آشتی
آشتی به معنای رفع اختلاف و ایجاد صلح و دوستی است که در آیات و روایات فراوانی با عناوین اصلاح، تالیف، سلم و صلح مورد تاکید قرار گرفته است. موضوع آشتی در دین اسلام و در تمام ادیان آسمانی به عنوان راه حلی برای اختلافات و رفع منازعات در سرلوحه وظایف پیامبران ثبت گردیده است: وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ.
معناشناسی
آشتی به معنای رفع اختلاف و ایجاد صلح و دوستی است[۱]. معادل این واژه در قرآن، کلمات "صلح"، "سلم"، "اصلاح" و "توفیق" است و کاربرد آن معمولاً بعد از ایجاد رنجش، قهر و اختلاف و منازعات خانوادگی یا اجتماعی در میان افراد است. "تألیف قلب یا قلوب" از دیگر واژههای همسوی با آن است[۲].
صلح و آشتی در اصطلاح سیاسی، روشی در جهت حل اختلافات بین المللی و عبارت از ترک مخاصمه میان دو کشور درگیر جنگ است که اغلب، با تنظیم معاهده انجام میگیرد[۳].[۴] صلح به معنای مصالحه در روابط میان مردم و در عرض عقودی مانند بیع، اجاره و مضاربه مطرح بوده و خود عقد مستقلی بهشمار میرود و در آثار فقهی کتاب مستقلی با عنوان "کتاب الصلح" دارد. اصطلاح دیگر صلح، در برابر جنگ و جهاد است که در قلمرو سیاست خارجی بهکار میرود[۵].
آشتی در قرآن
در آیات زیادی به موضوع آشتی پرداخته شده است که برخی از آنها عبارتاند از:
- اصلاح: روشنترین آیهای که با استفاده از واژه اصلاح به این مبحث پرداخته، نخستین آیه سوره انفال است: فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ[۶]. "اصلاح ذاتالبین" با استفاده از همین آیه، اصطلاح شده است.
- "تألیف": به معنای جمع کردن، نزدیک کردن دو چیز یا دو شخص به یکدیگر است. این واژه در آیه وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۷]، به این معنا آمده است[۸].
- "سِلْم": به معنای صلح، سازش و ترک مخاصمه است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۹].
- "صلح": به معنای سازش و از میان بردن دشمنی بین مردم است و دو بار در آیه وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۱۰] آمده است.
- "توفیق": به معنای همفکر کردن، سازش و آشتی دادن بین دو نفر است[۱۱]. این واژه در آیات وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا[۱۲]، فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا[۱۳] آمده است.
- "شَفع": به معنای انضمام چیزی به چیز دیگر است[۱۴] و در آیه مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتًا[۱۵] به معنای شفاعت برای کار خیر آمده است[۱۶].
اهمیت آشتی
از مجموع آیات قرآن، اهمّیّت صلح و سازش استفاده میشود که میتوان آن را در مجموعه ذیل عنوان کرد:
خداوند، زمینه ساز آشتی
قرآن، صلح و سازش را از نعمتهای بزرگ الهی برشمرده است: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۱۷].
وجوب آشتی بر همگان
خداوند متعال در این باره، اوامر مؤکّدی را متوجّه مؤمنان کرده است. در آیهای، همه آنان را به داخل شدن در صلح و آشتی امر کرده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۱۸][۱۹] در آیهای دیگر مؤمنان را برادر یکدیگر دانسته و آنان را به اصلاح میان خود سفارش فرموده است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۲۰] و.... از این اوامر به دست میآید که اصلاح میان مؤمنان، اهمّیّت فراوانی دارد.
پاداش آشتی دهندگان
قرآن کریم، صلح و آشتی را از نعمتهای بزرگ الهی برشمرده و آشتیدهندگان را وعده پاداش عظیم داده است: وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا[۲۱] و لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۲۲].
استفاده از احکام ثانوی برای آشتی دادن
آشتی میان مؤمنان چنان اهمیّتّی دارد که برای تحقّق آن، بعضی از امور حرام، مباح دانسته شده است؛ از جمله:
- دروغ: امام صادق (ع) در روایتی سخنها را سه قسم میداند: راست، دروغ و اصلاح بینالناس، و آن این است که از کسی سخنی را درباره شخصی میشنوی که اگر او آن را بشنود، ناراحت میشود و رابطه آنها به فساد میگراید؛ ولی اشکالی ندارد که تو به جای گفتن حقیقت به وی بگویی که فلانی دربارهات سخنان نیک میگفت و از تو ستایش میکرد.[۲۳]
- نجوا: سخنان درِ گوشی، عملی شیطانی است: إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ [۲۴] [۲۵] امّا در بعضی موارد، از جمله اصلاح میان مردم، خداوند آن را نیکو شمرده: لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۲۶].
- عدم تحقّق سوگند: سوگندهایی که برخاسته از اراده و قصد قلبی باشد، تعهّدآور است لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ[۲۷] امّا اگر کسی بر ترک اصلاح میان مردم سوگند خورده باشد، وفا به آن لازم نیست: وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۲۸].
- تغییر وصیّت: قرآن تبدیل و تغییر وصیّت را گناه شمرده است فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۲۹] امّا در صورت بیم از جفای وصیّت کننده به وارث میتوان به اصلاح وصیّت اقدام کرد: فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۰].
- قهر و تنبیه بدنی: زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید، نخست پندشان دهید؛ بعد در خوابگاه از ایشان دوری گزینید واگر آنهم تأثیر نکرد، آنان را تنبیه بدنی کنید: وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ [۳۱] این اقدامها در صورتی جایز استکه نشوز زن به مرحله شدیدی رسیده باشد و به قصد اصلاح و استمرار زندگی زناشویی صورت گیرد، نه به قصد انتقام و تشفّی دل[۳۲].
- جواز جنگ با مؤمنان: قرآن، جلوگیری از ظلم و برقراری سازش میان دو گروه از مؤمنان را هرچند به جنگ با ظالم بینجامد، لازم شمرده است: وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۳۳][۳۴].
صلح از اهداف والای اسلامی
زندگی در سایه صلح، از اهداف عالیه اسلام بوده و در موارد متعددی از منابع اسلامی به آن اشاره شده است؛ نظیر برگزیدن نام اسلام برای این آیین[۳۵]، قراردادن امنترین مکان (کعبه) به عنوان قبلهگاه مسلمانان[۳۶]، تحریم جنگ در برخی از ماههای سال[۳۷] و... . قرآن کریم به مسلمانان دستور میدهد تا صلح پیشنهادی دیگر ملتها را با آغوش باز پذیرفته و از تعرض به آنان بر حذر باشند[۳۸]. این کتاب آسمانی، صلح را نه تنها رفع خصومت که راهی در جهت هدایت دیگر ملل تلقی نموده است، از اینرو، میفرماید: "در رفتار با دیگران چنان باشید که دشمنان دیروز، دوستان صمیمی امروز شما قرار گیرند"[۳۹]. در فقه سیاسی اسلام، صلحی که از سَر سُستی و زبونی باشد، مورد پذیرش اسلام نخواهد بود[۴۰]. انعقاد قرارداد صلح بر عهده امام و یا حاکم اسلامی بوده و آحاد مسلمین، تنها میتوانند به کافران امان دهند[۴۱].
موانع آشتی
عوامل اختلاف عبارت است از:
- پیروی از شیطان: تبعیّت از شیطان، مانع صلح میان مؤمنان است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۴۲][۴۳].
- دنیاطلبی: از تو درباره انفال میپرسند، بگو: انفال به خدا و فرستاده او اختصاص دارد؛ پس از خدا پروا دارید و با یکدیگر سازش کنید: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۴۴] در شأن نزول آیه آمده: مسلمانان بر سر تقسیم غنایم جنگ بدر اختلاف کردند و هریک از آنان سهم بیشتری را میطلبید[۴۵]. (قرائتِ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ = از تو انفال میطلبند»،[۴۶] مطلب را روشنتر میسازد.) خداوند با قرار دادن اموالِ به جای مانده در اختیار پیغمبر، اختلاف مسلمانان را از بین برد[۴۷].
- بخل: وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۴۸] [۴۹]. در این آیه، به سرچشمه بسیاری از نزاعها بدین بیان اشاره شده است: طبیعت آدمی بر اثر غریزه حبّ ذات درمعرض بخل قرار دارد و هرکس میکوشد تمام حقوق را دریافت کند؛ بنابراین اگر زوجین به این حقیقت توجه داشته باشند و گذشت پیشه کنند، نه تنها ریشه اختلافهای خانوادگی میخشکد که بسیاری از کشمکشهای اجتماعی نیز از بین میرود[۵۰].
- نشوز و برتریجویی: اصل اوّلی در محیط خانواده؛ دوستی، صلح و آشتی است؛ ولی گاهی برتریجویی زن یا شوهر و عدم رعایت حقوق یکدیگر، موجب از بین رفتن دوستی، بروز اختلاف و کینهتوزی میشود[۵۱].
وظایف متخاصمان در آشتی
- قصد اصلاح: در مرحله نخست، متخاصمان خود باید قصد اصلاح داشته باشند تاخداوند نفرت را به دوستی تبدیل سازد: إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا [۵۲].
- عفو و گذشت: متخاصمان برای سرعت بخشیدن به آشتی، مناسب است از برخی حقوق خویش بگذرند.
- نیکی در برابر بدی: بالاتر از عفو، پاسخ بدی با نیکی است. قرآن میفرماید: وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ[۵۳][۵۴]
وظایف مؤمنان و حکومت در آشتی
پیشگیری از بروز اختلاف
فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۵۵] به نظر بیشتر مفسّران، سیاق آیه بر پیشگیری از اختلاف وارثان دلالت میکند [۵۶] که بر وصی یا حاضران در مجلس وصیّت یا هر که وظیفه امر به معروف و نهی از منکر دارد[۵۷]، لازم است موصی را به رعایت عدالت و عمل به وظیفه سفارش کنند و مانع تحقّق چنین وصیّتی شوند [۵۸].
برخی نیز معتقدند: این وظیفه حکومت اسلامی است که با اصلاح وصیّت براساس حقّ و عدالت، زمینه بروز اختلاف را از بین ببرد [۵۹]
میانجی گری در رفع اختلاف
مؤمنان و حکومت وظیفه دارند در رفع اختلاف بکوشند: َ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ[۶۰] و در این راه جایز است از برخی امور حرامی که مباح شمرده شده نیز استفاده کنند. (اهمّیّت آشتی، همین مقاله) لکن در قلمرو اختیارات مؤمنان و حکومت گفتهاند: در اصلاحِ از طریق گفتوگو اجازه حاکم شرع لازم نیست؛ امّا در مرحله شدّت عمل، اجازه حکومت اسلامی یا حاکم شرع ضرورت دارد، مگر در مواردی که دسترس نباشد که در اینجا نوبت به مؤمنان عادل و آگاه میرسد.[۶۱] به نظر طبری در مواردی که یکی از گروههای درگیر، حاضر به صلح نباشد، بر امام مسلمانان واجب است با آنها بجنگد تا به پذیرش صلح و آشتی رضایت دهند[۶۲]
انتخاب داور
هرگاه شدّت اختلاف، اقدامهای پیشگیرانه را بیاثر کند، تعیین داور ضرور است: وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا[۶۳][۶۴] البتّه این آیه به اختلافهای خانوادگی مرتبط است؛ ولی انتخاب داور به این مورد اختصاص ندارد و برای حلّ همه اختلافهای جامعه میتوان داور تعیین کرد. از امام باقر (ع) در پاسخ به اعتراض گروهی از خوارج به پذیرش حکمیّت از سوی علی (ع) روایت شده که خداوند، خود تعیین داور را تشریع کرده است؛ آنجا که میفرماید: فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا [۶۵] [۶۶] شقاق به معنای نصف شدن شیء و دراینجا کنایه از شدّت کدورت است. گویا استمرار اختلاف بین زوجین موجب دونیمه شدن الفت و تبدیل آن به کینه شده است[۶۷][۶۸] قرآن سفارش میکند داوران از میان خانواده زن و مرد برگزیده شوند، زیرا خویشاوندان به خصوصیات اخلاقی و نقص و کمال آنها آشناترند و در نتیجه داوری آنان مؤثرتر و مفیدتر خواهد بود[۶۹].
اسلام و صلح میان تمام انسانها
موضوع "آشتی" در دین اسلام و در تمام ادیان آسمانی به عنوان راه حلی برای اختلافات و رفع منازعات در سرلوحه وظایف پیامبران ثبت گردیده است: وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ[۷۰] بر این اساس پیامبران، موظف به داوری در میان مردم در باب منازعات اجتماعی آنها و ایجاد آشتی در میان آنان بودهاند و درباره روش آشتی هم از راه تحریک عاطفه برادری، عفو و اغماض و گذشت از حقوق شخصی، موعظه و نصیحت و وعدههای پاداش اخروی سفارشهای لازم در قرآن و روایات دیده میشود. با این همه آشتی با دشمنان محارب در صورتی که منجر به وهن و سستی و ذلّت مؤمنان بشود و دشمنان را سلطه، و قدرت بخشد روا دانسته نشده است: فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ[۷۱][۷۲]
آشتی دادن زن و شوهر
از روابط بسیار عمیق و پایدار که اسلام به آن اهمیت زیادی داده است، رابطه زن و شوهر است. اسلام در گام نخست سفارش زیادی نموده است که این پیوند مقدس صورت گیرد و تا حد امکان باید اخلاق آنها مبتنی بر عفو و گذشت و بردباری باشد تا زمینه درگیری و ناراحتی بین آنها به وجود نیاید و اگر یکی از دو طرف اخلاق درست نداشته باشد توصیه شده تحمل و سازش کند که این خود ثواب زیادی دارد. اگر به هر دلیل در روابطزن و شوهر مشکلی پیش بیاید، در اسلام سیاستی اتخاذ شده تا این ارتباط تا حد امکان برقرار گردد که در ذیل به این مراحل اشاره میشود:
- در گام نخست باید با آنان به خوبی رفتار شود، اما اگر یکی از آنها بگوید که دوست نمیدارم با وی زندگی کنم صرفا این حرف موجب نمیشود ارتباط آنها به هم خورد زیرا ممکن است خیر آنان در این باشد. خداوند میفرماید وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ[۷۳]!.
- اگر زن تمکین نکند و نشوز نماید، باید او را نصیحت و با سخن منطقی [۷۴] به آشتی دعوت کرد؛ اگر این سیاست هم سودی نداشت، آنگاه شوهر باید بستر خود را از او جدا سازد [۷۵] تا شاید با این کار این پیوند برقرار شود و چنانچه این کار هم فایده نداشت گام بعدی تنبیه است.وَاضْرِبُوهُنَّ[۷۶]
- اگر سیاستهای به کار رفته در مرحله دوم مفید واقع نشد و احتمال جدایی داده شود آن گاه برای ترمیم این رابطه باید یک نفر از فامیل مرد و یک نفر از فامیل زن در جریان امر قرار گیرند و آنها به عنوان حکم بکوشندفَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا[۷۷]. برای ترمیم این رابطه گامهای مؤثری بردارندوَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا [۷۸].
- اگر هیچ راه دیگری برای پیوند این ارتباط وجود نداشت، به عنوان آخرین درمان جدا شوید که آن از مبغوضترین حلالهای خداوند استوَإِنْ يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ وَكَانَ اللَّهُ وَاسِعًا حَكِيمًا[۷۹].
- اگر طلاق هم صورت گیرد باز مرد حق مراجعه دارد و تا زمانی که زن در عده است، که یک فرصت کافی است (سه پاکی)وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ[۸۰] دوباره میتوانند با هم آشتی نمایند و بدون عقد به زندگی خود ادامه دهند و زن هم حق ندارد تا پایان عده با کسی دیگر از داوج نمایدوَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا [۸۱]. گفتنی است وقتی که طلاق صورت گرفت مرد حق ندارد زن مطلقه خود را از خانه بیرون کند اگر زن حاضر نشود خانه را ترک کند تا پایان عده باید او را به خوبی در خانه نگه دارد و چنان چه رهایش کند باید به نیکی و بدون آزار باشدوَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا[۸۲].
از سوی دیگر، مرد وقتی زن خود را طلاق دهد تا دو بار حق مراجعه داردالطَّلَاقُ مَرَّتَانِ [۸۳] یعنی طلاق با سه بار باین میشود و قبل از آن رجعی است که باز زمینه برای تجدید نظر و مراجعه زن و مرد وجود دارد.
از این جا به خوبی فهمیده میشود که اسلام تا چه حد به پیوند روابط و ترمیم آن اهمیت داده است که باید تلاش زیادی شود تا این روابط به سردی نگراید و اگر چنین شد دوباره باید در صدد ترمیم آن بر آمد.
در سطح کلان نیز اسلام سفارش کرده که اگر بین دو طایفه از مؤمنان درگیری بشود باید بین آنها صلح نمود؛ زیرا مؤمنان برادر هماند، پس بین برادران خود صلح نماییدإِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ [۸۴].[۸۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ فرهنگ معین، ج۲، ص۲۱۶۰.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «آشتی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۴۹-۵۰.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۸۶؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۹۹ و ۲۳۳.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۳۱.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۸۹.
- ↑ «از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید» سوره انفال، آیه۱.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ لسانالعرب، ج ۱، ص ۱۸۰، «ألف».
- ↑ «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
- ↑ «و اگر زنی از کنارهگیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جانها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بیگمان خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
- ↑ التحقیق، ج۱۳، ص ۱۵۸، «وفق».
- ↑ «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
- ↑ «پس چه حالی دارند هنگامی که برای کارهایی که کردهاند مصیبتی به آنان برسد سپس نزد تو آیند و به خداوند سوگند خورند که ما جز نیکی و هماهنگی نظری نداشتیم؟!» سوره نساء، آیه ۶۲.
- ↑ لسانالعرب، ج۷، ص۱۵۰، «شفع»؛ التحقیق، ج ۶، ص ۸۲، «شفع».
- ↑ «هر کس میانجیگری نیکویی کند بهرهای از آن میبرد و آنکه میانجیگری بدی نماید، سهمی از (بدی) آن از آن اوست؛ و خداوند بر هر چیز تواناست» سوره نساء، آیه ۸۵.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 265.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
- ↑ الکاشف، ج ۱، ص ۳۱۱.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «در بسیاری از گفتوگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
- ↑ نورالثقلین، ج۱، ص ۵۵۰؛ الکافی، ج۲، ص ۳۴۱.
- ↑ «رازگویی، تنها کار شیطان است» سوره مجادله، آیه ۱۰.
- ↑ الفرقان، ج ۵ و ۶، ص ۳۳۲.
- ↑ «در بسیاری از گفتوگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
- ↑ «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمیکند امّا از آنچه با دل آگاهی است، بازخواست میکند و خداوند آمرزندهای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۲۵.
- ↑ «(نام) خداوند را دستاویزی برای سوگندهای خویش قرار ندهید تا (با آن) از نکوکاری و پرهیزگاری و اصلاح میان مردم شانه خالی کنید و خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۲۲۴.
- ↑ «و آنان که پس از شنیدن وصیّت آن را دگرگون سازند گناهش به گردن همان کسانی است که آن را دگرگون میسازند، بیگمان خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۱۸۱.
- ↑ «و اگر کسی از وصیّتکنندهای بیم گرایشی (نادرست) یا گناهی داشت آنگاه (با دگرگون کردن وصیّت) میان آنان سازش داد، بر او گناهی نیست، بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۸۲.
- ↑ «و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (اگر تأثیر نکرد) در خوابگاهها از آنان دوری گزینید و (باز اگر تأثیر نکرد) بزنیدشان» سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ الفرقان، ج ۵ و ۶، ص ۵۱.
- ↑ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 266- 268.
- ↑ سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۲۵.
- ↑ سوره توبه، آیه ۵.
- ↑ سوره انفال، آیه ۶۱؛ سیری در سیرۀ ائمه اطهار، ص۸۳.
- ↑ سوره فصلت، آیه ۳۳؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص۲.
- ↑ سوره محمد، آیه ۳۵؛ تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۸۸.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۳۱.
- ↑ «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
- ↑ راهنما، ج ۲، ص ۴۶.
- ↑ «از تو از انفال میپرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۷۹۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۷۹۵.
- ↑ راهنما، ج ۶، ص ۴۰۹.
- ↑ «و اگر زنی از کنارهگیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جانها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بیگمان خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
- ↑ مفردات، ص ۴۴۶، «شح».
- ↑ نمونه، ج ۴، ص ۱۵۱.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 268-269.
- ↑ «تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند» سوره نساء، آیه ۳۵.
- ↑ «نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان میگردد» سوره فصلت، آیه ۳۴.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 269-270.
- ↑ «و اگر کسی از وصیّتکنندهای بیم گرایشی (نادرست) یا گناهی داشت آنگاه (با دگرگون کردن وصیّت) میان آنان سازش داد، بر او گناهی نیست، بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۸۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۴۸۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۷۳.
- ↑ جامعالبیان، مج ۲، ج ۲، ص ۱۶۸ ـ ۱۷۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۲، ج ۲، ص ۱۶۸ ـ ۱۷۰.
- ↑ «میانه خود را سازش دهید» سوره انفال، آیه ۱.
- ↑ نمونه، ج ۲۲، ص ۱۷۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۱۶۵.
- ↑ «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
- ↑ الفرقان، ج ۵ و ۶، ص ۵۹.
- ↑ «داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید» سوره نساء، آیه ۳۵.
- ↑ الاحتجاج، ج ۲، ص ۱۷۴.
- ↑ مواهب الرحمن، ج ۸، ص ۱۶۳.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 270-271.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «آشتی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۴۹-۵۰.
- ↑ «و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «پس، سستی نکنید و (دشمنان را) به سازش فرا مخوانید در حالی که شما برترید» سوره محمد، آیه ۳۵.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «آشتی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۴۹-۵۰.
- ↑ سوره نساء، آیه 19.
- ↑ فَعِظُوهُنَّ سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ وَاهْجُرُوهُنَّ سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ «داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید» سوره نساء، آیه ۳۵.
- ↑ «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
- ↑ «و اگر از هم جدا گردند خداوند هر یک را با توانگری خویش بینیاز میگرداند و خداوند نعمتگستری فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۳۰.
- ↑ «و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند» سوره بقره، آیه ۲۲۸.
- ↑ «و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند» سوره بقره، آیه ۲۲۸.
- ↑ «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خود نزدیک شدند، یا با شایستگی آنها را نگه دارید و یا به نیکی رها کنید و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ «طلاق (رجعی) دوبار است» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 99-102.