سوگنامه‌های حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - ']]' به ' [[')
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
۱. «[[ابن شهر آشوب]]» به سند خود از «عبدالرحمن همدانی» و «[[حمید طویل]]» روایت کرده است: علی{{ع}} بر سر [[قبر]] فاطمه{{س}}، چنین سرود:
۱. «[[ابن شهر آشوب]]» به سند خود از «عبدالرحمن همدانی» و «[[حمید طویل]]» روایت کرده است: علی {{ع}} بر سر [[قبر]] فاطمه {{س}}، چنین سرود:
پدرت و دوستی‌اش را به یاد آوردم، گویا من [[وکیل]] بازنگری رنج‌هایم.
پدرت و دوستی‌اش را به یاد آوردم، گویا من [[وکیل]] بازنگری رنج‌هایم.
بالاخره میان دو [[دوست]]، جدایی خواهد افتاد، کم است دو چیزی که جدایی میان آنها نباشد.
بالاخره میان دو [[دوست]]، جدایی خواهد افتاد، کم است دو چیزی که جدایی میان آنها نباشد.
از دست دادن فاطمه{{س}} بعد از محمد{{صل}}، نشانه آن است که هیچ [[دوستیابی]] [[پایدار]] نخواهد بود و پایانش جدایی است<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۶۴.</ref>.
از دست دادن فاطمه {{س}} بعد از محمد {{صل}}، نشانه آن است که هیچ [[دوستیابی]] [[پایدار]] نخواهد بود و پایانش جدایی است<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۶۴.</ref>.


۲. «[[ابن صباغ مالکی]]» گفته که روایت شده است: هنگامی که علی{{ع}} از [[کفن]] و دفن فاطمه{{س}} آسوده خاطر شد، به [[خانه]] بازگشت، از [[تنهایی]] به [[وحشت]] افتاد و ناله‌ای دردناک برآورد و در سوگ فاطمه{{س}} سه بیت از ابیات گذشته را سرود<ref>فصول المهمه، ص۱۴۰.</ref>.
۲. «[[ابن صباغ مالکی]]» گفته که روایت شده است: هنگامی که علی {{ع}} از [[کفن]] و دفن فاطمه {{س}} آسوده خاطر شد، به [[خانه]] بازگشت، از [[تنهایی]] به [[وحشت]] افتاد و ناله‌ای دردناک برآورد و در سوگ فاطمه {{س}} سه بیت از ابیات گذشته را سرود<ref>فصول المهمه، ص۱۴۰.</ref>.


۳. در [[دیوان منسوب به علی]]{{ع}} آمده است که آن [[حضرت]] در [[فراق]] فاطمه{{س}}، چنین سروده‌اند:
۳. در [[دیوان منسوب به علی]] {{ع}} آمده است که آن [[حضرت]] در [[فراق]] فاطمه {{س}}، چنین سروده‌اند:


آیا برای [[زندگی]] طولانی راهی هست؟ کجا چنین راهی پیدا می‌شود در حالی که [[مرگ]] از کسی روی‌گردان نیست.
آیا برای [[زندگی]] طولانی راهی هست؟ کجا چنین راهی پیدا می‌شود در حالی که [[مرگ]] از کسی روی‌گردان نیست.
خط ۳۷: خط ۳۷:
برای هر وصلی، هجرانی است و [[زمان]] انس، همیشه کوتاه است.
برای هر وصلی، هجرانی است و [[زمان]] انس، همیشه کوتاه است.


پس از [[فراق]] احمد{{صل}}، [[فاطمه]]{{س}} نیز از دست رفت و این، دلیل آن است که هیچ [[دوستی]]، پاینده نیست.
پس از [[فراق]] احمد {{صل}}، [[فاطمه]] {{س}} نیز از دست رفت و این، دلیل آن است که هیچ [[دوستی]]، پاینده نیست.


چگونه پس از ایشان در این [[دنیا]] [[زندگی]] کنم؟ به [[جان]] تو! این چیزی است که راهی سوی آن یافت نمی‌شود.
چگونه پس از ایشان در این [[دنیا]] [[زندگی]] کنم؟ به [[جان]] تو! این چیزی است که راهی سوی آن یافت نمی‌شود.
خط ۴۳: خط ۴۳:
اگر [[جوان مردی]] بخواهد که دوستش نمیرد، باز راهی جز [[مرگ]]، برای او نیست.
اگر [[جوان مردی]] بخواهد که دوستش نمیرد، باز راهی جز [[مرگ]]، برای او نیست.


