلالت تعمیم، [[نهی]] از [[قرب]] نموده، پس [[خوردن مال یتیم]]، و استعمالش و هر گونه تصرفی در آن، [[حلال]] نیست، مگر به طریقی که آن، [[بهترین]] طرق متصوره برای [[حفظ]] آن [[مال]] است، و این [[حرمت]] ادامه دارد تا زمانی که {{متن قرآن|يَبْلُغَ أَشُدَّهُ}}؛ یعنی به [[بلوغ]] و [[رشد]] برسد؛ هم‌چنان که قوله تعالی: {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید» سوره نساء، آیه ۶.</ref>، بر آن، دلالت دارد<ref>المیزان، ج۷، ص۳۹۸.</ref>.
 
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}} هم فرموده: شکی نیست در این که از [[آیه]] استفاده می‌شود این سه: یعنی [[حکمت]]، [[موعظه]] و [[مجادله]]، از راه‌های [[سخن گفتن]] و گفتگوست، و حکمت، به اصابه [[حق]] با [[علم]] و [[عقل]]، و موعظه، به [[یادآوری]] کردن به خوبی؛ آن‌چنان که [[رقت]] [[قلبی]] حاصل کند، و [[جدال]]، به [[گفتگو]] کردن به نحو [[منازعه]] و مغالبه، [[تفسیر]] شده است، و آنچه خدای تعالی از حکمت، موعظه و جدال به ترتیب ذکر فرمود، منطبق است بر آنچه در فن [[منطق]] مصطلح نموده‌اند به [[برهان]]، [[خطابه]] و [[جدل]]، جز این که موعظه را [[مقید]] نمود به {{متن قرآن|الْحَسَنَةِ}}، و جدال را مقید نمود به {{متن قرآن|بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، و در این، دلالتی است بر این که برخی از موعظه‌ها [[حسنه]] نیست، و برخی از جدال‌ها، [[حسن]] و احسن نیست، و شاید تعلیل ذیل [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}، وجه تقیید [[موعظه]] را به حسنه، و [[جدال]] را به {{متن قرآن|هِيَ أَحْسَنُ}}، واضح نماید، و آیه از توزیع این طرق بر حسب مدعوین به [[دعوت]]، ساکت است، پس ملاک در استعمال آن از حیث مورد، حسن اثر و حصول مطلوب است، و آن، [[حق]] است. لذا بعضی این چنین بیان کردند که: طرق سه گانه مذکور ([[حکمت]]، موعظه و جدال) مرتب است به ترتیب [[فهم]] [[مردم]] در استعدادشان نسبت به قبول حق. پس بعضی مردم [[خواص]] [[الناس]] هستند و آنان افراد قوی‌الاستعداد و دارای [[نفوس]] مشرقه برای [[ادراک]] حقایق عقلیه بوده و بسیار مألوف با [[علم]] و [[یقین]] هستند. اینان را با حکمت دعوت به حق می‌کنند که همان [[برهان]] است، و بعضی [[عوام]] هستند و آنان، صاحبان نفوس مکدره و استعدادهای [[ضعیف]] هستند، و شدت [[الفت]] آنان، با [[محسوسات]] است. اینان را با موعظه حسنه دعوت به حق می‌کنند، و بعضی از آنان [[اصحاب]] [[عناد]] و لجاج هستند که به [[باطل]] [[مجادله]] می‌کنند تا برهان حق را به وسیله آن، باطل کنند و [[نور]] [[خدا]] را با دهانشان باطل نمایند: {{متن قرآن|لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ}}<ref>«بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند» سوره صف، آیه ۸.</ref>، و آرای باطله در نفوس آنان [[رسوخ]] کرده و [[تقلید]] از گذشتگان در [[مذاهب]] [[خرافی]]، بر آنان [[غلبه]] نموده است، به طوری که [[مواعظ]] و عبرت‌ها، برای آنان [[نافع]] نباشد، و برای اینان، امر به مجادله به احسن شده است<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۹۸-۴۰۰.</ref>.
 
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}، فرموده: “خیر”، آن است که چون امر مردد شود بین آن و بین چیز دیگر، [[واجب]] باشد که [[انسان]] آن را [[اختیار]] کند، و “تأویل”، آن حقیقتی است که امر به آن منتهی می‌شود، و این که پرداخت پیمانه و وزن با [[میزان]] درست، خیر باشد، برای این است که در این کار [[پارسایی]] می‌باشد از [[سرقت]] [[اموال]] [[مردم]] و [[اختلاس]] آن از راهی که نمی‌دانند، و [[جلب اعتماد]] ایشان، و این که آن دو {{متن قرآن|أَحْسَنُ تَأْوِيلًا}} هستند، برای آنچه است که در آنهاست از رعایت [[رشد]] و [[استقامت]] در اندازه‌بندی نمودن مردم نسبت به معیشتشان؛ زیرا [[معیشت]] مردم در بهره بردن از کالای [[حیات]]، بر دو اصل [[استوار]] است: تحصیل متاع صالحه برای بهره بردن از آن، و مبادله نمودن مقدار زاید بر نیاز شان. پس آن هنگام که زیانی به لحاظ نقض در کیل، و یا کاهش در وزن، ببینند، از هر دو جهت در حیات خلل وارد شود، و در نتیجه، از میان عموم مردم [[امنیت]] سلب گردد<ref>المیزان، ج۱۳، ص۹۶.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا}}، فرموده: {{متن قرآن|تَقَبَّلُ}} رساتر از “قبول” است، و مراد از {{متن قرآن|أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا}}، [[طاعات]] آنان است، از [[واجبات]] و [[مستحبات]]، پس آنهاست که قبول متقبله است، اما مباحات. اگرچه [[نیکو]] است، لکن متقبل نیست. این چنین در [[مجمع البیان]] ذکر نموده، و آن، [[تفسیر]] خوبی است، و مقابله تقبل به {{متن قرآن|أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا}} با [[تجاوز]] و گذشت از [[سیئات]]، آن را [[تأیید]] می‌کند. پس مثل این است که گفته شده: {{عربی|إن أعمالهم طاعات من الواجبات و المندوبات، و هي أحسن أعمالهم، فنتقبلها، و سيئات، فتجاوز عنها، و ما ليس بطاعة و لا حسنة، فلا شأن له من قبول و غيره}}<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۲۰.</ref>.
 
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ}}، فرموده: “حیاة”، بودن شیء است به گونه‌ای که [[آگاهی]] داشته باشد، و “موت”، عدم آن است. لکن [[موت]] بنا بر آنچه از [[تعلیم]] [[قرآن]] آشکار می‌شود، انتقال است از نشأه‌ای از [[حیات]]، به نشأه‌ای دیگر؛ هم چنان که فرمود: {{متن قرآن|نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ * عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنْشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«ما مرگ را میان شما رقم زده‌ایم و ناتوان نیستیم * که همگونه‌هایتان را جایگزین شما گردانیم و شما را در آنچه نمی‌دانید، باز آفرینیم» سوره واقعه، آیه ۶۰-۶۱.</ref>، پس مانعی نیست از تعلق [[خلق]] به [[مرگ]]، مانند حیات، و فی قوله: {{متن قرآن|لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ}}، [[غایت]] [[خدای تعالی]] را در خلق [[موت]] و حیات بیان می‌کند، و “بلاء”؛ یعنی [[امتحان]]، و مراد از این که شما را این نوع خلق نمود، یعنی شما را زنده نمود و بعد شما را [[میر]] انید، خلق مقدمی امتحانی‌ای که بدان ممتاز می‌شود از بین شما، آن کس که از لحاظ عمل نمودن نیکوتر است، و معلوم است که امتحان و تمییز دادن نمی‌باشد، مگر برای آن چنان امری که بعد آن، به استقبال شما می‌آید، می‌کنید، و آن، [[پاداش]] هر کس است به حسب عملی که انجام داده، و در [[کلام]]، اشاره است به این که مقصود بالذات از خلق او (تعالی)، رسیدن به خیر پاداش است، آنجا که [[حسن]] عمل را ذکر نمود و آن را به عنوان امتیاز به کسی داد که حسنه‌ای را به جا آورد<ref>المیزان، ج۲۰، ص۴.</ref>.
 
در [[تفسیر نمونه]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}}، زیر عنوان “رنگ‌های غیر خدایی را بشویید”، چنین [[تفسیر]] فرموده: تنها رنگ خدایی را بپذیرید (که همان، رنگ [[ایمان]] و [[توحید]] [[خالص]] است): {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ}}. سپس اضافه می‌کند: چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟ و ما منحصراً او را [[پرستش]] می‌کنیم: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}}، و به این ترتیب، [[قرآن]] [[فرمان]] می‌دهد، همه رنگ‌های [[نژادی]] و قبیلگی و سایر رنگ‌های تفرقه‌انداز را از میان بردارند، و همگی به رنگ [[الهی]] در آیند. [[مفسران]] نوشته‌اند که در میان [[مسیحیان]]، معمول بود که [[فرزندان]] خود را “غسل تعمید” می‌دادند. گاه ادویه مخصوص زرد رنگی به آب اضافه می‌کردند و می‌گفتند: این [[غسل]]، مخصوصاً با این رنگ خاص، باعث [[تطهیر]] نوزاد از [[گناه]] ذاتی‌ای که از [[آدم]] به [[ارث]] برده است، می‌شود. [[قرآن]] بر این [[منطق]] بی‌اساس، خطّ بطلان می‌کشد و می‌گوید: بهتر این است که به جای رنگ ظاهر و رنگ‌های خرافاتی و تفرقه‌انداز، رنگ [[حقیقت]] و خدایی را بپذیرید تا [[روح]] و جانتان از هر [[آلودگی]] [[پاک]] گردد. [[راستی]]، چه تعبیر [[زیبا]] و لطیفی است، اگر [[مردم]] رنگ خدایی را بپذیرند؛ یعنی رنگ [[وحدت]]، [[عظمت]]، [[پاکی]] و [[پرهیزگاری]]، رنگ بی‌رنگی، [[عدالت]]، [[مساوات]]، [[برابری]] و [[برادری]]، و رنگ [[توحید]] و [[اخلاص]] می‌توانند در پرتو آن به همه [[نزاع‌ها]] و کشکمش‌ها که هرگاه بی‌رنگ [[اسیر]] رنگ شود، به وجود می‌آید، از میان بردارند، و ریشه‌های [[شرک]] و [[نفاق]] و [[تفرقه]] را برکنند. در حقیقت، این همان بی‌رنگی و حذف همه رنگ‌ها است. در [[احادیث]] متعددی از [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر]] این [[آیه]] [[نقل]] شده که مقصود از: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ}}، [[آیین پاک]] [[اسلام]] است. این [[حدیث]] نیز اشاره به همان است که در بالا گفته شد<ref>تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۷۳-۴۷۴.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}، فرموده: “تحیت” در لغت از ماده “حیات” و به معنای [[دعا]] برای [[حیات]] دیگری کردن است؛ خواه این دعا به صورت: {{متن حدیث|سَلَامٌ‏ عَلَيْكَ‏}} ([[خداوند]] تو را به [[سلامت]] دارد)، و یا {{متن حدیث|حَيَّاكَ‏ اللَّهُ‏}} (خداوند تو را زنده بدارد) و یا مانند آن، باشد. ولی معمولاً این کلمه هر نوع اظهار محبتی را که افراد به وسیله سخن با یکدیگر می‌کنند، شامل می‌شود که روشن‌ترین مصداق آن، همان موضوع [[سلام کردن]] است. ولی از پاره‌ای از [[روایات]]، هم‌چنین [[تفاسیر]]، استفاده می‌شود که اظهار محبت‌های عملی نیز در مفهوم “تحیت” داخل است. در [[تفسیر]] [[علی ابن ابراهیم]] از [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} چنین [[نقل]] شده که: {{متن حدیث|أَنَّ الْمُرَادَ بِالتَّحِيَّةِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى‏ {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ}} السَّلَامُ وَ غَيْرُهُ مِنَ الْبِرِّ}}: منظور از تحیت در [[آیه]]، [[سلام]] و هر گونه [[نیکی]] کردن است، و نیز در روایتی در کتاب [[مناقب]] چنین می‌خوانیم: کنیزی یک شاخه گل [[خدمت]] [[امام حسن]]{{ع}} [[هدیه]] کرد. [[امام]] در مقابل آن، وی را [[آزاد]] ساخت، و هنگامی که از علت این کار سؤال کردند، فرمود: [[خداوند]] این [[ادب]] را به ما آموخته، آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا}}، و سپس اضافه فرمود: [[تحیت]] بهتر، همان آزاد کردن اوست<ref>تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲.</ref>.
 
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}، فرموده: چه آیینی بهتر است از [[آیین]] کسی که با تمام وجود خود در برابر [[خدا]] [[تسلیم]] شده و دست از [[نیکوکاری]] برنمی‌دارد و پیرو [[آیین پاک]] [[خالص]] ابراهیم است. البته، آیه به صورت استفهام بیان شده، ولی منظور از آن، گرفتن [[اقرار]] از شنونده نسبت به این [[واقعیت]] است. در این آیه سه چیز، مقیاس [[بهترین]] آیین شمرده شده: نخست، تسلیم مطلق در برابر خدا: {{متن قرآن|أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ}}. دیگر، نیکوکاری: {{متن قرآن|وَهُوَ مُحْسِنٌ}}. منظور از نیکوکاری در این جا، هرگونه نیکی با [[قلب]]، زبان و عمل است، و در [[حدیثی]] که در [[تفسیر نورالثقلین]]، در ذیل این آیه، از [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} نقل شده، در پاسخ این سؤال که منظور از [[احسان]] چیست؟ چنین می‌خوانیم: {{متن حدیث|أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ‏ كَأَنَّكَ‏ تَرَاهُ‏ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ‏}}: احسان (در آیه) به این است که هر عملی در مسیر [[بندگی خدا]] انجام می‌دهی، آن چنان باشد که گویا خدا را می‌بینی، و اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند و [[شاهد]] و ناظر تو است، و دیگر، [[پیروی]] از [[آیین پاک]] [[ابراهیم]] است: {{متن قرآن|وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}}، و در پایان [[آیه]]، [[دلیل]] [[تکیه]] کردن روی [[آیین]] ابراهیم را چنین بیان می‌کند که: [[خداوند]] ابراهیم را به عنوان [[خلیل]] خود [[انتخاب]] کرد: {{متن قرآن وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}<ref>تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>.
همین طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}، فرموده: به عنوان استفهام [[انکار]] می‌فرماید: آیا اینها که مدعی پیروی از [[کتب آسمانی]] هستند، [[انتظار]] دارند با [[احکام]] [[جاهلی]] و قضاوت‌های آمیخته به انواع تبعیضات، در میان آنها [[داوری]] کنی؟: {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ}}، در حالی که هیچ داوری‌ای برای افراد با [[ایمان]]، بالاتر و بهتر از [[حکم خدا]] نیست: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}. همان طور که در ذیل [[آیات]] سابق گفتیم، در میان طوایف [[یهود]] نیز تبعیضات عجیبی بود؛ مثلاً اگر کسی از [[طایفه بنی‌قریظه]] فردی از [[طایفه]] [[بنی‌نضیر]] را به [[قتل]] می‌رساند، [[قصاص]] می‌شد، و در صورت عکس، قصاص نمی‌کردند، و یا به هنگام گرفتن دیه، دو برابر دیه می‌گرفتند، و [[قرآن]] می‌گوید، این گونه تبعیضات، نشانه احکام [[جاهلیت]] است، و در میان [[احکام الهی]] هیچ‌گونه [[تبعیض]]، در میان [[بندگان خدا]] نیست.
 
در [[کتاب کافی]] از [[امیرمؤمنان]]، [[علی]]{{ع}}، [[نقل]] شده که فرمود: {{متن حدیث|الْحُكْمُ حُكْمَانِ حُكْمُ‏ اللَّهِ‏ وَ حُكْمُ‏ الْجَاهِلِيَّةِ فَمَنْ أَخْطَأَ حُكْمَ اللَّهِ حَكَمَ بِحُكْمِ الْجَاهِلِيَّةِ}}: [[حکم]] دو گونه بیشتر نیست؛ یا حکم خداست، یا [[حکم جاهلیت]]، و هر کس حکم خدا را رها کند، به حکم جاهلیت تن در داده است<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۶۰.</ref>، و از این جا روشن می‌شود مسلمانانی که با داشتن احکام آسمانی، به دنبال [[قوانین]] ساختگی [[ملل]] دیگری افتاده‌اند، در [[حقیقت]]، در مسیر جاهلیت گام نهاده‌اند<ref>تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۰۷-۴۰۸.</ref>.
 
همین طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، در [[تفسیر نمونه]]، زیر عنوان: “ده [[دستور]] مهم [[اخلاقی]] در مقابله با مخالفان”، که سه [[دستور]] آن مربوط به این [[آیه]] است، فرموده:
#نخست می‌گوید: به وسیله [[حکمت]]، به سوی [[راه]] پروردگارت [[دعوت]] کن: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}. “حکمت”، به معنای [[علم]] و [[دانش]]، و [[منطق]] و [[استدلال]] است، و در اصل، به معنای منع آمده، و از آنجا که علم و دانش و منطق و استدلال مانع از [[فساد]] و [[انحراف]] است، به آن، حکمت گفته شده، و به هر حال، نخستین گام در دعوت به سوی [[حق]]، استفاده از منطق صحیح و استدلالات حساب شده است، و به تعبیر دیگر، دست انداختن در درون [[فکر]] و [[اندیشه]] [[مردم]] و به حرکت در آوردن آن و بیدار ساختن عقل‌های خفته، نخستین گام محسوب می‌شود.
#و به وسیله اندرزهای [[نیکو]]: {{متن قرآن|وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، و این، دومین گام در طریق دعوت به راه خداست؛ یعنی استفاده کردن از [[عواطف]] [[انسان‌ها]]؛ چرا که [[موعظه]] و [[اندرز]]، بیشتر جنبه [[عاطفی]] دارد که با تحریک آن می‌توان توده‌های [[عظیم]] مردم را به طرف حق متوجه ساخت. در [[حقیقت]]، حکمت از “بُعد عقلی” وجود [[انسان]] استفاده می‌کند، و موعظه [[حسنه]] از “بُعد عاطفی” [در باره بعد عاطفی، در پاورقی چنین می‌خوانیم: بعضی از [[مفسران]]، در تفاوت میان “حکمت”، “موعظه حسنه” و “مجادله نیکو” گفته‌اند: حکمت، اشاره به [[دلایل]] [[قطعی]] است، و موعظه حسنه، [[ادله]] ظنیه را می‌گویند، و اما [[مجادله]] نیکو، اشاره به دلایلی است که [[هدف]] از آن، [[الزام]] [[مخالفین]] و استفاده از مطالبی است که مورد قبول آنها می‌باشد (ولی آنچه در بالا آوردیم، مناسب‌تر به نظر می‌رسد)، و [[مقید]] ساختن “موعظه” به “حسنه”، شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتی مؤثر می‌افتاد که خالی از هرگونه [[خشونت]]، [[برتری‌جویی]]، [[تحقیر]] طرف مقابل، تحریک [[حس]] [[لجاجت]] او و مانند آن بوده باشد. چه بسیارند اندرزهایی که اثر معکوسی می‌گذارند. به خاطر آنکه مثلاً در حضور دیگران و توأم با [[تحقیر]] انجام گرفته، و یا از آن، استشمام [[برتری‌جویی]] گوینده شده است! بنابراین، [[موعظه]] هنگامی اثر عمیق خود را می‌بخشد که “حسنه” باشد و به صورت [[زیبایی]] پیاده شود].
#و با آنها (یعنی [[مخالفان]]) به طریقی که نیکوتر است، به [[مناظره]] پرداز: {{متن قرآن|وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، و این سومین گام، مخصوص کسانی است که [[ذهن]] آنها قبلاً از مسایل [[نادرستی]] انباشته شده و باید از طریق مناظره، ذهنشان را خالی کرد تا [[آمادگی]] برای [[پذیرش حق]] پیدا کنند. [[بدیهی]] است [[مجادله]] و مناظره نیز هنگامی مؤثر می‌افتد که {{متن قرآن|بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}} باشد، [[حق]] و [[عدالت]]، [[درستی]] و [[امانت]] و [[صدق]] و [[راستی]] بر آن [[حکومت]] کند، و از هر گونه توهین، تحقیر، خلاف‌گویی و [[استکبار]] خالی باشد، و خلاصه، تمام جنبه‌های [[انسانی]] آن [[حفظ]] شود<ref>تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref>.
 
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ}}، در ادامه [[تفسیر آیه]] قبل، چنین می‌فرماید: سپس به [[پیامبر]]{{صل}} [[دستور]] می‌دهد که با این گروه [[مدارا]] کن و بدی‌های آنها را با [[عفو و گذشت]] و [[نیکی]] دفع کن، و سخنان نامطلوب آنها را با [[بهترین]] [[منطق]] پاسخ گو: {{متن قرآن|ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ}} در این [[راه]]، [[عجله]] و شتابی نداشته باش و بدان: ما به آنچه آنها می‌گویند و توصیف می‌کنند، آگاه‌تریم: {{متن قرآن|نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ}}. می‌دانیم حرکات [[ناشایست]] و گفتار [[خشن]] و انواع [[اذیت]] و [[آزار]] آنها تو را ناراحت می‌کند، اما تو [[وظیفه]] نداری که در برابر آن خشونت‌ها و زشت‌گویی‌ها، [[مقابله به مثل]] کنی؛ تو [[بدی]] را با نیکی پاسخ ده که این خود، یکی از موثرترین روش‌ها برای بیدارکردن غافلان و فریب‌خوردگان است<ref>تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۳۰۶-۳۰۷.</ref>.
 
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}، زیر عنوان “بدی را با نیکی دفع کن”، می‌فرماید: چه کسی گفتارش بهتر است از آن کس که [[دعوت]] به سوی [[خدا]] می‌کند و [[عمل صالح]] انجام می‌دهد، و می‌گوید: من از [[مسلمانان]] هستم و با تمام وجودم [[اسلام]] را پذیرفته‌ام. گرچه [[آیه]] به صورت استفهام است، ولی پیداست که استفهام، انکاری است؛ یعنی هیچ‌کس سخنش از داعیان به سوی [[الله]] و منادیان [[توحید]] بهتر نیست؛ همان منادیانی که با عمل صالح خویش، [[دعوت]] زبانی خود را تأکید و تثبیت می‌کنند، و با [[اعتقاد]] به اسلام و [[تسلیم]] در برابر [[حق]]، بر عمل صالح خویش صحه می‌گذارند. این آیه با [[صراحت]]، [[بهترین]] گویندگان را کسانی معرفی کرده که دارای این سه وصفند: دعوت به الله، عمل صالح و تسلیم در برابر حق. در [[حقیقت]]، چنین کسانی، علاوه بر سه رکن معروف [[ایمان]]: [[اقرار]] به لسان، [[عمل به ارکان]] و ایمان به جنان ([[قلب]])، بر رکن چهارمی نیز چنگ زده‌اند، و آن، [[تبلیغ]] و نشر [[آیین حق]] و [[اقامه دلیل]] بر مبانی [[دین]] و زدودن آثار [[شک و تردید]] از [[قلوب]] [[بندگان]] خداست. این منادیان با این چهار [[وصف]]، بهترین منادیان جهانند، گرچه گروهی از [[مفسران]] این اوصاف را [[تطبیق]] بر شخص [[پیامبر]]{{صل}}، و یا پیامبر و امامانی که دعوت به سوی حق می‌کردند، و یا خصوص مؤذن‌ها کرده‌اند؛ ولی پیداست، آیه مفهوم وسیع و گسترده‌ای دارد که تمام منادیان توحید را که واجد این صفاتند، فرا می‌گیرد، هر چند [[برترین]] مصداقش شخص پیامبر{{صل}} است (مخصوصاً با توجه به [[زمان]] [[نزول آیه]])، و [[درجه]] بعد، [[ائمه معصومین]] و بعد از آنها، تمام [[علما]] و [[دانشمندان]]، مجاهدین [[راه]] حق، آمرین به معروف و ناهین از منکر و [[مبلغان]] اسلام از هر قشر و گروه، هستند، و این آیه، بشارتی است بزرگ و افتخاری است بی‌نظیر برای همه آنها که می‌توانند به آن دلگرم باشند، و اگر گفته‌اند، در این آیه، [[مدح]] [[بلال حبشی]] [[مؤذن]] مخصوص پیامبر{{صل}} است، نیز به خاطر همین است که او در دورانی تاریک و وحشتناک، نغمه توحید را سرداد و [[جان]] خود را در برابر آن، سپر ساخت، و با [[ایمان راسخ]] و [[استقامت]] کم‌نظیر و [[اعمال صالح]] و تداوم خط صحیح [[اسلام]]، این اوصاف را تکمیل نمود. جمله {{متن قرآن|وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}، را دو گونه [[تفسیر]] کرده‌اند: نخست این که: {{متن قرآن|قَالَ}} در این جا، از ماده “قول” به معنای [[اعتقاد]] است؛ یعنی اعتقاد [[راسخ]] به اسلام دارد. دیگر این که، “قول” در این جا، به همان معنای “سخن گفتن” است؛ یعنی از روی [[افتخار]] و [[مباهات]] به [[آیین پاک]] [[خداوند]]، صدا می‌زند: من از [[مسلمین]] هستم. معنای اول مناسب‌تر است، هر چند جمع هر دو در مفهوم [[آیه]] امکان دارد<ref>تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۲۷۸-۲۷۹.</ref>.
 
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَنَتَجَاوَزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ}}، در ادامه [[تفسیر آیه]] قبل می‌فرماید: آیه بعد، بیان گویایی است از [[اجر]] و [[پاداش]] این گروه از [[مؤمنان]] [[شکرگزار]] صالح‌العمل و [[توبه]] کار، که به سه پاداش مهم در آن اشاره شده است؛ نخست می‌فرماید: آنها کسانی هستند که ما [[بهترین]] اعمالشان را قبول می‌کنیم: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا}}. چه بشارتی از این بالاتر که [[خداوند بزرگ]] و [[قادر]] و [[منان]] عمل [[بنده]] [[ضعیف]] و ناچیز را پذیرا شود که این خود، گذشته از آثار دیگر، افتخاری است بزرگ، و موهبتی است عالی و [[معنوی]]! با این که خداوند همه [[اعمال نیک]] را می‌پذیرد؛ چرا می‌گوید: بهترین [[اعمال]] آنها را پذیرا می‌شود؟ در پاسخ این سؤال، جمعی از [[مفسران]] گفته‌اند: منظور از بهترین اعمال، [[واجبات]] و [[مستحبات]] است، در برابر مباحات که اعمال خوبی است، اما چیزی نیست که مورد پذیرش واقع شود و اجر و ثوابی به آن تعلق گیرد. پاسخ دیگر این که: خداوند بهترین اعمال آنها را معیار پذیرش قرار می‌دهد، و حتی اعمال [[درجه]] دو و کم اهمیت آنها را به [[حساب اعمال]] [[درجه]] یک، به [[فضل]] و رحمتش می‌گذارد. این درست به آن می‌ماند که خریداری به عنوان فضل و [[کرم]]، اجناس متفاوتی را که از طرف فروشنده‌ای عرضه شده است، به جای جنس اعلا [[محاسبه]] کند، و از فضل و [[لطف خداوند]]، هر چه گفته شود، عجیب نیست.
 
[[موهبت]] دوم، [[پاک‌سازی]] آنها است، می‌گوید: ما از گناهانشان می‌گذریم: {{متن قرآن|وَنَتَجَاوَزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ}}، در حالی که در میان [[بهشتیان]] جای دارند: {{متن قرآن|فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ}}، و این، سومین [[موهبت الهی]] نسبت به آنها است که آنان را با این که لغزش‌هایی داشته‌اند، شستشو داده، و در کنار [[نیکان]] و پاکانی جای می‌دهند که از [[مقربان]] درگاه اویند. ضمناً از این تعبیر استفاده می‌شود که منظور از: {{متن قرآن|أَصْحَابِ الْجَنَّةِ}} در این جا، [[بندگان]] مقربی هستند که هرگز گرد و غبار [[معصیت]] بر دامانشان ننشسته، و این [[مؤمنان]] [[توبه]] کار، بعد از [[مغفرت الهی]]، در کنار و در سایه آنها جای می‌گیرند، و در پایان [[آیه]]، برای تأکید بر این [[نعمت‌ها]] که گفته شد، می‌افزاید: این [[وعده]] صدقی است که پیوسته به آنها داده شده است: {{متن قرآن|وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ}}. چگونه وعده [[صدق]] نباشد، در حالی که [[تخلف]] از وعده، یا به خاطر [[پشیمانی]] و [[نادانی]] است، و یا از [[ضعف]] و [[ناتوانی]]، و [[خداوند]] از همه این امور، منزه است<ref>تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۳۳۰-۳۳۲.</ref>.
 
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}، [[تفسیر]] فرموده: او کسی است که [[مرگ]] و [[حیات]] را [[آفریده]] تا شما را بیازماید که کدام‌یک بهتر عمل می‌کنید. “مرگ” اگر به معنای فنا و نیستی باشد، مخلوق نیست؛ چرا که [[خلقت]] به امور وجودی تعلق می‌گیرد، ولی می‌دانیم که [[حقیقت]] مرگ، انتقال از جهانی به [[جهان]] دیگر است، و این، قطعاً یک امر وجودی است که می‌تواند مخلوق باشد، و اگر مرگ در این جا قبل از حیات، ذکر شده، به خاطر تأثیر عمیقی است که توجه به [[مرگ]] در [[حسن]] عمل دارد. گذشته از این که مرگ قبل از [[زندگی]] بوده است. منظور از [[آزمایش]] [[خداوند]]؛ چنان که قبلاً نیز گفته‌ایم، نوعی پرورش است؛ به این معنا که [[انسان‌ها]] را به میدان عمل می‌کشد تا ورزیده و آزموده و [[پاک]] و [[پاکیزه]] شوند و لایق [[قرب]] [[خدا]] گردند. قابل توجه این که: [[هدف]] آزمایش را [[حُسن]] عمل معرفی کرده، نه [[کثرت]] عمل، و این، [[دلیل]] بر این است که [[اسلام]] به “کیفیت” اهمیت می‌دهد، نه به “کمیت”. مهم، آن است که عمل، خالصانه و برای خدا، و مفید و جامع باشد، هر چند از نظر کمیت کم باشد. لذا در این که منظور {{متن قرآن|أَحْسَنُ عَمَلًا}} چیست؟ در بعضی [[روایات اسلامی]] از [[پیغمبر گرامی اسلام]]{{صل}} [[نقل]] شده که فرمود: {{متن حدیث|أَتَمُّكُمْ‏ عَقْلًا وَ أَشَدُّكُمْ‏ لِلَّهِ‏ خَوْفاً وَ أَحْسَنُكُمْ فِيمَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ وَ نَهَى عَنْهُ نَظَراً وَ إِنْ كَانَ أَقَلَّكُمْ تَطَوُّعاً}}؛ منظور این است که کدام‌یک از شما [[عقل]] و [[خرد]] کامل‌تر، [[خداترسی]] بیشتر، و [[آگاهی]] فزون‌تر بر [[اوامر و نواهی الهی]] دارید، هر چند [[اعمال]] مستحبتان کمتر بوده باشد؟ [[بدیهی]] است، عقل کامل، عمل را پاک‌تر، و [[نیت]] را خالص‌تر و [[پاداش]] را بیشتر می‌کند، و در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} می‌خوانیم: {{متن حدیث|لَيْسَ‏ يَعْنِي‏ أَكْثَرَ عَمَلًا وَ لَكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْيَةُ اللَّهِ وَ النِّيَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْحَسَنَةُ ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِي لَا تُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ}}: منظور این نیست که کدام‌یک بیشتر عمل می‌کنید، بلکه منظور این است که کدام‌یک صحیح‌تر عمل می‌کنید، و عمل صحیح، آن است که توأم با [[خداپرستی]] و نیت پاک باشد. سپس فرمود: نگهداری عمل از [[آلودگی]]، سخت‌تر است از خود عمل، و [[عمل صالح]]، عملی است که نمی‌خواهی احدی جز خدا تو را به خاطر آن بستاید<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۳۱۶ - ۳۱۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۴۰-۵۶۵.</ref>
 
==احسن در [[تفاسیر]] [[روایی]]==
[[سید هاشم بحرانی]] در [[تفسیر برهان]]، و [[علامه]] شیخ عبدعلی در [[تفسیر نورالثقلین]]، و علامه شیخ [[جلال‌الدین عبدالرحمن سیوطی]]، در [[تفسیر]] در المنثور، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}}، روایاتی را [[نقل]] فرموده‌اند، از جمله:
#در کتاب [[معانی الاخبار]]، با اسنادش تا [[ابان]]، و او از [[ابی‌عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، [[روایت]] کند که آن بزرگوار درباره قول [[خدای عزوجل]]: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً}}، فرمود: {{متن حدیث|هِيَ‏ الْإِسْلَامُ‏}}؛ یعنی آن، [[دین مبین اسلام]] است<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۱۳۲؛ برهان، ص۱۰۰.</ref>.
#در [[روایات]] دیگری، [[محمد بن مسلم]] و [[حمران]]، از ابی‌عبدالله، امام صادق{{ع}}، و ابی‌جعفر، [[امام باقر]]{{ع}}، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً}}، نقل نموده که آنها فرموده‌اند: {{متن حدیث|الصِّبْغَةُ هِيَ‏ الْإِسْلَامُ‏}}؛ یعنی [[صبغه]] همان دین مبین اسلام است<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۱۳۲؛ برهان، ص۱۰۰.</ref>.
#[[عبد بن حمید]]، ابن‌جریر و ابن‌منذر از [[قتاده]] [[اخراج]] نموده‌اند که او گفت: {{متن حدیث|ان الیهود تصبغ ابناءها یهودا، و ان النصاری تصبغ ابناءها نصاری، و ان صبغة الله الاسلام، و لا صبغة أحسن من صبغة الله، الاسلام، و لا اطهر، و هو دین الله الذی بعث به نوحا و من کان بعده من الأنبیاء}}؛ یعنی [[یهود]]، فرزندانشان را به رنگ [[یهودی]]، و [[نصاری]]، فرزندانشان را به رنگ نصاری رنگ‌آمیزی می‌کردند، و البته، رنگ خدایی [[اسلام]] بوده و هیچ رنگی بهتر از رنگ خدایی، اسلام، و پاک‌تر از آن نیست، و آن، [[دین]] خداست که او با آن دین، [[نوح]] و پیامبرانی را که بعد از او بودند، [[مبعوث]] کرد<ref>در المنثور، ج۱، ص۱۴۱.</ref>.
 
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}، روایاتی را نقل نموده‌اند، از جمله:
#در تفسیر [[علی ابن ابراهیم]] و نیز در [[مجمع البیان]] به روایت [[علی بن ابراهیم]] در تفسیرش، از [[صادقین]]، امام باقر و [[امام صادق]]{{عم}} [[روایت]] شده: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ}} {{متن حدیث|السَّلَامُ‏ وَ غَيْرُهُ‏ مِنَ‏ الْبِرِّ}}؛ یعنی البته، مراد از تحیت، در فرموده [[خدای تعالی]]: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ}}، [[سلام کردن]] و غیر آن از کارهای [[نیکو]] و [[پسندیده]] است<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۵۲۴؛ برهان، ص۲۴۵.</ref>.
#در [[کتاب خصال]] فرموده: از جمله آنچه [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به یارانش [[تعلیم]] فرمود، این است که: {{متن حدیث|إِذَا عَطَسَ‏ أَحَدُكُمْ‏ فَسَمِّتُوهُ قُولُوا َ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ وَ هُوَ يَقُولُ: يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ يَرْحَمُكُمْ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا}} }}؛ یعنی چون یکی از شما عطسه‌ای نمود، به قصد نیکویی حال او بگویید: {{متن حدیث|يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ}} و او بگوید: {{متن حدیث|يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ‏ وَ يَرْحَمُكُمْ}}. خدای تعالی فرمود: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۵۲۵، ح۴۴۵؛ برهان، ص۲۴۵.</ref>.
# [[محمد بن یعقوب]] از [[علی بن ابراهیم]]، و او با اسنادش از سکونی، روایت کند که او گوید: [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرمود: {{متن حدیث|السَّلَامُ‏ تَطَوُّعٌ‏، وَ الرَّدُّ فَرِيضَةٌ}}؛ یعنی سلام کردن [[مستحب]]، و جواب دادن به آن [[واجب]] است<ref>برهان، ص۲۴۵.</ref>.
# محمد بن یعقوب با اسنادش، به [[نقل]] از پیامبر{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ بَدَأَ بِالْكَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِيبُوهُ‏ وَ قَالَ ابْدَءُوا بِالسَّلَامِ قَبْلَ الْكَلَامِ فَمَنْ بَدَأَ بِالْكَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِيبُوهُ‏}}؛ یعنی کسی که پیش از سلام کردن، سخن را آغاز کند، او را [[اجابت]] نکنید، و [فرمود:] پیش از [[سخن گفتن]]، با [[سلام]] آغاز کنید، پس کسی را که سخن گفتن را پیش از سلام کردن، آغاز کند، اجابت نکنید<ref>برهان، ص۲۴۵.</ref>.
# محمد بن یعقوب با اسنادش از [[علی]] بن وثاب، از [[ابی‌عبدالله]] [[امام صادق]]{{ع}}، روایت کند که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ‏ مِنْ‏ تَمَامِ‏ التَّحِيَّةِ لِلْمُقِيمِ الْمُصَافَحَةَ، وَ تَمَامِ التَّسْلِيمِ عَلَى الْمُسَافِرِ الْمُعَانَقَةَ}}؛ یعنی البته، از تمام بون تحیت، [[مصافحه]] و دست دادن است به هنگام [[ملاقات]]، و تمام بودن سلام نسبت شخص مسافر، معانقه و در آغوش گرفتن است<ref>برهان، ص۲۴۶.</ref>.
# [[محمد بن یعقوب]] با اسنادش از سماعه، و او از [[ابی‌عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، [[روایت]] کند که از آن بزرگوار درباره مردی سؤال نمودم که در حال [[نماز]] باشد، و بر او [[سلام]] گردد؟ آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|يَرُدُّ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ، وَ لَايَقُولُ: وَ عَلَيْكُمُ السَّلَامُ؛ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} كَانَ‏ قَائِماً يُصَلِّي‏، فَمَرَّ بِهِ‏ عَمَّارُ بْنُ‏ يَاسِرٍ، فَسَلَّمَ عَلَيْهِ عَمَّارٌ،، فَرَدَّ عَلَيْهِ النَّبِيُّ{{صل}} وَ آلِهِ هكَذَا}}؛ یعنی پاسخ دهد: {{متن حدیث|سَلَامٌ عَلَيْكُمْ}}، و نگوید: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكُمُ السَّلَامُ}}؛ چون [[پیامبر خدا]]{{صل}} در حالی که نماز را اقامه می‌فرمود، [[عمار یاسر]] بر آن بزرگوار گذشت و به آن [[حضرت]] سلام کرد. بعد [[پیامبر]]{{صل}} این چنین بر او پاسخ (سلام) را رد نمود<ref>برهان، ص۲۴۶.</ref>.
#ابن‌بابویه با اسنادش تا [[مسعدة بن صدقه]]، و او از [[جعفر بن محمد]]، امام صادق{{ع}}، و آن حضرت از [[پدر]] بزرگوارش [[نقل]] فرماید که: {{متن حدیث|لَا تُسَلِّمُوا عَلَى‏ الْيَهُودِ وَ لَا عَلَى النَّصَارَى وَ لَا عَلَى الْمَجُوسِ وَ لَا عَلَى عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ وَ لَا عَلَى مَوَائِدِ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ الشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ وَ لَا عَلَى الْمُخَنَّثِ وَ لَا عَلَى الشَّاعِرِ الَّذِي يَقْذِفُ الْمُحْصَنَاتِ وَ لَا عَلَى الْمُصَلِّي وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الْمُصَلِّيَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَرُدَّ السَّلَامَ لِأَنَّ التَّسْلِيمَ مِنَ الْمُسَلِّمِ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدَّ عَلَيْهِ فَرِيضَةٌ وَ لَا عَلَى آكِلِ الرِّبَا وَ لَا عَلَى رَجُلٍ جَالِسٍ عَلَى غَائِطٍ وَ لَا عَلَى الَّذِي فِي الْحَمَّامِ وَ لَا عَلَى الْفَاسِقِ الْمُعْلِنِ بِفِسْقِهِ}}<ref>برهان، ص۲۴۶.</ref>.
#ابن ابی‌شیبه و [[بخاری]] در [[ادب]] مفرد، و ابن ابی الدنیا در [[صمت]]، و ابن‌جریر، ابن‌منذر و [[ابن ابی‌حاتم]] از [[ابن‌عباس]]، [[اخراج]] نمودند که او فرمود: {{متن حدیث|من سلم عليك من خلق الله فاردد عليه و إن كان يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً أَوْ مَجُوسِيّاً ذلك بأن الله يقول}}: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}؛ یعنی هر کس از [[خلق]] [[خدا]]، بر تو سلام کرد، پس سلام را به او رد کن، اگر چه [[یهودی]] یا [[نصرانی]] یا مجوسی باشد؛ آن به واسطه این است که [[خدا]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}<ref>در المنثور، ج۲، ص۱۸۸.</ref>.
#ابن‌جریر و ابن‌منذر درباره قوله: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}، از [[عطا]] [[اخراج]] نمودند که او فرمود: {{عربی|ذلك كله في أهل الإسلام}}؛ یعنی اجرای آن [[دستور]]، همه‌اش درباره [[اهل]] [[اسلام]] است<ref>در المنثور، ج۲، ص۱۸۸.</ref>.
 
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ}}، [[روایت]] شده که از [[پیامبر]]{{صل}} درباره [[احسان]] سؤال شد؟ آن [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|أَنْ‏ تَعْبُدَ اللَّهَ‏ كَأَنَّكَ‏ تَرَاهُ‏ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ}}: یعنی [[خدای تعالی]] را آن چنان [[عبادت]] کنی که گویی او تو را می‌بیند. پس اگر تو او را نمی‌بینی، مسلم بدان که او تو را می‌بیند<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۵۵۳، ح۵۷۹.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}، روایاتی را [[نقل]] فرموده‌اند، از جمله:
#در [[کتاب کافی]] با اسنادش تا [[پدر]] [[محمد بن خالد]] به بالا، و او از [[ابی عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، روایت کند که آن حضرت فرمود: {{متن حدیث|الْحُكْمُ حُكْمَانِ حُكْمُ اللَّهِ وَ حُكْمُ الْجَاهِلِيَّةِ فَمَنْ أَخْطَأَ حُكْمَ اللَّهِ حَكَمَ‏ بِحُكْمِ‏ الْجَاهِلِيَّةِ}}؛ یعنی [[حکم]] کردن بر دو نوع است: یکی حکم خدای تعالی، و دیگری حکم [[زمان جاهلیت]]. پس هر که در حکم خدای تعالی [[خطا]] کند، بر [[حکم جاهلیت]]، حکم نموده است<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۶۴۰، ح۲۴۰.</ref>.
#[[ابوعلی اشعری]] با اسنادش تا [[ابابصیر]]، و او از ابی‌جعفر، [[امام باقر]]{{ع}}، روایت کند که آن حضرت فرمود: {{متن حدیث|الْحُكْمُ حُكْمَانِ حُكْمُ اللَّهِ وَ حُكْمُ الْجَاهِلِيَّةِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}‏ وَ أَشْهَدُ عَلَى زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ لَقَدْ حَكَمَ‏ فِي‏ الْفَرَائِضِ‏ بِحُكْمِ‏ الْجَاهِلِيَّةِ}}؛ یعنی حکم بر دو نوع است: حکم خدای تعالی و حکم جاهلیت، و [[خدای عزوجل]] فرموده است: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}‏ و من [[گواهی]] می‌دهم که [[زید بن ثابت]] در [[واجبات]] به [[حکم]] [[زمان جاهلیت]] حکم نموده است<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۶۴۰، ح۲۴۱؛ برهان، ص۲۹۳.</ref>.
# [[محمد بن یعقوب]] با اسنادش تا [[محمد بن خالد]]، و او از پدرش به بالا، از [[ابی‌عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، [[روایت]] کند که آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الْقُضَاةُ أَرْبَعَةٌ ثَلَاثَةٌ فِي النَّارِ وَ وَاحِدٌ فِي‏ الْجَنَّةِ رَجُلٌ قَضَى بِجَوْرٍ وَ هُوَ يَعْلَمُ فَهُوَ فِي النَّارِ وَ رَجُلٌ قَضَى بِجَوْرٍ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فَهُوَ فِي النَّارِ وَ رَجُلٌ قَضَى بِالْحَقِّ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فَهُوَ فِي النَّارِ وَ رَجُلٌ قَضَى بِالْحَقِّ وَ هُوَ يَعْلَمُ فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ وَ قَالَ{{صل}}: الْحُكْمُ حُكْمَانِ حُكْمُ اللَّهِ وَ حُكْمُ الْجَاهِلِيَّةِ فَمَنْ أَخْطَأَ حُكْمَ اللَّهِ حَكَمَ بِحُكْمِ الْجَاهِلِيَّةِ}}؛ یعنی [[قضات]] چهار دسته هستند، سه دسته آنان. [[اهل]] آتش‌اند، و یک دسته، [[اهل بهشت]]: مردی که [[قضاوت]] به [[جور]] کند و خود بر آن [[آگاه]] باشد، او اهل [[آتش]] است، و مردی که قضاوت به جور کند و خود بر آن آگاه نباشد، او نیز اهل آتش است، و مردی که قضاوت به [[حق]] کند، ولی نداند که قضاوت به حق می‌کند، او نیز اهل آتش است، و مردی که قضاوت به حق کند، در حالی که خود عالم و آگاه است به اینکه قضاوت به حق می‌کند، او اهل بهشت است، و آن بزرگوار ([[پیامبر خدا]]{{صل}}) فرمود: حکم بر دو گونه است: [[حکم خدا]] و حکم زمان جاهلیت. پس هر کس در حکم [[خدای تعالی]] [[خطا]] کند، به حکم زمان جاهلیت حکم نموده است، و [[خدای عزوجل]] فرموده: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}، و من [[شهادت]] می‌دهم که زید بن ثابت در واجبات به حکم زمان جاهلیت حکم نموده است<ref>برهان، ص۲۹۲.</ref>.
#عیاشی از [[ابی‌بصیر]]، و او از ابی‌جعفر، [[امام باقر]]{{ع}}، روایت کند که آن [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ الْحُكْمَ حُكْمَانِ حُكْمُ اللَّهِ وَ حُكْمُ الْجَاهِلِيَّةِ يَعْنِي‏ فِي‏ الْفَرَائِضِ‏}}: حکم بر دو نوع است: [[حکم]] [[خدای متعال]] و حکم [[زمان جاهلیت]]، و مقصودش در [[واجبات]] است<ref>برهان، ص۲۹۲.</ref>.
 
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، روایاتی را [[نقل]] فرموده‌اند، از جمله:
#در [[کتاب کافی]] [[علی بن ابراهیم]] با اسنادش از ابی‌عمر، و [[زبیری]] از [[ابی‌عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، [[روایت]] نموده‌اند که آن بزرگوار بعد از بیان [[حدیثی]] و ثنا بر [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}؛ {{متن حدیث|يَعْنِي‏ بِالْقُرْآنِ‏}}<ref>نورالثقلین، ج۳، ص۹۴، ح۲۶۴.</ref>.
#در [[تفسیر]] [[علی ابن ابراهیم]] با اسنادش تا [[علی بن رئاب]]، و او از ابی‌عبدالله، امام صادق{{ع}} روایت کند که آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|و الله نحن‏ السبيل‏ الذي‏ أمركم‏ الله‏ باتباعه‏. قوله: {{متن قرآن|وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}} قال: بالقرآن}}؛ یعنی به [[خدای عزوجل]] [[سوگند]] که ما هستیم آن طریقی که [[خدای تعالی]] شما را امر به [[تبعیت]] از آن نموده است. فرمودۂ خدای تعالی:{{متن قرآن|وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}؛ یعنی به وسیله [[قرآن]]<ref>نورالثقلین، ج۳، ص۹۵، ح۲۶۵؛ برهان، ص۵۸۵.</ref>.
#در کتاب [[احتجاج]] [[طبرسی]] آمده است: که [[ابومحمد]] [[عسکری]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|ذكر عند الصادق{{ع}} الجدال في الدين و ان [[رسول الله]]{{صل}} و الأئمة{{عم}} نهوا عنه فقال الصادق{{ع}}: لم‏ ينه‏ مطلقا و لكنه‏ نهى‏ عن الجدال بغير التي هي أحسن أما تسمعون قوله تعالى: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}} فالجدال بالتي هي أحسن قد قرنه العلماء بالدين، و الجدال بغير التي هي أحسن [[محرم]] حرمه [[الله]] على شيعتنا، و اما الجدال بالتي هي أحسن فهو ما امر الله تعالى به نبيه أن يجادل به من جحد البعث بعد الموت، و إحياؤه له، فقال الله حاكيا عنه: {{متن قرآن|وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ}}<ref>«و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوان‌هایی را که پوسیده است زنده می‌گرداند؟» سوره یس، آیه ۷۸.</ref> فقال [[الله]] في الرد عليه: “قل- يا [[محمد]]- {{متن قرآن|يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ}}<ref>«بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زنده‌اش می‌گرداند و او به (حال) هر آفریده‌ای داناست» سوره یس، آیه ۷۹.</ref>}}: نزد [[امام صادق]]{{ع}} از [[جدال]] در [[دین]] سخن به میان آمد و این که [[پیامبر خدا]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} از آن [[نهی]] فرموده‌اند. پس آن [[حضرت]]{{ع}} فرمود: از آن، مطلقاً نهی نشده؛ لکن آن جدالی که به غیر احسن است، از آن نهی شده است. آیا این قول [[خدای تعالی]] را نشنیده‌ای که فرمود: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}، پس آن جدالی که احسن است، جدالی است که [[علمای دین]] با آن قرینند، و آن جدالی که جدال غیر احسن است، حرامی است که خدای تعالی بر [[پیروان]] ما آن را [[حرام]] نموده است، و آن جدالی که احسن است، همان است که خدای تعالی آن را به پیامبرش امر فرموده به این که: با کسی که [[بعث]] بعد از [[مرگ]] را و زنده کردن او را نسبت به آن گوینده کذایی [[انکار]] می‌کند، [[مجادله]] نماید. سپس در حالی که از آن فرد حکایت می‌کرد، فرمود: {{متن قرآن|وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ}}. بعد خدای تعالی در رد بر او فرمود: “قُلْ” (ای محمد!) {{متن قرآن|يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ}}<ref>نورالثقلین، ج۳، ص۹۵، ح۲۶۶؛ برهان، ص۵۸۵.</ref>.
#ابن‌مردویه، از [[ابی‌لیلی اشعری]] [[اخراج]] نمود که پیامبر خدا{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|تمسکوا بطاعة ائمتکم و لا تخالفوهم؛ فان طاعتهم طاعة الله و معصیتهم معصیة الله؛ فان الله انما بعثنی ادعو الی سبیله بالحکمة والموعظة الحسنه، فمن خالفنی فی ذلک، فهو من الهالکین، و قد برئت منه ذمة الله و ذمة رسوله، و من ولی من امرکم شیئا فعمل بغیر ذلک، فعلیة لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین}}؛ یعنی به [[اطاعت]] امامانتان چنگ بزنید و با آنان [[مخالفت]] ننمایید؛ البته، [[اطاعت]] از آنان [[اطاعت از خدا]] بوده و [[نافرمانی]] از آنان، [[معصیت]] خداست. پس همانا [[خدا]] مرا [[مبعوث]] فرمود تا با [[حکمت]] و [[موعظه]] [[حسنه]] به [[دین]] او [[دعوت]] کنم. پس هر کس در این امر، خلاف من عمل کند، او از هلاک شوندگان است و از او بیزارم و [[ذمه]] [[خدای متعال]] و ذمه رسولش از او برداشته شود، و هر که بر چیزی از امر شما [[ولایت]] یابد، بعد به غیر آن عمل نماید، پس [[لعنت خدا]]، [[فرشتگان]] و [[مردم]]، همه آنان، بر او خواهد بود<ref>درالمنثور، ج۴، ص۱۳۵.</ref>. فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ}} هم فرموده: در [[کتاب کافی]] با اسنادش از ابن‌محبوب، و او از بعض [[اصحاب]]، [[روایت]] کند که [[ابی‌عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، فرمود: {{متن حدیث|بعث أمير المؤمنين{{ع}} الى [[بشر]] بن عطارد التيمي‏ في‏ كلام‏ بلغه‏ فمر به [[رسول]] أمير المؤمنين{{ع}} في بنى أسد و أخذه، فقام اليه نعيم بن دجاجة الأسدي فأفلته‏ فبعث اليه أمير المؤمنين{{ع}} فأتوه به و امر به أن يضرب فقال نعيم: أما و [[الله]] ان المقام معك لذل و ان فراقك لكفر؟ قال: فلما [[سمع]] ذلك منه قال له: قد عفونا عنك ان الله عز و جل يقول: {{متن قرآن|ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ}} اما قولك: ان المقام معك لذل فسيئة اكتسبتها، و اما قولك: و ان فراقك لكفر فحسنة اكتسبتها فهذه بهذه فأمر ان يخلى عنه}}؛ یعنی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرستاده‌ای را به سوی بشر بن عطارد تیمی که سخنی از او به آن [[حضرت]] رسیده بود، فرستاد. پس آن فرستاده امیرالمؤمنین{{ع}}، در [[بنی اسد]] بر او گذر کرد و او را دستگیر نمود. [[نعیم بن دجاجه اسدی]] به پاخاست و آنچه در دستش بود، بیرون آورد. امیرالمؤمنین{{ع}} در تعقیب او فرستاد. پس [[نعیم]] را آوردند، و آن حضرت بر زدن او [[دستور]] فرمود. نعیم گفت: به خدا [[سوگند]] که بودن با تو [[ذلت]] آور، و جدایی از تو [[کفر]] است. پس همین که [[حضرت]] این سخن را شنید، فرمود: تو را مورد [[عفو]] قرار دادیم؛ زیرا [[خدای عزوجل]] می‌فرماید: {{متن قرآن|ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ}}؛ اما این سخنت که: “بودن با تو ذلت‌آور است”، سخن [[بدی]] است که تو آن را کسب کردی، و این سخنت که: جدایی از تو کفر است”، سخن خوبی است که تو آن را کسب کردی. پس آن بدی به واسطه این خوبی دفع می‌شود. بعد حضرت [[دستور]] داد، از او دست کشند<ref>نورالثقلین، ج۳، ص۵۵۱، ح۱۱۱.</ref>.
 
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}، روایاتی را [[نقل]] فرموده، از جمله:
#در [[کتاب کافی]]، [[محمد بن یعقوب]]، با اسنادش تا [[زراره]]، و او از ابی‌جعفر، [[امام باقر]]{{ع}}، [[روایت]] کند که آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الْحَيَاةُ وَ الْمَوْتُ خَلْقَانِ‏ مِنْ‏ خَلْقِ‏ اللَّهِ‏ فَإِذَا جَاءَ الْمَوْتُ فَدَخَلَ فِي الْإِنْسَانِ لَمْ يَدْخُلْ فِي شَيْ‏ءٍ إِلَّا وَ قَدْ خَرَجَتْ مِنْهُ الْحَيَاةُ}}؛ یعنی [[زندگی]] و [[مرگ]] دو مخلوق‌اند که [[خدای متعال]] آن دو را [[خلق]] نمود، پس هنگامی که مرگ فرارسد، در [[انسان]] داخل گردد؛ در چیزی داخل نشده، به جز این که زندگی از او خارج گردیده است<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۳۷۹، ح۷؛ برهان، ص۱۱۳۲.</ref>.
# [[علی بن ابراهیم]] در [[تفسیر]] خود، درباره {{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ}}<ref>«همان که مرگ و زندگی را آفرید» سوره ملک، آیه ۲.</ref>، فرمود: اندازه‌بندی نمود آن دو را، و آن بدین معناست که اندازه‌بندی کرد زندگی را، پس از آن، اندازه‌بندی کرد مرگ را<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۳۷۹، ح۸.</ref>.
#در [[اعتقاد]] [[امامیه]] از [[صدوق]] نقل است که به [[علی بن حسین]]، [[امام سجاد]]، [[زین‌العابدین]]{{ع}}، گفته شد: مرگ چیست؟ آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الموت‏ للمؤمن‏ كنزع‏ ثياب‏ و وسخة قملة و فك قيود و أغلال ثقيلة، و الاستبدال بأفخر الثياب و أطيبها روائح. و اوطأ المراكب و آنس المنازل، و للكافر كخلع ثياب فاخرة و النقل عن منازل أنيسة و الاستبدال بأوسخ الثياب و أخشنها، و أوحش المنازل و أعظم العذاب}}؛ یعنی [[مرگ]] برای [[مؤمن]]، [[مَثَل]] آن، مَثَل بیرون آوردن [[جامه]] چرکین شپش‌دار، جدا نمودن بندها و زنجیرهای محکم و مبدل نمودن آن به لباس‌های فاخر و [[پاک]] و [[پاکیزه]] با بوهای خوش است، و برای [[کافر]]، مانند درآوردن [[لباس]] فاخر و انتقال از منزل‌های مأنوس، و تبدیل نمودن آن به جامه چرکین و [[خشن]]، و به موحش‌ترین منازل، و بزرگ‌ترین [[عذاب]] است<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۳۸۰، ح۱۰.</ref>.
#به [[محمد بن علی]]، [[امام باقر]]{{ع}}، گفته شد، مرگ چیست؟ آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|هُوَ النَّوْمُ‏ الَّذِي‏ يَأْتِيكُمْ‏ فِي‏ كُلِّ‏ لَيْلَةٍ، إِلَّا أَنَّهُ طَوِيلٌ مُدَّتُهُ لَا يُنْتَبَهُ مِنْهُ إِلَّا يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}؛ یعنی آن خوابی است که شما را در هر شب فرا می‌گیرد، جز این که مدت آن طولانی است؛ از آن تا [[روز قیامت]] بیدار نگردد<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۳۸۰، ح۱۱.</ref>.
#ابن‌عمر گوید: [[پیامبر]]{{صل}} [[آیه]] {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ...}}<ref>«بزرگوار است آنکه پادشاهی در کف اوست» سوره ملک، آیه ۱.</ref> را تا {{متن قرآن|أَحْسَنُ عَمَلًا}}، [[تلاوت]] نمود و فرمود: {{متن حدیث|أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَقْلًا وَ أَوْرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ أَسْرَعُ‏ فِي‏ طَاعَةِ اللَّهِ‏}}؛ یعنی کدام‌یک از شما در [[عقل]]، نیکوتر، و در [[پرهیز]] از حرام‌های [[خدای تعالی]]، پارساتر، و در عمل به [[طاعت]] خدای تعالی، سریع‌تر هست؟<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۳۸۰، ح۱۳.</ref>.
#در کتاب [[احتجاج]]، [[طبرسی]]، از [[امام رضا]]{{ع}}، [[حدیث]] طولانی‌ای را [[نقل]] کرده است. در آن حدیث آمده که: {{متن حدیث|و اما قوله عزوجل‏: {{متن قرآن|لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}} فانه عزوجل خلق‏ خلقه‏ ليبلوكم‏ بتكليف طاعته و عبادته لا على سبيل الامتحان و التجربة لأنه لم يزل عليكما بكل شي‏ء}}؛ یعنی: و اما درباره قول [[خدای عزوجل]]: {{متن قرآن|لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}؛ البته، خدای عزوجل خلقش را آفرید برای آزمودن شما با [[تکلیف]] طاعت و [[عبادت]]، نه برای [[امتحان]] و تجربه؛ زیرا [[خدای بزرگ]]، پیوسته بر هر چیزی عالم و [[دانا]] بوده است<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۳۸۰، ح۱۴.</ref>. از -[[علی بن ابراهیم]] از پدرش و او با اسنادش تا [[سفیان بن عیینه]]، و از [[ابی‌عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است که آن بزرگوار درباره قول [[خدای عزوجل]]: {{متن قرآن|لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}، فرمود: {{متن حدیث|لَيْسَ‏ يَعْنِي‏ أَكْثَرَكُمْ‏ عَمَلًا وَ لَكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْيَةُ اللَّهِ وَ النِّيَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْخَشْيَةُ ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِي لَا تُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ النِّيَّةُ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ أَلَا وَ إِنَّ النِّيَّةَ هِيَ الْعَمَلُ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ {{متن قرآن|قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ}}<ref>«بگو: هر کس به فرا خور خویش کار می‌کند و پروردگار شما داناتر است که چه کس رهیافته‌تر است» سوره اسراء، آیه ۸۴.</ref>‏ يَعْنِي عَلَى نِيَّتِهِ}}؛ یعنی مقصودش بیشترین شما از نظر عمل نیست، بلکه مقصود آن صحیح‌ترین شما از نظر عمل می‌باشد، و به [[هدف]] رسیدن تنها [[خشیت]] داشتن نسبت به [[خداوند]] و [[نیت]] صادق است. سپس فرمود: باقی بودن بر [[اخلاص]] در عمل، سخت‌تر از خود عمل است، و عمل [[خالص]]، عملی است که ما نخواسته باشیم به جز [[خدای تعالی]]، احدی ما را بر آن [[تمجید]] و [[ستایش]] کند، و نیت، [[برتر]] از عمل است. بدان و [[آگاه]] باش که نیت همان عمل است. سپس [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ}}، را [[تلاوت]] نمود و فرمود: یعنی بر نیتش<ref>برهان، ص۱۱۳۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۶۵-۵۷۵.</ref>
 
==[[تدبر]] در [[آیات]] احسن==
قوله تعالی: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.</ref>.
همان‌گونه که قبلاً متذکر شدیم، آیاتی که تاکنون از جهات لغوی [[تفسیری]] و [[تفسیر]] [[روایی]] به بررسی آنها پرداخته‌ایم، از بین ۳۴ آیه موجود در [[قرآن کریم]] که مشتمل بر کلمه احسن است، [[انتخاب]] شده، ولی با این حال فی‌الجمله در بردارنده الگوی کلی در [[حسن]] [[سلوک]] و رفتارهای [[نیکو]] است، و شمول آن نسبت به [[فطرت]] [[الهی]] [[دین اسلام]]، [[آداب]] برخوردهای [[اجتماعی]] [[مؤمنان]]، [[انتخاب]] [[بهترین]] [[دین]]، بهترین طریق [[حکم]] و [[قضاوت]]، [[قانون]] دخالت در [[مال یتیم]]، طریق [[دعوت]] به سوی [[حق]]، روش صحیح برخوردهای [[کلامی]]، فرجام [[نیک]] در [[فرهنگ]] معاملات [[اقتصادی]]، [[روان‌شناختی]] صحیح در دفع [[بدی]]، بهترین گفتار، عمل مقبول، [[فلسفه]] [[مرگ]]، [[حیات]] و [[آزمایش]]، جامعیتی در حسن سلوک دارد. لذا در این قسمت، احسن را به اعتبار مذکور و با استناد به [[آیات قرآن]]، و با [[استعانت]] از امدادها و [[الطاف]] [[خدای سبحان]] بررسی و [[تدبر]] می‌نماییم.
 
تنوع معنا و مفهوم احسن در یازده [[آیه]] [[قرآن کریم]]، ابعادی از حسن سلوک به ترتیب [[آیات]] مصحفی
 
===معنا و مفهوم اول احسن===
{{متن قرآن|أَحْسَنُ}} در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}}<ref>«رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوش‌رنگ (و نگار)‌تر از خداوند کیست؟ و ما پرستندگان اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۸.</ref>، به اعتبار “صبغه” معنا می‌شود؛ زیرا [[صبغه]] در حکم، موصوفی است که به وسیله احسن توصیف می‌شود. بنا بر این اساس، لازم است در معنای “صبغه” بررسی شود. تدبر در آیه شریفه می‌نمایاند که [[تفسیر]] صدر آیه. در ذیل آن قرار دارد؛ یعنی تفسیر {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ}} در {{متن قرآن|نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}}است، و مؤید این مطلب آن است که: {{متن قرآن|وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}}، بعد از “صبغه”، واقع شده، و “صبغة” نکره‌ای است که جمله {{متن قرآن|نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}} آن را توصیف نموده است. لذا معلوم می‌شود، “صبغه” طریقی است که باید با آن [[خدای تعالی]] [[عبادت]] شود؛ بدین معنا که باید خدای تعالی را از طریق “صبغه”، عبادت کنیم. در این جا سؤالی مطرح می‌شود، و آن این است که: طریق “صبغه” چیست که [[خدای متعال]] از طریق آن عبادت می‌شود؟ پاسخ [[بدیهی]] این سؤال، آن است که طریق “صبغه”، همان دین است. اما دین یک مفهوم کلی است، و باید آن [[دین]] خاص را که مراد [[آیه]] است، بررسی نمود، و آن دین خاص، در [[دین حنیف]]؛ آن [[دینی]] که [[فطرت]] [[مردم]] بر آن نهاده شده و تنها دین خاصی است که نزد [[خدای تعالی]] دین می‌باشد، منحصر می‌شود، بنابراین به فرموده [[قرآن کریم]]:
#“صبغة”، آن دین خاصی است که [[حنیف]] است و فطرت مردم، بر آن بنا نهاده شده: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>.
#“صبغة”، آن دین خاصی است که با تأکید و [[تأیید]] نزد خدای تعالی دین قلمداد گردیده؛ هم‌چنین آن دین را خدای تعالی برای مردم کامل نموده است، و کسی که به غیر از آن دین را [[طلب]] کند، از او پذیرفته نیست: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref>.
#از بررسی مطالب فوق، این نتیجه حاصل می‌شود که: “صبغه”؛ یعنی [[دین مبین اسلام]] و این معنا، همان فرمایش [[امام صادق]]{{ع}} به [[روایت]] [[ابان]] از [[محمد بن مسلم]] و [[حمران]] است که آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الصِّبْغَةُ هِيَ‏ الْإِسْلَامُ‏}}<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۱۳۲، ص۱۰۰.</ref>.
با تحقیق مذکور، [[آیه شریفه]] ۱۳۸ [[سوره بقره]]، این چنین معنا می‌شود:
[[دین]] [[خدای تعالی]]، و چه کسی نیکوتر است از خدای تعالی از جهت عرضه دین (که [[دین مبین اسلام]] را عرضه نموده)، ما ([[مؤمنان]] از طریق دین مبین اسلام) او را [[عبادت]] می‌کنیم.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۷۵.</ref>
 
===معنا و مفهوم دوم احسن===
یکی از معانی {{متن قرآن|أَحْسَنُ}}، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}} می‌باشد، و آن، به معنای نیکوتر بودن تحت است در پاسخ به تحیت عرضه شده، و تحیت در [[آیه شریفه]]، مصدر بوده و به معنای [[سلام]] گفتن و نیز به معنای [[درود]] و سلام می‌باشد. این [[آیه کریمه]] [[دستور]] [[آداب]] برخورد دو [[مؤمن]] را بیان می‌کند، و آن، برخورد نیکوی [[کلامی]] است تا [[ارتباط قلبی]] و [[عاطفی]] بین آن دو، محکم‌تر و [[وحدت]] و [[یگانگی]] و اخوتشان، شدیدتر، و [[احساس امنیت]] روانی‌شان، قوی‌تر گردد، و به این وسیله، زمینه [[خوشبختی]] بین افراد فراهم شود، و موجبات تسهیل در حل بسیاری از مسایل [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] و دیگر معضلات پدید آید و در نتیجه، [[فرهنگ]] [[اخلاقی]] [[جامعه]] در روند مطلوب [[فطری]] اعتلا یابد. این برخورد و ایجاد [[ارتباط]] بین دو مؤمن، بر اساس [[احترام]] افزون‌تر، و یا احترام متقابل است؛ چنان که [[خدای متعال]] می‌فرماید: و چون شما مورد تحیت و سلام و درود، از طرف مؤمنی قرار گرفتید، پس شما هم به نحو نیکوتر از آن، او را مورد تحیت، یا سلام و درود قرار بدهید: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا}}، و یا حداقل، این برخورد [[نیکو]] را که به صورت اهدای تحیت نسبت به شما عرضه شده، شما هم متقابلاً، خود آن تحت را به او اهدا کنید: {{متن قرآن|فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۷۷.</ref>
 
===معنا و مفهوم سوم احسن===
یکی از معانی و مفاهیم {{متن قرآن|أَحْسَنُ}}، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}، می‌باشد، و آن، [[فضیلت]] [[مسلمان]] [[مخلص]] و [[نیکوکار]] را بیان می‌کند. بر این مبنا، [[آیه شریفه]]، سه خصوصیت ممتاز برای [[متدین]] به [[دین]] [[برتر]] را، و در ذیل [[آیه]]، یک [[پاداش]] [[عظیم]] برای متدین [[راستین]] و با [[استقامت]] نسبت به دین برتر را بیان می‌کند، هر چند که این [[آیه کریمه]] به صورت استفهام بوده و با لفظ: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ}}آغاز می‌شود؛ چون این استفهام در [[مقام]] تقریر است، معنای آن این است که کسی نیست که از لحاظ دین بهتر باشد. از کسی که: به هر حال، شرح این مجمل به قرار زیر است:
# نفس و ذاتش را خالصانه [[تسلیم]] [[خدای تعالی]] کند: {{متن قرآن|أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ}}.
#در [[اعمال]]، نیکوکار باشد: {{متن قرآن|وَهُوَ مُحْسِنٌ}}، و اعمال، اعم از [[عبادی]] محض و غیر آن است، و [[نیکوکاری]]، آنجا محقق می‌شود که عامل، [[خدا]] را ناظر بر اعمال خود ببیند، و این معنا برداشت از این فرموده [[حضرت رسول]]{{صل}} است: {{متن حدیث|أَنْ‏ تَعْبُدَ اللَّهَ‏ كَأَنَّكَ‏ تَرَاهُ‏ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ‏}}؛ یعنی خدای تعالی را آن‌چنان [[عبادت]] کن که گویی تو او را می‌بینی؛ پس اگر تو او را نمی‌بینی، مسلم بدان که او تو را می‌بیند. البته، آنکه نفس و ذاتش را تسلیم خدای تعالی کند و در اعمال، نیکوکار باشد: اولاً، به دستاویز محکم و امیدوارکننده‌ای چنگ زده: {{متن قرآن|وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ}}<ref>«و هر که روی (دل) خویش به سوی خداوند نهد و نکوکار باشد بی‌گمان به دستاویز اس[[تورات]]ر چنگ زده است و سرانجام کارها با خداوند است» سوره لقمان، آیه ۲۲.</ref>، و ثانیاً، پاداش بیکران او نزد پروردگارش می‌باشد، و علاوه بر آن، [[خوف]] و اندوهی برای او نخواهد بود: {{متن قرآن|بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بی‌گمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمی‌شوند» سوره بقره، آیه ۱۱۲.</ref>.
# [[آیین]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را [[تبعیت]] کند: {{متن قرآن|وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}}<ref>«و از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کند» سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref>، و آیین حضرت ابراهیم{{ع}} [[اسلام]] بود و او بر آن آیین، [[استقامت]] داشت: {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref>. حضرت ابراهیم از پروردگارش درخواست نمود که خود، فرزندش و [[فرزندان]] فرزندش، مفتخر به آیین [[مقدس]] اسلام باشند: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور)» سوره بقره، آیه ۱۲۸.</ref>. [[پاداش]] [[عظیم]] او در ذیل [[آیه]] این بود که [[خدای تعالی]] دوستش خواهد بود. این چنین، [[پروردگار متعال]] [[ابراهیم]]{{ع}} را که [[مسلمان]] [[خالص]]، عامل و [[نیکوکار]] بود، به [[دوستی]] خود برگزید: {{متن قرآن|وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}<ref>«و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref>، و دوستی خدای تعالی به این معنا بود که او [[یار]] و مددکارش در همه احوال است؛ به طوری که اگر کسی یا کسانی علیه او [[اراده]] سوئی کنند، او را [[یاری]] نموده و از مهلکه‌ای که [[دشمنان]] برای او فراهم آورده‌اند، نجاتش می‌دهد؛ همان‌گونه که ابراهیم{{ع}} را از انبوه آتشی که [[نمرود]] و نمرودیان [[تدارک]] نموده بودند تا او را بسوزانند، [[نجات]] داد و [[آتش]] را بر او سرد و [[سلامت]] گردانید: {{متن قرآن|قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ}}<ref>«گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بی‌گزند باش» سوره انبیاء، آیه ۶۹.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۷۸.</ref>
 
===معنا و مفهوم چهارم احسن===
یکی از معانی و مفاهیم احسن، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«آیا داوری (دوره) “جاهلیّت” را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.</ref>، می‌باشد، و آن، عبارت است از [[فضیلت]] [[حکم]] [[خدای تعالی]] بر حکم غیر [[خدا]]، که در [[مقام]] [[اجرا]]، همه [[مردم]] از [[فقیر]] و [[غنی]] و دیگر طبقات نسبت به آن یکسانند. [[آیه شریفه]]، اگرچه به صورت استفهام است، اما این استفهام، استفهام انکاری بوده: {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ}}، و در مقام مقایسه حکم [[جاهلی]] با حکم خدایی است؛ به این معنا که: برای [[اهل یقین]] هیچ کس بهتر از خدای تعالی نمی‌تواند [[داوری]] کند: {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}.
در صدر [[آیه]] که با استفهام شروع می‌شود: {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}، این سؤال مطرح می‌شود: چگونه است که حکم جاهلی مردود است؟ و پاسخ این است که حکم جاهلی، و به طور کلی حکم غیر خدا، بر اساس [[بینش]] [[انسان]] صورت می‌گیرد، و انسان، هم بسیار [[نادان]] است و هم بسیار [[ستمگر]] و یا غیر [[عادل]]: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref>.
 
و چگونه انسان در حالی که بسیار نادان، [[ستمکار]] و بی‌عدالت است، می‌تواند حکم از روی [[عدالت]] و [[حکمت]] نماید؟ لذا آنان که به غیر از [[حکم خدا]] حکم کنند، کافرند {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>، و آنان که به غیر از حکم خدا حکم کنند، ستمکار و ظالمند: {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.</ref>، و آنان که به غیر از [[حکم خدا]] [[حکم]] کنند، فاسقند: {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.</ref> در تعقیب آن، سؤال دیگری که مطرح می‌شود، این است که: حکم خدایی چگونه است که مورد [[تأیید]] [[اهل یقین]] است؟ و پاسخ این است که چون [[خدای تعالی]] بسیار [[دانا]] و [[حکیم]] است: {{متن قرآن|وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۶.</ref>، و خدای تعالی به هر چیزی بسیار داناست: {{متن قرآن|وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.</ref>، و خدای تعالی به همه [[خلق]] بسیار داناست: {{متن قرآن|وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و او به (حال) هر آفریده‌ای داناست» سوره یس، آیه ۷۹.</ref>، و خدای تعالی به [[مردم]] [[ستم]] نمی‌کند، و این مردم هستند که به خودشان ستم می‌کنند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمی‌دارد امّا این مردمند که به خویش ستم می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۴۴.</ref>، و سزاوار خداوندیش نباشد که به آنان ستم کند، و لکن خود آنانند که به خودشان ستم می‌کنند: {{متن قرآن|مَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند» سوره توبه، آیه ۷۰.</ref>، و لذا حکم خدایی که علیم و حکیم بوده و بر همه خلق، بسیار داناست و ستم نمی‌کند، مورد تأیید اهل یقین است. تنها حکم خدای تعالی است که [[حق]] بوده و [[بهترین]] است برای تمییز حق از [[باطل]]: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>. تنها [[حکم]] [[خدای تعالی]] است که امر می‌کند جز او کسی [[عبادت]] نشود: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ}}<ref>«داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید» سوره یوسف، آیه ۴۰.</ref>، و [[اهل]] اتکال، تنها بر حکم خدای تعالی [[توکل]] می‌کنند: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۷۹.</ref>
 
===معنا و مفهوم پنجم احسن===
یکی از معانی و مفاهیم احسن، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}، می‌باشد، و آن به این معنا است که [[قرب]] به [[مال یتیم]] و [[ولایت]] بر آن باید در جهت [[حفظ]] [[مال]] او، و در حد امکان، در جهت افزایش مال، او از طریق [[تجارت]] و مکاسب [[مشروع]] بوده و به تبع آن، در [[تربیت دینی]] و [[اخلاقی]]، مفید به حال [[یتیم]] باشد: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}.
 
در ادامه، [[آیه]] به پنج مطلب اشاره می‌فرماید:
#مدت این قرب و ولایت، و آن تا زمانی است که یتیم به [[بلوغ]] اشد برسد، و بلوغ اشد، زمانی است که او از لحاظ [[عقلی]] و بدنی، به اندازه‌ای [[رشد]] کرده باشد که [[آمادگی]] انجام [[مسئولیت]] [[اقتصادی]] را داشته باشد: {{متن قرآن|حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ}}، و در [[سوره یوسف]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.</ref>؛ همچنین در [[سوره قصص]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید و استواری یافت بدو (نیروی) داوری و دانشی بخشیدیم و بدین‌گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره قصص، آیه ۱۴.</ref>.
#پیمانه و وزن را تمام و عادلانه پرداخت کند و چیزی از اشیا (و اصل [[مال]]) را کم و کسر نگذارد: {{متن قرآن|وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ}}، و در [[سوره اعراف]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ}}<ref>«پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید» سوره اعراف، آیه ۸۵.</ref>.
#در [[تکلیف]] است، و آن این است که او متناسب با وسعت استعدادی که دارد، تکلیف دارد: {{متن قرآن|لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا}}، {{متن قرآن|لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا}}<ref>«خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref>؛ هم‌چنین در [[سوره مؤمنون]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ}}<ref>«و ما به هیچ کس جز در خور توانش تکلیف نمی‌کنیم و نزد ما کتابی است که به حقّ، سخن می‌گوید و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره مؤمنون، آیه ۶۲.</ref>.
#در امر به [[عدالت]] در [[سخن گفتن]] و تعمیم آن است، اگرچه سخن، در مورد [[خویشاوندان]] باشد: {{متن قرآن|وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى}}، و در آیه‌ای از [[سوره نساء]] و آیه‌ای از [[سوره احزاب]] برای سخن گفتن، به [[تقوای الهی]] و قول سدید؛ یعنی گفتاری که راست، [[استوار]] و محکم باشد، امر شده است، و در سوره نساء می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا}}<ref>«بنابراین از خداوند پروا کنند و استوار سخن گویند» سوره نساء، آیه ۹.</ref>، و در سوره احزاب هم می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و سخنی استوار بگویید» سوره احزاب، آیه ۷۰.</ref>.
#در امر به [[وفا به عهد]] [[الهی]] است: {{متن قرآن|وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا}}، و البته، کسی که عهدی می‌بندد و یا عهدی با [[خدا]] می‌بندد، در مقابل عهدی که بسته، [[مسئول]] است: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.</ref>، و آنان که عهدی با [[خدا]] می‌بندند و به آن وفادارند و [[نقض عهد]] نمی‌کنند، از جمله کسانی هستند که [[خانه]] [[آخرت]]، برای آنان خوش [[عاقبت]] است، و برای آنان باغ‌های همیشه سرسبز است که خودشان، [[پدران]]، [[همسران]]، فرزندانشان، آنان که صالحند، داخل در آنها می‌شوند، و ملایکه از هر دری بر آنان وارد شده و به واسطه [[صبر]] و [[شکیبایی]] که آنان از خود نشان داده‌اند، بر آنان [[سلام]] نموده و عاقبت و فرجام [[نیکو]] را به ایشان مژده می‌دهند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ *... أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ * جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ * سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ}}<ref>«آنان که به عهد خداوند وفا می‌کنند و پیمان را نمی‌شکنند *... فرجام (نیک) آن سرای است* بهشت‌هایی جاودان که آنان و شایستگان از نیاکان و همسران و فرزندانشان در آن وارد می‌شوند و فرشتگان از هر دری بر آنان درمی‌آیند * درود بر شما به شکیبی که ورزیده‌اید که فرجام آن سرای، نیکوست!» سوره رعد، آیه ۲۰و ۲۲-۲۴.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۸۱.</ref>
 
===معنا و مفهوم ششم احسن===
یکی از معانی و مفاهیم احسن، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}، می‌باشد، و آن، در یکی از طرق [[دعوت]] به سوی [[پروردگار متعال]]؛ یعنی [[مجادله]] نیکو، است، و مجادله نیکو عبارت است از: [[نرمی]] کردن در [[منازعه]] با منکرین [[معاد]] از طریق [[برهان]] و به وسیله [[قرآن]] آن چنان که [[رقت]] [[قلبی]] آورد: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۸۳.</ref>
 
===انواع [[مجادله]] کنندگان===
#کسانی که به [[باطل]] مجادله می‌کنند، و هدفشان، باطل نمودن [[حق]]، و نابود کردن آن است، [[خدای تعالی]] آنان را [[مؤاخذه]] و [[عقوبت]] می‌کند: {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره غافر، آیه ۵.</ref>.
#گناهکارانی که به نفس خود [[خیانت]] کرده و مجادله با آنها [[نهی]] شده است: {{متن قرآن|وَلَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا}}<ref>«و از آنان که به خویش خیانت می‌ورزند دفاع مکن که خداوند آن را که خیانتگر بزهکار است، دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۱۰۷.</ref>.
#کافرانی که با [[توسل]] به باطل در [[آیات الهی]] مجادله می‌کنند تا حق را نابود نمایند و آیات الهی را به سُخره گیرند: {{متن قرآن|وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا}}<ref>«و ما فرستادگان را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نمی‌فرستیم و کافران به وسیله باطل چالش می‌ورزند تا حق را با آن از میان بردارند؛ و آیات مرا و بیم‌هایی را که یافته‌اند به ریشخند گرفتند» سوره کهف، آیه ۵۶.</ref>، {{متن قرآن|مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ}}<ref>«جز کافران کسی در آیات خداوند چالش نمی‌ورزد بنابراین جنب و جوش آنان در شهرها تو را نفریبد» سوره غافر، آیه ۴.</ref>.
# [[یاران]] [[شیاطین]]، که شیاطین به آنها [[القا]] می‌کنند تا به مجادله بپردازند و لذا یک دسته از آنان، به غیر [[علم]] و به [[تبعیت از شیطان]] مجادله نمایند: {{متن قرآن|وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref>«و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ}}<ref>«و از مردم کسی است که بی‌هیچ دانشی درباره خداوند چالش می‌ورزد و از هر شیطان گردنکشی پیروی می‌کند» سوره حج، آیه ۳.</ref>.
#کسانی که بدون [[علم]] و بدون [[هدایت]] و بدون کتابی که [[نور هدایت]] را به آنان بتاباند، درباره [[خدا]] [[مجادله]] می‌کند: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ}}<ref>«و از مردم کسی است که درباره خداوند بی‌هیچ دانش و رهیافت و کتابی روشنی‌بخش، چالش می‌ورزد» سوره حج، آیه ۸.</ref>.
#آنانی که بدون اینکه سلطه‌ای داشته باشند، در [[آیات الهی]] به مجادله می‌پردازند، و [[دشمنی]] و [[کینه‌توزی]] آنان نزد [[خدای تعالی]] و نزد [[مؤمنین]]، بزرگ و [[عظیم]] باشد، و این مُهری است که [[خدای متعال]] بر [[دل]] هر [[متکبر]] [[ستمکاری]] می‌نهد: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی برای آنان آمده باشد چالش می‌ورزند، (کارشان) نزد خداوند و نزد مؤمنان، سخت خشم‌انگیز است؛ بدین‌گونه خداوند بر دل هر خویش‌بین گردنکشی مهر می‌نهد» سوره غافر، آیه ۳۵.</ref>.
#دسته‌ای از [[اهل کتاب]] که مجادله با آنان [[نهی]] شده، مگر مجادله به احسن: {{متن قرآن|وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۸۳.</ref>
 
