عدل

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از قسط و عدل)

عدل به‌معنای حد متوسط بین افراط و تفریط و رعایت مساوات، در اصطلاح، دادن حق به صاحب حق و هر چیزی را در جای خود گزاردن است. عدالت از مهم‌ترین و اساسی‌ترین نیازهای انسان محسوب شده و تحقق آن در جامعه از آرمان‌ها و آرزوهای بشریت به حساب می‌آید. عدالت چه به عنوان یک صفت نفسانی و چه به عنوان یک رفتار اجتماعی در قرآن و روایات ستایش شده است. عدالت اجتماعی از نظر اسلام چنان ارزشمند است که قرآن کریم به عنوان هدف بعثت انبیا و انزال کتب و شرایع آسمانی از آن یاد می‌کند. برخی از آثاری که برای عدالت بیان شده عبارت است از: اصلاح جامعه؛ پایداری اجتماع؛ آبادی و برکت؛ پایداری حکومت؛ نشاط قانون.

مقدمه

عدالت از مهم‌ترین و اساسی‌ترین نیازهای انسان محسوب شده و تحقق آن در جامعه از آرمان‌ها و آرزوهای بشریت به حساب می‌آید؛ لذا فرهیختگان هر جامعه این امر را آرمان خود اعلام کرده و در راه تحقق آن جان‌فشانی‌ها کردند. بلکه پیامبران الهی نیز برای تحقق قسط و عدالت برانگیخته شده و مردم را به این اصل اصیل فراخوانده‌اند[۱].[۲]

معناشناسی

معنای لغوی

عدل در لغت نقیض جور[۳] و به معنی حد متوسط بین افراط و تفریط[۴]، رعایت مساوات[۵]، رعایت تناسب کیفر و پاداش با عمل[۶] و حکم به حق[۷] آمده است. همچنین در معنی راه[۸]، فدیه[۹] و معادل غیر هم‌جنس[۱۰] به کار رفته است و چون انسانی را به این صفت توصیف کنند، منظور آن است که قول و قضاوتش پسندیده و پذیرفته است[۱۱].[۱۲]

عدالت نیز در لغت، به معنای استواری و استقامت است؛ چنانکه در برخی کتاب‌های لغوی به همین معنا آمده است. ابن اثیر می‌نویسد: هو الذي لا يَمِيلُ به الهوى فيَجورَ في الحكم؛ انسان عادل کسی است که هوای نفس او را از حق روی‌گردان نمی‌کند و او را در داوری به ستم وا نمی‌دارد[۱۳].[۱۴]

معنای اصطلاحی

عدالت در اصطلاح، دادن حق به صاحب حق و هر چیزی را در جای خود گزاردن است[۱۵] و در مقابلِ واژه ظلم قرار داده شده است. در تحقق عدالت، تمامی استعدادها و استحقاق‌های واقعی باید در نظر گرفته شده و به هر کس، بر حسب کار، استعداد و لیاقت فردی، چیزی اعطا می‌گردد[۱۶].

عدل در آیات قرآن

واژه عدل و مشتقات آن ۲۸ بار، در ۲۴ آیه از ۱۱ سوره قرآن کریم آمده است. این واژه، مصدر یا اسم مصدر است و مشتقات آن در قرآن کریم به صورت: عَدَل (ماضی معلوم)؛ یَعْدِلُونَ، تَعْدِلُ، تَعْدِلُوا، اَعْدِلَ (مضارع معلوم)؛ اِعْدِلُوا (امر معلوم) ذکر شده است. قرآن کریم گویای آن است که حاکمیت قسط و عدل بر نظام عالم، نمایان‌گر توحید و یگانگی خداوند است: ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۱۷].

لزوم تقدم عدالت بر احساسات، از محوری‌ترین پیام‌های ارجمند قرآن کریم است[۱۸]. خداوند مقرر فرموده که عدالت به دست بندگانش تحقق پیدا کند و آنان امانتدار یکدیگر باشند[۱۹].[۲۰]

مصادیق عدالت در قرآن

برخی از مهم‌ترین مصادیق عدالت از نظر قرآن عبارت‌اند از:

  1. عداالت اجتماعی: از نظر آموزه‌های وحیانی قرآنی، از مهم‌ترین ساحات عدالت، عدالت اجتماعی است. هدف از اجرا و اقامه عدالت اجتماعی، رفع تبعیض ها[۲۱] در میان اقشار مختلف مردم و اجتماع است تا هر کسی در محیط اجتماعی سالم و عادلانه بتواند به جایگاه اجتماعی خویش دست یابد و از حقوق اجتماعی بهره مند شود.
  2. عدالت اقتصادی: از دیگر ساحات مهم عدالت، عدالت اقتصادی است. از همین روست که اسلام به عنوان شریعت الهی که مطابق هدایت فطری عقلی است[۲۲]، بر عدالت اقتصادی تأکید دارد و آن را اصلی مهم بر می‌‌شمارد[۲۳].
  3. عدالت در حق دشمنان: از نظر قرآن، عدالت به معنای احقاق حق و اقامه آن است تا هر کسی به سهم و قسط خویش برسد؛ پس فرقی میان دوست و دشمن، خودی و غیر خودی نیست، بلکه می‌‌بایست همگان از این حق الهی برخوردار باشند. از این روست که مؤمنان عدالت را در حق دشمنان اقامه می‌‌کنند و اگر تعدی داشتند به همان میزان با آن مقابله به مثل می‌‌شود. در حقیقت اصل مقابله به مثل در ساختار عدالت برای همگان اقامه می‌‌شود[۲۴].
  4. عدالت در حق زنان: برخی از افراد مردم از نظر جهاتی، ضعیف‌تر هستند و امکان ظلم در حق آنان بیش‌تر است. از جمله اینها می‌‌توان به زنان اشاره کرد. بر این اساس مراعات حقوق زنان و عدالت در حق ایشان از دستورهای خاص الهی به مؤمنان است[۲۵].
  5. عدالت در جنگ: از نظر قرآن، عدالت حتی در میدان جنگ با دشمنان لازم است و مسلمانان موظف به رعایت عدالت هستند[۲۶].
  6. عدالت در سخن: از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، در اظهار نظرها و سخن گفتن باید مراعات عدالت شود[۲۷] و عدالت خواهان و اقامه کنندگان عدالت کسانی هستند در مورد خویشان خویش نیز عدالت را در گفتار مراعات می‌‌کنند و به نفع آنان و به ضرر دیگران سخنی نمی‌گویند[۲۸].

اهمیت عدالت

عدالت از اوصاف فعل حق تعالی[۲۹] و معیار و رکن آفرینش است که با نبود آن، هستی جهان به نابودی و نیستی روی خواهد گذاشت[۳۰]. بنابراین عدالت، محور عالم است و باید بر همه هستی، حاکمیت و سیطره داشته باشد که مجموعه انسان‌ها از جمله آن محسوب می‌شود.

امیرمؤمنان(ع) اهمیت عدالت را ضمن بیان‌هایی شیوا و جامع این‌گونه تبیین فرموده است: عدالت مایه زندگی است[۳۱]. عدالت ملاک عالم و انتظام بخش احوال آن و جور، مایه هلاکت و ویرانی است[۳۲].[۳۳]

ضرورت عدل

لزوم اجرای عدالت

«عدالت» محور عالم هستی و خواسته فطرت انسان‌هایِ آزاده است و در مکتب اسلام، به عنوان اصلی که می‌تواند مشکلات اجتماعی بشر را حل کرده، سیر تکامل جامعه را هموار سازد، اساس سلامت رفتارهای فردی و اجتماعی و مقدم بر سایر اصول اخلاقی تلقی شده است. از این رو در منابع دینی به عدالت‌ورزی و گسترش دادگری اهمیت بسیاری داده شده و برای حاکمیت دادن به آن تأکیدها و سفارش‌های فراوانی نقل شده است؛ به ویژه در مورد حاکمان اسلامی که به عنوان هدایتگران و سکان‌داران جامعه، نقش مؤثری در احیای این مهم می‌توانند داشته باشند.

در آیات بسیاری، به عدالت‌ورزی و دادگری امر شده است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ[۳۴]. در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ[۳۵].[۳۶]

گستره عدل

اصل عدالت یک اصل عقلایی و فرادینی است که ارزش ذاتی داشته و عمومیت دارد، یعنی هیچ شرط و محدودیت زمانی و مکانی ندارد[۳۷]. گسترۀ عدالت، چنان است که همه‌کس و همه‌چیز را دربر می‌گیرد و آباد می‌سازد[۳۸].

عدل در وسیع‌ترین مفهوم، شامل: «حقوق خدا بر انسان»، «حقوق انسان بر انسان»، «حق انسان بر خودش» و حتی «حق اعضا و جوارح انسان بر او» هم می‌شود؛ در واقع مفهوم عدل، تقریباً برابر با همه ارزش‌های مثبت است[۳۹]، همچنان که نقطه مقابل آن، ظلم به معنای کار بیجا و تعدی، همه رذایل را شامل می‌شود[۴۰].[۴۱] عدالت هم از صفات خداوند است، هم در شاهد و قاضی و امام، شرط است، هم در پیشوا و رهبر باید باشد، تا بتواند قسط و عدالت را در جامعه تحقّق بخشد[۴۲].[۴۳] امام علی (ع) عدالت‌خواهی را از هر کار نیک و هر تلاش در راه خدا، برتر و والاتر می‌داند. در آموزه‌های آن حضرت، عدالت، محکم‌ترین بنیاد و مایۀ سلامت و بهروزی مردمان است و هیچ چیز به اندازه عدالت و عدالت‌خواهی ارزش و قیمت ندارد[۴۴]. بر همین اساس عدالت در اندیشۀ سیاسی اسلام و شیوۀ حکومت، نیز جایگاه مهمّی دارد[۴۵]، چنانچه فلسفه بعثت پیامبران (ص) برپایی قسط و عدل بوده است[۴۶].

اقسام عدل

عدل را می‌توان از یک منظر به دو قسم تقسیم کرد: عدل الهی و عدل بشری.

  1. عدل الهی: عدل یکی از صفات خداوند متعال و از مهم‌ترین اهداف بعثت انبیاء است ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ [۴۷]. اهمیت عدل در دین مبین اسلام به قدری است که یکی از اصول پنج‌گانه مذهب تشیع را تشکیل می‌دهد. بی‌تردید خدا عادل است و جهان آفرینش، مظهر تام عدل الهی است: ﴿خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ[۴۸] و پیامبر(ص) می‌فرماید: «بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ»[۴۹].
  2. عدل بشری: در این نوع از عدل، محور، انسان عادل است و رعایت عدل از سوی او در دو جایگاه فردی (نسبت به خود) و اجتماعی (نسبت به دیگران) مطرح می‌شود[۵۰]. مراد از عدل فردی، تلاش فرد در جهت ایجاد توازن و اعتدال درونی است. در روایات اسلامی از این نوع از عدل، به عنوان بزرگ‌ترین عدل نام برده‌اند: «غَايَةُ الْعَدْلِ أَنْ يَعْدِلَ الْمَرْءُ فِي نَفْسِهِ»[۵۱] (نهایت عدل آن است که آدمی عدل را در وجود خود برقرار سازد). وجود چنین توازن درونی، مقدمه و لازمه برقراری عدل در سطحی وسیع‌تر یعنی اجتماع می‌باشد[۵۲].

ابعاد مختلف عدالت

  1. عدالت در توزیع ثروت و درآمد: همه نعمت‌ها و ثروت‌ها برای عموم انسان‌ها آفریده شده است و کسی حق انحصار آنها را ندارد؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ[۵۳]. برخورداری از ثروت و درآمد و بهره‌مندی از نعمت‌های الهی به میزان شایستگی، از حقوق مسلّم افراد جامعه است؛ اما عواملی از قبیل احتکار، رباخواری، استفاده از شرایط ویژه اقتصادی برای تصاحب اموال دیگران، غصب، سرقت و ملاحظات و تبعیض‌ها در اعطای امتیازات، باعث پیدایش بسیاری از نابرابری‌های اقتصادی در جامعه خواهد بود که حکومت اسلامی موظف است زمینه‌های چنین بی‌عدالتی‌ها را ـ که از عوامل مؤثر در فقر و محرومیت جامعه است ـ از بین برده و در ایجاد محیطِ سالم اقتصادی بکوشد.
  2. عدالت قضایی: خداوند خطاب به حضرت داوود(ع) می‌فرمایند: ای داوود! ما تو را در روی زمین مقام خلافت دادیم، تا میان خلق خدا به حق حکم کنی و هرگز هوای نفس را پیروی نکنی که تو را از راه خدا گمراه سازد و آنان که از راه خدا گمراه شوند، چون روز حسابقیامت) را فراموش کرده‌اند، به عذاب سخت معذّب خواهند شد[۵۴]. یعنی حال که این موهبت بزرگ (حکومت الهی) به تو ارزانی شده است، وظیفه داری که در میان مردم به حق حکم کرده و هرگز از هوای نفس پیروی نکنی و این، بیانگر اهمیتِ عدالت، در قضاوت و دادرسی است. منظور از تحقق بخشیدن به عدالت قضایی و دادرسی این است که:
    1. اولاً، همه افراد جامعه امکان دسترسی به محکمه عدل را داشته باشند و چنین نباشد که در کشور اسلامی مناطق دور دست از وجود محکمه قضایی محروم باشند و مردم محاکم خود را نتوانند حل کنند.
    2. ثانیاً، روند قضاوت و دادرسی بین طرفین دعوا، یکسان و به عدالت باشد و از هرگونه ملاحظات تبعیض‌آمیز پرهیز شود.
    3. ثالثاً، در صدور حکم، جانب عدالت و رضایت الهی مراعات شود و مجرم آن‌گونه که مستحق است، مجازات شود.
  3. عدالت در اعطای آزادی: اندیشه آزادی‌های انسانی از دیرباز در ذهن بشر وجود داشته است، به طوری که آن را آرمانی برای خود تصور کرده و هم چون گوهری عزیز، هیچ گاه از آن چشم نپوشیده است؛ حتی پذیرش قوانین و متعهد شدن در برابر مقرراتِ جاری نیز برای این بوده که آزادی به مخاطره نیفتد. علاوه بر اینکه انسان‌ها خواهان چنین آزادی‌اند، تساوی و برابری در برخورداری از آزادی نیز مطلوب آنان بوده و تبعیض در اعطای آن، برای عموم انسان‌ها امری ناپذیرفتنی و منفور بوده است. به طور اساسی، بیشتر خیزش‌ها و انقلاب‌ها در اعتراض به بی‌عدالتی و نابرابری در آزادی بوده که به نوعی انسان‌ها را در برخورداری از استعدادها و توانایی‌های طبیعی و خدادادی‌شان محدود و محروم ساخته است.
  4. عدالت در تعامل با اقوام و قبایل: افراد هر جامعه غالباً از اقوام و نژادهای مختلفی تشکیل یافته‌اند که هرکدام به آداب و فرهنگ خاص خود احترام گذاشته و از آن تبعیت می‌کنند. اگر در جامعه نژاد و قومی خاص بر سایر اقوام و نژادها ترجیح داده شود، منشأ بروز مشکلات و تعارض‌های زیادی خواهد گردید. اسلام، همه مردم را از جهت قومی و نژادی برابر و مساوی دانسته و تنها ملاک برتر بودن را میزان کمالات و قرب به مبدأ هستی قرار داده است[۵۵].
  5. عدالت در اخذ مالیات: در زمان خلافت امیرمؤمنان(ع) عمده‌ترین منابع تأمین بیت المال، وجوهی بود که به عنوان زکات از مردم گرفته می‌شد و نیز اموالی که به صورت خراج از اهل ذمه و معاهدان با دولت اسلامی دریافت می‌گردید. علاوه بر موارد فوق، ظاهراً وجوهی به صورت مالیات نیز از مردم اخذ می‌شد[۵۶]. اگر نظام مالیاتی کشور اصلاح شود و مالیات‌دهندگان رفتارهای اصولی و عادلانه دولت را در این زمینه احساس کنند، به طور قطع، اشتیاق و دل‌گرمی خود را در پرداخت وجوه مالیاتی ابراز خواهند کرد؛ زیرا از طرفی تلاش صادقانه دولت در تخصیص بهینه اموال جهت عمران و پیشرفت کشور، آنها را مطمئن می‌سازد که اموالشان به منافع آنان هزینه می‌شود و از سوی دیگر، رفتارهای عادلانه در گرفتن مالیات، آنها را از همدلی و همکاری دولتمردان آگاه می‌سازد[۵۷].

مراتب عدالت

عدالت دارای مراتب فراوانی است که همه آنها قابل شمارش نیست، ولی مهم‌ترین مراتبی که بر اثر ضعف و شدت این نهاد نفسانی پدید می‌آید، پنج مرتبه است.

  1. رهایی از ظلم: اولین مرتبه عدالت آن است که انسان از رفتارهای ظالمانه دست بردارد و به حقوق مردمان و احکام الهی توجه پیدا کند.
  2. مراعات گزینشی احکام و حقوق: در این مرتبه انسان نه تنها از رفتارهای ظالمانه دست برداشته، بلکه پاره‌ای از رفتارهایش نیز بر سیاق عدالت است، علاوه بر آنکه به احکام و حقوق توجه پیدا کرده برخی از آنها را نیز مراعات می‌کند.
  3. رعایت حدود واجب شرعی: در این مرتبه انسان موفق می‌شود حقوق سایر انسان‌ها را ادا کند و واجبات و محرمات شرعی را نیز به طور کامل مراعات نماید. انسان در این مرتبه مراقب است که هیچ واجبی را ترک نکند و هیچ حرامی را مرتکب نشود.
  4. رعایت مستحبات: احکام الهی دارای دو مرتبه واجب و مستحب است. مراعات واجبات چنان‌که از نامشان پیداست مهم و ضروری است؛ ولی مراعات مستحبات ارزشمند و ارزش‌آفرین است.
  5. عدالت همه‌جانبه: آخرین مرتبۀ عدالت عبارت از آن است که انسان در تمام مراتب وجود خویش به اعتدال می‌رسد؛ از جمله در زمینه صفات نفسانی هیچ صفتی خارج از اعتدال در وجود او یافت نمی‌شود، در مقام عمل هیچ گفتار و کرداری بر خلاف میزان عقل و شرع ـ نه در مرتبه واجبات و محرمات و نه در مرتبه مستحبات و مکروهات ـ از او صادر نمی‌شود. در مقام فکر و اندیشه از هر فکری جز کسب رضای حضرت حق و رسیدن به مقام قرب او تهی می‌شود و در مقام قلب و روح از هر تعلقی جز وابستگی به ذات اقدس الهی آزاد می‌شود. این مرتبه از عدالت مخصوص اولیا و پیامبران الهی است[۵۸].

مبانی عدالت

عدالت بر چهار پایه استوار است: فطرت، عقل، دین و ایمان.

  1. فطرت: انسان به گونه‌ای آفریده شده که اگر به حال خود رها شود، به جانب خوبی‌ها و فضایل می‌رود. عدالت چه به معنی عام و چه به معنی خاص، از زیباترین پدیده‌های جهان است؛ بنابراین طبیعی است که انسان به طور فطری و ذاتی به عدالت گرایش داشته باشد.
  2. عقل: عقل در وجود انسان نام دو نیرو است: عقل عملی و عقل نظری؛ عقل عملی خود همپایه عدالت است، ولی عقل نظری نیرویی است که خیر و شر و نیکی و بدی را باز می‌شناسد و حق و باطل را تشخیص می‌دهد. عقل در وجود آدمی همانند چراغی است که در وسط اتاق نهاده می‌شود. بر این اساس، عقل با درک ارزش و جایگاه عدالت، یکی از مبانی گرایش انسان به عدالت است.
  3. دین: اجرای عدالت در نفس و جامعه انسانی به دو چیز منوط است: نخست آشنایی با فضایل و رذایل و خوبی و بدی و دیگر توانایی درمان رذیلت و ترک بدی از یک سو و کسب فضیلت و انجام خوبی از سوی دیگر. بدون شک انسان به وسیله عقل خود بسیاری از صفات نیک و بد و کارهای زشت و زیبا را می‌شناسد و در کسب خوبی و مبارزه با بدی‌ها نیز ناتوان نیست؛ ولی با این حال همه خوبی‌ها را نمی‌شناسد و از همه بدی‌ها با خبر نیست و در میدان کسب و مبارزه، محتاج انگیزه‌ای قوی، برنامه‌ای حساب شده و حمایت دستی برتر است. دین می‌تواند همه این نیازها را پاسخ دهد.
  4. ایمان: رابطه ایمان و عدالت یک رابطه مستقیم است، هر چه ایمان محکم‌تر باشد، رفتار انسان عادلانه‌تر است. هیچ‌کس بدون برخورداری از ایمان به خدا و معاد، نمی‌تواند به معنی دقیق عادل باشد. ممکن است کسی تحت تأثیر عواطف انسانی یا عواملی دیگر در پاره‌ای از امور عادلانه رفتار کند، اما اجرای عدالت کامل محتاج به ایمان است[۵۹].

