سنت
معناشناسی
معنای لغوی
سنت در لغت به معنای سیره، روش پسندیده و مستقیم، یا مطلق روش، اعم از پسندیده یا ناپسند آمده است[۱].
برخی، سنت را به معنای روش و شیوه مداوم و مستمر[۲] یا شیوهای دانستهاند که عادت شده است[۳]؛ اما برخی میان سنت و عادت تفاوت نهاده و برآناند که آن دسته از اعمالی که براساس الگوی پیشین انجامپذیرند "سنت" و رفتارهایی که بر اساس خُلق و خوی شخصی انجام گیرند "عادت"اند[۴].
معنای اصطلاحی
سنت در اصطلاح فقه به حکمی گفته میشود که به شریعت مستند باشد[۵]، یا به مجموع معارف دینی، اعم از اعتقادات، اخلاقیات و احکام[۶]. در مقابل، بدعت به آنچه مخالف دین و شریعت است گفته میشود[۷]؛ همچنین گاهی در منابع فقهی، سنت به اعمال مستحب و نوافل اطلاق شده است[۸].
سنت در اصطلاح اصول و حدیث، براساس دیدگاه اهل سنت به قول، فعل و تقریر پیامبر (ص)[۹] و گفتار و سیره خلفا[۱۰] و صحابه[۱۱] اطلاق شده است؛ ولی در اصطلاح فقیهان و اصولیان امامیه، تنها بر قول، فعل و تقریر معصوم، اعم از پیامبر (ص) و امامان اهل بیت (ع) اطلاق میگردد[۱۲].
سنت در اصول فقه از جهاتی گوناگون به اقسامی قسمت شده است: از جهت نوع عمل صادر شده از معصوم به سنت قولی، فعلی و تقریری قسمت شده است. سنت قولی، سخنان و احادیث معصوم است و سنت فعلی آنچه معصوم آن را در محضر دیگران برای تعلیم انجام داده است. سنت تقریری نیز تأیید افعالی است که در حضور یا غیاب معصومان (ع) انجام گرفته و آنان پس از آگاهی با سکوت یا مدح خود، آن عمل را امضا کردهاند[۱۳].[۱۴]
البته در اصطلاح کلی سنت در سه مورد به کار رفته است:
دستورهای پیامبر
سنت به معنای قانونی است که رسول خدا (ص) وضع کرده و برخاسته از دستور و خواست و عمل اوست: السُّنة ما سنَّهُ رسولُ الله (ص)[۱۵]: سنت چیزی است که رسول خدا (ص) ایجاد کرده باشد؛ اعم از اینکه واجب باشد یا مستحب. امیرالمؤمنین میفرماید: «السُّنَّةُ مَا سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ (ص)»[۱۶] و با تعبیر «مَا سَنَّهُ النَّبِيُّ (ص)» در إستبصار آمده است[۱۷]. ایشان در خبری میفرماید: “قول، عمل و نیت باید مطابق با سنت یعنی سنت پیامبر (ص) باشد”[۱۸].
این تعریفی است که میتوان آن را برگرفته از روایات متعدد و آن را تعریف سنت طبق نظر اهل حدیث دانست[۱۹]. وقتی گفته میشود “کتاب و سنت” یعنی دستوری که در کتاب خدا یا فرمایشها و عمل پیامبر (ص) و به اعتقاد شیعه، ائمه آمده است[۲۰].
سنت به معنای استحباب
سنت در بسیاری از موارد بر امور مستحبی اطلاق میشود، به اعتبار اینکه واجب چیزی است که خداوند آن را واجب کرده و مستحب چیزی است که پیامبر (ص) آن را انجام داده که بازگشت همه به راه و روش است[۲۱]. این تعریف اصطلاح فقهی سنت است. در اینجا سنت یکی از احکام پنجگانه تکلیفیه است، در برابر چهار حکم دیگر که عبارتاند از واجب، حرام، مکروه و مباح[۲۲].
قول، فعل و تقریر معصوم
اصولیان سنت را عبارت از قول (سخن)، فعل (عمل) و تقریر (تأیید) پیامبر دانستهاند[۲۳]. علمای شیعه آن را به قول یا فعل و تقریر معصوم[۲۴] یا حجت[۲۵] تعریف کردهاند[۲۶].
سنت به معنای خلاف بدعت
از مسائل مورد بحث میان شیعه و اهل سنت و نسبت ناروای بدعت به برخی کارهای پیروان اهل بیت (ع) از سوی وهابیان، موضوع بدعت و سنت است.
سنّت به معنای روش و سیره است. در اصطلاح فقهی، سنت عبارت است از قول، فعل و تقریر پیامبر یا امام. از آنجا که پیامبر و ائمه معصوماند، سخن و رفتارشان برای مردم حجت است و سنت به شمار میرود و عمل به آن جایز است. البته سنت به مضای مستحب هم به کار میرود که خارج از این بحث است. بدعت به معنای نوآوری و احداث یک پدیدۀ بیسابقه است. در اصطلاح، هرکار و حرف و مرامی که در دین اسلام سابقه ندارد و انجام آن برخلاف شریعت و سنّت نبوی است، بدعت شمرده میشود. ازاینرو بدعت در مقابل شریعت و سنت است، یعنی چیزهای نوظهوری که ریشه در دین و شرع ندارد، چه بهصورت افزودن در دین یا کاستن از آن بدون مستند شرعی.
پیامبر خدا (ص) فرمود: "هر بدعت گمراهی است و هر گمراهی در آتش است"[۲۷]، حضرت امیر (ع) نیز تقابل سنت و بدعت را چنین فرموده است: "هیچکس نیست که بدعتی میگذارد، مگر آنکه با آن بدعت، سنّتی را ترک میکند"[۲۸] تا اینجای مسأله، اتفاقی است و بدعت در میان همۀ فرق اسلامی نکوهیده است و بدعتگذار ملعون است و عالمان دین در مقابل بدعتگذار باید علم خود را آشکار کنند، و گرنه ملعونند و امام حسین (ع) به آن جهت قیام کرد که سنّتها مرده و بدعتها زنده شده بود. مهم آن است که کدام کار سنّت است و کدام کار بدعت؟ و آیا میتوان هرکاری را به راحتی بدعت نامید و انجامدهنده را طرد کرد یا تفکیر و تفسیق نمود؟ وهابیون که خودشان ترک سنت میکنند و افکار بدعتآلود را منتشر میسازند، شیعه را به بدعت نسبت میدهند.
کارهایی همچون: زیارت، توسل، تبرک، سجده بر تربت اولیاء، جشن گرفتن برای میلاد پیامبر و ائمه (ع)، برگزاری مراسم سوگواری و نوحهخوانی، ساختن قبّه و حرم بر قبور امامان و اولیا، تبرک جستن به کعبه و ضریح معصومین و مقام ابراهیم، بوسیدن حرمها و ضریحها و... بسیاری از این قبیل کارها را بدعت میپندارند و به شیعیان نسبت شرک میدهند، در حالی که در بسیاری از منابع خود اهل سنت، روایات فراوان و نیز عمل پیامبر و اصحاب نقل شده که زیارت و توسّل و تبرک میجستند و جشن میگرفتند و این سنّتها ریشۀ قرآنی، حدیثی و سیرهای دارد و عالمان و محققان در این زمینه کتابهای بسیار نوشتهاند و مشروعیت و سنّت بودن آنها را بر اساس منابع قطعی و فراوان اثبات کردهاند[۲۹].
از سوی دیگر، بزرگترین بدعتها را پیشوایان اهل سنت بنیان نهادهاند. در مورد کارهای خلیفۀ دوم، بدعتهایی همچون: تحریم متعه و تمتّع در حج، سه طلاقهکردن زن در یک جلسه، به جماعت خواندن نمازهای مستحبی در شبهای رمضان (تراویح)، هشتاد ضربه شلاق برای شرابخوار، گفتن اَلصَّلاَةُ خَيْرٌ مِنَ اَلنَّوْمِ در اذان صبح(تثویب) و... یاد کردنی است. بدعتهای معاویه نیز نباید مخفی بماند[۳۰]. اگر ملاک سنّت، عمل به سنن دینی و فرمودههای رسول خدا (ص)ست و اگر بدعت، ترک سنّت و واردکردن غیر دین به دین است، معادله عوض میشود و متّهمین به بدعت از سوی وهابیون، عاملان به سنّت میشوند و مدعیان سنّتگرایی، مبتدعان سنّتگریز. با این حساب، آیا شیعه بیش از دیگر فرقهها به سنت نبوی پایبند نیست؟ تشیّع علوی، سنّیترین نهضت و فرقۀ اسلامی است، سنّیترین یعنی وفادارترین فرقهها نسبت به سنّت پیغمبر...[۳۱].
شیعه به عنوان بدعتستیزترین جناح اسلام ناب که عاشورایی با انگیزۀ مبارزه با بدعت دارد، به بدعت متّهم گردد![۳۲].[۳۳]
سنت به معنای قانون الهی
سنّت معنای دیگری نیز دارد، قوانین تخلفناپذیر الهی در آفرینش و سرنوشت مردم و امّتها که در آیات قرآن مکرّر یاد شده است.[۳۴].[۳۵]
سنت به معنای عرف اجتماعی
معنای دیگر سنّت اعمال و رفتار پایهگذاری شده توسّط مردم است که دیگران به آن عمل میکنند، یا سنّت زشت، یا سنّت نیکو، که از سنّتهای بد به عنوان بدعت هم یاد میشود. به فرمودۀ حضرت امیر (ع): "ستمگرترین مردم کسی است که سنّتهای ظالمانه را پایهگذاری کند و سنّتهای عدل را محو کند"[۳۶].[۳۷]
سنت در قرآن
این واژه در قرآن به دو صورت مفرد (سنّت) و جمع (سنن) به کار رفته است. ﴿سُنَّةَ اللَّهِ﴾[۳۸]، ﴿سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ﴾[۳۹]، ﴿سُنَّتِنَا﴾[۴۰] از ترکیباتی است که در قرآن به کار رفته است. ترکیب اضافی ﴿سُنَّةَ اللَّهِ﴾ عبارت از روشی است که خداوند متعال از سوی حکمت خویش حسب رفتار و سلوکی که مردم با شریعت او دارند، نسبت به آنان اعمال میدارد[۴۱].
سنت در آیاتی به معنای لغوی آن آمده است مانند: ﴿قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾[۴۲]؛ ﴿يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۴۳] و... ؛ اما به معنای اصطلاح مورد نظر در قرآن به صراحت مطرح نیست؛ اما در آیاتی با تعبیرهایی دیگر به آن اشاره شده است؛ مانند:
- امر به اطاعت از رسول خدا و اولی الامر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ﴾[۴۴] که مراد، اطاعت از سنت آنان است[۴۵].
- عمل به فرمانهای رسول خدا و پرهیز از نواهی آن حضرت: ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾[۴۶].
- اسوه قرار دادن پیامبر در گفتار و کردار: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[۴۷] که لازمه آن پیروی از سنت آن حضرت است [۴۸]؛
- نطق و گفتار پیامبر: ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۴۹] که افزون بر قرآن، شامل سنت گفتاری آن حضرت نیز میشود[۵۰]؛
- حکمت: ﴿َ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[۵۱] که مراد از آن به نظر بسیاری از مفسران، سنت پیامبر است[۵۲].[۵۳].
پیروی از سنت و آثار آن
پیروی از سنت، آثار دنیوی و اخروی فراوانی برای تبعیت کنندگان به دنبال دارد؛ مانند:
- تحصیل و تقویت ایمان: ﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[۵۴]،
- نجات از گمراهی: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۵۵]،
- هدایت به صراط مستقیم: ﴿وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۵۶]،
- رسیدن به حیات معنوی: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾[۵۷]،
- دریافت رحمت الهی: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۵۸]،
- محبت الهی و آمرزش گناهان: ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۵۹]،
- رستگاری: ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۶۰]،
- دستیابی به فرجام نیک: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۶۱]،
- پیروزی عظیم: ﴿يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا﴾[۶۲]،
- ورود به بهشت با نهرهای روان و جاویدان بودن در آن: ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۶۳].[۶۴]
سنت نبوی
توجه اهل بیت به سنت نبوی
علی (ع) میفرماید: «وَ لَيْسَ كُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مَنْ كَانَ يَسْأَلُهُ وَ يَسْتَفْهِمُهُ حَتَّى إِنْ كَانُوا لَيُحِبُّونَ أَنْ يَجِيءَ الْأَعْرَابِيُّ وَ الطَّارِئُ فَيَسْأَلَهُ (ع) حَتَّى يَسْمَعُوا وَ كَانَ لَا يَمُرُّ بِي مِنْ ذَلِكَ شَيْءٌ إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ وَ حَفِظْتُهُ»[۶۵].
همه اصحاب چنان نبودند که از پیامبر (ص) چیزی بپرسند و بخواهند بفهمند تا جایی که عدهای دوست میداشتند که عربی یا رهگذری از راه برسد و چیزی بپرسد تا آنها بشنوند اما من هرچه از خاطرم میگذشت، میپرسیدم و آن را حفظ میکردم.
روزی حضرت فاطمه (س) به کنیز خود فرمود: «آن ورقهای را که حدیث پیامبر (ص) بر آن نوشته شده است، بیاور». کنیز گشت، ولی آن را نیافت. حضرت (س) فرمود: «وای بر تو! حتماً باید آن را پیدا کنی؛ زیرا آن ورقه به اندازه حسن و حسینم ارزش دارد». کنیز پس از جستوجوی فراوان، آن را پیدا کرد. در آن کاغذ نوشته شده بود: «قَالَ مُحَمَّدٌ النَّبِيُّ (ص) لَيْسَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَمْ يَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ وَ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يُؤْذِي جَارَهُ وَ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْراً أَوْ يَسْكُتُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْخَيِّرَ الْحَلِيمَ الْمُتَعَفِّفَ وَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْبَذَّاءَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ إِنَّ الْحَيَاءَ مِنَ الْإِيمَانِ وَ الْإِيمَانَ فِي الْجَنَّةِ وَ إِنَّ الْفُحْشَ مِنَ الْبَذَاءِ وَ الْبَذَاءُ فِي النَّارِ»[۶۶].
رسول خدا (ص) فرمود: از مؤمنین نیست کسی که همسایهاش از آزار وی در امان نباشد. هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نباید همسایهاش را اذیت کند باید سخن خوب بگوید؛ وگرنه ساکت باشد. خدای متعال خیر بردبار عفیف را دوست میدارد و شخص بدزبان و بخیل بسیار درخواست کننده مصر را دشمن میدارد. حیا از ایمان است و صاحب ایمان در بهشت است و فحش از زشت گفتاری است، و زشت گفتار هم در آتش است.
مقایسه تعبیر حضرت زهرا (س) و اضطراب و نگرانی او از گم شدن تنها یک حدیث، با آتش زدن پانصد حدیث به دست ابوبکر، به بهانهای واهی، با آنکه قاعدتاً بعضی از آن احادیث پانصدگانه را از افراد موثق و برخی را خودش مستقیماً از پیامبر (ص) شنیده بود، گویای بسیاری از حقایق است[۶۷].
ائمه اطهار (ع)، تلاش میکردند در هر مناسبت و هر مجلس و نشستی، سخنان رسول خدا (ص) را برای مسلمانان نقل و شرح دهند. بخش عمده سیره، غزوهها و سفرهای پیامبر (ص)، به ویژه سفر حجةالوداع، توسط امام علی (ع)، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) برای مردم بیان شده است[۶۸]؛ چنان که امام رضا (ع)، در سفر خراسان، در شهرهای بین راه، روایتهای پیامبر (ص) را به استناد پدران خود، برای مردم حجاز، عراق و خراسان نقل میفرمود[۶۹].
بنابر آنچه گذشت، بیهیچ تردیدی میتوان گفت احادیث امام علی (ع) و دیگر ائمه(ع) حجت، و در حقیقت همان سنت رسول گرامی اسلام (ص) است که از طریق اهل بیت (ع)، با اسناد سلسلةالذهب، به ما رسیده است.
بر همین اساس، اصحاب ائمه اطهار (ع)، از همان ابتدا، بدون توجه به منع دستگاه خلافت از نقل، ضبط و تدوین حدیث، بر ثبت و تدوین احادیث آنان همت گماشتهاند؛ به همین دلیل بود که از ابن عباس، به اندازه بار یک شتر، کتاب به جای ماند[۷۰]. سعید بن جبیر میگوید: در سفری که با ابن عباس در راه مکه میرفتیم، او حدیث نقل میکرد و من تا صبح مینوشتم[۷۱]. وقتی نوشتافزار به پایان میرسید، روی کفش مینوشتم»[۷۲].
بزرگان و برجستگان اصحاب ائمه(ع)، مانند اصبغ بن نباته، عباد الله بن ابی رافع، حرث بن عبدالله أعور همدانی، ربیعة بن سمیع، سلیم بن قیس، علی بن ابی رافع، میثم تمار، عبیدالله بن حر جعفی، محمد بن قیس بجلی، یعلی بن مرة و... کسانی هستند که به عنوان راویان طبقه اول از امیرمؤمنان (ع) روایت نقل کرده و آن را نوشتهاند.
جابر بن یزید جعفی، زید بن علی بن حسین، حسین بن ثور، زیاد بن منذر و... در طبقه دوماند که از امام سجاد و امام باقر (ع) روایت نقل کرده و به جمعآوری احادیث و تألیف کتاب پرداختهاند.
پس از نابودی قدرت بنیامیه و بیثباتی بنیعباس بر قدرت، امام صادق (ع)، برای بهرهوری هر چه بیشتر از توان و ظرفیت، به تربیت شاگرد پرداخت؛ به گونهای که برای آن حضرت چهار هزار شاگرد ذکر کردهاند[۷۳]. همه این شاگردان کتاب نوشتهاند و یادگار از خود به جا گذاشتهاند[۷۴]. وشّاء میگوید: «تنها در مسجد کوفه، نهصد شیخ حدیثگو را دیدم که حدتنی جعفر بن محمد میگفتند»[۷۵].
شاگردان امام صادق (ع) کتابهای فراوانی از احادیث امامان معصوم (ع) نوشتند که از میان آنها چهار صد کتاب، از چهارصد نویسنده، از شاگردان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و دیگر ائمه (ع)، شهرت ویژهای یافتند و «اصول اربعمأئه» نام گرفتند[۷۶]. برخی از آن اصول، هم اکنون نیز وجود دارد؛ ولی بسیاری از آنها، هنگام آتشسوزی کتابخانه شیخ مفید و شیخ طوسی از بین رفت[۷۷]. آن اصول «چهارصدگانه» به «اصول چهارگانه» منتقل شد که عبارتانداز: الکافی (اصول، فروع و روضه)، من لایحضره الفقیه که به اختصار «فقیه» یا «من لا یحضر» نامیده میشود، تھذیب الأحکام که شرح روایی شیخ الطائفه بر کتاب مقنعه استادش، شیخ مفید، است و الاستبصار فیما اختلف من الأخبار که مشتمل بر تأملات شیخ الطائفه، برای رفع تعارض روایات با یکدیگر، است[۷۸].
جستارهای وابسته
منابع
- فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- خالقیان، فضلالله، مقاله «سنت»، دانشنامه صحیفه سجادیه
- اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه
- صادقی فدکی، سید جعفر، سنت، دائرةالمعارف قرآن کریم
- ضیایی، رحمتالله، مقاله «شیعه و سنت نبوی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۱۳، ص۲۵۵؛ تاج العروس، ج۱۸، ص۲۹۹-۳۰۰، «سنن».
- ↑ ارشاد الفحول، ص۳۳؛ الاصول العامه، ص۱۲۱.
- ↑ تفسیر العز بن عبد السلام، ج۲، ص۵۸۱؛ الاصول العامه، ص۱۲۱.
- ↑ معجم الفروق اللغویه، ص۳۴۶، «سنن».
- ↑ السنة فی الشریعة الاسلامیه، ص۷؛ بحوث فی الفقه المعاصر، ج۱، ص۱۳.
- ↑ فرهنگ فقه، ج۴، ص۵۳۸؛ معجم لغة الفقهاء، ص۲۵۱، «السنه».
- ↑ ارشاد الفحول، ص۳۳؛ معجم لغهالفقهاء، ص۲۵۱؛ فرهنگ فقه، ج۴، ص۵۳۸.
- ↑ معجم الفاظ الفقه، ص۲۳۴؛ معجم المصطلحات، ج۲، ص۲۹۸، «السنن».
- ↑ معجم لغة الفقهاء، ص۸۳؛ اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۹.
- ↑ اصول السرخسی، ج۱، ص۱۱۴؛ نیل الاوطار، ج۷، ص۳۱۸.
- ↑ المحصول، ج۶، ص۱۲۹؛ الاصول العامه، ص۴۴۰.
- ↑ مقباس الهدایه، ج۱، ص۶۸-۶۹؛ اصول الفقه، ج۳، ص۶۴؛ دراسات فی علم الدرایه، ص۱۲.
- ↑ التعدیل و الترجیح، ج۱، ص۱۳؛ وصول الاخیار، ص۸۸؛ السنة فی الشریعة الاسلامیه، ص۹۶.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، سنت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵؛ خالقیان، فضلالله، مقاله «سنت»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۲۷۱؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۴۷؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۱۷؛ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت.
- ↑ سید مرتضی، الذریعة إلی أصول الشریعه، ج۲، ص۷۳۷؛ شیخ طوسی، العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۶۹۰؛ ابوعبدالله محمد بن عمر فخر رازی، المحصول فی علم الاصول، ج۵، ص۷۸ (دارالکتب العلمیه)؛ سیف الدین ابوالحسن علی بن محمد آمدی، الإحکام فی أصول الأحکام، ج۴، ص۴۸ و ۵۴؛ علی متقی هندی، کنزل العمال، ج۱۰، ص۲۹۲. در همه کتب اصولی از عبدالله بن عمر این عبارت نقل شده و در ادامه میگوید: و لا تجعلوا الرّأي سنة للمسلمين: «و رأی خود را سنتی برای مسلمانان قرار ندهید»؛ ولی در کنز العمال این جمله از عمر نقل شده و بعد از آن آمده است: و لا تجعلوا خطأ الرأي سنة للأمة.
- ↑ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۵۵.
- ↑ شیخ طوسی، الإستبصار، ج۳، ص۲۹۰؛ علامه حلی، مختلف الشیعه، ج۴، ص۴۳۶؛ محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۳۱، ص۵۴؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۱، ص۲۴۲. در این کتب با تعبیر «ما سنّه رسول الله» آمده است.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۷۰.
- ↑ عبدالرحمان بن ابراهیم خمیسی، معجم علوم الحدیث النبوی، ص۱۲۸.
- ↑ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۴۷.
- ↑ علیاکبر غفاری، تلخیص مقباس الهدایه، ص۱۲؛ مصطفی سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الإسلامی، ص۴۸.
- ↑ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۴۹.
- ↑ شیخ بهائی، زبدة الأصول، ص۱۸۰؛ مولا احمد محقق اردبیلی، مجمع الفائده و البرهان، ج۳، ص۲۱۶: تعریف زبده: "السنّة هي قول النبيّ (ص)، أو فعله، أو تقريره".
- ↑ میرزا ابوالقاسم بن محمد قمی، قوانین المحکمة فی الأصول، ج۲، ص۳۳۸؛ علیاکبر غفاری، تلخیص مقباس الهدایة العلامه المامقانی، ج۳، ص۲۶.
- ↑ شیخ مرتضی انصاری، فرائد الأصول، ج۱، ص۱۷۳: "المراد بالسنة هو قول الحجة أو فعله أو تقريره".
- ↑ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۵۱؛ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت.
- ↑ «كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَ كُلَّ ضَلاَلَةٍ فِي اَلنَّارِ»؛ اصول کافی، ج ۱ ص ۵۷ ح ۱۲(ص ۷۴ باب البدع... ملاحظه شود).
- ↑ «مَا أَحَدٌ اِبْتَدَعَ بِدْعَةً إِلاَّ تَرَكَ بِهَا سُنَّةً»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۸، نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵(صبحی صالح، با اندکی تفاوت در عبارت).
- ↑ از جمله ر.ک: «کشف الارتیاب»، علامه سیّد محسن امین، «سیرتنا و سنّتنا» و «الغدیر»، علامۀ امینی، «البدعة و آثارها الموبقه» جعفر سبحانی: «السنّة و البدعه» عبد اللّه محفوظ محمّد حدّاد، «البدعة» جعفر الباقری، «حقیقة التوسّل و الوسیلة علی ضوء الکتاب و السنه» موسی محمّد علی، «التبرک» علی الأحمدی، «التوسّل، او الأستغاثة بالأرواح المقدسه» جعفر سبحانی، «التبرک، انواعه و احکامه» ناصر بن عبد الرحمن الجدیع، «البدعة؛ تحدیدها و موقف الاسلام منها» عزت علی عطیه، «الزیاره» محمّد الحسّون، «السجود علی التربة الحسینیّه» سیّد محمّد مهدی موسوی الخرسان، «الإستشفاء بالتربة الحسینیّه» محمّد الکلباسی الاصفهانی، «زیارت» و «تبرک و توسّل» ترجمه جواد محدثی، «زیارت»، مرتضی جوادی آملی، «دائرة المعارف تشیّع» ج ۳ ص۱۴۵ واژۀ بدعت، «البدعة، مفهومها و حدودها» مرکز الرساله.
- ↑ الغدیر، ج ۲ ص ۱۰۱.
- ↑ تشیّع علوی و تشیّع صفوی (مجموعه آثار «۹») ص ۲۱۶.
- ↑ در این زمینه ر. ک: «الشیعة هم اهل السنة» تیجانی و ترجمهاش: «اهل سنّت واقعی.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۱۷.
- ↑ مانند آیههای: آل عمران ۱۳۷، نساء ۲۶، غافر ۸۵، احزاب ۳۸ و ۶۲، انفال ۳۸، فتح ۲۳ و... در این زمینۀ این سنت از جمله ر.ک: «جامعه و تاریخ» شهید مطهری، «سنّت» شکوری.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۱۷.
- ↑ أَظْلَمُ اَلنَّاسِ مَنْ سَنَّ سُنَنَ اَلْجَوْرِ وَ مَحَا سُنَنَ اَلْعَدْلِ؛ قصار الجمل، ج ۱ ص ۳۲۷.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۱۷.
- ↑ «سنّت خداوند» سوره احزاب، آیه ۳۸ و ۶۲؛ سوره فاطر، آیه ۴۳؛ سوره غافر، آیه ۸۵ و سوره فتح، آیه ۲۳.
- ↑ «سنّت پیشینیان» سوره انفال، آیه ۳۸؛ سوره حجر، آیه ۱۳؛ سوره کهف، آیه ۵۵ و سوره فاطر، آیه ۴۳.
- ↑ «سنّت ما» سوره اسراء، آیه ۷۷.
- ↑ دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۲، ص۱۲۲۱.
- ↑ «پیش از شما سنّتهایی (بوده و) از میان رفتهاند پس روی زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۷.
- ↑ «خداوند میخواهد (احکام خود را) برای شما روشن گرداند و شما را به روشهای (نیکوی) پیشینیانتان، رهنمون گردد و توبه شما را بپذیرد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۶.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ التفسیر الکاشف، ج۲، ص۳۶۲؛ المیزان، ج۴، ص۳۹۱.
- ↑ «آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ تفسیر سلمی، ج۲، ص۱۴۳؛ اضواء البیان، ج۷، ص۳۰۱.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۸۵؛ روح المعانی، ج۱، ص۳۵۳؛ تفسیر سید مصطفی خمینی، ج۳، ص۳۶.
- ↑ «به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ جامع البیان، ج۱، ص۷۷۵؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۹۴؛ التفسیر الکاشف، ج۶، ص۲۱۷.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، سنت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵.
- ↑ «و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راهها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند، این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۳.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ «از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
- ↑ «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده میشوید» سوره انفال، آیه ۲۴.
- ↑ «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.
- ↑ «بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
- ↑ «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «تا کردارهایتان را شایسته گرداند و گناهانتان را بیامرزد و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بیگمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.
- ↑ «اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۳.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، سنت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۰، بند ۱۷.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۸۰ و ۸۱.
- ↑ جوادی آملی، ادب فنای مهربان، ج۴، ص۲۸۷.
- ↑ عدهای از علماء، الأصول الستة عشر، ص۱۵۰.
- ↑ ر. ک: ابن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۸۳.
- ↑ ابن عماد عکری، شذرات الذهب، ج۱، ص۳۹۵.
- ↑ دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۴۳۸.
- ↑ دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۴۳۹.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۷۹. .
- ↑ مجلسی، روضة المتفین، ج۱، ص۸۶.
- ↑ مجلسی، روضة المتفین، ج۱، ص۸۷.
- ↑ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲، ص۱۲۶.
- ↑ مجلسی، روضة المتفین، ج۱، ص۸۷.
- ↑ ضیایی، رحمتالله، مقاله «شیعه و سنت نبوی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۲۶.