===معنا و مفهوم هفتم احسن===
یکی از معانی و مفاهیم احسن، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}، می‌باشد و آن، در بهتر بودن و نیکوتر بودن از لحاظ فرجام کار و [[عاقبت]]، و از لحاظ [[رجوع]] به اصل است، و فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}، مواردی به شرح زیر [[تدبر]] می‌شود:
#جمله {{متن قرآن|ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}، در دو [[آیه]] از دو [[سوره]] [[قرآن کریم]] ذکر شده؛ یکی در [[سوره نساء]]، و دیگری در [[سوره اسراء]].
#در سوره نساء، به [[مؤمنین]] امر شده، در صورت [[منازعه]] در شیئی، امر مورد منازعه را به [[خدای تعالی]] و به پیامبرش بازگردانند که این کار، از لحاظ [[عاقبت]]، خیر و [[نیکو]] است، و در [[آیه]] بعد از آن می‌فرماید: آنان که امر را به [[طاغوت]] ارجاع می‌کرده، و [[محاکمه]] را نزد او می‌برند، [[شیطان]] می‌خواهد آنان را [[گمراه]] کند؛ [[گمراهی]] و [[ضلالت]] بعیدی: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا}}<ref>«آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.</ref>.
#در سوره اسراء، موضوع امر، تمام بودن پیمانه یا کیل است به هنگام پیمانه کردن و توزین وزن با ترازوی درست و صحیح که این [[کار خیر]] و نیکوتر است از لحاظ عاقبت: {{متن قرآن|وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است» سوره اسراء، آیه ۳۵.</ref>.
#در [[سوره هود]]{{ع}}، از لسان [[شعیب]]{{ع}}، [[نهی]] از [[نقص]] در پیمانه کردن کیل و نهی از نقص در توزین وزن شده، و در عمل به این نهی، خیر [[مردم]] بیان گردیده، و در صورت نقص در پیمانه کردن و کم بودن وزن در توزین، [[خوف]] بر [[عذاب]] انداز شده، و در آیه بعد از آن، کم دادن اشیای مردم، قرین با [[افساد]] در [[زمین]] گشته است: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref>.
#در [[سوره اعراف]]، به تمام بودن کیل و وزن امر نموده، و از کم و ناقص تحویل دادن اشیا و از [[فساد]] در [[زمین]] [[نهی]] کرده است. در این [[آیه]]، کم دادن در پیمانه کردن و در توزین، قرین با [[افساد]] در زمین می‌باشد: {{متن قرآن|فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵.</ref>
#در [[سوره شعراء]]، به پیمانه کردن تمام و توزین با ترازوی درست، امر شده، و از کم دادن جنس، نهی گردیده است؛ هم‌چنین نهی از کم دادن اشیا به [[مردم]]، قرین نهی از افساد در زمین بیان شده: {{عربی|و لاتبخشوا الناس أشیاء هم و لاتغوا فی الأرض مدین}}. {{متن قرآن|وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۳.</ref>.
#در سورهای [[مائده]] و [[قصص]] فرموده: در جهت [[گسترش فساد]] در زمین تلاش نکنید که [[خدای تعالی]] فسادکنندگان را [[دوست]] نمی‌دارد: {{متن قرآن|وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و در زمین به تباهی می‌کوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و در زمین در پی تباهی مباش که خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد» سوره قصص، آیه ۷۷.</ref>.
#از [[آیات]] فوق برداشت می‌شود که [[نقص]] و کم دادن اشیا به [[مردم]] (اعم از کیل یا وزن)، قرین با [[افساد]] در [[زمین]] و تمام و کامل دادن آن، قرین با [[اصلاح]] در آن است، و این از جمله معانی و مفاهیم قوله: {{متن قرآن|ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}} است.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۸۴.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
 
==منابع==
# [[پرونده:1100560.jpg|22px]] [[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ قرآن''']]
# [[پرونده:1100560.jpg|22px]] [[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ قرآن''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس2}}
{{پانویس}}


[[رده:آبرو]]
[[رده:حسن سلوک]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۴۱

کلمات قصار پیرامون حسن سلوک

در غررالحکم و دررالکلم در “باب حسن السلوک” سخنانی به اقتصار از مولای موحدان، امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب (ع)، بیان شده که در این جا برخی از آنها را نقل می‌کنیم:

  1. «أَحْسَنُ شَيْ‏ءٍ الْخُلُقُ‏»: بهترین چیز، خوی نیکوست.
  2. «أَكْرَمُ‏ الْحَسَبِ‏ الْخُلُقُ‏»: گرامی‌ترین حسب (چیزی که باعث مزیت انسان گردد)، خلق نیکوست.
  3. «أَحْسَنُ الشِّيَمِ شَرَفُ‏ الْهِمَمِ‏»: بهترین خوی‌ها، برتری همت‌هاست.
  4. «أَزْيَنُ الشِّيَمِ الْحِلْمُ‏ وَ الْعَفَافُ‏»: آراسته‌ترین خصلت‌ها، بردباری و پاکدامنی است.
  5. «أَطْهَرُ النَّاسِ أَعْرَاقاً أَحْسَنُهُمْ‏ أَخْلَاقاً»: پاک‌ترین مردم به حسب اصل، نژاد و ریشه، نیکوترین آنهاست از لحاظ اخلاق.
  6. «أَرْضَى النَّاسِ مَنْ‏ كَانَتْ‏ أَخْلَاقُهُ‏ رَضِيَّةً»: خشنودترین مردم، کسی است که اخلاق او پسندیده است.
  7. « أَشْرَفُ‏ أَخْلَاقِ‏ الْكَرِيمِ‏ كَثْرَةُ تَغَافُلِهِ عَمَّا يَعْلَمُ»: برترین خلق‌های فرد کریم، تغافل اوست از آنچه می‌داند؛ یعنی از تقصیرات و بدرفتاری‌های مردم غمض عین نماید و چنان وانمود کند که من چیزی را ندیدم.
  8. «أَفْضَلُ الشِّيَمِ السَّخَاءُ وَ الْعِفَّةُ وَ السَّكِينَةُ»: افزون‌ترین خصلت‌ها، سخاوت، پاکدامنی، طمأنینه و آرامش است.
  9. «أَحْسَنُ الْأَخْلَاقِ مَا حَمَلَكَ‏ عَلَى‏ الْمَكَارِمِ‏»: بهترین اخلاق، آن است که تو را به افعال نیکو را دارد.
  10. «إِنَّ مِنْ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ أَنْ‏ تَصِلَ‏ مَنْ‏ قَطَعَكَ‏ وَ تُعْطِيَ مَنْ حَرَمَكَ وَ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَكَ»: البته، از جمله مکارم و کرامت‌های اخلاق نیکو، آن است که با کسی که از تو بریده، پیوند نمایی، و به کسی که تو را محروم ساخته، عطا کنی، و از کسی که به تو ستم نموده، درگذری.
  11. «الْمَكَارِمُ‏ بِالْمَكَارِهِ‏»: صفات و اخلاق پسندیده، به اموری است که مکروه طبع بوده و تحمل آنها دشوار باشد.
  12. «الْخُلُقُ‏ الْمَحْمُودُ مِنْ‏ ثِمَارِ الْعَقْلِ‏»: خوی پسندیده، از ثمره‌ها و میوه‌های عقل است.
  13. «إِذَا حَسُنَ الْخُلُقُ لَطُفَ‏ النُّطْقُ‏»: هر گاه خُلق نیکو شد، نطق و بیان نرم خواهد گردید.
  14. «بِحُسْنِ الْأَخْلَاقِ‏ يَطِيبُ‏ الْعَيْشُ‏»: با حسن اخلاق، زندگانی پاکیزه و شیرین می‌شود.
  15. «بِحُسْنِ الْأَخْلَاقِ‏ تُدَرُّ الْأَرْزَاقُ‏»: با حسن اخلاق، روزی‌ها روان شده و وسعت پیدا می‌کند.
  16. «تَحَرِّي الصِّدْقِ وَ تَجَنُّبُ الْكَذِبِ أَجْمَلُ‏ شِيمَةٍ وَ أَفْضَلُ‏ أَدَبٍ‏»: برگزیدن راستی و دوری نمودن از دروغ، زیباترین خصلت و بالاترین ادب است.
  17. «حُسْنُ الْخُلُقِ لِلنَّفْسِ وَ حُسْنُ‏ الْخَلْقِ‏ لِلْبَدَنِ‏»: حسن خلق، برای نفس است؛ یعنی سبب زیبایی آن است، و نیکویی خلقت، برای بدن و سبب زیبایی آن خواهد بود.
  18. «حُسْنُ‏ الْخُلُقِ‏ أَفْضَلُ‏ الدِّينِ‏»: حسن خلق، افزون‌ترین دینداری است.
  19. «حُسْنُ الْخُلُقِ خَيْرُ قَرِينٍ وَ الْعُجْبُ‏ دَاءٌ دَفِينٌ‏»: حسن خلق، بهترین همراه، و خودبینی مرضی است پنهان.
  20. «حُسْنُ‏ الْخُلُقِ‏ مِنْ‏ أَفْضَلِ‏ الْقِسَمِ‏ وَ حُسْنِ الشِّيَمِ»: حسن خلق از افزون‌ترین بهره‌ها و قسمت‌ها و نیکوترین خصلت‌هاست.
  21. «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ بُرْهَانُ‏ كَرَمِ‏ الْأَعْرَاقِ»: نیکویی اخلاق، دلیل گرامی بودن اصل‌ها، نسب و ریشه‌هاست.
  22. «حُسْنُ الْخُلُقِ رَأْسُ‏ كُلِّ‏ بِرٍّ»: حسن خلق، رأس نیکویی است.
  23. «حُسْنُ الْخُلُقِ يُورِثُ‏ الْمَحَبَّةَ وَ يُؤَكِّدُ الْمَوَدَّةَ»: حسن خلق، محبت را در پی آورده، و مودت و دوستی را محکم می‌نماید.
  24. «خَيْرُ الْأَخْلَاقِ‏ أَبْعَدُهَا عَنِ‏ اللَّجَاجِ‏»: بهترین اخلاق، دورترین آنهاست از لجاجت و ایستادگی بر باطل و یا دشمنی.
  25. «خَيْرُ الْخَلَائِقِ‏ الرِّفْقُ‏»: بهترین خصلت‌ها نرمی کردن و مدارا کردن است.
  26. «خَيْرُ الْخِلَالِ صِدْقُ الْمَقَالِ وَ مَكَارِمُ‏ الْأَفْعَالِ‏»: بهترین خصلت‌ها سخن راست گفتن و افعال نیکوست.
  27. «رَأْسُ الْإِيمَانِ حُسْنُ‏ الْخُلُقِ‏ وَ التَّحَلِّي‏ بِالصِّدْقِ‏»: رأس ایمان، نیکویی خلق و زیور یافتن به راستی است.
  28. «مَنْ كَرُمَ خُلُقُهُ اتَّسَعَ‏ رِزْقُهُ‏»: هر که خلقش گرامی باشد، روزی‌اش فراخ گردد.
  29. «مَنْ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ طَابَتْ‏ عِشْرَتُهُ‏»: هر که خلقش نیکو باشد، معاشرت و آمیز شش پاکیزه گردد.
  30. «مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ سَهُلَتْ‏ لَهُ‏ طُرُقُهُ‏»: هر که خلقش نیکو باشد، راه‌های زندگانی، سعادت و معاش او سهل و هموار شود.
  31. «مَا أَعْطَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ‏ الْعَبْدَ شَيْئاً مِنْ‏ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ خُلُقِهِ وَ حُسْنِ نِيَّتِهِ»: خداوند سبحان به بنده‌ای چیزی از خیر دنیا و آخرت را مرحمت نفرموده، مگر به واسطه حسن خلق و حسن نیتش.
  32. «نِعْمَ‏ الْحَسَبُ‏ حُسْنُ‏ الْخُلُقِ‏»: خوب حسبی است، حسن خلق؛ زیرا به آدمی اعتبار می‌بخشد.
  33. «نِعْمَ الشِّيمَةُ حُسْنُ‏ الْخُلُقِ‏»: حسن خلق خوب خصلتی است.
  34. «نِعْمَ الْإِيمَانُ جَمِيلُ‏ الْخُلُقِ‏»: خوب ایمانی است، خوی نیکو.
  35. «عَلَيْكَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ فَإِنَّهُ‏ يَكْسِبُكَ‏ الْمَحَبَّةَ»: بر تو باد به حسن خلق؛ زیرا که دوستی را نصیب تو خواهد کرد.
  36. «كَمْ‏ مِنْ‏ وَضِيعٍ‏ رَفَعَهُ حُسْنُ خُلُقِهِ»: چه بسیار انسان پست مرتبه‌ای که حسن خلق او را، بلند گرداند.
  37. «مَنْ‏ لَمْ‏ تَحْسُنْ‏ خَلَائِقُهُ‏ لَمْ تُحْمَدْ طَرَائِقُهُ»: هرکس خصلت‌های او نیکو نباشد، روش‌های او پسندیده نخواهد بود.
  38. «لَا قَرِينَ‏ كَحُسْنِ‏ الْخُلُقِ‏»: هیچ رفیقی، مانند حُسن خلق نیست.
  39. «لَا عَيْشَ أَهْنَأُ مِنْ‏ حُسْنِ‏ الْخُلُقِ‏»: هیچ زندگانی، گواراتر از حسن خُلق نیست.
  40. «مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ كَثُرَ مُحِبُّوهُ‏ وَ أَنِسَتِ النُّفُوسُ بِهِ»: هر که خلقش نیکو باشد، دوست دارندگانش بسیار شوند و نفوس (مردم) به او انس گیرند.[۱]

منابع

پانویس