بحث:وحی در قرآن

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

واژه وحی در قرآن

کلمه وحی و مشتقات آن بیش از هفتاد بار در قرآن آمده که بیشتر درباره ارتباط ویژه خداوند با پیامبران در زمینه فرستادن پیام هدایت تشریعی است؛ اما نمونه‌هایی چند از کاربرد این عنوان، نشان می‌دهد که لغت یاد شده، چه از لحاظ گیرنده و مقصد آن و چه از لحاظ فرستنده و مبدأ آن، گستره‌ای وسیع دارد؛ گرچه در تمام نمونه‌ها کاربرد مفهوم کلی «تفهیم خصوصی و نهانی» به صورت مشترک معنوی و مقول به تشکیک در پدیده وحی، لحاظ شده است.

۱. رابطه بی‌واسطه خدا با پیامبر: در آیه ۵۱ سوره شورا، که شیوه‌های گوناگون ارتباط خدا با پیامبران آمده است، واژه وحی در معنایی اخص به کار رفته که عبارت از ارتباط بدون واسطه خدا با پیامبر است: ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا[۱].

۲. وحی تشریعی و ارتباط ویژه خدا با پیامبران: بیش‌تر موارد کاربرد واژه وحی و اشتقاقات آن در قرآن، در این معنا است و هرگاه به صورت مطلق و خالی از قرینه بیان شود، مقصود همان وحی مخصوص نبوی و پیام‌رسانی ویژه به انبیا است: ﴿كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۲].

۳. وحی تسدیدی: در سوره انبیاء آیه ۷۳ درباره پیشوایان خدایی می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ[۳]. به بیان برخی مفسران، این وحی، توفیق افعال نیک و راه‌یابی به کمال مطلوب است که از آن به وحی تسدیدی و تأییدی تعبیر می‌شود، و امامان معصوم(ع) نیز از آن موهبت الهی بهره‌مندند؛ اما وحی تشریعی، مخصوص پیامبران صاحب شریعت است[۴].

۴. اشاره: سوره مریم، ماجرای بشارت یافتن زکریا را به فرزند یادآور می‌شود و وظیفه سکوت او را بیان می‌کند که باید مقصود خویش را با اشاره بفهماند، و از این اشاره، به وحی تعبیر کرده است: ﴿قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا * فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا[۵].

۵. الهام و در دل افکندن: در سوره قصص، آیه هفتم درباره مادر حضرت موسی(ع) چنین آمده است: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ[۶].

با توجه به اینکه آن بانو پیامبر نبوده است، وحی در آیه، به معنای الهام و خطور در دل است که به صورت تفهیم نهانی القا شده است[۷]. وحی به حواریان حضرت عیسی(ع) نیز به همین معنا است: ﴿وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي...[۸].

از سیاق آیه استفاده می‌شود که آنان پیامبر نبودند؛ بلکه می‌بایست به رسالت عیسی(ع) رسول الهی عصر، ایمان راستین و حقیقی می‌آوردند. دلیل خارجی ویژه‌ای که نبوت آنان را اثبات کند نیز وجود ندارد؛ بنابراین وحی به آنان، الهام و القا در قلب است[۹].

در برخی آیات، از خطورهای شیطانی بر دل انسان‌ها نیز به وحی تعبیر شده است: ﴿إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ[۱۰]. در این آیه و آیه ۱۱۲ سوره انعام، مبدأ وحی، غیر از خدا، و علت کاربرد واژه وحی، پنهان بودن این‌گونه القا است[۱۱].

۶. تدبیر غریزی حیوان: خداوند در سوره نحل می‌فرماید: ﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا[۱۲].

غریزه‌ای که در وجود این حیوان کوچک و کم مصرف، ولی پرکار تعبیه شده است تا بدون هیچ آموزشی در جای مناسب، خانه شگفت انگیز خویش را بسازد و زندگی جمعی پر از نظم و وظیفه‌شناسی را به شیوه‌ای بدیع اداره کند و از شهد گل‌ها، عسل مصفا تحویل دهد، همه به تفهیم خاص الهی است که با ذات این حیوان سرشته شده است. از آنجا که این القای غریزی، نوعی پیام‌رسانی پنهانی از سوی خداوند است، عنوان وحی گرفته است.

۷. تقدیر نظام آفرینش: در سوره فصلت، پس از اشاره به آفرینش آسمان‌ها و زمین و توحید در خالقیت و ربوبیت و تفکیک ناپذیری آنها از همدیگر، می‌فرماید: ﴿وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ[۱۳].

ایجاد قانونمندی در تمام جهان آفرینش که آسمان‌ها و زمین در قرآن به آن اشاره دارد که هر یک تا زمان معین و مقرر نقش ویژه‌ای را ایفا کند، از طریق آفریدگار جهان در سرشت هستی آنها نهاده شده است، و در استعاره لفظ و حی برای چنین تقدیر و تدبیری، همین مقدار مناسبت کافی است.

همان طور که ملاحظه شد، کلمه وحی، چه در معنای لغوی خود (تفهیم سریع و نهانی) و چه در کاربردهای قرآنی، به وحی تشریعی و ارتباط پیام‌رسانی ویژه خداوند به پیامبران اختصاص ندارد؛ گرچه معنای اصطلاحی رایج و غالب آن همین است. از آنجا که آموزش معارف الهی به پیامبران به صورت مفاهمه خصوصی و سری صورت یافته، این واژه در آن به کار رفته است. به عبارت دیگر می‌توان گفت: کاربرد قرآنی وحی، چیزی مساوی با هدایت است که هدایت عام و تکوینی الهی برای تمام موجودات، و هدایت خاص و تشریعی ویژه انسان را در بر می‌گیرد. امیرمؤمنان(ع) در پاسخ شخصی که معنای وحی را از وی پرسید، موارد کاربرد آن را در قرآن به طور گسترده شرح داد: از امیرمؤمنان که درود خدا بر او باد درباره واژه وحی در کتاب خدا پرسیده شد. فرمود: [وحی اقسامی دارد] که از جمله آنها «نبوت»، «الهام»، «اشاره»، «امر» [الهام]دروغ، «تقدیر»، «خبر» و «رسالت» است.

وحی نبوت و رسالت: «ما به تو وحی کردیم چنان‌که به نوح و پیامبران پس از وی و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب وحی کردیم». وحی به مفهوم الهام [غریزی]: «و پروردگار تو به زنبور عسل وحی کرد که از دل کوه‌ها و درختان و داربست‌ها و مانند آن، خانه برگیر». نیز «و به مادر موسی(ع) وحی کردیم که آن کودک را شیر ده؛ پس هرگاه بر او بیمناک شدی، او را به دریا افکن». وحی به معنای اشاره: پس زکریا از محراب به سوی قوم خویش خارج شد؛ آن گاه بدیشان وحی کرد که خدای را صبح و شام پاک شمارید»؛ یعنی به سبب سخن خداوند متعال که فرمود: سه روز با مردم جز به اشاره سخن مگو، به آنان اشاره کرد. وحی به معنای تقدیر: «و به هر آسمان، کارش را وحی کردیم و آسمان دنیا را به چراغ‌ها ستارگان آراستیم». وحی به معنای امر: «و یادآر هنگامی که به حواریان عیسی وحی کردیم، به من و فرستاده‌ام ایمان راستین آورید». وحی به مفهوم دروغ: «شیطان‌های انسی و جنی، برخی بر برخی دیگر وحی می‌فرستند». وحی به معنای خبر «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما مردم را هدایت می‌کنند و کارهای خیر و اقامه نماز و پرداخت زکات را بدیشان وحی کردیم؛ در حالی که ما را می‌پرستیدند»[۱۴].

در وحی الهی به پیامبران، ویژگی اصلی، آگاهی بخشی رمزی و فوری است؛ یعنی رسولان الهی، پیام نبوی خدا را سریع، و پنهان از درک و دریافت دیگران می‌گیرند؛ بدین‌سان، معنای اصطلاحی وحی چنین است: «تفهیم یک سلسله حقایق و معارف (بینش‌های فکری و دستورهای رفتاری از جانب خداوند به انسان‌های برگزیده (پیامبران)، از راه دیگری جز راه‌های عادی معرفت (همچون تجربه، عقل و شهود عرفانی) برای ابلاغ به مردم و راهنمایی ایشان»[۱۵].

در نتیجه، واژه وحی در قلمرو ادیان توحیدی[۱۶]، اخص از مفهوم لغوی آن است و به آن نوع معرفت اختصاص دارد که به شیوه‌ای خاص، از سوی خدا بر انبیای حق القا می‌شود[۱۷]. از مطالب پیشین آشکار شد که اطلاق واژه وحی بر الهام‌های درونی و مکاشفات قدیسان، بلکه هر نوع خطور قلبی نباید منشأ این مغالطه شود که بنابراین، وحی، امری همگانی است و راه آن برای همه و همیشه باز است؛ زیرا مراد از وحی در علم کلام و ادیان توحیدی، مفهوم اخص آن است که به افراد ویژه‌ای اختصاص دارد[۱۸].[۱۹]

وحی‌شناسی

قرآن کریم در آیات مختلف به تبیین موارد استعمال آن پرداخته است که از آن برمی‌‌آید وحی در دو اصطلاح عام و خاص به کار رفته است که در زیر اشاره می‌‌شود.

موارد استعمال وحی در قرآن

با نگاهی اجمالی به قرآن مجید متوجه می‌شویم که اصطلاح وحی در قرآن با هفتاد مورد استعمال تنها به وحی پیامبران اختصاص ندارد، بلکه وحی در موارد دیگر استعمال شده است که اشاره می‌شود.

وحی به جمادات

وحی در معانی لغوی مختلف مانند: اشاره، الهام، تفهیم و القای نهانی و رمزی استعمال شده است که وجه مشترک آنها اعلام نهانی و سریع به انحای مختلف از قبیل لفظی، کتبی، اشاره‌ای، تکوینی و غریزه‌ای است و لذا وحی از دیدگاه لغوی اختصاصی به انسان یا پیامبر ندارد و عام است.

قرآن مجید نیز واژگان وحی را به معنای عام و در جمادات استعمال کرده است: ﴿وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا[۲۰].[۲۱]

خداوند امر و تدبیر هر آسمان را به خود آن وحی کرد: ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا *... * يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ[۲۲].

در این دو آیه وحی را خداوند بر آسمان و زمین نسبت داده است و به معنای تفهیم و القای نهانی و تکوینی است[۲۳].

وحی بر حیوانات

در قرآن وحی بر حیوان مانند زنبور عسل نیز استعمال شده است؛ مانند: ﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ[۲۴]. در این آیه وحی به معنای تدبیر و تفهیم غریزی است[۲۵].

وحی شیاطین و جن

بر وسوسه و القا و تشویق بر گناه شیاطین بر یکدیگر و دوستان خود، وحی اطلاق شده است: ﴿إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ[۲۶].

همانا شیطان‌ها دوستان خود را وسوسه می‌کنند: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا[۲۷].

آیه فوق وحی را به معنای سخن سرّی به بعضی از انسان‌ها و جن‌ها که باطن شیطان دارند، نسبت می‌دهد که آنان با این وحی، یعنی القائات خود در صدد گمراهی یکدیگر هستند[۲۸].

وحی بر انسان‌های کامل

یکی از معانی وحی الهام قلبی و افکندن یک پیام از سوی خداوند بر قلب انسان است که انسان ناخودآگاه از این امر قلبی خود تبعیت می‌‌کند. نمونه کامل آن الهام بر امامان و پیشوایان حق است: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ[۲۹]، آنان را پیشوایان قرار دادیم که به امر ما هدایت می‌کنند. ما برای آنان انجام دادن کارهای خیر را وحی و الهام کردیم.

در اصطلاح از این وحی بر «وحی تسدیدی و تأییدی» تعبیر می‌‌شود، مرتبه پایین‌تر از آن به انسان‌های وارسته، اما غیر پیشوا مربوط می‌‌شود؛ مانند مادر حضرت موسی و حواری که از آن به «الهام نفسی» یاد می‌شود[۳۰].

این سنخ از وحی شامل حال انسان‌های عادی مخصوصاً عرفا می‌‌شود که به زمان خاصی منحصر نیست[۳۱].

وحی بر ملائکه

سنخ دیگر وحی، وحی و القاء مطلبی از سوی خداوند بر فرشتگان است. ﴿إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ[۳۲].

وحی پیامبران (وحی تشریعی)

ششمین مورد استعمال وحی، وحی پیامبران است که متداول‌ترین وحی در قرآن است که در آن پیامبران - بر اساس رهیافت‌های پیشین – از خداوندپیام و آیینی را دریافت می‌کنند. انزال کتاب آسمانی و فرشته حامل وحی یا رویارویی بدون واسطه الهی از مؤلفه‌های اساسی آن به شمار می‌آید؛ از این‌رو وحی که پیامبر از عالم غیب شریعت و قانونی را دریافت و مأمور تبلیغ آن می‌شود «وحی تشریعی» نام برده می‌شود[۳۳].

اقسام وحی

وحی برای پیامبران با صورت‌های مختلفی ابلاغ و تحقق پیدا می‌‌کند که اینجا اشاره می‌‌شود.

وحی الهامی

اولین صورت وحی از طریق القا و افکندن معنا و پیامی در انسان وارسته است که این قسم از وحی در آیه زیر در زیرمجموعه تکلیم الهی گنجانیده شده است: ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ[۳۴].

آیه شریفه فوق نخست ارتباط خداوند با انسان را از طریق «تکلیم» و کلام بیان می‌کند. روشن است که کلام الهی مغایر با کلام انسان خواهد بود؛ چراکه کلام بشری از مجاری خاص و مادی خارج و تولید می‌‌شود، اما مقصود از کلام و تکلیم الهی انتقال معنی، پیام و حقیقتی از مقام قدسی الهی به انسان است، خود آیه شریفه جزئیات تکلیم الهی و در حقیقت وحی را شرح داده و آن را در سه صورت زیر بیان فرموده است که اولین صورت آن از طریق الهام و افکندن پیام و حقیقتی از سوی خداوند در قلب و دل انسان یا پیامبر انجام می‌‌گیرد. با وجود این چگونگی و جزئیات دقیق آن روشن نیست، ظاهر آن این است که در این وحی فرشته‌ای در بین نیست، بلکه خداوند پیامی را مفاجاةً و دفعتاً به قلب انسان وارسته می‌‌اندازد.

به نظر نگارنده حقیقت وحی الهامی از سنخ خلق ابداعات می‌‌باشد که خداوند معنا و پیامی را در نفس مُلهَم بالفور خلق و حک می‌کند؛ مانند حدس که انسان گاهی معنا و معمایی را که با تلاش ذهنی فراوان نمی‌تواند حل نماید، اما به صورت ناگهانی، جرقه‌ای در ذهنش زده می‌شود و با آن معادله مجهول خود را کشف می‌کند.

این قسم از وحی عام بوده و شامل پیامبر و غیر آن می‌شود که نمونه بارز آن مادر حضرت موسی است که هنگام تولد موسی از جان وی بیم داشت، خداوند بر قلب وی افکند که فرزندش را به دریا اندازد: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ[۳۵].

در روایت از این وحی به «قذف فی القلب» تعبیر شده است که همان افکندن پیامی در قلب است که حاکی از سرعت و خفاء است[۳۶].

وحی بدون واسطه (وحی مباشر و مستقیم)

علامه طباطبایی قرائت جدیدی از «الا وحیا» ارائه می‌‌دهد و معتقد است که این وحی، برعکس دیدگاه مشهور، بالاترین وحی است؛ یعنی در این وحی، بین «موحی»، یعنی خداوند و «موحی الیه»، یعنی پیامبر هیچ واسطه‌ای نیست و پیامبر وحی را مستقیماً از خداوند دریافت می‌کند. إِنَّ المُرَادَ بِهِ التَّكْلِيمُ الخَفِيُّ مِنْ دُونِ أَنْ يَتَوَسَّطَ وَاسِطَةٌ بَيْنَهُ تَعَالَى وَ بَيْنَ النَّبِيِّ أَصْلًا[۳۷].

بنا بر نظریه علامه این سنخ از وحی، وحی متکامل و عالی خواهد بود که اختصاص بر بعضی از پیامبران و در رأس آنها حضرت محمد(ص) خواهد داشت؛ اما وحی از طریق واسطه مانند خواب را علامه از زیرمجموعه قسم دوم، یعنی وحی با حجاب و با واسطه می‌داند.

ابن رشد با اشاره به آیه ﴿فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى[۳۸] حقیقت وحی را انکشاف در نفس پیامبر توصیف می‌کند: فَالوَحْيُ: هُوَ وُقُوعُ ذَلِكَ المَعْنَى فِي نَفْسِ المُوحَى إِلَيْهِ بِغَيْرِ وَاسِطَةِ لَفْظٍ يَخْلُقُهُ، بَلْ بِانْكِشَافِ ذَلِكَ المَعْنَى لَهُ بِفِعْلٍ يَفْعَلُهُ فِي نَفْسِ المُخَاطَبِ، كَمَا قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: ﴿فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى[۳۹].[۴۰]

وحی گفتاری

سومین قسم از وحی از سنخ گفتار و گزاره است که از طریق گفت‌وگو و محاوره انجام می‌گیرد. این قسم از وحی خود به سه قسم دیگر تقسیم می‌شود که اشاره می‌شود:

۱. من وراء حجاب: دومین قسم از وحی در آیه مبارکه[۴۱]، وحی‌ای است که طبق تعبیر آیه شریفه، از پشت حجاب و پرده است که شخص مخاطب آن را حس یا صدای او را می‌شنود، اما نمی‌تواند رو در رو با آن باشد، مثال بارز آن، تکلم خداوند با حضرت موسی بوده است که خداوند خودش با حضرت موسیسخن می‌گفت، البته به این معنا که خودش الفاظ و امواج صوتی را مستقیماً و به اصطلاح روز زنده خلق کرده و حضرت موسی را خطاب قرار می‌داد و حضرت نیز صدا را شنیده، اما گوینده آن را درنمی‌یافت، صدا از همه جوانب می‌آمد اما بیشتر از یک شیء خاص مانند درخت و آتش ظاهر می‌شد. در این وحی واسطه‌ای مانند فرشته در بین نیست، بلکه مخاطب وحی به صورت زنده ندای غیبی الوهی را شنیده و چه بسا سؤال و پاسخی نیز از هر دو ناحیه رد و بدل شود.

از ظواهر برخی آیات چنین استظهار می‌شود که حقیقت وحی یا حداقل بعضی از اقسام وحی از سنخ گزاره و لفظ و به اصطلاح «فعل گفتاری» است که در اینجا می‌‌توان به وحی حضرت موسی[۴۲] و حضرت مریم[۴۳] اشاره کرد.

درباره وحی بر پیامبر اسلام باید گفت آیاتی که دلالت بر تلاوت یا قرائت قرآن از سوی خداوند یا فرشتگان می‌کند، در اثبات نظریه فعل گفتاری بودن وحی، دلالت روشن و شفاف دارند؛ چراکه آن دو وحی را از سنخ تلاوت و قرائت معرفی می‌کند که همان فعل گفتاری است.

علاوه بر آیات با عناوین تلاوت و قرائت، آیات دیگری هستند که صریحاً از القای «قول» به پیامبر خبر می‌دهد؛ مانند: ﴿إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا[۴۴].

خداوند در آیه شریفه صریحاً از القای قول و فعل گفتاری - که طبق تفسیر همه مفسران قرآن است - به پیامبر خبر می‌دهد و از آن برمی‌‌آید که وحی و انزال قرآن بر پیامبر در قالب قول و گفتار بوده است. آیات دیگر نیز وحی ارسالی از فرشته به پیامبر را «قول» و گفتار توصیف می‌کند: ﴿إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ[۴۵]؛ ﴿إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ[۴۶]؛ ﴿إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ[۴۷]؛

۲. شنیدن و مشاهده فرشته در بیداری: قسم دیگر وحی گفتاری، مواجهه با فرشته وحی در بیداری است که شخص صاحب وحی، صورت متمثل فرشته را مشاهده می‌کند؛ مثل تمثل فرشته بر حضرت مریم به صورت انسان. ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا[۴۸]. وحی پیامبر اسلام(ص) گاهی از طریق فوق صورت می‌‌گرفت که خود حضرت بدان اشاره می‌کند: «وَ أَحْيَاناً يَتَمَثَّلُ لِيَ الْمَلَكُ رَجُلًا فَيُكَلِّمُنِي فَأَعِي مَا يَقُولُ»[۴۹].

۳. مشاهده فرشته در رؤیا: قسم دیگر از طریق خواب است که مثال بارز آن حضرت یوسف است[۵۰]. امر به ذبح فرزند حضرت ابراهیم[۵۱] و نیز بشارت فتح مکه برای پیامبر اسلام(ص) از قسم فوق است[۵۲].[۵۳]

موارد استعمال وحی در قرآن

با نگاهی اجمالی به قرآن مجید متوجه می‌شویم که اصطلاح وحی در قرآن با هفتاد مورد استعمال تنها به وحی پیامبران اختصاص ندارد بلکه وحی در موارد دیگر استعمال شده است که اشاره می‌شود.

١. وحی به جمادات: در ابتدای فصل در تعریف لغوی وحی گفته شد که وحی در معانی مختلف مانند: اشاره، الهام، تفهیم و القای نهانی و رمزی استعمال شده است که وجه مشترک آنها اعلام نهانی و سریع به انحای مختلف از قبیل لفظی، کتبی، اشاره‌ای، تکوینی و غریزه‌ای است و لذا وحی از دیدگاه لغوی اختصاصی به انسان یا پیامبر ندارد و عام است. قرآن مجید نیز واژگان و حی را به معنای عام و در جمادات استعمال کرده است:

  1. ﴿وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا[۵۴][۵۵].
  2. ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا... * يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا * بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا[۵۶].

در این دو آیه وحی را خداوند به آسمان و زمین نسبت داده است و به معنای تفهیم و القای نهانی و تکوینی است.

۲. وحی بر حیوانات: در قرآن وحی بر حیوان مانند زنبور عسل نیز استعمال شده است مانند: ﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ[۵۷]. در این آیه وحی به معنای تدبیر و تفهیم غریزی است.

۳. وحی شیاطین و جن: بر وسوسه و القا و تشویق بر گناه شیاطین بر یکدیگر و دوستان خود، وحی اطلاق شده است:

  1. ﴿إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ[۵۸].
  2. ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا[۵۹].

آیه فوق وحی را به معنای سخن سری به بعضی از انسان‌ها و جن‌ها که باطن شیطان دارند نسبت می‌دهد که آنان با این وحی یعنی القائات خود در صدد گمراهی یکدیگر هستند.

۴. وحی بر انسان‌های کامل: یکی از معانی وحی الهام قلبی و افکندن یک پیام از سوی خداوند بر قلب انسان است که انسان ناخودآگاه از این امر قلبی خود تبعیت می‌کند. نمونه کامل آن الهام بر امامان و پیشوایان حق است: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ[۶۰].

در اصطلاح از این وحی بر «وحی تسدیدی و تأییدی» تعبیر می‌شود، مرتبه پایین‌تر از آن به انسان‌های وارسته اما غیر پیشوا مربوط می‌شود. مانند مادر حضرت موسی و حواری که از آن به «الهام نفسی» یاد می‌شود[۶۱]:

  1. ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ[۶۲].
  2. ﴿وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي[۶۳].

اینسخن از وحی شامل حال انسان‌های عادی مخصوصاً عرفا می‌شود که خاتمیت ندارد.

۵. وحی بر ملائکه: سنخ دیگر وحی، وحی و القاء مطلبی از سوی خداوند بر فرشتگان است: ﴿إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ[۶۴].

۶. وحی پیامبران (وحی تشریعی): ششمین مورد استعمال وحی، وحی پیامبران است که متداول‌ترین وحی در قرآن است که در آن پیامبران - بر اساس رهیافت‌های پیشین - از خداوندپیام و آئینی را دریافت می‌کنند. انزال کتاب آسمانی و فرشته حامل وحی یا مواجهه بدون واسطه الهی از مؤلفه‌های اساسی آن به شمار می‌آید. از این رو وحی که پیامبر از عالم غیب شریعت و قانونی را دریافت و مأمور تبلیغ آن می‌شود «وحی تشریعی» نام برده می‌شود[۶۵].

مقدمه

واژه وحی و مشتقات آن ۷۸ مرتبه در قرآن کریم به کار رفته و بیشترین موارد استعمال آن وحی رسالی است که از این تعداد چهل مورد درباره پیامبر اسلام(ص) است.

در قرآن کریم و روایات معصومین به انواع مختلف وحی اشاره شده است. حضرت علی(ع) می‌فرمایند:

" و أما تفسير وحي النبوة و الرسالة..." ﴿إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ [۶۶].
"و أما وحي الإلهام..." ﴿وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ [۶۷].
"و أما وحي الإشارة..." ﴿فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا [۶۸].
"و أما وحي التقدير..." ﴿ وَ أَوْحى‏ فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ قَدَّرَ فِيها أَقْواتَها [۶۹].
"و أما وحي الأمر..." ﴿وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ [۷۰].
"و أما وحي الكذب..." ﴿شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ [۷۱].
"و أما وحي الخبر..." ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ‏ [۷۲].[۷۳]

در قرآن کریم، به معانی گسترده و متعددی درباره لغت وحی برمی‌خوریم که به اهم آنها اشاره می‌‌شود:

  1. شعور تکوینی؛ مانند وحی به زنبور عسل: ﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ[۷۴]؛
  2. حالت منامیه؛ مانند وحی به مادر حضرت موسی: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى[۷۵]؛
  3. وسوسه شیطان؛ مانند وسوسه شیطان به دوستان و پیروان خویش: ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ[۷۶]؛
  4. هدایت تکوینی موجودات؛ مانند اطلاق وحی بر جمادات، مانند زمین: ﴿بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا[۷۷]؛
  5. تعلیم الهی به پیامبران؛ مانند تکلم جهت القای حقایق به پیامبر: ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۷۸] و ﴿فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى[۷۹].[۸۰]

نکته قابل توجه اینکه، معنای وحی در تمام کاربردهای یاد شده با معنای لغوی آن، یعنی پیام سریع و نهانی بی‌ارتباط نیست[۸۱].

کاربردهای وحی در قرآن

توجه به حوزه‌های کاربرد وحی ما را در تلقی درست از وحی کمک می‌کند. در یک تقسیم وحی در انواع زیر به کار رفته است:

  1. وحی به زمین: ﴿يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى‏ لَها[۸۲]. دیدگاه‌های مختلفی در مورد معنا و ماهیت وحی به زمین وجود دارد مانند:
    1. خداوند به زمین الهام کرد؛
    2. خداوند به زمین اجازه داد؛
    3. خداوند به‌سوی زمین فرشته می‌فرستد؛
    4. خداوند به زمین امر کرد.
  2. وحی به آسمان: ﴿وَ أَوْحى‏ في‏ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها[۸۳]. بیشتر مفسران وحی را به معنای خلق و امر را به معنای شأن گرفته‌اند: منظور از "امر" حوادث مربوط به زمین است که به اهل آسمان یعنی فرشتگان ساکن در آن وحی می‌شود تا به زمین برسد[۸۴]. البته باید توجه داشت وحی به معنای خلق به قرینه نیاز دارد و اساسی‌ترین اشکال این است که از سیاق آیات و ضمیر ﴿أَمْرَها استفاده می‌شود، سخن درباره حوادث آسمان است؛ نه زمین؛ بنابراین "وحی" می‌تواند به معنای القاء و "امر" به معنای ایجاد امور تکوینی باشد.
  3. وحی به زنبور عسل: ﴿وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً[۸۵]. از امام باقر(ع) درباره معنای این آیه پرسیده شد فرمود: منظور الهام است.
  4. وحی به فرشتگان: ﴿إِذْ يُوحي‏ رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُم‏[۸۶]. به معنای القاء معنا در نفس به‌ طور پنهانی است.
  5. وحی به شیاطین: ﴿وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِيائِهِم‏‏[۸۷]. به معنای القای وسوسه‌های پنهانی است.
  6. وحی به مادر موسی: ﴿وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏‏‏[۸۸]. وحی در این آیه یا الهام قلبی است و یا خوابی که مادر موسی(س) دید و یا خبر دادن فرشته یا انبیای گذشته به مادر موسی.
  7. وحی به حواریون: ﴿وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا[۸۹]. امام باقر(ع) فرمود: به آنان "حواریون"الهام شده است.
  8. وحی به ائمه(ع): ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ[۹۰]. وحی در این آیه تسدیدی یا تأییدی است؛ بدین معنا که وحی، آنان را تأیید می‌کند.
  9. وحی به معنای اشاره: ﴿فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ[۹۱].
  10. وحی رسالی: از مهم‌ترین اقسام وحی است و منظور از آن، وحی به پیامبران الهی است. یعنی خداوند متعال به طریقی پنهانی، شریعت را به بندگان برگزیده خود القاء می‌کند. از ظاهر آیات استفاده می‌شود، بر همه پیامبران الهی وحی شده است. ﴿إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ[۹۲]. حضرت عیسی بر ایوب، یونس، هارون و سلیمان مقدم داشته شده و "واو" در این آیه دلالت بر ترتیب نمی‌کند، بلکه اشاره می‌کند بر همه پیامبران وحی شده است[۹۳].

معنای اصطلاحی

وحی در اصطلاح مفسران قرآن و دانشمندان علوم قرآنی، عبارت است از: "دانش و هدایتی که خداوند به شیوه‌ای سری و پنهانی و خلاف رسم معمول بشر در هر زمینه‌ای که بخواهد به بندگان برگزیده‌اش ارزانی دارد" و نیز: "کلامی که خداوند به یکی از پیامبرانش فرو می‌فرستد و به آن دلش را نیرو می‌بخشد، و آن پیامبر می‌تواند عین آن را بر زبان آورد یا بنویسد و به مردم ابلاغ کند".

هرگاه وحی به‌طور مطلق و بدون قرینه به کار رود، بر وحی رسالی دلالت دارد. عقل عادی انسان نمی‌تواند جزئیات وحی را درک کرده و از آن تعریفی دقیق ارائه دهد.

مفهوم اصطلاحی وحی، مکالمات و افاضات تشریعی خداوند بر انسان‌های برگزیده است: "وَ قَدْ عَرَفُوهُ شَرْعاً بِأَنَّهُ أَعْلَامِ اللَّهُ تَعَالَى لِنَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِهِ بِحُكْمِ شَرْعِيٍّ وَ نَحْوِهِ... بأنه عرفان یجده من نفسه مع الیقین بأنه من قبل الله بواسطه أو بغیر واسطة"[۹۴]. و برخی وحی را اعلام نمودن شریعت دانسته است[۹۵].

وحی از لوازم نبوت و نوعی تکلیم الهی است که نبوت بر آن توقف دارد: " وَ قَدْ قُرِّرَ الادب الدیني فِي الْإِسْلَامِ أَنَّ لَا يُطَلِّقُ الْوَحْيُ عَلَى غیر مَا عِنْدَ الانبياء وَ الرُّسُلِ مِنْ تكليم الهي"[۹۶].

در مجموع می‌توان گفت: در وحی الهی به پیامبران، همان خصیصه اصلی "آگاهی بخشی رمزی و فوری" وجود دارد[۹۷].

پانویس

  1. «و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.
  2. «بدین‌گونه خداوند پیروزمند فرزانه به سوی تو و کسانی که پیش از تو بوده‌اند وحی می‌کند» سوره شوری، آیه ۳.
  3. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  4. علامه طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۶۱؛ ج۱۴، ص۳۳۴؛ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۷، ص۱۴۹.
  5. «فرمود: نشانه تو آنکه سه شب با داشتن تندرستی با مردم سخن نمی‌توانی گفت * آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستأیید» سوره مریم، آیه ۱۰-۱۱.
  6. «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷.
  7. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۱۰.
  8. «و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم» سوره مائده، آیه ۱۱۱.
  9. رشیدرضا، محمد، المنار، ج۷، ص۲۴۷.
  10. «و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
  11. رشیدرضا، محمد، المنار، ج۸، ص۳۴ و ۷.
  12. «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین! * سپس از (گل) همه میوه‌ها بخور و راه‌های هموار پروردگارت را بپوی! (آنگاه) از شکمش شهدی با رنگ‌های گوناگون برمی‌آید که در آن برای مردم درمانی است، بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره نحل، آیه ۶۸-۶۹.
  13. «آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد و آسمان نزدیک‌تر را به چراغ‌هایی (از ستارگان) آراستیم و نیک آن را نگاه داشتیم؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست» سوره فصلت، آیه ۱۲.
  14. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۰، ص۱۶ – ۱۷.
  15. عبده، محمد، رسالة التوحید، ص۵۷؛ مصباح یزدی، راهنما‌شناسی، فصل اول.
  16. البته در مسیحیت رسمی فعلی، غیر از مفهوم زبانی و معرفتی وحی، معنای دیگری برای آن می‌شود که عبارت از شخص مسیح است. ر.ک: سعیدی روشن، محمد باقر، تحلیل وحی از دیدگاه اسلام و مسیحیت، فصل ۱ و ۲.
  17. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۲۰؛ علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ص۲۹۲.
  18. مفاد تقریر علامه طباطبایی در وحی یا شعور ناشناخته، و نیز دانشمند غربی، رودلف اتو، در امر قدمی این معنا را به خوبی تصریح می‌کند که وحی، نوعی شعور ویژه و ناشناخته و غیر همسنخ با مکاشفات قدسی و مینوی است.
  19. سعیدی روشن، محمد باقر، مقاله «وحی و معرفت وحیانی»، دانشنامه امام علی ج۱، ص۱۲۳.
  20. «و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد» سوره فصلت، آیه ۱۲.
  21. نکته قابل اشاره اینکه تفسیر فوق بنا به عدم تقدیر مضاف «اهل» در سماء است که بعضی احتمال تقدیر دارند) ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۳۶۸).
  22. «هنگامی که زمین از لرزه واپسین خود به لرزه افتد *... * در آن روز مردم، پراکنده (از گورها) باز می‌گردند تا کردارهایشان را به آنان بنمایانند» سوره زلزال، آیه ۱ و ۶.
  23. قدردان قراملکی، محمد حسن، قرآن و علم کلام، ص۳۲۲.
  24. «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.
  25. [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، قرآن و علم کلام، ص۳۲۳.
  26. «و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
  27. «و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۲.
  28. قدردان قراملکی، محمد حسن، قرآن و علم کلام (کتاب)|قرآن و علم کلام، ص۳۲۳.
  29. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک را وحی کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  30. ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷؛ ﴿وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ «و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم» سوره مائده، آیه ۱۱۱؛ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۳۴ و ج۶، ص۲۶۱؛ عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج۷، ص۱۴۹؛ محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۷.
  31. قدردان قراملکی، محمد حسن، قرآن و علم کلام، ص۳۲۳.
  32. «(یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی می‌فرمود که من با شمایم» سوره انفال، آیه ۱۲.
  33. قدردان قراملکی، محمد حسن، قرآن و علم کلام، ص۳۲۴.
  34. «و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند» سوره شوری، آیه ۵۱.
  35. «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن» سوره قصص، آیه ۷؛ ﴿إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى «آن هنگام که به مادرت آنچه (بایست) وحی می‌شد وحی کردیم» سوره طه، آیه ۳۸.
  36. قدردان قراملکی، محمد حسن، قرآن و علم کلام، ص۳۲۴.
  37. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۷۴.
  38. «آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۹.
  39. ابن رشد، الکشف، ص۱۳۲.
  40. قدردان قراملکی، محمد حسن، قرآن و علم کلام، ص۳۲۶.
  41. ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ «و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.
  42. سوره طه، آیه ۱۱ - ۳۶ با تلخیص.
  43. ﴿فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا * فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا «آنگاه درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشاند؛ گفت: کاش پیش از این مرده و از یاد رفته بودم * پس او را از فرو دست وی ندا داد که: غمگین مباش، خداوند از بن (پای) تو جویباری روان کرده است» سوره مریم، آیه ۲۳-۲۴.
  44. «ما سخنی سنگین را به زودی بر تو فرو می‌فرستیم» سوره مزمل، آیه ۵.
  45. «که این (قرآن) بازخوانده فرستاده‌ای گرامی است» سوره حاقه، آیه ۴۰.
  46. «که آن (قرآن) گفتاری جدّی و قاطع است» سوره طارق، آیه ۱۳.
  47. «که این (قرآن) بازخوانده فرستاده‌ای گرامی است» سوره حاقه، آیه ۴۰.
  48. «و ما روح خود را به سوی او فرو فرستادیم که چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت» سوره مریم، آیه ۱۷.
  49. ابن شهر آشوب، المناقب، ج۱، ص۴۳.
  50. ﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ * قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ «(یاد کن) آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند * گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۴-۵.
  51. ﴿وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! * تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۴-۱۰۵.
  52. ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷.
  53. قدردان قراملکی، محمد حسن، قرآن و علم کلام، ص۳۲۶.
  54. «آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد و آسمان نزدیک‌تر را به چراغ‌هایی (از ستارگان) آراستیم و نیک آن را نگاه داشتیم؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست» سوره فصلت، آیه ۱۲.
  55. نکته قابل اشاره این که تفسیر فوق بنا به عدم تقدیر مضاف «اهل» در سماء است که بعضی احتمال تقدیر دارند. ر.ک: المیزان، ج۱۷، ص٣۶٨.
  56. «هنگامی که زمین از لرزه واپسین خود به لرزه افتد... * در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید * زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است» سوره زلزال، آیه ۱و ۴-۵.
  57. «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.
  58. «و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
  59. «و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۱۲.
  60. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  61. ر.ک: المیزان ج۴، ص٣٣۴؛ ج۶، ص٢۶١؛ تفسیر موضوعی، ج۷، ص١۴٩؛ التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۷.
  62. «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷.
  63. «و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم» سوره مائده، آیه ۱۱۱.
  64. «(یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی می‌فرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، (با شمشیر) بر فراز گردن‌ها (شان/ بر سرشان) بزنید و دستشان را کوتاه کنید» سوره انفال، آیه ۱۲.
  65. قدردان قراملکی، محمد حسن، آیین خاتم، ص۱۵۳.
  66. سوره نساء؛ آیه: ۱۶۳.
  67. سوره نحل؛ آیه: ۶۸.
  68. سوره مریم؛ آیه: ۱۱.
  69. سوره فصلت؛ آیه: ۱۲.
  70. سوره مائده؛ آیه: ۱۱۱.
  71. سوره انعام؛ آیه: ۱۱۲.
  72. سوره انبیاء؛ آیه: ۷۳.
  73. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۲۶ و ۲۷.
  74. «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد» سوره نحل، آیه ۶۸.
  75. «و به مادر موسی الهام کردیم» سوره قصص، آیه ۷.
  76. «و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
  77. «زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است» سوره زلزال، آیه ۵.
  78. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  79. «پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد» سوره نجم، آیه ۱۰.
  80. بنگرید به: مصطفی خلیلی، عقل و وحی در اسلام، فصل حقیقت وحی.
  81. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۸۸-۱۸۹.
  82. در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید؛ زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سورۀ زلزال، آیۀ ۴ و ۵.
  83. در هر آسمانی کار آن را وحی کرد؛ سورۀ فصلت، آیه۱۲.
  84. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۳۶۷.
  85. سورۀ نحل، آیه۶۸
  86. سورۀ انفال، آیه۱۲
  87. سورۀ انعام، آیه۱۲۱.
  88. سورۀ قصص، آیه۷.
  89. سورۀ مائده، آیه۱۱۱.
  90. سورۀ انبیاء، آیه۷۳.
  91. سورۀ مریم، آیه۱۱.
  92. سورۀ نساء، آیه۱۶۳.
  93. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۸۰ ـ ۹۰.
  94. شیخ محمد عبده.
  95. سیوطی
  96. علامه طباطبایی
  97. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۳۴-۳۶؛ احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص۲۳-۲۵.