از دست رفتن [[مال]] و نابودی آن، چندان مهم نیست، از دست دادن دو بزرگوار ـ [[محمد]]{{صل}} و فاطمه{{س}} ـ بسیار بزرگ و با اهمیت است.
از دست رفتن [[مال]] و نابودی آن، چندان مهم نیست، از دست دادن دو بزرگوار ـ [[محمد]] {{صل}} و فاطمه {{س}} ـ بسیار بزرگ و با اهمیت است.


برای همین، پهلوهایم در بستر، آرام نمی‌گیرد و دلم از [[آتش]] جدایی، می‌سوزد<ref>دیوان امیرالمؤمنین‌{{ع}}، ص۴۱۴.</ref>.
برای همین، پهلوهایم در بستر، آرام نمی‌گیرد و دلم از [[آتش]] جدایی، می‌سوزد<ref>دیوان امیرالمؤمنین‌{{ع}}، ص۴۱۴.</ref>.


۴. «جوینی» به سند خود از [[موسی بن جعفر]]{{ع}} از پدرش [[روایت]] کرده است که فرمود: زمانی که علی{{ع}}، فاطمه‌{{س}} را به [[خاک]] سپرد، قبرش را هر [[روز]] [[زیارت]] می‌کرد و برای او می‌گریست. روزی به قبرش رو کرد و خود را و بر آن انداخت و چنین سرود:
۴. «جوینی» به سند خود از [[موسی بن جعفر]] {{ع}} از پدرش [[روایت]] کرده است که فرمود: زمانی که علی {{ع}}، فاطمه‌{{س}} را به [[خاک]] سپرد، قبرش را هر [[روز]] [[زیارت]] می‌کرد و برای او می‌گریست. روزی به قبرش رو کرد و خود را و بر آن انداخت و چنین سرود:


مرا چه شده که هنگام عبور از گورستان به [[قبر]] حبیبم [[سلام]] می‌کنم و جوابی نمی‌آید؟
مرا چه شده که هنگام عبور از گورستان به [[قبر]] حبیبم [[سلام]] می‌کنم و جوابی نمی‌آید؟
خط ۵۹: خط ۵۹:
خداحافظ شما، برای همیشه که رشته‌های پیوند و [[الفت]] میان ما، گسسته شده است<ref>فرائد السمطین، ج۲، ص۸۸.</ref>.
خداحافظ شما، برای همیشه که رشته‌های پیوند و [[الفت]] میان ما، گسسته شده است<ref>فرائد السمطین، ج۲، ص۸۸.</ref>.


۵. «خوارزمی» از «[[حاکم]]» نقل کرده است: زمانی که فاطمه{{س}} [[رحلت]] کرد علی{{ع}} این [[شعر]] را سرود:
۵. «خوارزمی» از «[[حاکم]]» نقل کرده است: زمانی که فاطمه {{س}} [[رحلت]] کرد علی {{ع}} این [[شعر]] را سرود:


عقده‌های گلوگیر، راه نفسم را بسته‌اند، ای کاش! هر دو، نفس و عقده‌ها با هم از تنم، بیرون می‌شد.
عقده‌های گلوگیر، راه نفسم را بسته‌اند، ای کاش! هر دو، نفس و عقده‌ها با هم از تنم، بیرون می‌شد.
خط ۶۵: خط ۶۵:
پس از تو در زندگی، هیچ خبری نیست و از [[ترس]] زندگی طولانی، بر خود اشکبارم<ref>مقتل الحسین، ج۱، ص۸۴.</ref>.
پس از تو در زندگی، هیچ خبری نیست و از [[ترس]] زندگی طولانی، بر خود اشکبارم<ref>مقتل الحسین، ج۱، ص۸۴.</ref>.


