ریا

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

«ریا» در لغت به‌معنای نشان‌دادن و نمایاندن و در اصطلاح علم اخلاق، خودنمایی با انگیزه طلب جاه و منزلت در قلوب مردم با عبادت یا غیر عبادت است. ریا از صفات ناپسندی است که فطرت انسانی از آن گریزان است. علمای اخلاق، ریا را از صفات رذیله‌ای دانسته‌اند که از غلبه هوا و ضعف نفس نشئت می‌گیرد. ریا اقسامی دارد مانند: ریا در عبادات واجب و مستحب؛ ریا در خصلت‌های پسندیده و غیره. در آیات و روایات ریا سبب از بین رفتن عمل و ریاکار لعن شده، شایسته عذاب شدید دانسته شده‌ است. راه رهایی از ریا و نفاق، اخلاص در باطن و خشوع قلبی دانسته شده است.

معناشناسی

«ریا» به معنای نشان‌دادن و نمایاندن است[۱]. در اصطلاح علم اخلاق، خودنمایی با انگیزه طلب جاه و منزلت در قلوب مردم با عبادت یا غیر عبادت است[۲]؛ مانند نیک جلوه‌دادن خود یا اظهار خصوصیاتی که بیانگر خصلت‌های نیکو باشد[۳].

از واژه‌های مرتبط با ریا، «سُمعه» است که نوعی ریای شنیداری شمرده می‌شود؛ زیرا در ریا شخص اعمال نیک خود را در معرض دیدن دیگران قرار می‌دهد تا آنها به حسن فاعل اعتقاد پیدا کنند، ولی در «سمعه» هدف آن است که دیگران بشنوند و فاعل فعل را به نیکی بشناسند و ستایش کنند[۴]. ریا ضد اخلاص است[۵]و اخلاص به معنای پاک‌ کردن نیت[۶] یا عمل، از هر گونه آمیختگی و شوائب[۷] است و اخلاص در عبادت به معنای پاک بودن آن از آمیختگی‌های دنیا و بهره‌های نفس است؛ مانند عبادت برای رسیدن به مال یا برای مدح دیگران (ریا)[۸].[۹]

پیشینه

ریا از صفات ناپسندی است که فطرت انسانی از آن گریزان است. در ادیان الهی ریاکاران، تنها[۱۰] و خوشی آنان لحظه‌ای[۱۱] دانسته شده است و انسان‌ها را در اعمال نیک چون عبادت، صدقه و روزه از ریاکردن برحذر داشته‌اند[۱۲]. قرآن کریم نیز در موارد چندی به نکوهش ریا پرداخته ﴿فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ[۱۳] مسلمانان را از این صفت ناپسند پرهیز داده، آن را صفت منافقان[۱۴] معرفی کرده‌ است. در روایات نیز ریا از اقسام شرک دانسته شده، کسی که عملی را برای خوشایند مردم انجام دهد، فاقد شایستگی ثواب از ناحیه خداوند شمرده شده است[۱۵]. در این روایات تصریح شده‌ است تنها اعمالی که با اخلاص همراه باشند مورد قبول خداوند واقع می‌شوند[۱۶].

علمای اخلاق، ریا را از صفات رذیله‌ای دانسته‌اند که از غلبه هوا و ضعف نفس نشئت می‌گیرد[۱۷] و آن را در قسم مهلکات اخلاق بحث کرده‌اند[۱۸]. در میان اندیشمندان، حارث‌ بن‌اسد محاسبی؛ عالم اخلاقی متأثر از اهل بیت(ع) از جمله نخستین کسانی است که این موضوع را در «الرعایة لحقوق الله»[۱۹] بحث کرده‌ است. پس از او غزالی با بهره‌گیری از کتاب محاسبی، باب مستقلی به ریا اختصاص داده، به‌تفصیل به بیان آثار و اقسام آن پرداخته‌ است[۲۰]. این بحث در کتاب‌های اخلاقی چون المحجة البیضاء[۲۱]، جامع السعادات[۲۲]و معراج السعاده[۲۳]تکمیل شد. فقها از ریا به عنوان شرک به خدا[۲۴]و گناه کبیره[۲۵] یاد کرده، در کتاب‌های خود به بررسی احکام آن پرداخته‌اند[۲۶].

احادیثی درباره ریا

برخی از احادیثی از ائمه(ع) درباره ریا وارد شده عبارت است از:

  1. امام صادق(ع) در مسجد به عبّاد بن کثیر فرمودند: "وای بر تو ای عبّاد! از ریاء بپرهیز، چه هرکس کاری را برای غیر خدا انجام دهد، خداوند او را به همان کس که برایش انجام داده واگذار می‌کند"[۲۷].
  2. امام صادق(ع) فرمودند: "عبادات و دین خود را برای خدا خالص سازید و آن را برای مردم قرار ندهید، چه هر آنچه برای خدا باشد متعلّق به همو است، و آنچه برای مردم باشد به سوی حضرت حق بالا نخواهد رفت"[۲۸].
  3. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: "فرشته، عمل بنده را در حالی که بدان شادمان است به سوی آسمان بالا می‌برد. در این حال چون کارهای پسندیده بنده را بالا می‌برد، خداوند می‌فرماید: آن را در چاه دوزخ قرار دهید، آن بنده در عملش مرا مورد نظر قرار نداده است"[۲۹]؛
  4. خداوند متعال می‌فرماید: "من بی‌نیازترین شریکان از شراکت هستم، از این رو هر کس کاری را انجام داد و در آن غیر مرا شریک ساخت من از آن کار بیزارم، بدین ترتیب آن کار مال شریک من است" [۳۰]؛
  5. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: "خداوند متعال عملی را که در آن به اندازه ذره‌ای ریاء به‌کار رفته باشد، نمی‌پذیرد"[۳۱].[۳۲]

اقسام

بعضی علمای اخلاق، ریا را به ریا در امور دین و دنیا تقسیم کرده، ریا در امور دینی را نیز به ریا در عبادات و غیر عبادات تقسیم می‌کنند[۳۳]. ریا در امور عبادی سبب بطلان عمل و حرام است و در امور دنیوی گرچه امری ناپسند است، اما حرام نیست؛ مانند پوشیدن لباس نیکو برای طلب جاه نزد مردم[۳۴]. آنان به اعتبار متعلق ریا، مصادیق پرشماری برای آن ذکر کرده، همه مصادیق آن را نکوهش کرده‌اند[۳۵]. ازجمله:

  1. ریا در عبادات واجب و مستحب؛
  2. ریا در خصلت‌های پسندیده، مانند بخشندگی و شجاعت؛
  3. ریا در آثاری که بر اعمال نیکو دلالت می‌کنند؛ مانند پوشیدن لباس کهنه که دلالت بر زهد دارد یا طول‌دادن عبادت که نشانه تعبد است[۳۶].

علمای اخلاق ریا را به لحاظ مراتب، به ریای آشکار و پنهان تقسیم کرده‌اند. ریای آشکار آن است که تنها انگیزه ریاکار از انجام اعمال عبادی، ریا باشد؛ بر خلاف ریای پنهان که ریاکار قصد قربت دارد، ولی همان عمل را در خلوت، سبک‌تر به جای می‌آورد و هنگامی که مردم بر عمل او آگاهی پیدا می‌کنند، با نشاط بیشتری آن را انجام می‌دهد[۳۷].

برخی علمای اخلاق، در تقسیمی دیگر، ریا را به ریای پیش از عمل، ریای در حین عمل و ریای پس از عمل تقسیم می‌کنند. در ریای پیش از عمل، در صورتی که عمل با قصد ریا آغاز شود، سبب فساد عبادت می‌شود؛ اگرچه در اثنای عبادت از آن پشیمان شود و اگر ریا در اثنای عبادت باشد نیز سبب بطلان عبادت می‌شود. اگر ریا پس از فراغ از عمل باشد، اگر این مجرد شادمان شدن به عمل، بدون اظهار آن به غیر باشد، ضرری به عمل نمی‌زند، اما اگر آن را اظهار کند، بعید نیست ثواب عمل را باطل کند و ممکن است بر عملثواب یابد و بر ریای پس از عمل، عقاب گردد[۳۸].[۳۹]

ریشه‌های ریا

بر اساس روایت منسوب به امام صادق(ع) منشأ ریا نفاق می‌باشد؛ زیرا نفاق موافق‌ نبودن ظاهر با باطن است و ریاکننده ظاهر کار را برای خدا انجام می‌دهد، ولی قصدش اظهار عمل است[۴۰]. علمای اخلاق، به علت‌های مختلف ریاورزی اشاره کرده‌اند؛ از جمله رسیدن به جاه و مقام دنیایی، ترس از آشکارشدن فقر یا ترس از متهم‌شدن به سستی و تنبلی، ترس از دیگران و حقیر شمرده‌شدن توسط دیگران[۴۱].[۴۲]

نشانه‌های ریا

در روایتی از امیرمؤمنان علی(ع) برای ریاکار سه نشانه ذکر شده‌است:

  1. وقتی مردم را می‌بیند، در عبادت نشاط می‌یابد.
  2. هنگام خلوت کسل است.
  3. دوست دارد مردم در تمام امور او را بستایند[۴۳].

بعضی از علمای اخلاق معتقدند شاد شدن فرد در صورت آشکار شدن عملش نزد دیگران، از نشانه‌های ریای خفی است؛ اگرچه هر گونه شاد شدن انسان از آشکار گشتن کارهای نیک، حکم ریا ندارد؛ برای مثال شادی در جایی که بدون اراده شخص آشکار شود یا از ظهور عملی که سبب هدایت دیگران شده‌است، به دست آید[۴۴].[۴۵]

پیامدهای ریا

قرآن کریم، ریا را سبب از بین رفتن عمل دانسته[۴۶] آن را از جمله اعمالی می‌داند که شخص به واسطه آن، قرین و همراه شیطان می‌گردد[۴۷]. در روایات نیز بر پذیرفته نشدن عمل ریاکار توسط خداوند تأکید شده، ریاکار لعن شده، شایسته عذاب شدید دانسته شده‌ است[۴۸]. در روایات دیگری، علم‌آموزی از روی ریا و سمعه ـ که در آن فرد طالب دنیا باشد ـ سبب سلب برکت از او، تنگ‌شدن معیشت و واگذاری به خود شمرده شده‌است[۴۹]. علمای اخلاق، ریا را از آفات بزرگ دل شمرده‌اند[۵۰] که منجر به برخی گناهان بزرگ می‌شود[۵۱]؛ چنان‌که گاهی نیز انسان به واسطه اجتناب از ریا، عمل را ترک می‌کند که این، امری ناپسند و ازجمله وسوسه‌های شیطان است[۵۲].

از دیدگاه فقهی نیز ریا آثاری دارد: فقها ریا را در اجزای واجب عبادت، موجب بطلان آن می‌دانند[۵۳]؛ اما در اجزای مستحب، میان فقها اختلاف وجود دارد[۵۴].[۵۵]

راه‌های رهایی

در بعضی روایات، راه رهایی از ریا و نفاق، اخلاص در باطن و خشوع قلبی دانسته شده است که اگر شخص خود را با به‌کاربردن تمام تلاش، مقصر ببیند و از مسیر شکرگزاری تجاوز نکند و بر این حال استقامت ورزد، می‌تواند به رهایی از ریا و نفاق امید داشته باشد[۵۶]. علمای اخلاق برای درمان ریا، دو راه علمی و عملی ارائه داده‌اند. درمان علمی ریا، در توجه به مفاسد ریا، از جمله از دست‌ دادن توفیق الهی، صلاح قلب، مقام و منزلت نزد خداوند و نیز حصول عذاب و سخط خداوند است. اما درمان عملی، در پنهان‌ کردن عبادات است تا قلب به اطلاع خداوند بر عبادات او قانع شود و طلب اطلاع غیر نداشته باشد[۵۷].[۵۸]

منابع

پانویس

  1. جوهری، الصحاح، ۶/۲۳۴۸؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۴۷.
  2. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۵۲.
  3. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۰۷ و ۴۷۳؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۸۴.
  4. امام خمینی، چهل حدیث، ۵۸؛ مازندرانی، شرح الکافی، ۹/۱۲۹، ۲۷۶ و ۱۰/۴۱۲.
  5. ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۱۸۹.
  6. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۱۳.
  7. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۳–۱۸۴.
  8. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۱۷.
  9. طلوع، معصومه، مقاله «ریا»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۱۸ ـ ۲۴؛ حسینی، سید سعید، ریا، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴، ص ۱۹۵.
  10. کتاب مقدس، ایوب، ب۱۵، ۳۴.
  11. کتاب مقدس، ایوب، ب۲۰، ۵.
  12. کتاب مقدس، متی، ب۶، ۲–۱۶، کتاب مقدس، مرقس، ب۱۲، ۴۰، کتاب مقدس، لوقا، ب۱۲، ۱.
  13. «پس وای بر (آن) نمازگزاران» سوره ماعون، آیه ۴.
  14. سوره نساء، آیه ۱۴۲.
  15. کلینی، الکافی، ۲/۲۹۳.
  16. مجلسی، بحار الانوار، ۶۹/۲۶۵.
  17. مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۱/۱۱۵.
  18. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۰۶.
  19. محاسبی، الرعایة لحقوق الله، ۱۹۹.
  20. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۰۷.
  21. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۳۸–۲۱۰.
  22. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۸۴.
  23. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۱۳.
  24. نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲/۹۸؛ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۲/۱۸۲.
  25. نایینی، کتاب الصلاة، ۲/۳۸.
  26. طلوع، معصومه، مقاله «ریا»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۱۸ – ۲۴.
  27. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ لِعَبَّادِ بْنِ كَثِيرٍ الْبَصْرِيِّ فِي الْمَسْجِدِ وَيْلَكَ يَا عَبَّادُ إِيَّاكَ وَ الرِّيَاءَ فَإِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِغَيْرِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى مَنْ عَمِلَ لَهُ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۹۳.
  28. «عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ‌ اجْعَلُوا أَمْرَكُمْ هَذَا لِلَّهِ وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاسِ فَإِنَّهُ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلَّهِ وَ مَا كَانَ لِلنَّاسِ فَلَا يَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ‌»؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۹۳.
  29. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ النَّبِيُّ(ص)‌ إِنَّ الْمَلَكَ لَيَصْعَدُ بِعَمَلِ الْعَبْدِ مُبْتَهِجاً بِهِ‌ فَإِذَا صَعِدَ بِحَسَنَاتِهِ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اجْعَلُوهَا فِي سِجِّينٍ‌ إِنَّهُ لَيْسَ إِيَّايَ أَرَادَ بِهَا»؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۹۴.
  30. «عَنِ النَّبِيِّ(ص) أَنَّهُ قَالَ: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَا أَغْنَى الشُّرَكَاءِ عَنِ الشِّرْكِ فَمَنْ عَمِلَ عَمَلًا أَشْرَكَ فِيهِ غَيْرِي فَأَنَا مِنْهُ بَرِي‌ءٌ فَهُوَ لِلَّذِي أَشْرَكَ»؛ بحار الأنوار، ج۶۹، ص۲۸۲.
  31. «قَالَ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌(ص)‌ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا يَقْبَلُ‌ عَمَلًا فِيهِ‌ مِثْقَالُ‌ ذَرَّةٍ مِنْ رِئَاءٍ»؛ بحار الأنوار، ج۶۹، ص۳۰۴.
  32. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۳، ص۲۹۵-۲۹۹.
  33. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۱۶–۱۱۷.
  34. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۲۱.
  35. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۱۷–۶۲۲.
  36. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۱۲–۲۱۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۹۰–۳۹۲.
  37. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۶۲؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۰۰–۴۰۱.
  38. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۳۳–۱۳۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۶۵–۱۷۰.
  39. طلوع، معصومه، مقاله «ریا»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۱۸ ـ ۲۴.
  40. منسوب به امام صادق(ع)، مصباح الشریعه، ۳۲.
  41. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۹۹–۴۰۰.
  42. طلوع، معصومه، مقاله «ریا»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۱۸ – ۲۴.
  43. کلینی، الکافی، ۲/۲۹۵.
  44. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۲۲–۲۲۴.
  45. طلوع، معصومه، مقاله «ریا»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۱۸ – ۲۴.
  46. سوره بقره، آیه ۲۶۴.
  47. سوره نساء، آیه ۳۸.
  48. کلینی، الکافی، ۲/۲۹۵.
  49. طبرسی، مکارم الاخلاق، ۴۵۱.
  50. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱/۴۴.
  51. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۱/۱۰۶.
  52. ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۱۹۳.
  53. عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۶/۶۳۲.
  54. نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۹/۱۸۷.
  55. طلوع، معصومه، مقاله «ریا»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۱۸ – ۲۴.
  56. منسوب به امام صادق(ع)، مصباح الشریعه، ۳۳.
  57. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۲۷–۲۳۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۷۰–۱۸۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۰۷–۴۱۳.
  58. طلوع، معصومه، مقاله «ریا»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۱۸ ـ ۲۴.