سریه کرز بن جابر الفهری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[سریه]]''' است. </div>
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[سریه]]''' است. </div>


'''سریه کرز بن جابر الفهری''' زمانی روی داد که عده‌ای از اهالی عُرَینَه بعد از [[مسلمان]] شدن، [[مرتد]] شده و خادم [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را نیز در اطراف [[مدینه]] کشتند و شتران را به [[غارت]] بردند. [[پیامبر]]، کرز بن جابر الفهری را به همراه عده‌ای از [[مسلمانان]] به سوی آنان فرستاد و او آنها را دستگیر و نزد پیامبر آورد و حضرت آنان را [[قصاص]] کرد.
'''سریه کرز بن جابر الفهری''' زمانی روی داد که عده‌ای از اهالی عُرَینَه بعد از [[مسلمان]] شدن، [[مرتد]] شده و خادم [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را نیز در اطراف [[مدینه]] کشتند و شتران را به [[غارت]] بردند. [[پیامبر]]، کرز بن جابر الفهری را به همراه عده‌ای از [[مسلمانان]] به سوی آنان فرستاد و او آنها را دستگیر و نزد پیامبر آورد و حضرت آنان را [[قصاص]] کرد.


==مقدمه==
== مقدمه ==
در [[شوال]] [[سال ششم هجری]]، هشت نفر از اهالی عُرَینَه<ref>(روستایی در نزدیکی [[مدینه]])؛ یاقوت حموی، المعجم البلدان، ج۴، ص۱۱۵.</ref> به [[مدینه]] آمدند و [[اسلام]] آوردند؛ اما [[آب]] و هوای [[مدینه]] با آنها سازگار نبود و آنها دچار تب و لرز شدند. در این هنگام [[رسول خدا]]{{صل}} [[دستور]] فرمود که آنها به ذوالجَدر<ref>(مکانی در فاصله شش میلی [[مدینه]] در بخش [[قبا]])؛ یاقوت حموی، المعجم البلدان، ج۴، ص۱۱۴.</ref> بروند و تا زمان بهبودی در آن منطقه بمانند.
در [[شوال]] [[سال ششم هجری]]، هشت نفر از اهالی عُرَینَه<ref>(روستایی در نزدیکی [[مدینه]])؛ یاقوت حموی، المعجم البلدان، ج۴، ص۱۱۵.</ref> به [[مدینه]] آمدند و [[اسلام]] آوردند؛ اما [[آب]] و هوای [[مدینه]] با آنها سازگار نبود و آنها دچار تب و لرز شدند. در این هنگام [[رسول خدا]] {{صل}} [[دستور]] فرمود که آنها به ذوالجَدر<ref>(مکانی در فاصله شش میلی [[مدینه]] در بخش [[قبا]])؛ یاقوت حموی، المعجم البلدان، ج۴، ص۱۱۴.</ref> بروند و تا زمان بهبودی در آن منطقه بمانند.


آنان از [[پیامبر]]{{صل}} خواستند تا به آنها اجازه دهد از شیر شتران استفاده کنند. [[پیامبر]]{{صل}} نیز به درخواست آنان پاسخ مثبت داد. پس از آن، تازه [[مسلمانان]] به ذوالجذر رفتند و در آن مکان اقامت کردند تا بهبودی و [[سلامت]] خود را دوباره به دست آوردند؛ اما پس از بهبودی و اظهار [[اسلام]]، به [[کفر]] گذشته خویش بازگشتند و صبح یک روز با حمله به شتران، تمامی آنان را به [[غارت]] بردند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۴۰-۶۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۸.</ref>.<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه کرز بن جابر به عرنیین (مقاله)|سریه کرز بن جابر به عرنیین]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۰۲.</ref>
آنان از [[پیامبر]] {{صل}} خواستند تا به آنها اجازه دهد از شیر شتران استفاده کنند. [[پیامبر]] {{صل}} نیز به درخواست آنان پاسخ مثبت داد. پس از آن، تازه [[مسلمانان]] به ذوالجذر رفتند و در آن مکان اقامت کردند تا بهبودی و [[سلامت]] خود را دوباره به دست آوردند؛ اما پس از بهبودی و اظهار [[اسلام]]، به [[کفر]] گذشته خویش بازگشتند و صبح یک روز با حمله به شتران، تمامی آنان را به [[غارت]] بردند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۴۰-۶۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۸.</ref>.<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه کرز بن جابر به عرنیین (مقاله)|سریه کرز بن جابر به عرنیین]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۰۲.</ref>


