وحی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۷: خط ۷:
'''[[وحی]]''' در لغت به معنای آگاهانیدن یا سخن پنهانی و در اصطلاح علوم اسلامی به معنای ارسال [[پیام]] از سوی [[خداوند]] به [[پیامبران]] است.
'''[[وحی]]''' در لغت به معنای آگاهانیدن یا سخن پنهانی و در اصطلاح علوم اسلامی به معنای ارسال [[پیام]] از سوی [[خداوند]] به [[پیامبران]] است.


==مقدمه==
== مقدمه ==
واژه [[وحی]] و مشتقات آن ۷۸ مرتبه در [[قرآن کریم]] به کار رفته و بیشترین موارد استعمال آن [[وحی رسالی]] است که از این تعداد [[چهل]] مورد درباره [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]]{{صل}} است.
واژه [[وحی]] و مشتقات آن ۷۸ مرتبه در [[قرآن کریم]] به کار رفته و بیشترین موارد استعمال آن [[وحی رسالی]] است که از این تعداد [[چهل]] مورد درباره [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] {{صل}} است.


در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[معصومین]] به انواع مختلف [[وحی]] اشاره شده است. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} می‌فرمایند:  
در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[معصومین]] به انواع مختلف [[وحی]] اشاره شده است. [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} می‌فرمایند:  
:{{عربی|" و أما تفسير وحي النبوة و الرسالة..."}} {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ}} <ref> سوره نساء؛ آیه: ۱۶۳.</ref>.
:{{عربی|" و أما تفسير وحي النبوة و الرسالة..."}} {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ}} <ref> سوره نساء؛ آیه: ۱۶۳.</ref>.
:{{عربی|"و أما وحي الإلهام..."}} {{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ}} <ref> سوره نحل؛ آیه: ۶۸.</ref>.
:{{عربی|"و أما وحي الإلهام..."}} {{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ}} <ref> سوره نحل؛ آیه: ۶۸.</ref>.
خط ۱۹: خط ۱۹:
:{{عربی|"و أما وحي الخبر..."}} {{متن قرآن|وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ‏}} <ref> سوره انبیاء؛ آیه: ۷۳.</ref> <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۶ و ۲۷.</ref>.
:{{عربی|"و أما وحي الخبر..."}} {{متن قرآن|وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ‏}} <ref> سوره انبیاء؛ آیه: ۷۳.</ref> <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۶ و ۲۷.</ref>.


==[[وحی]] در [[قرآن]]==
== [[وحی]] در [[قرآن]] ==
در [[قرآن]] واژه [[وحی]] و مشتقات آن ۷۸ بار به کار رفته است. بررسی این موارد می‌تواند روشنگر معنای [[وحی]] در اصطلاح [[قرآن کریم]] باشد؛ به طور کلی، [[قرآن]] [[وحی]] را در القای امر از جانب کسی "[[خدا]]، [[فرشته]]، [[انسان]] و [[شیطان]]" به دیگری "[[انسان]]، [[فرشته]]، [[شیطان]] و دیگر موجودات" به کار برده است. اهمّ موارد کاربرد [[وحی در قرآن]] را می‌توان به ترتیب زیر طبقه‌بندی کرد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۴ - ۴۵.</ref>:
در [[قرآن]] واژه [[وحی]] و مشتقات آن ۷۸ بار به کار رفته است. بررسی این موارد می‌تواند روشنگر معنای [[وحی]] در اصطلاح [[قرآن کریم]] باشد؛ به طور کلی، [[قرآن]] [[وحی]] را در القای امر از جانب کسی "[[خدا]]، [[فرشته]]، [[انسان]] و [[شیطان]]" به دیگری "[[انسان]]، [[فرشته]]، [[شیطان]] و دیگر موجودات" به کار برده است. اهمّ موارد کاربرد [[وحی در قرآن]] را می‌توان به ترتیب زیر طبقه‌بندی کرد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۴ - ۴۵.</ref>:


====۱. القای امر از جانب [[خداوند]]====
====۱. القای امر از جانب [[خداوند]] ====
'''الف. [[فرمان]] به [[زمین]]:'''در [[سوره زلزال]] در [[وصف]] [[روز قیامت]] آمده است: {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا }}<ref> در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید،زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه: ۴ - ۵.</ref>. {{متن قرآن|أَوْحَى لَهَا }} به معنای أوحَی إلَیها است. برخی گفته‌اند معنای [[وحی]] در این [[آیه]] [[فرمان]] است، بنا بر این أوحَی لَها یعنی أمَرَها<ref>لسان العرب، ابن منظور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۸ م، ج ۱۵، ص ۲۴۰ (ذيل واژۀ وَحی).</ref>، اما از آن جهت آن را [[وحی]] نامیده است که امر [[خداوند]] به [[زمین]] امری طبیعی و [[آشکار]] نیست. برخی [[مفسران]] معتقدند که [[آیه]] به طور ضمنی بر این معنا دلالت می‌كند که همه موجودات و حتی جمادات دارای [[حیات]] و شعورند به طوری که به امر و [[فرمان الهی]] [[زبان]] به گفتار می‌گشایند و مشاهدات خود را باز می‌گویند<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسين، بی‌تا، ج ۲۰، ص۳۴۲.</ref>. در جای دیگری هم آمده است که [[خداوند]] به [[آسمان]] و [[زمین]] فرمود: "خواه ناخواه بیایید". و آن دو گفتند: "فرمان‌پذیر آمدیم"<ref>سوره فصلت، آیه:۱۱.</ref> که اين آيه حکایت از فرمان‌پذیری [[زمین]] و [[آسمان]] در مقابل امر [[خداوند]] دارد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۴۵.</ref>.
'''الف. [[فرمان]] به [[زمین]]:'''در [[سوره زلزال]] در [[وصف]] [[روز قیامت]] آمده است: {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا }}<ref> در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید، زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه: ۴ - ۵.</ref>. {{متن قرآن|أَوْحَى لَهَا }} به معنای أوحَی إلَیها است. برخی گفته‌اند معنای [[وحی]] در این [[آیه]] [[فرمان]] است، بنا بر این أوحَی لَها یعنی أمَرَها<ref>لسان العرب، ابن منظور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۸ م، ج ۱۵، ص ۲۴۰ (ذيل واژۀ وَحی).</ref>، اما از آن جهت آن را [[وحی]] نامیده است که امر [[خداوند]] به [[زمین]] امری طبیعی و [[آشکار]] نیست. برخی [[مفسران]] معتقدند که [[آیه]] به طور ضمنی بر این معنا دلالت می‌كند که همه موجودات و حتی جمادات دارای [[حیات]] و شعورند به طوری که به امر و [[فرمان الهی]] [[زبان]] به گفتار می‌گشایند و مشاهدات خود را باز می‌گویند<ref>ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسين، بی‌تا، ج ۲۰، ص۳۴۲.</ref>. در جای دیگری هم آمده است که [[خداوند]] به [[آسمان]] و [[زمین]] فرمود: "خواه ناخواه بیایید". و آن دو گفتند: "فرمان‌پذیر آمدیم"<ref>سوره فصلت، آیه:۱۱.</ref> که اين آيه حکایت از فرمان‌پذیری [[زمین]] و [[آسمان]] در مقابل امر [[خداوند]] دارد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۴۵.</ref>.


'''ب. [[تدبیر]] و تقدیر در [[آسمان]]:''' در [[سوره فصلت]] پس از گزارش [[آفرینش]] [[هفت آسمان]] آمده است: {{متن قرآن|فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ }}<ref> آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد و آسمان نزدیک‌تر را به چراغ‌هایی (از ستارگان) آراستیم و نیک آن را نگاه داشتیم؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست؛ سوره فصلت، آیه:۱۲.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۵.</ref>.
'''ب. [[تدبیر]] و تقدیر در [[آسمان]]:''' در [[سوره فصلت]] پس از گزارش [[آفرینش]] [[هفت آسمان]] آمده است: {{متن قرآن|فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ }}<ref> آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد و آسمان نزدیک‌تر را به چراغ‌هایی (از ستارگان) آراستیم و نیک آن را نگاه داشتیم؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست؛ سوره فصلت، آیه:۱۲.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۵.</ref>.


در باره این [[آیه]] دو نظریه مشهور وجود دارد: '''نخست''' آن‌که، [[خداوند]] پس از [[آفرینش]] [[هفت آسمان]]، [[سنن]] و [[قوانین]] مربوط به هر یک را در آن پدید آورد تا به طور خودکار [[وظایف]] خود را انجام دهد<ref>ر.ک: منشور جاوید، جعفر سبحانی، قم، انتشارات توحید، ۱۳۷۰ ش، ج ۱۰، ص ۸۳؛ تفسیر نمونه، ذیل آیه؛ منهج الصادقین، ذیلِ آیه.</ref>. با توجه به عبارت {{متن قرآن|ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ }} در پایان [[آیه]]، این [[وحی]] را [[وحی]] تقدیری نام نهاده‌اند<ref>التفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، تصحیح سید طیب جزائری، قم، مؤسسۀ دارالکتاب، ۱۴۰۴ﻫ، چاپ سوم، ج ۲، ص ۳۶۳.</ref>. '''دوم''' آن‌که، حوادثی که برای [[بشر]] اتفاق می‌افتد، به تقدیر و [[امر الهی]] است. که این امر را [[فرشتگان]] دریافت می‌کنند و آنها هستند که آن را به [[زمین]] می‌رسانند. این امر به اعتبار فرشتگانی که در [[آسمان‌ها]] ساکن‌اند نسبتی به تک تک آنها دارد و به اعتبار اینکه حامل آن امرند نسبتی به هر گروه از [[فرشتگان]] دارد به عنوان مثال، فرشته‌ای که حامل امر [[موت]] است، او را [[ملک الموت]] می‌نامند. برگشت این نظریه به آن است که [[خداوند]] در هر آسمانی [[امر الهی]] مربوط به آن را به [[فرشتگان]] آن [[آسمان]] [[وحی]] می‌کند<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۵ - ۴۶.</ref>.
در باره این [[آیه]] دو نظریه مشهور وجود دارد: '''نخست''' آن‌که، [[خداوند]] پس از [[آفرینش]] [[هفت آسمان]]، [[سنن]] و [[قوانین]] مربوط به هر یک را در آن پدید آورد تا به طور خودکار [[وظایف]] خود را انجام دهد<ref>ر. ک: منشور جاوید، جعفر سبحانی، قم، انتشارات توحید، ۱۳۷۰ ش، ج ۱۰، ص ۸۳؛ تفسیر نمونه، ذیل آیه؛ منهج الصادقین، ذیلِ آیه.</ref>. با توجه به عبارت {{متن قرآن|ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ }} در پایان [[آیه]]، این [[وحی]] را [[وحی]] تقدیری نام نهاده‌اند<ref>التفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، تصحیح سید طیب جزائری، قم، مؤسسۀ دارالکتاب، ۱۴۰۴ﻫ، چاپ سوم، ج ۲، ص ۳۶۳.</ref>. '''دوم''' آن‌که، حوادثی که برای [[بشر]] اتفاق می‌افتد، به تقدیر و [[امر الهی]] است. که این امر را [[فرشتگان]] دریافت می‌کنند و آنها هستند که آن را به [[زمین]] می‌رسانند. این امر به اعتبار فرشتگانی که در [[آسمان‌ها]] ساکن‌اند نسبتی به تک تک آنها دارد و به اعتبار اینکه حامل آن امرند نسبتی به هر گروه از [[فرشتگان]] دارد به عنوان مثال، فرشته‌ای که حامل امر [[موت]] است، او را [[ملک الموت]] می‌نامند. برگشت این نظریه به آن است که [[خداوند]] در هر آسمانی [[امر الهی]] مربوط به آن را به [[فرشتگان]] آن [[آسمان]] [[وحی]] می‌کند<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۵ - ۴۶.</ref>.


'''ج. [[الهام]] غریزی به حیوان:''' در [[آیه]] ۶۸ [[سوره نحل]] آمده است: {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref> و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین سپس از (گل) همه میوه‌ها بخور و راه‌های هموار پروردگارت را بپوی! (آنگاه) از شکمش شهدی با رنگ‌های گوناگون برمی‌آید که در آن برای مردم درمانی است، بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که می‌اندیشند!؛ سوره نحل، آیه: ۶۸- ۶۹.</ref>. این [[وحی]] را [[الهام]] غریزی یا القای معنا در [[فهم]] حیوان از طریق [[غریزه]] دانسته‌اند<ref>علی بن ابراهیم قمی، التفسیر القمی، ج ۱، ص ۳۸۷؛ تفسیر نورالثقلین، عبد علی بن جمعه الحویزی، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، مؤسسة اسماعیلین، ۱۴۱۷ﻫ، چاپ چهارم، ج ۳، ص ۶۳؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمية الاسلامية، بی‌تا، ج ۲، ص ۲۶۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۶.</ref>.
'''ج. [[الهام]] غریزی به حیوان:''' در [[آیه]] ۶۸ [[سوره نحل]] آمده است: {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref> و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین سپس از (گل) همه میوه‌ها بخور و راه‌های هموار پروردگارت را بپوی! (آنگاه) از شکمش شهدی با رنگ‌های گوناگون برمی‌آید که در آن برای مردم درمانی است، بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که می‌اندیشند!؛ سوره نحل، آیه: ۶۸- ۶۹.</ref>. این [[وحی]] را [[الهام]] غریزی یا القای معنا در [[فهم]] حیوان از طریق [[غریزه]] دانسته‌اند<ref>علی بن ابراهیم قمی، التفسیر القمی، ج ۱، ص ۳۸۷؛ تفسیر نورالثقلین، عبد علی بن جمعه الحویزی، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، مؤسسة اسماعیلین، ۱۴۱۷ﻫ، چاپ چهارم، ج ۳، ص ۶۳؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمية الاسلامية، بی‌تا، ج ۲، ص ۲۶۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۶.</ref>.
خط ۳۵: خط ۳۵:
[[وحی]] در این [[آیه]] به معنای [[هدایت باطنی]] است. [[آیات قرآن]] بر این دلالت دارد که [[خداوند]] [[انسان]] را به طور عام، و عدّه‌ای از [[پیامبران]] را به طور خاص مشمول این نوع [[هدایت]] قرار داده است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۶ - ۴۸.</ref>.
[[وحی]] در این [[آیه]] به معنای [[هدایت باطنی]] است. [[آیات قرآن]] بر این دلالت دارد که [[خداوند]] [[انسان]] را به طور عام، و عدّه‌ای از [[پیامبران]] را به طور خاص مشمول این نوع [[هدایت]] قرار داده است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۶ - ۴۸.</ref>.


[[خداوند]] در [[سوره شمس]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا }}<ref> و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت،پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه: ۷- ۸.</ref>. مراد از این [[الهام]] آن است که [[خدای تعالی]] صفات [[عمل]] [[انسان]] را به [[انسان]] شناسانده و به او فهمانده است که عملی را که انجام می‌دهد [[تقوا]] یا [[فجور]] است. در [[آیه شریف]] با آوردن حرف فاء مسئله [[الهام]] را نتیجه تسویه قرار داده است و این اشاره است به اینکه [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] همان [[عقل عملی]] است که از نتایج تسویه [[نَفْس]] است، پس این [[الهام]] از صفات و خصوصیات [[خلق]] [[آدمی]] ‌است، همچنان‌که در جای دیگر فرمود: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره روم، آیه:۳۰.</ref><ref>ر.ک: محمد حسين طباطبائی، المیزان، ج ۱۶، ص ۱۷۸ (ذيل آيه).</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۶ - ۴۸.</ref>.
[[خداوند]] در [[سوره شمس]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا }}<ref> و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه: ۷- ۸.</ref>. مراد از این [[الهام]] آن است که [[خدای تعالی]] صفات [[عمل]] [[انسان]] را به [[انسان]] شناسانده و به او فهمانده است که عملی را که انجام می‌دهد [[تقوا]] یا [[فجور]] است. در [[آیه شریف]] با آوردن حرف فاء مسئله [[الهام]] را نتیجه تسویه قرار داده است و این اشاره است به اینکه [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] همان [[عقل عملی]] است که از نتایج تسویه [[نَفْس]] است، پس این [[الهام]] از صفات و خصوصیات [[خلق]] [[آدمی]] ‌است، همچنان‌که در جای دیگر فرمود: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره روم، آیه:۳۰.</ref><ref>ر. ک: محمد حسين طباطبائی، المیزان، ج ۱۶، ص ۱۷۸ (ذيل آيه).</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۶ - ۴۸.</ref>.


این نوع [[هدایت باطنی]] [[الهی]] که به صورت [[عقل عملی]] در نوع [[بشر]] جریان یافته است، در سطح بالاتر در کسانی که به [[مقام امامت]] رسیده‌اند، تحقق یافته است. [[خداوند]] در [[وصف]] پیامبرانی چون [[ابراهیم]]، [[اسحاق]] و [[یعقوب]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}<ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۶ - ۴۸.</ref>.
این نوع [[هدایت باطنی]] [[الهی]] که به صورت [[عقل عملی]] در نوع [[بشر]] جریان یافته است، در سطح بالاتر در کسانی که به [[مقام امامت]] رسیده‌اند، تحقق یافته است. [[خداوند]] در [[وصف]] پیامبرانی چون [[ابراهیم]]، [[اسحاق]] و [[یعقوب]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}<ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۶ - ۴۸.</ref>.
خط ۴۱: خط ۴۱:
[[علامه طباطبایی]] در مورد معنای [[هدایت به امر]] و [[وحی]] در [[آیه]] مذکور می‌فرماید: "این [[هدایت]] که [[خدا]] آن را از [[شئون امامت]] قرار داده، [[هدایت]] به معنای [[راهنمایی]] نیست، چون می‌دانیم که [[خدای تعالی]] [[ابراهیم]] را وقتی [[امام]] قرار داد که سال‌ها دارای [[منصب]] [[نبوت]] بود، و معلوم است که [[نبوت]] جدا از [[منصب]] [[هدایت]] به معنای [[راهنمایی]] نیست، پس هدایتی که [[منصب]] [[امام]] است نمی‌تواند معنایی غیر از رساندن به مقصد داشته باشد، و معنا یک نوع [[تصرف تکوینی]] در [[نفوس]] است که با آن [[تصرف]] راه را برای بردن [[دل‌ها]] به سوی کمال هموار می‌سازد. چون این [[تصرف]]، تصرفی است [[تکوینی]]، ناگزیر مراد از امری که با آن [[هدایت]] صورت می‌گیرد نیز امری [[تکوینی]] خواهد بود نه [[تشریعی]]<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۶ - ۴۸.</ref>.
[[علامه طباطبایی]] در مورد معنای [[هدایت به امر]] و [[وحی]] در [[آیه]] مذکور می‌فرماید: "این [[هدایت]] که [[خدا]] آن را از [[شئون امامت]] قرار داده، [[هدایت]] به معنای [[راهنمایی]] نیست، چون می‌دانیم که [[خدای تعالی]] [[ابراهیم]] را وقتی [[امام]] قرار داد که سال‌ها دارای [[منصب]] [[نبوت]] بود، و معلوم است که [[نبوت]] جدا از [[منصب]] [[هدایت]] به معنای [[راهنمایی]] نیست، پس هدایتی که [[منصب]] [[امام]] است نمی‌تواند معنایی غیر از رساندن به مقصد داشته باشد، و معنا یک نوع [[تصرف تکوینی]] در [[نفوس]] است که با آن [[تصرف]] راه را برای بردن [[دل‌ها]] به سوی کمال هموار می‌سازد. چون این [[تصرف]]، تصرفی است [[تکوینی]]، ناگزیر مراد از امری که با آن [[هدایت]] صورت می‌گیرد نیز امری [[تکوینی]] خواهد بود نه [[تشریعی]]<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۶ - ۴۸.</ref>.


[[عمل]] [[خیرات]] نیز که از آنها صادر می‌شده، به [[وحی]] و دلالت [[باطنی]] و [[الهی]] بوده که مقارن آن صورت می‌گرفته است و این [[وحی]] غیر از [[وحی تشریعی]] است که در آن ابتدا عمل را [[تشریع]] می‌کند و سپس انجام آن را مقرر می‌دارد. این [[وحی]] را می‌توان [[وحی]] [[تسدید]] نامید نه [[وحی تشریعی]]. خلاصه آن‌که این اشخاص، مؤید به [[روح القدس]] و [[روح]] [[طهارت]] و [[پاکی]] هستند و نیرویی ربّانی آنها را به انجام [[کارهای نیک]] فرا می‌خواند<ref>ر.ک: محمد حسين طباطبائی، المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۵ (ترجمۀ المیزان، ج ۱۴، ص ۴۲۸).</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۶ - ۴۸.</ref>.
[[عمل]] [[خیرات]] نیز که از آنها صادر می‌شده، به [[وحی]] و دلالت [[باطنی]] و [[الهی]] بوده که مقارن آن صورت می‌گرفته است و این [[وحی]] غیر از [[وحی تشریعی]] است که در آن ابتدا عمل را [[تشریع]] می‌کند و سپس انجام آن را مقرر می‌دارد. این [[وحی]] را می‌توان [[وحی]] [[تسدید]] نامید نه [[وحی تشریعی]]. خلاصه آن‌که این اشخاص، مؤید به [[روح القدس]] و [[روح]] [[طهارت]] و [[پاکی]] هستند و نیرویی ربّانی آنها را به انجام [[کارهای نیک]] فرا می‌خواند<ref>ر. ک: محمد حسين طباطبائی، المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۵ (ترجمۀ المیزان، ج ۱۴، ص ۴۲۸).</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۶ - ۴۸.</ref>.


'''ه. [[ارتباط]] [[کلامی]] [[خدا]] با [[انسان]]:''' [[قرآن کریم]] تصریح می‌کند که [[خداوند]] با [[بشر]]، اعمّ از [[پیامبر]] و غیر [[پیامبر]]، به روش‌های مختلف [[ارتباط]] [[کلامی]] ‌برقرار می‌کند. در [[آیه]] ۵۱ [[سوره شوری]] آمده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه:۵۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.
'''ه. [[ارتباط]] [[کلامی]] [[خدا]] با [[انسان]]:''' [[قرآن کریم]] تصریح می‌کند که [[خداوند]] با [[بشر]]، اعمّ از [[پیامبر]] و غیر [[پیامبر]]، به روش‌های مختلف [[ارتباط]] [[کلامی]] ‌برقرار می‌کند. در [[آیه]] ۵۱ [[سوره شوری]] آمده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه:۵۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.
خط ۵۳: خط ۵۳:
بیش‌تر [[مفسران]] [[وحی]] در این دو مورد را از نوع [[الهام]] دانسته‌اند، گرچه نظریات دیگری نیز در این‌باره مطرح شده است<ref>برخی گفته‌اند وحی در رؤیا نیز از همین قسم است، مانند وحی خداوند به ابراهیم در مورد ذبح اسماعیل. ر. ک: فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ذیل آیۀ ۵۱ سورۀ شوری؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن مجید، امین نصرت، اصفهان، انجمن حمایت از خانواده‌های بی سرپرست اصفهان، ۱۳۶۱ ش، ج ۷، ص ۳۸۹ (ذیل آیۀ ۵۱ شوری).</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.
بیش‌تر [[مفسران]] [[وحی]] در این دو مورد را از نوع [[الهام]] دانسته‌اند، گرچه نظریات دیگری نیز در این‌باره مطرح شده است<ref>برخی گفته‌اند وحی در رؤیا نیز از همین قسم است، مانند وحی خداوند به ابراهیم در مورد ذبح اسماعیل. ر. ک: فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ذیل آیۀ ۵۱ سورۀ شوری؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن مجید، امین نصرت، اصفهان، انجمن حمایت از خانواده‌های بی سرپرست اصفهان، ۱۳۶۱ ش، ج ۷، ص ۳۸۹ (ذیل آیۀ ۵۱ شوری).</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.


نوع دومِ [[ارتباط]] [[کلامی]] [[خداوند]] با [[بشر]]، ایجاد گفتار از طریق اشیاء است که آن را [[وحی]] از وراء [[حجاب]] نامیده است. [[سخن گفتن]] [[خدا]] با [[حضرت موسی]]{{ع}} از طریق درخت از این قسم است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.
نوع دومِ [[ارتباط]] [[کلامی]] [[خداوند]] با [[بشر]]، ایجاد گفتار از طریق اشیاء است که آن را [[وحی]] از وراء [[حجاب]] نامیده است. [[سخن گفتن]] [[خدا]] با [[حضرت موسی]] {{ع}} از طریق درخت از این قسم است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.


در [[آیه]] سی [[سوره قصص]] آمده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}}<ref> چون به آن (آتش) رسید از کناره راست آن درّه در آن پاره زمین خجسته، از آن درخت بانگ برآمد که: ای موسی! منم، خداوند پروردگار جهانیان؛ سوره قصص، آیه:۳۰.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.
در [[آیه]] سی [[سوره قصص]] آمده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}}<ref> چون به آن (آتش) رسید از کناره راست آن درّه در آن پاره زمین خجسته، از آن درخت بانگ برآمد که: ای موسی! منم، خداوند پروردگار جهانیان؛ سوره قصص، آیه:۳۰.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.


نوع سوم [[ارتباط]] كلامی، ابلاغِ گفتار [[خداوند]] توسط [[فرشته وحی]] است. [[سخن گفتن]] [[فرشتگان]] با [[حضرت زکریا]]{{ع}} و [[حضرت مریم]]{{س}} از این‌گونه [[وحی]] است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.
نوع سوم [[ارتباط]] كلامی، ابلاغِ گفتار [[خداوند]] توسط [[فرشته وحی]] است. [[سخن گفتن]] [[فرشتگان]] با [[حضرت زکریا]] {{ع}} و [[حضرت مریم]] {{س}} از این‌گونه [[وحی]] است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.


[[قرآن]] در مورد [[حضرت زکریا]]{{ع}} می‌گوید: {{متن قرآن|فَنَادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ }}<ref> پس فرشتگان او را در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود ندا دادند: خداوند تو را به (تولّد) یحیی نوید می‌دهد که «کلمه‌ای از خداوند» را راست می‌شمارد و سالار و (در برابر زنان) خویشتندار و پیامبری از شایستگان است؛ سوره آل عمران، آیه:۳۹.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.
[[قرآن]] در مورد [[حضرت زکریا]] {{ع}} می‌گوید: {{متن قرآن|فَنَادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ }}<ref> پس فرشتگان او را در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود ندا دادند: خداوند تو را به (تولّد) یحیی نوید می‌دهد که «کلمه‌ای از خداوند» را راست می‌شمارد و سالار و (در برابر زنان) خویشتندار و پیامبری از شایستگان است؛ سوره آل عمران، آیه:۳۹.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.


همچنین در مورد [[حضرت مریم]]{{س}} آمده است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ}}<ref> و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد.ای مریم! پروردگارت را به فروتنی فرمان بر و سجده کن و با نمازگزاران نماز بگزار؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۲- ۴۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.
همچنین در مورد [[حضرت مریم]] {{س}} آمده است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ}}<ref> و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد. ای مریم! پروردگارت را به فروتنی فرمان بر و سجده کن و با نمازگزاران نماز بگزار؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۲- ۴۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.


همان‌طور که اشاره شد هیچ‌کدام از سه قسم تکلیم [[الهی]] به [[بشر]] اختصاص به [[پیامبران]] ندارد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.
همان‌طور که اشاره شد هیچ‌کدام از سه قسم تکلیم [[الهی]] به [[بشر]] اختصاص به [[پیامبران]] ندارد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۸ - ۴۹.</ref>.
خط ۶۷: خط ۶۷:
'''و. [[وحی]] گفتاری [[پیامبران]]:'''[[وحی]] به [[پیامبران]] از نظر ماهیت و شیوه [[ابلاغ]] با [[وحی]] به دیگران تفاوتی ندارد، همان‌طور که از عموم [[آیه]]: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه:۵۱.</ref> استفاده می‌شود. با این حال اين نوع [[وحی]] از نظر محتوا و [[هدف]] با [[وحی]] به غیر [[پیامبران]] تفاوت دارد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۹ - ۵۱.</ref>.
'''و. [[وحی]] گفتاری [[پیامبران]]:'''[[وحی]] به [[پیامبران]] از نظر ماهیت و شیوه [[ابلاغ]] با [[وحی]] به دیگران تفاوتی ندارد، همان‌طور که از عموم [[آیه]]: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه:۵۱.</ref> استفاده می‌شود. با این حال اين نوع [[وحی]] از نظر محتوا و [[هدف]] با [[وحی]] به غیر [[پیامبران]] تفاوت دارد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۹ - ۵۱.</ref>.


در [[آیه]] ۱۶۳ [[سوره نساء]] آمده است: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref> ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط   و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم؛ سوره نساء، آیه:۱۶۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۹ - ۵۱.</ref>.
در [[آیه]] ۱۶۳ [[سوره نساء]] آمده است: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref> ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم؛ سوره نساء، آیه:۱۶۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۹ - ۵۱.</ref>.


از این عبارت که می‌گوید: "[[وحی]] بر [[پیامبر]] همانند [[وحی]] بر [[نوح]] و [[پیامبران]] پس از او است"، استفاده می‌شود که [[وحی]] به [[پیامبران]] از جهاتی با [[وحی]] به دیگران متفاوت است. این [[وحی]] را [[وحی رسالی]] یا [[وحی تشریعی]] نامیده‌اند، زیرا [[پیامبران]] با دریافت این [[وحی]] [[مأموریت]] می‌یابند تا [[پیام]] [[خدا]] را که حاوی [[شریعت الهی]] است، به [[مردم]] [[ابلاغ]] کنند. [[آیات قرآن]] نشان می‌دهد که [[وحی]] بر [[پیامبران]] با هدف‌های متفاوتی نازل شد؛ گاهی [[وحی]]، اخباری است؛ یعنی [[خداوند]] پیامبرانش را از [[غیب]] "وقايع زمان گذشته يا آينده" [[آگاه]] می‌کند، گاهی [[وحی]] دستوری ـ کاربردی است؛ یعنی [[خداوند]] به پیامبرش [[فرمان]] می‌دهد که کاری را انجام دهد. گاهی هم [[وحی]] ابلاغی است؛ یعنی [[خداوند]] [[قوانین]] و [[شرایع]] و نیز [[معارف]] [[حق]] را به [[انبیا]] [[وحی]] می‌کند و آنها [[رسالت]] دارند که آن را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کنند، [[نزول]] کتاب‌هایی چون [[تورات]]، [[انجیل]] و [[قرآن]] از این دست است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۹ - ۵۱.</ref>.
از این عبارت که می‌گوید: "[[وحی]] بر [[پیامبر]] همانند [[وحی]] بر [[نوح]] و [[پیامبران]] پس از او است"، استفاده می‌شود که [[وحی]] به [[پیامبران]] از جهاتی با [[وحی]] به دیگران متفاوت است. این [[وحی]] را [[وحی رسالی]] یا [[وحی تشریعی]] نامیده‌اند، زیرا [[پیامبران]] با دریافت این [[وحی]] [[مأموریت]] می‌یابند تا [[پیام]] [[خدا]] را که حاوی [[شریعت الهی]] است، به [[مردم]] [[ابلاغ]] کنند. [[آیات قرآن]] نشان می‌دهد که [[وحی]] بر [[پیامبران]] با هدف‌های متفاوتی نازل شد؛ گاهی [[وحی]]، اخباری است؛ یعنی [[خداوند]] پیامبرانش را از [[غیب]] "وقايع زمان گذشته يا آينده" [[آگاه]] می‌کند، گاهی [[وحی]] دستوری ـ کاربردی است؛ یعنی [[خداوند]] به پیامبرش [[فرمان]] می‌دهد که کاری را انجام دهد. گاهی هم [[وحی]] ابلاغی است؛ یعنی [[خداوند]] [[قوانین]] و [[شرایع]] و نیز [[معارف]] [[حق]] را به [[انبیا]] [[وحی]] می‌کند و آنها [[رسالت]] دارند که آن را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کنند، [[نزول]] کتاب‌هایی چون [[تورات]]، [[انجیل]] و [[قرآن]] از این دست است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۹ - ۵۱.</ref>.


'''نمونه‌ای از [[وحی]] اخباری:'''<ref>موارد زیر نمونه‌هایی دیگر از این دست وحی است: سوره ابراهیم، آیه:۱۳، سوره یوسف، آیه:۱۰۲.</ref>در [[سوره آل‌عمران]] [[خداوند]] پس از گزارش گوشه‌هایی از داستان [[حضرت زکریا]]{{ع}} و [[حضرت مریم]]{{س}}، خطاب به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ}}<ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه:۴۴.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۹ - ۵۱.</ref>.
'''نمونه‌ای از [[وحی]] اخباری:'''<ref>موارد زیر نمونه‌هایی دیگر از این دست وحی است: سوره ابراهیم، آیه:۱۳، سوره یوسف، آیه:۱۰۲.</ref>در [[سوره آل‌عمران]] [[خداوند]] پس از گزارش گوشه‌هایی از داستان [[حضرت زکریا]] {{ع}} و [[حضرت مریم]] {{س}}، خطاب به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ}}<ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه:۴۴.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۹ - ۵۱.</ref>.


'''نمونه‌ای از [[وحی]] دستوری ـ کاربردی:'''<ref>نمونه‌های دیگر عبارت‌اند از: سوره هود، آیه:۳۷.</ref>[[خداوند]] در [[آیات]] زیر به [[نوح]] و [[موسی]] [[دستور]] انجام کاری را می‌دهد و آنها نیز به این [[وحی]] دستوری عمل می‌کنند: {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ}}<ref> آنگاه بدو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز و چون فرمان ما در رسید و (آب از) تنور جوشید در آن از هر گونه‌ای دو تا (نر و ماده) درآور و نیز خانواده‌ات را؛ مگر کسی از ایشان را که درباره وی از پیش سخن رفته است و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد؛ سوره مؤمنون، آیه:۲۷.</ref>، {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ}}<ref> آنگاه به موسی وحی کردیم که با چوبه‌دست خود به دریا بزن! و دریا شکافت و هر پاره‌ای چون کوه سترگ بود؛ سوره شعراء، آیه:۶۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۹ - ۵۱.</ref>.
'''نمونه‌ای از [[وحی]] دستوری ـ کاربردی:'''<ref>نمونه‌های دیگر عبارت‌اند از: سوره هود، آیه:۳۷.</ref>[[خداوند]] در [[آیات]] زیر به [[نوح]] و [[موسی]] [[دستور]] انجام کاری را می‌دهد و آنها نیز به این [[وحی]] دستوری عمل می‌کنند: {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ}}<ref> آنگاه بدو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز و چون فرمان ما در رسید و (آب از) تنور جوشید در آن از هر گونه‌ای دو تا (نر و ماده) درآور و نیز خانواده‌ات را؛ مگر کسی از ایشان را که درباره وی از پیش سخن رفته است و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد؛ سوره مؤمنون، آیه:۲۷.</ref>، {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ}}<ref> آنگاه به موسی وحی کردیم که با چوبه‌دست خود به دریا بزن! و دریا شکافت و هر پاره‌ای چون کوه سترگ بود؛ سوره شعراء، آیه:۶۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۹ - ۵۱.</ref>.


'''نمونه‌ای از [[وحی]] ابلاغی:''' {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ}}<ref> از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد؛ سوره شوری، آیه:۱۳.</ref>، {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ}}<ref> و بدین‌گونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی؛ سوره شوری، آیه:۷.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۹ - ۵۱.</ref>.
'''نمونه‌ای از [[وحی]] ابلاغی:''' {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ}}<ref> از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد؛ سوره شوری، آیه:۱۳.</ref>، {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ}}<ref> و بدین‌گونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی؛ سوره شوری، آیه:۷.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۴۹ - ۵۱.</ref>.


'''ز. لقای امر به [[فرشتگان]]:'''در [[قرآن]] [[ارتباط]] [[خداوند]] با [[فرشتگان]] نیز با لفظ [[وحی]] بیان شده است: {{متن قرآن|إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ}}<ref> یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی می‌فرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، (با شمشیر) بر فراز گردن‌ها (شان/ بر سرشان) بزنید و دستشان را کوتاه کنید؛ سوره انفال، آیه:۱۲.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۱.</ref>.
'''ز. لقای امر به [[فرشتگان]]:'''در [[قرآن]] [[ارتباط]] [[خداوند]] با [[فرشتگان]] نیز با لفظ [[وحی]] بیان شده است: {{متن قرآن|إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ}}<ref> یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی می‌فرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، (با شمشیر) بر فراز گردن‌ها (شان/ بر سرشان) بزنید و دستشان را کوتاه کنید؛ سوره انفال، آیه:۱۲.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۱.</ref>.


====۲. القای امر از [[فرشته]] به [[انسان]]====
====۲. القای امر از [[فرشته]] به [[انسان]] ====
پيش‌تر گفتيم که [[قرآن کریم]] در بیان انواع [[وحی]] به [[انسان]] یک نوع آن را [[وحی]] [[فرشته]] به [[انسان]] برشمرده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه:۵۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۲.</ref>.
پيش‌تر گفتيم که [[قرآن کریم]] در بیان انواع [[وحی]] به [[انسان]] یک نوع آن را [[وحی]] [[فرشته]] به [[انسان]] برشمرده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه:۵۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۲.</ref>.


مطابق [[قرآن]] و نیز دیگر [[کتب مقدس]]، [[فرشته]] بر [[پیامبران]] و غیر [[پیامبران]] نازل می‌شده و سخن [[خدا]] را به آنها [[ابلاغ]] می‌کرده است. در مورد [[وحی]] [[قرآن]] به [[پیامبر]] هم [[فرشته وحی]]، که [[جبرئیل]] است، واسطه این [[وحی]] بوده است: {{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ}}<ref> که روح الامین آن را فرود آورده است.بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی؛به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۳- ۱۹۵.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۲.</ref>.
مطابق [[قرآن]] و نیز دیگر [[کتب مقدس]]، [[فرشته]] بر [[پیامبران]] و غیر [[پیامبران]] نازل می‌شده و سخن [[خدا]] را به آنها [[ابلاغ]] می‌کرده است. در مورد [[وحی]] [[قرآن]] به [[پیامبر]] هم [[فرشته وحی]]، که [[جبرئیل]] است، واسطه این [[وحی]] بوده است: {{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ}}<ref> که روح الامین آن را فرود آورده است. بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی؛ به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۳- ۱۹۵.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۲.</ref>.


====۳. القای امر از [[انسان]] به [[انسان]]====
====۳. القای امر از [[انسان]] به [[انسان]] ====
[[خداوند]] در باره زکریای [[پیامبر]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا}}<ref> آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستأیید؛ سوره مریم، آیه:۱۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۲.</ref>.
[[خداوند]] در باره زکریای [[پیامبر]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا}}<ref> آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستأیید؛ سوره مریم، آیه:۱۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۲.</ref>.


از آنجا که در [[آیه]] قبل گفته شده که [[زکریا]] تا سه شبانه‌روز با [[مردم]] سخن نخواهد گفت، منظور از {{متن قرآن|فَأَوْحى‏ إِلَيْهِم‏}} آن است که از غیر طریق گفتار به آنها فهماند که ظاهراً منظور زبان اشاره است<ref>ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ۱۴۱۵ ﻫ، ج ۶، ص ۱۷۶. (ذیل آیۀ ۶۸ سورۀ نحل).</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۲.</ref>.
از آنجا که در [[آیه]] قبل گفته شده که [[زکریا]] تا سه شبانه‌روز با [[مردم]] سخن نخواهد گفت، منظور از {{متن قرآن|فَأَوْحى‏ إِلَيْهِم‏}} آن است که از غیر طریق گفتار به آنها فهماند که ظاهراً منظور زبان اشاره است<ref>ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ۱۴۱۵ ﻫ، ج ۶، ص ۱۷۶. (ذیل آیۀ ۶۸ سورۀ نحل).</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۲.</ref>.


====۴. القای امر از جانب [[شیاطین]]====
====۴. القای امر از جانب [[شیاطین]] ====
در دو [[آیه]] [[قرآن]] وساوس و القائات [[شیاطین]] با واژه [[وحی]] یاد شده است: {{متن قرآن|كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ‏}}<ref> و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذا؛ سوره انعام، آیه:۱۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref> و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذا؛ سوره انعام، آیه:۱۲۱.</ref>. [[دلیل]] اطلاق [[وحی]] بر وساوس و القائات [[شیطانی]]، نهانی بودن یا سرعتِ عمل در جریان این‌گونه عملِ ارتباطی است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۳.</ref>.
در دو [[آیه]] [[قرآن]] وساوس و القائات [[شیاطین]] با واژه [[وحی]] یاد شده است: {{متن قرآن|كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ‏}}<ref> و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذا؛ سوره انعام، آیه:۱۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref> و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذا؛ سوره انعام، آیه:۱۲۱.</ref>. [[دلیل]] اطلاق [[وحی]] بر وساوس و القائات [[شیطانی]]، نهانی بودن یا سرعتِ عمل در جریان این‌گونه عملِ ارتباطی است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۵۳.</ref>.


==بررسی اقسام واژگان==
== بررسی اقسام واژگان ==
[[نظام]] معنایی ویژه‌ای بر واژگان [[قرآن]] [[حاکم]] است، به‌ وسیله تحلیل‌های ادبی، لغوی و مفهوم‌شناسی، معنای اصطلاحات [[قرآن]] را می‌توان در واژه‌های [[جانشین]]، همنشین و متقابل پیدا کرد.
[[نظام]] معنایی ویژه‌ای بر واژگان [[قرآن]] [[حاکم]] است، به‌ وسیله تحلیل‌های ادبی، لغوی و مفهوم‌شناسی، معنای اصطلاحات [[قرآن]] را می‌توان در واژه‌های [[جانشین]]، همنشین و متقابل پیدا کرد.


واژه‌های نزدیک به [[وحی]] را می‌توان در سه بخش بیان کرد:
واژه‌های نزدیک به [[وحی]] را می‌توان در سه بخش بیان کرد:


#واژه‌های بیان‌کنندۀ رابطۀ پیام‌رسانی بین وحی‌کننده و گیرنده [[وحی]]، مانند واژۀ [[کلام]]، قول، نبأ، قصص؛
# واژه‌های بیان‌کنندۀ رابطۀ پیام‌رسانی بین وحی‌کننده و گیرنده [[وحی]]، مانند واژۀ [[کلام]]، قول، نبأ، قصص؛
#واژهای مربوط به از جانب [[خدا]] بودن [[وحی]]، مانند: [[نزول]]، آتی و مجیء؛
# واژهای مربوط به از جانب [[خدا]] بودن [[وحی]]، مانند: [[نزول]]، آتی و مجیء؛
#واژهای بیانگر [[نزول]] لفظی [[قرآن]]، مانند: قرائت، [[تلاوت]] و ترتیل.
# واژهای بیانگر [[نزول]] لفظی [[قرآن]]، مانند: قرائت، [[تلاوت]] و ترتیل.


'''علت کاربردهای مختلف در موقعیت‌های متفاوت چیست؟''' '''جواب:''' ظهورِ بهتر معنای مورد نظر خاص، به‌ وسیله لفظ خاص، مثلاً: در [[آیه]] {{متن قرآن|وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً‏}} [[خداوند]] هم رابطه گفتاری [[حضرت موسی]]{{ع}} با خود را بیان کرده و هم فهمانده که او نسبت به انبیای پیش از خود فضیلتی نیز دارد. از واژه قول استفاده نکرده که ناظر به [[گفت‌وگو]] و [[مذاکره]] بین دو ذات است. و یا هرگاه [[عنایت]] به قطعی بودن و شگفت‌آور بودن سخن باشد از آن با واژه "نبأ" تعبیر می‌شود و نیز هرگاه مقصود گویایی مطلب یا خبری پیوسته به شکل داستان باشد از واژه "قصص" استفاده شده است<ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۳۸ و ۳۹.</ref>.
'''علت کاربردهای مختلف در موقعیت‌های متفاوت چیست؟''' '''جواب:''' ظهورِ بهتر معنای مورد نظر خاص، به‌ وسیله لفظ خاص، مثلاً: در [[آیه]] {{متن قرآن|وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً‏}} [[خداوند]] هم رابطه گفتاری [[حضرت موسی]] {{ع}} با خود را بیان کرده و هم فهمانده که او نسبت به انبیای پیش از خود فضیلتی نیز دارد. از واژه قول استفاده نکرده که ناظر به [[گفت‌وگو]] و [[مذاکره]] بین دو ذات است. و یا هرگاه [[عنایت]] به قطعی بودن و شگفت‌آور بودن سخن باشد از آن با واژه "نبأ" تعبیر می‌شود و نیز هرگاه مقصود گویایی مطلب یا خبری پیوسته به شکل داستان باشد از واژه "قصص" استفاده شده است<ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۳۸ و ۳۹.</ref>.


در ذیل به بررسی برخی از این واژگان و کاربردهای آنها می‌پردازیم:
در ذیل به بررسی برخی از این واژگان و کاربردهای آنها می‌پردازیم:


===۱. واژگان بیان‌کننده رابطۀ گفتاری [[وحی]]===
===۱. واژگان بیان‌کننده رابطۀ گفتاری [[وحی]] ===
:'''الف. قول''': واژه قول به [[سخن گفتن]] [[خداوند]] یا [[فرشتگان]] با افراد گوناگون اشاره دارد: {{متن قرآن|قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُم‏‏}}، {{متن قرآن|قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ‏}} <ref> سوره هود؛ آیه: ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‏}} <ref> سوره بقره؛ آیه: ۱۲۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاتِي وَبِكَلامِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ‏}} <ref> سوره اعراف؛ آیه: ۱۴۴.</ref> <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۰ و ۴۱.</ref>. همه این [[آیات]] به‌خوبی و روشنی مفهوم [[وحی]] را می‌رسانند؛ اما [[عنایت خداوند]] نسبت به کاربرد واژه "قول" طرح رابطه گفتاری بین دو ذات متفاوت است.
:'''الف. قول''': واژه قول به [[سخن گفتن]] [[خداوند]] یا [[فرشتگان]] با افراد گوناگون اشاره دارد: {{متن قرآن|قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُم‏‏}}، {{متن قرآن|قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ‏}} <ref> سوره هود؛ آیه: ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‏}} <ref> سوره بقره؛ آیه: ۱۲۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاتِي وَبِكَلامِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ‏}} <ref> سوره اعراف؛ آیه: ۱۴۴.</ref> <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۰ و ۴۱.</ref>. همه این [[آیات]] به‌خوبی و روشنی مفهوم [[وحی]] را می‌رسانند؛ اما [[عنایت خداوند]] نسبت به کاربرد واژه "قول" طرح رابطه گفتاری بین دو ذات متفاوت است.
:'''ب. [[کلام]]''': بیشترین مورد [[کلام]] در [[قرآن کریم]] درباره [[خداوند متعال]] با [[حضرت موسی]]{{ع}} آمده است. قول و [[کلام]] از نظر "عرف عام" عبارت است از: حروف و اصواتی که از [[متکلم]] صادر می‌شود. [[هدف]] اصلی صدا و [[کلام]]، ابراز سرّ درون است، نه ایجاد صوت و لفظ. بر این اساس هر [[رفتاری]] از متلکم که همان اثر [[سخن گفتن]] را دارا باشد، می‌شود آن را "[[کلام]]" نامید <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۲ و ۴۳.</ref>. مثلاً هر چیزی که [[قدرت الهی]] را نمایش دهد، کلمه [[الهی]] است. مثل [[حضرت عیسی]]{{ع}} پایه و اساس [[حقیقت]] [[کلام]] چیزی است که دلالت بر معنای پنهانی و [[باطنی]] [[انسان]] می‌کند. ویژگی‌هایی که تابع مصادیق و افراد آن است، و در معنای [[حقیقی]] [[کلام]]، دخالت ندارد. و نیز وجودات خارجی که با تمام وجود حکایت از علت خود می‌کنند کلامند. [[کلام]] و قول را می‌توان بر دو قسم دانست:
:'''ب. [[کلام]]''': بیشترین مورد [[کلام]] در [[قرآن کریم]] درباره [[خداوند متعال]] با [[حضرت موسی]] {{ع}} آمده است. قول و [[کلام]] از نظر "عرف عام" عبارت است از: حروف و اصواتی که از [[متکلم]] صادر می‌شود. [[هدف]] اصلی صدا و [[کلام]]، ابراز سرّ درون است، نه ایجاد صوت و لفظ. بر این اساس هر [[رفتاری]] از متلکم که همان اثر [[سخن گفتن]] را دارا باشد، می‌شود آن را "[[کلام]]" نامید <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۲ و ۴۳.</ref>. مثلاً هر چیزی که [[قدرت الهی]] را نمایش دهد، کلمه [[الهی]] است. مثل [[حضرت عیسی]] {{ع}} پایه و اساس [[حقیقت]] [[کلام]] چیزی است که دلالت بر معنای پنهانی و [[باطنی]] [[انسان]] می‌کند. ویژگی‌هایی که تابع مصادیق و افراد آن است، و در معنای [[حقیقی]] [[کلام]]، دخالت ندارد. و نیز وجودات خارجی که با تمام وجود حکایت از علت خود می‌کنند کلامند. [[کلام]] و قول را می‌توان بر دو قسم دانست:
#'''تکوینیات:''' که قول و [[کلام]] همان [[فعل خداوند]] است. {{متن قرآن|إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏}}؛
# '''تکوینیات:''' که قول و [[کلام]] همان [[فعل خداوند]] است. {{متن قرآن|إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏}}؛
#'''غیر تکوینیات:''' ابراز خواسته‌های درونی به‌ صورت لفظ یا غیر آن.
# '''غیر تکوینیات:''' ابراز خواسته‌های درونی به‌ صورت لفظ یا غیر آن.
:'''ج. قص و قصص''': "قصص" "به [[فتح]] ق و ص" مفرد و به معنای خبر و تعقیب و... است <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۴ و ۴۵.</ref>. قصص "به کسر قاف" جمع قصه است که برخی روشن بودن معنا را و برخی مطابق با واقع بودن را قید آن دانسته‌اند. {{متن قرآن|إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ‏}}. بنابراین طبق تصریح برخی از [[مفسران]] قید "[[حق]]" برای تأکید و توضیح قصه است.
:'''ج. قص و قصص''': "قصص" "به [[فتح]] ق و ص" مفرد و به معنای خبر و تعقیب و... است <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۴ و ۴۵.</ref>. قصص "به کسر قاف" جمع قصه است که برخی روشن بودن معنا را و برخی مطابق با واقع بودن را قید آن دانسته‌اند. {{متن قرآن|إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ‏}}. بنابراین طبق تصریح برخی از [[مفسران]] قید "[[حق]]" برای تأکید و توضیح قصه است.
:'''د. نبأ''': خبری که فایده و سود بزرگی داشته باشد و موجب [[علم]] نیز بشود. {{متن قرآن|قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظيمٌ}} <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۶ و ۴۷.</ref>. در [[آیه]] سوم [[سوره تحریم]] واژه نبأ مفهوم [[وحی]] را می‌رساند. [[پیامبر]] به همسرش گفت که تو [[اسرار]] را فاش ساخته‌ای. [[حفصه]] گفت: {{متن قرآن|مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَليمُ الْخَبيرُ‏}}.
:'''د. نبأ''': خبری که فایده و سود بزرگی داشته باشد و موجب [[علم]] نیز بشود. {{متن قرآن|قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظيمٌ}} <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۶ و ۴۷.</ref>. در [[آیه]] سوم [[سوره تحریم]] واژه نبأ مفهوم [[وحی]] را می‌رساند. [[پیامبر]] به همسرش گفت که تو [[اسرار]] را فاش ساخته‌ای. [[حفصه]] گفت: {{متن قرآن|مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَليمُ الْخَبيرُ‏}}.
:'''هـ. ندا''': صدای تنها و نیز بلند شدن و [[ظهور]] صدا را "ندا" گویند. {{متن قرآن|وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيم‏ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا‏}}، {{متن قرآن|فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ‏}}<ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۸ و ۴۹.</ref>. در واژه ندا غیر از رابطه گفتاری نوعی اعلام و ابراز نیز وجود دارد.
:'''هـ. ندا''': صدای تنها و نیز بلند شدن و [[ظهور]] صدا را "ندا" گویند. {{متن قرآن|وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيم‏ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا‏}}، {{متن قرآن|فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ‏}}<ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۸ و ۴۹.</ref>. در واژه ندا غیر از رابطه گفتاری نوعی اعلام و ابراز نیز وجود دارد.


===۲. واژگان مبین بیرونی و غیر [[نفسانی]] بودن [[وحی]]===
===۲. واژگان مبین بیرونی و غیر [[نفسانی]] بودن [[وحی]] ===
برخی واژه‌ها نشان می‌دهند منشأ [[وحی]] از درون [[پیامبر]] نیست:
برخی واژه‌ها نشان می‌دهند منشأ [[وحی]] از درون [[پیامبر]] نیست:
:'''الف. [[نزول]]''': اصل واژه [[نزول]] به معنای فرود آمدن از جای بلند به جای [[پست]] است و هرگاه به [[خدا]] نسبت داده می‌شود به معنای عطا و [[بخشش]] نیز می‌آید. [[نزول قرآن]] به معنای آمدن از مرتبه "عند اللهی" به مرتبه الفاظ است.
:'''الف. [[نزول]]''': اصل واژه [[نزول]] به معنای فرود آمدن از جای بلند به جای [[پست]] است و هرگاه به [[خدا]] نسبت داده می‌شود به معنای عطا و [[بخشش]] نیز می‌آید. [[نزول قرآن]] به معنای آمدن از مرتبه "عند اللهی" به مرتبه الفاظ است.
:'''ب. اتیان و اتیاء''': آمدن با سهولت و آسانی را گویند و بیشترین مورد آن مربوط به اعطاء کتاب به [[حضرت موسی]]{{ع}} است <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۰ و ۵۱.</ref>، {{متن قرآن|وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ‏‏}}. آمدن واژه "آتی" با واژگانی چون ذکر، سبع الثمانی و [[حق]]، [[بهترین]] [[گواه]] در ارائه مفهوم [[وحی]] و آمدن [[قرآن]] از جانب [[خداوند متعال]] است.
:'''ب. اتیان و اتیاء''': آمدن با سهولت و آسانی را گویند و بیشترین مورد آن مربوط به اعطاء کتاب به [[حضرت موسی]] {{ع}} است <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۰ و ۵۱.</ref>، {{متن قرآن|وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ‏‏}}. آمدن واژه "آتی" با واژگانی چون ذکر، سبع الثمانی و [[حق]]، [[بهترین]] [[گواه]] در ارائه مفهوم [[وحی]] و آمدن [[قرآن]] از جانب [[خداوند متعال]] است.
:'''ج. مجیء''': مفهوم مجیء ازنظر لغت اعم از اتیان است؛ به معنای آسان آمدن و نیز نوعی آمدن که با [[هدف]] انجام می‌گیرد{{متن قرآن|وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏‏‏}}. [[هدایت]] را در این [[آیه]] به معنای [[رسول]] و [[قرآن کریم]] دانسته‌اند و بنا بر اینکه [[هدایت]]، [[قرآن]] باشد مفهوم [[وحی]] را می‌رساند.
:'''ج. مجیء''': مفهوم مجیء ازنظر لغت اعم از اتیان است؛ به معنای آسان آمدن و نیز نوعی آمدن که با [[هدف]] انجام می‌گیرد{{متن قرآن|وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏‏‏}}. [[هدایت]] را در این [[آیه]] به معنای [[رسول]] و [[قرآن کریم]] دانسته‌اند و بنا بر اینکه [[هدایت]]، [[قرآن]] باشد مفهوم [[وحی]] را می‌رساند.
:'''د. [[القاء]] و تلقی''': واژه "[[لقاء]]" به معنای روبه‌رو با چیزی است و [[القاء]] به معنای انداختن هر چیزی و تلقی به معنای استقبال از چیزی و تلقیه به معنای روبه‌رو کردن و تفهیم و اعطاست {{متن قرآن|وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ‏‏‏}}. صاحب التحقیق، روبه شدن همراه با [[ارتباط]] را در معنای [[القا]] و تلقیه مؤثر می‌داند <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۲-۵۵.</ref>.
:'''د. [[القاء]] و تلقی''': واژه "[[لقاء]]" به معنای روبه‌رو با چیزی است و [[القاء]] به معنای انداختن هر چیزی و تلقی به معنای استقبال از چیزی و تلقیه به معنای روبه‌رو کردن و تفهیم و اعطاست {{متن قرآن|وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ‏‏‏}}. صاحب التحقیق، روبه شدن همراه با [[ارتباط]] را در معنای [[القا]] و تلقیه مؤثر می‌داند <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۲-۵۵.</ref>.


