خواب مخزومی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{جستارهای وابسته}}' به ' ')
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مهدویت}}
{{مهدویت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
{{مدخل مرتبط
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون [[امام مهدی]]{{ع}} است. "'''امام مهدی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = امام مهدی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = امام مهدی
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام مهدی در قرآن]] | [[امام مهدی در حدیث]] | [[امام مهدی در کلام اسلامی]]</div>
| مداخل مرتبط = [[امام مهدی در قرآن]] - [[امام مهدی در حدیث]] - [[امام مهدی در کلام اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = امام مهدی (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام مهدی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
}}
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
*مخزومی، مردی از قبیله مخزوم است. در حدیثی از [[امام صادق]] {{ع}} که از اجتماع یاران [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} سخن می‌گوید، آمده است: وقتی حضرت با یارانش در مکه گرد می‌آیند، در کوچه‌های [[مکه]] به راه می‌افتند، تا برای خود محلّ‌ اقامتی پیدا کنند. مردم مکه افراد ناشناسی را در میان خود می‌بینند و می‌گویند: تا به امروز آن‌ها را در این شهر ندیده‌ایم! به ناگاه مرد مخزومی وارد می‌شود و می‌گوید: من خوابی دیده‌ام که بسیار پریشان و نگران هستم. مردم می‌گویند: بیا بر نزد فلان ثقیفی برویم. چون به پیش او می‌روند، مرد مخزونی چنین می‌گوید: ابری را دیدم که از اعماق آسمان ظاهر شد و به تدریج پایین آمد تا به نزدیکی کعبه رسید و آن‌گاه دور کعبه طواف نمود. در این ابر، ملخ‌های فراوانی با بال‌های سبز بود که تا مدّتی بس دراز، دور خانه خدا طواف می‌کردند. ان‌گاه به چپ و راست پراکنده شدند، به هیچ آبادی نمی‌رسیدند جز این‌که به خاکستر می‌نشاندند. به هیچ قلعه‌ای نمی‌رسیدند جز این‌که ویران می‌کردند. سپس از خواب بیدار شدم و چون بید لرزیدم و تاکنون هم در ترس و وحشت هستم. مرد ثقیفی می‌گوید: امشب لشکری از لشکرهای الهی بر شهر شما وارد شده، که شما را یارای مقاومت در برابر آن‌ها نیست. مردم مکه از شنیدن این حرف پریشان می‌شوند و می‌گویند چیز عجیبی به وجود آمده است.  
* مخزومی، مردی از قبیله مخزوم است. در حدیثی از [[امام صادق]] {{ع}} که از اجتماع یاران [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} سخن می‌گوید، آمده است: وقتی حضرت با یارانش در مکه گرد می‌آیند، در کوچه‌های [[مکه]] به راه می‌افتند، تا برای خود محلّ‌ اقامتی پیدا کنند. مردم مکه افراد ناشناسی را در میان خود می‌بینند و می‌گویند: تا به امروز آن‌ها را در این شهر ندیده‌ایم! به ناگاه مرد مخزومی وارد می‌شود و می‌گوید: من خوابی دیده‌ام که بسیار پریشان و نگران هستم. مردم می‌گویند: بیا بر نزد فلان ثقیفی برویم. چون به پیش او می‌روند، مرد مخزونی چنین می‌گوید: ابری را دیدم که از اعماق آسمان ظاهر شد و به تدریج پایین آمد تا به نزدیکی کعبه رسید و آن‌گاه دور کعبه طواف نمود. در این ابر، ملخ‌های فراوانی با بال‌های سبز بود که تا مدّتی بس دراز، دور خانه خدا طواف می‌کردند. ان‌گاه به چپ و راست پراکنده شدند، به هیچ آبادی نمی‌رسیدند جز این‌که به خاکستر می‌نشاندند. به هیچ قلعه‌ای نمی‌رسیدند جز این‌که ویران می‌کردند. سپس از خواب بیدار شدم و چون بید لرزیدم و تاکنون هم در ترس و وحشت هستم. مرد ثقیفی می‌گوید: امشب لشکری از لشکرهای الهی بر شهر شما وارد شده، که شما را یارای مقاومت در برابر آن‌ها نیست. مردم مکه از شنیدن این حرف پریشان می‌شوند و می‌گویند چیز عجیبی به وجود آمده است.  
*در بامداد چنین شبی بیعت مبارک انجام می‌پذیرد و مردم مکه نیز [[بیعت]] کرده و به سپاه [[حق]] ملحق می‌شوند و خواب مخزومی و تعبیر ثقیفی تحقق می‌یابد<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۴۳۳.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۰۶.</ref>.
* در بامداد چنین شبی بیعت مبارک انجام می‌پذیرد و مردم مکه نیز [[بیعت]] کرده و به سپاه [[حق]] ملحق می‌شوند و خواب مخزومی و تعبیر ثقیفی تحقق می‌یابد<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۴۳۳.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۰۶.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[بنی‌مخزوم]] (قبیله)
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


 
== منابع ==
==منابع==
{{منابع}}
* [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']]
* [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}
{{امام مهدی}}
 


[[رده:امام مهدی]]
[[رده:امام مهدی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۵۹

مقدمه

  • مخزومی، مردی از قبیله مخزوم است. در حدیثی از امام صادق (ع) که از اجتماع یاران حضرت مهدی (ع) سخن می‌گوید، آمده است: وقتی حضرت با یارانش در مکه گرد می‌آیند، در کوچه‌های مکه به راه می‌افتند، تا برای خود محلّ‌ اقامتی پیدا کنند. مردم مکه افراد ناشناسی را در میان خود می‌بینند و می‌گویند: تا به امروز آن‌ها را در این شهر ندیده‌ایم! به ناگاه مرد مخزومی وارد می‌شود و می‌گوید: من خوابی دیده‌ام که بسیار پریشان و نگران هستم. مردم می‌گویند: بیا بر نزد فلان ثقیفی برویم. چون به پیش او می‌روند، مرد مخزونی چنین می‌گوید: ابری را دیدم که از اعماق آسمان ظاهر شد و به تدریج پایین آمد تا به نزدیکی کعبه رسید و آن‌گاه دور کعبه طواف نمود. در این ابر، ملخ‌های فراوانی با بال‌های سبز بود که تا مدّتی بس دراز، دور خانه خدا طواف می‌کردند. ان‌گاه به چپ و راست پراکنده شدند، به هیچ آبادی نمی‌رسیدند جز این‌که به خاکستر می‌نشاندند. به هیچ قلعه‌ای نمی‌رسیدند جز این‌که ویران می‌کردند. سپس از خواب بیدار شدم و چون بید لرزیدم و تاکنون هم در ترس و وحشت هستم. مرد ثقیفی می‌گوید: امشب لشکری از لشکرهای الهی بر شهر شما وارد شده، که شما را یارای مقاومت در برابر آن‌ها نیست. مردم مکه از شنیدن این حرف پریشان می‌شوند و می‌گویند چیز عجیبی به وجود آمده است.
  • در بامداد چنین شبی بیعت مبارک انجام می‌پذیرد و مردم مکه نیز بیعت کرده و به سپاه حق ملحق می‌شوند و خواب مخزومی و تعبیر ثقیفی تحقق می‌یابد[۱][۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۴۳۳.
  2. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۰۶.