تربیت
تربیت به معنای پروردن و پرورانیدن و تهذیب است. تربیت یعنی برانگیختن و پرورش استعدادها و قوای گوناگون انسان برای رسیدن به کمال. تعلیم و تربیت پایه همه کمالات انسانی است و هیچ انسانی بدون آگاهی و معرفت و تربیت صحیح به هیچ کمالی نمیرسد.
معناشناسی
معنای لغوی
واژه «تربیت» در لغت، به معنای رشد، نمو، زیاد شدن و افزایش یافتن و اصلاح چیزی آمده است. ابن منظور در لسان العرب میگوید: تربیت از ربو، به معنای زیادتی، رشد، نمو و نگهداری میباشد[۱]. راغب اصفهانی تربیت را، تغییر تدریجی امری، به گونهای که آن چیز به حد تمام برسد، میداند[۲].[۳] در اصطلاح اخلاقی تربیت به معنای رساندن افراد انسانی به کمال شایسته و به قدر استعدادشان[۴] و حصول فضایل اخلاقی و صفات عملی[۵] است[۶].
در تفاوت بین تعلیم و تربیت میتوان گفت "تربیت" معنایی دامنهدار و گسترده دارد، در حالی که واژه "تعلیم" از نظر مدلول، جزئی از تربیت یا وسیلهای از وسایل آن است. تربیت یعنی برانگیختن و پرورش استعدادها و قوای گوناگون انسان که باید با کوشش خود متربّی نیز توأم گردد تا به منتهای کمال خود برسد. تعلیم با مفهوم محدود آن عبارت است از تلقین و ایصال و انتقال معلومات به اذهان شاگردان[۷]، بر این اساس اگر تربیت به صورت مطلق و به تنهایی به کار رود مفهوم تعلیم را نیز در برمیگیرد؛ اما وقتی با تعلیم همراه گردد معنای آن محدود و متمایز میشود، به هر روی، عطف تعلیم و تربیت بر این نکته دلالت میکند که تحقّق هریک از این دو و سودمند بودن آن برای بشر، منوط به تحقّق دیگری است، از همینرو در حوزه معنایی علم در قرآن، از سویی حلم را دربرمیگیرد و از سوی دیگر با واژههایی نظیر معرفت، فقه، حکمت و شعور مرتبط میشود[۸].
معنای اصطلاحی
تربیت در اصطلاح، تعریف واحدی ندارد، بلکه دانشمندان، هر کدام بر اساس دیدگاه خود در باب هستیشناسی، انسانشناسی، معرفتشناسی و به طور کلی فلسفه تربیتی خویش، تعریفی از تربیت ارائه دادهاند. شهید مطهری تربیت را پرورش استعدادهای درونی بالقوه و به فعلیت رساندن آن دانسته است[۹]. برخی دیگر، تربیت را پرورش استعدادهای مادی و معنوی و هدایت آن به سوی کمالاتی که خداوند در وجود آدمی قرار داده، تعریف کردهاند[۱۰]. تعریف نسبتاً جامع و کامل تربیت، چنین است: «فرایند کمک و یاریرسانی به متربی برای ایجاد تغییر تدریجی در گستره، زمان، در یکی از ساحتهای بدنی، ذهنی، روحی و رفتاری که به واسطه عامل انسانی دیگر به منظور دستیابی وی به کمال انسانی و شکوفاسازی استعدادهای او یا بازدارندگی و اصلاح صفات و رفتارهای اوست»[۱۱].
هر چند تعریف اخیر از تربیت، نسبت به دو تعریف پیشین، جامعتر بوده و به جنبههای گوناگون تربیت توجه کرده است، ولی چون به اراده و تصمیم متربی تصریح نشده و همچنین فرایند تربیت را در مقام اجرا به یکی از ساحتهای آن منوط کرده است، از این رو با نظر به آیات و یافتههای اندیشمندان مسلمان میتوان گفت تربیت عبارت است از: «فرایند منظم و هدفمندی که به منظور فراهم ساختن زمینه رشد همه جانبه متربی در ساحتهای مختلف انجام میگیرد؛ به گونهای که خود وی با اراده و اختیار خویش در مسیر تکامل مادی و معنوی گام بردارد و به هدف نهایی که همان تقرب به خداست، نائل گردد».
ویژگیهای این تعریف عبارت است از اینکه: اولاً، تربیت به این معنا میتواند به صورت مستقیم و غیر مستقیم، رسمی و غیر رسمی و به شیوههای مختلف اجرا شود که روش آن، عمدتاً بر اساس مبانی، اهداف، اصول، امکانات و ابزار موجود، تعیین میگردد؛ ثانیاً، فرایند تربیت به همه ابعاد وجودی متربّی توجه دارد، نه به بُعد خاصی از وی؛ ثالثاً، تربیت باید دارای برنامهریزی و نظم و قانون باشد تا فعالیتهای تربیت، به نتیجه مطلوب برسد؛ رابعاً، حصول چنین چیزی نمیتواند دفعی باشد؛ بلکه فرایند تربیت نیازمند زمان نسبتاً طولانی است و تدریجاً به سامان میرسد. خامساً: متربی باید استعدادهای لازم برای تربیتپذیری را داشته باشد، و گرنه تلاش و فعالیت مربی، مؤثر نخواهد بود. افزون بر این، پرورش واقعی در صورتی محقق میشود که جریان تربیت بر اساس فطرت و سرشت متربی انجام گیرد[۱۲].
پیشینه
بحث از تربیت پیشینهای دیرینه دارد و در تمام سرزمینها، تمدنها، ادیان و آیینهای مختلف به آن توجه شده است. در هند و چین باستان آموزههای تربیتی وجود داشته است؛ مانند آموزههای کنفوسیوس که فیلسوف و معلم اخلاق معروفی در چین بوده[۱۳] و آموزههای بودا که از راهبان هندی بود و این آموزهها در مدرسهها و مرکزهای گوناگونی آموزش داده میشد[۱۴]. در یونان باستان نیز جنبه ادبیِ تربیت بیش از جنبه مذهبی آن بود و به خواندن، نوشتن، حساب، شعر، علوم، فلسفه و اخلاق اهمیت داده میشد و فیلسوفانی چون سقراط، افلاطون و ارسطو به مسئله تربیت و تعلیم توجه ویژهای داشتند[۱۵]. در ایران باستان تربیت بر آرمانهای خداشناسی استوار بوده و هدف ایرانیان ایجاد خصلتهای اخلاقی و راستی بوده است؛ چنانکه در آن زمان برای مردان، شجاعت و برای زنان، متانت اهمیت داشت[۱۶].
در ادیان آسمانی به تربیت و تعلیم توجه ویژه شده است. در دین زرتشت، تربیت افراد به افعال نیک، عشق به راستی و غلبه بر هوای نفس و شهوت و مبارزه با اهریمن از اهمیت فراوانی برخوردار است[۱۷]. در یهودیت، طبقهای به نام ربّانی و رِبّیّون وظیفهشان تربیت مردم و تعلیم تورات و انجام مراسم عبادات و مناسک مذهبی بوده است[۱۸] و اساس آموزههای تربیتی مسیحیت بر اخلاق شخص و اهمیت فرد استوار است و اصلاح جامعه بر پایه اصلاح افراد آن است[۱۹].
قرآن کریم بر ربوبیت و تربیت حقتعالی در همه اشیا تأکید کرده[۲۰] و در نخستین سوره قرآن، صفت «ربوبیّت» خداوند برای عالمیان بیان شده است[۲۱]. در روایات نیز به تربیت نیکوی فرزند[۲۲] و زمان آن[۲۳] اشاره شده است. ظهور اسلام به همراه تربیت، تزکیه و تربیت پیامبر اکرم(ص) در مواجهه با مسلمانان بود[۲۴]. امامان معصوم(ع) نیز در زمان حیات خود به تربیت شیعه و شاگردانی که معارف اسلامی را گسترش میدادند، پرداختند[۲۵]. اندیشمندان بسیاری در اسلام به بحث از علوم تربیتی پرداختهاند و بیشتر، مباحث تربیتی را در کنار مباحث اخلاقی بحث شده است[۲۶].
تربیت در آیات و روایات
ماده «ربب» یا «ربو» در قرآن به شکلهای فراوان دیگر در آیات مختلف به کار رفته که در اغلب آنها به معنای ربوبیت تکوینی و تشریعی[۲۷] و زیادت و فزونی در امور مادی[۲۸] میباشد. در تمام قرآن دو مورد به معنای تربیت انسان آمده است: یکی به شکل فعل ماضی: ﴿رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا﴾[۲۹]. دوم، در قالب فعل جحد: ﴿قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ﴾[۳۰].
تربیت، به همین هیئت، به معنای تربیت روحی و معنوی انسان در روایات بسیاری به کار رفته است. از جمله امام زین العابدین(ع) در صحیفه سجادیه با زبان دعا عرض میکند: «وَ أَعِنِّي عَلَى تَرْبِيَتِهِمْ وَ تَأْدِيبِهِمْ، وَ بِرِّهِمْ»؛ «[پروردگارا] مرا یاری فرما که فرزندانم را بپرورم و ادب نمایم و به آنان مهربانی کنم»[۳۱].
امام علی(ع) در ستایش انصار میفرماید: «هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ كَمَا يُرَبَّى الْفِلْوُ»؛ «به خدا آنان (انصار)، اسلام را پروراندند، چنان که کره اسب از شیر گرفته را پرورش میدهند»[۳۲]. در روایت اول تربیت به معنای تربیت معنوی انسان و در روایت دوم تربیت به معنای مطلق پرورش، اعم از مادی و معنوی و انسان و غیر انسان به کار رفته است؛ چراکه در مورد اسلام رشد و نمو معنوی و در مورد دوم (کره اسب) پرورش مادی و جسمی مراد است؛ یعنی انصار پیامبر(ص) کسانی بودند که با تلاش و جهاد و مبارزهشان، زمینه رشد و پیشرفت اسلام را فراهم ساختند[۳۳].
جایگاه تربیت
تربیت یکی از مسائل مهم در ادیان، مذاهب و ملل مختلف بهشمار میآید و اندیشمندان در آن دیدگاههای خود را بیان کردهاند و هر یک بر اساس نگرش و جهانبینی خود در ترسیم نظامی که فرد و جامعه در رسیدن به کمال و سعادت خود باید آن را رعایت کنند، کوشیدهاند[۳۴]. یکی از وظایف انبیا(ع) تربیت الهی مردم بوده است و تأثیر آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان آنچنان مهم و حیاتی است که خداوند در قرآن کریم برای هدایت و سعادت بشر آن را اصلیترین هدف بعثت انبیا(ع) قرار داده است[۳۵]. در روایات نیز تربیت و ادب صحیح، نیکوترین صفت انسان معرفی شده است[۳۶]. اندیشمندان اسلامی تربیت صحیح و اتصاف به اخلاق نیکو را از سرمایههای زندگی بشری در ترقی و کمال میدانند[۳۷]. علمای اخلاق و عرفان علم تهذیب نفس و اخلاق را که تربیتی باطنی است، از شریفترین علوم دانستهاند[۳۸].[۳۹]
تعلیم و تربیت یکی از فلسفههای بعثت
تعلیم و تربیت پایه همه کمالات انسانی است؛ و هیچ انسانی بدون آگاهی و معرفت و تربیت صحیح به هیچ کمالی نمیرسد. البتّه برای رسیدن به هر نوع کمالی لازم است انسان علاوه بر شناخت تواناییهای خود آنها را در جهت هدف خاص خویش قرار دهد و از هدر رفتن آنها جلوگیری کند. منظور از تربیت، هدفمند کردن تواناییهای جسم و روح و متمرکز کردن در جهت و هدفی است که موجب کمال و سعادت انسان است. هدف از خلقت انسان عبادت و بندگی خداوند متعال است. پس باید تعلیم و تربیت او نیز دور این محور بچرخد. انسان باید بداند که دوری از آن موجب تباهی و تیره روزی اوست و چون این امر اهمیّت فراوانی دارد و ممکن است انسان به خاطر عدم تعلیم و تربیت درست از راهِ بندگی و عبادت خداوند متعال منحرف گردد؛ خداوند متعال پیامبرانش را پی در پی به سوی بندگانش گسیل داشته تا آنان را از دشواریها و مشکلات این راه آگاه سازند، اسباب لازم برای رسیدن به اوج کمال انسانی را به او یاد آوری کنند و شیوههای تربیت و تزکیه نفس را به او بیاموزند. تا او با رام کردن نفس خویش و قرار دادن آن در مسیر هدف انسانیاش، به سوی آیندهای روشن در حرکت باشد. خدای تعالی میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِى بَعَثَ فىِ الْأُمِّيِّنَ رَسُولًا مِّنهُمْ يَتْلُواْ عَلَيهِمْ ءَايَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الحِكْمَةَ وَ إِن كاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِين﴾[۴۰]، ﴿رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنهُمْ يَتْلُواْ عَلَيهِمْ ءَايَاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الحَكِيمُ﴾[۴۱]. هرچند این آیات درباره پیامبر گرامی اسلام (ص) نازل شده، اما روشن است این امر اختصاص به ایشان ندارد و در مورد همه پیامبران و رسولان الهی صادق است و شکّی نیست که یکی از وظایف مهمّ همه آنها تعلیم و تربیت بوده است[۴۲].
مبانی تربیت
منظور از مبانی، سلسله معارف نظری است که جنبههای مختلفی از یک موضوع انسانی، از جمله جنبههای وجودشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی را دربر دارند.
مبانی هستیشناختی
دانش هستیشناسی در پی تشخیص و شرح ردههای بنیادین و ارتباطات آنها در هستی یا عالم وجود بر میآید، تا بدین وسیله به تعریف موجودات و انواع آنها در آن چارچوب قادر گردد. تربیت اسلامی میکوشد میان انسان و خدا رابطهای که به نام عبودیت میباشد و هستیشناسی از آن جهت در تربیت اسلامی اهمیت دارد که این رابطه را برای انسان معرفی میکند. برخی از این مبانی عبارتاند از:
- وحدت جهان هستی: جهان هستی مانند پیکرۀ واحدی است که تمامی عناصر و اجزاء آن با یکدیگر ارتباط ذاتی، ساختاری و وجودی دارند و هماهنگی و پیوستگی و همبستگی پدیدههای نظام هستی مجموعه واحدی را نشان میدهد که از یک ارگانیسم متقن، مستحکم، زنده، باشعور و هدفمند و نظاممند حکایت دارد. بیتردید تربیتی که بر مبنای وحدت جهان هستی سترگ شده باشد، زمینه تعالی و عروج انسان را از حضیض دنیای حس و ماده به عالم قدس و ملکوت فراهم میآورد؛ زیرا آیات شریفه جهانشناسی قرآن کریم علاوه بر اینکه انسان را با عظمت و بزرگی آفرینش آشنا میسازد و خداوند را بدو نشان میدهد، فطرت خداشناسی و خداجویی و خدایابی او را شکوفا میسازد و زمینه حقشناسی و سپاسگذاری او را فراهم میآورد[۴۳]
- فقر وجودی موجودات: جهان هستی عین نیاز و تعلق و وابستگی به خداوند است و این فقر ذاتی و این نیاز، ساختاری و وجودی است و در هیچ زمان و مکانی و در هیچ شریطی گسسته نمیشود. حال با توجه به اینکه انسان خود نیازمند است و جهانی که در آن زندگی میکند نیازمند پدیدههایی که با آنها مواجه است، قطعاً باید این فقر گسترده انسان و جهان مبنای تربیت قرار گیرد و تمامی برنامههای تربیت و اهداف و اصول آن بر این پایه استوار باشند و مربیان و متربیان باور کنند که همه وجود از خداست و ماسویالله عدمهای هستینما هستند و همه برنامههای تربیتی، متربیان را در برابر آفریدگار هستی متواضع سازد.
- هدایت تمام موجودات جهان هستی: تمام موجودات جهان هستی از کوچکترین ذره تا بزرگترین کهکشان و از موجود جامد و بیجان گرفته تا نباتات و حیوانات و انسان و... همه از هدایت الهی برخورداند، یعنی خداوند متعال به گونهای ساختار وجودی آنها را سامان داده که به صورت طبیعی، غریزی و فطری به سوی مقصد از پیش تعیین شده کشیده میشوند؛ زیرا خداوند فیاض علی الاطلاق است و هر یک از موجودات مورد عنایت و لطف ویژه او هستند و به هریک آنچه بایسته و شایسته آنها است داده شده است[۴۴].
مبانی انسانشناختی
انسان در مجموعه عالم در نوع نگاه دینی اشرف از سایر موجودات است و جایگاه خاصی در تفکر اندیشمندان مسلمان دارد که در ذیل به نمونههایی از مبانی انسانشناختی از زاویه دید ایشان اشاره میگردد:
- ترکیب انسان از دو ساحت جسمانی و روحانی: خداوند، انسان را از ترکیب جسم و روح آفریده است. در اسلام مسأله جسم و روح توأماند و از هم قابل تفکیک نیستند و لذا انسان باید جسم و روح را با هم پرورش دهد. پرورش جسم مقدمهای برای پرورش روح است و این مقدمه بودن به معنای تقدم زمانی نیست، بلکه تربیت جسمانی و معنوی هر دو با هم و در کنار هم و به موازات هم هستند[۴۵]
- برخورداری انسان از فطرتی خداجو: از جمله ویژگیهای انسان، برخورداری از فطرتی پاک و الهی است. همه انسانها بر این فطرت خلق شدهاند؛ چنان که آیات قرآن کریم نیز اشاره به این مطلب دارد[۴۶]. در بینش اسلامی که اساس نظام تربیت ما بر آن استوار است انسان این طور معرفی شده که «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ»[۴۷] هر بنی آدمی بر اساس سرشت انسانی، موجود خوب و مطهر و پاکیزهای متولد شده که این سرشت انسانی همان فطرت انسانیت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام و فطرت توحید است[۴۸].
- انسان موجودی مختار و انتخابگر: یکی از مسائل مهم انسانشناسی، بحث اختیار انسان میباشد. اختیار به معنای تصمیمگیری پس از سنجش میباشد و از زیر بناهای اصلی انسانشناختی توجه به نقش چشمگیر «گزینش آزاد» در فرایند رشد و حرکت تکاملی انسان است.
- وجود روحیه کمالجویی در فطرت انسان: حقیقت این است که زندگی انسان وقتی معنا پیدا میکند که در راه کمال صرف شود. کسی که هدف کمال را دنبال نکند و سرمایه ارزشمند حیات و عمر را در همین مدتی که در اختیار دارد صرف خوشگذرانی کند، زندگی را ضایع کرده است.
- وجود عزم و اراده قوی در انسان: گرچه بعضی از مکاتب برای اراده و نقش آن در تربیت انسان، چندان اهمیتی قائل نیستند و نقش اصلی را به عامل وراثت و محیط میدهند، ولی نقش اصلی در تربیت به اراده و تصمیم خود انسان وابسته است و اگر ایمان به اراده انسانی، در کنار اعتقاد و ایمان و اطمینان به کمک الهی واقع شود بزرگترین مشکلات به آسانی حل میشود.
- وجود ویژگی ضعف در انسان: انسان در میان اعمال خود نباید تنها نقاط قوتش را ببیند، بلکه باید به دنبال جبران نقاط ضعف و خطاهایش هم باشد همانطور که خداوند یکی از ویژگیهای انسان را ضعیف بودن او میداند[۴۹]
- تأثیرپذیری و تأثیرگذاری: فرازهای مختلف زمانی و موقعیتهای مختلف مکانی، منشاء آثار متفاوتی هستند. آدمی در بسیاری از وضعیتهای پیشآمده در عرصه مختلف زندگی، تأثیرگذار است و یا از آنها تأثیر میپذیرد. تأثیرپذیری انسان از شرایط به معنای اضطرار او در برابر آن نیست، بلکه این امکان نیز وجود دارد که در قبال فشار وارد شده، ایستادگی کند و رنگ نپذیرد و یا در حدی فراتر، بر شرایط اجتماعی تأثیر گذارد. یکی از ویژگیهای انسان، تربیتپذیری اوست؛ چراکه انسان بر خلاف سایر موجودات به دلیل برخورداری از اراده و اختیار، توان آن را دارد که تربیت شود و در واقع اساس تربیت انبیاء تربیت انسان بوده است؛ پس باید این قابلیت در انسان وجود داشته باشد تا خداوند، انبیاء را برای پرورش او مبعوث نماید</ref>.
- تأکید خاص بر تزکیه: در مرحله اول، انبیاء الهی برای تزکیه و خودسازی مبعوث شدهاند و در مرحله دوم امر به تعلیم دادن داشتهاند. آنها آمدهاند تا افراد را بسازند و تربیت کنند و بعد آموزش بدهند و اگر یک جامعه بخواهد رشد کند و اخلاق صحیح اسلامی را در خود به وجود آورد، محتاج تأکید خاص بر امر تزکیه است.
- کرامت و عزت نفس انسانی: خدای متعال به آدمیان نعمتهای ویژهای عطا فرموده که با داشتن این نعمتها از توان و ظرفیتهای چشمگیر و بالایی برخوردار شدهاند و به گونهای احساس کرامت و عزت در انسانها قرار داده است که باورشان شود که دستیازیدن به کارهای پست به منزله آلوده کردن گوهر انسانیت است و پیروی کردن از خواستههای نفسانی چیزی جز برده ساختن و زبون کردن عقل و روح ملکوتی و الهی در انسان نیست. آموزش و پرورش الهی با تکیه بر این اصل باید تأمین کننده کرامت و عزت فراگیران و بازکننده راه گزینش درست برای آنان باشد[۵۰].
گستره تربیت
تربیت دارای ابعاد مختلفی است و اندیشمندان از برخی ابعاد آن سخن گفتهاند؛ از جمله ارسطو از تربیت فردی[۵۱]، فارابی از تربیت جامعه[۵۲] و مهدی نراقی[۵۳] و ابنطاووس[۵۴] از تربیت اخلاقی و تهذیب نفس بحث کردهاند. برخی از ابعاد تربیت عبارت است از:
- تربیت فردی: سعادت انسان وابسته به تربیت الهی و دینی است که بر پایه ایمان به خداوند و انبیای الهی(ع) استوار میشود. انبیای الهی(ع) وظیفه تربیت معنوی انسان را بر عهده دارند تا آنچه برای رسیدن به سعادت اخروی نیاز است، در قالب دستورها و نهیها به انسانها بیاموزند[۵۵]. ایشان یکی از وظایف علمای اخلاق را تربیت افراد و اصلاح آنان میداند[۵۶] و معتقد است اصلاح افراد، اصلاح جامعه را به دنبال دارد[۵۷]؛ زیرا عمل یک فرد در جامعه اثر دارد و جامعه همین اشخاصاند[۵۸].
- تربیت اجتماعی: یکی از وظایف پیامبران(ع) تربیت جامعهای الهی و برقراری عدالت و قسط است[۵۹]. برخی احکام الهی نیز برای تربیت و اصلاح جامعه تدوین شدهاند؛ مانند حدود و قصاص تا جلوی فساد در جامعه گرفته شود و این احکام برای انتقامجویی تدوین نشدهاند[۶۰].[۶۱]
ساحتهای تربیت
انسان دارای ساختهای وجودی مختلفی است و به تناسب آنها تربیت نیز ساحتهای مختلفی پیدا میکند:
- تربیت الهی: تربیت الهی تربیتی است که برنامه آن از سوی خداوند و توسط انبیاء به بشر ابلاغ شده است و محتوای آن وحی الهی است و اگر انسان مطابق آنچه از سوی خداوند و توسط انبیاء ابلاغ شده رشد یابد، تربیت الهی شده است[۶۲]. در این ساحت انسان که ظرفیت بالقوه برای دستیابی به مراتب فوق طبیعی دارد به آن مراتب دست مییابد[۶۳].
- تربیت معنوی: تربیت معنوی عبارت است از اینکه انسان به سعادت این دنیا اکتفا نکند؛ بلکه به گونهای رفتار نماید که سعادت اخروی را نیز تحصیل کند. تربیت معنوی، تربیت بشر به وحی الهی و به تربیت انبیاء است و تربیت به وحی و انبیاء این است که انسان در زندگی دنیوی برنامهای را اجرا کند و اعمال و رفتارهایی را انجام دهد که سعادت اخروی وی تأمین گردد[۶۴].
- تربیت اخلاقی: تربیت اخلاقی[۶۵] یکی از ساحتهای تربیت است که در مرتبه پایینتر از تربیت معنوی قرار دارد[۶۶] و مراد از آن همان تهذیب نفس و رعایت مسائل اخلاقی اسلام است[۶۷].
- تربیت سیاسی: تربیت سیاسی عبارت است از آشنایی با مسائل سیاسی و حکومت و حضور در صحنههای سیاسی. سیاست اسلامی عبارت است از مملکتداری به طرز صحیح و عاقلانه و موافق با ضوابط مورد تأیید اسلام[۶۸].
- تربیت عقلانی: تربیت عقلانی[۶۹] عبارت از به فعلیت رساندن قوه عقلی در انسان است[۷۰].
- تربیت علمی: تربیت علمی یا تعلیم و تربیت علمی[۷۱] در برابر تربیت معنوی و اخلاقی است و مراد از آن آموزش و بالا بردن معلومات افراد[۷۲] و تقویت جنبه بحث آزاد و نقد و بررسی در انسان است[۷۳].[۷۴]
اصول تربیت
اصل به معنای بنیاد و پایه در مفاهیم تربیتی عبارت از مفاهیم، نظریهها و قواعد نسبتاً کلی است که در بیشتر موارد صادق است و باید راهنمای مربیان و اولیای فرهنگ در همه اعمال تربیتی باشد[۷۵]. برخی از اصول تربیتی عبارتاند از:
- خدامحوری: شناخت خدا و قرب به او پایه نظام تعلیم و تربیت دینی است؛ بر این اساس تربیت باید دارای جهت الهی باشد[۷۶] و اسلام تربیتی را صحیح و کارساز میداند که منطبق بر اصول تربیت اسلامی و نشئت گرفته از تعالیم اسلامی باشد[۷۷].
- اختیار و تربیتپذیری انسان: اصل تربیت بر مبنای اختیار و تربیتپذیری انسان بنا شده است؛ اگرچه برخی اندیشمندان بر اساس اینکه انسان در اعمال خود محکوم غرایز یا مزاج خود است، هیچگونه تغییر و تحولی در انسان را نمیپذیرند[۷۸]؛ اما بیشتر اندیشمندان[۷۹] انسان را موجودی قابل اصلاح و تربیت میدانند و معتقدند انسان قابلیت تربیت را دارد و در صورتی که تحت نظارت و آموزش افراد آگاه و مهذب قرار گیرد، بیتردید راه صلاح و صواب را پیش خواهد گرفت.
- عقلانی و فطری: تربیت در اسلام بر پایه فطرت و عقلانیت استوار است[۸۰]. فرق انسان با حیوانات در ادراکات و غایات آن است، ادراکات حیوانات محدود است؛ اما انسان، ادراکاتش و قابلیتش برای تربیت غیر متناهی است و این به واسطه قوه عاقله اوست که میتواند به مقامی برتر از ادراک انسان برسد[۸۱]. همچنین تربیت شکوفا کردن فطرت آدمی است و انسانها بر اساس فطرت خود چیزی را بدون دلیل نمیپذیرند و از این جهت مربی باید این قدرت استدلال و تعقل را در افراد زنده کند[۸۲].
- اعتدال: یکی از اصول تربیت، اجتناب از افراط و تفریط و اختیار اعتدال در امور است و این مطابق عقل و حکمت است[۸۳]. رعایت اعتدال در همه روشهای انتخابی در تربیت لازم است. از دیدگاه اخلاقی آسیبهای اخلاقی و تربیتی، بیشتر به سبب نبود اعتدال در قوا ناشی میشود و مفاسد اخلاقی ناشی از افراط و تفریط در قوای نفس است[۸۴] و تعدیل قوای نفسانی غایت کمال انسانی و منتهای سیر کمالی است[۸۵]. از اینرو باید کوشش انسان در تربیت، صرف تعدیل غرایز و مبارزه با هوای نفس شود[۸۶].
- تقدم اصلاح خود: مربی، نخست باید خود را اصلاح کند تا بتواند دیگران را اصلاح کند[۸۷]؛ زیرا اگر خودش تربیت نشود نمیتواند دیگران را تربیت کند[۸۸].[۸۹]
اهداف تربیت
اندیشمندان هر یک بر اساس جهانبینی و رویکرد خود اهدافی برای تربیت بیان کردهاند[۹۰] و درباره تربیت از جنبههای دینی، اجتماعی، اخلاقی و عاطفی بحث کردهاند[۹۱].
- اهداف اصلی: مهمترین مقصد تمام پیامبران(ع) معرفت و شناخت خداوند[۹۲] و بندگی اوست[۹۳] و مقدمه این معرفت، خودشناسی است. هدف در تربیت اسلامی پرورش یک انسان الهی است[۹۴] و مقصد قرآن و انبیا(ع) بهکمالرساندن انسان در تمام ابعاد وجودی است[۹۵]. هدف نهایی تربیت الهی رسیدن به فنا و بقای بالله است که ریشه در فطرت انسانی دارد[۹۶]؛ زیرا انسان در هیچ مرحله و مرتبهای توقف ندارد و هر کس به فطرت خود مراجعه کند در مییابد که قلبش متوجه هر جمالی باشد، اگر بهتر از آن را بیابد به سوی آن متوجه میشود[۹۷] و قلب انسان در حقیقت متوجه کمال و جمال مطلق است[۹۸].
- اهداف میانی: برخی اهداف تربیتی که در مرتبه بعدی اهمیت قرار دارند و مربوط به تربیت فردیاند، این موارد میباشد:
- حقطلبی: وظیفه تربیت ایجاد روحیه حقخواهی و روحیه مبارزهطلبی در انسان است[۹۹].
- اعتماد به نفس: معلم و مربی باید الهامبخش روحیه اعتماد به نفس در افراد تحت تربیت خود باشد؛ زیرا بر اساس مبانی اسلامی یأس و ناامیدی از لشکریان شیطان است[۱۰۰].
- استقلال فکری و روحی: تربیت اسلامی تربیتی است که افراد استقلال فکری داشته باشند و وابسته به بیگانه نباشند[۱۰۱]. وابستگی فکری، به وابستگی در اقتصاد، فرهنگ و امنیت منجر میشود.[۱۰۲] همچنین از دیگر اهداف، ایجاد فضایل اخلاقی مانند عدل و انصاف،[۱۰۳] امانتداری،[۱۰۴]کمک به مظلوم[۱۰۵] و عفت و پاکدامنی[۱۰۶] است.
- اهداف اجتماعی: برخی از اهداف که مربوط به تربیت در حوزه اجتماعی عبارت است از:
- اصلاح جامعه: تمام انبیا(ع) آمدهاند جامعه را اصلاح کنند؛ تا آنجا که جان خود را فدای جامعه میکردند تا جامعه اصلاح شود[۱۰۷].
- استقلال طلبی: هدف تربیت اسلامی ایجاد روحیه استقلال طلبی است، بدون اینکه افراد تکیه بر غرب و غربزدگی داشته باشند[۱۰۸].
- آگاهی سیاسی: همانطور که افراد باید تربیت علمی و دینی شوند، باید تربیت سیاسی هم بشوند و مسائل روز سیاسی را بدانند[۱۰۹].[۱۱۰]
روشهای تربیتی
روشهای تربیتی، دستورهای جزئی است که مبتنی بر اصولاند و در واقع، شیوههای عملی انجام عمل تربیتی به شمار میآیند. برخی از روشهای تربیتی عبارتاند از:
- اظهار محبت: از روشهایی که دارای تأثیر زیادی بر تربیت اخلاقی افراد و جامعه است، ابراز محبت است. اگر میان افراد در روابط فردی یا میان افراد جامعه رابطه برادرانه و محبتآمیز برقرار باشد، چنین جامعهای دارای روابطی سالم خواهد بود[۱۱۱].
- پدیدآوردن احساس نیاز: یکی از روشهایی که در تربیت انسانها اهمیت دارد، ایجاد نیاز در مخاطب است. این روش از جمله روشهای عملی است که بر پایه انسانشناسی استوار است.
- پند و اندرز: با توجه به آیه ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[۱۱۲] روش پند و اندرز، وظیفه عالمان و تحصیل کنندگان علم است[۱۱۳].
- الگوسازی در عمل: در آموزههای اسلامی یکی از بهترین و کارآمدترین شیوهها برای اصلاح و تربیت فردی و اجتماعی، الگوسازی و روش عملی است. روایات اسلامی از مربیان میخواهد که تنها به سخن و ارشاد گفتاری بسنده نکنند و پیش از هر چیز با رفتار شایسته خود، دعوت کننده دیگران به سوی خیر و صلاح باشند[۱۱۴].
- مداومت و تکرار: از آنجا که تربیت امری تدریجی است، لازم است استمرار داشته باشد تا بتواند بهخوبی مؤثر واقع شود و فرد را به کمال برساند[۱۱۵]. در تربیت انسان باید مطلبی را چندین بار و با چندین زبان و وضع تکرار کرد تا نتیجهبخش باشد و تکرار عبادات و کثرت اذکار نیز به همین جهت است که قلب از آن تأثیر بپذیرد و زبان قلب گشوده شود و قلب ذاکر، داعی و عبادتکننده شود[۱۱۶].
- بهرهبردن از روشهای گوناگون: کسی که وظیفه تربیت را بر عهده دارد؛ لازم است، از روشهای مختلف و عبارتهای گوناگون در این راه استفاده کند؛ زیرا قلوب افراد مختلف و پراکندهاند. همچنانکه قرآن کریم در تربیت و انذار خود از روشهای مختلف، مانند حکایت، تاریخ، امثال، رموز و مانند آن استفاده کرده است. چنانکه بعضی از نفوس برای تعلیم و تربیت به صراحت لهجه و زبان ساده نیاز دارند و برای برخی این راه کافی نیست و برخی نفوس به قصص و حکایت علاقه ندارند و علاقهمند به اصل و لُبّ مطلباند و برخی نیز با انذار یا تبشیر، تربیت و رشد مییابند[۱۱۷].[۱۱۸]
عوامل مؤثر بر تربیت
بسیاری از اندیشمندان علوم تربیتی برای تعلیم و تربیت عوامل متعددی ذکر کردهاند که به برخی از آنها اشاره میشود:
عوامل درونی و فردی
- زمینه و استعداد: بر اساس برخی روایات که انسان مؤمن نیازمند واعظ و تربیت کنندهای در درون خود است تا او را به امور خیر هدایت کند و از امور شرّ بازدارد[۱۱۹]، لذا ازجمله عوامل مؤثر بر پذیرش تربیت و اصلاح این است که افراد زمینه و استعداد تربیت نیکو را داشته باشند.
- تقویت اراده و عزم: اراده نیرویی در انسان است که هر اندازه قویتر باشد، بر اختیار و تسلط انسان بر اعمال خود نیز افزوده میشود و انسان مهار نفس را از دست شیطان و نفس امّاره خارج میکند و قوای نفس از عصیان، سرکشی و انانیّت و خودسری اجتناب میکنند و تسلیم ملکوت و باطن قلب میشوند[۱۲۰].
- عبرتپذیری: عبرت گرفتن از حوادث تاریخی از جمله عوامل تربیتی است[۱۲۱].
- صبر در بلاها: از جمله عوامل تربیت و ترقی نفس، صبر و تحمل گرفتاریها و مصیبتهایی است که خداوند برای بندگان مقدر میکند که این امور سبب تربیت و ریاضت نفس است. این گرفتاریها سبب میشود، روح افراد متوجه عالم دیگر شود[۱۲۲].
- سلامت جسم: بدن سالم انسان را برای تربیت آمادهتر میکند[۱۲۳]. ورزش و تربیت بدن همچنانکه بدن را سالم میکند، عقل را نیز تقویت و سالم میسازد؛ البته این باید به همراه تهذیب نفس و تقویت قوای روحانی باشد[۱۲۴]. تربیت قوای ظاهری به تغذیه سالم و حلال است[۱۲۵].
عوامل بیرونی
این عوامل شامل عوامل الهی و بشری میشوند.
عوامل الهی
از جمله مهمترین عوامل تربیت الهی عبارتاند از:
- اراده و عنایت خداوند: خداوند متعال، اولین معلم و مربی انسان است و او را از ظلمتها بیرون میبرد و به نور رهنمون میسازد[۱۲۶].[۱۲۷]
- قرآن کریم و دعاها: قرآن، کتاب انسانسازی است[۱۲۸] و به همه مراتبی که برای انسان است، نظر دارد[۱۲۹]. قرآن آمده است تا انسان را که بالقوه همه مراتب را دارد، انسان کند[۱۳۰]. انسان را به تمام ابعاد تربیت کند[۱۳۱].[۱۳۲]
- پیامبران الهی(ع): انبیاء آمدهاند تا انسان را به همه ابعادش تربیت کنند. انبیاء هم جنبه دنیایی انسان را تربیت میکنند و هم جنبههای معنوی و اخروی وی را و این مسئولیت از غیر انبیاء برنمیآید[۱۳۳].[۱۳۴]
- عبادت: بهجا آوردن عبادات با آداب و شرایط آن سبب تربیت معنوی و باطنی انسان است[۱۳۵]؛ چنانکه عبادات جمعی مانند اجتماع عبادی نماز جماعت و جمعه که در آنها مسائل مسلمانان و مواعظ و حقایق بهگوش افراد میرسد، نقش مهمی در تربیت افراد جامعه دارند[۱۳۶].[۱۳۷]
عوامل بشری
از جمله مهمترین عوامل بشری عبارتاند از:
- خانواده: محیط خانه مبدأ اصلی و بالاترین محل تربیت کودک است و اگر کودک در این محیط خوب تربیت شود تا آخر به همین تربیت صحیح باقی میماند. از این رو، باید کوشش شود تا محیط خانه محیط سالم[۱۳۸]، محبتآمیز و اسلامی باشد[۱۳۹].[۱۴۰]
- مراکز آموزشی: مدرسه عامل تربیت است و بر کودکان تأثیر تام دارد[۱۴۱]. مدارس باید تربیتکننده باشند و خروجی آنها افرادی مستقل و غیر وابسته، متکی به نفس، معتقد به مبانی اخلاقی و اسلامی باشند[۱۴۲]. نقش دانشگاه در هر کشوری ساختن انسانهاست[۱۴۳]. دانشگاه مرکز تربیت و ساختن انسان[۱۴۴] و مبدأ همه تحولات و منشأ سعادت یا شقاوت یک جامعه است[۱۴۵].[۱۴۶]
- معلم: یکی از عوامل مهم تربیتی، معلم است[۱۴۷]، معلمی مقام والایی است که بالاتر از آن نیست و خداوند متعال از آن تعظیم کرده است[۱۴۸]. وظیفه مهم تربیت کودکان و جوانها بر عهده معلمین است و نجات کشور در آینده در گرو تربیت صحیح این جوانهاست[۱۴۹]. بنابراین کلید سعادت یک مملکت به دست معلم است[۱۵۰].[۱۵۱]
- جامعه و فرهنگ: محیط و جامعه از عوامل ترقی یا سقوط افراد است[۱۵۲]؛ چنانکه فرهنگْ مبدأ همه خوشبختیها و بدبختیهای ملت است و خطر فرهنگ نادرست از سلاح جنگی بیشتر و مخربتر است. جوانانی که با فرهنگ ناصالح و فرهنگ استعماری تربیت میشوند، منشأ فساد و در خدمت استعمار خواهند بود[۱۵۳].
- حکومت: از دیگر عوامل مؤثر بر تربیت، حکومت و حاکماناند. در روایتی از امیرالمؤمنین علی(ع) آمده است مردم به حاکمان خود شبیهتر از پدران خودند[۱۵۴]. اگر حکومت صالح باشد، مردم نیز بهدلیل اینکه متوجه و تابع آناند، صالح بار میآیند و نیز حاکمانی که در رأس امورند اگر انسانهای صالح و مهذب باشند، صلاح آنان به اطرافیان و به مردم سرایت میکند[۱۵۵].[۱۵۶]
- دوستان و همنشینان: دوست عامل تأثیرگذار تربیتی است[۱۵۷] و تأثیر معاشرت با دوستان در صلاح یا فساد انسان اجتنابناپذیر است. مجالس گناه انسان را از یاد خدا غافل میکند و موجب سلب توفیق از انسان میگردد.
- وراثت: از جمله عوامل مهم و شناخته شده در تربیت وراثت است. در اینکه آیا وراثت صرفاً در حوزه صفات ظاهری و جسمانی است و یا فراتر از آن صفات باطنی و اخلاقی را نیز شامل میشود، میان صاحبنظران اختلاف دیدگاه وجود دارد. از دیدگاه برخی اندیشمندان معاصر صفات اخلاقی نیز به ارث برده میشود[۱۵۸].
- معارف و علوم: مطالعه علوم مختلف و ممارست با کتب و آراء دخالت تمام و عظیمی در اختلاف ارواح دارد[۱۵۹]. معارف الهی یکی از عوامل مؤثر در تربیت انسان است و فلسفه وجودی آنها تبدیل انسان ناقص به انسان کامل است[۱۶۰].
- فرهنگ: فرهنگ مبدأ همه خوشبختیها و بدبختیهای یک ملت است و کسانی که با فرهنگ ناصالح تربیت شوند موجب فساد در آینده میشوند[۱۶۱].
- تغذیه: تغذیه عاملی است که بر انسان تأثیرگذار است[۱۶۲] و این تأثیر در نطفه آشکار میشود؛ زیرا غذاها از نظر لطافت و کیفی و نیز صفابخشی و کدورتبخشی متفاوتاند و این تفاوت در نطفه مشخص میگردد و زمینهساز سعادت یا شقاوت انسان میگردد[۱۶۳].[۱۶۴]
موانع تربیت
موانع تربیت به دو قسم فردی و اجتماعی تقسیم میشود:
- موانع فردی: برخی از موانع تربیت، فردیست مانند:
- ضعف اراده: ضعف اراده انسانی یکی از موانع حضور در عرصههای اجتماعی و رشد فعالیتهای فردی است که مسلمانان باید با تکیه بر قدرت معنوی و اراده ناشی از ایمان و انسانیت این ضعف اراده را از بین ببرند[۱۶۵].
- غفلت: در تربیت اسلامی، یکی از موانع تربیت را غفلت معرفی میکنند. «غفلت» دارای مفهوم وسیع و گستردهای است که هر گونه بیخبری از شرایط زمان و مکانی که انسان در آن زندگی میکند، واقعیت فعلی و آینده و گذشته خویش، صفات و اعمال خود، همچنین هشدارهایی که حوادث تلخ و شیرین زندگی به انسان میدهد را شامل میشود.
- تسویف و کار را به بعد انداختن: گاهی حالتی در انسان به وجود میآید که او خود میداند در کاری اشتباه میکند و قصد برگشتن از آن کار را هم دارد؛ اما گویی توان تصمیمگیری و اقدام کردن را از دست داده است و هرگاه تصمیم به بازگشت میگیرد، وسوسه میشود که هنوز فرصت بسیار است و خویشتن را به فردا وعده میدهد و انجام آن کار را به وقت دیگری موکول میکند.
- فقر عاطفی: استعدادهای عاطفی در انسان سبب رشد بسیاری از کمالات در او میشود. این کمالات شامل امتیازاتی است که بر اساس دیگرخواهی در انسان به وجود میآید از قبیل محبت و دوستی و فداکاری و از خود گذشتگی و به طور کلی مقدّم داشتن دیگران برخود. بیوفایی، فراموشکاری، قدرناشناسی، احترام به هنگام نیاز، و بیاعتنایی به هنگام بینیازی، خشونت و قساوت، تنها به فکر خود بودن و از دیگران بیخبر ماندن، و... همه و همه نقایص روحی و اخلاقی مهمی هستند که ریشه در فقر عاطفی دارند.
- موانع اجتماعی: دسته دیگری از موانع تربیت، موانع اجتماعی است مانند:
- بیتوجهی والدین به فرزند: بیتوجهی والدین به فرزندان از جمله موانع تربیتی محسوب میگردد که موجب پدید آمدن بچههای خجالتی با کاهش عزت نفس میشود.
- اختلاف والدین: اختلاف پدر و مادر بلای خانمانسوزی است که بر روح و روان فرزندان آثار بسیار منفی دارد. مقصود از اختلاف پدر و مادر، فقط درگیری فیزیکی نیست، بلکه مجادلههای لفظی و صدای بلند نیز، اختلاف به شمار میرود. والدین باید بدانند مشاجرات و مجادلاتشان در هر قالبی که باشد، آسیبهای روانی زیادی را در کودک ایجاد میکند که به مرور زمان تبعات منفی خود را در رفتار، گفتار و کردار کودک نشان خواهد داد.
- احساس ناامنی در خانواده: احساس امنیت عبارت است از احساس آزادی نسبی از خطر. این احساس، وضع خوشایندی را ایجاد میکند و فرد در آن دارای آرامش جسمی و روحی است. ایمنی از عواطف و احساسات زیربنایی و حیاتی برای تأمین بهداشت روانی است. افراد ناامن، نامتعادلاند.
- عدم توجه به تفاوتهای فردی: یکی از پدیدههای طبیعی مشهود در تمام ساختارهای جوامع انسانی وجود تفاوت است. یک نظام آموزشی سالم، انسانی و کارآمد این تفاوتها را به شکل طبیعی از تواناییها و قابلیتها دریافت و ادراک میکند[۱۶۶].
منابع
احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین
کریمی، محمود، تعلیم و تربیت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷
بیابانی اسکوئی، محمد، نبوت
زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر
احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه
دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴
همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی
لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱
پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳
پانویس
- ↑ لسان العرب (ماده ربو).
- ↑ المفردات فی غرایب القرآن، (ماده رب).
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۲؛ کریمی، محمود، تعلیم و تربیت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص ۶۴۹.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۴/۳۵۰.
- ↑ غزالی، مجموعه رسائل، ۲۶۲؛ صلیبا، فرهنگ فلسفی، ۲۲۱–۲۲۲.
- ↑ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ اسلام و تعلیم و تربیت، ص۱۵.
- ↑ کریمی، محمود، تعلیم و تربیت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص ۶۴۹.
- ↑ تعلیم و تربیت در اسلام، ص۶.
- ↑ پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، ص۱۱.
- ↑ فقه تربیتی، ج۱، ص۲۸.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۲؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۳۶.
- ↑ کنفوسیوس، مکالمات، ۷۲–۷۳.
- ↑ مایر، تاریخ اندیشههای تربیتی، ۱/۷۰–۸۰ و ۹۰–۹۱.
- ↑ مایر، تاریخ اندیشههای تربیتی، ۱/۱۲۶–۱۵۶.
- ↑ مایر، تاریخ اندیشههای تربیتی، ۱/۱۱۶.
- ↑ یسنا، سرآغاز، ۱–۱۵.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۵۳۹–۵۴۰.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۵۳۹–۵۴۰.
- ↑ سوره انعام، آیه ۱۶۴.
- ↑ سوره فاتحه، آیه ۲.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۳/۵۶۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۶/۴۶–۴۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۳۲۳.
- ↑ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۶/۶۹۳.
- ↑ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ مواردی که این ماده درباره خدای تعالی به کار رفته نظیر: ﴿رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾، ﴿رَبِّي وَرَبُّكُمْ﴾، ﴿رَبَّنَا﴾....
- ↑ مواردی که ماده مذکور در مورد ربا به کار رفته است، مانند: ﴿مِنْ رِبًا لِيَرْبُوَ﴾، ﴿رَبْوَةٍ﴾، ﴿رِبَا﴾....
- ↑ «پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند» سوره اسراء، آیه ۲۴.
- ↑ «(فرعون) گفت: آیا در کودکی تو را نزد خود نپروردیم و سالهایی از عمرت را نزد ما نگذراندی؟» سوره شعراء، آیه ۱۸.
- ↑ صحیفه سجادیه، ص۱۳۸.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۶۵.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۵۰۴–۵۰۵.
- ↑ جمعه، ۲؛ بقره، ۱۲۹؛ آل عمران، ۱۶۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۹/۲۶۴–۲۶۶؛ سبزواری، مواهب الرحمن، ۶/۴۲۲.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۴۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۳/۷۶۱.
- ↑ رازی، مرصاد العباد، ۱۷۳–۱۷۴؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۶۹–۷۰؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۲.
- ↑ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره جمعه، آیه:۲.
- ↑ پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای؛ سوره بقره، آیه:۱۲۹.
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۰۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در نخستین نشست اندیشههای راهبردی، ۱۰/۹/۱۳۸۹.
- ↑ لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۴۳۸ ـ ۴۴۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، مصاحبه با مجله ورزش، ۲۱/۵/۱۳۶۶.
- ↑ سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، مصاحبه با مجله آیندهسازان، ۲۱/۷/۱۳۶۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای کادر مرکزی جنبش انقلابی حزبالله لبنان، ۱۲/۱۲/۱۳۷۰.
- ↑ لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۴۴۱ ـ ۴۴۹.
- ↑ ارسطو، علم الاخلاق، ۲/۳۶۶ و ۳۷۱.
- ↑ فارابی، فصول منتزعه، ۴۵–۴۶.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۵۵.
- ↑ ابنطاووس، فلاح السائل و نجاح المسائل، ۱۰۵ و ۱۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۹–۱۹۰.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۰۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۱۳.
- ↑ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۰۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۶ – ۱۷۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۹۰ - ۱۸۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰؛ ج۸، ص۹۲؛ ج۱۰، ص۳۶؛ ج۱۶، ص۴۹۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۷ و ۴۹۵؛ ج۱۳، ص۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰؛ ج۴، ص۱۷۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۴۹۶ - ۴۹۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۵ - ۴۹۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۷.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص۳۸۸ ـ ۳۹۱.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۹۴ ـ ۱۰۲؛ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص۱۵۱ ـ ۱۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۵.
- ↑ شبّر، الاخلاق، ۱۳؛ فائضی، مبانی تربیت و اخلاق اسلامی، ۱۲۳–۱۲۴.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۱۰؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۶۵؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۳/۳۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۰ و ۱۲/۵۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۵–۱۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۱۶.
- ↑ ارسطو، علم الاخلاق، ۱/۲۶۴.
- ↑ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۷۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸و۱۵۲.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق، ۲۱۸–۲۱۹؛ شبّر، الاخلاق، ۱۱–۱۲.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۳۶؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۹۱.
- ↑ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ احمد عمر، منهج التربیة، ۱۹.
- ↑ شرفی، تربیت اسلامی، ۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶–۱۷.
- ↑ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۳۶ و ۱۲/۴۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۸۲.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۶۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۳–۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۳۱–۳۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۷ و ۵/۱۴۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۹۶ و ۱۴/۱۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۰۳.
- ↑ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۱.
- ↑ «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۷۷–۷۸ و ۱۰۵؛ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، ن۴۵، ۴۴۱–۴۴۵.
- ↑ عروسی، نتایج الافکار، ۴/۲۳۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹–۳۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۹۷–۳۹۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۷.
- ↑ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ برقی، المحاسن، ۲/۶۰۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۳ و ۳۵؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۹۶؛ امام خمینی، صحیفه، ۷/۶۷، ۵۱۰؛ ۸/۳۴۸ و ۱۴/۴۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۹۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۶۱ و ۵۴۱.
- ↑ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۲۹۱.
- ↑ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۱ - ۲۴۰؛ ج۶، ص۲۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۶۳، ص۲۱۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۳۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۲.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۶؛ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۳۲ – ۳۱.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۵۲ و ۱۰/۱۶؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۲.
- ↑ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۳.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۷؛ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلوة، ص۱۵۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۹۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۱۷؛ ج۱۲، ص۲۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۶۴.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۰۱؛ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ الطلب و الاراده، ص۸۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۱، ص۴۰۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۲۵۴.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶.
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، ۲۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۵.
- ↑ پورابراهیم و فیروزمهر، مقاله «تربیت»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۴.
- ↑ الطلب و الاراده، ص۸۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۰.
- ↑ انوار الهدایة، ج۱، ص۸۴؛ الطلب و الاراده، ص۸۱ – ۸۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۳۰۶.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۸۱ – ۸۰.
- ↑ همتبناری، علی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص۴۰۰ ـ ۴۰۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم افتتاحیه مانور فرهنگی، ورزشی جانبازان و معلولان کشور سال ۱۳۷۶، ص۹۳.
- ↑ لطفی و شعبانی، مقاله «نظام تربیتی اسلام»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۴۷۹ ـ ۴۸۴.