==در تعقیب [[مجرمان]]==
== در تعقیب [[مجرمان]] ==
"یسار" خدمتکار [[پیامبر]]{{صل}} که نگهداری از گله شتران بر عهده او بود، همراه مسلمانانی که در آن مکان حضور داشتند، [[کفار]] را تعقیب کردند و پس از طیّ مسافتی به آنان رسیدند. در این هنگام، میان دو گروه، درگیری روی داد و [[مشرکان]]، [[مسلمانان]] را [[شکست]] دادند و یَسار را دستگیر کردند، [[دست]] و پایش را بریدند، خار در چشم و زبانش فرو کردند و سپس همراه گله شتران گریختند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۸.</ref>.<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه کرز بن جابر به عرنیین (مقاله)|سریه کرز بن جابر به عرنیین]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۰۲-۵۰۳.</ref>
"یسار" خدمتکار [[پیامبر]] {{صل}} که نگهداری از گله شتران بر عهده او بود، همراه مسلمانانی که در آن مکان حضور داشتند، [[کفار]] را تعقیب کردند و پس از طیّ مسافتی به آنان رسیدند. در این هنگام، میان دو گروه، درگیری روی داد و [[مشرکان]]، [[مسلمانان]] را [[شکست]] دادند و یَسار را دستگیر کردند، [[دست]] و پایش را بریدند، خار در چشم و زبانش فرو کردند و سپس همراه گله شتران گریختند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۸.</ref>.<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه کرز بن جابر به عرنیین (مقاله)|سریه کرز بن جابر به عرنیین]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۰۲-۵۰۳.</ref>


==اطلاع از [[فتنه]] [[مشرکان]]==
== اطلاع از [[فتنه]] [[مشرکان]] ==
پس از وقوع این حادثه، زنی از [[قبیله]] "[[بَنی عَمرو بن عَوف]]" در حالی که سوار مرکب خود بود، متوجه [[جسد]] یسار ـ خدمتکار [[پیامبر]]{{صل}} ـ شد که زیر درختی افتاده بود. او هنگامی که متوجه شد یسار مرده است، نزد [[اقوام]] خود رفت و این خبر را به اطلاع آنان رساند. [[خویشان]] آن [[زن]] هم به سوی جنازه یسار آمدند و جسدش را به "[[قباء]]" بردند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹.</ref>.<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه کرز بن جابر به عرنیین (مقاله)|سریه کرز بن جابر به عرنیین]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۰۳.</ref>
پس از وقوع این حادثه، زنی از [[قبیله]] "[[بَنی عَمرو بن عَوف]]" در حالی که سوار مرکب خود بود، متوجه [[جسد]] یسار ـ خدمتکار [[پیامبر]] {{صل}} ـ شد که زیر درختی افتاده بود. او هنگامی که متوجه شد یسار مرده است، نزد [[اقوام]] خود رفت و این خبر را به اطلاع آنان رساند. [[خویشان]] آن [[زن]] هم به سوی جنازه یسار آمدند و جسدش را به "[[قباء]]" بردند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹.</ref>.<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه کرز بن جابر به عرنیین (مقاله)|سریه کرز بن جابر به عرنیین]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۰۳.</ref>


==اعزام [[سپاه]]==
== اعزام [[سپاه]] ==
پس از اطلاع [[رسول خدا]]{{صل}} از وقوع این حادثه، ایشان بیست سوار را به [[فرماندهی]] "[[کُرز بن جابر فُهری]]" به سوی [[مشرکان]] فرستادند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۴.</ref> تا آنان را به سرعت دستگیر کنند و بازگردانند. [[کُرز بن جابر فُهری]] و یارانش به منظور [[دستگیری]] [[دشمن]] از [[مدینه]] خارج شدند و شب هنگام، نزدیک [[دشمن]] رسیدند و در کنار صخره‌ها به استراحت پرداختند تا آنکه صبح فرا رسید. هنگام [[صبح]] [[مسلمانان]] برای تعقیب و [[دستگیری]] [[مشرکان]] و اینکه به کدام طرف برای [[دستگیری]] آنان حرکت کنند، متحیر بودند. ناگهان به زنی برخورد کردند که شانه شتری را همراه خود می‌برد. آنان او را گرفتند و از او سؤال کردند: "در این مکان چه می‌کنی؟" او گفت: "از کنار افرادی می‌گذشتم که شتری را کشته بودند و قسمتی از آن را هم به من دادند". [[مسلمانان]]، مکان آن افراد را از او پرسیدند و او گفت: "[[مشرکان]] فراری، پشت همین تپه‌ای که شما هستید، قرار دارند و اگر از آن مکان بالا بروید، آنها را خواهید دید"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹.</ref>.<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه کرز بن جابر به عرنیین (مقاله)|سریه کرز بن جابر به عرنیین]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۰۳-۵۰۴.</ref>
پس از اطلاع [[رسول خدا]] {{صل}} از وقوع این حادثه، ایشان بیست سوار را به [[فرماندهی]] "[[کُرز بن جابر فُهری]]" به سوی [[مشرکان]] فرستادند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۴.</ref> تا آنان را به سرعت دستگیر کنند و بازگردانند. [[کُرز بن جابر فُهری]] و یارانش به منظور [[دستگیری]] [[دشمن]] از [[مدینه]] خارج شدند و شب هنگام، نزدیک [[دشمن]] رسیدند و در کنار صخره‌ها به استراحت پرداختند تا آنکه صبح فرا رسید. هنگام [[صبح]] [[مسلمانان]] برای تعقیب و [[دستگیری]] [[مشرکان]] و اینکه به کدام طرف برای [[دستگیری]] آنان حرکت کنند، متحیر بودند. ناگهان به زنی برخورد کردند که شانه شتری را همراه خود می‌برد. آنان او را گرفتند و از او سؤال کردند: "در این مکان چه می‌کنی؟" او گفت: "از کنار افرادی می‌گذشتم که شتری را کشته بودند و قسمتی از آن را هم به من دادند". [[مسلمانان]]، مکان آن افراد را از او پرسیدند و او گفت: "[[مشرکان]] فراری، پشت همین تپه‌ای که شما هستید، قرار دارند و اگر از آن مکان بالا بروید، آنها را خواهید دید"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹.</ref>.<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه کرز بن جابر به عرنیین (مقاله)|سریه کرز بن جابر به عرنیین]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۰۳-۵۰۴.</ref>


==دستگیری [[مشرکان]]==
== دستگیری [[مشرکان]] ==
[[کُرز بن جابر فُهری]] و یارانش حرکت کردند و هنگامی به [[مشرکان]] رسیدند که تازه از [[غذا خوردن]] فارغ شده بودند. [[مسلمانان]] آنان را احاطه کردند و از آنان خواستند تا قصد [[جنگ]] نکنند و خود را [[تسلیم]] کنند. [[مشرکان]]، [[سخن]] آنها را پذیرفتند و همگی [[تسلیم]] [[مسلمانان]] شدند. [[مسلمانان]] نیز آنان را دستگیر و بر اسب‌های خود سوار کردند و به [[مدینه]] آوردند. تمامی [[مشرکان]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} برده شدند و به مجازات عمل ننگین خویش رسیدند و مانند یَسار، [[قصاص]] شدند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۱.</ref>.<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه کرز بن جابر به عرنیین (مقاله)|سریه کرز بن جابر به عرنیین]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۰۴.</ref>
[[کُرز بن جابر فُهری]] و یارانش حرکت کردند و هنگامی به [[مشرکان]] رسیدند که تازه از [[غذا خوردن]] فارغ شده بودند. [[مسلمانان]] آنان را احاطه کردند و از آنان خواستند تا قصد [[جنگ]] نکنند و خود را [[تسلیم]] کنند. [[مشرکان]]، [[سخن]] آنها را پذیرفتند و همگی [[تسلیم]] [[مسلمانان]] شدند. [[مسلمانان]] نیز آنان را دستگیر و بر اسب‌های خود سوار کردند و به [[مدینه]] آوردند. تمامی [[مشرکان]] نزد [[رسول خدا]] {{صل}} برده شدند و به مجازات عمل ننگین خویش رسیدند و مانند یَسار، [[قصاص]] شدند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۱.</ref>.<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه کرز بن جابر به عرنیین (مقاله)|سریه کرز بن جابر به عرنیین]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۰۴.</ref>


==نزول [[آیه]]==
== نزول [[آیه]] ==
در پی وقوع این حادثه دردناک، [[آیه]] پنجم [[سوره مائده]] نازل شد. این [[آیه]] ضمن تأکید بر مجازات [[مشرکان]]، [[عذاب]] دردناکی را در [[آخرت]] به آنان [[بشارت]] داده است. [[خداوند]] در این‌باره فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسی» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref>.<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه کرز بن جابر به عرنیین (مقاله)|سریه کرز بن جابر به عرنیین]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۰۴.</ref>
در پی وقوع این حادثه دردناک، [[آیه]] پنجم [[سوره مائده]] نازل شد. این [[آیه]] ضمن تأکید بر مجازات [[مشرکان]]، [[عذاب]] دردناکی را در [[آخرت]] به آنان [[بشارت]] داده است. [[خداوند]] در این‌باره فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسی» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref>.<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه کرز بن جابر به عرنیین (مقاله)|سریه کرز بن جابر به عرنیین]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۰۴.</ref>
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
خط ۳۴: خط ۳۲:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:سریه]]
[[رده:سریه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۳۱

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث سریه است.

سریه کرز بن جابر الفهری زمانی روی داد که عده‌ای از اهالی عُرَینَه بعد از مسلمان شدن، مرتد شده و خادم پیامبر اکرم (ص) را نیز در اطراف مدینه کشتند و شتران را به غارت بردند. پیامبر، کرز بن جابر الفهری را به همراه عده‌ای از مسلمانان به سوی آنان فرستاد و او آنها را دستگیر و نزد پیامبر آورد و حضرت آنان را قصاص کرد.

مقدمه

در شوال سال ششم هجری، هشت نفر از اهالی عُرَینَه[۱] به مدینه آمدند و اسلام آوردند؛ اما آب و هوای مدینه با آنها سازگار نبود و آنها دچار تب و لرز شدند. در این هنگام رسول خدا (ص) دستور فرمود که آنها به ذوالجَدر[۲] بروند و تا زمان بهبودی در آن منطقه بمانند.

آنان از پیامبر (ص) خواستند تا به آنها اجازه دهد از شیر شتران استفاده کنند. پیامبر (ص) نیز به درخواست آنان پاسخ مثبت داد. پس از آن، تازه مسلمانان به ذوالجذر رفتند و در آن مکان اقامت کردند تا بهبودی و سلامت خود را دوباره به دست آوردند؛ اما پس از بهبودی و اظهار اسلام، به کفر گذشته خویش بازگشتند و صبح یک روز با حمله به شتران، تمامی آنان را به غارت بردند[۳].[۴]

در تعقیب مجرمان

"یسار" خدمتکار پیامبر (ص) که نگهداری از گله شتران بر عهده او بود، همراه مسلمانانی که در آن مکان حضور داشتند، کفار را تعقیب کردند و پس از طیّ مسافتی به آنان رسیدند. در این هنگام، میان دو گروه، درگیری روی داد و مشرکان، مسلمانان را شکست دادند و یَسار را دستگیر کردند، دست و پایش را بریدند، خار در چشم و زبانش فرو کردند و سپس همراه گله شتران گریختند[۵].[۶]

اطلاع از فتنه مشرکان

پس از وقوع این حادثه، زنی از قبیله "بَنی عَمرو بن عَوف" در حالی که سوار مرکب خود بود، متوجه جسد یسار ـ خدمتکار پیامبر (ص) ـ شد که زیر درختی افتاده بود. او هنگامی که متوجه شد یسار مرده است، نزد اقوام خود رفت و این خبر را به اطلاع آنان رساند. خویشان آن زن هم به سوی جنازه یسار آمدند و جسدش را به "قباء" بردند[۷].[۸]

اعزام سپاه

پس از اطلاع رسول خدا (ص) از وقوع این حادثه، ایشان بیست سوار را به فرماندهی "کُرز بن جابر فُهری" به سوی مشرکان فرستادند[۹] تا آنان را به سرعت دستگیر کنند و بازگردانند. کُرز بن جابر فُهری و یارانش به منظور دستگیری دشمن از مدینه خارج شدند و شب هنگام، نزدیک دشمن رسیدند و در کنار صخره‌ها به استراحت پرداختند تا آنکه صبح فرا رسید. هنگام صبح مسلمانان برای تعقیب و دستگیری مشرکان و اینکه به کدام طرف برای دستگیری آنان حرکت کنند، متحیر بودند. ناگهان به زنی برخورد کردند که شانه شتری را همراه خود می‌برد. آنان او را گرفتند و از او سؤال کردند: "در این مکان چه می‌کنی؟" او گفت: "از کنار افرادی می‌گذشتم که شتری را کشته بودند و قسمتی از آن را هم به من دادند". مسلمانان، مکان آن افراد را از او پرسیدند و او گفت: "مشرکان فراری، پشت همین تپه‌ای که شما هستید، قرار دارند و اگر از آن مکان بالا بروید، آنها را خواهید دید"[۱۰].[۱۱]

دستگیری مشرکان

کُرز بن جابر فُهری و یارانش حرکت کردند و هنگامی به مشرکان رسیدند که تازه از غذا خوردن فارغ شده بودند. مسلمانان آنان را احاطه کردند و از آنان خواستند تا قصد جنگ نکنند و خود را تسلیم کنند. مشرکان، سخن آنها را پذیرفتند و همگی تسلیم مسلمانان شدند. مسلمانان نیز آنان را دستگیر و بر اسب‌های خود سوار کردند و به مدینه آوردند. تمامی مشرکان نزد رسول خدا (ص) برده شدند و به مجازات عمل ننگین خویش رسیدند و مانند یَسار، قصاص شدند[۱۲].[۱۳]

نزول آیه

در پی وقوع این حادثه دردناک، آیه پنجم سوره مائده نازل شد. این آیه ضمن تأکید بر مجازات مشرکان، عذاب دردناکی را در آخرت به آنان بشارت داده است. خداوند در این‌باره فرموده است: ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۱۴].[۱۵]

منابع

پانویس

  1. (روستایی در نزدیکی مدینه)؛ یاقوت حموی، المعجم البلدان، ج۴، ص۱۱۵.
  2. (مکانی در فاصله شش میلی مدینه در بخش قبا)؛ یاقوت حموی، المعجم البلدان، ج۴، ص۱۱۴.
  3. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۴۰-۶۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۸.
  4. اکبری، هادی، سریه کرز بن جابر به عرنیین، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۰۲.
  5. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۸.
  6. اکبری، هادی، سریه کرز بن جابر به عرنیین، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۰۲-۵۰۳.
  7. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹.
  8. اکبری، هادی، سریه کرز بن جابر به عرنیین، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۰۳.
  9. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۴.
  10. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۹.
  11. اکبری، هادی، سریه کرز بن جابر به عرنیین، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۰۳-۵۰۴.
  12. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۷۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۱.
  13. اکبری، هادی، سریه کرز بن جابر به عرنیین، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۰۴.
  14. «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسی» سوره مائده، آیه ۳۳.
  15. اکبری، هادی، سریه کرز بن جابر به عرنیین، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۰۴.