جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
بدون خلاصۀ ویرایش |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
از دیگر نهضتهایی که با بهرهگیری و استناد به [[نهضت امام حسین]]{{ع}} شکل گرفت و با [[شعار]] [[خونخواهی]] [[امام]]{{ع}} و [[زید بن علی]] و [[یحیی بن زید]] آغاز شد، [[قیام مردم خراسان]] با [[هماهنگی]] [[عباسیان]] است که به طور اختصار به آن اشاره میکنیم: | از دیگر نهضتهایی که با بهرهگیری و استناد به [[نهضت امام حسین]] {{ع}} شکل گرفت و با [[شعار]] [[خونخواهی]] [[امام]] {{ع}} و [[زید بن علی]] و [[یحیی بن زید]] آغاز شد، [[قیام مردم خراسان]] با [[هماهنگی]] [[عباسیان]] است که به طور اختصار به آن اشاره میکنیم: | ||
در سال ۱۱۸ [[بکیر بن هامان]] شخصی را به نام [[عماد بن یزید]] به [[خراسان]] فرستاد که [[والی]] [[پیروان]] عباسیان باشد، او به «[[مرو]]» رفت و نام «خِداش» بر خود نهاد و [[مردم]] را به [[محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] [[دعوت]] کرد، و گروهی از مردم او را [[اطاعت]] کرده و از او [[پیروی]] نمودند. | در سال ۱۱۸ [[بکیر بن هامان]] شخصی را به نام [[عماد بن یزید]] به [[خراسان]] فرستاد که [[والی]] [[پیروان]] عباسیان باشد، او به «[[مرو]]» رفت و نام «خِداش» بر خود نهاد و [[مردم]] را به [[محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] [[دعوت]] کرد، و گروهی از مردم او را [[اطاعت]] کرده و از او [[پیروی]] نمودند. | ||
او پس از مدتی از آنچه مردم را به آن دعوت کرده بود دست برداشت و [[دین]] خرّمیه<ref>خرمیه: کسانی هستند که از آنها بابک خرمی است. و گفته شده است: خرمیه کسانی هستند که از شهوات پیروی کردند و آن را مباح میدانستند. (معجم البلدان، ج۲، ص۳۶۲)</ref> را اظهار کرد و اجازه داد که برخی بتوانند [[زن]] دیگری بگیرند، و گفت: [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] آن گونه که [[گمان]] میکنید نیست بلکه اینها [[تأویل]] و معنای دیگری دارند؛ مراد از روزه این است که شما نام امام را نبرید، و مراد از نماز [[دعا]] برای او میباشد، و حج این است که او را قصد کنید؛ و [[قرآن]] را تأویل میکرد. | او پس از مدتی از آنچه مردم را به آن دعوت کرده بود دست برداشت و [[دین]] خرّمیه<ref>خرمیه: کسانی هستند که از آنها بابک خرمی است. و گفته شده است: خرمیه کسانی هستند که از شهوات پیروی کردند و آن را مباح میدانستند. (معجم البلدان، ج۲، ص۳۶۲)</ref> را اظهار کرد و اجازه داد که برخی بتوانند [[زن]] دیگری بگیرند، و گفت: [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] آن گونه که [[گمان]] میکنید نیست بلکه اینها [[تأویل]] و معنای دیگری دارند؛ مراد از روزه این است که شما نام امام را نبرید، و مراد از نماز [[دعا]] برای او میباشد، و حج این است که او را قصد کنید؛ و [[قرآن]] را تأویل میکرد. | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
چون خبر او به [[اسد بن عبدالله]] رسید او را دستگیر کرده و کشتند و در [[آمل]] به دار آویختند<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۱۹۶.</ref>. | چون خبر او به [[اسد بن عبدالله]] رسید او را دستگیر کرده و کشتند و در [[آمل]] به دار آویختند<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۱۹۶.</ref>. | ||
[[ابن قتیبه]] نقل کرده است که: [[شیعیان]] پس از [[صلح امام حسن]]{{ع}} مخفیانه با [[محمد بن حنفیه]] [[بیعت]] کردند، محمد بن حنفیه نیز بیعت آنان را پذیرفت و بر [[شیعیان]] هر ناحیهای شخصی را تعیین کرد؛ او هنگام [[وفات]]، فرزندش عبدالله را [[جانشین]] خود کرد. | [[ابن قتیبه]] نقل کرده است که: [[شیعیان]] پس از [[صلح امام حسن]] {{ع}} مخفیانه با [[محمد بن حنفیه]] [[بیعت]] کردند، محمد بن حنفیه نیز بیعت آنان را پذیرفت و بر [[شیعیان]] هر ناحیهای شخصی را تعیین کرد؛ او هنگام [[وفات]]، فرزندش عبدالله را [[جانشین]] خود کرد. | ||
چون این خبر به [[سلیمان بن عبدالملک]] رسید او راطلبید و دستور داد در مسیر راه او گروهی بایستند و با آنها آبهای مسمومی بود. | چون این خبر به [[سلیمان بن عبدالملک]] رسید او راطلبید و دستور داد در مسیر راه او گروهی بایستند و با آنها آبهای مسمومی بود. | ||
سلیمان به او گفت: به من خبر رسیده که [[شیعه]] با تو به [[خلافت]] [[بیعت]] کردند. | سلیمان به او گفت: به من خبر رسیده که [[شیعه]] با تو به [[خلافت]] [[بیعت]] کردند. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
[[ابراهیم]] به [[ابوسلمه]] [[نامه]] نوشت و او را [[مأمور]] کرد که امر اصحابش را عهدهدار شود، و برای [[مردم]] [[خراسان]] نامه نوشت و از آنان خواست که از [[ابو سلمه]] [[اطاعت]] کنند و امر او را بپذیرند و [[خمس]] و سایر اموالی که نزد آنان میباشند به او دهند<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۳۳۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۰۱.</ref> | [[ابراهیم]] به [[ابوسلمه]] [[نامه]] نوشت و او را [[مأمور]] کرد که امر اصحابش را عهدهدار شود، و برای [[مردم]] [[خراسان]] نامه نوشت و از آنان خواست که از [[ابو سلمه]] [[اطاعت]] کنند و امر او را بپذیرند و [[خمس]] و سایر اموالی که نزد آنان میباشند به او دهند<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۳۳۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۰۱.</ref> | ||
==[[ابو مسلم]]== | == [[ابو مسلم]] == | ||
در این که ابو مسلم کیست و از کجا آمده است، بین [[اهل]] [[سیر]] و [[تاریخ]] [[اختلاف]] وجود دارد: | در این که ابو مسلم کیست و از کجا آمده است، بین [[اهل]] [[سیر]] و [[تاریخ]] [[اختلاف]] وجود دارد: | ||
برخی گفتهاند نام او [[ابراهیم بن عثمان]] و از [[اولاد]] بوذرجمهر میباشد و [[کنیه]] او [[ابو اسحاق]] و در [[اصفهان]] متولد و در [[کوفه]] بزرگ شده است، پدرش سفارش او را به [[عیسی بن موسی]] سراج کرد و او ابو مسلم را به کوفه آورد در حالی که هفت ساله بود، هنگامی که [[ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] او را دید به او گفت: نام خود را [[تغییر]] بده زیرا این امر (یعنی [[پیروزی]] بر [[مروانیان]]) آن گونه که در کتابها یافتهایم به سرانجام نمیرسد مگر این که تو نام خود را تغییر دهی؛ پس او نام خود را [[عبدالرحمن بن مسلم]] نهاد و کنیه خود را ابو مسلم قرار داد؛ | برخی گفتهاند نام او [[ابراهیم بن عثمان]] و از [[اولاد]] بوذرجمهر میباشد و [[کنیه]] او [[ابو اسحاق]] و در [[اصفهان]] متولد و در [[کوفه]] بزرگ شده است، پدرش سفارش او را به [[عیسی بن موسی]] سراج کرد و او ابو مسلم را به کوفه آورد در حالی که هفت ساله بود، هنگامی که [[ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] او را دید به او گفت: نام خود را [[تغییر]] بده زیرا این امر (یعنی [[پیروزی]] بر [[مروانیان]]) آن گونه که در کتابها یافتهایم به سرانجام نمیرسد مگر این که تو نام خود را تغییر دهی؛ پس او نام خود را [[عبدالرحمن بن مسلم]] نهاد و کنیه خود را ابو مسلم قرار داد؛ | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
و هرگاه عیسی و ادریس درباره [[قیام]] بر علیه [[بنیامیه]] صحبت میکردند، ابو مسلم میگریست، پس او را به پیروی از عباسیان خواندند، او [[اجابت]] کرد و پذیرفت<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۱۹۸.</ref>. | و هرگاه عیسی و ادریس درباره [[قیام]] بر علیه [[بنیامیه]] صحبت میکردند، ابو مسلم میگریست، پس او را به پیروی از عباسیان خواندند، او [[اجابت]] کرد و پذیرفت<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۱۹۸.</ref>. | ||
از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نقل شده است که در مقابله با [[اهل شام]] سه بار فرمود: ای ابو مسلم! اینها را بگیر. | از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نقل شده است که در مقابله با [[اهل شام]] سه بار فرمود: ای ابو مسلم! اینها را بگیر. | ||
[[مالک اشتر]] گفت: مگر ابو مسلم با [[شامیان]] نیست؟ | [[مالک اشتر]] گفت: مگر ابو مسلم با [[شامیان]] نیست؟ | ||
امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: مراد من [[ابو مسلم خولانی]] نیست، بلکه مقصود من مردی است که در [[آخر الزمان]] از طرف [[مشرق]] خروج کند و [[خداوند]] به وسیله او اهل شام را هلاک گرداند و [[ملک]] و [[سلطنت]] بنیامیه را بگیرد. | امیرالمؤمنین {{ع}} فرمود: مراد من [[ابو مسلم خولانی]] نیست، بلکه مقصود من مردی است که در [[آخر الزمان]] از طرف [[مشرق]] خروج کند و [[خداوند]] به وسیله او اهل شام را هلاک گرداند و [[ملک]] و [[سلطنت]] بنیامیه را بگیرد. | ||
و هنگامی که ابو مسلم بر [[حضرت صادق]]{{ع}} وارد شد، آن [[حضرت]] فرمود: این شخص (یعنی ابو مسلم) همان صاحب [[علمها]] و پرچمهای سیاه است که از خراسان ظاهر شود<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۶۵۳، سلم.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۰۳.</ref> | و هنگامی که ابو مسلم بر [[حضرت صادق]] {{ع}} وارد شد، آن [[حضرت]] فرمود: این شخص (یعنی ابو مسلم) همان صاحب [[علمها]] و پرچمهای سیاه است که از خراسان ظاهر شود<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۶۵۳، سلم.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۰۳.</ref> | ||
==[[دیدار]] ابو مسلم با [[ابراهیم امام]]== | == [[دیدار]] ابو مسلم با [[ابراهیم امام]] == | ||
[[ابو مسلم]] در موسم [[حج]] به [[مکه]] رفت و در آنجا با [[ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] [[ملاقات]] کرد. | [[ابو مسلم]] در موسم [[حج]] به [[مکه]] رفت و در آنجا با [[ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] [[ملاقات]] کرد. | ||
هنگامی که [[ابراهیم]] [[عقل]] و ظرافت او را دید به [[یاران]] خود نوشت: من او را در [[خراسان]] بر شما [[امیر]] کردم. | هنگامی که [[ابراهیم]] [[عقل]] و ظرافت او را دید به [[یاران]] خود نوشت: من او را در [[خراسان]] بر شما [[امیر]] کردم. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
و ابو مسلم از [[اهل]] «خُطَرنیه» از اطراف [[کوفه]] بوده است، و او [[غلام]] [[ادریس بن معقل]] بود و [[عاقبت]] امر او به اینجا انجامید که با [[محمد بن علی]] و پس از او با [[ابراهیم بن محمد]] و پس از او به [[فرزندان]] محمد بن علی پیوست، و هنگامی که عازم خراسان شد [[نوجوان]] بود و [[سلیمان بن کثیر]] که در خراسان بود ترسید مبادا به جهت [[جوانی]] موفق نشود ولی پس از [[احتجاج]] [[ابو داود]] پذیرفتند و ابو مسلم را [[امیر]] خود قرار دادند<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۳۶۰.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۰۵.</ref> | و ابو مسلم از [[اهل]] «خُطَرنیه» از اطراف [[کوفه]] بوده است، و او [[غلام]] [[ادریس بن معقل]] بود و [[عاقبت]] امر او به اینجا انجامید که با [[محمد بن علی]] و پس از او با [[ابراهیم بن محمد]] و پس از او به [[فرزندان]] محمد بن علی پیوست، و هنگامی که عازم خراسان شد [[نوجوان]] بود و [[سلیمان بن کثیر]] که در خراسان بود ترسید مبادا به جهت [[جوانی]] موفق نشود ولی پس از [[احتجاج]] [[ابو داود]] پذیرفتند و ابو مسلم را [[امیر]] خود قرار دادند<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۳۶۰.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۰۵.</ref> | ||
==علل [[سقوط]] [[حکومت]] بنیامیه== | == علل [[سقوط]] [[حکومت]] بنیامیه == | ||
در سقوط [[حکومت بنیامیه]] که نزدیک به یک قرن [[قدرت]] را در دست گرفته و [[حکمرانی]] کردند بدون تردید علتهای بسیاری نقش داشت، دولتی که پس از ماجرای [[حکمیت]] در [[صفین]] و [[شهادت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[صلح]] [[حضرت امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[حکومتی]] [[بلا]] منازع و بیرقیب گشت. | در سقوط [[حکومت بنیامیه]] که نزدیک به یک قرن [[قدرت]] را در دست گرفته و [[حکمرانی]] کردند بدون تردید علتهای بسیاری نقش داشت، دولتی که پس از ماجرای [[حکمیت]] در [[صفین]] و [[شهادت امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[صلح]] [[حضرت امام حسن مجتبی]] {{ع}} [[حکومتی]] [[بلا]] منازع و بیرقیب گشت. | ||
اگرچه [[خوارج]] در گوشه و کنار [[کشور]] پهناور [[اسلامی]] هر از گاهی بر علیه حکومت آنان [[قیام]] میکردند اما با اقتداری که [[امویان]] و [[مروانیان]] کسب کرده بودند به وسیله بذل و بخششهای فراوان و دادن پستهای کلیدی به افراد خونخوار و بیتعهد و [[ظالم]] مانند [[زیاد بن ابیه]] و [[حجاج بن یوسف]] و [[یوسف بن عمر]] و [[خالد بن عبدالله]] و... نفسها را در سینهها خفه نموده و کسی را یارای مقابله و [[اعتراض]] نبود، و اگر کسی به هر صورتی به [[اعمال زشت]] آنان اعتراض میکرد و اظهار علاقه و [[دوستی]] به [[خاندان پیامبر]]{{صل}} مینمود، با او سخت برخورد کرده و او را از میان بر میداشتند همان گونه که با [[حجر بن عدی]] و [[عمرو بن حمق خزاعی]] و دیگران کردند. | اگرچه [[خوارج]] در گوشه و کنار [[کشور]] پهناور [[اسلامی]] هر از گاهی بر علیه حکومت آنان [[قیام]] میکردند اما با اقتداری که [[امویان]] و [[مروانیان]] کسب کرده بودند به وسیله بذل و بخششهای فراوان و دادن پستهای کلیدی به افراد خونخوار و بیتعهد و [[ظالم]] مانند [[زیاد بن ابیه]] و [[حجاج بن یوسف]] و [[یوسف بن عمر]] و [[خالد بن عبدالله]] و... نفسها را در سینهها خفه نموده و کسی را یارای مقابله و [[اعتراض]] نبود، و اگر کسی به هر صورتی به [[اعمال زشت]] آنان اعتراض میکرد و اظهار علاقه و [[دوستی]] به [[خاندان پیامبر]] {{صل}} مینمود، با او سخت برخورد کرده و او را از میان بر میداشتند همان گونه که با [[حجر بن عدی]] و [[عمرو بن حمق خزاعی]] و دیگران کردند. | ||
پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} [[مردم مدینه]] - که تنها مقابله با [[منکرات]] آنان را وادار به [[خلع یزید]] و مقابله با او نمود و انگیزهای به جز [[دفاع از دین]] نداشتند - توسط [[سپاهیان شام]] [[قتل عام]] شده و اموالشان به تاراج رفت. | پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} [[مردم مدینه]] - که تنها مقابله با [[منکرات]] آنان را وادار به [[خلع یزید]] و مقابله با او نمود و انگیزهای به جز [[دفاع از دین]] نداشتند - توسط [[سپاهیان شام]] [[قتل عام]] شده و اموالشان به تاراج رفت. | ||
اکنون به برخی از علل مهم [[سقوط]] [[حکومت بنیامیه]] اشاره خواهیم کرد: | اکنون به برخی از علل مهم [[سقوط]] [[حکومت بنیامیه]] اشاره خواهیم کرد: | ||
===[[سب و لعن خاندان پیامبر]]{{صل}}=== | === [[سب و لعن خاندان پیامبر]] {{صل}} === | ||
آنان برای از بین برداشتن یاد [[اهل بیت]]{{عم}} و [[فضائل]] آنان، [[سب]] و [[دشنام]] و [[لعن خاندان پیامبر]] را جایگزین [[محبت]] آنان - که [[خدا]] به آن دستور داده است - نمودند و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر [[منبرها]] و در خطبههای [[نماز جمعه]] به طور علنی سب و دشنام داده میشد. | آنان برای از بین برداشتن یاد [[اهل بیت]] {{عم}} و [[فضائل]] آنان، [[سب]] و [[دشنام]] و [[لعن خاندان پیامبر]] را جایگزین [[محبت]] آنان - که [[خدا]] به آن دستور داده است - نمودند و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بر [[منبرها]] و در خطبههای [[نماز جمعه]] به طور علنی سب و دشنام داده میشد. | ||
پس از [[آل]] [[حرب]]، [[مروانیان]] نیز آن را ادامه دادند تا جایی که وقتی به [[عبدالملک بن مروان]] گفته شد که [[دوران امیرالمؤمنین]] علی{{ع}} سپری شده و مدت زیادی از آن گذشته است و اکنون دیگر سب و دشنام علی و آل او لزومی ندارد، در پاسخ گفت: {{عربی|لا یستقیم الامر لنا الا بذلک}}؛ امر [[خلافت]] و [[زمامداری]] ما بدون سب و [[لعن]] [[پایدار]] و پابرجا نمیماند»، و این امر همچنان ادامه داشت تا این که [[عمر بن عبدالعزیز]] به خلافت رسید و دستور داد این کار را ترک کنند و به [[کارگزاران]] خود نوشت که دست از سب ولعن خاندان پیامبر بردارند<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۲۴.</ref>. | پس از [[آل]] [[حرب]]، [[مروانیان]] نیز آن را ادامه دادند تا جایی که وقتی به [[عبدالملک بن مروان]] گفته شد که [[دوران امیرالمؤمنین]] علی {{ع}} سپری شده و مدت زیادی از آن گذشته است و اکنون دیگر سب و دشنام علی و آل او لزومی ندارد، در پاسخ گفت: {{عربی|لا یستقیم الامر لنا الا بذلک}}؛ امر [[خلافت]] و [[زمامداری]] ما بدون سب و [[لعن]] [[پایدار]] و پابرجا نمیماند»، و این امر همچنان ادامه داشت تا این که [[عمر بن عبدالعزیز]] به خلافت رسید و دستور داد این کار را ترک کنند و به [[کارگزاران]] خود نوشت که دست از سب ولعن خاندان پیامبر بردارند<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۲۴.</ref>. | ||
ولی پس از [[عمر بن عبدالعزیز]] مجدداً دشنام دادن به [[آل رسول]] از سر گرفته شد و ادامه پیدا کرد. | ولی پس از [[عمر بن عبدالعزیز]] مجدداً دشنام دادن به [[آل رسول]] از سر گرفته شد و ادامه پیدا کرد. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
این جریان نشان میدهد که حتی در موسم حج از [[ناسزا]] و دشنام دادن به [[خاندان رسول الله]] دریغ نداشتند و به آن [[تبرک]] میجستند، و اگر چه هشام در اینجا این گونه با سعید بن عبدالله برخورد کرد اما در واقع این همان تعلیمات دستاندکاران [[حکومت]] بود که مردم را [[ترغیب]] و [[تشویق]] به این [[کارها]] مینمودند، و پیش از این سخن [[پدر]] هشام را ذکر کردیم که میگفت: بدون [[سب]] و لعن امر ما [[پایدار]] نمیگردد. به هر حال این امر ادامه پیدا کرد تا پایان [[حکومت امویان]].<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۰۷.</ref> | این جریان نشان میدهد که حتی در موسم حج از [[ناسزا]] و دشنام دادن به [[خاندان رسول الله]] دریغ نداشتند و به آن [[تبرک]] میجستند، و اگر چه هشام در اینجا این گونه با سعید بن عبدالله برخورد کرد اما در واقع این همان تعلیمات دستاندکاران [[حکومت]] بود که مردم را [[ترغیب]] و [[تشویق]] به این [[کارها]] مینمودند، و پیش از این سخن [[پدر]] هشام را ذکر کردیم که میگفت: بدون [[سب]] و لعن امر ما [[پایدار]] نمیگردد. به هر حال این امر ادامه پیدا کرد تا پایان [[حکومت امویان]].<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۰۷.</ref> | ||
===[[دشمنی با خاندان پیامبر]]{{صل}}=== | === [[دشمنی با خاندان پیامبر]] {{صل}} === | ||
یکی دیگر از عوامل [[سقوط]] [[بنی امیه]] و بنی مروان، [[کینهتوزی]] و [[ستم]] آنان به [[دودمان پیامبر]]{{صل}} و اهل بیت [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}} بود. | یکی دیگر از عوامل [[سقوط]] [[بنی امیه]] و بنی مروان، [[کینهتوزی]] و [[ستم]] آنان به [[دودمان پیامبر]] {{صل}} و اهل بیت [[عصمت]] و [[طهارت]] {{عم}} بود. | ||
آنان به سب و لعن و دشنام دادن اکتفا نکردند بلکه پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} [[فرزندان]] و [[ذریه رسول خدا]]{{صل}} را به [[قتل]] رساندند مانند [[زید بن علی بن الحسین]] و پسرش [[یحیی]] و دیگران از اهل بیت{{عم}}. | آنان به سب و لعن و دشنام دادن اکتفا نکردند بلکه پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} [[فرزندان]] و [[ذریه رسول خدا]] {{صل}} را به [[قتل]] رساندند مانند [[زید بن علی بن الحسین]] و پسرش [[یحیی]] و دیگران از اهل بیت {{عم}}. | ||
[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هفت [[روز]] پس از [[سوزاندن]] زید، خداوند [[اذن]] [[هلاکت]] [[بنیامیه]] را داد<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۵۷۸.</ref>. | [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: هفت [[روز]] پس از [[سوزاندن]] زید، خداوند [[اذن]] [[هلاکت]] [[بنیامیه]] را داد<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۵۷۸.</ref>. | ||
و در [[حدیث]] دیگری از آن [[حضرت]] آمده است: [[آل]] [[ابیسفیان]] [[اقدام]] به قتل [[حسین بن علی]]{{ع}} کردند، خداوند [[ملک]] آنان را زائل کرد؛ و [[هشام بن عبدالملک]] [[زید بن علی]] را کشت، [[خداوند]] [[ملک]] او را گرفت؛ و [[ولید بن یزید]] به کشتن [[یحیی بن زید]] [[اقدام]] نمود، پس [[خدا]] ملک را از او سلب کرد به خاطر کشتن [[نسل رسول خدا]]{{صل}}<ref>ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۶۱.</ref>. | و در [[حدیث]] دیگری از آن [[حضرت]] آمده است: [[آل]] [[ابیسفیان]] [[اقدام]] به قتل [[حسین بن علی]] {{ع}} کردند، خداوند [[ملک]] آنان را زائل کرد؛ و [[هشام بن عبدالملک]] [[زید بن علی]] را کشت، [[خداوند]] [[ملک]] او را گرفت؛ و [[ولید بن یزید]] به کشتن [[یحیی بن زید]] [[اقدام]] نمود، پس [[خدا]] ملک را از او سلب کرد به خاطر کشتن [[نسل رسول خدا]] {{صل}}<ref>ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۶۱.</ref>. | ||
و لذا نقل شده است که: [[عبدالملک بن مروان]] هنگامی که [[قدرت]] را به دست گرفت و بر اریکه [[سلطنت]] تکیه زد، به عمال خود [[نامه]] نوشت که متعرض [[آل ابی طالب]] نشوید زیرا [[آل]] [[حرب]] متعرض آنان شدند و آنان را کشتند و خداوند ملک آنان را زائل کرد<ref>تتمة المنتهی، ص۱۲۵.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۰۹.</ref> | و لذا نقل شده است که: [[عبدالملک بن مروان]] هنگامی که [[قدرت]] را به دست گرفت و بر اریکه [[سلطنت]] تکیه زد، به عمال خود [[نامه]] نوشت که متعرض [[آل ابی طالب]] نشوید زیرا [[آل]] [[حرب]] متعرض آنان شدند و آنان را کشتند و خداوند ملک آنان را زائل کرد<ref>تتمة المنتهی، ص۱۲۵.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۰۹.</ref> | ||
===[[ظلم]] و [[تجاوز]]=== | === [[ظلم]] و [[تجاوز]] === | ||
[[بنیامیه]] ظلم را به نهایت رساندند و هنگامی که ظلم آنان فراگیر شد که به تعبیر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَا يَزَالُونَ حَتَّى لَا يَدَعُوا لِلَّهِ مُحَرَّماً إِلَّا اسْتَحَلُّوهُ وَ لَا عَقْداً إِلَّا حَلُّوهُ وَ حَتَّى لَا يَبْقَى بَيْتُ مَدَرٍ وَ لَا وَبَرٍ إِلَّا دَخَلَهُ ظُلْمُهُمْ}}<ref>نهج البلاغه، ص۱۴۳، خطبه ۹۸.</ref>؛ به خدا [[سوگند]] [[بنی امیه]] همچنان به [[ظلم و ستم]] خود ادامه خواهند داد تا این که حرامی را برای خدا نماند مگر این که آن را [[حلال]] شمارند و پیمانی نماند مگر این که آن را نقض کنند و تا این که خانهای و خیمهای باقی نماند مگر این که ظلم آنها به آنجا وارد شود» اقبال [[دولت]] آنان روی به [[ادبار]] گذاشت و [[خورشید]] قدرت و [[شوکت]] آنان غروب کرد و [[بهار]] [[عزت]] و ملک آنان خزان گردید که: {{متن حدیث|الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم}}؛ ملک با [[کفر]] میماند اما با ظلم نمیماند. | [[بنیامیه]] ظلم را به نهایت رساندند و هنگامی که ظلم آنان فراگیر شد که به تعبیر [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَا يَزَالُونَ حَتَّى لَا يَدَعُوا لِلَّهِ مُحَرَّماً إِلَّا اسْتَحَلُّوهُ وَ لَا عَقْداً إِلَّا حَلُّوهُ وَ حَتَّى لَا يَبْقَى بَيْتُ مَدَرٍ وَ لَا وَبَرٍ إِلَّا دَخَلَهُ ظُلْمُهُمْ}}<ref>نهج البلاغه، ص۱۴۳، خطبه ۹۸.</ref>؛ به خدا [[سوگند]] [[بنی امیه]] همچنان به [[ظلم و ستم]] خود ادامه خواهند داد تا این که حرامی را برای خدا نماند مگر این که آن را [[حلال]] شمارند و پیمانی نماند مگر این که آن را نقض کنند و تا این که خانهای و خیمهای باقی نماند مگر این که ظلم آنها به آنجا وارد شود» اقبال [[دولت]] آنان روی به [[ادبار]] گذاشت و [[خورشید]] قدرت و [[شوکت]] آنان غروب کرد و [[بهار]] [[عزت]] و ملک آنان خزان گردید که: {{متن حدیث|الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم}}؛ ملک با [[کفر]] میماند اما با ظلم نمیماند. | ||
اقبال ظلم هرچه فزونتر شود نکوست فواره چون بلند شود سرنگون شود | اقبال ظلم هرچه فزونتر شود نکوست فواره چون بلند شود سرنگون شود | ||
پس یکی از عوامل [[سقوط]] [[حکومت بنیامیه]] و [[بنی مروان]]، ظلم و ستم آنان بود که وقتی از حد گذشت خداوند هم قدرت و ملک آنان را گرفت و هم [[ذلت]] و [[خواری]] را به آنان چشانید.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۰۹.</ref> | پس یکی از عوامل [[سقوط]] [[حکومت بنیامیه]] و [[بنی مروان]]، ظلم و ستم آنان بود که وقتی از حد گذشت خداوند هم قدرت و ملک آنان را گرفت و هم [[ذلت]] و [[خواری]] را به آنان چشانید.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۰۹.</ref> | ||
===[[نافرمانی]] و [[گناه]]=== | === [[نافرمانی]] و [[گناه]] === | ||
شبی منصور درباره [[عبدالله بن مروان بن محمد]] پرسید، ربیع گفت: عبدالله در [[زندان]] شما است و زنده میباشد. | شبی منصور درباره [[عبدالله بن مروان بن محمد]] پرسید، ربیع گفت: عبدالله در [[زندان]] شما است و زنده میباشد. | ||
منصور گفت: به من خبر رسیده که او با [[پادشاه]] نو به هنگامی که به آن دیار رفته ملاقاتی داشته و پادشاه نوبه نیز به او سخنی گفته است، و من دوست دارم که از خود او بشنوم. پس دستور داد او را از زندان فراخواندند، چون به نزد منصور آمد [[سلام]] کرد و منصور از او خواست بنشیند، او نشست در حالی که صدای زنجیر پاهای او بلند بود. | منصور گفت: به من خبر رسیده که او با [[پادشاه]] نو به هنگامی که به آن دیار رفته ملاقاتی داشته و پادشاه نوبه نیز به او سخنی گفته است، و من دوست دارم که از خود او بشنوم. پس دستور داد او را از زندان فراخواندند، چون به نزد منصور آمد [[سلام]] کرد و منصور از او خواست بنشیند، او نشست در حالی که صدای زنجیر پاهای او بلند بود. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
و مهمترین چیزی که از اسباب زوال [[ملک]] ما بود مخفی شدن [[اخبار]] از ما بود که ما از حوادث و وقایع بسیاری بیخبر بودیم<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۷، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۰.</ref> | و مهمترین چیزی که از اسباب زوال [[ملک]] ما بود مخفی شدن [[اخبار]] از ما بود که ما از حوادث و وقایع بسیاری بیخبر بودیم<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۷، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۰.</ref> | ||
==[[قیام]] [[ابو مسلم]]== | == [[قیام]] [[ابو مسلم]] == | ||
زمینه قیام ابو مسلم را چند عامل مهم فراهم کرد که به برخی از آنها اشاره شد مثل این که [[نصر بن سیار]] در [[خراسان]] [[قبیله]] مُضَر را بر قبیله یمان [[برتری]] و ترجیح داد و آنان را بر پستهای مهم گماشت و این باعث [[خشم]] [[یمانیها]] بر او گردید. | زمینه قیام ابو مسلم را چند عامل مهم فراهم کرد که به برخی از آنها اشاره شد مثل این که [[نصر بن سیار]] در [[خراسان]] [[قبیله]] مُضَر را بر قبیله یمان [[برتری]] و ترجیح داد و آنان را بر پستهای مهم گماشت و این باعث [[خشم]] [[یمانیها]] بر او گردید. | ||
همچنین بنا بر نقل [[ابن قتیبه]]، [[اختلاف]] او با کرمانی نیز یکی از اسباب [[موفقیت]] ابو مسلم گردید که [[یاران]] خود را جمع کرد و [[مخالفت]] با نصر بن سیار را اعلام کرد. | همچنین بنا بر نقل [[ابن قتیبه]]، [[اختلاف]] او با کرمانی نیز یکی از اسباب [[موفقیت]] ابو مسلم گردید که [[یاران]] خود را جمع کرد و [[مخالفت]] با نصر بن سیار را اعلام کرد. | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
[[ابو عبیده]] گوید: من نزد او به زندان میرفتم و [[عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز]] هم با او در زندان بود، پس به خدا سوگند من شبی بین [[خواب]] و [[بیداری]] بودم که ناگهان [[غلام]] مروان درب زندان را باز کرد و با او بیست نفر از [[موالیان]] و زندانبانان بود، پس در [[زندان]] را باز کرده و داخل شدند و فردای آن [[روز]] [[عبدالله بن عمر]] و [[ابراهیم بن محمد]] هر دو از [[دنیا]] رفته بودند<ref>الامامة والسیاسه، ج۲، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۳.</ref> | [[ابو عبیده]] گوید: من نزد او به زندان میرفتم و [[عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز]] هم با او در زندان بود، پس به خدا سوگند من شبی بین [[خواب]] و [[بیداری]] بودم که ناگهان [[غلام]] مروان درب زندان را باز کرد و با او بیست نفر از [[موالیان]] و زندانبانان بود، پس در [[زندان]] را باز کرده و داخل شدند و فردای آن [[روز]] [[عبدالله بن عمر]] و [[ابراهیم بن محمد]] هر دو از [[دنیا]] رفته بودند<ref>الامامة والسیاسه، ج۲، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۳.</ref> | ||
==پیغام [[ابوالعباس]] به [[ابوسلمه خلّال]]== | == پیغام [[ابوالعباس]] به [[ابوسلمه خلّال]] == | ||
[[ابو مسلم]] در [[خراسان]] [[قیام]] کرد، و با فرار [[نصر بن سیار]] بر آن [[سرزمین]] مستولی شد و [[قدرت]] را در دست گرفت. | [[ابو مسلم]] در [[خراسان]] [[قیام]] کرد، و با فرار [[نصر بن سیار]] بر آن [[سرزمین]] مستولی شد و [[قدرت]] را در دست گرفت. | ||
سپس [[قحطبة بن شبیب طائی]] را با سی هزار نفر از [[مردم]] [[یمن]] و [[شیعه]] و [[اهل]] خراسان برای مقابله با [[مروان بن محمد]] فرستاد؛ [[مروان]] نیز با [[سپاه]] یکصد هزار نفری به سوی ابو مسلم حرکت کرد، و [[ابوالعباس]] و [[ابوجعفر]] و [[عیسی بن عبدالله بن عباس]] از نزد او گریخته و به [[کوفه]] آمدند. | سپس [[قحطبة بن شبیب طائی]] را با سی هزار نفر از [[مردم]] [[یمن]] و [[شیعه]] و [[اهل]] خراسان برای مقابله با [[مروان بن محمد]] فرستاد؛ [[مروان]] نیز با [[سپاه]] یکصد هزار نفری به سوی ابو مسلم حرکت کرد، و [[ابوالعباس]] و [[ابوجعفر]] و [[عیسی بن عبدالله بن عباس]] از نزد او گریخته و به [[کوفه]] آمدند. | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
وقتی ابو سلمه از [[تسلط]] ابو مسلم بر خراسان با خبر شد امر خود را در کوفه اظهار و قیام کرد و عامل کوفه را از آنجا راند<ref>الامامة والسیاسه، ج۲، ص۱۱۷.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۴.</ref> | وقتی ابو سلمه از [[تسلط]] ابو مسلم بر خراسان با خبر شد امر خود را در کوفه اظهار و قیام کرد و عامل کوفه را از آنجا راند<ref>الامامة والسیاسه، ج۲، ص۱۱۷.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۴.</ref> | ||
==[[مرو]]== | == [[مرو]] == | ||
در سال ۱۳۰ ابو مسلم پس از توافق با [[علی بن کرمانی]] وارد «مرو» شد و به [[دار الاماره]] رفت و دستور داد از [[لشکر]] [[بیعت]] بگیرند، و کسی که [[مأمور]] به گرفتن بیعت شد ابو منصور [[طلحة بن رزیق]] یکی از [[دوازده نقیب]] است که [[محمد بن علی]] در سال ۱۰۳ یا ۱۰۴ هنگامی که فرستاده خود را به خراسان اعزام کرد آن [[دوازده نفر]] را از میان هفتاد نفر [[انتخاب]] نمود که از [[قبیله خزاعه]] [[سلیمان بن کثیر]] و [[مالک بن هیثم]] و [[زیاد بن صالح]] و [[طلحة بن رزیق]] و [[عمرو بن اعین]]، و از [[قبیله طی]] [[قحطبة بن شبیب]]، و از [[قبیله]] [[تمیم]] [[موسی بن کعب]] و [[لاهز بن قریظ]] و [[قاسم بن مجاشع]] و [[اسلم بن سلام]]، و از [[قبیله بکر بن وائل]] [[ابو داود بن ابراهیم]] و ابو علی هروی؛ و از این [[نقباء]] - که به جای برخی از این افراد اشخاص دیگری را نام بردهاند - هیچ کدام پدرشان در قید [[حیات]] نبود مگر [[طلحة بن رزیق]] که [[پدر]] او زنده بود و او همان [[ابو زینب]] [[خزاعی]] است که در [[جنگ]] [[ابن اشعث]] حضور داشت و از [[اصحاب]] مهلّب و در جنگ همراه او بوده است، و [[ابو مسلم]] در امور با او [[مشورت]] میکرد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۵.</ref> | در سال ۱۳۰ ابو مسلم پس از توافق با [[علی بن کرمانی]] وارد «مرو» شد و به [[دار الاماره]] رفت و دستور داد از [[لشکر]] [[بیعت]] بگیرند، و کسی که [[مأمور]] به گرفتن بیعت شد ابو منصور [[طلحة بن رزیق]] یکی از [[دوازده نقیب]] است که [[محمد بن علی]] در سال ۱۰۳ یا ۱۰۴ هنگامی که فرستاده خود را به خراسان اعزام کرد آن [[دوازده نفر]] را از میان هفتاد نفر [[انتخاب]] نمود که از [[قبیله خزاعه]] [[سلیمان بن کثیر]] و [[مالک بن هیثم]] و [[زیاد بن صالح]] و [[طلحة بن رزیق]] و [[عمرو بن اعین]]، و از [[قبیله طی]] [[قحطبة بن شبیب]]، و از [[قبیله]] [[تمیم]] [[موسی بن کعب]] و [[لاهز بن قریظ]] و [[قاسم بن مجاشع]] و [[اسلم بن سلام]]، و از [[قبیله بکر بن وائل]] [[ابو داود بن ابراهیم]] و ابو علی هروی؛ و از این [[نقباء]] - که به جای برخی از این افراد اشخاص دیگری را نام بردهاند - هیچ کدام پدرشان در قید [[حیات]] نبود مگر [[طلحة بن رزیق]] که [[پدر]] او زنده بود و او همان [[ابو زینب]] [[خزاعی]] است که در [[جنگ]] [[ابن اشعث]] حضور داشت و از [[اصحاب]] مهلّب و در جنگ همراه او بوده است، و [[ابو مسلم]] در امور با او [[مشورت]] میکرد.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۵.</ref> | ||
==[[بیعت]]== | == [[بیعت]] == | ||
بیعتی که ابو مسلم دستور داد از [[مردم]] [[مرو]] گرفته شود چنین بود: «بیعت بر [[کتاب خدا]] و [[سنت]] [[رسول]] او محمد{{صل}} و [[اطاعت]] برای کسی که از سوی [[اهل بیت]] [[رسول الله]]{{صل}} مورد [[رضایت]] قرار گیرد»<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۳۷۹ و ۳۸۰.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۵.</ref> | بیعتی که ابو مسلم دستور داد از [[مردم]] [[مرو]] گرفته شود چنین بود: «بیعت بر [[کتاب خدا]] و [[سنت]] [[رسول]] او محمد {{صل}} و [[اطاعت]] برای کسی که از سوی [[اهل بیت]] [[رسول الله]] {{صل}} مورد [[رضایت]] قرار گیرد»<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۳۷۹ و ۳۸۰.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۵.</ref> | ||
==خبر دادن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}== | == خبر دادن [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} == | ||
[[روایت]] شده است که: هنگامی که برای [[عبدالله بن عباس]] [[فرزندی]] متولد شد در [[نماز ظهر]] حضور پیدا نکرد، امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: چه شده است که [[ابن عباس]] در نماز ظهر حاضر نشد؟ | [[روایت]] شده است که: هنگامی که برای [[عبدالله بن عباس]] [[فرزندی]] متولد شد در [[نماز ظهر]] حضور پیدا نکرد، امیرالمؤمنین {{ع}} فرمود: چه شده است که [[ابن عباس]] در نماز ظهر حاضر نشد؟ | ||
گفتند: ای امیرالمؤمنین! صاحب فرزند پسر شده است. | گفتند: ای امیرالمؤمنین! صاحب فرزند پسر شده است. | ||
به نزد او برویم. پس آن [[حضرت]] نزد ابن عباس رفت و به او فرمود: از [[خدا]] سپاسگزاری کن و این فرزند برای تو [[مبارک]] باشد، او را چه نام نهادی؟ | به نزد او برویم. پس آن [[حضرت]] نزد ابن عباس رفت و به او فرمود: از [[خدا]] سپاسگزاری کن و این فرزند برای تو [[مبارک]] باشد، او را چه نام نهادی؟ | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
پس هنگامی که [[معاویه]] روی کار آمد به عبدالله بن عباس گفت: من اسم و [[کنیه]] را برای تو جمع نمیکنم، و کنیه او را [[ابو محمد]] قرار دادم، پس همان کنیه بر او جریان پیدا کرد<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۷، ص۱۴۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۶.</ref> | پس هنگامی که [[معاویه]] روی کار آمد به عبدالله بن عباس گفت: من اسم و [[کنیه]] را برای تو جمع نمیکنم، و کنیه او را [[ابو محمد]] قرار دادم، پس همان کنیه بر او جریان پیدا کرد<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۷، ص۱۴۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۶.</ref> | ||
==[[صحیفه]] [[دولت]]== | == [[صحیفه]] [[دولت]] == | ||
[[عیسی بن علی بن عبدالله بن عباس]] گوید: وقتی [[مروان بن محمد]] (حمار) [[ابراهیم امام]] را دستگیر کرد و ما [[تصمیم]] گرفتیم بگریزیم، نسخه صحیفهای که [[ابو هاشم محمد بن حنفیه بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] داده بود و [[پدران]] ما آن را «صحیفه دولت» مینامیدند، آن را در جعبه کوچکی از مس قرار دادیم و آن را زیر درختهای زیتون در «[[شراة]]» که موضعی میان [[دمشق]] و [[مدینه]] است [[دفن]] کردیم، پس هنگامی که [[سلطنت]] به ما رسید فرستادیم آن موضع را حفر کردند و جستجو نمودند ولی چیزی یافت نشد، پس امر کردیم به مقدار یک جریب از آن زمینها را حفر کردند تا این که به آب رسید اما چیزی را نیافتیم<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۷، ص۱۴۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۶.</ref> | [[عیسی بن علی بن عبدالله بن عباس]] گوید: وقتی [[مروان بن محمد]] (حمار) [[ابراهیم امام]] را دستگیر کرد و ما [[تصمیم]] گرفتیم بگریزیم، نسخه صحیفهای که [[ابو هاشم محمد بن حنفیه بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] داده بود و [[پدران]] ما آن را «صحیفه دولت» مینامیدند، آن را در جعبه کوچکی از مس قرار دادیم و آن را زیر درختهای زیتون در «[[شراة]]» که موضعی میان [[دمشق]] و [[مدینه]] است [[دفن]] کردیم، پس هنگامی که [[سلطنت]] به ما رسید فرستادیم آن موضع را حفر کردند و جستجو نمودند ولی چیزی یافت نشد، پس امر کردیم به مقدار یک جریب از آن زمینها را حفر کردند تا این که به آب رسید اما چیزی را نیافتیم<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۷، ص۱۴۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۱۶.</ref> | ||