مسئولیت‌پذیری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

قرآن کریم درباره اهمیت و جایگاه مسئولیت‌پذیری می‌فرماید: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۱].

همچنین می‌فرماید: ﴿فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ...[۲][۳].

پیامبر (ص) می‌فرمایند: "شما همه شبان و مسئول نگاهبانی یکدیگرید"[۴].

امام علی (ع) نیز می‌فرمایند: "گفتارها سپرده، نزد نگهدار است و نهفته‌ها آشکار، و هر نفسی بدانچه کرده گرفتار..."[۵]. انسان موجودی متعهد و مسئول است و براساس این مسئولیت از او خواسته مسئول می‌شود. دامنه مسئولیت وسیع و دربرگیرنده همه افراد است. زمامدار مسئول رعیت، و زن، مسئول خانه همسر، و بنده مسئول مولایش، و همه مسئول یکدیگرند"[۶].

در آیات و روایات اسلامی، انسان موجودی مسئول تلقی شده است. بحث اساسی در این مقوله این است که در این مسئولیت، سائل کیست و انسان در برابر چه کسی و چه مقامی مسئول است؟ برخی انسان را در برابر جامعه مسئول می‌دانند. اما از دیدگاه اسلام، انسان تنها در برابر یک مقام مسئولیت دارد و آن مقام ربوبی است و همه مسئولیت‌های دیگر انسان در راستای این مسئولیت اصلی و پرتوی از آن است. اگر ما به عنوان یک مسلمان در برابر پیامبر (ص) امام، جامعه و مردم و وجدان مسئولیت داریم، در حقیقت به خاطر این است که در برابر خداوند که خالق و مالک و مدبر و رب ماست، مسئولیم که البته مسئولیت در برابر خدا، خود منشأ پیدایش مسئولیت‌های متعدد دیگر می‌شود[۷].

بحث دیگر این است که چرا آدمی مسئولیت دارد؟ براساس آموزه‌های دینی حتی اعضای انسان مسئولیت دارند تا چه رسد به خود انسان، انسان به این دلیل در مقابل خداوند مسئولیت دارد که خداوند او را آفریده و هر آنچه مورد نیازش بوده به او عطا نموده و از طرفی در ﴿أَلَسْتُ از انسان تعهد گرفته شده است، همچنان‌که در قرآن کریم آمده است: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ[۸].

احساس مسئولیت، به طور ناخودآگاه در درون انسان متولد می‌شود. زمانی که انسان، ندای وجدان را به تکلیف و واجب اخلاقی می‌شنود، طبیعتاً تنها با وجود آزادی کامل و قدرت بر اطاعت و فرمانبرداری از تکلیف، این ندا را می‌شنود، در این وضعیت، وجدان می‌پرسد و شخص صاحب وجدان مورد سؤال قرار می‌گیرد و در آن اموری که به تکلیف اخلاقی برمی‌گردد، هیچ رابطه‌ای میان فرد و وجدانش وجود ندارد. آری! خداوند متعال می‌پرسد و حسابرسی می‌کند، ولی او خویشتن‌داری و مهربانی هم می‌کند [۹].

از طرفی مقام مسئولیت بعد از تکلیف است، زیرا از آن می‌جوشد و زاده می‌شود. ماهیت مسئولیت می‌طلبد که مسؤلی باشد که ما برای حساب و کتاب در برابر او بایستیم، و او کسی است که الزام و تکلیف و امر و نهی نموده است[۱۰].[۱۱]

مسئولیت‌پذیری

پذیرش مسئولیت و التزام به آثار ناشی از آن و جبران ضرر و زیان وارده از ناحیه اقدامات و اعمال مسئولیت آفرین، یکی از اصول حاکم بر هر نظام حقوقی است. این اصل و قاعده در حقیقت ضمانت اجرای قانونی بودن همه نظام‌های حقوقی در جامعه اسلامی است[۱۲].

مسئولیت‌پذیری در تمامی مراحل با معنی مسئولیت‌طلبی[۱۳] ملازمه‌ای تفکیک‌ناپذیر دارد و ظهور قانونی مسئولیت همگان در برابر خدا را باید در ضمانت اجرایی عمل قضایی در تمامی زمینه‌های مسئولیت‌ها تفسیر کرد. مسئولیت به تناسب مورد، ممکن است به معنای ضمان فقهی و یا عقوبت کیفری باشد[۱۴].[۱۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  2. «در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکرده‌اند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن ...» سوره نساء، آیه ۸۴.
  3. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۴۱.
  4. محمد رضا عطایی، مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، ص۵۷.
  5. نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، کلمات قصار ۳۴۳، ص۴۲۲.
  6. اخلاق و معاشرت در اسلام، ص۷۵.
  7. ر.ک: محسن غرویان، فلسفه اخلاق از دیدگاه اسلام، ص۱۲۱.
  8. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  9. محمد جواد مغنیه، فلسفه اخلاق در اسلام، ترجمه عبدالحسین صافی، ص۱۴۹ – ۱۵۱.
  10. ر. ک: محمد جواد مغنیه، فلسفه اخلاق در اسلام، ترجمه عبدالحسین صافی، ص۱۶۹.
  11. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۴۳.
  12. فقه سیاسی، ج۲، ص۲۸۸.
  13. نهج‌البلاغه، نامه ۴۰.
  14. فقه سیاسی، ج۷، ص۹۷.
  15. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۵۰۸.