===۳. واژگان دال بر [[نزول]] لفظی [[قرآن]]===
===۳. واژگان دال بر [[نزول]] لفظی [[قرآن]] ===
برخی واژه‌ها گویای این است که [[قرآن]] با همین الفاظ بر [[پیامبر]] خوانده شده است:
برخی واژه‌ها گویای این است که [[قرآن]] با همین الفاظ بر [[پیامبر]] خوانده شده است:
:'''الف. قرائت''': به معنای [[خواندن]] به کار رفته است و در اصل به معنای جمع‌ کردن و نیز جمع‌ کردن حروف و کلمات است. [[خواندن]] [[آیات قرآن]] بر [[پیامبر]]{{صل}} جز به‌ واسطه حروف و کلمات انجام نمی‌پذیرد.
:'''الف. قرائت''': به معنای [[خواندن]] به کار رفته است و در اصل به معنای جمع‌ کردن و نیز جمع‌ کردن حروف و کلمات است. [[خواندن]] [[آیات قرآن]] بر [[پیامبر]] {{صل}} جز به‌ واسطه حروف و کلمات انجام نمی‌پذیرد.
:'''ب. [[تلاوت]]''': یعنی به دنبال رفتن، [[پیروی]] کردن و نیز [[خواندن]] کلمه‌ای بعد از کلمه دیگر بدون فاصله [[تلاوت]]، به [[کتاب‌های آسمانی]] اختصاص دارد؛ اما قرائت اعم است: "اصل قرائت جمع حروف است و اصل [[تلاوت]] [[پیروی]] کردن حروف همراه با [[تعقل]] و [[فهم]] این واژه در پنج جای [[قرآن کریم]] مفهوم [[وحی]] را می‌رساند" {{متن قرآن|تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ‏‏‏}} <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۷ و ۵۸.</ref>. <ref> مرحوم طبرسی </ref>.
:'''ب. [[تلاوت]]''': یعنی به دنبال رفتن، [[پیروی]] کردن و نیز [[خواندن]] کلمه‌ای بعد از کلمه دیگر بدون فاصله [[تلاوت]]، به [[کتاب‌های آسمانی]] اختصاص دارد؛ اما قرائت اعم است: "اصل قرائت جمع حروف است و اصل [[تلاوت]] [[پیروی]] کردن حروف همراه با [[تعقل]] و [[فهم]] این واژه در پنج جای [[قرآن کریم]] مفهوم [[وحی]] را می‌رساند" {{متن قرآن|تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ‏‏‏}} <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۷ و ۵۸.</ref>. <ref> مرحوم طبرسی </ref>.
:'''ج. [[ترتیل]]''': بیان کردن سخن [[منظم]]، پایدار و همراه با فاصله را گویند و نیز هرگاه سخنی پایدار به‌ [[راحتی]] بیان شود آن را ترتیل گویند. [[پیامبر اکرم]] در معنای ترتیل، چنین فرمودند"حروف و کلمات آن را به‌روشنی ادا کن؛ نه همچون ذرات شن آن را پراکنده کن و نه آن را همچون [[شعر]] پشت سرهم بخوان چون به شگفتی‌های [[قرآن]] رسیدید توقف کنید". علت کاربرد واژه‌های قرائت، [[تلاوت]] و ترتیل، برخورداری [[وحی]] از کلمات، حروف، [[نظم]] و ترتیب و جدا کردن یا بیان [[منظم]] کلمات و حروف می‌باشد. پس خود [[پیامبر]] [[معانی قرآن]] را به الفاظ تبدیل نکرده است <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۹ و ۶۰.</ref>.
:'''ج. [[ترتیل]]''': بیان کردن سخن [[منظم]]، پایدار و همراه با فاصله را گویند و نیز هرگاه سخنی پایدار به‌ [[راحتی]] بیان شود آن را ترتیل گویند. [[پیامبر اکرم]] در معنای ترتیل، چنین فرمودند"حروف و کلمات آن را به‌روشنی ادا کن؛ نه همچون ذرات شن آن را پراکنده کن و نه آن را همچون [[شعر]] پشت سرهم بخوان چون به شگفتی‌های [[قرآن]] رسیدید توقف کنید". علت کاربرد واژه‌های قرائت، [[تلاوت]] و ترتیل، برخورداری [[وحی]] از کلمات، حروف، [[نظم]] و ترتیب و جدا کردن یا بیان [[منظم]] کلمات و حروف می‌باشد. پس خود [[پیامبر]] [[معانی قرآن]] را به الفاظ تبدیل نکرده است <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۹ و ۶۰.</ref>.


==کاربردهای [[وحی]] در [[قرآن]]==
== کاربردهای [[وحی]] در [[قرآن]] ==
توجه به حوزه‌های کاربرد [[وحی]] ما را در تلقی درست از [[وحی]] کمک می‌کند.
توجه به حوزه‌های کاربرد [[وحی]] ما را در تلقی درست از [[وحی]] کمک می‌کند.


در یک تقسیم [[وحی]] در انواع زیر به کار رفته است:
در یک تقسیم [[وحی]] در انواع زیر به کار رفته است:
:۱. '''[[وحی]] به [[زمین]]''': {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى‏ لَها}}<ref>در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید، زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سورۀ زلزال، آیۀ ۴ و ۵.</ref>. *دیدگاه‌های مختلفی در مورد معنا و ماهیت [[وحی]] به [[زمین]] وجود دارد مانند:
:۱. '''[[وحی]] به [[زمین]]''': {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى‏ لَها}}<ref>در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید، زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سورۀ زلزال، آیۀ ۴ و ۵.</ref>. * دیدگاه‌های مختلفی در مورد معنا و ماهیت [[وحی]] به [[زمین]] وجود دارد مانند:
:# [[خداوند]] به [[زمین]] [[الهام]] کرد؛
:# [[خداوند]] به [[زمین]] [[الهام]] کرد؛
:# [[خداوند]] به [[زمین]] اجازه داد؛
:# [[خداوند]] به [[زمین]] اجازه داد؛
:# [[خداوند]] به‌سوی [[زمین]] [[فرشته]] می‌فرستد؛
:# [[خداوند]] به‌سوی [[زمین]] [[فرشته]] می‌فرستد؛
:# [[خداوند]] به [[زمین]] امر کرد.
:# [[خداوند]] به [[زمین]] امر کرد.
:۲. '''[[وحی]] به [[آسمان]]''': {{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ في‏ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها}}<ref> در هر آسمانی کار آن را وحی کرد؛ سورۀ فصلت، آیۀ:۱۲.</ref>. بیشتر [[مفسران]] وحی را به معنای [[خلق]] و امر را به معنای [[شأن]] گرفته‌اند: منظور از "امر" حوادث مربوط به [[زمین]] است که به [[اهل آسمان]] یعنی [[فرشتگان]] ساکن در آن [[وحی]] می‌شود تا به [[زمین]] برسد <ref> [[علامه طباطبایی]]، المیزان، ج۱۷، ص۳۶۷.</ref><ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]] ص ۸۰-۸۳.</ref>. البته باید توجه داشت [[وحی]] به معنای [[خلق]] به قرینه [[نیاز]] دارد و اساسی‌ترین اشکال این است که از سیاق [[آیات]] و [[ضمیر]] {{متن قرآن|أَمْرَها}} استفاده می‌شود، [[سخن]] درباره حوادث [[آسمان]] است؛ نه [[زمین]]؛ بنابراین "[[وحی]]" می‌تواند به معنای [[القاء]] و "امر" به معنای ایجاد امور [[تکوینی]] باشد.
:۲. '''[[وحی]] به [[آسمان]]''': {{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ في‏ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها}}<ref> در هر آسمانی کار آن را وحی کرد؛ سورۀ فصلت، آیۀ:۱۲.</ref>. بیشتر [[مفسران]] وحی را به معنای [[خلق]] و امر را به معنای [[شأن]] گرفته‌اند: منظور از "امر" حوادث مربوط به [[زمین]] است که به [[اهل آسمان]] یعنی [[فرشتگان]] ساکن در آن [[وحی]] می‌شود تا به [[زمین]] برسد <ref> [[علامه طباطبایی]]، المیزان، ج۱۷، ص۳۶۷.</ref><ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]] ص ۸۰-۸۳.</ref>. البته باید توجه داشت [[وحی]] به معنای [[خلق]] به قرینه [[نیاز]] دارد و اساسی‌ترین اشکال این است که از سیاق [[آیات]] و [[ضمیر]] {{متن قرآن|أَمْرَها}} استفاده می‌شود، [[سخن]] درباره حوادث [[آسمان]] است؛ نه [[زمین]]؛ بنابراین "[[وحی]]" می‌تواند به معنای [[القاء]] و "امر" به معنای ایجاد امور [[تکوینی]] باشد.
:۳. '''[[وحی]] به [[زنبور عسل]]''': {{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً}} <ref> سورۀ نحل، آیۀ:۶۸ </ref>. از [[امام باقر]]{{ع}} درباره معنای این [[آیه]] پرسیده شد فرمود: منظور [[الهام]] است.
:۳. '''[[وحی]] به [[زنبور عسل]]''': {{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً}} <ref> سورۀ نحل، آیۀ:۶۸ </ref>. از [[امام باقر]] {{ع}} درباره معنای این [[آیه]] پرسیده شد فرمود: منظور [[الهام]] است.
:۴. '''[[وحی]] به [[فرشتگان]]''': {{متن قرآن|إِذْ يُوحي‏ رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُم‏}}<ref> سورۀ انفال، آیۀ:۱۲ </ref>. به معنای [[القاء]] معنا در نفس به‌ طور پنهانی است.
:۴. '''[[وحی]] به [[فرشتگان]]''': {{متن قرآن|إِذْ يُوحي‏ رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُم‏}}<ref> سورۀ انفال، آیۀ:۱۲ </ref>. به معنای [[القاء]] معنا در نفس به‌ طور پنهانی است.
:۵. '''[[وحی]] به [[شیاطین]]''': {{متن قرآن|وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِيائِهِم‏‏}}<ref> سورۀ انعام، آیۀ:۱۲۱.</ref>. به معنای القای وسوسه‌های پنهانی است.
:۵. '''[[وحی]] به [[شیاطین]]''': {{متن قرآن|وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِيائِهِم‏‏}}<ref> سورۀ انعام، آیۀ:۱۲۱.</ref>. به معنای القای وسوسه‌های پنهانی است.
:۶. '''[[وحی]] به [[مادر موسی]]''': {{متن قرآن|وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏‏‏}}<ref> سورۀ قصص، آیۀ:۷.</ref>. [[وحی]] در این [[آیه]] یا [[الهام|الهام قلبی]] است و یا خوابی که [[مادر موسی]]{{س}} دید و یا خبر دادن [[فرشته]] یا [[انبیای گذشته]] به [[مادر موسی]]<ref>[[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۸۳-۸۵.</ref>.
:۶. '''[[وحی]] به [[مادر موسی]]''': {{متن قرآن|وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏‏‏}}<ref> سورۀ قصص، آیۀ:۷.</ref>. [[وحی]] در این [[آیه]] یا [[الهام|الهام قلبی]] است و یا خوابی که [[مادر موسی]] {{س}} دید و یا خبر دادن [[فرشته]] یا [[انبیای گذشته]] به [[مادر موسی]]<ref>[[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۸۳-۸۵.</ref>.
:۷. '''[[وحی]] به [[حواریون]]''': {{متن قرآن|وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا}}<ref> سورۀ مائده، آیۀ:۱۱۱.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: به آنان "[[حواریون]]" [[الهام]] شده است.
:۷. '''[[وحی]] به [[حواریون]]''': {{متن قرآن|وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا}}<ref> سورۀ مائده، آیۀ:۱۱۱.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: به آنان "[[حواریون]]" [[الهام]] شده است.
:۸. '''[[وحی]] به [[ائمه]]{{عم}}''': {{متن قرآن|وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ}}<ref> سورۀ انبیاء، آیۀ:۷۳.</ref>. [[وحی]] در این [[آیه]] تسدیدی یا تأییدی است؛ بدین معنا که [[وحی]]، آنان را [[تأیید]] می‌کند.
:۸. '''[[وحی]] به [[ائمه]] {{عم}}''': {{متن قرآن|وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ}}<ref> سورۀ انبیاء، آیۀ:۷۳.</ref>. [[وحی]] در این [[آیه]] تسدیدی یا تأییدی است؛ بدین معنا که [[وحی]]، آنان را [[تأیید]] می‌کند.
:۹. '''[[وحی]] به معنای اشاره''': {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ}}<ref> سورۀ مریم، آیۀ:۱۱.</ref>.
:۹. '''[[وحی]] به معنای اشاره''': {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ}}<ref> سورۀ مریم، آیۀ:۱۱.</ref>.
:۱۰. '''[[وحی رسالی]]''': از مهم‌ترین اقسام [[وحی]] است و منظور از آن، [[وحی]] به [[پیامبران|پیامبران الهی]] است. یعنی [[خداوند متعال]] به طریقی پنهانی، [[شریعت]] را به [[بندگان]] [[برگزیده]] خود [[القاء]] می‌کند. از ظاهر [[آیات]] استفاده می‌شود، بر همه [[پیامبران]] [[الهی]] [[وحی]] شده است. {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ}} <ref> سورۀ نساء، آیۀ:۱۶۳.</ref><ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۸۶-۸۹.</ref>. [[حضرت عیسی]] بر ایوب، [[یونس]]، [[هارون]] و [[سلیمان]] مقدم داشته شده و "واو" در این [[آیه]] دلالت بر ترتیب نمی‌کند، بلکه اشاره می‌کند بر همه [[پیامبران]] [[وحی]] شده است <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۹۰.</ref>.
:۱۰. '''[[وحی رسالی]]''': از مهم‌ترین اقسام [[وحی]] است و منظور از آن، [[وحی]] به [[پیامبران|پیامبران الهی]] است. یعنی [[خداوند متعال]] به طریقی پنهانی، [[شریعت]] را به [[بندگان]] [[برگزیده]] خود [[القاء]] می‌کند. از ظاهر [[آیات]] استفاده می‌شود، بر همه [[پیامبران]] [[الهی]] [[وحی]] شده است. {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ}} <ref> سورۀ نساء، آیۀ:۱۶۳.</ref><ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۸۶-۸۹.</ref>. [[حضرت عیسی]] بر ایوب، [[یونس]]، [[هارون]] و [[سلیمان]] مقدم داشته شده و "واو" در این [[آیه]] دلالت بر ترتیب نمی‌کند، بلکه اشاره می‌کند بر همه [[پیامبران]] [[وحی]] شده است <ref> [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۹۰.</ref>.
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:


و در نگاهی دیگر می‌‌توان اقسام [[وحی]] را در انواع زیر به کار برد:
و در نگاهی دیگر می‌‌توان اقسام [[وحی]] را در انواع زیر به کار برد:
===۱. کاربرد [[وحی]] در حوزه [[ارتباط]] [[خداوند]] با [[انسان‌ها]]===
===۱. کاربرد [[وحی]] در حوزه [[ارتباط]] [[خداوند]] با [[انسان‌ها]] ===
در این حوزه، موحی [[خداوند]] و موحی الیه [[انسان‌ها]] می‌باشند و محتوای [[وحی]] متفاوت است که عبارتند از:
در این حوزه، موحی [[خداوند]] و موحی الیه [[انسان‌ها]] می‌باشند و محتوای [[وحی]] متفاوت است که عبارتند از:
# '''[[تشریع]] [[قوانین الهی]]''': موحی الیه فقط [[پیامبران|پیامبران الهی]]‌اند. و در مواردی، [[ملائکه|ملائک]] نیز به‌عنوان واسطه‌ها و پیک [[وحی]] هستند. مانند [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِه‏‏‏‏}}.
# '''[[تشریع]] [[قوانین الهی]]''': موحی الیه فقط [[پیامبران|پیامبران الهی]]‌اند. و در مواردی، [[ملائکه|ملائک]] نیز به‌عنوان واسطه‌ها و پیک [[وحی]] هستند. مانند [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِه‏‏‏‏}}.
#'''تأییدات عملی [[امامان|امامان حق]]''': در این حوزه، [[وحی]] مطلق به مکنونات [[قلبی]] و [[اراده]] افراد است و موحی [[خداوند]] و موحی الیه انسان‌های [[شایسته]] می‌باشند. {{متن قرآن|وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ‏‏‏‏‏}}. برخی از [[مفسرین]] در ذیل [[آیه]] گفته‌اند: اضافه شدن مصدر فعل به معمولش یعنی "[[خیرات]]" این معنا را می‌رساند که "[[فعل خیر]]" در خارج تحقق دارد؛ زیرا نفرمود {{عربی|"أن یعفوا الخیرات"‏‏‏‏}} <ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۲۶ و ۲۷.</ref>. پس [[عمل]] [[خیرات]] که از ایشان صادر می‌شده، به [[وحی]] و دلالتی [[باطنی]] و [[الهی]] بوده و مقارن آن صورت می‌گرفته و این [[وحی]] غیر از [[وحی]] مشرعی است. مؤید این معنا جمله {{متن قرآن|وَ كانُوا لَنا عابِدينَ‏}} است. یعنی [[ائمه]] پیش از این نوع [[وحی]] هم [[خدا]] را [[عبادت]] می‌کرده‌اند و عبادتشان با اعمالی بوده که [[وحی]] [[تشریعی]] مشخص کرده. پس این [[وحی]]، [[وحی]] [[تسدید]] "[[تأیید]]" است. یعنی [[پروردگار متعال]] بنده‌ای از [[بندگان]] خود را به [[روح القدس]] اختصاص می‌‌دهد تا او آن [[بنده]] را در انجام [[کارهای نیک]] و [[دوری از گناه]] [[ارشاد]] نماید<ref> [[علامه طباطبایی]]، المیزان، ج۱، ص۲۸۴.</ref>
# '''تأییدات عملی [[امامان|امامان حق]]''': در این حوزه، [[وحی]] مطلق به مکنونات [[قلبی]] و [[اراده]] افراد است و موحی [[خداوند]] و موحی الیه انسان‌های [[شایسته]] می‌باشند. {{متن قرآن|وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ‏‏‏‏‏}}. برخی از [[مفسرین]] در ذیل [[آیه]] گفته‌اند: اضافه شدن مصدر فعل به معمولش یعنی "[[خیرات]]" این معنا را می‌رساند که "[[فعل خیر]]" در خارج تحقق دارد؛ زیرا نفرمود {{عربی|"أن یعفوا الخیرات"‏‏‏‏}} <ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۲۶ و ۲۷.</ref>. پس [[عمل]] [[خیرات]] که از ایشان صادر می‌شده، به [[وحی]] و دلالتی [[باطنی]] و [[الهی]] بوده و مقارن آن صورت می‌گرفته و این [[وحی]] غیر از [[وحی]] مشرعی است. مؤید این معنا جمله {{متن قرآن|وَ كانُوا لَنا عابِدينَ‏}} است. یعنی [[ائمه]] پیش از این نوع [[وحی]] هم [[خدا]] را [[عبادت]] می‌کرده‌اند و عبادتشان با اعمالی بوده که [[وحی]] [[تشریعی]] مشخص کرده. پس این [[وحی]]، [[وحی]] [[تسدید]] "[[تأیید]]" است. یعنی [[پروردگار متعال]] بنده‌ای از [[بندگان]] خود را به [[روح القدس]] اختصاص می‌‌دهد تا او آن [[بنده]] را در انجام [[کارهای نیک]] و [[دوری از گناه]] [[ارشاد]] نماید<ref> [[علامه طباطبایی]]، المیزان، ج۱، ص۲۸۴.</ref>
#'''[[الهامات]] [[الهی]]:''' [[الهام]] به معنای [[القاء]] و در [[دل]] افکندن است <ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۲۸ و ۲۹.</ref>. [[الهام]] بیشتر در مورد [[انسان]] به کار می‌رود، زیرا [[الهام]] به معنای القای در [[قلب]] است و این معنا با [[الهام]] به [[انسان]]، بیشتر [[سازگاری]] دارد. گاهی [[وحی]] در این معنا به کار رفته: {{متن قرآن|أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعيهِ‏‏‏‏‏‏}}<ref> سوره قصص، آیۀ:۷.</ref>.
# '''[[الهامات]] [[الهی]]:''' [[الهام]] به معنای [[القاء]] و در [[دل]] افکندن است <ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۲۸ و ۲۹.</ref>. [[الهام]] بیشتر در مورد [[انسان]] به کار می‌رود، زیرا [[الهام]] به معنای القای در [[قلب]] است و این معنا با [[الهام]] به [[انسان]]، بیشتر [[سازگاری]] دارد. گاهی [[وحی]] در این معنا به کار رفته: {{متن قرآن|أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعيهِ‏‏‏‏‏‏}}<ref> سوره قصص، آیۀ:۷.</ref>.


===۲. کاربرد [[وحی]] در امور [[تکوینی]]===
===۲. کاربرد [[وحی]] در امور [[تکوینی]] ===
در این حوزه که موحی، [[خداوند]] و موحی الیه، همه موجودات است، [[وحی]] به معنای [[الهام]] و [[مشیت]] و [[تقدیر الهی]] است. مانند:  
در این حوزه که موحی، [[خداوند]] و موحی الیه، همه موجودات است، [[وحی]] به معنای [[الهام]] و [[مشیت]] و [[تقدیر الهی]] است. مانند:  
:۱. '''[[هدایت]] غریزی''': هر موجودی به‌طور غریزی راه بقا و تداوم [[حیات]] خود را می‌داند. که در [[قرآن]] از آن با نام [[وحی]] یاد شده است. {{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ‏‏‏‏‏‏}}. [[وحی]] در مواردی که درباره هدایت‌های غریزی حیوانات یا [[الهام]] به حیوانات به کار رفته، در حوزه کاربردهای [[وحی]] در امور [[تکوینی]] قرار می‌گیرد <ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۳۰ و ۳۱.</ref>.
:۱. '''[[هدایت]] غریزی''': هر موجودی به‌طور غریزی راه بقا و تداوم [[حیات]] خود را می‌داند. که در [[قرآن]] از آن با نام [[وحی]] یاد شده است. {{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ‏‏‏‏‏‏}}. [[وحی]] در مواردی که درباره هدایت‌های غریزی حیوانات یا [[الهام]] به حیوانات به کار رفته، در حوزه کاربردهای [[وحی]] در امور [[تکوینی]] قرار می‌گیرد <ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۳۰ و ۳۱.</ref>.
:۲. '''مقدرات هستی''': [[خداوند]] می‌فرماید {{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ في‏ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها‏‏‏‏‏‏}}. [[مفسرین]] معانی متعددی برای آیۀ مذکور بیان داشته‌اند: برخی گیرنده [[وحی]] را [[اهل]] هر آسمانی می‌دانند<ref>[[علامه طباطبایی]]، المیزان، ج۱۷، ص۳۶۷.</ref>. برخی دیگر [[وحی]] در [[آیه]] را به معنای تقدیر گرفته‌اند<ref> آیت الله [[محمد هادی معرفت]]، التمهید فی علوم القرآن.</ref>. و دیگری قائل است: "[[آسمان]] و [[زمین]] گوش شنوا دارند و از [[وحی]] [[خداوند]] [[فرمان]] می‌برند<ref> [[عبدالله جوادی آملی]]، تفسیر موضوعی وحی و نبوت در قرآن، ج۳، ص۶۱.</ref>. در [[روح المعانی (کتاب)|تفسیر روح المعانی]] آمده که [[وحی]] به معنای [[خلقت]] است و امر موجودات [[آسمان‌ها]]، یا اینکه [[وحی]] به معنای انتقال پنهان چیزی به دیگری است و مراد از امر، [[تکلیف الهی]] متوجه [[اهل]] هر [[آسمان]] است. اما معنا کردن [[وحی]] به [[خلقت]] و معنا کردن "امر" به موجودات داخل [[آسمان‌ها]] بدون [[دلیل]] است و عبارت [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ في‏ كُلِّ سَماءٍ‏‏‏‏‏‏}}. بعید است به معنای [[وحی]] معمولی باشد. منتها در [[تفسیر]] آیۀ مذکور، چنین [[استدلال]] شده است:
:۲. '''مقدرات هستی''': [[خداوند]] می‌فرماید {{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ في‏ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها‏‏‏‏‏‏}}. [[مفسرین]] معانی متعددی برای آیۀ مذکور بیان داشته‌اند: برخی گیرنده [[وحی]] را [[اهل]] هر آسمانی می‌دانند<ref>[[علامه طباطبایی]]، المیزان، ج۱۷، ص۳۶۷.</ref>. برخی دیگر [[وحی]] در [[آیه]] را به معنای تقدیر گرفته‌اند<ref> آیت الله [[محمد هادی معرفت]]، التمهید فی علوم القرآن.</ref>. و دیگری قائل است: "[[آسمان]] و [[زمین]] گوش شنوا دارند و از [[وحی]] [[خداوند]] [[فرمان]] می‌برند<ref> [[عبدالله جوادی آملی]]، تفسیر موضوعی وحی و نبوت در قرآن، ج۳، ص۶۱.</ref>. در [[روح المعانی (کتاب)|تفسیر روح المعانی]] آمده که [[وحی]] به معنای [[خلقت]] است و امر موجودات [[آسمان‌ها]]، یا اینکه [[وحی]] به معنای انتقال پنهان چیزی به دیگری است و مراد از امر، [[تکلیف الهی]] متوجه [[اهل]] هر [[آسمان]] است. اما معنا کردن [[وحی]] به [[خلقت]] و معنا کردن "امر" به موجودات داخل [[آسمان‌ها]] بدون [[دلیل]] است و عبارت [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ في‏ كُلِّ سَماءٍ‏‏‏‏‏‏}}. بعید است به معنای [[وحی]] معمولی باشد. منتها در [[تفسیر]] آیۀ مذکور، چنین [[استدلال]] شده است:
::۱. [[آسمان]] محل عبور و مرور [[ملائکه]] است: {{متن قرآن|وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ‏‏‏‏‏‏}} <ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۳۲ و ۳۳.</ref>.
::۱. [[آسمان]] محل عبور و مرور [[ملائکه]] است: {{متن قرآن|وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ‏‏‏‏‏‏}} <ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۳۲ و ۳۳.</ref>.
::۱. [[آسمان]] محل نازل شدن امر از [[ناحیه]] [[خدا]] به‌ سوی [[زمین]] است {{متن قرآن|يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ‏‏‏‏‏‏}}. بعد از {{متن قرآن|يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ‏‏‏‏‏‏}} از این جهت قرار گرفته است که کلمه {{متن قرآن|يُدَبِّرُ‏‏‏‏‏‏}} معنای تنزیل را متضمن است و منظور از کلمه "امر" همان [[امر الهی]] است، در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏‏‏‏‏‏}} یعنی همان کلمه ایجاد. پس امر از هر [[آسمان]] پایین‌تر نازل می‌شود.
::۱. [[آسمان]] محل نازل شدن امر از [[ناحیه]] [[خدا]] به‌ سوی [[زمین]] است {{متن قرآن|يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ‏‏‏‏‏‏}}. بعد از {{متن قرآن|يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ‏‏‏‏‏‏}} از این جهت قرار گرفته است که کلمه {{متن قرآن|يُدَبِّرُ‏‏‏‏‏‏}} معنای تنزیل را متضمن است و منظور از کلمه "امر" همان [[امر الهی]] است، در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏‏‏‏‏‏}} یعنی همان کلمه ایجاد. پس امر از هر [[آسمان]] پایین‌تر نازل می‌شود.
:۳. '''حاملین [[امر الهی]] [[ملائکه]] هستند''': {{متن قرآن|تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ‏‏‏‏‏‏}}. در واقع ملائک هر [[آسمان]] [[امر]] [[خدا]] را از [[آسمان]] بالاتر دریافت و به [[آسمان]] پایین‌تر نازل می‌کنند <ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۳۴ و ۳۵.</ref>.
:۳. '''حاملین [[امر الهی]] [[ملائکه]] هستند''': {{متن قرآن|تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ‏‏‏‏‏‏}}. در واقع ملائک هر [[آسمان]] [[امر]] [[خدا]] را از [[آسمان]] بالاتر دریافت و به [[آسمان]] پایین‌تر نازل می‌کنند <ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۳۴ و ۳۵.</ref>.
:۴. '''[[آسمان‌ها]] [[جایگاه]] [[ملائکه]] است''': {{متن قرآن|وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ‏‏‏‏‏‏}}: [[جایگاه]] ملائک در [[آسمان‌ها]] هفت مرتبه دارد، که هر مرتبه‌اش را آسمانی خوانده‌اند. جمله {{متن قرآن|ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ‏‏‏‏‏‏}} اشعار بر این مطلب دارد که منظور از [[آسمان]] در این [[آیه]] [[آسمان]] مادی نیست. [[خدای سبحان]] در هر آسمانی [[امر الهی]] را که متعلق به آن [[آسمان]] است، به اهلش یعنی [[ملائکه]] ساکن در آن [[وحی]] می‌کند"<ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۳۶ و ۳۷.</ref>.
:۴. '''[[آسمان‌ها]] [[جایگاه]] [[ملائکه]] است''': {{متن قرآن|وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ‏‏‏‏‏‏}}: [[جایگاه]] ملائک در [[آسمان‌ها]] هفت مرتبه دارد، که هر مرتبه‌اش را آسمانی خوانده‌اند. جمله {{متن قرآن|ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ‏‏‏‏‏‏}} اشعار بر این مطلب دارد که منظور از [[آسمان]] در این [[آیه]] [[آسمان]] مادی نیست. [[خدای سبحان]] در هر آسمانی [[امر الهی]] را که متعلق به آن [[آسمان]] است، به اهلش یعنی [[ملائکه]] ساکن در آن [[وحی]] می‌کند"<ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۳۶ و ۳۷.</ref>.


===۳. کاربرد [[وحی]] در حوزه [[ارتباطات]] [[انسان‌ها]]===
===۳. کاربرد [[وحی]] در حوزه [[ارتباطات]] [[انسان‌ها]] ===
در این حوزه که موحی و موحی‌الیه [[انسان‌ها]] هستند، [[وحی]] به معنای اشاره بیان شده است: {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا‏‏‏‏‏‏}}<ref> سوره مریم، آیۀ:۱۱.</ref>.
در این حوزه که موحی و موحی‌الیه [[انسان‌ها]] هستند، [[وحی]] به معنای اشاره بیان شده است: {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا‏‏‏‏‏‏}}<ref> سوره مریم، آیۀ:۱۱.</ref>.


[[امام باقر]]{{ع}} در جواب این سؤال که آیا [[خداوند متعال]] به [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[هارون]]، هر دو [[وحی]] می‌کرد؛ فرمودند: "[[وحی]] بر [[حضرت موسی]]{{ع}} نازل می‌شد و [[حضرت موسی]]{{ع}} آن را به [[هارون]] [[وحی]] می‌کرد<ref>{{عربی|" كَانَ‏ الْوَحْيُ‏ يَنْزِلُ‏ عَلَى‏ مُوسَى‏ وَ مُوسَى‏ يُوحِيهِ‏ إِلَى‏ هَارُونَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحارالانور، ج۱۳، ص ۲۷</ref><ref>[[محمد بیابانی اسکوئی|بیابانی اسکوئی، محمد]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]</ref>.
[[امام باقر]] {{ع}} در جواب این سؤال که آیا [[خداوند متعال]] به [[حضرت موسی]] {{ع}} و [[هارون]]، هر دو [[وحی]] می‌کرد؛ فرمودند: "[[وحی]] بر [[حضرت موسی]] {{ع}} نازل می‌شد و [[حضرت موسی]] {{ع}} آن را به [[هارون]] [[وحی]] می‌کرد<ref>{{عربی|" كَانَ‏ الْوَحْيُ‏ يَنْزِلُ‏ عَلَى‏ مُوسَى‏ وَ مُوسَى‏ يُوحِيهِ‏ إِلَى‏ هَارُونَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ بحارالانور، ج۱۳، ص ۲۷</ref><ref>[[محمد بیابانی اسکوئی|بیابانی اسکوئی، محمد]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]</ref>.


===۴. کاربرد [[وحی]] در حوزه [[ارتباطات]] [[جنیان]] و [[شیاطین]]===
===۴. کاربرد [[وحی]] در حوزه [[ارتباطات]] [[جنیان]] و [[شیاطین]] ===
در این حوزه که موحی و موحی الیه [[جنیان]] و [[شیاطین]] انسی و جنی هستند، معنای [[وحی]]، القای [[مکر]] و [[حیله‌گری]] یا [[وسوسه شیطانی]] است: {{متن قرآن|وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً‏‏‏‏‏‏}} در این [[آیه]] در صورتی که موحی، [[شیاطین]] جنی باشد، [[وحی]] به معنای [[وسوسه]] ذکر شده و در صورت ی‌که موحی، [[شیاطین]] انسی باشد، به معنای [[مکر]] و تسویل پنهانی بیان شده است <ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۳۸ و ۳۹.</ref>.
در این حوزه که موحی و موحی الیه [[جنیان]] و [[شیاطین]] انسی و جنی هستند، معنای [[وحی]]، القای [[مکر]] و [[حیله‌گری]] یا [[وسوسه شیطانی]] است: {{متن قرآن|وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً‏‏‏‏‏‏}} در این [[آیه]] در صورتی که موحی، [[شیاطین]] جنی باشد، [[وحی]] به معنای [[وسوسه]] ذکر شده و در صورت ی‌که موحی، [[شیاطین]] انسی باشد، به معنای [[مکر]] و تسویل پنهانی بیان شده است <ref> [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۳۸ و ۳۹.</ref>.


==وحی در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲==
== وحی در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲==
[[وحی]] در لغت به معنای [[کلامی]] گفته شده است که به طور مخفی و سریع به مخاطب [[القا]] شود: {{عربی|الاشارة السريعة}}. یا به زبان علائم و رموز مطالبی به دیگری [[القا]] شود: {{عربی|الكلام على سبيل الرمز}}<ref>راغب، مفردات، ص۸۵۹، تحقیق داودی.</ref>. و گاهی [[وحی]] به صدایی که مجرد از ترکیب باشد، مثل اینکه گفته می‌شود: شیر. یعنی شیر آمد، یا با اشاره با دست یا چشم مطلبی گفته می‌شود و جمله‌ای با یک اشاره منتقل می‌گردد. برخی گفته‌اند، [[وحی]] به معنای سرعت نیست، سرعت [[وصف]] [[کلام]] [[وحیانی]] است. [[وحی]] به معنای [[فهم]] و فهماندن است: {{عربی|انما سُمّي الوحي وحياً لسرعته. فإنّ الوحي عين الفهم و عين الإفهام}}<ref>برسوی حقی، روح البیان، ج۸، ص۳۴۴.</ref>. از آن جهت [[وحی]] را [[وحی]] نامیده‌اند که بسیار سریع انجام میگیرد، پس [[وحی]] همان انتقال معنا و قصد گوینده به دیگری است. آن‌چه در [[عرف]] [[دینداران]] و در متون دینیِ [[اسلام]] آمده، محدودتر از آن چیزی است که در لغت استعمال شده است. [[وحی]] در اصطلاح قرآن‌پژوهان، القایِ [[کلام]] به صورت مخصوص و از راه‌های معین بر [[پیامبران الهی]] است. این [[وحی]] گرچه مخفی و سریع و به صورت [[پیام]] است، اما مخصوص [[پیامبران]] و از راه‌های مخصوص است. همچنین اگر [[وحی]] برای انتقال [[پیام]] به حیوانات و یا انسان‌هایی عادی از طریق مورس، یا علائم اشاری یا [[الهام]] و به [[قلب]] انداختن باشد، مانند آن‌چه [[خداوند]] به [[مادر موسی]] برای به آب انداختن، شیر دادن، و نگهداری وی [[القا]] کرد: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده» سوره قصص، آیه ۷.</ref> یا به صورت غریزی به [[زنبور عسل]] یاد داد که چگونه در لابه‌لای درختان و یا کوه‌ها کندو بسازد: {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ}}<ref>«و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.</ref> هیچ‌کدام از اینها [[وحی]] معهود نیست. [[وحی]] به معنای اصطلاحی در [[عرف]] [[دینداران]] آن معنایی است که [[خدا]] به صورت مستقیم، یا توسط [[فرشته]] و پیک مخصوص معنا و سخنی را [[القا]] می‌کند، مانند: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref> از این رو [[وحی]] درباره [[پیامبران]]، [[کلام الهی]]، به وسیله مخصوص و از راه‌های معین است. در [[قرآن کریم]] [[وحی]] در ۷۸ مرتبه در ۳۳ [[سوره]] و ۷۰ [[آیه]] آمده و بیشتر به همان معنای اصطلاحی آن به کار رفته است. گرچه در مواردی خاص به معنای لغوی آن استعمال شده است. در مقابل اصطلاح دیگری به عنوان [[کلام]] و تکلم آمده است. [[کلام الهی]] که در [[آیات]] متعدد آمده، مثل: {{متن قرآن|يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ}}<ref>«سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَبِكَلَامِي}}<ref>«فرمود: ای موسی! بی‌گمان من با پیام‌هایم و با سخنم تو را بر مردم برگزیده‌ام پس آنچه به تو داده‌ام بگیر و از سپاسگزاران باش!» سوره اعراف، آیه ۱۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ}}<ref>«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان» سوره توبه، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ}}<ref>«آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند» سوره فتح، آیه ۱۵.</ref> بیان [[افکار]] و نیت‌هایی است، که نه با اصوات و حروف است و نه در اثر تموج مخصوص هوا و از طریق زبان و دهان و مخارج حروف انجام می‌گیرد. بلکه این واژه برای اصل تأثیر دریافت شده با انتقال سریع و به طور مخفی در موارد [[خدا]] به کار رفته است. اما چگونه و با چه کیفیتی مسئله‌ای است که باید در بحث [[حقیقت وحی]] روشن شود، اما نباید فراموش کنیم که اصل [[سخن گفتن]] و تکلم [[خداوند]] با پیامبرانش از مسائل مسلّم و قطعی [[ادیان آسمانی]] است. در اینکه [[پیامبران]] با [[خدا]] سخن می‌گویند: {{متن قرآن|وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا}}<ref>«و موسی با خداوند بی‌میانجی سخن گفت» سوره نساء، آیه ۱۶۴.</ref> و [[خدا]] با بعضی آنها سخن می‌گوید، مثل آن‌چه آمده: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ}}<ref>«برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاه‌های برخی از ایشان را بالا برد» سوره بقره، آیه ۲۵۳.</ref>. از اموری است که در میان [[ادیان الهی]] مطرح بوده است<ref>ایجی، عبدالرحمن، شرح المواقف، شارح: سید شریف جرجانی، ج۸، ص۹۱.</ref>. حال در این جا منظور از این کلمه اتصال خاص [[پیامبر]] است که با شفافیت بیان شده و در [[آیات]] بسیار به ابعاد آن اشاره شده است.
[[وحی]] در لغت به معنای [[کلامی]] گفته شده است که به طور مخفی و سریع به مخاطب [[القا]] شود: {{عربی|الاشارة السريعة}}. یا به زبان علائم و رموز مطالبی به دیگری [[القا]] شود: {{عربی|الكلام على سبيل الرمز}}<ref>راغب، مفردات، ص۸۵۹، تحقیق داودی.</ref>. و گاهی [[وحی]] به صدایی که مجرد از ترکیب باشد، مثل اینکه گفته می‌شود: شیر. یعنی شیر آمد، یا با اشاره با دست یا چشم مطلبی گفته می‌شود و جمله‌ای با یک اشاره منتقل می‌گردد. برخی گفته‌اند، [[وحی]] به معنای سرعت نیست، سرعت [[وصف]] [[کلام]] [[وحیانی]] است. [[وحی]] به معنای [[فهم]] و فهماندن است: {{عربی|انما سُمّي الوحي وحياً لسرعته. فإنّ الوحي عين الفهم و عين الإفهام}}<ref>برسوی حقی، روح البیان، ج۸، ص۳۴۴.</ref>. از آن جهت [[وحی]] را [[وحی]] نامیده‌اند که بسیار سریع انجام میگیرد، پس [[وحی]] همان انتقال معنا و قصد گوینده به دیگری است. آن‌چه در [[عرف]] [[دینداران]] و در متون دینیِ [[اسلام]] آمده، محدودتر از آن چیزی است که در لغت استعمال شده است. [[وحی]] در اصطلاح قرآن‌پژوهان، القایِ [[کلام]] به صورت مخصوص و از راه‌های معین بر [[پیامبران الهی]] است. این [[وحی]] گرچه مخفی و سریع و به صورت [[پیام]] است، اما مخصوص [[پیامبران]] و از راه‌های مخصوص است. همچنین اگر [[وحی]] برای انتقال [[پیام]] به حیوانات و یا انسان‌هایی عادی از طریق مورس، یا علائم اشاری یا [[الهام]] و به [[قلب]] انداختن باشد، مانند آن‌چه [[خداوند]] به [[مادر موسی]] برای به آب انداختن، شیر دادن، و نگهداری وی [[القا]] کرد: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده» سوره قصص، آیه ۷.</ref> یا به صورت غریزی به [[زنبور عسل]] یاد داد که چگونه در لابه‌لای درختان و یا کوه‌ها کندو بسازد: {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ}}<ref>«و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.</ref> هیچ‌کدام از اینها [[وحی]] معهود نیست. [[وحی]] به معنای اصطلاحی در [[عرف]] [[دینداران]] آن معنایی است که [[خدا]] به صورت مستقیم، یا توسط [[فرشته]] و پیک مخصوص معنا و سخنی را [[القا]] می‌کند، مانند: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref> از این رو [[وحی]] درباره [[پیامبران]]، [[کلام الهی]]، به وسیله مخصوص و از راه‌های معین است. در [[قرآن کریم]] [[وحی]] در ۷۸ مرتبه در ۳۳ [[سوره]] و ۷۰ [[آیه]] آمده و بیشتر به همان معنای اصطلاحی آن به کار رفته است. گرچه در مواردی خاص به معنای لغوی آن استعمال شده است. در مقابل اصطلاح دیگری به عنوان [[کلام]] و تکلم آمده است. [[کلام الهی]] که در [[آیات]] متعدد آمده، مثل: {{متن قرآن|يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ}}<ref>«سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَبِكَلَامِي}}<ref>«فرمود: ای موسی! بی‌گمان من با پیام‌هایم و با سخنم تو را بر مردم برگزیده‌ام پس آنچه به تو داده‌ام بگیر و از سپاسگزاران باش!» سوره اعراف، آیه ۱۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ}}<ref>«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان» سوره توبه، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ}}<ref>«آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند» سوره فتح، آیه ۱۵.</ref> بیان [[افکار]] و نیت‌هایی است، که نه با اصوات و حروف است و نه در اثر تموج مخصوص هوا و از طریق زبان و دهان و مخارج حروف انجام می‌گیرد. بلکه این واژه برای اصل تأثیر دریافت شده با انتقال سریع و به طور مخفی در موارد [[خدا]] به کار رفته است. اما چگونه و با چه کیفیتی مسئله‌ای است که باید در بحث [[حقیقت وحی]] روشن شود، اما نباید فراموش کنیم که اصل [[سخن گفتن]] و تکلم [[خداوند]] با پیامبرانش از مسائل مسلّم و قطعی [[ادیان آسمانی]] است. در اینکه [[پیامبران]] با [[خدا]] سخن می‌گویند: {{متن قرآن|وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا}}<ref>«و موسی با خداوند بی‌میانجی سخن گفت» سوره نساء، آیه ۱۶۴.</ref> و [[خدا]] با بعضی آنها سخن می‌گوید، مثل آن‌چه آمده: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ}}<ref>«برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاه‌های برخی از ایشان را بالا برد» سوره بقره، آیه ۲۵۳.</ref>. از اموری است که در میان [[ادیان الهی]] مطرح بوده است<ref>ایجی، عبدالرحمن، شرح المواقف، شارح: سید شریف جرجانی، ج۸، ص۹۱.</ref>. حال در این جا منظور از این کلمه اتصال خاص [[پیامبر]] است که با شفافیت بیان شده و در [[آیات]] بسیار به ابعاد آن اشاره شده است.


===[[وحی]] به [[پیامبر]] در تداوم [[وحی]] به انبیای دیگر===
=== [[وحی]] به [[پیامبر]] در تداوم [[وحی]] به انبیای دیگر ===
#{{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا * لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلَائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم *(کافران به درستی کتاب تو گواهی نمی‌دهند) لیکن، خداوند به (درستی) آنچه بر تو فرو فرستاده است، گواهی می‌دهد؛ با دانش خود فرو فرستاده است؛ و فرشتگان گواهی می‌دهند و خداوند، گواه، بس» سوره نساء، آیه ۱۶۳-۱۶۴.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا * لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلَائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم *(کافران به درستی کتاب تو گواهی نمی‌دهند) لیکن، خداوند به (درستی) آنچه بر تو فرو فرستاده است، گواهی می‌دهد؛ با دانش خود فرو فرستاده است؛ و فرشتگان گواهی می‌دهند و خداوند، گواه، بس» سوره نساء، آیه ۱۶۳-۱۶۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ آیا روی زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ و به راستی سرای واپسین برای پرهیزگاران بهتر است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره یوسف، آیه ۱۰۹.</ref>.
#{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ آیا روی زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ و به راستی سرای واپسین برای پرهیزگاران بهتر است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره یوسف، آیه ۱۰۹.</ref>.
خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:
'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
# [[وحی]] یک جریان [[الهی]] پیوسته در طول [[تاریخ]] [[بشر]] است. و ما بر تو [[وحی]] فرستادیم همان‌طور که بر [[نوح]] و [[پیامبران]] بعد از او [[وحی]] فرستادیم و همان‌طور که بر [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]] و [[اسحاق]] و [[یعقوب]] و پیامبرانی که از [[فرزندان]] [[یعقوب]] بودند و [[عیسی]] و ایوب و [[یونس]] و [[هارون]] و [[سلیمان]] [[وحی]] نمودیم و به [[داود]] کتاب [[زبور]] دادیم {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا * لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلَائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}؛
# [[وحی]] یک جریان [[الهی]] پیوسته در طول [[تاریخ]] [[بشر]] است. و ما بر تو [[وحی]] فرستادیم همان‌طور که بر [[نوح]] و [[پیامبران]] بعد از او [[وحی]] فرستادیم و همان‌طور که بر [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]] و [[اسحاق]] و [[یعقوب]] و پیامبرانی که از [[فرزندان]] [[یعقوب]] بودند و [[عیسی]] و ایوب و [[یونس]] و [[هارون]] و [[سلیمان]] [[وحی]] نمودیم و به [[داود]] کتاب [[زبور]] دادیم {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا * لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلَائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}؛
#از آنجا که یک اشکال همیشگی [[مشرکان]] به [[پیامبران]] این بوده است که چرا آنها بشرند و از [[ملائکه]] نیستند [[خداوند]] یک بار دیگر به این ایراد پاسخ می‌گوید: که ما هیچ [[پیامبری]] را قبل از تو نفرستادیم مگر این که آنها مردانی بودند که [[وحی]] به آنها می‌فرستادیم، مردانی که از شهرهای آباد و مراکز جمعیت برخاستند {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى}}؛
# از آنجا که یک اشکال همیشگی [[مشرکان]] به [[پیامبران]] این بوده است که چرا آنها بشرند و از [[ملائکه]] نیستند [[خداوند]] یک بار دیگر به این ایراد پاسخ می‌گوید: که ما هیچ [[پیامبری]] را قبل از تو نفرستادیم مگر این که آنها مردانی بودند که [[وحی]] به آنها می‌فرستادیم، مردانی که از شهرهای آباد و مراکز جمعیت برخاستند {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى}}؛
# [[وحی]] به [[رسول اکرم]] در ادامه [[ارتباط]] [[خدا]] با انسان‌های معین و در [[سلسله]] وحی‌های [[پیامبران پیشین]] است {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ}} و [[دعوت به توحید]] و [[عبادت]] [[خداوند]] [[پیام]] مشترک همه [[پیامبران]] است {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ}} و این معنی برای آگاهان و صاحبان [[خرد]] قابل [[درک]] است {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}} و ناگاهان میتوانند از آنها سؤال کنند؛
# [[وحی]] به [[رسول اکرم]] در ادامه [[ارتباط]] [[خدا]] با انسان‌های معین و در [[سلسله]] وحی‌های [[پیامبران پیشین]] است {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ}} و [[دعوت به توحید]] و [[عبادت]] [[خداوند]] [[پیام]] مشترک همه [[پیامبران]] است {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ}} و این معنی برای آگاهان و صاحبان [[خرد]] قابل [[درک]] است {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}} و ناگاهان میتوانند از آنها سؤال کنند؛
# [[مغفرت الهی]] برای حق‌گویان و [[مجازات]] دردناک برای [[اهل باطل]] اصلی مشترک در [[وحی الهی]] به [[پیامبر اکرم]] و [[پیامبران پیشین]]: {{متن قرآن|مَا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَذُو عِقَابٍ أَلِيمٍ}}.
# [[مغفرت الهی]] برای حق‌گویان و [[مجازات]] دردناک برای [[اهل باطل]] اصلی مشترک در [[وحی الهی]] به [[پیامبر اکرم]] و [[پیامبران پیشین]]: {{متن قرآن|مَا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَذُو عِقَابٍ أَلِيمٍ}}.


===[[دانش]] [[تاریخی]] [[پیامبر]] از [[طریق وحی]]===
=== [[دانش]] [[تاریخی]] [[پیامبر]] از [[طریق وحی]] ===
#{{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>. '''نکته''': {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}، {{متن قرآن|ذَلِكَ}} اشاره است به [[اصطفاء]] و [[راز]] و نیازها و پرتوها و توارث‌ها و حوادثی که در [[آیات]] گذشته بیان شده است و آن‌چه در پی آنها می‌آید. {{متن قرآن|مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ}} بیان منشأ آنها است. نبأ خبر بی‌سابقه و ناگهانی و [[آگاه]] کننده. [[غیب]]، ما وراء [[محسوسات]] و مشهودات است. {{متن قرآن|نُوحِيهِ إِلَيْكَ}} اشعار به استمرار دارد: آن اصطفای متوارث و پیوسته و آن [[انقلاب‌ها]] و تأثیرات میراثی و رازها و اندیشه‌هایی که در [[غیب]] [[قلوب]] بود از انباء [[غیب]] است و دریافت آنها به واسطه [[وحی]]: {{متن قرآن|نُوحِيهِ إِلَيْكَ}} آن‌چه در نوشته‌های [[مسیحیان]] آمده مشهودات و منقولات مختلف و پراکنده‌ای است از [[ظواهر]] رویدادها بی‌آنکه مستند به [[وحی]] باشد بدانچه از [[اصطفاء]] و تحوّلات و وابستگی‌های [[روحی]] و توارثی که گاه گاه و پراکنده نمودار می‌شده و برای بعضی مشهود بوده و نوشته و [[نقل]] گردیده است و همین نوشته‌ها هم در آن زمان و محیط [[جاهلیّت]] [[حجاز]] در دسترس همه نبوده تا گفته شود که شخص درس ناخوانده‌ای که [[تاریخ]] ولادت و [[طفولیت]] و [[جوانی]] و معاشرت‌ها و مسافرت‌هایش جزء به جزء روشن است، این انباء را از آن نوشته‌ها رونویس کرده یا آموخته باشد، چنان‌که سرکشان [[قریش]] برای سرباز زدن از [[رسالت]] و [[مسئولیت]] [[توحیدی]] آن می‌گفتند که اینها “آیات وحی” را به [[دروغ]] به هم بافته و به [[یاری]] دیگران آنها را ساخته و یا افسانه‌هایی است که رونویس کرده [[صبح و شام]] برایش دیکته می‌کنند: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًا * وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا}}<ref>«و کافران گفتند: این (قرآن) جز دروغی نیست که (پیامبر) خود بر ساخته است و گروهی دیگر او را در آن یاری رسانده‌اند پس به راستی ستم و دروغی (بزرگ) را (پیش) آوردند * و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده می‌شود» سوره فرقان، آیه ۴-۵.</ref>. {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ}}<ref>«و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.</ref> پس از دوره نخست [[رسالت]] و [[نزول آیات]]، [[عرب]] [[جاهلیت]] در برابر [[بلاغت]] و [[حکمت]] [[قرآن]] [[شکست]] خورد و با [[رسوایی]] از این افتراها و توجیه‌ها دم فرو بست و یا [[تسلیم]] گردید. تا [[جاهلیت]] [[مغرور]] به [[تعلیم]] و [[تمدن]] نما سر برآورد و همان سخنان و نسبت‌ها به گونه تحقیقات [[علمی]] و [[تاریخی]] و از [[اندیشه]] و زبان مستشرق غربی و غرب‌زده دنباله‌رو رخ نمود. بعضی از اینها به [[دلیل]] انطباق بعضی از [[احکام]] [[حقوقی]] [[قرآن]] با آن‌چه ملّت‌های قدیم داشتند، گفتند همه [[احکام]] محکم و [[مبین قرآن]] از روی [[الواح]] پوسیده و [[خاک]] خورده حمورابی یا بابلی و یا کلدانی و یا نوشته‌های [[هندوان]] نوشته شده است! چون به این [[دانشمندان]] محقق! تفهیم شد که [[رسول]] [[عرب]] در متن جزیره‌ای منقطع [[قیام]] نموده و نه خود به این سرزمین‌ها پا نهاده و نه گروه تحقیقی بدان‌جاها فرستاده با [[رسوایی]] [[سکوت]] کردند و یا بعضی دیگر از [[مسیحیان]] [[متعصب]] به سراغ [[بحیرای راهب]] نسطوری که در اطراف [[شام]] می‌زیست، رفتند: یعنی هزارها مسائل [[مبدأ و معاد]] و اصول [[احکام]] و حکمت‌های [[تاریخی]] و [[اجتماعی]] که همیشه مورد بحث [[اندیشمندان]] بوده و هست و خواهد بود، آن مرد امیّ در همان مهمانی و [[پذیرایی]] نیم روز یا یک روز، از آن [[راهب]] آموخت یا نوشت و سپس آنها را در کتابی چنین گرد آورد. اما با [[تزلزل]] و فرو ریختن زیر بنای [[تمدن]] و [[اندیشه]] [[مادّی]] رو بنای آن نیز از هم گسیخت، چون بر پایه‌ای از واقعیات و حقایق نبود. نه آن نوجوان و مرد امّی از انبایی که ما وراء رویدادهای گذشته خود بود [[آگاهی]] داشت و نه از روی کتابی خوانده و نه حتی [[شاهد]] و ناظر [[کارها]] و گفتگوهای خصوصی و محرمانه‌ای که در میان اشخاص واقع شده بود مانند آن‌چه در خلوتگاه [[معبد]] در میان سران کنیسه و برای کفالت [[مریم]] پیش آمده است<ref>پرتوی از قرآن، ج۵، ص۱۲۹.</ref>.
#{{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>. '''نکته''': {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}، {{متن قرآن|ذَلِكَ}} اشاره است به [[اصطفاء]] و [[راز]] و نیازها و پرتوها و توارث‌ها و حوادثی که در [[آیات]] گذشته بیان شده است و آن‌چه در پی آنها می‌آید. {{متن قرآن|مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ}} بیان منشأ آنها است. نبأ خبر بی‌سابقه و ناگهانی و [[آگاه]] کننده. [[غیب]]، ما وراء [[محسوسات]] و مشهودات است. {{متن قرآن|نُوحِيهِ إِلَيْكَ}} اشعار به استمرار دارد: آن اصطفای متوارث و پیوسته و آن [[انقلاب‌ها]] و تأثیرات میراثی و رازها و اندیشه‌هایی که در [[غیب]] [[قلوب]] بود از انباء [[غیب]] است و دریافت آنها به واسطه [[وحی]]: {{متن قرآن|نُوحِيهِ إِلَيْكَ}} آن‌چه در نوشته‌های [[مسیحیان]] آمده مشهودات و منقولات مختلف و پراکنده‌ای است از [[ظواهر]] رویدادها بی‌آنکه مستند به [[وحی]] باشد بدانچه از [[اصطفاء]] و تحوّلات و وابستگی‌های [[روحی]] و توارثی که گاه گاه و پراکنده نمودار می‌شده و برای بعضی مشهود بوده و نوشته و [[نقل]] گردیده است و همین نوشته‌ها هم در آن زمان و محیط [[جاهلیّت]] [[حجاز]] در دسترس همه نبوده تا گفته شود که شخص درس ناخوانده‌ای که [[تاریخ]] ولادت و [[طفولیت]] و [[جوانی]] و معاشرت‌ها و مسافرت‌هایش جزء به جزء روشن است، این انباء را از آن نوشته‌ها رونویس کرده یا آموخته باشد، چنان‌که سرکشان [[قریش]] برای سرباز زدن از [[رسالت]] و [[مسئولیت]] [[توحیدی]] آن می‌گفتند که اینها “آیات وحی” را به [[دروغ]] به هم بافته و به [[یاری]] دیگران آنها را ساخته و یا افسانه‌هایی است که رونویس کرده [[صبح و شام]] برایش دیکته می‌کنند: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًا * وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا}}<ref>«و کافران گفتند: این (قرآن) جز دروغی نیست که (پیامبر) خود بر ساخته است و گروهی دیگر او را در آن یاری رسانده‌اند پس به راستی ستم و دروغی (بزرگ) را (پیش) آوردند * و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده می‌شود» سوره فرقان، آیه ۴-۵.</ref>. {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ}}<ref>«و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.</ref> پس از دوره نخست [[رسالت]] و [[نزول آیات]]، [[عرب]] [[جاهلیت]] در برابر [[بلاغت]] و [[حکمت]] [[قرآن]] [[شکست]] خورد و با [[رسوایی]] از این افتراها و توجیه‌ها دم فرو بست و یا [[تسلیم]] گردید. تا [[جاهلیت]] [[مغرور]] به [[تعلیم]] و [[تمدن]] نما سر برآورد و همان سخنان و نسبت‌ها به گونه تحقیقات [[علمی]] و [[تاریخی]] و از [[اندیشه]] و زبان مستشرق غربی و غرب‌زده دنباله‌رو رخ نمود. بعضی از اینها به [[دلیل]] انطباق بعضی از [[احکام]] [[حقوقی]] [[قرآن]] با آن‌چه ملّت‌های قدیم داشتند، گفتند همه [[احکام]] محکم و [[مبین قرآن]] از روی [[الواح]] پوسیده و [[خاک]] خورده حمورابی یا بابلی و یا کلدانی و یا نوشته‌های [[هندوان]] نوشته شده است! چون به این [[دانشمندان]] محقق! تفهیم شد که [[رسول]] [[عرب]] در متن جزیره‌ای منقطع [[قیام]] نموده و نه خود به این سرزمین‌ها پا نهاده و نه گروه تحقیقی بدان‌جاها فرستاده با [[رسوایی]] [[سکوت]] کردند و یا بعضی دیگر از [[مسیحیان]] [[متعصب]] به سراغ [[بحیرای راهب]] نسطوری که در اطراف [[شام]] می‌زیست، رفتند: یعنی هزارها مسائل [[مبدأ و معاد]] و اصول [[احکام]] و حکمت‌های [[تاریخی]] و [[اجتماعی]] که همیشه مورد بحث [[اندیشمندان]] بوده و هست و خواهد بود، آن مرد امیّ در همان مهمانی و [[پذیرایی]] نیم روز یا یک روز، از آن [[راهب]] آموخت یا نوشت و سپس آنها را در کتابی چنین گرد آورد. اما با [[تزلزل]] و فرو ریختن زیر بنای [[تمدن]] و [[اندیشه]] [[مادّی]] رو بنای آن نیز از هم گسیخت، چون بر پایه‌ای از واقعیات و حقایق نبود. نه آن نوجوان و مرد امّی از انبایی که ما وراء رویدادهای گذشته خود بود [[آگاهی]] داشت و نه از روی کتابی خوانده و نه حتی [[شاهد]] و ناظر [[کارها]] و گفتگوهای خصوصی و محرمانه‌ای که در میان اشخاص واقع شده بود مانند آن‌چه در خلوتگاه [[معبد]] در میان سران کنیسه و برای کفالت [[مریم]] پیش آمده است<ref>پرتوی از قرآن، ج۵، ص۱۲۹.</ref>.
#{{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>.
#{{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>.
خط ۱۹۶: خط ۱۹۶:


'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است.
'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است.
#بیان سرگذشت واقعی و بدون [[تحریف]] [[پیامبران]]، تنها از [[طریق وحی]] ممکن است {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ}} وگرنه [[تاریخ]] پیشینیان آن [[قدر]] با افسانه‌ها آمیخته است که [[شناخت حق]] از [[باطل]] در آن ممکن نیست. [[پیامبران الهی]] از [[طریق وحی]] [[الهی]] از [[غیب]] [[آگاه]] می‌شدند، ولی اندازه آن به خواست [[خدا]] بستگی داشت {{متن قرآن|مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ}}؛
# بیان سرگذشت واقعی و بدون [[تحریف]] [[پیامبران]]، تنها از [[طریق وحی]] ممکن است {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ}} وگرنه [[تاریخ]] پیشینیان آن [[قدر]] با افسانه‌ها آمیخته است که [[شناخت حق]] از [[باطل]] در آن ممکن نیست. [[پیامبران الهی]] از [[طریق وحی]] [[الهی]] از [[غیب]] [[آگاه]] می‌شدند، ولی اندازه آن به خواست [[خدا]] بستگی داشت {{متن قرآن|مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ}}؛
# [[خداوند]] می‌فرماید: ما [[نیکوترین]] قصه‌ها را - داستان [[یوسف]] [[پیامبر]] - از [[طریق وحی]] و فرستادن این [[قرآن]] برای تو بازگو می‌کنیم {{متن قرآن|نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ}} هر چند پیش از این از بی‌خبران و از آن [[غافل]] بودی {{متن قرآن|وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ}}؛
# [[خداوند]] می‌فرماید: ما [[نیکوترین]] قصه‌ها را - داستان [[یوسف]] [[پیامبر]] - از [[طریق وحی]] و فرستادن این [[قرآن]] برای تو بازگو می‌کنیم {{متن قرآن|نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ}} هر چند پیش از این از بی‌خبران و از آن [[غافل]] بودی {{متن قرآن|وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ}}؛
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] میگوید: داستان [[یوسف]] از [[اخبار]] [[غیب]] است، که ما آن را به تو [[وحی]] کردیم {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ}} در حالی که تو نزد [[برادران یوسف]] نبودی {{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ}} آن وقتی که [[عزم]] خود را جزم کردند و متفقاً در صدد نقشه چینی علیه [[یوسف]] برآمدند. {{متن قرآن|إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ}} این ریزه‌کاری‌ها را تنها [[خدا]] می‌داند و یا کسی که در آنجا حضور داشته باشد و چون تو در آنجا حضور نداشتی بنابراین تنها [[وحی الهی]] است که این گونه خبرها را در [[اختیار]] تو گذارده است. و از اینجا روشن می‌شود داستان [[یوسف]] گر چه در [[تورات]] آمده است و قاعدتاً کم و بیش در محیط [[حجاز]]، اطلاعاتی از آن داشته‌اند، ولی هرگز تمام ماجرا به طور دقیق و با تمام ریزه‌کاری‌ها و جزئیاتش، حتی آن‌چه در مجالس خصوصی گذشته، بدون هر گونه اضافه و خالی از هر [[خرافه]] شناخته نشده بود.
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] میگوید: داستان [[یوسف]] از [[اخبار]] [[غیب]] است، که ما آن را به تو [[وحی]] کردیم {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ}} در حالی که تو نزد [[برادران یوسف]] نبودی {{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ}} آن وقتی که [[عزم]] خود را جزم کردند و متفقاً در صدد نقشه چینی علیه [[یوسف]] برآمدند. {{متن قرآن|إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ}} این ریزه‌کاری‌ها را تنها [[خدا]] می‌داند و یا کسی که در آنجا حضور داشته باشد و چون تو در آنجا حضور نداشتی بنابراین تنها [[وحی الهی]] است که این گونه خبرها را در [[اختیار]] تو گذارده است. و از اینجا روشن می‌شود داستان [[یوسف]] گر چه در [[تورات]] آمده است و قاعدتاً کم و بیش در محیط [[حجاز]]، اطلاعاتی از آن داشته‌اند، ولی هرگز تمام ماجرا به طور دقیق و با تمام ریزه‌کاری‌ها و جزئیاتش، حتی آن‌چه در مجالس خصوصی گذشته، بدون هر گونه اضافه و خالی از هر [[خرافه]] شناخته نشده بود.


===[[پیامبر]] [[مأمور]] به [[اطاعت]] تنها از [[وحی]]===
=== [[پیامبر]] [[مأمور]] به [[اطاعت]] تنها از [[وحی]] ===
#{{متن قرآن|إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>.
#{{متن قرآن|اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«از آنچه به تو از سوی پروردگارت وحی می‌شود پیروی کن! هیچ خدایی جز او نیست و از مشرکان روی بگردان» سوره انعام، آیه ۱۰۶.</ref>.
#{{متن قرآن|اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«از آنچه به تو از سوی پروردگارت وحی می‌شود پیروی کن! هیچ خدایی جز او نیست و از مشرکان روی بگردان» سوره انعام، آیه ۱۰۶.</ref>.
خط ۲۲۴: خط ۲۲۴:
# [[خداوند]] به پیامبرش میگوید: به آ‌ن‌ها بگو: تنها چیزی که بر من [[وحی]] می‌شود این است که [[معبود]] شما [[معبود]] واحدی است {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ}} پس آیا شما حاضرید در برابر همین اصل اساسی [[توحید]] [[تسلیم]] شوید و [[بت‌ها]] را کنار بگذارید؟! {{متن قرآن|فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}} [[علامه طباطبایی]] مینویسد: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}} یعنی آن‌چه از [[دین]] به من [[وحی]] می‌شود نیست مگر [[توحید]] و [[معارف]] دیگری که متفرع بر [[توحید]] و ممثل به آن است، چه [[معارف]] [[عقیدتی]] و چه [[اخلاقی]] و عملی، خلاصه هر چه به من [[وحی]] می‌شود همه از فروعات [[دین]] [[توحید]] است. [[دلیل]] بر این معنایی که ما برای [[آیه]] کردیم این است که [[حصر]] - إنَّما - بر روی [[حصر]] - إنَّما - آمده که ظهورش در [[حصر]] [[حقیقی]] است<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ۴۶۷.</ref>.
# [[خداوند]] به پیامبرش میگوید: به آ‌ن‌ها بگو: تنها چیزی که بر من [[وحی]] می‌شود این است که [[معبود]] شما [[معبود]] واحدی است {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ}} پس آیا شما حاضرید در برابر همین اصل اساسی [[توحید]] [[تسلیم]] شوید و [[بت‌ها]] را کنار بگذارید؟! {{متن قرآن|فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}} [[علامه طباطبایی]] مینویسد: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}} یعنی آن‌چه از [[دین]] به من [[وحی]] می‌شود نیست مگر [[توحید]] و [[معارف]] دیگری که متفرع بر [[توحید]] و ممثل به آن است، چه [[معارف]] [[عقیدتی]] و چه [[اخلاقی]] و عملی، خلاصه هر چه به من [[وحی]] می‌شود همه از فروعات [[دین]] [[توحید]] است. [[دلیل]] بر این معنایی که ما برای [[آیه]] کردیم این است که [[حصر]] - إنَّما - بر روی [[حصر]] - إنَّما - آمده که ظهورش در [[حصر]] [[حقیقی]] است<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ۴۶۷.</ref>.


===[[پیامبر]] [[مأمور]] به [[اتباع]] از [[ملت]] [[ابراهیم]]===
=== [[پیامبر]] [[مأمور]] به [[اتباع]] از [[ملت]] [[ابراهیم]] ===
#{{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.</ref>. '''نکته''': [[خداوند]] خطاب به [[رسول]] گرامی میفرماید سپس به تو [[وحی]] فرستادیم که از [[آیین]] [[ابراهیم]]، [[آیین]] [[خالص]] [[توحید]]، [[پیروی]] کن {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}} و تأکید می‌کند [[ابراهیم]] از [[مشرکان]] نبود {{متن قرآن|وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} و یکی از امتیاز‌های مهم که [[خدا]] به [[ابراهیم]] در برابر آن همه صفات برجسته داد این بود که [[مکتب]] او نه تنها برای [[اهل]] عصرش که برای همیشه، مخصوصاً برای [[امت اسلامی]] یک [[مکتب]] الهام‌بخش گردید.
#{{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.</ref>. '''نکته''': [[خداوند]] خطاب به [[رسول]] گرامی میفرماید سپس به تو [[وحی]] فرستادیم که از [[آیین]] [[ابراهیم]]، [[آیین]] [[خالص]] [[توحید]]، [[پیروی]] کن {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}} و تأکید می‌کند [[ابراهیم]] از [[مشرکان]] نبود {{متن قرآن|وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} و یکی از امتیاز‌های مهم که [[خدا]] به [[ابراهیم]] در برابر آن همه صفات برجسته داد این بود که [[مکتب]] او نه تنها برای [[اهل]] عصرش که برای همیشه، مخصوصاً برای [[امت اسلامی]] یک [[مکتب]] الهام‌بخش گردید.
#{{متن قرآن|قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}}<ref>«بگو خداوند راست فرموده است؛ بنابراین از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کنید و او از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۹۵.</ref>. '''نکته''': {{متن قرآن|قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}} یعنی: وقتی معلوم شد در آن‌چه به شما خبر می‌دهم و دعوتتان می‌کنم، [[حق]] با من است، پس مرا [[پیروی]] کنید و به [[دین]] من درآیید و اعتراف کنید به اینکه گوشت شتر [[حلال]] است و همچنین همه طیبات که [[خدا]] حلالش کرده، [[حلال]] است و اگر قبلاً بر شما [[حرام]] کرده بود، به عنوان [[مجازات]] و [[عقوبت]] [[ظلم]] شما بوده، همچنان که خود [[خدای تعالی]] این‌طور خبر داده است. پس جمله: {{متن قرآن|فَاتَّبِعُوا...}} به منزله کنایه است از [[پیروی]] [[دین]] [[رسول خدا]]{{صل}} و اگر نام [[دین]] آن جناب را [[نبرد]] و به جای آن فرمود: [[پیروی]] کنید [[دین ابراهیم]] را برای این بود که مخاطبین این خطاب [[دین ابراهیم]] را قبول داشتند. خواست اشاره کند به اینکه: [[دین اسلام]] هم که من شما را به آن [[دعوت]] می‌کنم همان [[دین حنیف]] و [[فطری]] [[ابراهیم]] است. چون [[دین فطری]] هیچ‌گاه [[انسان]] را از خوردن گوشت [[پاکیزه]] و رزق‌های [[پاکیزه]] دیگر جلوگیری نمی‌کند<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۵۳۹.</ref>. در [[تورات]] کنونی در [[سفر]] “لاویان” فصل یازدهم ضمن بیان گوشت‌های [[حرام]] و [[حلال]] چنین می‌خوانیم: “از نوشخوار کنندگان و سم چاکان اینها را نخورید، شتر را با وجودی که نوشخوار می‌کند اما تمام سم چاک نیست آن برای شما [[ناپاک]] است”. از جمله‌های فوق استفاده می‌شود که [[یهود]] گوشت شتر و سایر سم چاکان را [[حرام]] می‌دانستند، ولی هیچ‌گونه دلالتی بر [[تحریم]] آنها در [[آیین]] [[ابراهیم]] و [[نوح]] ندارد ممکن است این قسمت از آنها باشد که به عنوان [[مجازات]] بر [[یهود]] [[تحریم]] شده بود. {{متن قرآن|قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو خداوند راست فرموده است؛ بنابراین از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کنید و او از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۹۵.</ref> [[خداوند]] به [[پیامبر]] میگوید: بگو اکنون که می‌بینید من در [[دعوت]] خود صادق و راستگویم، پس از [[آیین]] من که همان [[آیین پاک]] و [[بی‌آلایش]] [[ابراهیم]] است [[پیروی]] نمایید زیرا او “حنیف” بود یعنی از [[ادیان]] [[باطل]] متمایل به [[حق]] شده بود و در [[دستورات]] او حتی در مورد غذاهای [[پاک]] یک [[حکم]] [[انحرافی]] و [[تحریم]] بی‌دلیل وجود نداشت. او هرگز از [[مشرکان]] نبود و این که [[مشرکان]] [[عرب]] خود را بر [[آیین]] او می‌دانند کاملاً بی معنی است، “بت‌پرست” کجا و “بت‌شکن” کجا؟ قابل توجه اینکه در [[قرآن]] بارها روی این جمله تکیه شده است که [[ابراهیم]] از [[مشرکان]] نبود. تعبیر {{متن قرآن|وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} در [[سوره آل عمران]]: ۶۷-۹۵ و انعام: ۱۶۱ و نحل: ۱۲۴ و بقره: ۱۳۵ دیده می‌شود؛ زیرا همان‌طور که قبلاً هم اشاره کردیم [[بت‌پرستان]] [[جاهلیت]] مدعی بودند که بر [[آیین]] [[ابراهیم]] هستند و آن [[قدر]] در این ادعا پیش رفته بودند که دیگران، آنها را “حنفا” ([[پیروان]] [[ابراهیم]])! معرفی می‌کردند، لذا [[قرآن]] مکرر این موضوع را [[نفی]] می‌کند<ref>تفسیر نمونه، ج۳، ص۶.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}}<ref>«بگو خداوند راست فرموده است؛ بنابراین از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کنید و او از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۹۵.</ref>. '''نکته''': {{متن قرآن|قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}} یعنی: وقتی معلوم شد در آن‌چه به شما خبر می‌دهم و دعوتتان می‌کنم، [[حق]] با من است، پس مرا [[پیروی]] کنید و به [[دین]] من درآیید و اعتراف کنید به اینکه گوشت شتر [[حلال]] است و همچنین همه طیبات که [[خدا]] حلالش کرده، [[حلال]] است و اگر قبلاً بر شما [[حرام]] کرده بود، به عنوان [[مجازات]] و [[عقوبت]] [[ظلم]] شما بوده، همچنان که خود [[خدای تعالی]] این‌طور خبر داده است. پس جمله: {{متن قرآن|فَاتَّبِعُوا...}} به منزله کنایه است از [[پیروی]] [[دین]] [[رسول خدا]] {{صل}} و اگر نام [[دین]] آن جناب را [[نبرد]] و به جای آن فرمود: [[پیروی]] کنید [[دین ابراهیم]] را برای این بود که مخاطبین این خطاب [[دین ابراهیم]] را قبول داشتند. خواست اشاره کند به اینکه: [[دین اسلام]] هم که من شما را به آن [[دعوت]] می‌کنم همان [[دین حنیف]] و [[فطری]] [[ابراهیم]] است. چون [[دین فطری]] هیچ‌گاه [[انسان]] را از خوردن گوشت [[پاکیزه]] و رزق‌های [[پاکیزه]] دیگر جلوگیری نمی‌کند<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۵۳۹.</ref>. در [[تورات]] کنونی در [[سفر]] “لاویان” فصل یازدهم ضمن بیان گوشت‌های [[حرام]] و [[حلال]] چنین می‌خوانیم: “از نوشخوار کنندگان و سم چاکان اینها را نخورید، شتر را با وجودی که نوشخوار می‌کند اما تمام سم چاک نیست آن برای شما [[ناپاک]] است”. از جمله‌های فوق استفاده می‌شود که [[یهود]] گوشت شتر و سایر سم چاکان را [[حرام]] می‌دانستند، ولی هیچ‌گونه دلالتی بر [[تحریم]] آنها در [[آیین]] [[ابراهیم]] و [[نوح]] ندارد ممکن است این قسمت از آنها باشد که به عنوان [[مجازات]] بر [[یهود]] [[تحریم]] شده بود. {{متن قرآن|قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو خداوند راست فرموده است؛ بنابراین از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کنید و او از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۹۵.</ref> [[خداوند]] به [[پیامبر]] میگوید: بگو اکنون که می‌بینید من در [[دعوت]] خود صادق و راستگویم، پس از [[آیین]] من که همان [[آیین پاک]] و [[بی‌آلایش]] [[ابراهیم]] است [[پیروی]] نمایید زیرا او “حنیف” بود یعنی از [[ادیان]] [[باطل]] متمایل به [[حق]] شده بود و در [[دستورات]] او حتی در مورد غذاهای [[پاک]] یک [[حکم]] [[انحرافی]] و [[تحریم]] بی‌دلیل وجود نداشت. او هرگز از [[مشرکان]] نبود و این که [[مشرکان]] [[عرب]] خود را بر [[آیین]] او می‌دانند کاملاً بی معنی است، “بت‌پرست” کجا و “بت‌شکن” کجا؟ قابل توجه اینکه در [[قرآن]] بارها روی این جمله تکیه شده است که [[ابراهیم]] از [[مشرکان]] نبود. تعبیر {{متن قرآن|وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} در [[سوره آل عمران]]: ۶۷-۹۵ و انعام: ۱۶۱ و نحل: ۱۲۴ و بقره: ۱۳۵ دیده می‌شود؛ زیرا همان‌طور که قبلاً هم اشاره کردیم [[بت‌پرستان]] [[جاهلیت]] مدعی بودند که بر [[آیین]] [[ابراهیم]] هستند و آن [[قدر]] در این ادعا پیش رفته بودند که دیگران، آنها را “حنفا” ([[پیروان]] [[ابراهیم]])! معرفی می‌کردند، لذا [[قرآن]] مکرر این موضوع را [[نفی]] می‌کند<ref>تفسیر نمونه، ج۳، ص۶.</ref>.


===پیام‌های مهم [[وحی]] به [[پیامبر]] و [[پیامبران]]===
=== پیام‌های مهم [[وحی]] به [[پیامبر]] و [[پیامبران]] ===
مهم‌ترین [[پیام]] [[وحی]] [[دعوت به توحید]] و [[مبارزه]] با انواع [[شرک]] است. این خطر حتی شامل [[پیامبران]] هم می‌شود.
مهم‌ترین [[پیام]] [[وحی]] [[دعوت به توحید]] و [[مبارزه]] با انواع [[شرک]] است. این خطر حتی شامل [[پیامبران]] هم می‌شود.
#{{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>[[توحید]] و [[پرهیز]] از [[شرک]] از مشترکات [[وحی]] به [[پیامبر]] و همه [[پیامبران الهی]] و پیامی مهم برای آنان: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}.
#{{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>[[توحید]] و [[پرهیز]] از [[شرک]] از مشترکات [[وحی]] به [[پیامبر]] و همه [[پیامبران الهی]] و پیامی مهم برای آنان: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}.
خط ۲۳۴: خط ۲۳۴:
#{{متن قرآن|كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«بدین‌گونه خداوند پیروزمند فرزانه به سوی تو و کسانی که پیش از تو بوده‌اند وحی می‌کند» سوره شوری، آیه ۳.</ref>.
#{{متن قرآن|كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«بدین‌گونه خداوند پیروزمند فرزانه به سوی تو و کسانی که پیش از تو بوده‌اند وحی می‌کند» سوره شوری، آیه ۳.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«پس، بدانچه به تو وحی شده است دست بیاز که بی‌گمان تو بر راهی راست هستی» سوره زخرف، آیه ۴۳.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«پس، بدانچه به تو وحی شده است دست بیاز که بی‌گمان تو بر راهی راست هستی» سوره زخرف، آیه ۴۳.</ref>.
#{{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}}<ref>«و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که می‌گویند: “چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمی‌شود یا فرشته‌ای همراه وی نمی‌آید؟” تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲.</ref>.
#{{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}}<ref>«و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که می‌گویند: “چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمی‌شود یا فرشته‌ای همراه وی نمی‌آید؟ ” تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲.</ref>.
#{{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا}}<ref>«این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است و با خداوند خدایی دیگر مگمار که نکوهیده و رانده در دوزخ افتی» سوره اسراء، آیه ۳۹.</ref>.
#{{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا}}<ref>«این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است و با خداوند خدایی دیگر مگمار که نکوهیده و رانده در دوزخ افتی» سوره اسراء، آیه ۳۹.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۴.</ref>.
خط ۲۴۳: خط ۲۴۳:
'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] می‌فرماید: این گونه [[خداوند]] [[عزیز]] و [[حکیم]] به تو و پیامبرانی که قبل از تو بودند [[وحی]] می‌کند {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ}} سر چشمه [[وحی]] همه جا یکی است، و آن [[علم]] و [[قدرت پروردگار]] است {{متن قرآن|اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}} و محتوای [[وحی]] نیز در اصول و کلیات نسبت به تمام [[پیامبران]] یکی است. [[عزت]] و [[قدرت]] شکست‌ناپذیر او ایجاب می‌کند که [[توانایی]] بر [[وحی]] و محتوای [[عظیم]] آن را داشته باشد، و [[حکمت]] او ایجاب می‌کند که [[وحی الهی]] از هر نظر حکیمانه و هماهنگ با نیازهای [[تکامل]] [[انسان‌ها]] باشد. [[وحی]] یک [[سنت]] جاری و دیرینه [[الهی]] است که همواره در نسل‌های [[بشر]] جریان داشته، و یک مطلب نوظهور و بی‌سابقه نیست؛
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] می‌فرماید: این گونه [[خداوند]] [[عزیز]] و [[حکیم]] به تو و پیامبرانی که قبل از تو بودند [[وحی]] می‌کند {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ}} سر چشمه [[وحی]] همه جا یکی است، و آن [[علم]] و [[قدرت پروردگار]] است {{متن قرآن|اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}} و محتوای [[وحی]] نیز در اصول و کلیات نسبت به تمام [[پیامبران]] یکی است. [[عزت]] و [[قدرت]] شکست‌ناپذیر او ایجاب می‌کند که [[توانایی]] بر [[وحی]] و محتوای [[عظیم]] آن را داشته باشد، و [[حکمت]] او ایجاب می‌کند که [[وحی الهی]] از هر نظر حکیمانه و هماهنگ با نیازهای [[تکامل]] [[انسان‌ها]] باشد. [[وحی]] یک [[سنت]] جاری و دیرینه [[الهی]] است که همواره در نسل‌های [[بشر]] جریان داشته، و یک مطلب نوظهور و بی‌سابقه نیست؛
# [[خداوند]] به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[دستور]] می‌دهد آن‌چه را بر تو [[وحی]] شده محکم بگیر که تو بر [[صراط مستقیم]] قرار داری {{متن قرآن|فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} کم‌ترین اعوجاج و کجی در کتب و برنامه تو نیست، و عدم [[پذیرش]] گروهی از آنان [[دلیل]] بر [[نفی]] [[حقانیت]] تو نخواهد بود تو با نهایت [[جدیت]] به راه خویش ادامه ده، بقیه با ما است.
# [[خداوند]] به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[دستور]] می‌دهد آن‌چه را بر تو [[وحی]] شده محکم بگیر که تو بر [[صراط مستقیم]] قرار داری {{متن قرآن|فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} کم‌ترین اعوجاج و کجی در کتب و برنامه تو نیست، و عدم [[پذیرش]] گروهی از آنان [[دلیل]] بر [[نفی]] [[حقانیت]] تو نخواهد بود تو با نهایت [[جدیت]] به راه خویش ادامه ده، بقیه با ما است.
# [[تکذیب]] [[پیامبر]] از سوی [[کافران]] و پیشنهادهای نابه‌جای آنها باعث پدیدآمدن خطر عدم [[ابلاغ]] کامل [[وحی]] از سوی آن [[حضرت]] {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ}} و [[اندیشه]] ترک [[ابلاغ وحی]]، باعث دلتنگی [[پیامبر]] {{متن قرآن|وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ}} و تأکید [[خداوند]] بر این که [[پیامبر]] تنها [[بیم دهنده]] و انذارکننده است {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ}} یعنی، خواه آنها بپذیرند، یا نپذیرند و مسخره کنند و [[لجاجت]] به [[خرج]] دهند.
# [[تکذیب]] [[پیامبر]] از سوی [[کافران]] و پیشنهادهای نابه‌جای آنها باعث پدیدآمدن خطر عدم [[ابلاغ]] کامل [[وحی]] از سوی آن [[حضرت]] {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ}} و [[اندیشه]] ترک [[ابلاغ وحی]]، باعث دلتنگی [[پیامبر]] {{متن قرآن|وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ}} و تأکید [[خداوند]] بر این که [[پیامبر]] تنها [[بیم دهنده]] و انذارکننده است {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ}} یعنی، خواه آنها بپذیرند، یا نپذیرند و مسخره کنند و [[لجاجت]] به [[خرج]] دهند.
#مجموعه اوامر [[وحی]] شده به [[پیامبر]] تعالیمی حکیمانه و جلوه [[ربوبیت]] خاص [[خداوند]] برای آن [[حضرت]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا}}؛
# مجموعه اوامر [[وحی]] شده به [[پیامبر]] تعالیمی حکیمانه و جلوه [[ربوبیت]] خاص [[خداوند]] برای آن [[حضرت]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا}}؛
# [[پیامبر]] [[نیازمند]] [[امداد الهی]]، برای پایدار ماندن بر [[طریق وحی]]: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}؛
# [[پیامبر]] [[نیازمند]] [[امداد الهی]]، برای پایدار ماندن بر [[طریق وحی]]: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}؛
#از آنجا که مسأله [[نبوت]] در طول تاریخش با انواع [[غلو]] و [[مبالغه]] همراه بوده است [[خداوند]] [[پیامبر اسلام]] را به عنوان بشری هم‌چون بقیه [[مردم]] معرفی می‌کند {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ}} و بر تمام امتیازات پنداری و شرک‌آلود خط بطلان می‌کشد و جلوی [[انحراف]] [[مسلمانان]] و معبودانگاری [[پیامبر]] را می‌گیردو بر مسئله [[توحید]] {{متن قرآن|أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ}} و [[نفی]] [[شرک]] تأکید می‌کند {{متن قرآن|وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا}} زیرا این مسئله مهم‌ترین [[پیام]] [[وحی]] و محور همه [[اعتقادات]] و برنامه‌های فردی و [[اجتماعی]] [[دین اسلام]] است؛
# از آنجا که مسأله [[نبوت]] در طول تاریخش با انواع [[غلو]] و [[مبالغه]] همراه بوده است [[خداوند]] [[پیامبر اسلام]] را به عنوان بشری هم‌چون بقیه [[مردم]] معرفی می‌کند {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ}} و بر تمام امتیازات پنداری و شرک‌آلود خط بطلان می‌کشد و جلوی [[انحراف]] [[مسلمانان]] و معبودانگاری [[پیامبر]] را می‌گیردو بر مسئله [[توحید]] {{متن قرآن|أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ}} و [[نفی]] [[شرک]] تأکید می‌کند {{متن قرآن|وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا}} زیرا این مسئله مهم‌ترین [[پیام]] [[وحی]] و محور همه [[اعتقادات]] و برنامه‌های فردی و [[اجتماعی]] [[دین اسلام]] است؛
# [[رسول]] گرامی اعلام می‌کند [[آگاهی]] من تنها از [[طریق وحی]] است، و تنها چیزی که به من [[وحی]] می‌شود این است که من انذارکننده آشکاری هستم {{متن قرآن|إِنْ يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ}} من هرگز [[علمی]] نداشتم و نمی‌توانستم داشته باشم، چون [[علم]] من از جانب خودم نیست، بلکه هر چه هست به وسیله [[وحی]] است، و چیزی به من [[وحی]] نمی‌شود، مگر آن‌چه که مربوط به [[پیام]] روشن [[انذار]] باشد.
# [[رسول]] گرامی اعلام می‌کند [[آگاهی]] من تنها از [[طریق وحی]] است، و تنها چیزی که به من [[وحی]] می‌شود این است که من انذارکننده آشکاری هستم {{متن قرآن|إِنْ يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ}} من هرگز [[علمی]] نداشتم و نمی‌توانستم داشته باشم، چون [[علم]] من از جانب خودم نیست، بلکه هر چه هست به وسیله [[وحی]] است، و چیزی به من [[وحی]] نمی‌شود، مگر آن‌چه که مربوط به [[پیام]] روشن [[انذار]] باشد.


===[[تردید]] ناپذیری [[وحی]]===
=== [[تردید]] ناپذیری [[وحی]] ===
منظور مباحثی است که درباره [[وحی نبوی]] و بیان اشاره به تفاوت میان [[وحی]] با [[الهام]]، [[کشف و شهود]] آمده و [[حقیقت وحی]] [[پیامبر]] را [[آشکار]] می‌کند، با این که در آیاتی از [[قرآن]] به [[شک و تردید]] [[پیامبر]] اشاره می‌کند. این [[تردیدها]] گاه با این عبارت آمده: در آن [[شک]] مکن، که [[حق]] است و از جانب پروردگارت آمده، یا آمده: از آن‌چه اینان می‌پرستند به تردید مباش. در این دسته از [[آیات]] منظور از [[شک و تردید]] [[پیامبر]] چیست، آیا تردید در [[وحی]] به [[پیامبر]] است، یا تردید در برخی خبرهای گذشتگان‌؟
منظور مباحثی است که درباره [[وحی نبوی]] و بیان اشاره به تفاوت میان [[وحی]] با [[الهام]]، [[کشف و شهود]] آمده و [[حقیقت وحی]] [[پیامبر]] را [[آشکار]] می‌کند، با این که در آیاتی از [[قرآن]] به [[شک و تردید]] [[پیامبر]] اشاره می‌کند. این [[تردیدها]] گاه با این عبارت آمده: در آن [[شک]] مکن، که [[حق]] است و از جانب پروردگارت آمده، یا آمده: از آن‌چه اینان می‌پرستند به تردید مباش. در این دسته از [[آیات]] منظور از [[شک و تردید]] [[پیامبر]] چیست، آیا تردید در [[وحی]] به [[پیامبر]] است، یا تردید در برخی خبرهای گذشتگان‌؟
#{{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستاده‌ایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را می‌خواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.</ref>. '''نکته''': [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] می‌فرماید: اگر از آن‌چه بر تو نازل کردیم در [[شک و تردید]] هستی {{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ}} از کسانی که [[کتب آسمانی]] را قبل از تو می‌خوانند بپرس {{متن قرآن|فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ}} تا از این طریق ثابت شود که آن‌چه بر تو نازل شده [[حق]] است و از طرف [[پروردگار]] {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}} بنابراین هیچ گونه [[شک و تردید]] هرگز به خود راه مده {{متن قرآن|فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}} [[پیامبر]] [[وحی]] را از طریق [[شهودی]] دریافت می‌کرد و در مسائل [[شهودی]] تردید معنا ندارد؛ چراکه [[انسان]] خود واقعیت و [[حقیقت]] را می‌یابد همان‌طور که وجود داشتنِ خود را [[درک]] می‌کند و می‌یابد. پس اگر چه خطاب [[آیات]] فوق به [[پیامبر]] است، اما از آنجا که [[پیامبر]] در مورد [[وحی]] تردید ندارد، پس مخاطبان واقعی [[آیات]]، [[کافران]] و [[مشرکان]] هستند که در مورد [[حقانیّت]] [[پیامبر]] و [[قرآن]] تردید دارند. و جالب آن است که این [[آیه]] به صورت جمله شرطیه آمده است؛ یعنی می‌گوید: {{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ}} اگر [[شک]] داری و جمله شرطیه دلالت بر تحقّق و وجود شرط ندارد، بلکه گاهی برای تأکید بر مطلب یا بیان یک [[قانون]] کلی است. به عبارت دیگر، مخاطب [[آیه]] [[پیامبر]]{{صل}} است، اما مقصود کنایی آن دیگران هستند.
#{{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستاده‌ایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را می‌خواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.</ref>. '''نکته''': [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] می‌فرماید: اگر از آن‌چه بر تو نازل کردیم در [[شک و تردید]] هستی {{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ}} از کسانی که [[کتب آسمانی]] را قبل از تو می‌خوانند بپرس {{متن قرآن|فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ}} تا از این طریق ثابت شود که آن‌چه بر تو نازل شده [[حق]] است و از طرف [[پروردگار]] {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}} بنابراین هیچ گونه [[شک و تردید]] هرگز به خود راه مده {{متن قرآن|فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}} [[پیامبر]] [[وحی]] را از طریق [[شهودی]] دریافت می‌کرد و در مسائل [[شهودی]] تردید معنا ندارد؛ چراکه [[انسان]] خود واقعیت و [[حقیقت]] را می‌یابد همان‌طور که وجود داشتنِ خود را [[درک]] می‌کند و می‌یابد. پس اگر چه خطاب [[آیات]] فوق به [[پیامبر]] است، اما از آنجا که [[پیامبر]] در مورد [[وحی]] تردید ندارد، پس مخاطبان واقعی [[آیات]]، [[کافران]] و [[مشرکان]] هستند که در مورد [[حقانیّت]] [[پیامبر]] و [[قرآن]] تردید دارند. و جالب آن است که این [[آیه]] به صورت جمله شرطیه آمده است؛ یعنی می‌گوید: {{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ}} اگر [[شک]] داری و جمله شرطیه دلالت بر تحقّق و وجود شرط ندارد، بلکه گاهی برای تأکید بر مطلب یا بیان یک [[قانون]] کلی است. به عبارت دیگر، مخاطب [[آیه]] [[پیامبر]] {{صل}} است، اما مقصود کنایی آن دیگران هستند.
#{{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینش‌اند) به آن ایمان دارند و از دسته‌ها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ) وعده‌گاه اوست پس نسبت به آن در تردید مباش که آن (کتاب) از سوی پروردگار تو راستین است اما بیشتر (این) مردم ایمان نمی‌آورند» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>.
#{{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینش‌اند) به آن ایمان دارند و از دسته‌ها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ) وعده‌گاه اوست پس نسبت به آن در تردید مباش که آن (کتاب) از سوی پروردگار تو راستین است اما بیشتر (این) مردم ایمان نمی‌آورند» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>.
#{{متن قرآن|فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَؤُلَاءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ * وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ}}<ref>«پس، از آنچه آنان می‌پرستند در گمان مباش؛ جز به همان روش که پدرانشان پیش از این، (بت‌ها را) می‌پرستیده‌اند پرستش نمی‌کنند و ما بهره آنان را به ایشان ناکاسته خواهیم داد * و ما به موسی کتاب دادیم آنگاه در آن اختلاف درافتاد و اگر سخنی از پروردگارت پیشی نگرفته بود میان آنان داوری می‌شد و به راستی آنان از آن در تردیدی گمان‌انگیزند» سوره هود، آیه ۱۰۹-۱۱۰.</ref>.
#{{متن قرآن|فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَؤُلَاءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ * وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ}}<ref>«پس، از آنچه آنان می‌پرستند در گمان مباش؛ جز به همان روش که پدرانشان پیش از این، (بت‌ها را) می‌پرستیده‌اند پرستش نمی‌کنند و ما بهره آنان را به ایشان ناکاسته خواهیم داد * و ما به موسی کتاب دادیم آنگاه در آن اختلاف درافتاد و اگر سخنی از پروردگارت پیشی نگرفته بود میان آنان داوری می‌شد و به راستی آنان از آن در تردیدی گمان‌انگیزند» سوره هود، آیه ۱۰۹-۱۱۰.</ref>.
خط ۲۵۹: خط ۲۵۹:


'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
#با آن‌که [[پیامبر]]{{صل}} مطالب [[وحی]] را به صورت [[شهودی]] دریافت می‌کرد و در آن [[شک]] نمی‌کرد، اما در این [[آیه]] به [[پیامبر]] گفته شد که هرگز در آن‌چه بر تو فرود آمد تردیدی به [[دل]] راه مده. و این روش [[قرآن]] است که گاهی به [[پیامبر]] خطاب می‌کند، اما مقصودش عموم [[مسلمانان]] هستند هرگز در آن‌چه بر تو نازل شده تردید به خود راه مده {{متن قرآن|فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ}} چرا که این سخن حقی است از سوی [[پروردگار]] تو {{متن قرآن|إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}} ولی بسیاری از [[مردم]] - بر اثر [[جهل]] و [[تعصب]] و [[خودخواهی]] -[[ایمان]] نمی‌آورند {{متن قرآن|وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ}}؛
# با آن‌که [[پیامبر]] {{صل}} مطالب [[وحی]] را به صورت [[شهودی]] دریافت می‌کرد و در آن [[شک]] نمی‌کرد، اما در این [[آیه]] به [[پیامبر]] گفته شد که هرگز در آن‌چه بر تو فرود آمد تردیدی به [[دل]] راه مده. و این روش [[قرآن]] است که گاهی به [[پیامبر]] خطاب می‌کند، اما مقصودش عموم [[مسلمانان]] هستند هرگز در آن‌چه بر تو نازل شده تردید به خود راه مده {{متن قرآن|فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ}} چرا که این سخن حقی است از سوی [[پروردگار]] تو {{متن قرآن|إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}} ولی بسیاری از [[مردم]] - بر اثر [[جهل]] و [[تعصب]] و [[خودخواهی]] -[[ایمان]] نمی‌آورند {{متن قرآن|وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ}}؛
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] میفرماید: از آن‌چه اینان می‌پرستند به تردید مباش {{متن قرآن|فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَؤُلَاءِ}} جز بدان گونه که پدرانشان پیش از این می‌پرستیدند، نمی‌پرستند {{متن قرآن|مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ}} [[بت‌پرستی]] پایه و مبنایی جز [[تقلید]] از نیاکان ندارد و [[رهبران الهی]] از [[انحراف]] [[مردم]]، دچار [[تزلزل]] و تردید نشوند. ریشه‌های [[شرک]] را در تقلیدهای [[کورکورانه]] از نیاکان باید جست و جو کنند.
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] میفرماید: از آن‌چه اینان می‌پرستند به تردید مباش {{متن قرآن|فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَؤُلَاءِ}} جز بدان گونه که پدرانشان پیش از این می‌پرستیدند، نمی‌پرستند {{متن قرآن|مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ}} [[بت‌پرستی]] پایه و مبنایی جز [[تقلید]] از نیاکان ندارد و [[رهبران الهی]] از [[انحراف]] [[مردم]]، دچار [[تزلزل]] و تردید نشوند. ریشه‌های [[شرک]] را در تقلیدهای [[کورکورانه]] از نیاکان باید جست و جو کنند.
# [[خداوند]] به [[پیامبر]] یاد آور می‌شود که [[قرآن]] تدریجاً نازل می‌شود و می‌فرماید: مسلماً ما [[قرآن]] را بر تو نازل کردیم {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا}} در [[تبلیغ]] و اجرای [[حکم]] پروردگارت [[شکیبا]] و با [[استقامت]] باش {{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ}} از [[مشکلات]] و موانع راه و [[کثرت]] [[دشمنان]] و سرسختی آنها تردید، [[ترس]] و هراسی به خود راه مده، و همچنان به پیش حرکت کن. و از هرگونه [[سازش]] با [[منحرفان]] بر [[حذر]] داشته، و می‌گوید: و از هیچ گنه‌کار یا کافری از آنان [[اطاعت]] مکن {{متن قرآن|وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا}} [[پیامبر]] به عنوان یک [[رهبر]] بزرگ [[راستین]] باید در برابر این وسوسه‌های [[شیطانی]]، یا تهدیداتی که بعد از بی‌اثر ماندن این تطمیعات عنوان می‌شود، [[صبر]] و [[استقامت]] به [[خرج]] دهد، نه [[تسلیم]] [[تطمیع]] گردد، و نه [[تهدید]].
# [[خداوند]] به [[پیامبر]] یاد آور می‌شود که [[قرآن]] تدریجاً نازل می‌شود و می‌فرماید: مسلماً ما [[قرآن]] را بر تو نازل کردیم {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا}} در [[تبلیغ]] و اجرای [[حکم]] پروردگارت [[شکیبا]] و با [[استقامت]] باش {{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ}} از [[مشکلات]] و موانع راه و [[کثرت]] [[دشمنان]] و سرسختی آنها تردید، [[ترس]] و هراسی به خود راه مده، و همچنان به پیش حرکت کن. و از هرگونه [[سازش]] با [[منحرفان]] بر [[حذر]] داشته، و می‌گوید: و از هیچ گنه‌کار یا کافری از آنان [[اطاعت]] مکن {{متن قرآن|وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا}} [[پیامبر]] به عنوان یک [[رهبر]] بزرگ [[راستین]] باید در برابر این وسوسه‌های [[شیطانی]]، یا تهدیداتی که بعد از بی‌اثر ماندن این تطمیعات عنوان می‌شود، [[صبر]] و [[استقامت]] به [[خرج]] دهد، نه [[تسلیم]] [[تطمیع]] گردد، و نه [[تهدید]].


===توصیفات خاص از [[وحی نبوی]]===
=== توصیفات خاص از [[وحی نبوی]] ===
#{{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ}}<ref>«که روح الامین آن را فرود آورده است * بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی» سوره شعراء، آیه ۱۹۳-۱۹۴.</ref>.
#{{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ}}<ref>«که روح الامین آن را فرود آورده است * بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی» سوره شعراء، آیه ۱۹۳-۱۹۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ * وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است * و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۱-۵۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ * وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است * و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۱-۵۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود * آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است * پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد * دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت» سوره نجم، آیه ۳-۵ و ۱۰-۱۱.</ref>.
#{{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود * آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است * پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد * دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت» سوره نجم، آیه ۳-۵ و ۱۰-۱۱.</ref>.
#{{متن قرآن|لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ * كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ * وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ}}<ref>«زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی * گردآوری و خواندن آن با ماست * پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن * سپس شرح آن (نیز) با ماست * هرگز! بلکه شما این جهان شتابان را دوست می‌دارید * و جهان واپسین را وا می‌گذارید» سوره قیامه، آیه ۱۶-۲۱.</ref>.
#{{متن قرآن|لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ * كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ * وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ}}<ref>«زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی * گردآوری و خواندن آن با ماست * پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن * سپس شرح آن (نیز) با ماست * هرگز! بلکه شما این جهان شتابان را دوست می‌دارید * و جهان واپسین را وا می‌گذارید» سوره قیامه، آیه ۱۶-۲۱.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ * مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ * وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ * وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ * وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}}<ref>«که این (قرآن) بازخوانده فرستاده‌ای گرامی است * توانمندی که نزد آن دارنده اورنگ (فرمانفرمایی جهان)، جایگاهی بلند دارد، * آنجا فرمانگزاری امین است * و همنشین شما، دیوانه نیست * و بی‌گمان او (- جبرئیل) را در افق روشن دیدار کرده است، * و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد» سوره تکویر، آیه ۱۹- ۲۴.</ref>. '''نکته''': [[خداوند]] در توصیف پیک [[وحی]] -[[جبرئیل]] - میفرماید: یقیناً این [[قرآن]] [[کلام]] فرستاده [[بزرگواری]] است - [[جبرئیل امین]] - که از سوی [[خداوند]] برای پیامبرش آورده {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ}} و این پاسخی است به آنها که [[پیامبر]] را متهم می‌کردند که [[قرآن]] را خود ساخته و پرداخته، و به [[خدا]] نسبت داده است. در این [[آیه]] و [[آیات]] بعد پنج [[وصف]] برای “جبرئیل” پیک [[وحی]] [[خدا]] بیان شده، که در [[حقیقت]] اوصافی است که برای هر فرستاده جامع الشرایط لازم است. نخست توصیف او به “کریم” بودن که اشاره به [[ارزش]] وجودی اوست. سپس به اوصاف دیگر پرداخته، می‌افزاید: “او صاحب [[قدرت]] است، و نزد ([[خداوند]]) صاحب [[عرش]] [[مقام]] والایی دارد” {{متن قرآن|ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ}} {{متن قرآن|ذِي الْعَرْشِ}} اشاره به ذات [[پاک]] [[خداوند]] است، گر چه او صاحب تمام [[عالم هستی]] است ولی از آنجا که [[عرش]] - خواه به معنی عالم ماوراء [[طبیعت]] باشد، و یا [[مقام]] [[علم مکنون]] [[خداوند]] - اهمیت بیشتری دارد، او را به صاحب [[عرش]] بودن توصیف می‌کند. و در چهارمین و پنجمین توصیف می‌گوید: “در [[آسمان‌ها]] مورد [[اطاعت]] ([[فرشتگان]]) و [[امین]] است” {{متن قرآن|مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ}} از [[روایات]] استفاده می‌شود که گاه [[جبرئیل امین]] برای [[ابلاغ]] [[آیات قرآن]] از سوی گروه عظیمی از [[فرشتگان]] [[همراهی]] می‌شد و مسلماً در میان آنها [[مطاع]] بود و یک [[رسول]] باید در میان همراهانش [[مطاع]] باشد. سپس به [[نفی]] نسبت ناروایی که به [[پیامبر]]{{صل}} می‌دادند پرداخته، می‌افزاید: و [[صاحب شما]] - [[پیامبر]] - دیوانه نیست {{متن قرآن|وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ}} تعبیر به “صاحب” اشاره به این است که او سالیان دراز در میان شما [[زندگی]] کرده، و همنشین با افراد شما بوده است، و او را به [[عقل]] و [[درایت]] و [[امانت]] شناخته‌اید، چگونه نسبت [[جنون]] به او می‌دهید؟! بعد برای تأکید [[ارتباط]] [[پیامبر]] با [[جبرئیل امین]] می‌افزاید: او -[[جبرئیل]] - را در افق روشن دیده است {{متن قرآن|وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ}} منظور از “افق مبین” همان “افق اعلی” و افق [[آشکار]] کننده [[فرشتگان]] است که [[پیامبر]] [[جبرئیل]] را در آن [[مشاهده]] کرد. سپس می‌افزاید: “و او نسبت به آن‌چه از [[طریق وحی]] دریافت داشته [[بخل]] ندارد” {{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}} همه را بی‌کم و کاست در [[اختیار]] [[بندگان خدا]] می‌نهد، او مانند بسیاری از [[مردم]] نیست که وقتی به [[حقیقت]] مهمی دست می‌یابند [[اصرار]] در [[کتمان]] آن دارند، و غالباً از بیان آن [[بخل]] می‌ورزند. اگر دیگران به خاطر [[علوم]] محدودشان چنین صفتی را دارند [[پیامبر]] که سرچشمه علمش اقیانوس بی‌کران [[علم]] خداست از این‌گونه صفات مبراست<ref>برگزیده تفسیر نمونه، ج۵، ص۴۲۳.</ref>. {{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}} کلمه {{متن قرآن|بِضَنِينٍ}} صفت مشبهه از ماده “ضن” است، که به معنای [[بخل]] است، می‌فرماید [[رسول خدا]]{{صل}} به هیچ چیز از آن‌چه به او [[وحی]] می‌شود [[بخل]] نمی‌ورزد، و چیزی را از کسی [[کتمان]] و پنهان نمی‌کند و [[تغییر]] و تبدیل نمی‌دهد، و [[وحی]] را نه همه‌اش و نه بعضی از آن را به چیز دیگر تبدیل نمی‌کند، بلکه همان‌طور که به او [[تعلیم]] داده به [[مردم]] [[تعلیم]] می‌دهد، و آن‌چه را [[مأمور]] به تبلیغش شده [[تبلیغ]] می‌کند<ref>ترجمه المیزان، ج۲۰، ص۳۵۹.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ * مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ * وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ * وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ * وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}}<ref>«که این (قرآن) بازخوانده فرستاده‌ای گرامی است * توانمندی که نزد آن دارنده اورنگ (فرمانفرمایی جهان)، جایگاهی بلند دارد، * آنجا فرمانگزاری امین است * و همنشین شما، دیوانه نیست * و بی‌گمان او (- جبرئیل) را در افق روشن دیدار کرده است، * و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد» سوره تکویر، آیه ۱۹- ۲۴.</ref>. '''نکته''': [[خداوند]] در توصیف پیک [[وحی]] -[[جبرئیل]] - میفرماید: یقیناً این [[قرآن]] [[کلام]] فرستاده [[بزرگواری]] است - [[جبرئیل امین]] - که از سوی [[خداوند]] برای پیامبرش آورده {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ}} و این پاسخی است به آنها که [[پیامبر]] را متهم می‌کردند که [[قرآن]] را خود ساخته و پرداخته، و به [[خدا]] نسبت داده است. در این [[آیه]] و [[آیات]] بعد پنج [[وصف]] برای “جبرئیل” پیک [[وحی]] [[خدا]] بیان شده، که در [[حقیقت]] اوصافی است که برای هر فرستاده جامع الشرایط لازم است. نخست توصیف او به “کریم” بودن که اشاره به [[ارزش]] وجودی اوست. سپس به اوصاف دیگر پرداخته، می‌افزاید: “او صاحب [[قدرت]] است، و نزد ([[خداوند]]) صاحب [[عرش]] [[مقام]] والایی دارد” {{متن قرآن|ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ}} {{متن قرآن|ذِي الْعَرْشِ}} اشاره به ذات [[پاک]] [[خداوند]] است، گر چه او صاحب تمام [[عالم هستی]] است ولی از آنجا که [[عرش]] - خواه به معنی عالم ماوراء [[طبیعت]] باشد، و یا [[مقام]] [[علم مکنون]] [[خداوند]] - اهمیت بیشتری دارد، او را به صاحب [[عرش]] بودن توصیف می‌کند. و در چهارمین و پنجمین توصیف می‌گوید: “در [[آسمان‌ها]] مورد [[اطاعت]] ([[فرشتگان]]) و [[امین]] است” {{متن قرآن|مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ}} از [[روایات]] استفاده می‌شود که گاه [[جبرئیل امین]] برای [[ابلاغ]] [[آیات قرآن]] از سوی گروه عظیمی از [[فرشتگان]] [[همراهی]] می‌شد و مسلماً در میان آنها [[مطاع]] بود و یک [[رسول]] باید در میان همراهانش [[مطاع]] باشد. سپس به [[نفی]] نسبت ناروایی که به [[پیامبر]] {{صل}} می‌دادند پرداخته، می‌افزاید: و [[صاحب شما]] - [[پیامبر]] - دیوانه نیست {{متن قرآن|وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ}} تعبیر به “صاحب” اشاره به این است که او سالیان دراز در میان شما [[زندگی]] کرده، و همنشین با افراد شما بوده است، و او را به [[عقل]] و [[درایت]] و [[امانت]] شناخته‌اید، چگونه نسبت [[جنون]] به او می‌دهید؟! بعد برای تأکید [[ارتباط]] [[پیامبر]] با [[جبرئیل امین]] می‌افزاید: او -[[جبرئیل]] - را در افق روشن دیده است {{متن قرآن|وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ}} منظور از “افق مبین” همان “افق اعلی” و افق [[آشکار]] کننده [[فرشتگان]] است که [[پیامبر]] [[جبرئیل]] را در آن [[مشاهده]] کرد. سپس می‌افزاید: “و او نسبت به آن‌چه از [[طریق وحی]] دریافت داشته [[بخل]] ندارد” {{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}} همه را بی‌کم و کاست در [[اختیار]] [[بندگان خدا]] می‌نهد، او مانند بسیاری از [[مردم]] نیست که وقتی به [[حقیقت]] مهمی دست می‌یابند [[اصرار]] در [[کتمان]] آن دارند، و غالباً از بیان آن [[بخل]] می‌ورزند. اگر دیگران به خاطر [[علوم]] محدودشان چنین صفتی را دارند [[پیامبر]] که سرچشمه علمش اقیانوس بی‌کران [[علم]] خداست از این‌گونه صفات مبراست<ref>برگزیده تفسیر نمونه، ج۵، ص۴۲۳.</ref>. {{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}} کلمه {{متن قرآن|بِضَنِينٍ}} صفت مشبهه از ماده “ضن” است، که به معنای [[بخل]] است، می‌فرماید [[رسول خدا]] {{صل}} به هیچ چیز از آن‌چه به او [[وحی]] می‌شود [[بخل]] نمی‌ورزد، و چیزی را از کسی [[کتمان]] و پنهان نمی‌کند و [[تغییر]] و تبدیل نمی‌دهد، و [[وحی]] را نه همه‌اش و نه بعضی از آن را به چیز دیگر تبدیل نمی‌کند، بلکه همان‌طور که به او [[تعلیم]] داده به [[مردم]] [[تعلیم]] می‌دهد، و آن‌چه را [[مأمور]] به تبلیغش شده [[تبلیغ]] می‌کند<ref>ترجمه المیزان، ج۲۰، ص۳۵۹.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ * لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ * وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست * برای هر کس از شما که بخواهد راه راست در پیش گیرد * و جز آنچه خواست خداوند پروردگار جهانیان است؛ نخواهید» سوره تکویر، آیه ۲۲- ۲۹.</ref>. '''نکته''': {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}} این [[قرآن]] فقط ذکر است، که [[شعور]] و [[فطرت]] خفته و به فراموش رفته را بیدار می‌کند و آن‌چه از یاد رفته به یاد می‌آورد: {{متن قرآن|كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ}}<ref>«نه چنین است؛ آن (قرآن) به راستی یادکردی است» سوره عبس، آیه ۱۱.</ref> و برای جهانیان است، چون همه در اصل چنین شعوری مشترکند، اگر [[شعور]] خفته و [[فطرت]] بیدار شود و به راه آید، راهش همان [[راه خدا]] و بقاء است که [[انسان]] [[گمراه]] آن را از خارج ذات خود و عوارض آن می‌جوید. از این رو راه‌جو و راه یکی است، [[انسان]] از جهت [[عقل]] اکتسابی راه‌جوست و از جهت [[عقل]] و [[شعور]] [[فطری]] راه است. و اگر [[عقل]] مکتسب هماهنگ با [[عقل]] [[فطری]] گردید مستقیم می‌شود و در [[راه مستقیم]] [[سیر]] می‌نماید: {{متن قرآن|لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ}} این ذکر برای کسانی اثر و سود دارد که خواست مستقیم - شدن و به [[راه مستقیم]] درآمدن داشته باشند. اگر چنین خواستی باشد به وسیله همین ذکر [[قرآن]] است که قوا و [[عواطف]] و خلال‌های [[نفسانی]] هماهنگ و مستقیم می‌گردد و به [[راه مستقیم]] می‌گراید<ref>پرتوی از قرآن، ج۳، ص۲۱۰.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ * لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ * وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست * برای هر کس از شما که بخواهد راه راست در پیش گیرد * و جز آنچه خواست خداوند پروردگار جهانیان است؛ نخواهید» سوره تکویر، آیه ۲۲- ۲۹.</ref>. '''نکته''': {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}} این [[قرآن]] فقط ذکر است، که [[شعور]] و [[فطرت]] خفته و به فراموش رفته را بیدار می‌کند و آن‌چه از یاد رفته به یاد می‌آورد: {{متن قرآن|كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ}}<ref>«نه چنین است؛ آن (قرآن) به راستی یادکردی است» سوره عبس، آیه ۱۱.</ref> و برای جهانیان است، چون همه در اصل چنین شعوری مشترکند، اگر [[شعور]] خفته و [[فطرت]] بیدار شود و به راه آید، راهش همان [[راه خدا]] و بقاء است که [[انسان]] [[گمراه]] آن را از خارج ذات خود و عوارض آن می‌جوید. از این رو راه‌جو و راه یکی است، [[انسان]] از جهت [[عقل]] اکتسابی راه‌جوست و از جهت [[عقل]] و [[شعور]] [[فطری]] راه است. و اگر [[عقل]] مکتسب هماهنگ با [[عقل]] [[فطری]] گردید مستقیم می‌شود و در [[راه مستقیم]] [[سیر]] می‌نماید: {{متن قرآن|لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ}} این ذکر برای کسانی اثر و سود دارد که خواست مستقیم - شدن و به [[راه مستقیم]] درآمدن داشته باشند. اگر چنین خواستی باشد به وسیله همین ذکر [[قرآن]] است که قوا و [[عواطف]] و خلال‌های [[نفسانی]] هماهنگ و مستقیم می‌گردد و به [[راه مستقیم]] می‌گراید<ref>پرتوی از قرآن، ج۳، ص۲۱۰.</ref>.


'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
#در توصیف ویژگی‌های [[وحی]] [[خداوند]] میفرماید: آن [[پیام]] [[وحی]] - [[قرآن]] - را [[روح]] الامین -[[جبرئیل]] - از سوی [[خداوند]] نازل کرده است {{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ}} اگر آن [[فرشته وحی]] آن را از سوی [[خداوند]] نیاورده بود، این چنین درخشان و [[پاک]] و خالی از [[آلودگی]] به [[خرافات]] و [[اباطیل]] نبود. آری این [[روح]] الامین [[قرآن]] را بر [[قلب]] تو از سوی [[پروردگار]] نازل کرد تا از [[انذار]] کنندگان باشی {{متن قرآن|عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ}}؛
# در توصیف ویژگی‌های [[وحی]] [[خداوند]] میفرماید: آن [[پیام]] [[وحی]] - [[قرآن]] - را [[روح]] الامین -[[جبرئیل]] - از سوی [[خداوند]] نازل کرده است {{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ}} اگر آن [[فرشته وحی]] آن را از سوی [[خداوند]] نیاورده بود، این چنین درخشان و [[پاک]] و خالی از [[آلودگی]] به [[خرافات]] و [[اباطیل]] نبود. آری این [[روح]] الامین [[قرآن]] را بر [[قلب]] تو از سوی [[پروردگار]] نازل کرد تا از [[انذار]] کنندگان باشی {{متن قرآن|عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ}}؛
#از ویژگی‌های توصیفی [[وحی]] از سوی [[خداوند]] تحقق روش‌های سه‌گانه [[وحی]] تکلم بی‌واسطه {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا}} [[وحی]] از پس [[حجاب]] {{متن قرآن|أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ}} و [[نزول]] [[فرشته]] {{متن قرآن|أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ}} برای [[پیامبر]]؛
# از ویژگی‌های توصیفی [[وحی]] از سوی [[خداوند]] تحقق روش‌های سه‌گانه [[وحی]] تکلم بی‌واسطه {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا}} [[وحی]] از پس [[حجاب]] {{متن قرآن|أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ}} و [[نزول]] [[فرشته]] {{متن قرآن|أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ}} برای [[پیامبر]]؛
# [[پیامبر]] آن‌چه می‌گوید از سوی خداست، و هرگز از روی [[هوای نفس]] [[سخن]] نمی‌گوید {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}} [[نزول وحی]] بر [[پیامبر]] به وسیله [[جبرئیل]]، از بالاترین افق و [[جایگاه]] {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى}} و [[نزول وحی]] بر [[پیامبر]] در [[معراج]] از سوی [[جبرئیل]]، در فاصله به اندازه دو کمان یا کمتر از آن: {{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى}} [[قلب]] [[پیامبر]]{{صل}} در آن‌چه دید صادق بود و هرگز [[دروغ]] نمی‌گفت {{متن قرآن|مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى}}؛
# [[پیامبر]] آن‌چه می‌گوید از سوی خداست، و هرگز از روی [[هوای نفس]] [[سخن]] نمی‌گوید {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}} [[نزول وحی]] بر [[پیامبر]] به وسیله [[جبرئیل]]، از بالاترین افق و [[جایگاه]] {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى}} و [[نزول وحی]] بر [[پیامبر]] در [[معراج]] از سوی [[جبرئیل]]، در فاصله به اندازه دو کمان یا کمتر از آن: {{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى}} [[قلب]] [[پیامبر]] {{صل}} در آن‌چه دید صادق بود و هرگز [[دروغ]] نمی‌گفت {{متن قرآن|مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى}}؛
# [[خداوند]] [[تذکر]] فشرده‌ای به پیامبرش درباره [[قرآن]] می‌دهد، می‌فرماید: زبانت را به خاطر [[عجله]] برای [[خواندن]] آن - [[قرآن]] - حرکت مده {{متن قرآن|لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ}} چرا که جمع کردن و [[خواندن]] آن بر عهده ماست و این کار به وسیله پیک [[وحی]] انجام می‌شود {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ}} هر گاه آن را خواندیم، از [[خواندن]] آن [[پیروی]] کن {{متن قرآن|فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ}} سپس بیان - و توضیح آن نیز - بر عهده ماست {{متن قرآن|ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ}} بنابراین در توصیف [[وحی قرآنی]] [[خداوند]] میگوید، هم جمع [[قرآن]]، و هم [[تلاوت]] آن بر تو، و هم [[تبیین]] و تفصیل معانی آن هر سه بر عهده ماست، به هیچ وجه نگران مباش، آن کس که این [[وحی]] را نازل کرده، در تمام مراحل [[حافظ]] آن است. این [[آیات]] در ضمن بیانگر اصالت [[قرآن]]، و [[حفظ]] آن از هرگونه [[تحریف]] و دگرگونی است، چرا که [[خداوند]] [[وعده]] جمع و [[تلاوت]] و [[تبیین]] آن را داده است.
# [[خداوند]] [[تذکر]] فشرده‌ای به پیامبرش درباره [[قرآن]] می‌دهد، می‌فرماید: زبانت را به خاطر [[عجله]] برای [[خواندن]] آن - [[قرآن]] - حرکت مده {{متن قرآن|لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ}} چرا که جمع کردن و [[خواندن]] آن بر عهده ماست و این کار به وسیله پیک [[وحی]] انجام می‌شود {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ}} هر گاه آن را خواندیم، از [[خواندن]] آن [[پیروی]] کن {{متن قرآن|فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ}} سپس بیان - و توضیح آن نیز - بر عهده ماست {{متن قرآن|ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ}} بنابراین در توصیف [[وحی قرآنی]] [[خداوند]] میگوید، هم جمع [[قرآن]]، و هم [[تلاوت]] آن بر تو، و هم [[تبیین]] و تفصیل معانی آن هر سه بر عهده ماست، به هیچ وجه نگران مباش، آن کس که این [[وحی]] را نازل کرده، در تمام مراحل [[حافظ]] آن است. این [[آیات]] در ضمن بیانگر اصالت [[قرآن]]، و [[حفظ]] آن از هرگونه [[تحریف]] و دگرگونی است، چرا که [[خداوند]] [[وعده]] جمع و [[تلاوت]] و [[تبیین]] آن را داده است.
نکات: [[وحی]] محمدی در ادامه [[ارتباط]] [[خدا]] با انسان‌های معین و در [[سلسله]] وحی‌های [[پیامبران پیشین]] است: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref> و نکته دیگر هرچند [[پیامبر]] وحی‌های گوناگونی دارد، اما یکی از محصولات مشخص و بارز آن [[قرآن مجید]] به عنوان کتاب است و تمام این کتاب بدون کم و کاست [[وحی]] است: {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref> و [[روحی]] از [[امر الهی]] است: {{متن قرآن|أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا}}<ref>«و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم» سوره شوری، آیه ۵۲.</ref> از سوی دیگر این [[وحی]] خودش و نه معنایش به [[زبان عربی]] است: {{متن قرآن|أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا}}<ref>«و بدین‌گونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم» سوره شوری، آیه ۷.</ref>؛ همچنین [[خداوند]] اگر بخواهد میتواند این [[وحی]] را که به [[پیامبر]] شده در اثر [[تخلف]] و [[نافرمانی]] یا [[سستی]] از بین ببرد: {{متن قرآن|وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}}<ref>«و اگر بخواهیم بی‌گمان آنچه را بر تو وحی کرده‌ایم از میان می‌بریم» سوره اسراء، آیه ۸۶.</ref>. اما با همه اینها آن‌چه باید که [[وحی]] بشود، می‌شود، بدون کم و کاست، و این‌گونه نیست که [[پیامبر]] آنها را بخواهد [[گزینش]] کند، یا در اثر [[غفلت]] یا [[نسیان]] از او چیزی بیافتد: {{متن قرآن|فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى}}<ref>«پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد» سوره نجم، آیه ۱۰.</ref>. نکته دیگر [[وحی]] بر [[پیامبر]] دارای قلمرو و محدودیتی است. این‌گونه نیست که اتصال به ملأ اعلی، اتصال به مطلق [[عالم غیب]] باشد، و هر آن‌چه در [[جهان]] پوشیده وجود دارد، با این [[وحی]] [[آگاه]] می‌شود. [[وحی نبوی]] [[آگاهی]] به [[غیب]] تا آن اندازه‌ای است که [[خدا]] پرده را بالا می‌زند: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>. البته گاهی مراد از [[وحی]] گفتار نیست و راهنمایی‌های عملی است، چنان‌که در داستان ساختن [[کشتی نوح]] این معنا استفاده می‌شود و [[علامه طباطبایی]] به صراحت می‌نویسد: مراد از [[وحی]] در کلمه {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا}} در [[آیه]]: {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا}}<ref>«آنگاه بدو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز» سوره مؤمنون، آیه ۲۷.</ref> [[هدایت]] عملی به وسیله [[تأیید]] [[روح القدس]] است، که به وی اشاره کند به اینکه این کار را این‌طور انجام بده و آن دیگری را به‌گونه‌ای دیگر<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۹۱۴-۹۳۴.</ref>.
نکات: [[وحی]] محمدی در ادامه [[ارتباط]] [[خدا]] با انسان‌های معین و در [[سلسله]] وحی‌های [[پیامبران پیشین]] است: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref> و نکته دیگر هرچند [[پیامبر]] وحی‌های گوناگونی دارد، اما یکی از محصولات مشخص و بارز آن [[قرآن مجید]] به عنوان کتاب است و تمام این کتاب بدون کم و کاست [[وحی]] است: {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref> و [[روحی]] از [[امر الهی]] است: {{متن قرآن|أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا}}<ref>«و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم» سوره شوری، آیه ۵۲.</ref> از سوی دیگر این [[وحی]] خودش و نه معنایش به [[زبان عربی]] است: {{متن قرآن|أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا}}<ref>«و بدین‌گونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم» سوره شوری، آیه ۷.</ref>؛ همچنین [[خداوند]] اگر بخواهد میتواند این [[وحی]] را که به [[پیامبر]] شده در اثر [[تخلف]] و [[نافرمانی]] یا [[سستی]] از بین ببرد: {{متن قرآن|وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}}<ref>«و اگر بخواهیم بی‌گمان آنچه را بر تو وحی کرده‌ایم از میان می‌بریم» سوره اسراء، آیه ۸۶.</ref>. اما با همه اینها آن‌چه باید که [[وحی]] بشود، می‌شود، بدون کم و کاست، و این‌گونه نیست که [[پیامبر]] آنها را بخواهد [[گزینش]] کند، یا در اثر [[غفلت]] یا [[نسیان]] از او چیزی بیافتد: {{متن قرآن|فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى}}<ref>«پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد» سوره نجم، آیه ۱۰.</ref>. نکته دیگر [[وحی]] بر [[پیامبر]] دارای قلمرو و محدودیتی است. این‌گونه نیست که اتصال به ملأ اعلی، اتصال به مطلق [[عالم غیب]] باشد، و هر آن‌چه در [[جهان]] پوشیده وجود دارد، با این [[وحی]] [[آگاه]] می‌شود. [[وحی نبوی]] [[آگاهی]] به [[غیب]] تا آن اندازه‌ای است که [[خدا]] پرده را بالا می‌زند: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>. البته گاهی مراد از [[وحی]] گفتار نیست و راهنمایی‌های عملی است، چنان‌که در داستان ساختن [[کشتی نوح]] این معنا استفاده می‌شود و [[علامه طباطبایی]] به صراحت می‌نویسد: مراد از [[وحی]] در کلمه {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا}} در [[آیه]]: {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا}}<ref>«آنگاه بدو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز» سوره مؤمنون، آیه ۲۷.</ref> [[هدایت]] عملی به وسیله [[تأیید]] [[روح القدس]] است، که به وی اشاره کند به اینکه این کار را این‌طور انجام بده و آن دیگری را به‌گونه‌ای دیگر<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۹۱۴-۹۳۴.</ref>.


==[[وحی]] در اصطلاح [[قرآن]]==
== [[وحی]] در اصطلاح [[قرآن]] ==
در [[کلام]] [[قرآن]] [[وحی]] به معانی گوناگون به کار رفته است که عبارتند از:
در [[کلام]] [[قرآن]] [[وحی]] به معانی گوناگون به کار رفته است که عبارتند از:
# وحی به معنای [[الهام]]؛ مانند: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده» سوره قصص، آیه ۷.</ref>.
# وحی به معنای [[الهام]]؛ مانند: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده» سوره قصص، آیه ۷.</ref>.
خط ۲۹۰: خط ۲۹۰:
# وحی به معنای قرآن. این معنا از وحی به دو گونه است: گاه به کلمه قرآن تصریح شده که [[وحی]] همین نوشته [[قرآن]] است؛ مانند: {{متن قرآن|...أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ}}<ref>«...این قرآن که به تو وحی کرده‌ایم» سوره یوسف، آیه ۳.</ref>. زمانی هم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ...}}<ref>«به من این قرآن وحی شده است» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref><ref>نک: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ}} «و بدین‌گونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی» سوره شوری، آیه ۷؛ {{متن قرآن|لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}} «اگر این قرآن را بر کوهی فرو می‌فرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فروپاشیده می‌دیدی و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱؛ {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}} «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم» سوره یونس، آیه ۱۵؛ المیزان، ج۷، ص۳۹؛ ج۱۰، ص۳۲۷؛ علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، الوفا، ۱۴۰۳ ه. ق، ج۸، ص۲۵۴.</ref>.<ref>[[محمد مهدی علیمردی|علیمردی، محمد مهدی]]، [[در ساحل وحی (کتاب)|در ساحل وحی]] ص ۱۲.</ref>
# وحی به معنای قرآن. این معنا از وحی به دو گونه است: گاه به کلمه قرآن تصریح شده که [[وحی]] همین نوشته [[قرآن]] است؛ مانند: {{متن قرآن|...أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ}}<ref>«...این قرآن که به تو وحی کرده‌ایم» سوره یوسف، آیه ۳.</ref>. زمانی هم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ...}}<ref>«به من این قرآن وحی شده است» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref><ref>نک: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ}} «و بدین‌گونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی» سوره شوری، آیه ۷؛ {{متن قرآن|لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}} «اگر این قرآن را بر کوهی فرو می‌فرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فروپاشیده می‌دیدی و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱؛ {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}} «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم» سوره یونس، آیه ۱۵؛ المیزان، ج۷، ص۳۹؛ ج۱۰، ص۳۲۷؛ علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، الوفا، ۱۴۰۳ ه. ق، ج۸، ص۲۵۴.</ref>.<ref>[[محمد مهدی علیمردی|علیمردی، محمد مهدی]]، [[در ساحل وحی (کتاب)|در ساحل وحی]] ص ۱۲.</ref>


==کاربردهای وحی در قرآن==
== کاربردهای وحی در قرآن ==
در هفتاد [[آیه]] از [[قرآن کریم]]، ۷۸ بار از مشتقات واژه «[[وحی]]» استفاده شده است؛ افزون بر آنکه برخی واژگان دیگر، مانند «تکلیم»<ref>{{متن قرآن|وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا}} «و موسی با خداوند بی‌میانجی سخن گفت» سوره نساء، آیه ۱۶۴.</ref> ([[سخن گفتن]] [[خداوند]] با [[بشر]]) یا ندای خداوند<ref>{{متن قرآن|إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى}} «آنگاه که پروردگارش او را در سرزمین پاک «طوی» فرا خواند» سوره نازعات، آیه ۱۶؛ همچنین ر.ک: {{متن قرآن|فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ}} «پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاه‌هایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگ‌های بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟» سوره اعراف، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}} «و آنگاه که ندا سر دادیم تو در سوی (غربی) طور نبودی ولی (این وحی) بخشایشی از پروردگار توست تا به گروهی که پیش از تو بیم‌دهنده‌ای برای آنان نیامده است بیم دهی، باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۴۶.</ref> نیز از واژه‌های مرتبط با وحی‌اند که در [[قرآن]] آمده است. با وجود این، وحی کلمه محوری برای دستیابی به معنا و ماهیت [[علوم]] [[وحیانی]] است. از بررسی کاربردهای [[قرآنی]] وحی می‌توان دریافت که همان معنای لغوی، در کاربردهای قرآنی این واژه [[حفظ]] شده است. بنابراین در قرآن کریم نیز وحی به معنای القای [[امور معنوی]] (غیر مادی) مانند [[نور]]، [[علم]] و [[وسوسه]] به [[ذهن]] یا [[قلب]] دیگران به کار رفته است که به طور مخفیانه و سریع محقق می‌شود.
در هفتاد [[آیه]] از [[قرآن کریم]]، ۷۸ بار از مشتقات واژه «[[وحی]]» استفاده شده است؛ افزون بر آنکه برخی واژگان دیگر، مانند «تکلیم»<ref>{{متن قرآن|وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا}} «و موسی با خداوند بی‌میانجی سخن گفت» سوره نساء، آیه ۱۶۴.</ref> ([[سخن گفتن]] [[خداوند]] با [[بشر]]) یا ندای خداوند<ref>{{متن قرآن|إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى}} «آنگاه که پروردگارش او را در سرزمین پاک «طوی» فرا خواند» سوره نازعات، آیه ۱۶؛ همچنین ر. ک: {{متن قرآن|فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ}} «پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاه‌هایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگ‌های بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟» سوره اعراف، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}} «و آنگاه که ندا سر دادیم تو در سوی (غربی) طور نبودی ولی (این وحی) بخشایشی از پروردگار توست تا به گروهی که پیش از تو بیم‌دهنده‌ای برای آنان نیامده است بیم دهی، باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۴۶.</ref> نیز از واژه‌های مرتبط با وحی‌اند که در [[قرآن]] آمده است. با وجود این، وحی کلمه محوری برای دستیابی به معنا و ماهیت [[علوم]] [[وحیانی]] است. از بررسی کاربردهای [[قرآنی]] وحی می‌توان دریافت که همان معنای لغوی، در کاربردهای قرآنی این واژه [[حفظ]] شده است. بنابراین در قرآن کریم نیز وحی به معنای القای [[امور معنوی]] (غیر مادی) مانند [[نور]]، [[علم]] و [[وسوسه]] به [[ذهن]] یا [[قلب]] دیگران به کار رفته است که به طور مخفیانه و سریع محقق می‌شود.


اگرچه [[قرآن کریم]]، اصطلاح جدیدی برای [[وحی]] بیان نکرده است، اما کاربردهای گوناگون این واژه، با وجود اشتراک در معنای اصلی، قیود و ویژگی‌های خاصی همراه دارند که در جای خود به آنها توجه می‌شود؛ مثلا وحی به [[زنبور عسل]] با وحی به [[انسان‌ها]] تفاوت‌هایی دارد؛ هر چند تعریف یادشده هر دو را فرا می‌گیرد. می‌توان کاربردهای وحی در قرآن [[کریم]] را به دو دسته اساسی وحی مخصوص [[پیامبران]] و وحی به غیر پیامبران تقسیم کرد:
اگرچه [[قرآن کریم]]، اصطلاح جدیدی برای [[وحی]] بیان نکرده است، اما کاربردهای گوناگون این واژه، با وجود اشتراک در معنای اصلی، قیود و ویژگی‌های خاصی همراه دارند که در جای خود به آنها توجه می‌شود؛ مثلا وحی به [[زنبور عسل]] با وحی به [[انسان‌ها]] تفاوت‌هایی دارد؛ هر چند تعریف یادشده هر دو را فرا می‌گیرد. می‌توان کاربردهای وحی در قرآن [[کریم]] را به دو دسته اساسی وحی مخصوص [[پیامبران]] و وحی به غیر پیامبران تقسیم کرد:


===[[وحی پیامبرانه]]===
=== [[وحی پیامبرانه]] ===
بیشترین کاربرد [[قرآنی]] وحی، به وحی پیامبرانه اختصاص دارد. [[آیات]] زیر از این نوع وحی سخن می‌گویند: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ}}<ref>«و بدین‌گونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی» سوره شوری، آیه ۷.</ref> و...<ref>ر.ک: {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}} «بدین‌گونه خداوند پیروزمند فرزانه به سوی تو و کسانی که پیش از تو بوده‌اند وحی می‌کند» سوره شوری، آیه ۳؛ {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ}} «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد» سوره شوری، آیه ۱۳؛ {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲؛ {{متن قرآن|أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ}} «آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران می‌گویند: بی‌گمان این جادوگری آشکار است» سوره یونس، آیه ۲؛ {{متن قرآن|نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ}} «ما با این قرآن که به تو وحی کرده‌ایم، به بهترین (شیوه) داستانسرایی برای تو داستان می‌گوییم و بی‌گمان تو پیش از آن از ناآگاهان بودی» سوره یوسف، آیه ۳؛ {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳؛ {{متن قرآن|وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ}} «و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است و چیزی را که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، بی‌گمان خداوند به بندگان خویش، آگاهی بیناست» سوره فاطر، آیه ۳۱؛ {{متن قرآن|وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ}} «و سخت‌ترین سوگندهایشان را به خداوند خوردند که اگر نشانه ای برای آنان بیاید به آن ایمان می‌آورند؛ بگو: نشانه‌ها تنها نزد خداوند است و شما چه می‌دانید هنگامی که آن (نشانه هم) بیاید ایمان نمی‌آورند» سوره انعام، آیه ۱۰۹؛ {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}} «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵؛ {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}} «و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که می‌گویند: «چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمی‌شود یا فرشته‌ای همراه وی نمی‌آید؟» تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲؛ و….</ref>. مخاطب این [[وحی]]، پیامبران‌اند. [[خداوند]] از این طریق، [[معارف الهی]] و [[حقایق]] [[جهان]] را به آنان [[ابلاغ]] می‌کرد که با [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} این نوع وحی برای همیشه پایان پذیرفت.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۳۸.</ref>
بیشترین کاربرد [[قرآنی]] وحی، به وحی پیامبرانه اختصاص دارد. [[آیات]] زیر از این نوع وحی سخن می‌گویند: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ}}<ref>«و بدین‌گونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی» سوره شوری، آیه ۷.</ref> و...<ref>ر. ک: {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}} «بدین‌گونه خداوند پیروزمند فرزانه به سوی تو و کسانی که پیش از تو بوده‌اند وحی می‌کند» سوره شوری، آیه ۳؛ {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ}} «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد» سوره شوری، آیه ۱۳؛ {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲؛ {{متن قرآن|أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ}} «آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران می‌گویند: بی‌گمان این جادوگری آشکار است» سوره یونس، آیه ۲؛ {{متن قرآن|نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ}} «ما با این قرآن که به تو وحی کرده‌ایم، به بهترین (شیوه) داستانسرایی برای تو داستان می‌گوییم و بی‌گمان تو پیش از آن از ناآگاهان بودی» سوره یوسف، آیه ۳؛ {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳؛ {{متن قرآن|وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ}} «و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است و چیزی را که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، بی‌گمان خداوند به بندگان خویش، آگاهی بیناست» سوره فاطر، آیه ۳۱؛ {{متن قرآن|وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ}} «و سخت‌ترین سوگندهایشان را به خداوند خوردند که اگر نشانه ای برای آنان بیاید به آن ایمان می‌آورند؛ بگو: نشانه‌ها تنها نزد خداوند است و شما چه می‌دانید هنگامی که آن (نشانه هم) بیاید ایمان نمی‌آورند» سوره انعام، آیه ۱۰۹؛ {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}} «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵؛ {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}} «و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که می‌گویند: «چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمی‌شود یا فرشته‌ای همراه وی نمی‌آید؟» تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲؛ و….</ref>. مخاطب این [[وحی]]، پیامبران‌اند. [[خداوند]] از این طریق، [[معارف الهی]] و [[حقایق]] [[جهان]] را به آنان [[ابلاغ]] می‌کرد که با [[رحلت رسول اکرم]] {{صل}} این نوع وحی برای همیشه پایان پذیرفت.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۳۸.</ref>


===وحی غیر پیامبرانه===
=== وحی غیر پیامبرانه ===
کاربرد دیگر وحی در قرآن، [[وحی]] غیر پیامبرانه است که خود اقسامی را در بردارد. از این عنوان پیداست که نباید توهم کرد که به غیر [[پیامبران]]، [[وحی پیامبرانه]] نازل می‌شود. با معرفی اقسام این نوع وحی، تمایز این دو قسم بیشتر روشن می‌شود.
کاربرد دیگر وحی در قرآن، [[وحی]] غیر پیامبرانه است که خود اقسامی را در بردارد. از این عنوان پیداست که نباید توهم کرد که به غیر [[پیامبران]]، [[وحی پیامبرانه]] نازل می‌شود. با معرفی اقسام این نوع وحی، تمایز این دو قسم بیشتر روشن می‌شود.


====وحی به جمادات====
==== وحی به جمادات ====
در برخی [[آیات قرآن]]، از وحی به اشیا و [[امور مادی]] سخن گفته شده است. مثال این نوع وحی را می‌توان در این [[آیه]] [[مشاهده]] کرد: {{متن قرآن|فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ}}<ref>«آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد و آسمان نزدیک‌تر را به چراغ‌هایی (از ستارگان) آراستیم و نیک آن را نگاه داشتیم؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست» سوره فصلت، آیه ۱۲.</ref>. در آیه‌ای دیگر، [[خداوند متعال]] از وحی به [[زمین]] در [[قیامت]] سخن گفته است: {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا * بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا}}<ref>«در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید * زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است» سوره زلزال، آیه ۴-۵.</ref>. طبیعی است که این قسم از وحی را نمی‌توان با وحی به [[انسان‌ها]] مقایسه کرد؛ بلکه با جمادات تناسب دارد.
در برخی [[آیات قرآن]]، از وحی به اشیا و [[امور مادی]] سخن گفته شده است. مثال این نوع وحی را می‌توان در این [[آیه]] [[مشاهده]] کرد: {{متن قرآن|فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ}}<ref>«آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد و آسمان نزدیک‌تر را به چراغ‌هایی (از ستارگان) آراستیم و نیک آن را نگاه داشتیم؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست» سوره فصلت، آیه ۱۲.</ref>. در آیه‌ای دیگر، [[خداوند متعال]] از وحی به [[زمین]] در [[قیامت]] سخن گفته است: {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا * بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا}}<ref>«در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید * زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است» سوره زلزال، آیه ۴-۵.</ref>. طبیعی است که این قسم از وحی را نمی‌توان با وحی به [[انسان‌ها]] مقایسه کرد؛ بلکه با جمادات تناسب دارد.


ظاهر برخی [[آیات]]، مراتبی از [[شعور]] و [[فهم]] را به همه موجودات، حتی جمادات نسبت می‌دهد. مانند آیه {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ}}<ref>«آسمان‌های هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی می‌ستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید اما شما ستایش آنان را در نمی‌یابید؛ بی‌گمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.</ref>. دو [[تفسیر]] برای [[تسبیح]] موجودات در این آیه بیان شده است: تسبیح [[تکوینی]] و تسبیح [[تشریعی]]<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۱۳۴.</ref>. در تسبیح تکوینی، [[آفرینش]] اشیا به طور تکوینی بر [[عظمت خداوند]] و منزه بودن او از [[عیب]] و [[نقص]] دلالت دارد. چنین تسبیحی، نیازمند [[درک]] و [[شعور]] [[تسبیح]] گوینده نیست. در مقابل، تسبیح [[تشریعی]] با درک و شعور تسبیح کننده همراه است. به نظر می‌رسد مقصود [[آیه شریفه]]، تسبیح [[تکوینی]] موجودات نیست؛ زیرا تسبیح، فعل تسبیح گوینده است که اگر مقصود [[آیه]] را تسبیح تکوینی موجودات بدون شعور بدانیم، چنین نسبت به همه اشیای مجازی و خلاف ظاهر است. افزون بر آن، تعبیر {{متن قرآن|وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ}}، که در انتهای آیه آمده نیز مؤید آن است که مقصود آیه شریفه تسبیح تشریعی است؛ زیرا ما تسبیح تکوینی موجودات را می‌فهمیم؛ در حالی که در آیه یاد شده آمده است که شما تسبیح آنان را نمی‌فهمید. پس مقصود از تسبیحی که ما آن را نمی‌فهمیم، تسبیح تکوینی نیست؛ بلکه همان تسبیح تشریعی است<ref>ر.ک: محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱۷، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref>.
ظاهر برخی [[آیات]]، مراتبی از [[شعور]] و [[فهم]] را به همه موجودات، حتی جمادات نسبت می‌دهد. مانند آیه {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ}}<ref>«آسمان‌های هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی می‌ستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید اما شما ستایش آنان را در نمی‌یابید؛ بی‌گمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.</ref>. دو [[تفسیر]] برای [[تسبیح]] موجودات در این آیه بیان شده است: تسبیح [[تکوینی]] و تسبیح [[تشریعی]]<ref>ر. ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۱۳۴.</ref>. در تسبیح تکوینی، [[آفرینش]] اشیا به طور تکوینی بر [[عظمت خداوند]] و منزه بودن او از [[عیب]] و [[نقص]] دلالت دارد. چنین تسبیحی، نیازمند [[درک]] و [[شعور]] [[تسبیح]] گوینده نیست. در مقابل، تسبیح [[تشریعی]] با درک و شعور تسبیح کننده همراه است. به نظر می‌رسد مقصود [[آیه شریفه]]، تسبیح [[تکوینی]] موجودات نیست؛ زیرا تسبیح، فعل تسبیح گوینده است که اگر مقصود [[آیه]] را تسبیح تکوینی موجودات بدون شعور بدانیم، چنین نسبت به همه اشیای مجازی و خلاف ظاهر است. افزون بر آن، تعبیر {{متن قرآن|وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ}}، که در انتهای آیه آمده نیز مؤید آن است که مقصود آیه شریفه تسبیح تشریعی است؛ زیرا ما تسبیح تکوینی موجودات را می‌فهمیم؛ در حالی که در آیه یاد شده آمده است که شما تسبیح آنان را نمی‌فهمید. پس مقصود از تسبیحی که ما آن را نمی‌فهمیم، تسبیح تکوینی نیست؛ بلکه همان تسبیح تشریعی است<ref>ر. ک: محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱۷، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref>.


البته [[فهم]] و شعور موجودات، درجات مختلف دارد که به تناسب آن فهم و شعور، تسبیح آنان و [[وحی]] به آنان نیز متفاوت است<ref>ر.ک: محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۲۱۲؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۴۲؛ حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنا عشری، ج۷، ص۳۸۲.</ref>. بنابراین، وحی به آنان، با وجود اشتراک در معنای لغوی (القای [[علم]] به طور سریع و مخفیانه)، به تناسب فهم و جایگاه وجودی آنان، با وحی به دیگر موجودات متفاوت است. از [[مفسران]] نخستین نیز در این خصوص تعابیری نقل شده است که تسبیح و فهم یاد شده را [[تأیید]] می‌کنند. مثلا آواز بلند خروس، [[نماز]] او معرفی شده است<ref>ر.ک: احمد بن ابراهیم ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۰۲-۱۰۳؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۲۶؛ اسماعیل بن عمر بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم ج۵، ص۷۴؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۴، ص۱۸۳.</ref>. این [[تفسیر]]، اگرچه درباره جمادات نیست، اما در بحث [[تسبیح]] با جمادات مشترک است؛ زیرا معمولا بین تسبیح حیوانات و جمادات فرقی گذاشته نمی‌شود. چنین تسبیحی، به معنای تسبیح [[تکوینی]] نیست؛ زیرا بنا بر تسبیح تکوینی، وجود خروس و یکایک کارهای او [[تسبیح خداوند]] است و تسبیحش اختصاص به آواز خاص او ندارد. بنابر این مقصود آن است که خروس به طور [[تشریعی]]، در اندازه [[فهم]] خود، [[خداوند]] را تسبیح می‌کند و آوازش تسبیح اوست.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۳۸.</ref>
البته [[فهم]] و شعور موجودات، درجات مختلف دارد که به تناسب آن فهم و شعور، تسبیح آنان و [[وحی]] به آنان نیز متفاوت است<ref>ر. ک: محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۲۱۲؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۴۲؛ حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنا عشری، ج۷، ص۳۸۲.</ref>. بنابراین، وحی به آنان، با وجود اشتراک در معنای لغوی (القای [[علم]] به طور سریع و مخفیانه)، به تناسب فهم و جایگاه وجودی آنان، با وحی به دیگر موجودات متفاوت است. از [[مفسران]] نخستین نیز در این خصوص تعابیری نقل شده است که تسبیح و فهم یاد شده را [[تأیید]] می‌کنند. مثلا آواز بلند خروس، [[نماز]] او معرفی شده است<ref>ر. ک: احمد بن ابراهیم ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۰۲-۱۰۳؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۲۶؛ اسماعیل بن عمر بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم ج۵، ص۷۴؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۴، ص۱۸۳.</ref>. این [[تفسیر]]، اگرچه درباره جمادات نیست، اما در بحث [[تسبیح]] با جمادات مشترک است؛ زیرا معمولا بین تسبیح حیوانات و جمادات فرقی گذاشته نمی‌شود. چنین تسبیحی، به معنای تسبیح [[تکوینی]] نیست؛ زیرا بنا بر تسبیح تکوینی، وجود خروس و یکایک کارهای او [[تسبیح خداوند]] است و تسبیحش اختصاص به آواز خاص او ندارد. بنابر این مقصود آن است که خروس به طور [[تشریعی]]، در اندازه [[فهم]] خود، [[خداوند]] را تسبیح می‌کند و آوازش تسبیح اوست.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۳۸.</ref>


====[[وحی]] به حیوانات====
==== [[وحی]] به حیوانات ====
نمونه این نوع وحی، وحی به [[زنبور عسل]] است. خداوند در [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ}}<ref>«و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.</ref>.
نمونه این نوع وحی، وحی به [[زنبور عسل]] است. خداوند در [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ}}<ref>«و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.</ref>.
معمولا از این نوع وحی، به [[هدایت]] غریزی تعبیر شده است<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۹۲؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۹۶؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱۶، ص۴۰۱.</ref>. البته این نوع هدایت، به زنبور عسل اختصاص ندارد و حیوانات دیگر را نیز شامل می‌شود؛ هرچند زنبور عسل یکی از مثال‌های روشن آن است. این گونه کاربردهای وحی، توضیح این [[حقیقت]] است که [[خداوند متعال]] به گونه‌های مختلف، [[علوم]] و حقایقی را به موجودات مختلف می‌آموزد که البته در هر مرتبه از وجود، متناسب آن مرتبه است. رساندن این علوم به جمادات، به گونه‌ای است؛ به حیوانات به شکلی و به [[انسان‌ها]] به گونه‌ای دیگر است که همه این اقسام در معنای لغوی وحی مشترک‌اند. [[تفاسیر]] نقل شده از [[مسلمانان]] نخستین نشان می‌دهد که آنان نیز به این [[آیات]] توجه داشته و از این مباحث [[آگاه]] بوده‌اند<ref>ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۵۷۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۹۳؛ عبدالرحمن بن محمدبن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۲۸۹.</ref>.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۴۰.</ref>
معمولا از این نوع وحی، به [[هدایت]] غریزی تعبیر شده است<ref>ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۹۲؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۹۶؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱۶، ص۴۰۱.</ref>. البته این نوع هدایت، به زنبور عسل اختصاص ندارد و حیوانات دیگر را نیز شامل می‌شود؛ هرچند زنبور عسل یکی از مثال‌های روشن آن است. این گونه کاربردهای وحی، توضیح این [[حقیقت]] است که [[خداوند متعال]] به گونه‌های مختلف، [[علوم]] و حقایقی را به موجودات مختلف می‌آموزد که البته در هر مرتبه از وجود، متناسب آن مرتبه است. رساندن این علوم به جمادات، به گونه‌ای است؛ به حیوانات به شکلی و به [[انسان‌ها]] به گونه‌ای دیگر است که همه این اقسام در معنای لغوی وحی مشترک‌اند. [[تفاسیر]] نقل شده از [[مسلمانان]] نخستین نشان می‌دهد که آنان نیز به این [[آیات]] توجه داشته و از این مباحث [[آگاه]] بوده‌اند<ref>ر. ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۵۷۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۹۳؛ عبدالرحمن بن محمدبن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۲۸۹.</ref>.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۴۰.</ref>


====وحی به [[فرشتگان]]====
==== وحی به [[فرشتگان]] ====
در برخی [[آیات قرآن کریم]]، از [[وحی]] به فرشتگان سخن گفته شده که قسمی دیگر از کاربردهای وحی غیر پیامبرانه است: {{متن قرآن|إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی می‌فرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، (با شمشیر) بر فراز گردن‌ها (شان/ بر سرشان) بزنید و دستشان را کوتاه کنید» سوره انفال، آیه ۱۲.</ref>.
در برخی [[آیات قرآن کریم]]، از [[وحی]] به فرشتگان سخن گفته شده که قسمی دیگر از کاربردهای وحی غیر پیامبرانه است: {{متن قرآن|إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی می‌فرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، (با شمشیر) بر فراز گردن‌ها (شان/ بر سرشان) بزنید و دستشان را کوتاه کنید» سوره انفال، آیه ۱۲.</ref>.
با توجه به [[مقام فرشتگان]] و امتیازات آنان، روشن است که این نوع وحی، مرتبه‌ای فراتر از وحی به جمادات و حیوانات است و با وجود اشتراک در معنای لغوی وحی، ویژگی‌های خود را نیز دارد. در برخی [[منابع تفسیری]] اولیه، این وحی، به [[الهام]] به فرشتگان [[تفسیر]] شده است<ref>ر.ک: نصر بن محمد بن احمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۲، ص۱۱.</ref>.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۴۱.</ref>
با توجه به [[مقام فرشتگان]] و امتیازات آنان، روشن است که این نوع وحی، مرتبه‌ای فراتر از وحی به جمادات و حیوانات است و با وجود اشتراک در معنای لغوی وحی، ویژگی‌های خود را نیز دارد. در برخی [[منابع تفسیری]] اولیه، این وحی، به [[الهام]] به فرشتگان [[تفسیر]] شده است<ref>ر. ک: نصر بن محمد بن احمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۲، ص۱۱.</ref>.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۴۱.</ref>


====وحی به انسان‌های غیر [[پیامبر]]====
==== وحی به انسان‌های غیر [[پیامبر]] ====
کاربرد دیگر وحی، وحی به [[انسان]] هاست که بخشی از آن با عنوان [[وحی پیامبرانه]] بررسی شد. وحی به [[انسان‌ها]] قسم دیگری نیز دارد که وحی غیر پیامبرانه است. این نوع وحی، به لحاظ ارزشی به دو قسم [[الهی]] و [[شیطانی]] تقسیم می‌شود.
کاربرد دیگر وحی، وحی به [[انسان]] هاست که بخشی از آن با عنوان [[وحی پیامبرانه]] بررسی شد. وحی به [[انسان‌ها]] قسم دیگری نیز دارد که وحی غیر پیامبرانه است. این نوع وحی، به لحاظ ارزشی به دو قسم [[الهی]] و [[شیطانی]] تقسیم می‌شود.


'''وحی شیطانی''': در بسیاری از [[آیات]]، به [[صراحت]] بیان شده است که وحی کننده به [[پیامبران]]، [[خداوند متعال]] است<ref>تعابیری مانند {{متن قرآن|أَوْحَيْتُ}}، {{متن قرآن|أَوْحَى رَبُّكَ}} و {{متن قرآن|أَوْحَيْنَا}} بر همین مطلب دلالت دارند: ر.ک: مائده، ۱۱۱؛ نحل، ۷۸؛ اسراء، ۳۹؛ زلزال، ۵؛ نساء، ۱۱۳؛ اعراف، ۱۹۰ و ۱۷۷؛ یونس، ۲ و ۶۸۷؛ یوسف، ۳ و ۱۵، و....</ref>؛ البته در آیه‌ای بیان شده است که وحی گاهی به وسیله فرشتگان به مخاطب آن می‌رسد<ref>در بخشی از این آیه، وحی، به فرستادگان خداوند (فرشتگان) نسبت داده شده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}} «و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.</ref>. در برخی [[آیات]]، بر [[وسوسه]] و القائات [[شیطانی]] نیز [[وحی]] اطلاق شده است: {{متن قرآن|وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ}}<ref>«و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>: مراد از شیطان‌ها در این [[آیه]]، برخی از [[جنیان]] یا [[انسان]] هایند؛ اما مخاطب این نوع وحی شیطانی، یا به عبارت دیگر دریافت کننده آن، برخی انسان‌هایند که با دریافت آن به [[مجادله]] با [[مؤمنان]] می‌پردازند<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۵۷؛ حسن مصطفوی، تفسیر روشن، ج۸ ص۱۵۶؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج۳، ص۸۹.</ref>. در آیه‌ای دیگر، از رابطه شیطان‌های جنی با انسی و وحی به یکدیگر سخن گفته شده است: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ}}<ref>«و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۱۲.</ref>. در [[تفسیری]] که از [[ابن عباس]] در ذیل این آیه نقل شده، آمده است که شیاطن [[جن]] به شیطان‌های [[انسانی]] وحی می‌کنند (نه عکس آن). ایشان [[تفسیر]] خود را با آیه‌ای دیگر که از وحی شیطان‌ها به دوستانشان خبر می‌دهد<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}} «و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>، [[تأیید]] کرده است<ref>عبدالرحمن بن محمدبن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۳۷۲؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۳۹.</ref>. دیگر [[مفسران]] نخستین نیز توضیحی افزون بر معنای لغوی از [[وحی]] در [[آیه]] یادشده ارائه نکرده‌اند<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۳۷۱؛ احمد بن ابراهیم ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۸۲؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۵۲؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۶۸؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنشور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۳۹.</ref>. بنابراین می‌توان گفت که آنان نیز با توجه به روشنی [[آیات]] یادشده، القائات [[شیطانی]] را نوعی وحی غیر پیامبرانه می‌دانستند.
'''وحی شیطانی''': در بسیاری از [[آیات]]، به [[صراحت]] بیان شده است که وحی کننده به [[پیامبران]]، [[خداوند متعال]] است<ref>تعابیری مانند {{متن قرآن|أَوْحَيْتُ}}، {{متن قرآن|أَوْحَى رَبُّكَ}} و {{متن قرآن|أَوْحَيْنَا}} بر همین مطلب دلالت دارند: ر. ک: مائده، ۱۱۱؛ نحل، ۷۸؛ اسراء، ۳۹؛ زلزال، ۵؛ نساء، ۱۱۳؛ اعراف، ۱۹۰ و ۱۷۷؛ یونس، ۲ و ۶۸۷؛ یوسف، ۳ و ۱۵، و....</ref>؛ البته در آیه‌ای بیان شده است که وحی گاهی به وسیله فرشتگان به مخاطب آن می‌رسد<ref>در بخشی از این آیه، وحی، به فرستادگان خداوند (فرشتگان) نسبت داده شده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}} «و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.</ref>. در برخی [[آیات]]، بر [[وسوسه]] و القائات [[شیطانی]] نیز [[وحی]] اطلاق شده است: {{متن قرآن|وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ}}<ref>«و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>: مراد از شیطان‌ها در این [[آیه]]، برخی از [[جنیان]] یا [[انسان]] هایند؛ اما مخاطب این نوع وحی شیطانی، یا به عبارت دیگر دریافت کننده آن، برخی انسان‌هایند که با دریافت آن به [[مجادله]] با [[مؤمنان]] می‌پردازند<ref>ر. ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۵۷؛ حسن مصطفوی، تفسیر روشن، ج۸ ص۱۵۶؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج۳، ص۸۹.</ref>. در آیه‌ای دیگر، از رابطه شیطان‌های جنی با انسی و وحی به یکدیگر سخن گفته شده است: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ}}<ref>«و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۱۲.</ref>. در [[تفسیری]] که از [[ابن عباس]] در ذیل این آیه نقل شده، آمده است که شیاطن [[جن]] به شیطان‌های [[انسانی]] وحی می‌کنند (نه عکس آن). ایشان [[تفسیر]] خود را با آیه‌ای دیگر که از وحی شیطان‌ها به دوستانشان خبر می‌دهد<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}} «و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>، [[تأیید]] کرده است<ref>عبدالرحمن بن محمدبن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۳۷۲؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۳۹.</ref>. دیگر [[مفسران]] نخستین نیز توضیحی افزون بر معنای لغوی از [[وحی]] در [[آیه]] یادشده ارائه نکرده‌اند<ref>ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۳۷۱؛ احمد بن ابراهیم ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۸۲؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۵۲؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۶۸؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنشور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۳۹.</ref>. بنابراین می‌توان گفت که آنان نیز با توجه به روشنی [[آیات]] یادشده، القائات [[شیطانی]] را نوعی وحی غیر پیامبرانه می‌دانستند.


'''وحی رحمانی''': در مقابل القائات شیطانی، وحی‌های [[الهی]] به غیرپیامبران قرار دارد که اگر چه [[وحی تشریعی]] و پیامبرانه نیستند، در کاربردهای [[قرآنی]] به آن وحی اطلاق شده است بسیاری از مفسران، این نوع از وحی را به [[الهام]] [[تفسیر]] کرده‌اند. همچنین در برخی آیات، از [[ملاقات]] و گفت و گوی [[فرشتگان]] با برخی از غیر [[پیامبران]] سخن گفته شده که ممکن است به شکل [[وحی الهی]] غیر پیامبرانه باشد.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۴۲.</ref>
'''وحی رحمانی''': در مقابل القائات شیطانی، وحی‌های [[الهی]] به غیرپیامبران قرار دارد که اگر چه [[وحی تشریعی]] و پیامبرانه نیستند، در کاربردهای [[قرآنی]] به آن وحی اطلاق شده است بسیاری از مفسران، این نوع از وحی را به [[الهام]] [[تفسیر]] کرده‌اند. همچنین در برخی آیات، از [[ملاقات]] و گفت و گوی [[فرشتگان]] با برخی از غیر [[پیامبران]] سخن گفته شده که ممکن است به شکل [[وحی الهی]] غیر پیامبرانه باشد.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۴۲.</ref>
خط ۳۹۵: خط ۳۹۵:
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


==[[:رده:آثار وحی|منبع‌شناسی جامع وحی]]==
== [[:رده:آثار وحی|منبع‌شناسی جامع وحی]] ==
{{منبع جامع}}
{{منبع جامع}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های وحی|کتاب‌شناسی وحی]]
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های وحی|کتاب‌شناسی وحی]]
خط ۴۱۹: خط ۴۱۹:
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]
<onlyinclude>{{درجه‌بندی
<onlyinclude>{{درجه‌بندی
  | نویسنده اصلی=<!--جوکار،پورانزاب،واثق،امینی،بهمنی-->
  | نویسنده اصلی=<!--جوکار، پورانزاب،واثق، امینی،بهمنی-->
  | ارزیابی=<!--آماده،نشده، تمام-->
  | ارزیابی=<!--آماده، نشده، تمام-->
  | ارزیابی نهایی =<!--نشده،-،خیرآبادی،فرقانی،تمام توسط [[کاربر:خیرآبادی|خیرآبادی]]،تمام توسط [[کاربر:فرقانی|فرقانی]]-->
  | ارزیابی نهایی =<!--نشده، -،خیرآبادی، فرقانی،تمام توسط [[کاربر:خیرآبادی|خیرآبادی]]، تمام توسط [[کاربر:فرقانی|فرقانی]]-->
  | شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
  | شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
  | جامعیت = <!--ندارد، دارد-->
  | جامعیت = <!--ندارد، دارد-->
خط ۴۲۸: خط ۴۲۸:
  | لینک‌دهی دستی = <!--ندارد، دارد-->
  | لینک‌دهی دستی = <!--ندارد، دارد-->
  | رده = <!--ندارد، دارد-->
  | رده = <!--ندارد، دارد-->
  | جعبه اطلاعات = <!--ندارد،-، دارد-->
  | جعبه اطلاعات = <!--ندارد، -، دارد-->
  | عکس = <!-- ندارد،-، دارد-->
  | عکس = <!-- ندارد، -، دارد-->
  | ناوبری = <!--ندارد، دارد-->
  | ناوبری = <!--ندارد، دارد-->
  | رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->
  | رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->
  | کپی‌کاری = <!--از چند منبع ، از تک منبع، ندارد-->
  | کپی‌کاری = <!--از چند منبع، از تک منبع، ندارد-->
  | استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
  | استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
  | تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
  | تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش