شرح صدر در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل...» ایجاد کرد)
 
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{سیره معصوم}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[شرح صدر]]''' است. "'''[[شرح صدر]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[شرح صدر در قرآن]] - [[شرح صدر در حدیث]] - [[شرح صدر در نهج البلاغه]] - [[شرح صدر در اخلاق اسلامی]] - [[شرح صدر در فقه سیاسی]] - [[شرح صدر در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[شرح صدر در معارف و سیره نبوی]]</div>
| موضوع مرتبط = شرح صدر
| عنوان مدخل  = [[شرح صدر]]
| مداخل مرتبط = [[شرح صدر در قرآن]] - [[شرح صدر در حدیث]] - [[شرح صدر در نهج البلاغه]] - [[شرح صدر در اخلاق اسلامی]] - [[شرح صدر در فقه سیاسی]] - [[شرح صدر در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[شرح صدر در معارف و سیره نبوی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


==[[سعه صدر]]==
== [[سعه صدر]] ==
مرام [[پیامبر خدا]] بر پایه [[احترام]] و [[بزرگداشت]] زیردستان بود. [[مردم داری]] و [[مدارا]] و حوصله آن [[حضرت]] با [[فرودستان]] تا آنجا بود که بسیاری از [[مشرکان]] را به او [[مشتاق]] می‌ساخت و آنان را از [[شرک]] و [[کفر]] به [[اسلام]] [[هدایت]] می‌کرد. یکی از این نمونه‌های [[زیبا]]، [[اسلام آوردن]] -[[عدی بن حاتم طایی]]- است. خود او چنین می‌گوید: «همراه [[پیامبر]] در حال حرکت بودم که پیرزنی رسید و بیش از یک [[ساعت]]، ایشان را معطل کرد. پیامبر با [[تبسم]] و [[تسلط]] بر اعصاب خود، پاسخ آن پیرزن را داد، به گونه‌ای که من از آن همه [[صبر]] و حوصله خسته شدم. آن حضرت با کمال [[طمأنینه]] و سعه صدر با پیرزن [[گفت‌وگو]] می‌کرد. این حالت را که دیدم، دریافتم که آن حالت، یک حالت عادی نیست. [[ریاست]] یک [[رئیس]]، او را نمی‌گذارد که این قدر سعه صدر داشته باشد»<ref>حسین مظاهری، اخلاق در اداره، ص۱۷.</ref>.
مرام [[پیامبر خدا]] بر پایه [[احترام]] و [[بزرگداشت]] زیردستان بود. [[مردم داری]] و [[مدارا]] و حوصله آن [[حضرت]] با [[فرودستان]] تا آنجا بود که بسیاری از [[مشرکان]] را به او [[مشتاق]] می‌ساخت و آنان را از [[شرک]] و [[کفر]] به [[اسلام]] [[هدایت]] می‌کرد. یکی از این نمونه‌های [[زیبا]]، [[اسلام آوردن]] -[[عدی بن حاتم طایی]]- است. خود او چنین می‌گوید: «همراه [[پیامبر]] در حال حرکت بودم که پیرزنی رسید و بیش از یک [[ساعت]]، ایشان را معطل کرد. پیامبر با [[تبسم]] و [[تسلط]] بر اعصاب خود، پاسخ آن پیرزن را داد، به گونه‌ای که من از آن همه [[صبر]] و حوصله خسته شدم. آن حضرت با کمال [[طمأنینه]] و سعه صدر با پیرزن [[گفت‌وگو]] می‌کرد. این حالت را که دیدم، دریافتم که آن حالت، یک حالت عادی نیست. [[ریاست]] یک [[رئیس]]، او را نمی‌گذارد که این قدر سعه صدر داشته باشد»<ref>حسین مظاهری، اخلاق در اداره، ص۱۷.</ref>.


سعه صدر آن وجود [[مبارک]] در برابر برخی برخوردهای ناروای [[اعراب بادیه]] نشین و دورمانده از [[تربیت]] و [[اخلاق]] نیز قابل توجه است. ایشان در برابر این برخوردها جز با [[مهربانی]] و تبسم، پاسخی نمی‌داد. روزی مردی [[بادیه نشین]] آمد و عبای مبارک پیامبر را با [[زور]] و [[بی‌احترامی]] کشید، چنان که جای آن ردا در گردن مبارکش افتاد. سپس گفت: ای پیامبر! از [[مال]] [[خدا]] به من چیزی بده. آن حضرت از روی مهربانی و [[لطف]] به سوی او نگاه کرد و خندید و دستور داد هدیه‌ای به او بدهند. پس [[حق تعالی]] این [[آیه کریمه]] را فرستاد: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref><ref>شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۵۶.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|رسول مهربانی]] ص ۷۷.</ref>.
سعه صدر آن وجود [[مبارک]] در برابر برخی برخوردهای ناروای [[اعراب بادیه]] نشین و دورمانده از [[تربیت]] و [[اخلاق]] نیز قابل توجه است. ایشان در برابر این برخوردها جز با [[مهربانی]] و تبسم، پاسخی نمی‌داد. روزی مردی [[بادیه نشین]] آمد و عبای مبارک پیامبر را با [[زور]] و [[بی‌احترامی]] کشید، چنان که جای آن ردا در گردن مبارکش افتاد. سپس گفت: ای پیامبر! از [[مال]] [[خدا]] به من چیزی بده. آن حضرت از روی مهربانی و [[لطف]] به سوی او نگاه کرد و خندید و دستور داد هدیه‌ای به او بدهند. پس [[حق تعالی]] این [[آیه کریمه]] را فرستاد: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref><ref>شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۵۶.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|رسول مهربانی]] ص ۷۷.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
 
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:10047035.jpg|22px]] [[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|'''رسول مهربانی''']]
# [[پرونده:10047035.jpg|22px]] [[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|'''رسول مهربانی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:شرح صدر]]
[[رده:شرح صدر]]
[[رده:مدخل]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش