سرزمین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از سرزمین‌ها)

دولت و سرزمین

دولت نهادی است که در دایره سرزمینی که کشور نامیده می‌‌شود شکل می‌‌گیرد و از اقتدار و اعمال زور مشروع برخوردار می‌‌باشد. برخی نیز دولت را عده‏ای از مردم دانسته‌اند که در سرزمین مشخص به طور دائم اسکان دارند و دارای حکومتی هستند که به وضع و اجرای قانون اقدام می‏‌کند و از حاکمیتی برخوردارند که به صورت روح حاکم و قدرت عالی آنها را از تعرضات داخلی و خارجی مصون می‏دارد. این تعریف اخیر، متضمن چهار رکن «مردم»، «سرزمین»، «حکومت» و «حاکمیت» است که از عوامل تشکیل دهنده دولت به شمار می‌‌روند. پس شکی نیست که دولت‌ها در قلمرو معین و در یک محدوده ی جغرافیایی مشخصی شکل می‌‌گیرند و سرزمین از مولفه‌ها و عناصر اصلی تحقق مفهوم دولت است.

اسلام نیز برای دست یابی به اهداف متعالی خود، نظام سیاسی را مبتنی بر نظام ولایی تعریف و حتی در عصر رسول اکرم(ص) در مدینه النبی تشکیل داده است؛ زیرا عناصری چون قانونگذاری، اجرای قوانین، حمایت از امنیت مردم و تحقق آسایش و آرامش آنان و نیز قضاوت و اجرای احکام که از مسئولیت‌های دولت است، در اختیار پیامبر(ص) بود و ایشان در این باره حاکمیت مطلق و به گونه ای اقتداری داشتند[۱].

پس از ایشان نیز بر اساس آیات قرآنی این وظیفه به عهده کسانی قرار گرفته است که از آنان به اولواالامر یاد می‌‌شود و اطاعت ایشان همان اطاعت خدا و پیامبر(ص) دانسته شده است[۲]. مسئولیت این مقام به سبب آنکه منصب خلافت الهی انسان بر انسان و دارای شرایط سخت و سفتی است، به عهده کسانی گذاشته شده که از عصمت و طهارت از هر گونه پلیدی باشند و از علم لدنی و الهی و تقوای الهی برخوردار باشند.[۳]؛ از این افراد به عنوان امامان و خلفای الهی یاد می‌‌شود. البته به سبب کجرویی و تسلط منافقان بر نظام سیاسی پس از رحلت پیامبر(ص) در حوزه عمل سیاسی امامان معصوم(ع) نتوانستند خلافت ظاهری در میان انسان‌ها را به عهده گیرند هر چندکه به مسئولیت خلافت الهی بر دیگر موجودات هستی و نیز خلافت باطنی بر انسان‌ها پرداختند.

این نظام سیاسی ولایی که آموزه‌های قرآنی آن را معرفی و عملی کرده است، در چارچوب سرزمینی شکل گرفته است و عنصر سرزمین نیز نقش کلیدی و اساسی را در آن داشته است؛ هر چند که در تحقق عنوان امت و مسلمانی سرزمین نقشی ندارد؛ چراکه اسلام با شهادتین و برزبان راندن شهادت بر کلمه توحید و نبوت و رسالت پیامبر(ص) تحقق می‌‌یابد و شخص به عنوان مسلمان و عضو عمومی جامعه اسلامی یعنی امت شناسایی و پذیرفته می‌‌شود و مسئولیت و حقوق متقابلی را خواهد داشت.

از جمله مسئولیت‌های امت اسلام این است که برای تحقق اهداف اسلام اقدام به تشکیل دولت نمایند؛ زیرا انجام مسئولیت‌های اجتماعی خاص چون دفاع از عرض و مال و جان مسلمانان در برابر دیگران، امر به معروف و نهی از منکر و برقراری عدالت، نیازمند دولتی مقتدر و عزیز است. از این روست که خداوند در آیاتی از قرآن بر لزوم ایجاد امّتی از سوی مسلمانان برای دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر[۴]، اجرای عدالت[۵]، ‌تعلیم و تزکیه[۶]، حکمیت، داوری، قضاوت و اجرای احکام[۷] و دفاع از مرزها و جان‌ها تأکید می‌‌کند.

بی‌گمان تشکیل حکومت و دولت اسلامی نیازمند سرزمین است و نمی‌توان بیرون از سرزمین به حاکمیت اندیشید و جامعه و امتی نمونه ایجاد کرد. از این روست که پیامبر(ص) با بهره‌گیری از حمایت‌های انصار و مهاجرت مؤمنان از سایر نقاط حجاز و نجد، دولت مدنی را تشکیل داد و در محدوده سرزمینی که در آغاز دولت شهری بیش نبود، دولتی مقتدر و عزیر مبتنی بر آموزه‌های اسلامی ایجاد کرد و از سوی خداوند به عنوان جامعه و نظام برتر و نمونه به جهانیان معرفی شد.[۸].[۹]

دار الاسلام، سرزمین دولت اسلامی

هر چند که واژه دار الاسلام در آیات قرآنی به کار نرفته است و این اصطلاحات فقهی است که به قیاس دارالسلام بهشت و دارالمتقین، دار الخلد و دارالاخره قرآنی ساخته و جعل شده است، ولی باید توجه داشت که آموزه‌های قرآنی به اشکال گوناگون این مفهوم دارالاسلام را تأیید و امضا کرده ا ست. دارالاسلام به سرزمینهایی گفته می‌‌شود که در آنها احکام اسلام جاری و نافذ است و منظور از دارالکفر و دارالشرک، سرزمینهایی است که احکام اسلام در آنها جریان و نفوذ ندارند.

شهید اول در کتاب خود به نام دروس می‌‌نویسد: المراد بدارالاسلام ماينفذ فيها حكم الاسلام فلايكون بها كافرا الا معاهدا… و اما دارالكفر فهي ما ينفذ فيها أحكام الكفار فلايسكن فيها مسلم الا مسالماً؛ مقصود از دارالاسلام، منطقه‌هایی است که در آنها، حکم اسلام جریان دارد و در آنجا کافری جز آنکه با مسلمانان پیمان دارد، یافت نمی‌شود… ولی دارالکفر به جاهایی گفته می‌‌شود که در آنها، احکام و قانونهای کافران به مورد اجرا گذاشته می‌‌شود و در آنجا مسلمان یافت نمی‌شود، مگر آنکه با کافران پیمان صلح بسته است. ظاهر کلمات شیخ طوسی در کتاب مبسوط نیز همین دیدگاه است. البته برخی مناطق اشغالی از سرزمین‌های مسلمانان را نیز دارالاسلام دانسته و گفته‌اند: دارالاسلام آن قسمت از سرزمنیهای اسلامی را که به تصرف کافران در آمده نیز در بر می‌‌گیرد.

هر چند که این مناطق به یک معنا دارالاسلام است ولی به نظر می‌‌رسد که تنها بخشی از سرزمین‌های مسلمانان که دارای حاکمیت اسلامی است، به عنوان دارالاسلامی است که احکام خاص بر آن جاری می‌‌شود؛ زیرا دار الاسلام به سرزمینی با حاکمیت اسلام و دولت اسلامی است هر چند که سرزمین‌های دیگر دارای اکثریت مسلمان باشد ولی حاکمیت اسلامی بر آن حکومت نکند به عنوان دارالاسلام نخواهد بود؛ زیرا عنصر حاکمیت در تحقق این معنا یعنی دارالاسلام نقش کلیدی دارد. از این روست که شهید اول و شیخ طوسی حاکمیت اسلام را از شرایط دارالاسلام دانسته‌اند. آیت‌الله بروجردی نیز شرط حاکمیت را اصل می‌‌داند؛ زیرا در سرزمینی که اکثریت و غالب آن مردم مسلمان باشند ولی حاکمیت دراختیار کفر باشد، نمی‌توان حکم دارالاسلام و احکام آن را بر آن جاری ساخت. آیت‌الله بروجردی روایت اسحاق بن عمار درباره صنایع دارالاسلام[۱۰] را درباره سرزمین با حاکمیت اسلامی می‌‌داند؛ چراکه در روایت یاد شده، کلمه (الغالب) به وسیله (علی) متعدی شده است و چنین تعبیری با چیرگی و حاکمیت، مناسبت بیش تری دارد: اذا کان الغالب علیها المسلمین فلابأس.(علی اکبر کلانتری، دارالاسلام و دارالکفر و آثار ویژه آن دو، مجله فقه، زمستان ۱۳۷۵، ش ۱۰، صص ۳۲ تا ۱۱۷)

پس درباره سرزمین اسلام باید گفت که سرزمینی است که در آن مسلمان حکومت می‌‌کند و احکام اسلامی را بدون هیچ قیدی اجرا می‌‌کند و مسلمانان و غیر مسلمانان در آن با امنیت جالی مالی و عرضی زیست می‌‌کنند و اکثریت غالب آن مسلمان هستند که خود مایه اطمینان و امنیت امت و امام است.

پس چهار قید برای دارالاسلام می‌‌توان بر شمرد که عبارتند از: ۱. حاکم بودن مسلمانان بر آن؛ ۲. اجرای احکام اسلام در آن بدون هیچ قید و شرطی؛ ۳. امنیت جانی و مالی و عرضی غیر مسلمانانی که در آن زندگی می‌‌کنند؛ ۴. اکثریت غالب مسلمان. چنین وضعیتی را دولت اسلامی مدینه داشته است و هر چند که یهودیان زیادی در این سرزمین می‌‌زیستند ولی اکثریت و حکومت و حاکمیت با مسلمانان بوده و یهودیان به عنوان شهروندان امت اسلام در امنیت مالی و جانی و عرضی بودند.

دربرابر دارالاسلام، دارالکفر قرار دارد که شامل سرزمین‌هایی است که از این ویژگی‌های پیش گفته برخوردار نباشد. دارالکفر می‌‌تواند حتی شامل سرزمینی شود که اکثریت مسلمانی دارد ولی حاکمیت در اختیار غیر مسلمان است؛ زیرا آن چه یک سرزمین را به اسلام منسوب می‌‌کند همان حاکمیت اسلام و مسلمانان و قوانین اسلامی است وگرنه هیچ سنخیتی با مسلمانی ندارد؛ یعنی مسلمانانی که به اسلام اجتماعی و سیاسی در سرزمینی عمل نمی‌کند، هیچ بویی از حقیقت اسلام نبرده‌اند؛ زیرا حاکمیت اسلام بر انسان و جامعه هدف اسلام است. البته به یک معنا دارالاسلام شامل سرزمین با اکثریت مسلمانی و حاکمیت غیر مسلمان می‌‌شود ولی این اصطلاح دیگر یک اصطلاح حقوقی و سیاسی نیست بلکه تعبیری عامیانه و غیر حقوقی است. از نظر حقوقی و اصطلاحی دارالاسلام تنها سرزمینی با خصوصیات چهارگانه پیشین است. از دارالکفر با عناوینی چون دارالحرب، دارالصلح، دارالذمه، دارالهجره، دارالعهد، دارالاستضعاف، دارالامان، دارالحیاد، دارالموادعه، دارالهدنه و مانند آن نیز با توجه به حالاتی که نسبت به دارالاسلام یاد می‌‌شود.[۱۱]

تکالیف و حقوق شهروندی در دارالاسلام

با توجه به این که اسلام با شهادتین تحقق می‌‌یابد، مسئولیت و حقوق نیز با آن ایجاد می‌‌شود. مسئولیت‌های هر مسلمانی دربرابر خدا و خلق در آموزه‌های قرآنی تعریف شده است. مسئولیت‌ها و تکالیف شخص در برابر خلق به عنوان خلیفه بودن انسان یک معنایی دارد و به عنوان یک مسلمان یک معنایی دیگر دارد. هر انسانی وظایف و تکالیف اجتماعی دارد که موظف به انجام آن است. از نظر آموزه‌های قرآنی حتی تکالیف اجتماعی شخص در زندگی روزمره بسیار سنگین‌تر و مهم‌تر است و عبادت در خدمت خلق معنا می‌‌یابد. آیات بسیاری این معنا را تأکید می‌‌کند که وظایف اجتماعی و انجام تکالیف اجتماعی، تنها راه رهایی از خسران عظیم است و همان اندازه که توحید مهم است توجه و انجام مسئولیت‌های اجتماعی در قبال دیگران نیز مهم و اساسی است.

حقوق هر مسلمانی در دارالاسلام شامل امنیت جانی و مالی و عرضی و تأمین حداقل‌های زندگی چون غذا و پوشاک و مسکن و بهداشت است؛ چراکه دولت اسلامی بر آن است تا بر پایه عدالت همه امکانات آرامشی و آسایشی را فراهم آورد و حقوق شهروندی را در حوزه حریم خصوصی و عمومی تأمین نماید. این همان مفهوم سعادت است که اسلام در دنیا و آخرت برای انسان‌ها می‌‌خواهد و به عنوان یک مطلوب بیان کرده است. از آیه ۷۲ سوره انفال بر می‌‌آید که حقوق شهروندی در زمانی به شکل کامل اعمال می‌‌شود و دولت موظف به تأمین همه مسئولیت‌های خود در قبال مسلمان است که در سرزمین اسلام و دارالاسلام و تحت تابعیت و حکومت اسلامی قرار گرفته باشد. هر چند که مسلمانان بر یک دیگر ولایت دارد و می‌‌بایست به حکم همین ولایت مسئولیت‌های خود را در قبال یک دیگر انجام دهند و دستگیر و یار و یاور مسلمان دیگر بوده و با آموزش و تعلیم و امر به معروف و نهی از منکر شرایط بهتر زیستی را برای یک دیگر فراهم اورند، ولی این امر تنها زمانی به شکل کامل و مطلوب از سوی امت و دولت امکان پذیر است که مسلمان با مهاجرت به دارالاسلام خود را تحت تابعیت و حکومت اسلامی قرار داده باشد. در این صورت است که دولت اسلامی و امت مسلمان موظف است تا همه مسئولیت‌های خود را در قبال مسلمان انجام داده و حقوق او را به تمام مراعات نماید.

البته در شرایطی که مسلمان در بیرون دار الاسلام سکونت دارد و کمک و یاری می‌‌طلبد و خواهان بهره‌مندی از حقوق مسلمانی است، بر دولت و امت است که او را یاری کنند، ولی اگر مسلمان در سرزمینی با حاکمیت کفر زندگی می‌‌کند و میان مسلمانان و دولت اسلامی با آن حاکمیت کفر پیمانی است،‌در این صورت نمی‌توان بر خلاف قوانین بین‌المللی و معاهداتی که میان دولتین بسته شده عمل کرد و به یاری مسلمان رفت.[۱۲]

از نظر قرآن، تنها مؤمن حقیقی و مسلمان واقعی کسی است که پس از اسلام و ایمان هجرت کرده و خود را به حاکمیت و حکومت اسلامی رسانیده و در سرزمین اسلام سکونت گزیده است. چنین شخصی از همه حقوق شهروندی و تابعیت دولت اسلامی برخوردار خواهد شد. بنابراین کسانی که در سرزمین کفر و بیرون از دایره حکومت اسلامی زندگی می‌‌کنند بخشی از مسلمانی خویش تکمیل نکرده‌اند و به مسئولیت‌هایی که در قبال جامعه اسلامی دارند عمل نکرده و امکان مجاهدت در راه اسلام و جامعه اسلامی را برای خود فراهم ننموده‌اند. پس این افراد هم از نظر معنایی از ایمان واقعی برخوردار نمی‌باشند؛ زیرا اسلام بدون توجه به مسئولیت‌های اجتماعی در قبال جامعه اسلامی و دولت اسلامی معنایی تمام وکاملی پیدا نمی‌کند و همچنین از تمام حقوق مسلمانی و شهروندی برخوردار نخواهد بود؛ زیرا زکات خود را به دولت اسلامی نمی‌پردازد و برای رشد جامعه اسلامی و ایجاد آرامش و آسایش آن مجاهدتی نمی‌کند.

به هر حال، آموزه‌های قرآنی شرایط مسلمانی و حقوق و تکالیف آن را مبتنی بر ایجاد دولت اسلامی کرده است و یکی از وظایف مسلمانان آن است که نخست در سرزمینی دولت و حاکمیت اسلامی را ایجاد و در نهایت به تمام زمین گسترش دهند. برای ایجاد جهانی‌سازی اسلام لازم است که ام القری اسلامی در سرزمینی شکل گیرد و همه مسلمانان برای ایجاد و تقویت آن گرد هم آیند و به این سرزمین هجرت نمایند و دولت اسلامی نمونه ای را بسازند و اجازه دهند تا با بهره‌گیری از این دولت نمونه، جوامع دیگری الگوبرداری کنند و آن را در سطح سرزمینی خود تشکیل دهند تا به جهانی‌سازی اسلام و دولت اسلامی ختم شود.

از نظر آموزه‌های قرآنی، سرزمین هر چند که در اصل اسلام تاثیر و نقشی ندارد و هر مسلمانی با شهادتین عضو امت می‌‌شود ولی عضویت کامل به عنوان تابعیت و شهروندی مقتضی آن است که شخص در سرزمین اسلامی و حاکمیت اسلامی حضور و سکونت داشته باشد. بنابراین، شهروندی و حقوق و مسئولیت‌های آن منوط به حضور در دارالاسلام است. سخن درباره دارالاسلام و حقوق و مسئولیت‌های شهروندی بسیار زیاد است و مباحث و مسایل گوناگونی دراین زمینه وجود دارد که امکان بحث همه آنها در این مطلب کوتاه شدنی نیست و از همین رو به همین مقدار بسنده می‌‌شود و ادامه بحث و مسایل و مباحث آن به جایی دیگر فروگذار می‌‌شود.[۱۳]

منابع

پانویس

  1. ﴿ٱلنَّبِىُّ أَوْلَىٰ بِٱلْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَـٰتُهُمْ وَأُو۟لُوا۟ ٱلْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍۢ فِى كِتَـٰبِ ٱللَّهِ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ وَٱلْمُهَـٰجِرِينَ إِلَّآ أَن تَفْعَلُوٓا۟ إِلَىٰٓ أَوْلِيَآئِكُم مَّعْرُوفًۭا كَانَ ذَٰلِكَ فِى ٱلْكِتَـٰبِ مَسْطُورًۭا «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
  2. ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَطِيعُوا۟ ٱللَّهَ وَأَطِيعُوا۟ ٱلرَّسُولَ وَأُو۟لِى ٱلْأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَـٰزَعْتُمْ فِى شَىْءٍۢ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ ذَٰلِكَ خَيْرٌۭ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  3. ﴿وَقَرْنَ فِى بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ ٱلْجَـٰهِلِيَّةِ ٱلْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعْنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجْسَ أَهْلَ ٱلْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًۭا «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  4. ﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌۭ يَدْعُونَ إِلَى ٱلْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِٱلْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ ٱلْمُنكَرِ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آلعمران، آیه ۱۰۴.
  5. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِٱلْبَيِّنَـٰتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ ٱلْكِتَـٰبَ وَٱلْمِيزَانَ لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا ٱلْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌۭ شَدِيدٌۭ وَمَنَـٰفِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُۥ وَرُسُلَهُۥ بِٱلْغَيْبِ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِىٌّ عَزِيزٌۭ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  6. ﴿هُوَ ٱلَّذِى بَعَثَ فِى ٱلْأُمِّيِّـۧنَ رَسُولًۭا مِّنْهُمْ يَتْلُوا۟ عَلَيْهِمْ ءَايَـٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلْكِتَـٰبَ وَٱلْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا۟ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَـٰلٍۢ مُّبِينٍۢ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  7. ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَطِيعُوا۟ ٱللَّهَ وَأَطِيعُوا۟ ٱلرَّسُولَ وَأُو۟لِى ٱلْأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَـٰزَعْتُمْ فِى شَىْءٍۢ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ ذَٰلِكَ خَيْرٌۭ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا * وَإِذَا جَآءَهُمْ أَمْرٌۭ مِّنَ ٱلْأَمْنِ أَوِ ٱلْخَوْفِ أَذَاعُوا۟ بِهِۦ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى ٱلرَّسُولِ وَإِلَىٰٓ أُو۟لِى ٱلْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ ٱلَّذِينَ يَسْتَنۢبِطُونَهُۥ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ ٱللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُۥ لَٱتَّبَعْتُمُ ٱلشَّيْطَـٰنَ إِلَّا قَلِيلًا «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است * و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۵۹ - ۸۳.
  8. ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَـٰكُمْ أُمَّةًۭ وَسَطًۭا لِّتَكُونُوا۟ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًۭا وَمَا جَعَلْنَا ٱلْقِبْلَةَ ٱلَّتِى كُنتَ عَلَيْهَآ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَـٰنَكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٌۭ رَّحِيمٌۭ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  9. منصوری، خلیل، نقش سرزمین در تحقق تابعیت و ولایت
  10. «وفيما صنع في أرض الاسلام»
  11. منصوری، خلیل، نقش سرزمین در تحقق تابعیت و ولایت
  12. ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَهَاجَرُوا۟ وَجَـٰهَدُوا۟ بِأَمْوَٰلِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَوا۟ وَّنَصَرُوٓا۟ أُو۟لَـٰٓئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍۢ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَلَمْ يُهَاجِرُوا۟ مَا لَكُم مِّن وَلَـٰيَتِهِم مِّن شَىْءٍ حَتَّىٰ يُهَاجِرُوا۟ وَإِنِ ٱسْتَنصَرُوكُمْ فِى ٱلدِّينِ فَعَلَيْكُمُ ٱلنَّصْرُ إِلَّا عَلَىٰ قَوْمٍۭ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَـٰقٌۭ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌۭ «کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره انفال، آیه ۷۲.
  13. منصوری، خلیل، نقش سرزمین در تحقق تابعیت و ولایت