|
|
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}} | | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[سواد بن قارب دوسی در تراجم و رجال]] - [[سواد بن قارب دوسی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} |
| {{امامت}}
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[سواد بن قارب دوسی در تراجم و رجال]] | [[سواد بن قارب دوسی در تاریخ اسلامی]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | == مقدمه == |
| او از [[قبیله ازد]] است و [[اهل]] منطقه سرات و در کوههای بلقاء [[زندگی]] میکرده است<ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۳۲.</ref>. در [[زمان جاهلیت]]، [[کاهن]] و [[مرتاض]] بود و [[شعر]] نیز میسرود<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۶۷۴.</ref>. وی مردی قابل [[احترام]] و دارای [[شخصیت]] وزین بوده و همه به [[رأی]] و نظر او احترام میگذاشتند<ref>امتناع الاسماع، مقریزی، ج۴، ص۳.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[سواد بن قارب دوسی (مقاله)|مقاله «سواد بن قارب دوسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۵۷.</ref> | | او از [[قبیله ازد]] است و [[اهل]] منطقه سرات و در کوههای بلقاء [[زندگی]] میکرده است<ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۳۲.</ref>. در [[زمان جاهلیت]]، [[کاهن]] و [[مرتاض]] بود و [[شعر]] نیز میسرود<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۶۷۴.</ref>. وی مردی قابل [[احترام]] و دارای [[شخصیت]] وزین بوده و همه به [[رأی]] و نظر او احترام میگذاشتند<ref>امتناع الاسماع، مقریزی، ج۴، ص۳.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[سواد بن قارب دوسی (مقاله)|مقاله «سواد بن قارب دوسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۵۷.</ref> |
|
| |
|
| ==سواد و [[دیدار]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[کودکی]]== | | == سواد و [[دیدار]] [[پیامبر]] {{صل}} در [[کودکی]] == |
| روزی سواد به نزد [[عبد المطلب]]، جد پیامبر{{صل}} آمد. عبد المطلب بر روی سکوی جلوی در ورودی [[کعبه]] نشسته بود و [[مردم قریش]] و افرادی از [[قبیله]] [[بنی هاشم]] اطراف او را گرفته بودند. او خود را به [[عبدالمطلب]] نزدیک کرد و گفت: "ای أبا الحارث! شنیدهام فرزندت عبدالله صاحب پسری شده است که دارای ویژگیهای عجیبی است؛ دوست دارم او را ببینم". سواد، کسی بود که اگر از کسی درخواستی میکرد، [[مردم]] درخواستش را رد نمیکردند؛ زیرا مردی جدی بود. عبد المطلب از جا برخاست و به همراه او به [[منزل]] [[آمنه]]، [[مادر پیامبر]]{{صل}} رفت. وقتی آنها وارد [[خانه]] شدند، پیامبر{{صل}} خوابیده بود.
| |
|
| |
|
| عبدالمطلب به سواد گفت: "هیچ سخنی نگو تا خودش بیدار شود. پس پاورچین پاورچین به نزد آن [[حضرت]] رفتند. سواد در حالی که پیامبر{{صل}} خوابیده بود، نگاهی بر چهره [[مبارک]] پیامبر{{صل}} انداخت؛ گویا نوری از [[آسمان]] بر چهره پیامبر{{صل}} تابیده بود. از شدت [[نورانیت]] چهره پیامبر{{صل}}، سواد بر روی [[زمین]] افتاد. سواد گفت: "ای عبدالمطلب! تو را بر خود [[گواه]] میگیرم که من به این [[جوان]] [[ایمان]] آوردم؛ چرا که او پیامبر خداست"<ref>بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۱۵، ص۲۹۳ (به نقل از واقدی).</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[سواد بن قارب دوسی (مقاله)|مقاله «سواد بن قارب دوسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۵۷-۳۵۸.</ref>
| | == [[اسلام]] سواد == |
|
| |
|
| ==[[اسلام]] سواد== | | == پاسخ سواد به سؤال [[عمر]] == |
| [[روز]] جمعهای، عدهای از [[اصحاب]] با [[امام علی]]{{ع}} نشسته بودند که مردی بلند بالا وارد شد و [[سلام]] کرد. [[امام]]{{ع}} بعد از جواب سلام، فرمودند: "جنهایی که با آنها [[ارتباط]] داشتی چه شدند؟" آن مرد گفت: "آنها تا همین زمانی که در حضور شما هستم، با من بودند". [[علی]]{{ع}} به او فرمود: "میخواستم درباره چگونگی آغاز [[اسلام آوردن]] خود برای ما صحبت کنی". سواد گفت: من [[مرتاض]] و ساکن کوههای بلقاء در [[یمن]] بودم و با [[جن]] [[ارتباط]] داشتم. شبی در [[خواب]]، جنی که با او مرتبط بودم، به نزد من آمد و گفت: "اگر [[عاقل]] هستی، برخیز و ادرا کت را به کار بینداز؛ زیرا [[پیامبری]] از [[فرزندان]] لوی بن [[غالب]] برانگیخته شده است"<ref>دلائل النبوه، بیهقی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۲، ص۳۲-۳۰.</ref> و آن گاه بدون هیچ حرف دیگری، این اشعار را خواند: در شگفتم از [[جنیان]] و [[سرگردانی]] ایشان و این که بر چار پایان خود پالان نهادهاند! گویی قصد [[مکه]] دارند و در جستجوی هدایتند! آری [[مؤمنان]] جن همچون پلیدهای ایشان نیستند! تو هم برخیز و به سوی گزیدههاشمیان برو و چشمهای خود را روشن ساز! آن گاه به من تأکید کرد و گفت: ای [[سواد بن قارب]]! [[خداوند]] عز و جل پیامبری را برانگیخته است به سوی او برو تا [[راه هدایت]] را بیابی<ref>{{عربی|عجبت للجن و تحساسها وشدها العیس بأحلاسها تهوی إلی مکة تبغی الهدی ماخیر الجن کأنحاسها فانهض إلی الصفوة من هاشم و اسم بعینیک إلی رأسها عجبت للجن وتطلابها وشدها العیس بأقتابها تهوی إلی مکة تبغی الهدی لیس قدماها کأذنابها فانهض إلی الصفوة من هاشم و اسم بعینیک إلی قابها عجبت للجن وتخبارها و شدها العیس بأکوارها تهوی إلی مکة تبغی الهدی لیس ذوو الشر کأخیارها فانهض إلی الصفوة من هاشم مامؤمنو الجن ککفارها}}؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج۷، ص۲۷۶.</ref>.
| |
|
| |
|
| این خواب، سه [[روز]] پیاپی تکرار شد. این گونه بود که عزمم را جزم کردم که به حضور [[پیامبر]]{{صل}} برسم و او را از نزدیک ببینم. بار [[سفر]] را بستم و بر مرکب خود سوار شدم و بدون درنگ و با سرعت حرکت کردم تا به حضور پیامبر{{صل}} رسیدم. در آن [[زمان]]، آن [[حضرت]] در [[مدینه]] بودند. وقتی به مدینه رسیدم، [[مردم]] برگرد او حلقه زده بودند، به گونهای که در میان جمعیت دیده نمیشد. لحظهای جمعیت به کناری رفت و [[پیامبر]]{{صل}} مرا دید. در این موقع پیامبر{{صل}} فرمود: "ای [[سواد بن قارب]]! خوش [[آمدی]]! از آنچه که برای تو پیش آمده است، آگاهیم<ref>دلائل النبوه، بیهقی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۲، ص۳۲-۳۰.</ref>.
| | == [[شهادت]] سواد == |
|
| |
|
| گفتم در این باره شعری گفتهام، خواهش میکنم، قبل از هر چیز، این [[شعر]] را بشنوید و چنین خواندم:
| | == منابع == |
| | | {{منابع}} |
| هم زاد من شبی به [[خواب]] من آمد؛ تا آنجا که آزمودهام هیچ گاه [[دروغگو]] نبوده است.
| |
| | |
| سه [[شب]] پیاپی آمد و در هر سه شب، گفتارش این بود که [[پیامبری]] از [[خاندان]] لوی بن [[غالب]] برای تو آمده است.
| |
| | |
| [[جامه]] بر کمر زدم و ماده شتر تندرو من [[کوه]] و کمر را درنوردید.
| |
| | |
| [[گواهی]] میدهم که جز [[خدا]] [[پروردگار]] دیگری نیست و تو از [[غیب]] [[آگاهی]].
| |
| | |
| وای پسر [[پاکان]]، از نظر [[شفاعت]]، تو نزد خدا از همه [[پیامبران]] نزدیکتری.
| |
| | |
| ای [[بهترین]] کسی که بر روی زمینی! به هر چه میخواهی [[فرمان]] ده، اگر چه درباره اموری باشد که گیسوان را سفید میکند.
| |
| | |
| و تو در روزی که هیچ یک از [[شفیعان]] نمیتوانند سواد بن قارب را بی نیاز گردانند، [[شفیع]] من باش<ref>{{عربی|أَتَانِي نَجِيٌّ بَعْدَ هَدْءٍ وَ رَقْدَةٍ وَ لَمْ يَكُ فِيمَا قَدْ تَلَوْتُ بِكَاذِبٍ ثَلاَثُ لَيَالٍ قَوْلُهُ كُلَّ لَيْلَةٍ أَتَاكَ رَسُولٌ مِنْ لُؤَيِّ بْنِ غَالِبٍ فَشَمَّرْتُ مِنْ ذَيْلِي اَلْإِزَارَ وَ وَسَّطَتْ بِيَ اَلذِّعْلِبُ اَلْوَجْنَاءُ بَيْنَ اَلسَّبَاسِبِ فَمُرْنَا بِمَا يَأْتِيكَ يَا خَيْرَ قَادِرٍ وَ إِنْ كَانَ فِيمَا جَاءَ شَيْبُ اَلذَّوَائِبِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ اَللَّهَ لاَ شَيْءَ غَيْرُهُ وَ أَنَّكَ مَأْمُونٌ عَلَى كُلِّ غَائِبٍ وَ أَنَّكَ أَدْنَى اَلْمُرْسَلِينَ وَسِيلَةً إِلَى اَللَّهِ يَا اِبْنَ اَلْأَكْرَمِينَ اَلْأَطَايِبِ وَ كُنْ لِي شَفِيعاً يَوْمَ لاَ ذُو شَفَاعَةٍ إِلَى اَللَّهِ يُغْنِي عَنْ سَوَادِ بْنِ قَارِبٍ }}؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج۷، ص۲۷۶.</ref>؛.
| |
| | |
| پیامبر{{صل}} لبخندی دلنشین زد و فرمود: "ای سواد بن قارب! [[رستگار]] شدی"<ref>الاختصاص، شیخ مفید، ص۱۸۱.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[سواد بن قارب دوسی (مقاله)|مقاله «سواد بن قارب دوسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۵۸-۳۶۰.</ref>
| |
| | |
| ==پاسخ سواد به سؤال [[عمر]]== | |
| روزی عمر به سواد گفت: " با [[کهانت]] و مرتاضی گریات چه کردی؟ سواد ناراحت شد و گفت: " آنچه تو و من در [[عهد]] [[جاهلیت]] بر آن بودیم، بسیار بدتر از کهانت من بود و آن [[کفر]] ما بود؛ تو [[حق]] نداری مرا به چیزی که از آن [[توبه]] کردهام، [[شماتت]] کنی! من از کهانت توبه کردهام و امیدوارم [[خداوند]] هم مرا ببخشد <ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۶۷۴.</ref>. هم چنین [[نقل]] شده، وقتی [[عمر]] این سخن را به سواد گفت، سواد گفت: "به [[خدا]] قسم! تا کنون هیچ کدام از هم نشینان و [[دوستان]] من سخنی به این درشتی و بیمایگی به من نگفته بودند"<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۳۳۳.</ref>.<ref>سواد و ماجرای قصاص: پیامبر{{صل}} در روزهای آخر عمر مبارک شان بر منبر رفته، فرمودند: ای مردم! شما را به خدا هر کدام از شما که از محمد ظلمی دیده است، برخیزد و قصاص کند". در این هنگام، سواد برخاست و گفت: "ای رسول خدا! در زمانی که برای جنگ بدر آماده میشدیم، با چوب دستی خود سپاه را منظم میکردی که نوک چوب دستیات به شکم من خورد و مجروحم کرد و اینک میخواهم قصاص کنم. پیامبر همان جا برای قصاص شدن آماده شد و چوب دستیاش را به سواد داد و فرمود: "قصاص کن! سواد چوب دستی را گرفت و پیش آمد ولی شکم رسول خدا{{صل}} را بوسید. آن گاه رسول خدا{{صل}} برای سواد دعا فرمودند. این داستان در برخی کتب تاریخی السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۰۹-۲۲۱ و المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۴۲ به سواد بن غزیه و در برخی دیگر (اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۲۳۱) و به سواد بن عمر نسبت داده شده است.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[سواد بن قارب دوسی (مقاله)|مقاله «سواد بن قارب دوسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۶۰.</ref>
| |
| | |
| ==[[شهادت]] سواد==
| |
| سواد به همراه [[امام علی]]{{ع}}در [[جنگ صفین]] شرکت کرد و در همین [[جنگ]] هم به شهادت رسید<ref>الاختصاص، شیخ مفید، ص۱۸۳.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[سواد بن قارب دوسی (مقاله)|مقاله «سواد بن قارب دوسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۶۱.</ref>
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| * [[پرونده:1100357.jpg|22px]] [[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[سواد بن قارب دوسی (مقاله)|مقاله «سواد بن قارب دوسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵''']] | | * [[پرونده:1100357.jpg|22px]] [[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[سواد بن قارب دوسی (مقاله)|مقاله «سواد بن قارب دوسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵''']] |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| ==جستارهای وابسته==
| | == پانویس == |
| | |
| ==پانویس== | |
| {{پانویس}} | | {{پانویس}} |
|
| |
|
| [[رده:سواد بن قارب دوسی]]
| |
| [[رده:مدخل]]
| |
| [[رده:اعلام]] | | [[رده:اعلام]] |
| | [[رده:اصحاب پیامبر]] |