ارزش و جایگاه عدالت

عدالت چه به عنوان یک صفت نفسانی و چه به عنوان یک رفتار اجتماعی در قرآن و روایات ستایش شده است. عدالت اجتماعی از نظر اسلام چنان ارزشمند است که قرآن کریم به عنوان هدف بعثت انبیا و انزال کتب و شرایع آسمانی از آن یاد می‌کند: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۶۰]. به همین دلیل خداوند متعال خود به عدالت فرمان داده، می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ[۶۱].

امیرالمؤمنین(ع) عدالت را ستون جامعه انسانی و مایه پیشرفت و سرافرازی اسلام شمرده می‌فرماید: خداوند پاک عدالت را مایه استواری مردمان، پاکی از ستم‌ها و گناهان و سرافرازی اسلام قرار داده است[۶۲]. امام صادق(ع) می‌فرماید: عدالت از عسل شیرین‌تر از کره نرم‌تر و از مشک خوش‌بوتر است[۶۳].[۶۴]

آثار و نتایج عدالت

عدالت در زندگی دنیوی و اخروی و فردی و اجتماعی انسان آثار و نتایج فراوانی دارد. برخی از این آثار عبارت‌اند از:

  1. آثار فردی عدالت: درباره آثار فردی عدالت به مواردی می‌توان اشاره کرد مانند: بالارفتن منزلت اجتماعی[۶۵]؛ رسیدن به حکومت و برخورداری از رحمت خدا[۶۶].
  2. آثار اجتماعی عدالت: بیشتر آثار عدالت، آثاری است که در جامعه انسانی ظهور می‌کند و همه آحاد جامعه از آن بهره‌مند می‌شوند:
    1. اصلاح جامعه: یکی از ثمرات عدالت در جامعه این است که مفاسد فردی و اجتماعی درمان می‌شوند. با اجرای عدالت، هرکس به حق خود نائل و راه پیشرفت و ترقی به طور یکسان به روی همه باز می‌شود و زندگی مردم سامان می‌یابد و زمینه رشد فضایل اخلاقی فراهم می‌آید و جز انسان‌های بیمار که در قیاس با توده مردمان به حساب نمی‌آیند، کسی به سمت نقض قانون نمی‌رود.
    2. پایداری اجتماع: اجتماعات انسانی محصول نیاز انسان‌ها به یکدیگر است؛ به همین دلیل یک جامعه تا زمانی دوام می‌آورد که در آن، منافع متقابل آحاد انسان‌ها تأمین و شرایط زندگی سالم انسانی فراهم شود و این مهم تنها در سایه عدالت صورت می‌گیرد، بنابراین، بقا و دوام جامعه بشری به اجرای عدالت منوط است.
    3. آبادی و برکت: خداوند متعال به عنوان یک سنت مقرر فرموده است که اگر در دیاری عدالت جاری شود برکات زمین و آسمان را به مردم آن دیار ارزانی کند[۶۷].
    4. پایداری حکومت: رسیدن به قدرت و دولت، یکی از آثار عدالت است[۶۸]. علاوه بر این بقای قدرت و حکومت نیز به اجرای عدالت منوط است[۶۹].
    5. نشاط قانون: یکی از آثار عدالت، نشاط و جریان قانون است. در جوامعی که عدالت حاکم نیست، قانون، اسمی بی‌مسمی و عنوانی بی‌معنون و در حقیقت بازیچه‌ای است که حاکمان ظالم برای توجیه مظالم و تأمین منافع خود به آن استناد می‌کنند، ولی در جوامع عدالت‌مدار، همان‌طور که برای تأمین منافع قدرتمندان به قانون استناد می‌شود، برای گرفتن حق مظلومان و توده‌های مردم از ایشان نیز قانون حکومت می‌کند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «الْعَدْلُ حَيَاةُ الْأَحْكَامِ»[۷۰]؛ عدالت، موجب زندگی احکام است[۷۱].

دستاوردهای اجرای عدالت

  1. دستاوردهای سیاسی: آنچه به عنوان برآیند سیاسی اجرای عدالت حائز اهمیت است، می‌توان به چند نکته اشاره کرد:
    1. ایجاد امنیت: بی‌شک مهم‌ترین ثمره اجرای عدالت، امنیت سیاسی است. البته امنیت فرهنگی، اقتصادی، روانی و اجتماعی نیز در فضای امنیت سیاسی پدید خواهد آمد.
    2. شکست دشمن: دشمن در هر شرایطی منتظر فرصت است تا روزنه‌ای بیابد و ضربه‌اش را بزند. تحقق عدالت تمام روزنه‌های نفوذ دشمن را می‌بندد و اجازه ورود به حریم خصوصی یک ملت متحد، منسجم و یکپارچه را به او نمی‌دهد.
    3. اجرای احکام و حدود شرعی: در بیانی از مولای متقیان آمده است: «و حدود ضایع مانده‌ات اجرا گردد...» [۷۲].
  2. دستاوردهای فرهنگی اجتماعی: تحقق عدالت علاوه بر بُعد سیاسی، در فرهنگ و اجتماع مردم نیز تاثیرگذار است، از جمله تأثیرهای اجتماعی می‌توان به خشنودی مردم از اجرای عدالت اشاره نمود و از نظر فرهنگی باعث پیدایش پیوند میان اقشار جامعه می‌گردد، اما از بعد اجتماعی و فرهنگی سبب بردباری و استواری مردم در مقابل سختی‌ها می‌شود.
    1. خشنودی مردم: در نامه امام علی(ع) به مالک اشتر چند نمونه از تأکید حضرت بر رضایت‌مندی مردم وجود دارد؛ از جمله «باید از کارها آن را بیشتر دوست بداری که نه از حق بگذرد و نه فرو ماند و عدالت را فراگیرتر بود و رعیت را دلپذیرتر». سپس علت راضی داشتن مردم را چنین بیان می‌دارند: «ناخشنودی همگان خشنودی نزدیکان را بی‌اثر گرداند و خشم نزدیکان خشنودی همگان را زیانی نرساند و به هنگام فراخی زندگانی، سنگینی بار نزدیکان بر والی از همه افراد رعیت بیش‌تر است و در روز گرفتاری یاری آنان از همه کمتر... همانا آنانکه دین را پشتیبان‌اند و موجب انبوهی مسلمانان و آماده پیکار با دشمنان، عامه مردمان‌اند. پس گرایش تو به آنان باشد و میلت به سوی ایشان...»[۷۳].
    2. ایجاد پیوند میان انسان‌ها: عدالت رشته‌ای است که قلب‌ها را به هم گره می‌زند و زنجیرهای عاطفی ارتباط را به هم می‌دوزد؛ چراکه با وجود عدالت، مردم احساس می‌کنند بین آنها تبعیض وجود ندارد و همه به یک چشم دیده می‌شوند.
    3. استواری و بردباری: عدالت، زمینه‌های بردباری را برای شخص محکم‌تر می‌کند و او را به ثبات حقیقی شخصیت می‌رساند.
  3. دستاوردهای اقتصادی: اگر عدالت به درستی اجرایی شود آثار اقتصادی بزرگی برای مردم به وجود خواهد آمد، از جمله این دستاوردهای اقتصادی می‌توان به توسعه و رفاه مردم، اصلاح و آبادانی شهرها و در آخر کمک به ستمدیدگان اشاره کرد[۷۴].

شرایط تحقق عدالت

از مهم‌ترین شرایط عدالت‌ورزی هر انسانی به ویژه زمامدار، این است که نخست در اصلاح و تربیت خویش بکوشد و ملکه عدالت را بر وجود خود حاکم کند؛ زیرا کسی که خود را اصلاح نکرده و عدالت را در وجود خود ظاهر ننموده باشد، قابلیت اصلاح دیگران و اجرای عدالت را نخواهد داشت.

علاوه بر اصلاح نفس و خودسازی، لازم است حاکم بر اموری چند ملازمت کند، تا بتواند با عدالت‌ورزی خود به عنوان بهترین و باارزش‌ترین سلوک، الگوی دیگران شود و عدالت را در جامعه حاکمیت بخشد، این امور عبارت‌اند از:

  1. در همه حال به ذات پاک خداوند توکل کرده و به فضل و رحمت بی‌نهایت او متوسل شود و از درگاهش توفیق انجام دادن هر امر مهمی را بر وجه صواب مسئلت نماید[۷۵]؛
  2. در همه حال پاسدار احکام شریعت اسلام بوده و در ترویج و اجرای آن اهتمام ورزد[۷۶]؛
  3. زمینه هرگونه ظلم و ستم را در جامعه از بین ببرد و خود نیز به اندازه‌ای از ظلم و ستم بپرهیزد که حتی در حق دشمن نیز آن را روا ندارد؛
  4. در موقع گماشتن افراد، انصاف و مروت آنها را بررسی کند و بر کیفیت رفتار کارگزارانِ خود با مردم، نظارت داشته باشد[۷۷]؛
  5. با همه مردم در قبال قانون و حکمِ حق یکسان رفتار کند.
  6. آن‌چه را که در گفتار از عدالت پیشگی بیان می‌دارد، در عمل نیز به اجرا درآورد.
  7. در برابر ملت از خود نرمش و انعطاف نشان دهد؛ امیرمؤمنان(ع) در این باره سفارش‌های متعددی به کارگزاران خود می‌کنند. در یکی از این موارد فرمودند: در برابر مردم فروتن باش و با آنان نرم‌خویی و انعطاف‌پذیری پیشه کن و در برخورد با آنان گشاده‌رو باش[۷۸].
  8. اعمال و رفتار خواص و اطرافیان را که می‌توانند تهدیدی علیه عدالت اجتماعی باشند، نظارت و کنترل کند[۷۹].

در پرتو تحقق این شرایط، روحیه حق‌گرایی و خدامحوری حاکمان و مدیران تقویت و عدل و داد در جای جای کشور اسلامی سایه‌گستر خواهد شد[۸۰].

موانع دستیابی به عدالت

مهم‌ترین مانع بر سر راه دستیابی و اجرای عدالت، پیروی از تمایلات نفسانی است. ما برخی از تمایلاتی را که انسان را از مراعات عدالت باز می‌دارد و به ظلم منتهی می‌شود، نام می‌بریم:

  1. سودجویی: اجرای عدالت، در نهایت به نفع همگان است و حتی آنکه با اجرای عدالت، به ظاهر چیزی را از دست می‌دهد، از عدالت بهره‌مند می‌شود. در مقابل، ظلم و ستم به زیان همه انسان‌هاست و حتی آنکه از راه ستم سودی می‌برد، به عنوان یک انسان از ستم زیان می‌بیند. با این حال، انسان ظاهربین که چشمش به سود حاضری دوخته شده، فکر می‌کند در یک رابطه ناعادلانه سودی به دست می‌آورد، به همین دلیل از اجرای عدالت سر باز می‌زند.
  2. جانبداری: انسان همیشه از کسانی که به آنها تمایلی دارد، جانبداری می‌کند. این تمایل از علل گوناگونی ناشی می‌شود که رابطه خویشاوندی، از مهم‌ترین آنهاست.
  3. ترس و طمع: از موانع عدالت ترس از قدرتمندان و طمع به ثروت ثروتمندان است.
  4. مصلحت‌اندیشی خودسرانه: یکی دیگر از موانع عدالت مصلحت‌اندیشی‌های فرادینی است. بدون شک خداوند متعال در تشریع احکام دینی مصلحت همه انسان‌ها را در نظر داشته و در صورتی که همه بر میزان احکام شرعی عمل کنند به بالاترین درجه ممکن مصلحت دست می‌یابند؛ با این حال برخی انسان‌های ناآگاه به ذوق و سلیقه و با آگاهی محدود خود به بهانه مراعات مصلحت بر خلاف احکام شرع عمل می‌کنند.
  5. انتقام‌جویی: قرآن کریم به ما رخصت داده است تا در صورتی که از کسی ستم دیدیم، حق خود را به همان میزان استیفا کنیم[۸۱]؛ بنابراین انتقام نابرابر از نظر قرآن مجاز نیست؛ ولی گاهی انسان چون بر حریف دست می‌یابد و راهی برای انتقام پیدا می‌کند، به حق خود قانع نیست و از سر بغض و کینه یا عوامل دیگر کمر به نابودی او می‌بندد. در چنین فضایی است که اگر بنا باشد بر مطلبی گواهی دهد که به او مربوط می‌شود، بدون توجه به عدالت، چنان گواهی می‌دهد که او را زیان‌بار کند، بنابراین انتقام‌جویی یکی از موانع عدالت است.
  6. بی‌تابی: اجرای عدالت در آنجا که برای انسان نفعی ظاهری و ملموس ندارد، مشکل و نیازمند پایمردی و استواری است. از این میدان فقط مردان آزموده سربلند خارج می‌شوند. مشکل‌تر از این مقام، مقامی است که علاوه بر این امر قضاوت به دست خود انسان باشد[۸۲].

نشانه‌های عدالت

برخی از نشانه‌هایی که در روایات برای عدالت آمده عبارت‌اند از:

  1. رفتار منصفانه: آشکارترین نشانه عدالت رفتار منصفانه با مردم است. رسول خدا(ص) فرمود: «عادل‌ترین مردمان کسی است که برای مردم همان را بپسندد که برای خویش میپسندد و آنچه را برای خود نمی‌پسندد برای ایشان هم نپسندد»[۸۳].
  2. خودداری از گناه: یکی از نشانه‌های عدالت آن است که انسان از هر گناهی خودداری کند. امام صادق(ع) در توصیف عادل می‌فرماید: «عادل کسی است که چشم از حرام خدا ببندد، زبان از گناهان بدارد و دست از ستم بر دارد»[۸۴].
  3. یکرنگی: از نشانه‌های عدالت، یکرنگی در گفتار و کردار است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «هرکس نهانش با آشکارش مطابق و کردارش با گفتارش موافق باشد، امانت را ادا کرده و عدالتش آشکار است»[۸۵].
  4. پرهیز از تبعیض با زیردستان: از نشانه‌های عدالت، خودداری از تبعیض با زیردستان است. امیرالمؤمنین(ع) در نامه‌ای به یکی از کارگزاران خود می‌نویسد: «با رعیت، فروتن، گشاده‌رو و ملایم باش. گردش چشم، نگاه، اشاره و سلامت را بین آنها به مساوات تقسیم کن تا فرادستان به ظلمت طمع نبندند و فرودستان از عدالت ناامید نشوند»[۸۶].[۸۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  2. ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص۱۲۷.
  3. جوهری، صحاح اللغة، ج۵، ص۱۷۶۰؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۱۲۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱؛ ترتیب العین، ج ۲، ص۱۱۵۴، «عدل».
  4. زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.
  5. زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱؛ لوئیس معلوف، المنجد، ص۴۹۱؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۵۱.
  6. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۵۲.
  7. زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.
  8. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.
  9. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۲، ص۲۹.
  10. زبیدی، تاج العروس ج۱۵، ص۴۷۱؛ جوهری، صحاح اللغة، ج۵، ص۱۷۶۰.
  11. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۲۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.
  12. یوسفی غروی، محمد هادی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۲۵-۲۸؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص۱۳۷؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۴۱۰-۴۱۱؛ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴، ص۴۷.
  13. النهایة فی غریب الحدیث، ج۳، ص۱۹۰؛ و ر.ک: لسان العرب، ابن‌منظور، ج۹ (واژه عدل).
  14. یوسفی غروی، محمد هادی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۲۵-۲۸.
  15. نهج البلاغه، قصار ۴۳۷.
  16. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص۱۳۷؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۴۱۰-۴۱۱.
  17. «خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی می‌دهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
  18. سوره مائده، آیه ۲ و ۸.
  19. سوره نساء، آیه ۵۸.
  20. کوشا، محمد علی، مقاله «عدل»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۹۱۶-۹۱۸.
  21. سوره شوری، آیه ۱۳-۱۵.
  22. سوره روم، آیه ۳۰.
  23. سوره بقره، آیه ۲۷۸ و ۲۷۹ و ۲۸۲.
  24. بقره، آیات ۱۹۰ و ۱۹۴؛ مائده، آیات ۲ و ۸؛ نحل، آیه ۱۲۶؛ حج، آیه ۶۰؛ شوری، آیه ۴۰؛ ممتحنه، آیه ۸.
  25. نساء، آیه ۱۲۷.
  26. بقره، آیات ۱۹۰ و ۱۹۴؛ مائده، آیه ۲.
  27. سوره انعام، آیه ۱۵۲؛ سوره احزاب، آیه ۵.
  28. منصوری، خلیل، مصادیق عدالت از نظر قرآن؛ کوشا، محمد علی، مقاله «عدل»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۹۱۶-۹۱۸.
  29. ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ «خداوند - که به دادگری ایستاده است - و فرشتگان و دانشوران گواهی می‌دهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
  30. «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ‌(ص): بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ‌»؛ ابن ابی‌جمهور احسائی، عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۰۳، ح۱۵۱.
  31. «الْعَدْلُ حَيَاةٌ»؛ عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ترجمه حسینی، ج۱، ص۶۴؛ محمدی ری‌شهری، میزان‌الحکمه، ج۴، ص۱۸۳۹.
  32. «الْعَدْلُ مِلَاكٌ الْجَوْرُ هَلَاكٌ»؛ غررالحکم، ج۱، ص۵۷.
  33. کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی، ص۷۶.
  34. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن ... به شما اندرز می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
  35. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  36. کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی، ص۸۱.
  37. ر.ک: سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
  38. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۵۵۶ ـ ۵۵۷.
  39. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.
  40. احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۶۲ – ۳۶۳.
  41. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۰.
  42. نراقی «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱
  43. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
  44. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۵۵۴ ـ ۵۵۵.
  45. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
  46. ر.ک: سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
  47. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  48. «خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.
  49. ابن ابی الجمهور، عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۰۳.
  50. صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۸۶.
  51. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۳۶، ش۴۷۵۷.
  52. خاکبان، سلیمان، یوسفی، رقیه، عدالت اسلامی، منظومه فکری امام خمینی.
  53. «و زمین را برای آفریدگان پدید آورد» سوره الرحمن، آیه ۱۰.
  54. ص، آیه ۲۶.
  55. سوره حجرات، آیه ۱۳.
  56. ر.ک: وسائل الشیعه، ج۶، ص۵۱.
  57. کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی، ص۸۸ ـ ۹۷.
  58. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴، ص۷۰، ۷۱.
  59. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴، ص۷۲-۷۷.
  60. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  61. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
  62. «جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْعَدْلَ قَوَاماً لِلْأَنَامِ وَ تَنْزِيهاً مِنَ الْمَظَالِمِ وَ الْآثَامِ وَ تَسْنِيَةً لِلْإِسْلَامِ»، علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۲۳.
  63. «الْعَدْلُ أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ وَ أَلْيَنُ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَطْيَبُ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ»، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۴۷.
  64. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴، ص۵۹، ۶۰.
  65. آمدی، غررالحکم، ص۱۹۳.
  66. جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم، ج۵، ص۲۳۷.
  67. سوره اعراف، آیه ۹۶.
  68. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۲۰.
  69. جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم، ج۳، ص۳۵۳.
  70. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۸.
  71. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴، ص۷۹-۸۴.
  72. «وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ»؛ صبحی الصالح، شرح نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.
  73. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  74. چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی، ص۸۹ - ۹۸.
  75. ر.ک: احمد بن محمد مهدی نراقی، معراج السعاده، ص۴۹۲.
  76. ر.ک: احمد بن محمد مهدی نراقی، معراج السعاده، ص۴۹۲.
  77. معراج السعاده، ص۴۹۳ - ۴۹۴.
  78. نهج البلاغه، نامه ۲۷.
  79. ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  80. کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی، ص۹۸.
  81. سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  82. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴، ص۸۸-۹۰.
  83. «أَعْدَلُ النَّاسِ مَنْ يَرْضَى لِلنَّاسِ مَا يَرْضَى لِنَفْسِهِ وَ كَرِهَ لَهُمْ مَا يَكْرَهُ لِنَفْسِهِ»؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۶۵.
  84. «إِذَا غَضَّ طَرْفَهُ عَنِ الْمَحَارِمِ وَ لِسَانَهُ عَنِ الْمآثِمِ وَ كَفَّهُ عَنِ الْمَظَالِمِ»؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۶۵؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۷.
  85. «مَنْ طَابَقَ سِرُّهُ عَلَانِيَتَهُ وَ وَافَقَ فِعْلُهُ مَقَالَتَهُ فَهُوَ الَّذِي أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ أَخْلَصَ عِبَادَتَهُ»؛ آمدی، غرر الحکم، ص۲۲۱، ح۴۰۶۹.
  86. «وَ اخْفِضْ لِلرَّعِيَّةِ جَنَاحَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ التَّحِيَّةِ حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ»؛ شریف رضی، نهج‌البلاغه، نامه ۴۶، شرح محمد عبده، ۳/۷۶.
  87. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴، ص۷۸ ـ ۷۹.