رسول

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

از مجموع آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که رسول، کسی است که کتاب و میزان بر او نازل شده و مأمور به رهبری مردم برای اقامۀ جامعۀ قسط و عدل الهی است. خدای متعال می‌فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۱].

بنا بر آنچه از قرآن و روایات استفاده می‌شود مقصود از کتاب، تعالیم الهی است که بر انبیاء، به وسیلۀ وحی، نازل شده است و مقصود از میزان، مقام امامت است؛ زیرا امام کسی است که شخصیتش از نظر اندیشه و گفتار و رفتار و در همۀ ابعاد فردی و اجتماعی، برترین الگوی جامعۀ بشری و میزان تشخیص حق از باطل و معیار سلامت و استقامت است.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی در ذیل آیۀ: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ[۲] آمده است: «الْمِيزَانُ الْإِمَامُ»[۳].

و در تفسیر "جوامع الجامع" آمده است: "در روایت است که جبرئیل، میزان را فرود آورد و آن را به نوح سپرد و گفت: به قوم خود دستور ده تا از آن استفاده کنند"[۴].

به نظر می‌رسد که مقصود از میزان، همان امامت باشد. در روایت است از امام صادق (ع) که در تفسیر آیۀ وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ[۵] فرمودند: "ماییم (ائمه) آن ترازوی عدل و قسط"[۶].

مرحوم فیض کاشانی در تفسیر ارزشمند الصافی در تفسیر آیۀ وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ[۷] می‌گوید: "میزان هر چیز، معیاری است که اندازه و مقدار آن شیء با آن سنجیده می‌شود. بنابراین، میزان سنجش مردم در روز قیامت آن چیزی است که قدر و منزلت و ارزش انسان بر مبنای عقیده و اخلاق و عملش با آن سنجیده می‌شود لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ[۸]. این میزان سنجش، چیزی جز انبیاء و اوصیاء (ع) نیستند"[۹].

بنا بر آنچه گذشت، رسول کسی است که علاوه بر مقام تبلیغ احکام الهی و تعلیم آداب ربانی، از قوۀ خاصی برخوردار است که همان قوۀ رهبری و امامت الهی است که به وسیلۀ این قوّه، توانایی رهبری مردم را در صراط مستقیم الهی و اقامۀ جامعۀ قسط و عدل یافته است و میزان سنجش حق از باطل در بین جامعۀ بشر خواهد بود.

بر این مطلب که مقام رسالت، متضمن مقام امامت است، علاوه بر آیۀ مذکور از سورۀ حدید که مورد بحث قرار گرفت، آیات دیگری از قرآن کریم نیز دلالت دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌شود.

خدای متعال می‌فرماید: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ[۱۰].

از این آیه استفاده می‌شود که هر رسولی را که خدای فرستاده، مسئولیت رهبری سیاسی و اجتماعی مردم را که همان امامت است، بر عهدۀ او گذاشته است. مقصود از وجوب اطاعت رسول که در این آیه و نیز در آیات دیگری نظیر: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۱]. و نیز: مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ[۱۲].

در این آیه و در آیات دیگر بر وجوب اطاعت رسول تاکید شده است. مقصود از وجوب اطاعت رسول اطاعت او در فرمان‌هایی است که به عنوان امام و رهبر و حاکم صادر می‌کند. چنین است که اطاعت رسول تحقق پیدا می‌کند و اگر وظیفه و برنامۀ رسول، تنها تبلیغ اوامر و فرمان‌های الهی بود، وجهی برای تأکید بر اطاعت رسول در کنار اطاعت خدا وجود نداشت.

در سورۀ شعراء در آیات فراوانی تأکید شده است که پیام رسولان الهی برای مردم چنین بود:فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ[۱۳].

  • و در ضمن همین آیات، از قول یکی از رسولان الهی به نام صالح (ع) آمده است: فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ * وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ * الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ[۱۴].

