تواضع

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

تواضع در اصطلاح علم اخلاق، خضوع و تذلل در برابر خداوند و نوعی شکسته نفسی است که مانع می‌شود انسان خود را از دیگران که در جاه و مال از او کمترند، بالاتر ببیند. تواضع و فروتنی در برابر شخص بزرگ، از صفات فطری انسان است. در قرآن و روایات به دو قسمِ تواضع مذموم و ممدوح اشاره شده است. از موارد تواضع ممدوح، تواضع برای خداوند و تواضع در برابر پدر و مادر نام برده شده است و از تواضع در برابر کافران، متکبران و اغنیا به تواضع مذموم یاد شده است. در بعضی از روایات، تواضع در برابر بندگان، سبب جلب محبت دیگران و تواضع در برابر خداوند سبب افزونی نعمت، همچنین رسیدن به مقام صدیقین دانسته شده است.

معناشناسی

تواضع از ریشه «وضع» برابر «رفع»[۱] و به معنای ادراک کوچکی و اظهار آن است[۲]. ضد آن نیز کبر و تکبر است که برتر دانستن خود از دیگران و اظهار آن است. در اصطلاح علم اخلاق، خضوع و تذلل در برابر خداوند[۳] و نوعی شکسته نفسی است که مانع می‌شود انسان خود را از دیگران که در جاه و مال از او کمترند، بالاتر ببیند[۴].

در اصطلاح عرفان، تواضع به معنای فروتنی در برابر هیبت حق،[۵] عبودیت در برابر او و انصاف در برابر خلق[۶] است[۷].

تکبر صفتی در برابر تواضع

تکبر، در مقابل تواضع است. انسان متکبر در برقرار کردن روابط اجتماعی خود بسیار ضعیف است؛ زیرا چنین شخصی همواره از دیگران می‌خواهد تا در برابرش کرنش کنند و او را مورد ستایش و احترام قرار دهند. از سوی دیگر، او برای اثبات بزرگی‌اش، به دیگران بی‌اعتنایی و بی‌احترامی می‌کند که این امر موجب می‌شود تا مردم او را تنها بگذارند. افراد متکبر، چنان که در آموزه‌های دینی آمده است، رفیق و دوست ندارند. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «لَيْسَ لِمُتَكَبِّرٍ صَدِيقٌ»[۸]. بیایید از شیطان درس عبرت بگیریم که چون خود را از دیگران برتر دانست و تکبر ورزید، مورد لعنت خداوند قرار گرفت و برای همیشه تنها شد و همه با گفتن «لا حول» او را از جمع خود می‌دانند[۹].

پیشینه

تواضع و فروتنی در برابر شخص عظیم و بزرگ، از صفات فطری انسان است؛ از این‌رو انسان از آغاز در برابر پروردگار و معبود خود احساس تواضع داشته است. این گرایش فطری و درونی در ادیان غیر الهی در قالب پرستش معبودهای ساختگی ظهور یافت[۱۰]، امّا در ادیان آسمانی، این امر در مسیر تواضع و پرستش در برابر معبودی یگانه قرار گرفت[۱۱].

در اسلام به این صفت توجه شده است و خداوند در قرآن، پیامبرش را به تواضع در برابر مؤمنان فرمان داده است[۱۲]، در مقابل، تکبر را که از صفات رذیله است، نکوهش کرده است[۱۳]. در منابع روایی نیز بابی به آن اختصاص یافته[۱۴] و به تواضع در برابر حق و خلق سفارش شده است[۱۵]؛ در روایات، تواضع، سبب رفعت و بزرگی[۱۶]، به دست آوردن مقامات بلند[۱۷] و برترین شرافت و بزرگی[۱۸] شمرده شده است و متواضعان، از صدیقین معرفی شده‌اند[۱۹]. سیره عملی انبیای الهی(ع) به‌ویژه پیامبر اسلام(ص) نیز بر همین گونه بود؛ چنان‌که ایشان مانند بندگان غذا می‌خورد و بر زمین می‌نشست.[۲۰] در برابر، تکبر در روایات، از زشت‌ترین اخلاق انسانی و مانع سعادت ابدی و ورود به بهشت، دانسته شده است[۲۱].

علمای اخلاق و عرفان، تواضع را افضل مقامات شمرده‌اند[۲۲] و معتقدند خداوند بندگان را به قدر تواضع‌شان در برابر عظمتش، بالا می‌برد[۲۳]. به اعتقاد آنان تواضع صفتی است که از رعایت اعتدال میان برتربینی نفس (کبر) و تضییع حق نفس و کوچک شمردن آن از مرتبه‌ای که مستحق اوست، حاصل می‌شود[۲۴].[۲۵]

روایاتی درباره تواضع

روایات فراوانی درباره فضیلت تواضع و اهمیت آن وجود دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. امام صادق (ع) فرمودند: "در آسمان، دو فرشته‌اند که موکّل بر بندگان هستند. این دو فرشته، هرکس را تواضع کند بلند می‌گردانند، و هرکس تکبّر کند را پست می‌کنند"[۲۶]؛
  2. امام صادق (ع) فرمودند: "از موارد تواضع آن است که در جائی بنشینی که بالاتر از آن هم جائی برای نشستن هست، و با هرکس که برخورد کردی به او سلام کنی، و جدال را هر چند که بر حق باشی رها نمائی، و دوست نداشته باشی که تو را به‌خاطر تقوایت ستایش کنند"[۲۷]؛
  3. امام صادق (ع) فرمودند: "خداوند به حضرت موسی وحی فرمود که: ای موسی! آیا می‌دانی چرا در میان تمامی بندگانم، تنها تو را برای هم‌صحبتی خود برگزیدم؟ موسی عرض کرد: پروردگارا! چرا چنین کردی؟ خداوند فرمود: ای موسی! من همه جوانب بندگانم را بررسی کردم، امّا هیچ‌کس را مانند تو در میان آنان نیافتم که نفس خود را برای من ذلیل کرده باشد. ای موسی! تو هرگاه نماز می‌خوانی چهره‌ات را برای تواضع در برابر من بر روی خاک می‌گذاری یا امام فرمودند: بر روی زمین می‌گذاری[۲۸].[۲۹]

انواع تواضع

این فضیلت بزرگ را، به اعتبار آنچه بدان تعلّق می‌گیرد، به اقسامی چند می‌توان تقسیم نمود:

  1. تواضع در برابر خداوند متعال: این نوع، برترین انواع تواضع است که خود، از چندین مرتبه برخوردار است. مرتبه نخست آن دعا و راز و نیاز با حضرت حقّ است، که گویا در شمار برترین عبادات قرار دارد. بنا بر روایات اهل بیت(ع)، دعا حتّی از نمازهای نافله نیز برتر است. دعاهائی نظیر دعای خضر ـ مشهور به دعای کمیل ـ دعای عرفه، دعای ابوحمزه ثمالی و مناجات شعبانیّه در شمار رفیع‌ترین ادعیه‌ای است که معارف الهی را با بالاترین مراتب خضوع در برابر حضرت حق به نمایش در می‌آورد.
  2. تواضع برای اهل بیت(ع): اظهار تواضع برای آن سروران عالم وجود نیز، مراتبی دارد:
    1. اقرار به آنکه آنان وسائط فیض حضرت حق و هادیان به سوی او هستند. از این رو، هیچ نعمتی از نعمت‌های پنهان و آشکار حضرت حق نیست، مگر آنکه آنان واسطه رسیدن آن به عالَم هستی می‌باشند.
    2. توسّل به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به‌واسطه ادعیه و اذکاری که از آنان رسیده است. این ادعیه برای دفع مضار و جلب منافع دنیائی و آخرتی بسیار نافع بوده، شاهراه هدایت را در مقابل انسان می‌گشاید.
    3. اطاعت از اهل بیت(ع) در اوامر و نواهی آنها: "تواضع در مقابل مولی"، در عرف اهل شرع به همین معنی می‌آید. از این رو مهم‌ترین مرتبه از مراتب تواضع، آن است که تمامی افعال انسان با آنچه آنان بدان امر نموده‌اند، سازگار بوده آدمی از مخالفت با نواهی آنان اجتناب نماید.
  3. تواضع در مقابل بندگان صالح خداوند: قرآن کریم، به شدیدترین وجه بر این‌گونه از تواضع پای می‌فشارد[۳۰]. بررسی قرآن کریم نشان می‌دهد، که در بیش از یک‌صد آیه، سیره انبیاء عظام(ع) در امر تبلیغ، همین تواضع در مقابل مشرکان و کافران دانسته شده است[۳۱].
  4. تواضع در برابر حق و حقیقت: این نوع از تواضع، در شمار برترین صفات انسانی قرار دارد؛ چراکه دست‌یابی به مراتب برتر اخلاقی، تنها با پذیرش حق صورت می‌پذیرد و بس. حکایت حضرت موسی(ع) و عبد صالح در قرآن کریم، در این زمینه آیتی است و حکایتی. چه حضرت موسی(ع) با آنکه در مقام رسالت، و برتر از آن کلیمیِ حضرت حق بود، امّا در مقابل آن بنده صالح تواضع نموده به آموزش از او پرداخت[۳۲].

اسباب و زمینه‌ها

در برخی روایات، تواضع، نتیجه علم و عقل شمرده شده است[۳۳] و اصل تواضع در برابر خداوند، در سخنی منسوب به امام صادق(ع) ناشی از ادراک و مشاهده جلال، عظمت و هیبت حق شمرده شده است[۳۴].

یکی از علمای معاصر «شرح صدر» را از اسباب تواضع می‌داند که از معرفت حق‌تعالی حاصل می‌شود. به اعتقاد ایشان شرح صدر و سعه وجودی انسان، ویژگی‌هایی برای نفس ایجاد می‌کند که در نهایت، سبب به دست آمدن تواضع می‌شود. این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

  1. بی‌اعتنایی به مواهب الهی که به انسان داده شده است؛ مانند مال، جمال و مقام، تا این امور ظرف وجودی او را پر نکنند؛
  2. روی‌گردانی از یاد غیر حق‌تعالی با ذکر او و دل خوش نکردن به غیر حق؛
  3. کوچک شمردن هرچه غیر حق و آثار جلال و جمال اوست. در این صورت انسان هرچه واردات قلبی پیدا کند، دامنگیر او نمی‌شود. این امور سبب می‌شود در نفس وی تواضع و عزت ایجاد شود[۳۵].[۳۶]

تواضع ممدوح و مذموم

در قرآن و روایات به دو قسمِ تواضع مذموم و ممدوح اشاره شده است. از موارد تواضع ممدوح، تواضع برای خداوند[۳۷]، تواضع در برابر پدر و مادر[۳۸]، تواضع در برابر برادر ایمانی[۳۹] و تواضع معلم و شاگرد نسبت به یکدیگر[۴۰] است. در مقابل، از تواضع در برابر کافران[۴۱] متکبران[۴۲] و اغنیا[۴۳] به تواضع مذموم یاد شده است.

علمای اخلاق و عرفان نیز تواضع را در مواردی مذموم می‌دانند؛ چنان‌که تواضع در برابر متکبران[۴۴]، فاسقان[۴۵] و کافران[۴۶] را جایز ندانسته، تکبر در برابر توانگران متکبر را عین تواضع شمرده‌اند[۴۷]. همچنین تواضع در صورتی که از حالت اعتدال خارج گردد و به افراط متمایل شود، به سستی و مهانت تبدیل می‌شود که از صفات مذموم است[۴۸].[۴۹]

اگرچه تواضع در جای خود از آداب پسندیده و از صفات بندگان خاص خداست[۵۰]؛ اما تواضع بی‌جا نیز مفسده‌هایی دارد. تواضع ناب‌جا، حقارت فرد را به دنبال دارد و این کار در اسلام، حرام است. رسول خدا(ص) میان فروتنی و حقارت، مرز قائل شده و انسان‌ها را از فروتنی‌های بی‌مورد نهی فرموده است. ‌در حدیثی از ایشان روایت شده است: "هرگاه متواضعان امت مرا دیدید، در مقابلشان تواضع کنید و زمانی که با متکبران روبرو شدید، بر آنها تکبر کنید که این رفتار باعث خواری متکبران است"[۵۱]؛ سیره‌نویسان درباره سیره رسول خدا(ص) چنین بیان داشته‌اند: "او متواضعی بود که خود را به حقارت نمی‌افکند"[۵۲]. نبی خاتم(ص) می‌فرمود: "خوشا به حال کسی که برای خدای متعال فروتنی کند، بی‌آنکه کار او کاستی و نقصی در پی داشته باشد و خود را ذلیل سازد و در در حال خواری و مسکنت باشد"[۵۳]‌. تواضع در برابر کفار و نیز تواضع به سبب ثروت[۵۴] هم از دیگر موارد فروتنی‌های نامعقول و نابجا است که آن حضرت از آن نهی فرموده است[۵۵].

شاخص‌های تواضع

همه، افراد متواضع را دوست دارند و از متکبر گریزان‌اند. در روابط اجتماعی، لازم است انسان تواضع به خرج داد تا دیگران رغبت نشان داده با او روابط حسنه برقرار کنند. تواضع، یکی از حقوقی است که هر مسلمانی به گردن هم دیگر دارد. انسان باید از تکبر اجتناب ورزد؛ زیرا خداوند هیچ متکبری را دوست ندارد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: خدا به من وحی کرد که تواضع کنید تا کسی به کسی فخر نفروشد: « إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَيَّ أَنْ تَوَاضَعُوا حَتَّى لَا يفخر أَحَدُ عَلَى أَحَدُ »[۵۶].

طبق آموزه‌های دینی، هر کس در این دنیا در برابر برادران خود فروتنی کرده، تواضع بخرج دهد، در نزد خداوند از جمله صدیقین محسوب می‌گردد. امام عسکری(ع) می‌فرماید: «وَ مَنْ تَوَاضَعَ فِي الدُّنْيَا لِإِخْوَانِهِ- فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الصِّدِّيقِينَ»[۵۷]. تواضع موجب محبت می‌شود؛ حضرت علی(ع) می‌فرماید: «ثَمَرَةُ التَّوَاضُعِ الْمَحَبَّةُ»[۵۸]؛ «تواضع فرد موجب می‌شود مردم او را دوست بدارند».

لذا می‌توان شاخصه‌های تواضع را چنین ذکر کرد:

  1. در برخورد با دیگران بکوشد قبل از طرف، سلام نماید[۵۹]... یعنی انتظار نداشته باشد همواره دیگران به او سلام کنند.
  2. هر جا فضای خالی دید بنشیند، هر چند متناسب با شأن او نباشد[۶۰]. یعنی اگر کسی شایستگی دارد تا در صدر مجلس بنشیند، حال چنان‌چه در آن مکان فضای خالی نبود و در جای پایین‌تر از شأن خود، نشست اشکالی ندارد.
  3. ریا و سمعه را دوست نداشته باشد[۶۱]. در ریا و سمعه فرد عمل خود را برای این انجام می‌دهد که دیگران از او تعریف و تمجید کنند؛ منتها در ریا عمل فرد را می‌بینند؛ مثلاً شخص نمازش را طول می‌دهد تا دیگران آن را دیده، بگویند این شخص چه آدم زاهد و با خدایی است. اما در سمعه فرد ممکن است عملش را در حضور دیگران انجام ندهد، بلکه هدفش این باشد که دیگران هر زمان از عمل وی بشنوند، او را تعریف کنند. سمعه از «سمع» مربوط به شنیدن است، اما ریا از «رؤیت» و با دیدن ارتباط دارد.
  4. یکی دیگر از شاخص‌های تواضع این است که انسان بافقرا بنشیند. پیامبر اسلام(ص) فرمود: فروتنی کنید و با فقیران بنشینید تا در پیش خدا بزرگ باشید و از تکبر بر کنار مانید[۶۲]. در حدیثی دیگر آمده است: «نشستن با فقرا از لوازم تواضع است»[۶۳].
  5. با خدمت‌گزاران غذا بخورد؛ در حدیثی از پیامبر اسلام(ص) آمده است که فرمود: غذا خوردن با خادم نوعی تواضع و فروتنی است [۶۴].
  6. در برابر کسی که نیکی کرده، تواضع کند. رسول اکرم(ص) فرمود: هر کسی که با تو نیکی کند با وی متواضع باش، گرچه برده حبشی باشد[۶۵].[۶۶]

راه‌های تحصیل

بعضی علمای اخلاق، راه تحصیل تواضع را توجه به آثار تکبر و دوری از آن می‌دانند که از دو راه علمی و عملی امکان‌پذیر است. راه علمی، شناخت ذلت نفس و ضعف آن، شناخت عظمت رب و تفکر در احوال و سختی‌های روز قیامت و عذاب آخرت است و راه عملی، مواظبت بر اعمال متواضعان، مانند نشستن بر زمین و غذاخوردن با زیردستان است[۶۷].[۶۸]

آثار تواضع

در بعضی از روایات، تواضع در برابر بندگان، سبب جلب محبت دیگران[۶۹] و تواضع در برابر خداوند سبب افزونی نعمت[۷۰] و مزرعه خشوع، خضوع، خشیت و حیا[۷۱]، همچنین رسیدن به مقام صدیقین[۷۲] دانسته شده است[۷۳].

تواضع در سیره پیامبر اکرم(ص)

سیره رسول اکرم(ص) جامع تمام نشانه‌های فروتنی بود و فروتنی‌اش در تمام رفتارهای آن حضرت و شئون مختلف زندگی‌اش جلوه‌ای خاص داشت. ایشان گرچه پیامبر(ص) بود و مقامی عالی داشت؛ اما در سلام کردن از همه، حتی از کودکان، سبقت می‌گرفت[۷۴] و با خضوع تمام با ثروتمند و فقیر، صغیر و کبیر دست می‌داد و دست خود را نمی‌کشید تا طرف مقابل، دست خود را بکشد[۷۵] و روی از او برنمی‌گرداند تا اینکه طرف مقابل از او روی برمی‌گرداند و می‌رفت. ایشان به سنت انبیای گذشته، به سبب تواضع با عصا راه می‌رفت و بر آن تکیه می‌کرد[۷۶]. گاه پیرزنی او را متوقف می‌کرد و مدتی طولانی با او درباره حاجتش صحبت می‌کرد[۷۷].

در حد امکان، اسب و استر و الاغ سوار می‌شد و بسیاری از اوقات بر الاغ سوار می‌شد[۷۸] و دیگری را نیز بر ترک خود سوار می‌کرد[۷۹]. از حشمت‌های ظاهری نفرت داشت؛ از این رو، اگر سواره بود، اجازه نمی‌داد که کسی پیاده همراه‌ او حرکت کند[۸۰]. سوار شدن بر الاغ برهنه و بی‌جهاز را دوست می‌داشت[۸۱]. از بیماران حتی در دورترین نقاط شهر عیادت می‌فرمود[۸۲] و در تشییع جنازه‌ها حاضر می‌شد[۸۳].

ایشان از همه متواضع‌تر بود و آن را بر تمام ثروت‌های دنیا ترجیح می‌داد. روایت شده است: روزی فرشته‌ای خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: "همانا خداوند تو را مخیر کرده است، میان اینکه بنده متواضع او باشی، یا اینکه پادشاه و رسولش باشی"؛ ‌ پیامبر(ص) فرمود: "جبرئیل به من نگریست و با دستش اشاره کرد که تواضع کن." پس پیامبر(ص) فرمود: "من بندگی و تواضع را همراه رسالت انتخاب کردم." آن فرشته نیز در حالی که در دستش کلید گنج‌های زمین بود، گفت: "اگر قبول هم می‌کردی، از مقامی که نزد خدا داشتی کم نمی‌شد"[۸۴].[۸۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۸/۳۹۶.
  2. فراهیدی، کتاب العین، ۲/۱۹۶؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۸/۳۹۷.
  3. مدنی، ریاض السالکین، ۴/۱۶۸.
  4. نراقی، جامع السعادات، ۱/۳۹۴.
  5. انصاری، منازل السائرین، ۷۷.
  6. کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة، ۳۵۱.
  7. مجتهدزاده، محمد جواد، مقاله «تواضع»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص۵۴۶ ـ ۵۵۱.
  8. میزان الحکمه، ح۱۷۲۸۷.
  9. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 51-54.
  10. طباطبایی، المیزان، ۷/۱۶۸–۱۶۹.
  11. سوره اعراف، آیه ۲۰۶.
  12. سوره حجر، آیه ۸۸؛ سوره شعراء، آیه ۲۱۵؛
  13. سوره غافر، آیه ۳۵ و ۶۰؛ سوره فرقان، آیه ۲۱.
  14. برقی، المحاسن، ۲/۴۰۹؛ کلینی، الکافی، ۲/۱۲۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۱۱۷.
  15. کلینی، الکافی، ۲/۱۲۲؛ ورام، تنبیه الخواطر، ۲/۱۲۱.
  16. کلینی، الکافی، ۲/۱۲۱.
  17. ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۲۰۰.
  18. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۴۸.
  19. نوری، مستدرک الوسائل، ۱۱/۲۹۵.
  20. کلینی، الکافی، ۶/۲۷۰–۲۷۱.
  21. کلینی، الکافی، ۲/۳۱۰.
  22. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۴/۳۲.
  23. نراقی، جامع السعادات، ۳/۳۵۳.
  24. کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۴۰۳.
  25. مجتهدزاده، محمد جواد، مقاله «تواضع»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص۵۴۶ – ۵۵۱.
  26. « عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‌ إِنَّ فِي السَّمَاءِ مَلَكَيْنِ مُوَكَّلَيْنِ بِالْعِبَادِ فَمَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَاهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ وَضَعَاهُ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۲.
  27. « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تَرْضَى بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ تَلْقَى وَ أَنْ تَتْرُكَ‌ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحِقّاً وَ أَنْ لَا تُحِبَّ أَنْ تُحْمَدَ عَلَى التَّقْوَى»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۲.
  28. « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى (ع) أَنْ يَا مُوسَى أَ تَدْرِي لِمَ اصْطَفَيْتُكَ بِكَلَامِي دُونَ خَلْقِي؟ قَالَ يَا رَبِّ وَ لِمَ ذَاكَ؟ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْهِ أَنْ يَا مُوسَى إِنِّي قَلَّبْتُ عِبَادِي ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَجِدْ فِيهِمْ أَحَداً أَذَلَّ لِي نَفْساً مِنْكَ يَا مُوسَى إِنَّكَ إِذَا صَلَّيْتَ وَضَعْتَ خَدَّكَ عَلَى التُّرَابِ أَوْ قَالَ عَلَى الْأَرْضِ‌»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۳.
  29. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۲، ص ۱۶۷-۱۷۰.
  30. سوره مائده، آیه ۵۴.
  31. سوره ممتحنه، آیه ۸-۹.
  32. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۲، ص۱۶۰-۱۶۷.
  33. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۴۸.
  34. مصباح الشریعه، منسوب به امام صادق(ع)، ۷۳.
  35. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۳۶–۳۳۷.
  36. مجتهدزاده، محمد جواد، مقاله «تواضع»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص۵۴۶ – ۵۵۱.
  37. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۶۱.
  38. اسراء، ۲۳–۲۴.
  39. طبرسی، الاحتجاج، ۲/۴۶۰.
  40. کلینی، الکافی، ۱/۳۶.
  41. سوره مائده، آیه ۵۴.
  42. ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۲۰۱.
  43. نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ح۲۱۹، ۵۵۰.
  44. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۱۴.
  45. مازندرانی، شرح فروع الکافی، ۸/۳۳۶.
  46. کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۴۰۵.
  47. قشیری، رساله قشیریه، ۲۸۳.
  48. مدنی، ریاض السالکین، ۵/۴۸۱.
  49. مجتهدزاده، محمد جواد، مقاله «تواضع»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص۵۴۶ ـ ۵۵۱.
  50. سوره فرقان، آیه ۶۳.
  51. «إِذَا رَأَيْتُمُ‌ الْمُتَوَاضِعِينَ‌ مِنْ أُمَّتِي فَتَوَاضَعُوا لَهُمْ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْمُتَكَبِّرِينَ فَتَكَبَّرُوا عَلَيْهِمْ فَإِنَّ ذَلِكَ لَهُمْ مَذَلَّةٌ وَ صَغَارٌ»؛ مجموعه ورام، ج ۱، ص۲۰۱ و القتنی، تذکرة الموضوعات، ص۱۹۱.
  52. ارشاد القلوب، ص۱۱۵ و وسائل الشیعة، ج ۵، ص۵۴.
  53. امالی طوسی، ص۵۳۹، المعجم الکبیر، ج ۵، ص۷۱؛ بیهقی، سنن الکبری، ج ۴، ص۱۸۲ و اعلام الدین، ص۲۰۳.
  54. حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۱۷؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۱، ص۲۳۲ و کنز العمال، ج ۳، ص۲۳۰.
  55. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، تواضع، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۳۲۳.
  56. سید عبدالله شبر، اخلاق، ص۱۶۷.
  57. میزان الحکمه، ج۴، ح۲۱۸۳۲.
  58. میزان الحکمه، ج۴، ح۲۱۸۶۰.
  59. میزان الحکمه، ح۲۱۸۵۳.
  60. میزان الحکمه، ح۲۱۸۵۳.
  61. میزان الحکمه، ح۲۱۸۵۳.
  62. « تَوَاضَعُوا وَ جَالِسُوا الْمَسَاكِينِ، تَكُونُوا مِنْ كبرآء اللَّهِ وتحرجوا مِنَ الْكِبْرِ »؛ نهج الفصاحه، ح۱۱۸۶.
  63. «الْجُلُوسُ مَعَ الْفُقَرَاءِ مِنَ التَّوَاضُعُ»؛ نهج الفصاحه، ح۱۳۲۲.
  64. « الْأَكْلُ مَعَ الْخَادِمِ مِنَ التَّوَاضُعُ »؛ نهج الفصاحه، ح۱۰۶۱.
  65. « تَوَاضَعَ لِلْمُحْسِنِ إِلَيْكَ وَ إِنْ كَانَ عَبْداً حَبَشِيّاً »؛ نهج الفصاحه، ح۱۱۸۴.
  66. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 51-54.
  67. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۵۲–۲۵۶؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۳۸۹–۳۹۰.
  68. مجتهدزاده، محمد جواد، مقاله «تواضع»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص۵۴۶ – ۵۵۱.
  69. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۴۹.
  70. نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ح۲۱۵، ۵۴۹.
  71. مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۱۲۱.
  72. نوری، مستدرک الوسائل، ۱۱/۲۹۵.
  73. مجتهدزاده، محمد جواد، مقاله «تواضع»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص۵۴۶ – ۵۵۱.
  74. البخاری، صحیح، ج ۷، ص۱۳۱؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج ۶، ص۱۴۴ و علی بن الجعد، مسند ابن الجعد، ص۲۶۰.
  75. حسن دیلمی، ارشادالقلوب، ج۱، ص۱۱۵، شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵، ص۵۴ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، صج ۴۰.
  76. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۴۴ - ۲۴۵ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص۳۲.
  77. قاضی ابرقوه، سیرت رسول اللّه(ص)، ج ۲، ص۱۰۳۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص۱۱۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص۵۸۰ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۵، ص۳۳۹.
  78. دلائل النبوه، ج ۱، ص۳۳۰؛ مکارم الاخلاق، ص۱۵؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ص۲۷۹ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص۸۲.
  79. ارشاد القلوب، ج ۱، ص۱۱۵؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص۲۸۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص۸۲.
  80. ابوسعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج ۴، ص۳۷۲ و مکارم الاخلاق، ص۲۲.
  81. الطبقات الکبری، ج ۱، ص۲۷۹.
  82. ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۳۴؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص۲۴۸ و ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص۱۴۶.
  83. مکارم الاخلاق، ص۱۵؛ الطبقات الکبری، ص۲۷۹ و تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص۲۱۵.
  84. الکافی، ج ۲، ص۱۲۲ و وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۲۷۳ و با اندکی اختلاف در: دلائل النبوه، ج ۱، ص۳۳۳.
  85. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، تواضع، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۳۱۷-۳۱۹.