۶. «[[اربلی]]» گفته است: برخی از [[اصحاب]] در سوگ فاطمه{{س}}، بلکه [[اهل بیت]]{{عم}} از قول [[قاضی]] «[[ابوبکر بن ابی قریعه]]» برایم چنین سرود:
۶. «[[اربلی]]» گفته است: برخی از [[اصحاب]] در سوگ فاطمه {{س}}، بلکه [[اهل بیت]] {{عم}} از قول [[قاضی]] «[[ابوبکر بن ابی قریعه]]» برایم چنین سرود:


ای که همیشه، هر مسئله [[دشواری]]، کوچک یا بزرگ، از او می‌پرسند.
ای که همیشه، هر مسئله [[دشواری]]، کوچک یا بزرگ، از او می‌پرسند.
خط ۷۳: خط ۷۳:
پاسخ آماده است، ولی من از [[ترس]]، پنهانش می‌کنم، اگر [[آمادگی مردم]] نبود، [[خلیفه]] سیاستش را [[لغو]] می‌کرد.
پاسخ آماده است، ولی من از [[ترس]]، پنهانش می‌کنم، اگر [[آمادگی مردم]] نبود، [[خلیفه]] سیاستش را [[لغو]] می‌کرد.


همیشه شمشیرهای دشمنانش به قصد کشتن، بر ما فرود آمد، رازهایی درباره [[اهل بیت]] [[محمد]]{{صل}} که بسیار تازگی دارد فاش می‌کردم تا از آنچه، «مالک» و «[[ابوحنیفه]]» [[روایت]] کرده‌اند، شما را [[بی‌نیاز]] کند.
همیشه شمشیرهای دشمنانش به قصد کشتن، بر ما فرود آمد، رازهایی درباره [[اهل بیت]] [[محمد]] {{صل}} که بسیار تازگی دارد فاش می‌کردم تا از آنچه، «مالک» و «[[ابوحنیفه]]» [[روایت]] کرده‌اند، شما را [[بی‌نیاز]] کند.


به شما گوشزد می‌کنم که [[حضرت حسین]]{{ع}} در [[روز سقیفه]] به این [[مصیبت]] گرفتار و [[شهید]] شد.
به شما گوشزد می‌کنم که [[حضرت حسین]] {{ع}} در [[روز سقیفه]] به این [[مصیبت]] گرفتار و [[شهید]] شد.
چرا [[فاطمه]]{{س}} بزرگوار شبانه [[دفن]] شد؟
چرا [[فاطمه]] {{س}} بزرگوار شبانه [[دفن]] شد؟


زیرا به سبب [[حمایت]] «[[شیخین]]» از [[هجوم]] به [[خانه]] بلند مرتبه اوست.
زیرا به سبب [[حمایت]] «[[شیخین]]» از [[هجوم]] به [[خانه]] بلند مرتبه اوست.


[[آه]]! دختر محمد{{صل}} با [[غصه]] و [[اندوه]] از [[دنیا]] رفت<ref>کشف الغمه، ج۱، ص۵۰۵.</ref>.
[[آه]]! دختر محمد {{صل}} با [[غصه]] و [[اندوه]] از [[دنیا]] رفت<ref>کشف الغمه، ج۱، ص۵۰۵.</ref>.


۷. «[[علی بن یونس عاملی]]» گفته است: «[[حمیری]]» در سوگ فاطمه{{س}} چنین سرود:
۷. «[[علی بن یونس عاملی]]» گفته است: «[[حمیری]]» در سوگ فاطمه {{س}} چنین سرود:


او را کتک زدند و حقش را خوردند و بعد از آن، طعم زخم را به وی چشاندند.
او را کتک زدند و حقش را خوردند و بعد از آن، طعم زخم را به وی چشاندند.
خط ۹۰: خط ۹۰:
۸. «برقی» سروده است:
۸. «برقی» سروده است:


آن دو، هیزم جلوی در [[خانه فاطمه]]{{س}} ریختند و [[آتش]] افروختند و به هر که در خانه بود، [[ناسزا]] می‌گفتند.
آن دو، هیزم جلوی در [[خانه فاطمه]] {{س}} ریختند و [[آتش]] افروختند و به هر که در خانه بود، [[ناسزا]] می‌گفتند.
در خانه جز [[صدیقه]] [[طاهره]] از [[بانوان]] و علی{{ع}} و دو [[سبط]] [[رسول خدا]]{{صل}} کس دیگری نبود.
در خانه جز [[صدیقه]] [[طاهره]] از [[بانوان]] و علی {{ع}} و دو [[سبط]] [[رسول خدا]] {{صل}} کس دیگری نبود.