از این آيات، به روشنی معلوم می‌شود که مقصود از اطاعتی که رسولان، مردم را بدان دعوت می‌کردند اطاعت رسولان به عنوان رهبران سیاسی و زمامداران جامعۀ بشری بوده است؛ قرینۀ روشنی که بر این مطلب دلالت می‌کند همراه بودن امر به اطاعت از رسول، با نهی از اطاعت حاکمان مفسد و تبهکار جامعه است. در حقیقت در این آیات، این مطلب آشکارا بیان شده است که رسولان الهی، مردم را از یکسو به سرپیچی از اطاعت رهبران فاسد و مستکبر فرا می‌خواندند که همان جنبۀ شورشگری و انقلابی دعوت انبیاست و از سوی دیگر، آنان را به اطاعت از حاکمان بر حق جامعه که همان رهبران الهی و رسولان فرستادۀ خدایند، دعوت می‌کردند؛ لذا همیشه دعوت پیامبران، دو جنبه داشته است: نفی حاکمیت مستکبران، و اثبات حاکمیت رهبران الهی.

از آنچه گذشت می‌توان نتیجه گرفت:

  1. مقام رسالت، مقام تلقی کتاب و میزان است.
  2. میزان، اشاره به مقام امامت است که از سوی خدای متعال به همراه کتاب به رسولان الهی عطا شده است.
  3. امامت که در قرآن کریم از آن به میزان تعبیر شده، عبارت است از مسئولیت رهبری انسان‌ها برای برپایی جامعۀ قسط و عدل.
  4. رسالت رسولان الهی در طول تاریخ، نفی حاکمیت مستکبران و برقراری حکومت عدل و قسط الهی بوده است[۱۵].

تفاوت رسول و نبی

قرآن کریم برای اشاره به پیامبران الهی از دو واژۀ «رسول» و «نبی» استفاده می‌کند و حتی برخی از ایشان را با هر دو وصف می‌خواند، اینکه این دو واژه مترادف‌اند یا معنایی متفاوت دارند، نظریات مختلفی بیان شده است. به طور کلی می‌‌توان این نظریات را تحت دو عنوان تغایر و تساوی تقسیم‌بندی نمود[۱۶]:

  1. در این نظریه دو دیدگاه وجود دارد:
    1. برخی معتقدند این دو اصطلاح هیچ فرقی با هم ندارند و استدلال به آیۀ وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ[۱۷]، برای اثبات تفاوت میان آن دو صحیح نیست؛ زیرا تغایر لفظ همیشه حاکی از تفاوت مدلول نیست. قرآن کریم در آیات مختلف، پیامبر اسلام (ص) و دیگر پیامبران (ع) را با عبارات جداگانه یاد می‌کند؛ اما با استناد به این مطلب نمی‌توان گفت پیامبر اسلام از انبیای الهی نیست[۱۸]. طرفداران این نظریه شاهدی برای مدعای خود نیاورده‌اند؛ اما اگر هم در قرآن عناوین مختلفی برای پیامبران دیده می‌‌شود شاید ناظر به شئون متفاوت آنان باشد.
    2. برخی نیز معتقدند تساوی این دو واژه در مصداقشان است؛ ولی در مفهوم، متفاوتند و برای ادعای خود به آیاتی مثل: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ[۱۹]؛ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۲۰]؛ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۲۱]؛ إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا[۲۲]؛ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ[۲۳]، استدلال می‌‌کنند، بدین صورت، آنجا که خدا وظیفۀ پیامبران الهی را تحدید و تعیین می‌‌کند و می‌‌گوید شما جز ابلاغ سخن و پیام، تکلیف دیگری ندارید در همۀ موارد کلمه «رسول» به کار می‌‌برد و لفظ ابلاغ را با لفظ رسول همراه می‌‌سازد؛ بنابراین این آیات و آیاتی که در آنها لفظ نبی و رسول آمده بر این حقیقت دلالت دارند که نبی و رسول (رسولی که از جانب خدا مبعوث گردد) هر یک بر شخص واحدی اطلاق می‌‌شوند و غالباً میان این دو، مگر در موارد اندک تساوی حاکم است، ولی توصیف اشخاص به نبی به خاطر واقعیت «خبرگیری» و خبرداری اوست که بتواند از عالم بالا گزارش دریافت کند و میان او و جهان غیب ارتباطی برقرار شود؛ ولی از آنجا که یک چنین انسان آگاه، مسئولیت ابلاغ پیامی و یا انجام عملی را برعهده دارد از این جهت چنین شخصی را رسول می‌‌نامند و در تمام موارد قرآن، آنجا که لفظ نبی به کار رفته به جهت خبرگیری از غیب بوده و آنجا که لفظ رسول به کار رفته است به جهت ابلاغ پیام و انجام مأموریت الهی است ازاین جهت پیوسته کلمه «وحی» با واژه نبی و نبیّین همراه بوده است چنان که می‌‌فرماید: إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلىَ‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّنَ مِن بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنَا إِلىَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ عِيسىَ‏ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هَرُونَ وَ سُلَيْمَانَ وَ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ زَبُورًا[۲۴] و اگر در مواردی کلمه «وحی» با واژه رسول به کار رفته است به خاطر نکته دیگری است که از این اصل عدول شده است، چنانکه می‌‌فرماید: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ[۲۵]. علت عدول از کلمه «نبی» به «رسول» در این آیه جمله وَمَا أَرْسَلْنَا است و اگر به جای آن کلمه وما أوحینا من قبلک به کار می‌‌برد، حتماً به جای رسول، کلمه نبی را استعمال می‌‌کرد و همچنین در مواردی که شخص طرف وحی را بر انجام کاری و تبلیغ سخنی مأمور می‌‌سازد از کلمه رسول بهره می‌‌گیرد، نه از کلمه نبی و این خود، گواه بر این است که رسول و نبی ناظر به دو گروه و دو صنف از پیامبران نیست، بلکه از نظر قرآن، گروه واحدی است دارای دوحیثیت که از جهتی «نبی» و ازجهت دیگر «رسول» نامیده می‌‌شوند[۲۶].
  2. بیشتر اندیشمندان مسلمان، این دو مفهوم را متفاوت می‌دانند و می‌گویند «رسول» اخص و مصداقی از نبی است به این معنا که هر رسولی نبی است، ولی هر نبی‌ای رسول نیست. گفته شده شیعیان بر این نظر اتفاق دارند و این تفاوت را بیشتر اهل سنت نیز قبول دارند[۲۷]. برخی از مفسران بر این باورند که عبارت مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ[۲۸] گویای تغایر بین این دو واژه است[۲۹]؛ زیرا قرآن کریم کلام خداوند حکیم است و آوردن دو واژۀ کاملاً مترادف در یک جمله خلاف حکمت است. پس بنابر ظاهر آیه این دو واژه به یک معنا نیستند. بنابراین «نبی» و «رسول» دو واژۀ هم‌معنا نیستند[۳۰] و بین آنها در وجوهی تمایز وجود دارد که عبارت‌اند از:
    1. اتمام حجت برای مردم: به گفتۀ برخی رسول برتر از نبی است زیرا نبی مأمور رساندن خبر غیب الهی به مردم است و امور لازم را برای سامان بخشیدن به زندگی دنیوی و اخروی مردم، شامل اصول و فروع دین به مردم ابلاغ می‌کند؛ اما رسول علاوه بر مقام نبوت، دارای یک رسالت ویژه، یعنی اتمام حجت است: رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ[۳۱]؛ لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى[۳۲]. تنها با آمدن رسول حجت بر مردم تمام می‌شود و خداوند حکم نهایی را دربارۀ هلاکت قوم یا ابقای ایشان و برخورداری‌شان از نعمت صادر می‌کند: وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۳۳]. از این آیات و برخی آیات دیگر[۳۴] برمی‌آید که رسول، علاوه بر پیام‌آوری، خصیصۀ اتمام حجت را نیز داراست[۳۵]. بنابراین نبوت و رسالت دو مقام جداگانه‌اند که هریک از آن ‌دو خصوصیاتی دارد. به همین دلیل است که قرآن کریم برخی پیامبران الهی را در یک آیه با هر دو واژه وصف می‌کند[۳۶] و این بدان معناست که آن پیامبر دارای هر دو منصب رسالت و نبوت بوده است و از آنجا که رسول، اخص مصداقی از نبی است، در آیۀ ۵۲ سورۀ حج، قبل از نبی آمده است: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ[۳۷] و اشکالی بر آن وارد نیست[۳۸].
    2. تبلیغ وحی: رسول کسی است که نه تنها از طرف خداوند به او وحی می‌شود، بلکه مأمور به تبلیغ احکام و معارف الهی به مردم نیز هست؛ اما نبی اگرچه وحی را دریافت می‌کند، ولی ممکن است مأمور به تبلیغ آن نباشد[۳۹]، گرچه میان اندیشمندان مسلمان، این وجه تمایز از دیگر وجوه مشهورتر است، شواهدی بر نادرستی آن وجود دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:
      1. نبی که از ریشۀ نبأ و به ‌معنای خبردهنده است، مستلزم مأمور به تبلیغ بودن تمام انبیای الهی است؛
      2. ظاهر بسیاری از آیات قرآن[۴۰] که در آنها واژۀ نبی (به صورت مفرد یا جمع) آمده، گویای آن است که انبیا نیز پیام آوران الهی بوده‌اند؛ چون این آیات از ارسال آنان به سوی مردم سخن می‌گویند[۴۱]: وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ[۴۲]. آزمودن مردم به سختی و رنج در صورتی حکیمانه است که احکام الهی به گوش مردم رسیده باشد و این فقط از طریق فرستادن نبی ممکن است. به همین جهت، آیۀ دیگری از برانگیختن انبیا سخن می‌گوید: كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ[۴۳]. طبق مفاد این آیه، هر نبی‌ای نویدآور و بیم‌دهنده است و نوید و بیم دادن مستلزم مأموریت داشتن برای رساندن پیام الهی است[۴۴] و...[۴۵].
    3. داشتن کتاب، شریعت و معجزه: رسول با داشتن معجزه و کتاب و شریعت از نبی متمایز می‌شود؛ زیرا نبی بدون آنکه معجزه و کتاب داشته باشد، تنها مردم را به شریعت رسول پیش از خود فرا می‌خواند[۴۶]. برای اثبات این نظریه ممکن است به آیۀ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ[۴۷] استدلال شود. اما این آیه مؤید خوبی برای این ادعا نیست و این فرق‌گذاری از چند جهت اشکال دارد زیرا:
      1. از آیۀ بالا نمی‌توان به صورت قطعی نتیجه گرفت که همۀ رسولان کتاب داشته‌اند؛ زیرا آیه می‌فرماید: «با رسولان کتاب فرو فرستادیم» و این با نزول کتاب برای برخی از آنها نیز سازگار است؛ چنان‌که قرآن کریم خطاب به بنی‌اسرائیل می‌فرماید: وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا[۴۸]، حال آنکه فقط برخی از بنی‌اسرائیل پادشاه بودند؛ گذشته از این هرگز نمی‌توان گفت: همۀ رسولان، دارای کتاب بودند و اثبات این مسئله کار دشواری است. این فرق‌گذاری با روایات نیز ناسازگار است. برای نمونه، طبق روایت ابوذر از حضرت محمد (ص) تعداد پیامبران ۱۲۴ هزار بوده است که ۳۱۳ نفر آنان رسول بوده‌اند، و در مجموع ۱۰۴ کتاب آسمانی فرود آمده است؛ طبق این روایت، همۀ رسولان الهی کتاب نداشته‌اند. با توجه به این روایات که آمار کتاب‌های آسمانی را کمتر از آمار رسولان الهی می‌‌داند، چگونه می‌‌توان گفت رسول کسی است که همراه او کتابی باشد[۴۹]؟
      2. به تصریح قرآن کریم انبیا نیز دارای کتاب بوده‌اند: كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ ... وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ[۵۰].
      3. قرآن کریم پیامبرانی را که کتاب و شریعت مستقل نداشته‌اند نیز «رسول» خوانده است از جمله حضرت اسماعیل (ع): كَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۵۱] و حضرت لوط (ع): إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ[۵۲].
      4. از آیات و روایات[۵۳] روشن می‌‌شود تنها پنج تن از پیامبران شریعت داشته‌اند.
      5. بنابر قرآن کریم برخی انبیای الهی نیز که رسول و صاحب شریعت نبوده‌اند، معجزاتی داشته‌اند برای مثال: حضرت صالح برای قوم ثمود شتری از دل کوه بیرون آورد و به آنان فرمود: نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا[۵۴].[۵۵]
    4. رؤیت فرشته: برخی گفته اند: رسول یک اطلاق عام دارد یعنی کسی که با خدا از طریق وحی تشریعی[۵۶] ارتباط دارد و مأمور به تبلیغ است و حجت بر بشر به واسطۀ آنها تمام شده و این نوع اطلاق همۀ فرستادگان از جانب خداوند برای هدایت بشر را شامل می‌‌شود و از این جهت فرقی بین نبی و رسول نیست؛ اما در اطلاق خاص که به گروهی از پیامبران اختصاص دارد بین نبی و رسول تفاوت وجود دارد. به این معنی که طبق روایات[۵۷] گروهی از پیامبران اینگونه بوده‌اند که فرشتۀ وحی را علاوه بر اینکه در عالم رویا مشاهده می‌‌کردند و صدا و سخن او را می‌‌شنیدند، در عالم بیداری نیز او را مشاهده کرده و با او صحبت می‌‌کردند. این عده از انبیاء با این خصوصیت رسول نامیده شدند، در نتیجه تفاوت رسول با نبی در اختلاف طبقات و ویژگی آنهاست[۵۸].

دلایل رسالت

حکمت خداوند اقتضا می‌کند پیامبرانی را از میان انسان‌ها برگزیند تا احکام و معارف الهی را از طریق وحی دریافت کنند و به مردم برسانند. حال با توجه به نامحسوس بودن وحی برای مردم عادی و گواه‌طلبی انسان، پیغمبران و رسولانی که خداوند برای بندگانش فرستاده است باید با دلایل و براهین آشکاری همراه باشند که درستی ادعای آنان را تأیید کند و حجت بر مردم تمام شود و آنان هیچ عذری در نپذیرفتن و اطاعت نکردن از آنها نداشته باشند[۵۹]. برخی از این دلایل عبارت‌اند از:

  1. هماهنگی در اصول: از جمله دلایل نبوت یکی بودن اصول دعوت رسول با اصول دعوت دیگر پیامبران است و از جملۀ این اصول دعوت به آیین توحید است که در منطق پیامبران جلوه‌های فراوانی دارد از جمله:
    1. پرستش خدا: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۶۰]؛ وَ سَْلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَ جَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَانِ ءَالِهَةً يُعْبَدُونَ[۶۱].
    2. دعوت به دین اسلام: جلوۀ دیگر از دعوت پیامبران به وحدت و یگانگی، مبعوث شدن همگی به تبلیغ یک آیین و دعوت به یک دین به نام اسلام است و اگر هم تفاوتی هست، تفاوت در شریعت‌ها و به اصطلاح آبشخورها است و گرنه فیض جاری در مجاری وحی به سوی بندگان، از نظر و اقعیت یکی است. چنان که می‌‌فرماید: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۶۲].
    3. دعوت به ایمان به پیامبران دیگر: یکی دیگر از مظاهر وحدت در دعوت‌های انبیا، دعوت مردم به ایمان به پیامبران دیگر است: لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۶۳].[۶۴]
  2. معجزه: معجزه کاری خارق‌العاده است که با عنایت ویژۀ خداوند، به ‌دست مدعی نبوت، برای اثبات صدق مدعای خویش انجام می‌گیرد و همراه با تحدی (به مبارزه‌طلبیدن)[۶۵] و مطابق با مدعای مدعی نبوت است[۶۶]. مردم از کسانی که ادعای پیامبری می‌کردند، نشانه‌ای خدایی می‌خواستند و در مواقعی که این درخواست آنان برخاسته از حس حقیقت‌جویی بود، انبیا به اذن خداوند نشانه‌ای الهی می‌آوردند. از امام صادق (ع) پرسیده شد: «به چه علت خداوند به پیامبران و شما (امامان) معجزه داده است؟» فرمودند: «تا دلیلی بر راستی مدعای (رسالت الهی) آورندۀ آن باشد. معجزه نشانۀ خداست و خدا آن را به کسی جز پیامبران و حجت‌های خود نمی‌بخشد، تا راستیِ راست‌گو و دروغِ دروغ‌گو آشکار شود»[۶۷].[۶۸] برخی معجزات پیامبران خاص که در قرآن کریم هم به آنها اشاره شده عبارت‌اند از:
    1. معجزات حضرت موسی (ع): وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى قَالَ هِىَ عَصَاىَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيهَا وَ أَهُشُّ بهَا عَلىَ‏ غَنَمِى وَ لىِ فِيهَا مَارِبُ أُخْرَى قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلىَ‏ جَنَاحِكَ تخَرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيرِ سُوءٍ ءَايَةً أُخْرَى لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى[۶۹].
    2. معجزات پیامبر اسلام (ص): از جمله معجزۀ بزرگ پیامبر اکرم (ص) قرآن کریم است و در حالی که ایشان درس ناخوانده بوده و قادر به خواندن و نوشتن نبود. خداوند می‌‌فرماید: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا[۷۰].[۷۱]
  3. بشارت پیامبر پیشین: یکی دیگر از دلایل رسالت، کلام صریح پیامبر قبل بر پیامبر بعد از خود و معرفی شخص او و یا بیان نشانه‌ها و ویژگی‌های اوست تا اینکه راه برای گرایش انسان‌های حقیقت جو به رسولان الهی از هر جهت هموار گردد و در نتیجه هدف بعثت تأمین شود، چنانکه در تاریخ امامان معصوم (ع) این نکته نیز به روشنی دیده می‌‌شود که امام قبل، امام پس از خود را گاهی به صورت خاص و گاهی با بیان نشانه‌های او، معرفی نموده است، قطعاً این روش مورد توجه پیامبران نیز بوده است چنانکه در خصوص پیامبر اسلام برخی آیات قرآنی به صراحت این مطلب را تأیید می‌‌کند هر چند به خاطر تحریف حقایق تاریخی این مطلب در مورد همه پیامبران در دسترس ما نمی‌باشد مسلمانان مدعی آن هستند که حضرت مسیح پیامبر پس از خود را به عنوان فردی به نام «احمد» تعیین کرده است و قرآن این حقیقت را یادآور شده است: وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ[۷۲].[۷۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند‌» سوره حدید، آیه ۲۵.
  2. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم» سوره حدید، آیه ۲۵.
  3. تفسیر القمی، ج۲، ص۳۵۲.
  4. روى أنّ جبرئيل نزل بالميزان فدفعه إلى نوح، قال: مر قومك يزنوا به؛ تفسیر جوامع الجامع، ج۴، ص۲۵۱.
  5. «و ترازوهای دادگری را می‌نهیم» سوره انبیاء، آیه ۴۷.
  6. «نَحنُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ»؛ تفسير الصافی، تفسیر آیۀ وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ، ج۲، ص۱۸۲.
  7. «و سنجش در این روز، حق است» سوره اعراف، آیه ۸.
  8. «تا هر کس برابر با آنچه انجام داده است جزا بیند» سوره جاثیه، آیه ۲۲.
  9. ميزان كل شي‏ء هو المعيار الذي به يعرف قدر ذلك الشي‏ء، فميزان الناس يوم القيامة ما يوزن به قدر كل انسان و قيمته على حسب عقيدته و خلقه و عمله لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ و ليس ذلك إلّا الأنبياء و الأوصياء (ع)...؛ تفسير الصافی، ج۲، ص۱۸۱.
  10. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  11. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  12. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.
  13. «پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره شعراء، آیه ۱۰۸.
  14. «پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید! * و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید * آنان که در زمین فساد بر می‌انگیزند و به (نیکی و) شایستگی روی نمی‌آورند» سوره شعراء، آیه ۱۵۰-۱۵۲.
  15. اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۱۱-۱۸.
  16. ر. ک: اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان سیر تطور و نقد دیدگاه‌ها، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.
  17. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند» سوره حج، آیه ۵۲.
  18. همدانی، قاضی عبدالجبار‌بن‌احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۵۶۷.
  19. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  20. «و آیا جز پیام‌رسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟» سوره نحل، آیه ۳۵.
  21. «پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.
  22. «جز پیام‌رسانی از سوی خداوند و رساندن رسالت‌های او (اختیاری ندارم) و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳.
  23. «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم» سوره صف، آیه ۶.
  24. «ما به تو همان‏گونه وحى فرستاديم كه به نوح و پيامبران پس از وى، و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحى فرستاديم و به داود زبور داديم»؛ سورۀ نساء، آیۀ ۱۶۳.
  25. «و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.
  26. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید ج۳، ج۳، ص ۳۱۷ ـ ۳۲۴.
  27. واتفقت الامامیة علی ان کلّ رسول فهو نبی ولیس کل نبی فهو رسول؛ محمد بن‌ محمد بن‌ نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، مجموعه‌مصنفات: اوائل المقالات، ص۴۵.
  28. سوره حج، آیه ۵۲.
  29. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱؛ زمخشری، محمود‌بن‌عمر، الکشاف عن دقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج۳، ص۱۶۴.
  30. روایات نیز دربارۀ فرق بین رسول و نبی سخن گفته‌اند. اصول کافی بابی به این نام دارد که شامل چهار روایت با سندهای صحیح و مضامین نزدیک به هم است. در حدیث اول این باب از امام صادق (ع) می‌خوانیم: «اَلنَّبِی الذِی یَری فِی مَنامِهِ وَیَسْمَعُ الصَّوتَ وَلا یُعایِنُ المَلَکَ وَالرسُولُ الذِی یَسْمَعُ الصَّوتَ وَیَری فِی المَنامِ وَیُعایِنُ المَلَک»؛ کلینی، محمد‌بن‌یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدث، ص۱۷۶، ح۱.
  31. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  32. «و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.
  33. «و هر امّتی را پیامبری است که چون پیامبرشان بیاید میان آنان به دادگری داوری می‌شود و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره یونس، آیه ۴۷.
  34. مانند: سورۀ مائده، آیۀ۱۹؛ سورۀ یس، آیات۶۰ـ۶۱ و سورۀ اسراء، آیۀ ۱۵.
  35. ر. ک: طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۹ـ ۱۴۲، ۲۱۶.
  36. مانند: سورۀ اعراف، آیۀ۱۵۸؛ سورۀ مریم، آیۀ ۵۱؛ سورۀ مریم، آیۀ ۵۴ و سورۀ حج، آیۀ۵۲.
  37. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه ۵۲.
  38. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۵ ـ ۵۶.
  39. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۳۱؛ مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج۴، ص۹۰؛ علم الیقین، ج۱، ص۳۶۶.
  40. مانند: سوره احزاب، آیه ۴۵؛ سوره حج، آیه ۵۲ و سوره زخرف، آیه ۶.
  41. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱.
  42. «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.
  43. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  44. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۱ ـ ۵۳.
  45. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید ج۳، ج۳، ص ۳۱۲؛ اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان سیر تطور و نقد دیدگاه‌ها، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.
  46. زمخشری، محمود‌بن‌‌عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۶۴؛ رازی، فخرالدین محمدبن‌عمر، تفسیر مفاتیح الغیب، ج۲۳، ص۴۹.
  47. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم» سوره حدید، آیه ۲۵.
  48. «و شما را پادشاه کرد» سوره مائده، آیه ۲۰.
  49. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید ج۳، ج ۳، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.
  50. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  51. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  52. «من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷.
  53. سورۀ احقاف، آیۀ ۳۵ و بحار الانوار، ج۱۱، باب۱، ص۵۶، حدیث ۵۵.
  54. «پیامبر خداوند به آنان گفت: شتر خداوند را با آبشخور آن وانهید» سوره شمس، آیه ۱۳.
  55. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۲ ـ ۵۵.
  56. انسان‌های عادی از طریق حس و تجربه و یا تفکر و استدلال به نتایجی می‌‌رسند ولی هرگاه انسانی از ابزار شناختی بهره گرفت که مربوط به این دو نوع معرفت نیست، بلکه یک نوع آگاهی سوم باشد که از عالم بالا بر نفس او فرود آید و هدف آن، هدایت اجتماع بشری به سوی کمال باشد در این صورت به چنین آگاهی «وحی تشریعی» گفته می‌‌شود در حقیقت، وحی تشریعی از نظر ماهیت وحقیقت با برخی از اقسام پیشین، تفاوت ومباینت ندارد، چیزی که هست در وحی تشریعی مسئله هدایت انسان‌ها به سوی مبدأ و معاد، به عنوان قید لازم اخذ گردیده است؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۱۱۵ـ ۱۱۶.
  57. «عن زرارة قال: سألت أبا جعفر عن قول االله عز وجل: (وکان رسولا نبیا) ما الرسول وما النبی؟ قال: النبی الذی یری فی منامه ویسمع الصوت ولایعاین الملک والرسول الذی یسمع الصوت ویری فی المنام ویعاین الملک»؛ کلینی رازی، محمد‌بن‌یعقوب، الاصول من کافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث، ص۱۷۶، ح۱.
  58. ر. ک: ربانی گلپایگانی، استاد علی، درس‌گفتار«وحی پژوهی و حقیقت نبوت»، جلسۀ ۳۰.
  59. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۴۵ـ۱۴۶.
  60. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  61. «و از پيامبران ما كه پيش از تو فرستاده ‏ايم بپرس، آيا به جاى (خداوند) بخشنده خدايانى را قرار داده‏ايم كه پرستيده شوند»؛ سورۀ زخرف، آیۀ ۴۵.
  62. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  63. «و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آورده‌ایم؛ میان هیچ‌یک از آنان فرق نمی‌نهیم و ما فرما» سوره بقره، آیه ۱۳۶.
  64. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید ج۳، ج ۳، ص ۴۳۲ ـ ۴۳۳.
  65. جوهری گوید: تحدیّت فلاناً، اذا باریته فی فعل ونازعته الغلبة؛ اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۳۱۰.
  66. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۷۰.
  67. «عن ابی بصیر، قال: «قلت لأبی عبد الله (ع): لأی علّة أعطی اللهعزوجل انبیاءَه ورسله وأعطاکم المعجزة؟ فقال: لیکون دلیلاً علی صدق من أتی به، والمعجزة علامة لله لا یعطیها الاّ أنبیائه ورسله وحججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب»؛ فخرالدین محمد‌بن‌عمر رازی، المطالب العالیة، ج۸، ص۲۲ـ۲۳.
  68. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۸۶.
  69. «و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟ گفت: چوبدست من است كه بر آن تكيه مى‏كنم و با آن براى گوسفندانم برگ مى‏ريزم و مرا بدان نيازهايى ديگر است. فرمود: آن را بیفکن، ای موسی! و آن را افکند؛ ناگهان، آن (چوبدست) ماری شد که می‌شتافت. فرمود: آن را بگیر و مترس! ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم. و دست خويش (از گريبان به) زير بازو بر تا بى‏هيچ بيمارى درخشان برآيد به نشانه اى ديگر. تا به تو برخی از نشانه های بزرگ خویش را نشان دهیم» سوره طه، آیه ۱۷ ـ ۲۳
  70. «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد و بی‌گمان ما برای مردم در این قرآن از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم امّا بیشتر مردم جز سر ناسپاسی ندارند» سوره اسراء، آیه ۸۸ ـ ۸۹
  71. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۲۵۷.
  72. «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.
  73. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۴۷ ـ ۱۴۹؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید ج۳، ج ۳، ص ۳۷۶ ـ ۳۷۷.