نمی‌گویم آن دو [[مکر]] کردند و یا [[کینه]] ورزیدند، بلکه می‌گویم [[کفر]] ورزیدند و [[کافر]] شدن به مراتب آسان‌تر از [[سوزاندن]] [[کودکان]] است.
نمی‌گویم آن دو [[مکر]] کردند و یا [[کینه]] ورزیدند، بلکه می‌گویم [[کفر]] ورزیدند و [[کافر]] شدن به مراتب آسان‌تر از [[سوزاندن]] [[کودکان]] است.
خط ۹۷: خط ۹۷:
هر چه از [[ستم]] و [[فتنه]] پیش آید، همه بر گردن آن دو است و روز رستاخیز مانند گردن‌بند آتشین به گردنشان خواهد افتاد<ref>صراط المستقیم، ج۳، ص۱۳.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۵۱۵.</ref>
هر چه از [[ستم]] و [[فتنه]] پیش آید، همه بر گردن آن دو است و روز رستاخیز مانند گردن‌بند آتشین به گردنشان خواهد افتاد<ref>صراط المستقیم، ج۳، ص۱۳.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۵۱۵.</ref>


==غم‌نامه [[فراق]] از سوی علی{{ع}}==
== غم‌نامه [[فراق]] از سوی علی {{ع}} ==
از [[ابن عباس]] نقل شده است که حسن و حسین{{عم}} در [[مسجد]]، خبر [[رحلت]] [[فاطمه]]{{س}} را به علی{{ع}} دادند. [[حضرت]] [[غش]] کرد و بی‌هوش شد. بر روی او آب پاشیدند؛ به هوش آمد؛ حسن و حسین{{عم}} را در بغل گرفت و به [[خانه]] آورد<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۸۷.</ref>.
از [[ابن عباس]] نقل شده است که حسن و حسین {{عم}} در [[مسجد]]، خبر [[رحلت]] [[فاطمه]] {{س}} را به علی {{ع}} دادند. [[حضرت]] [[غش]] کرد و بی‌هوش شد. بر روی او آب پاشیدند؛ به هوش آمد؛ حسن و حسین {{عم}} را در بغل گرفت و به [[خانه]] آورد<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۸۷.</ref>.
در روایتی آمده است که [[حسنین]]{{عم}} از خانه خارج شدند. وقتی نزدیک مسجد رسیدند، صدای خود را به [[گریه]] بلند کردند. همه [[اصحاب رسول خدا]] پرسیدند: [[خدا]] شما را نگریاند، چه چیزی شما را به گریه درآورده است؟ شاید به جایگاه پدرتان [[رسول خدا]] نگاه کرده و به گریه درآمده‌اید؟ آن دو فرمودند: خیر؛ مادرمان از [[دنیا]] رفته است. علی{{ع}} با شنیدن این سخن با رو به [[زمین]] افتاد و فرمود: ای دختر محمد من خود را به تو [[تسلی]] می‌دادم؛ پس از این خود را به چه کسی تسلی بخشم؟!<ref>کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسی بن أبی الفتح الإربلی، ج۱ ص۵۰۵؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.</ref> آنگاه که به بالین [[فاطمه زهرا]]{{س}} رسید فرمود: جدایی و فقدان تو بر من بسیار سخت و ناگوار است، ولی چه می‌شود کرد از [[مرگ]] چاره‌ای نیست. به خدا قسم، [[مصیبت]] [[رسول الله]] را بر من تازه کردی. [[وفات]] و از دست دادن تو بر من بزرگ است. {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} از مصیبتی که چه دردناک، ناراحت کننده و مؤلم و محزون کننده است. به خدا قسم، این مصیبتی است که صبری در آن نیست و نظیر ندارد<ref>فرهنگ فاطمیه، محمد نیلی‌پور، ص۴۳۷؛ به نقل از: جلوه نور (پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا{{س}})، علی سعادت‌پرور، ص۲۵۳.</ref>.
در روایتی آمده است که [[حسنین]] {{عم}} از خانه خارج شدند. وقتی نزدیک مسجد رسیدند، صدای خود را به [[گریه]] بلند کردند. همه [[اصحاب رسول خدا]] پرسیدند: [[خدا]] شما را نگریاند، چه چیزی شما را به گریه درآورده است؟ شاید به جایگاه پدرتان [[رسول خدا]] نگاه کرده و به گریه درآمده‌اید؟ آن دو فرمودند: خیر؛ مادرمان از [[دنیا]] رفته است. علی {{ع}} با شنیدن این سخن با رو به [[زمین]] افتاد و فرمود: ای دختر محمد من خود را به تو [[تسلی]] می‌دادم؛ پس از این خود را به چه کسی تسلی بخشم؟!<ref>کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسی بن أبی الفتح الإربلی، ج۱ ص۵۰۵؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.</ref> آنگاه که به بالین [[فاطمه زهرا]] {{س}} رسید فرمود: جدایی و فقدان تو بر من بسیار سخت و ناگوار است، ولی چه می‌شود کرد از [[مرگ]] چاره‌ای نیست. به خدا قسم، [[مصیبت]] [[رسول الله]] را بر من تازه کردی. [[وفات]] و از دست دادن تو بر من بزرگ است. {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} از مصیبتی که چه دردناک، ناراحت کننده و مؤلم و محزون کننده است. به خدا قسم، این مصیبتی است که صبری در آن نیست و نظیر ندارد<ref>فرهنگ فاطمیه، محمد نیلی‌پور، ص۴۳۷؛ به نقل از: جلوه نور (پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا {{س}})، علی سعادت‌پرور، ص۲۵۳.</ref>.


[[امیرالمؤمنین]] او را پنهانی به [[خاک]] سپرد و علامتی برای مزارش نگذاشت. سپس برخاست و متوجه [[قبر]] رسول خدا شد و فرمود: [[سلام]] من بر تو ای رسول الله و سلام برتو از جانب دختر و زائرت و فرود آمده در بقعه تو و کسی که [[خداوند]] او را برگزید تا زود به تو ملحق شود. یا [[رسول الله]]، صبرم از [[فراق]] دختر [[برگزیده]] تو به سر آمده و توان و استقامتم از دوری [[سیده زنان]] عالم از بین رفت، ولی در [[تأسی]] به [[سنت]] فراق و دوری تو، جای [[صبر]] است. چنان که در [[مصیبت]] دوری تو که سنگین‌تر بود، صبر کردم، در این مصیبت نیز [[صابر]] خواهم بود؛ زیرا من خودم، تو را (یا رسول الله) در مزارت گذاشتم و [[جان]] [[مقدس]] تو در میان گلو و سینه‌ام خارج شد<ref>جلوه نور (پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا{{س}})، علی سعادت‌پرور، ص۲۶۳.</ref>.
[[امیرالمؤمنین]] او را پنهانی به [[خاک]] سپرد و علامتی برای مزارش نگذاشت. سپس برخاست و متوجه [[قبر]] رسول خدا شد و فرمود: [[سلام]] من بر تو ای رسول الله و سلام برتو از جانب دختر و زائرت و فرود آمده در بقعه تو و کسی که [[خداوند]] او را برگزید تا زود به تو ملحق شود. یا [[رسول الله]]، صبرم از [[فراق]] دختر [[برگزیده]] تو به سر آمده و توان و استقامتم از دوری [[سیده زنان]] عالم از بین رفت، ولی در [[تأسی]] به [[سنت]] فراق و دوری تو، جای [[صبر]] است. چنان که در [[مصیبت]] دوری تو که سنگین‌تر بود، صبر کردم، در این مصیبت نیز [[صابر]] خواهم بود؛ زیرا من خودم، تو را (یا رسول الله) در مزارت گذاشتم و [[جان]] [[مقدس]] تو در میان گلو و سینه‌ام خارج شد<ref>جلوه نور (پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا {{س}})، علی سعادت‌پرور، ص۲۶۳.</ref>.


[[ابن شهر آشوب]] [[روایت]] می‌کند: هنگامی که [[امیرالمؤمنین]] پیکر [[فاطمه]]{{س}} را به طرف [[قبر]] برد، دستی از قبر بیرون آمد و او را گرفت و بازگشت<ref>المناقب، موفق بن أحمد خوارزمی، ج۳، ص۶۵.</ref>.
[[ابن شهر آشوب]] [[روایت]] می‌کند: هنگامی که [[امیرالمؤمنین]] پیکر [[فاطمه]] {{س}} را به طرف [[قبر]] برد، دستی از قبر بیرون آمد و او را گرفت و بازگشت<ref>المناقب، موفق بن أحمد خوارزمی، ج۳، ص۶۵.</ref>.


خوارزمی هم در [[مقتل]] خود به نقل از [[وهب بن منبه]] از [[ابن عباس]] می‌نویسد:
خوارزمی هم در [[مقتل]] خود به نقل از [[وهب بن منبه]] از [[ابن عباس]] می‌نویسد:
هنگامی که [[امام علی]]{{ع}} [[اراده]] کرد فاطمه{{س}} را [[دفن]] کند، از سوی بقعه‌ای از [[قبرستان بقیع]] ندا آمد: {{متن حدیث|إِلَيَّ إِلَيَّ فَقَدْ رُفِعَ تُرْبَتُهَا}}؛ «به سوی من بیاور! به سوی من بیاور! همانا به [[تربت]] او [[رفعت]] و بلندی داده شده است». علی{{ع}} نگاه کرد: قبری آماده و کنده شده دید. [[تابوت]] را به طرف آن حمل کرد و فاطمه{{س}} را دفن نمود. هنگامی که حسن و حسین{{عم}} بازگشتند، علی{{ع}} نشست و فرمود: ای [[زمین]]! امانتم را به تو می‌سپارم. این [[دختر رسول خدا]] است. از سوی زمین ندا آمد: ای علی! من از تو به او مهربان‌ترم؛ باز گرد و [[غمگین]] مباش. علی{{ع}} روی قبر را پوشاند و زمین را [[مسطح]] و یک دست نمود (تا محل قبر شناخته نشود) و تا [[روز قیامت]] دانسته نشود که قبر فاطمه{{س}} کجاست<ref>مقتل الخوارزمی، أبوالمؤید الموفق بن أحمد المکی، ص۱۳۱ و ۱۳۲.</ref>.
هنگامی که [[امام علی]] {{ع}} [[اراده]] کرد فاطمه {{س}} را [[دفن]] کند، از سوی بقعه‌ای از [[قبرستان بقیع]] ندا آمد: {{متن حدیث|إِلَيَّ إِلَيَّ فَقَدْ رُفِعَ تُرْبَتُهَا}}؛ «به سوی من بیاور! به سوی من بیاور! همانا به [[تربت]] او [[رفعت]] و بلندی داده شده است». علی {{ع}} نگاه کرد: قبری آماده و کنده شده دید. [[تابوت]] را به طرف آن حمل کرد و فاطمه {{س}} را دفن نمود. هنگامی که حسن و حسین {{عم}} بازگشتند، علی {{ع}} نشست و فرمود: ای [[زمین]]! امانتم را به تو می‌سپارم. این [[دختر رسول خدا]] است. از سوی زمین ندا آمد: ای علی! من از تو به او مهربان‌ترم؛ باز گرد و [[غمگین]] مباش. علی {{ع}} روی قبر را پوشاند و زمین را [[مسطح]] و یک دست نمود (تا محل قبر شناخته نشود) و تا [[روز قیامت]] دانسته نشود که قبر فاطمه {{س}} کجاست<ref>مقتل الخوارزمی، أبوالمؤید الموفق بن أحمد المکی، ص۱۳۱ و ۱۳۲.</ref>.


در مصباح الانوار از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: هنگامی که امیرالمؤمنین فاطمه{{س}} دختر رسول خدا را در قبر قرار داد، گفت: تو را به کسی [[تسلیم]] کردم که او از من به تو سزاوارتر است و به آنچه [[خدای تعالی]] برای تو پسندید، [[راضی]] شدم. سپس [[حضرت]] این [[آیه]] را قرائت نمود: {{متن قرآن|مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى}}<ref>«شما را از آن آفریدیم و در آن باز می‌گردانیم و بار دیگر از همان برمی‌آوریم» سوره طه، آیه ۵۵.</ref>.
در مصباح الانوار از [[امام صادق]] {{ع}} آمده است: هنگامی که امیرالمؤمنین فاطمه {{س}} دختر رسول خدا را در قبر قرار داد، گفت: تو را به کسی [[تسلیم]] کردم که او از من به تو سزاوارتر است و به آنچه [[خدای تعالی]] برای تو پسندید، [[راضی]] شدم. سپس [[حضرت]] این [[آیه]] را قرائت نمود: {{متن قرآن|مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى}}<ref>«شما را از آن آفریدیم و در آن باز می‌گردانیم و بار دیگر از همان برمی‌آوریم» سوره طه، آیه ۵۵.</ref>.


آنگاه حضرت [[خاک]] روی [[قبر]] را صاف کرد و بر روی آن آب پاشید. سپس با حال [[گریه]] و [[اندوه]] در نزد قبر [[فاطمه زهرا]]{{س}} نشست. عباس (عموی آن حضرت) دست ایشان را گرفت و او را باز گرداند<ref>مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری طبرسی، ج۲، ص۳۲۳: بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۷۹، ص۲۷.</ref>  
آنگاه حضرت [[خاک]] روی [[قبر]] را صاف کرد و بر روی آن آب پاشید. سپس با حال [[گریه]] و [[اندوه]] در نزد قبر [[فاطمه زهرا]] {{س}} نشست. عباس (عموی آن حضرت) دست ایشان را گرفت و او را باز گرداند<ref>مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری طبرسی، ج۲، ص۳۲۳: بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۷۹، ص۲۷.</ref>  
همچنین در کتاب‌های دیگر آمده است هنگامی که [[فاطمه]]{{س}} از [[دنیا]] رفت، [[امیرالمؤمنین]] او را پنهانی [[دفن]] کرد و محل قبرش را پوشاند. وقتی که حضرت برخاست و دستش را از خاک قبر تکان داد، [[حزن]] و [[غم]] به او روی آورد و [[اشک]] بر گونه‌هایش جاری شد. روی خود را به طرف قبر [[رسول خدا]] برگرداند و گفت: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي‌؛ و السَّلَامُ عَلَيْكَ عَنِ ابْنَتِكَ}}، ای رسول خدا از من بر تو [[درود]] باد. [[سلام]] بر تو از جانب دخترت و [[زیارت]] کننده‌ات؛ کسی که در بقعه شما در خاک آرمیده و [[خدا]] زود [[ملحق شدن]] او را به شما، برایش [[برگزیده]] است. ای رسول خدا شکیبایی‌ام از [[فراق]] برگزیده‌ات کم شد و خویشتن‌داری‌ام در دوری [[سرور زنان عالم]] از بین رفت. آری در برابر [[کتاب خدا]] [[بهترین]] پذیرش را دارم که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref> {{متن حدیث|قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ}}؛ [[امانت]] پس گرفته شد و گرو نهاده شده دریافت شد و [[زهرا]] از دستم ربوده شد دیگر سرسبزی و تیرگی همه [[زشت]] جلوه می‌کند».
همچنین در کتاب‌های دیگر آمده است هنگامی که [[فاطمه]] {{س}} از [[دنیا]] رفت، [[امیرالمؤمنین]] او را پنهانی [[دفن]] کرد و محل قبرش را پوشاند. وقتی که حضرت برخاست و دستش را از خاک قبر تکان داد، [[حزن]] و [[غم]] به او روی آورد و [[اشک]] بر گونه‌هایش جاری شد. روی خود را به طرف قبر [[رسول خدا]] برگرداند و گفت: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي‌؛ و السَّلَامُ عَلَيْكَ عَنِ ابْنَتِكَ}}، ای رسول خدا از من بر تو [[درود]] باد. [[سلام]] بر تو از جانب دخترت و [[زیارت]] کننده‌ات؛ کسی که در بقعه شما در خاک آرمیده و [[خدا]] زود [[ملحق شدن]] او را به شما، برایش [[برگزیده]] است. ای رسول خدا شکیبایی‌ام از [[فراق]] برگزیده‌ات کم شد و خویشتن‌داری‌ام در دوری [[سرور زنان عالم]] از بین رفت. آری در برابر [[کتاب خدا]] [[بهترین]] پذیرش را دارم که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref> {{متن حدیث|قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ}}؛ [[امانت]] پس گرفته شد و گرو نهاده شده دریافت شد و [[زهرا]] از دستم ربوده شد دیگر سرسبزی و تیرگی همه [[زشت]] جلوه می‌کند».


{{متن حدیث|يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لَا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ}}؛ ای [[رسول خدا]]! اندوهم که همیشگی است و شبم نیز در بی‌خوابی می‌گذرد و غمی پیوسته در دلم [[خانه]] کرده است تا اینکه [[خداوند]] سرایی را که تو در آن اقامت داری برایم برگزیند».
{{متن حدیث|يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لَا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ}}؛ ای [[رسول خدا]]! اندوهم که همیشگی است و شبم نیز در بی‌خوابی می‌گذرد و غمی پیوسته در دلم [[خانه]] کرده است تا اینکه [[خداوند]] سرایی را که تو در آن اقامت داری برایم برگزیند».
{{متن حدیث|كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا}}؛ «غصه‌ای دارم که [[دل]] را [[خون]] می‌کند و اندوهی دارم که به جوشش درآمده است؛ چه زود [[خدا]] میان ما جدایی انداخت»<ref>الکافی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی، ص۴۵۸؛ المناقب، موفق بن أحمد خوارزمی، ج۳، ص۳۶۴؛ دلائل الإمامه، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۴۷؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص۱۰۹؛ اسرار فاطمیه، حمید سبحانی، ص۱۴۸ و ۱۴۹؛ الأنوار البهیة، شیخ عباس قمی، ص۲۴.</ref>.
{{متن حدیث|كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا}}؛ «غصه‌ای دارم که [[دل]] را [[خون]] می‌کند و اندوهی دارم که به جوشش درآمده است؛ چه زود [[خدا]] میان ما جدایی انداخت»<ref>الکافی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی، ص۴۵۸؛ المناقب، موفق بن أحمد خوارزمی، ج۳، ص۳۶۴؛ دلائل الإمامه، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۴۷؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص۱۰۹؛ اسرار فاطمیه، حمید سبحانی، ص۱۴۸ و ۱۴۹؛ الأنوار البهیة، شیخ عباس قمی، ص۲۴.</ref>.


در روایتی که [[علی بن سیدی]] از [[موسی بن جعفر]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند، آمده است: هنگامی که [[حضرت علی]]{{ع}} همسرشان [[فاطمه زهرا]]{{س}} را [[دفن]] نمود، هر [[روز]] برای [[زیارت]] [[قبر]] ایشان می‌آمد و در کنار [[مزار]] او می‌گریست؛ حتی گاهی خود را بر روی قبر او می‌انداخت و اشعار حزن‌آوری به زبان می‌آورد<ref>فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد جوینی خراسانی، ج۲، ص۸۸.</ref>. از جمله می‌فرمود: جانم فدای جگرگوشه [[پیامبر]] که میراثش تباه شد. پس از [[رحلت پیامبر]] [[حرمت]] او را در هم شکستند. او به خواسته خود نائل آمد ولی نزار و خسته. فقدان [[پدر]] توانش را کاست و [[اشک]] از دیدگانش جاری ساخت. شبانه به [[خاک]] سپرده شد و هیچ کس او را ندید. ای کاش [[جان]] دردمندم همراه با نفس‌هایم از سینه بیرون می‌رفت. پس از تو چیزی برای این [[زندگی]] نیست. اگر از سر [[کویت]] برمی‌خیزم بدان خاطر نیست که از ماندن در کنارت خسته و ملول شده‌ام و اگر می‌مانم بدان خاطر نیست که به [[وعده خدا]] به [[صابران]] بدگمانم {{متن حدیث|فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ}}<ref>کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسی بن أبی الفتح الإربلی، ص۱۲۷.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۲۷.</ref>
در روایتی که [[علی بن سیدی]] از [[موسی بن جعفر]] از [[امام صادق]] {{ع}} نقل می‌کند، آمده است: هنگامی که [[حضرت علی]] {{ع}} همسرشان [[فاطمه زهرا]] {{س}} را [[دفن]] نمود، هر [[روز]] برای [[زیارت]] [[قبر]] ایشان می‌آمد و در کنار [[مزار]] او می‌گریست؛ حتی گاهی خود را بر روی قبر او می‌انداخت و اشعار حزن‌آوری به زبان می‌آورد<ref>فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد جوینی خراسانی، ج۲، ص۸۸.</ref>. از جمله می‌فرمود: جانم فدای جگرگوشه [[پیامبر]] که میراثش تباه شد. پس از [[رحلت پیامبر]] [[حرمت]] او را در هم شکستند. او به خواسته خود نائل آمد ولی نزار و خسته. فقدان [[پدر]] توانش را کاست و [[اشک]] از دیدگانش جاری ساخت. شبانه به [[خاک]] سپرده شد و هیچ کس او را ندید. ای کاش [[جان]] دردمندم همراه با نفس‌هایم از سینه بیرون می‌رفت. پس از تو چیزی برای این [[زندگی]] نیست. اگر از سر [[کویت]] برمی‌خیزم بدان خاطر نیست که از ماندن در کنارت خسته و ملول شده‌ام و اگر می‌مانم بدان خاطر نیست که به [[وعده خدا]] به [[صابران]] بدگمانم {{متن حدیث|فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ}}<ref>کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسی بن أبی الفتح الإربلی، ص۱۲۷.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۲۷.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش