لباس

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در سیره نبوی(ص) لباس دارای ویژگی‌هایی بوده که بدان‌ها می‌پردازیم.

۱. پاکی و پاکیزگی: پیش‌تر گذشت که پیامبر اکرم(ص) از سوی خداوند مأمور تطهیر لباس و دور کردن پلیدی و نجاست از خود بود[۱]. حضرت به طهارت و نظافت لباس با این بیان توصیه می‌فرمود: «هر آن‌که لباسی تهیه کند، باید آن را نظیف نگه دارد»[۲].

یکی از راه‌های جلوگیری از آلودگی لباس، بلند نبودن آن است، به گونه‌ای که از فرط بلندی به زمین کشیده شود و این مورد نیز به رسول خدا(ص) امر شده بود[۳]. از آنجا که طهارت لباس، شرط صحت و قبولی نماز است، بی‌تردید سزاوارترین فرد برای رعایت این شرط خود پیامبر اکرم(ص) است.

۲. سادگی: رسول خدا(ص) با وجود توانِ پوشیدن بهترین و فآخرترین لباس‌ها، پوشیدن لباس‌های ساده را ترجیح می‌داد. پوشیدن لباس تهیه شده از پنبه، پشم و کتان خشن و نیز لباس وصله شده به دست خود حضرت، در روایات سیره نبوی(ص) دیده می‌شود[۴]. آن حضرت در وصایایش به ابوذر، ضمن اشاره به اینکه خودش لباس خشن می‌پوشد، او را نیز به این کار امر کرده تا از تکبر و فخرفروشی به دور ماند[۵]. با توجه به این روایت روشن می‌شود که اقدام پیامبر اکرم(ص) و ائمه شیعه(ع) در پوشیدن لباس خشن و پشمینه، به جز بُعد سادگی و زهد و جنبه اقتصادی آن، از روی تواضع در برابر خداوند و برای پرهیز از تجبّر و تکبّر و تشبّه به دنیاطلبان بوده است. بدین لحاظ، در برخی روایات می‌خوانیم که امام رضا(ع) در خلوت لباس خشن و در برابر مردم لباس بهتر می‌پوشید[۶]. ایشان نزدیکان خود را نیز به پوشیدن لباس ساده توصیه می‌کرد و آنان را از پوشیدن لباس‌های اشراف‌گونه ـ هرچند از حلال تهیه شده باشد[۷] ـ نهی می‌نمود.

شایان ذکر است که عصر رسالت و تنگناهای اقتصادی مسلمانان در آن عصر از سویی، و منصب حاکمیت پیامبر اکرم(ص) از دیگر سو، اقتضای زندگی زاهدانه را داشت. از همین روی در روایتی از امام رضا(ع) چنین نقل شده: به خدا قسم! اگر امر خلافت را عهده‌دار شوم، به جای غذای نیکو، غذایی نامرغوب خواهم خورد و به جای لباس نرم، لباسی خشن خواهم پوشید و پس از آسانی و رفاه به سختی روی آورم[۸].

به جز کیفیت زاهدانه لباس پیامبر اکرم(ص)، حضرت در تعداد لباس‌های خود نیز به گونه‌ای عمل می‌کرد که هیچ‌گاه از یک چیز دو عدد نداشت. او دو پیراهن یا دو عبا و یا دو کفش نداشت[۹]. البته می‌توان میان ادوار مختلف حیات حضرت تفاوت قائل شد. طبیعی است که اگر گشایش اقتصادی برای مسلمانان پدید می‌آمد، اثر آن در پیامبر اکرم(ص) نیز بروز می‌یافت و شاید این روایت که حضرت دو لباس مخصوص روز جمعه داشت[۱۰]، ناظر به این معنا باشد.

۳. پرهیز از لباس شهرت: لباس شهرت، لباسی است که انسان در پی پوشیدن آن، در جامعه انگشت‌نما شود. پوشیدن چنین لباسی در روایات معصومین(ع) منع شده است تا آدمی را از هر آنچه موجب امتیازات کاذب و تمایزهای تهی است، بازدارند. در روایاتی از امام صادق(ع) چنین می‌خوانیم: برای خواری انسان همین بس که لباس شهرت بپوشد، یا مرکب شهرت سوار شود[۱۱]. خداوند لباس شهرت را مبغوض می‌دارد[۱۲].

هنگامی که عبّاد بن کثیر بصری[۱۳] با لباسی که متفاوت با لباس عموم مردم بود (لباس شهرت) به نزد امام صادق(ع) رسید، حضرت فرمود: «ای عبّاد! این لباس‌ها چیست؟» عرض کرد: یا اباعبدالله! آیا پوشیدن این لباس را بر من عیب می‌گیری؟ فرمود: «آری، پیامبر اکرم(ص) فرمود: هر آن کس که لباس شهرت بپوشد، خداوند روز قیامت لباس ذلّت بر او بپوشاند». عبّاد پرسید: چه کسی این را برای شما نقل کرده؟ حضرت فرمود: «آیا ای عبّاد! مرا متهم می‌کنی!؟[۱۴] به خدا قسم! پدرم از اجدادم از پیامبر(ص) این سخن را برایم نقل کرده است»[۱۵].

۴. تواضع در لباس: تواضع وصفی اخلاقی است که نمودهای مختلف دارد از جمله در نوع لباس پوشیدن. معمولاً اهل کبر در شیوه پوشیدن لباس به گونه‌ای عمل می‌کنند که هر بیننده‌ای از خودبزرگ‌بینی آنان واقف می‌شود. معصومین(ع) ضمن آنکه دیگران را از این‌گونه لباس پوشیدن برحذر می‌داشتند، خود نیز از این رفتار پرهیز می‌کردند. بلند بودن لباس به گونه‌ای که بر زمین کشیده شود، در روایات متعددی از رسول خدا(ص) و ائمه(ع) نکوهیده شده است.

از پیامبر اکرم(ص) در این باره روایاتی نقل شده است: جامه خود را تا نصف ساق یا قوزک پا قرار بده و از بلند کردن آن بپرهیز که نشانه کبر و غرور است و خداوند اهل کبر را دوست نمی‌دارد. و فرمود: کسی که لباسش را [از فرط بلندی] بر زمین کشد، خداوند در قیامت بر او نظر نکند[۱۶].

بوی بهشت همانا از فاصله هزار سال راه، استشمام می‌شود، اما کسی که [از روی کبر] لباسش را بر زمین کشد، آن را درنمی‌یابد. همانا کبریایی از آنِ خداوند است و بس[۱۷].

سه گروه‌اند که خداوند با ایشان سخن نمی‌گوید و تطهیرشان نمی‌کند و عذابی دردناک خواهند داشت: کسی که جامه‌اش را [از روی کبر] بر زمین کشد؛ کسی که متاعش را به دروغ تعریف کند و عیب آن را بپوشاند و [نیز] کسی که به ظاهر با کسی محبت کند و در دل حقد و کینه و غِشّ داشته باشد[۱۸].

در وصایای رسول خدا(ص) به ابوذر نیز چنین آمده: ای اباذر! همانا بیشترین داخل‌شوندگان در آتش مستکبران‌اند. در این هنگام مردی به حضرت عرض کرد: ای رسول خدا! آیا کسی از کبر خلاصی دارد؟ فرمود: «آری، آن‌که لباس پشمینه[۱۹] پوشد و بر چهارپا سوار شود و خود شیر بز دوشد و با مساکین نشیند. ای اباذر! آن‌که کالای خریداری شده از بازار را خودش حمل کند، از کبر دور است[۲۰]. ای اباذر! آن کس که لباسش را به خاطر تکبّر بر زمین کشد، خداوند در قیامت بدو نظر نکند. ای اباذر! جامه مرد تا نیمه ساق پا تا قوزک پا باید باشد و بیش از آن در آتش است. ای اباذر! هر آن‌که لباسش را برای خدا کوتاه سازد، از کبر رهایی یابد[۲۱].

پیش از این در مقوله بهداشت لباس پیامبر(ص) گذشت که بنا بر روایتی از امام کاظم(ع)، به امر الهی به تطهیر لباس در آیه وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ[۲۲] به معنای تشمیر و کوتاه کردن آن است[۲۳] و بلند نبودن لباس به جز ثمره بهداشتی، نشانه تواضع است. بدین رو، درباره لباس پیامبر(ص) نقل شده که بالای قوزک پا بود و بالاپوش حضرت نیز تا نصف ساق را می‌پوشاند[۲۴].

ناگفته نماند که در آن عصر لباس صاحب‌منصبان به قدری بلند بود که خادمانی از پشت، دنباله لباس را برداشته و به دنبال آنها حرکت می‌کردند و این بی‌تردید از جلوه‌ها و نمادهای بارز اهل کبر و جبّاران بود. از این رو، پیامبر اکرم(ص) و دیگر معصومان(ع) در سخن و سیره خود به شدت با این امر به مخالفت برخاستند. اما این روایات و سیره یاد شده بدان مفهوم نیست که امروزه نیز بلند یا کوتاه بودن لباس دقیقاً همان معنا را می‌رساند که در عصر رسالت. امروزه مظاهر کبر - به ویژه کبر از طریق نوع لباس پوشیدن - تفاوت‌هایی با صدر اسلام دارد که تشخیص مصادیق آن با عرف متدین جامعه است.

۵. ترک تشبّه به زنان در لباس: یکی دیگر از ویژگی‌های لباس پیامبر اکرم(ص) عدم شباهت به لباس زنان است. تشبّه مردان به زنان و بالعکس در لباس و وضع ظاهر، در روایات منع شده[۲۵] و از دیدگاه فقهی حرام شمرده شده است[۲۶].

رسول خدا(ص) ضمن پرهیز از این گونه لباس، مردان را از تشبّه به زنان در لباس، و زنان را نیز در این مورد از تشبّه به مردان منع می‌فرمود[۲۷]. بی‌گمان این همه در راستای حفظ هویت مردان و زنان و پرهیز دادن از خلط شخصیتی در جامعه است؛ مشکلی که امروزه جامعه‌های مختلف ـ به ویژه غربیان ـ سخت با آن دست به گریبان‌اند.

۶. توجه به رنگ و جنس لباس: رسول خدا(ص) برای انتخاب نوع لباس، گرفتار تکلّف و وسواس نمی‌شد و از هر آنچه مقدور بود و فراهم می‌شد، استفاده می‌کرد[۲۸]. البته این بدان معنا نیست که آن حضرت نسبت به مستحبات و مکروهات و محرماتِ مربوط به لباس بی‌توجه بود.

پیامبر اکرم(ص) در میان رنگ‌ها به لباس سبز رنگ علاقه خاصی داشت[۲۹] که شاید این علاقه، به سبز رنگ بودن لباسِ بیشتر بهشتیان بی‌ارتباط نباشد[۳۰]. حضرت بیش از رنگ سبز، رنگ سفید را برای لباس‌هایش برمی‌گزید و به آن توصیه می‌فرمود؛ چنان که غالب لباس‌های ایشان سفید رنگ بود[۳۱] و می‌فرمود: در میان لباس‌ها بهتر از لباس سفید نیست. سفید بپوشید و مُردگان خود را نیز در آن کفن کنید[۳۲].

یکی از مهم‌ترین دلایل تأکید آن حضرت به رنگ سفید، بُعد بهداشتی آن است؛ زیرا این رنگ، آلودگی و چرک را بهتر نمایان می‌کند. در روایتی از رسول خدا(ص) آمده: سفید بپوشید؛ چراکه لباس سفید پاکیزه‌تر و نیکوتر است و مردگانتان را نیز در آن کفن کنید[۳۳].

روایاتی نیز حاکی از آن است که رسول خدا(ص) گاه از لباس‌هایی به رنگ‌های قرمز[۳۴]، زعفرانی کم‌رنگ[۳۵] و سیاه[۳۶] استفاده کرده است. شایان ذکر است که بر اساس روایات شیعه[۳۷] و اهل سنت[۳۸]، پوشیدن لباس‌هایی با رنگ‌های غلیظِ سرخ و زعفرانی و شبیه به آن، در مجامع عمومی مکروه، و نزد خانواده مباح است. بنابراین روایات پیش‌گفته بدین معناست که رسول خدا(ص) در محیط خانه و خانواده از لباس‌هایی به رنگ سرخ و زعفرانی بهره می‌جسته است[۳۹]. پوشیدن لباس سیاه رنگ نیز براساس روایات اهل بیت(ع) مکروه است[۴۰] و از این حکم، کفش و عبا (بالاپوش) و عمامه استثنا شده است[۴۱]. در روایات پیشین از سیاه بودن رنگ عبای رسول خدا(ص) در برخی مواقع سخن به میان آمده است.

جنس لباس رسول خدا(ص) نیز غالباً پنبه بود و گاه نیز لباس تهیه شده از پشم یا مو می‌پوشید[۴۲]. آن حضرت هنگامی که عبایی پشمین و راه‌راه با خطوط سفید و سیاه بر تن می‌کرد، در کنار سفیدیِ ساق و قدمِ او زیبا می‌نمود[۴۳].

رسول خدا(ص) از پوشیدن حریر پرهیز داشت و دیگر مردان را نیز از این کار بازمی‌داشت. هنگامی که اسامة بن زید قطعه حریری برای حضرت آورد، فرمود: «این لباس کسی است که او را بهره‌ای [از آخرت] نیست». سپس آن را به عنوان روسری به چند قطعه تقسیم کرد و به همسرانش داد[۴۴].

آن حضرت پوشیدن عمامه را توصیه می‌کرد و آن را موجب افزونی عزت می‌شمرد[۴۵] و حتی نماز با عمامه را افضل از نماز بدون عمامه می‌دانست[۴۶]. ایشان معمولاً زیر عمامه، شب‌کلاه بر سر می‌نهاد و گاه از شب‌کلاه بدون عمامه، و از عمامه بدون شب‌کلاه نیز استفاده می‌‌کرد[۴۷]. رنگ عمامه حضرت نیز غالباً مشکی و از جنس خز و گاه پشم بود[۴۸]. البته در مواردی که عمامه نداشت، دستمالی بر سر یا پیشانی می‌بست[۴۹].

در پایان ناگفته نماند که شرایط اقتصادی صدر اسلام و نیز منصب حاکمیت رسول خدا(ص) اقتضا می‌کرد که آن حضرت لباس‌هایی ساده و با کیفیت پایین بپوشد. پس از آن حضرت، امام علی(ع) نیز به همان دلیل مطابق با سیره نبوی(ص) رفتار می‌کرد، اما دیگر معصومان(ع) از لباس‌هایی با زیبایی و کیفیت بالاتر بهره می‌بردند[۵۰]؛ زیرا از یک سو منصب حاکمیت را عهده‌دار نبودند و از دیگر سو برای مسلمانان نیز گشایش اقتصادی فراهم شده بود.

۷. توجه به آداب پوشیدن لباس: مردان الهی در همه کار رو سوی خدا دارند و توحید در تمامی امور و سخنانشان متجلی است. پیامبر اکرم(ص) در رفتار ساده‌ای همچون پوشیدن لباس نیز - برخلاف بسیاری از مردمان - به بُعد الهی و جنبه‌های معنوی آن توجه داشت. ایشان ضمن عنایت به عطاکننده نعمت‌ها، به هنگام پوشیدن لباس نو این دعا را زیرلب ترنّم می‌کرد: حمد خدایی را که مرا پوشانید به چیزی که زشتی‌های مرا حفظ کند و با آن در میان مردم دارای جمال شوم[۵۱].

هنگامی که لباس می‌پوشید و قصد خروج از خانه را داشت، چنین دعا می‌کرد: خدایا! به نعمت تو خودم را پوشانیده و رو به تو کرده و بر تو تکیه و توکل می‌کنم. خداوندا! پناه من تویی و امید من تو هستی مرا در آنچه موجب نگرانی من است و آنچه چنین نیست، و در آنچه بدان اهتمام ندارم و تو بدان آگاه‌تری، کفایت کن. آن‌که به تو پناه آورد، عزیز است و ثنای تو بلند، و خدایی جز تو نیست. خدایا! مرا با توشه تقوا قرین ساز و گناهم ببخش و به هر جانب که رو کنم، مرا به خیر برگردان[۵۲].

پوشیدن پیراهن از جانب راست، از دیگر آدابی بود که پیامبر(ص) رعایت می‌کرد[۵۳]. این امر می‌تواند در راستای عادت مستمر آن حضرت تلقی شود که بر آن اساس، معمولاً کارها را از جانب راست آغاز می‌کرد و با دست راست انجام می‌داد و از جانب چپ نیز ختم می‌کرد. برای مثال نقل شده که ایشان لباس را از جانب چپ بدن خارج می‌کرد[۵۴].

از جمله آداب پسندیده پیامبر(ص) این بود که پس از پوشیدن لباس جدید، حمد الهی به جای می‌آورد و سپس لباس سابق را به مسکین می‌بخشید و می‌فرمود: اگر مسلمان لباسی را که نمی‌پوشد، برای رضای خدا بر مسلمان دیگر بپوشاند، خداوند او را تحت ضمانت و حفظ و خیر و امانش قرار می‌دهد؛ زنده باشد یا مرده[۵۵]. بدین ترتیب ایشان بهره‌وری مناسب از نعمت‌های الهی را به بندگان خدا تعلیم می‌داد[۵۶].

منابع

پانویس

  1. وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ «و جامه‌ات را پاکیزه گردان * و از (هر) آلایش دوری کن» سوره مدثر، آیه ۴-۵.
  2. «إِنَّ النَّبِيَّ(ص) قَالَ: مَنِ اتَّخَذَ ثَوْباً فَلْيُنَظِّفْهُ‌». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۰۳).
  3. «وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ، أَيْ فَارْفَعْهَا وَ لَا تَجُرَّهَا»، و بنا بر روایتی دیگر فرمود: «وَ ثِيَابَكَ فَقَصِّرْ»، و نیز از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که: «أَيْ: فَشَمِّرْ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۰۳).
  4. «وَ [کَانَ] يَلْبَسُ بُرْداً حِبَرَةً يَمَنِيَّةً وَ شَمْلَةَ جُبَّةٍ صُوفٍ وَ الْغَلِيظَ مِنْ الْقُطْنِ وَ الْكَتَّانِ... وَ كَانَ يَخْصِفُ النَّعْلَ وَ يَرْقَعُ الثَّوْبَ». (ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۱۲۶ و ۱۲۷).
  5. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فِي وَصِيَّتِهِ لِأَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَا أَبَا ذَرٍّ إِنِّي أَلْبَسُ الْغَلِيظَ وَ أَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ وَ أَلْعَقُ أَصَابِعِي وَ أَرْكَبُ الْحِمَارَ بِغَيْرِ سَرْجٍ وَ أُرْدِفُ خَلْفِي فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي يَا أَبَا ذَرٍّ الْبَسِ الْخَشِنَ مِنَ اللِّبَاسِ وَ الصَّفِيقَ مِنَ الثِّيَابِ لِئَلَّا يَجِدَ الْفَخْرُ فِيكَ مَسْلَكاً». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۵).
  6. «عَنِ ابْنِ أَبِي عَبَّادٍ قَالَ: كَانَ جُلُوسُ الرِّضَا(ع) فِي الصَّيْفِ عَلَى حَصِيرٍ وَ فِي الشِّتَاءِ عَلَى مِسْحٍ وَ لُبْسُهُ الْغَلِيظَ مِنَ الثِّيَابِ حَتَّى إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَيَّنَ لَهُمْ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۷).
  7. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۱۲۱.
  8. «عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) يَقُولُ وَ اللَّهِ لَئِنْ صِرْتُ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ لَآكُلَنَّ الْخَبِيثَ بَعْدَ الطَّيِّبِ وَ لَأَلْبَسَنَّ الْخَشِنَ بَعْدَ اللَّيِّنِ وَ لَأَتْعَبَنَّ بَعْدَ الدَّعَةِ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۵).
  9. عن هشام بن عروة عن عائشة قالت: ما رفع النبي(ص) غداء لعشاء و لا عشاء لغداء، و لا اتخذ من شيء، زوجين، و لا قميصين، و لا ردائين، و لا إزارين، و لا منالنعال، و لارؤى قط فارغا في بيته، إما يخصف نعلا لرجل مسكين، أو يخيط ثوبا لأرملة. (ابن الجوزی، صفة الصفوة، ج۱، ص۲۰۰؛ البحرانی، حلیة الأبرار، ج۱، ص۲۴۱، ح۱۳).
  10. و كان له(ص) ثوبان للجمعة خاصة سوى ثيابه في غير الجمعة. (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۶).
  11. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَفَى بِالرَّجُلِ خِزْياً أَنْ يَلْبَسَ ثَوْباً مُشَهِّراً أَوْ يَرْكَبَ دَابَّةً مُشَهِّرَةً». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۶).
  12. «وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ شُهْرَةَ اللِّبَاسِ‌». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۶).
  13. وی فردی سنّی و صوفی مسلک بوده که از سوی رجالیان اهل سنت نیز تضعیف شده است. (بنگرید به: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۳۳۶).
  14. کنایه از اینکه از همچو منی، سندِ حدیث را می‌پرسی!؟.
  15. «قِيلَ دَخَلَ عَبَّادُ بْنُ كَثِيرٍ الْبَصْرِيُّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) بِثِيَابِ الشُّهْرَةِ فَقَالَ(ع): يَا عَبَّادُ مَا هَذِهِ الثِّيَابُ قَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تَعِيبُ عَلَيَّ هَذَا قَالَ نَعَمْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ لَبِسَ ثِيَابَ شُهْرَةٍ فِي الدُّنْيَا أَلْبَسَهُ اللَّهُ لِبَاسَ الذُّلِّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ عَبَّادٌ مَنْ حَدَّثَكَ بِهَذَا قَالَ(ع) يَا عَبَّادُ تَتَّهِمُنِي حَدَّثَنِي وَ اللَّهِ أَبِي عَنْ آبَائِي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۶).
  16. «أَبُو إِسْحَاقَ السَّبِيعِيُّ رَفَعَهُ إِلَى النَّبِيِّ(ص) قَالَ: اتَّزَرَ إِلَى نِصْفِ السَّاقِ أَوْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِيَّاكَ وَ إِسْبَالَ الْإِزَارِ فَإِنَّ إِسْبَالَ الْإِزَارِ مِنَ الْمَخِيلَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمَخِيلَةَ قَالَ إِنَّ الْإِسْبَالَ فِي الْإِزَارِ وَ الْقَمِيصِ وَ الْعِمَامَةِ وَ قَالَ مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُيَلَاءَ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۰۹).
  17. «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنَّ رِيحَ الْجَنَّةِ لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَلْفِ عَامٍ وَ لَا يَجِدُهَا جَارٌّ إِزَارَهُ خُيَلَاءَ إِنَّمَا الْكِبْرِيَاءُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۰۹).
  18. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ عَنْ أَبِيهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): ثَلَاثَةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ الْمُرْخِي ذَيْلَهُ مِنَ الْعَظَمَةِ وَ الْمُزَكِّي سِلْعَتَهُ بِالْكَذِبِ وَ رَجُلٌ اسْتَقْبَلَكَ بِنُورِ صَدْرِهِ فَيُوَارِي وَ قَلْبُهُ مُمْتَلِئٌ غِشّاً». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۰).
  19. کنایه از سادگی لباس و پرهیز از پوشیدن هر گونه لباسی که به گونه‌ای از تکبّر و خودفراتربینی حکایت دارد؛ زیرا در گذشته لباس پشمی، زبر و خشن و ارزان قیمت بوده است.
  20. روشن است که مراد، پرهیز از رفتاری شبیه رفتار متکبرانی است که حتی حمل کالای سبُک و قابل حمل را از روی کبر برنمی‌تابند و با شخصیت و شأن اجتماعی موهومشان در تنافی می‌دانند.
  21. «مِنْ جُمْلَةِ مَا وَصَّى بِهِ النَّبِيُّ(ص) لِأَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ أَكْثَرَ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ الْمُسْتَكْبِرُونَ فَقَالَ رَجُلٌ هَلْ يَنْجُو مِنَ الْكِبْرِ أَحَدٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ مَنْ لَبِسَ الصُّوفَ وَ رَكِبَ الْحِمَارَ وَ حَلَبَ الْعَنْزَ وَ جَالَسَ الْمَسَاكِينَ يَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ حَمَلَ بِضَاعَتَهُ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْكِبْرِ يَعْنِي مَا يَشْتَرِي مِنَ السُّوقِ يَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُيَلَاءَ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا أَبَا ذَرٍّ إِزْرَةُ الرَّجُلِ إِلَى أَنْصَافِ سَاقَيْهِ لَا جُنَاحَ عَلَيْهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ كَعْبَيْهِ فَمَا أَسْفَلَ مِنْهُ فِي النَّارِ يَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ رَفَعَ ثَوْبَهُ لِوَجْهِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْكِبْرِ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۰).
  22. «و جامه‌ات را پاکیزه گردان» سوره مدثر، آیه ۴.
  23. بنگرید به: الکلینی، الکافی، ج۶، ص۴۵۵ و ۴۵۶، ح۱ و ۴.
  24. و كانت ثيابه كلها مشمرة فوق الكعبين، و يكون الازار فوق ذلك إلى نصف الساق. (الغزالی، احیاء علوم الدین، ج۲، ص۳۷۲).
  25. «عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِي الْحَسَنِ(ع) سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَجُرُّ ثَوْبَهُ قَالَ إِنِّي لَأَكْرَهُ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَزْجُرُ الرَّجُلَ يَتَشَبَّهُ بِالنِّسَاءِ وَ يَنْهَى الْمَرْأَةَ أَنْ تَتَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ فِي لِبَاسِهَا وَ عَنْهُ(ع) قَالَ: خَيْرُ شَبَابِكُمْ مَنْ تَشَبَّهَ بِكُهُولِكُمْ وَ شَرُّ كُهُولِكُمْ مَنْ تَشَبَّهَ بِشَبَابِكُمْ‌». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۸).
  26. بنگرید به: الحر العاملی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۲۸۴، باب تحریم تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال.
  27. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَزْجُرُ الرَّجُلَ يَتَشَبَّهُ بِالنِّسَاءِ وَ يَنْهَى الْمَرْأَةَ أَنْ تَتَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ فِي لِبَاسِهَا». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۸).
  28. كان يلبس من الثياب ما وجد، من إزار أو رداء أو قميص أو جبة أو غير ذلك. (الغزالی، احیاء علوم الدین، ج۲، ص۳۷۴؛ طباطبایی، سنن النبی(ص)، ص۱۷۳).
  29. و كان يعجبه الثياب الخضر. (الغزالی، احیاء العلوم الدین، ج۲، ص۳۷۴)؛ عن أبي رمثة قال: رأيت رسول الله(ص) و عليه بردان أخضر. (الترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۲۰۳).
  30. در آیه ۲۱ از سوره انسان آمده است: عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ «بر تن آنان جامه‌هایی سبز از دیبای نازک و دیبای ستبر است» (سوره انسان، آیه ۲۱). بنا به نقل سیوطی از ابی الجوزاء در ذیل همین آیه می‌خوانیم: «اكثر ثياب اهلها (الجنة) الخضرة»؛ بیشتر لباس‌های بهشتیان سبز رنگ است. (السیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۳۰۲)
  31. «وَ أَكْثَرُ ثِيَابِهِ‌(ص) الْبَيَاضُ». (ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۲۷).
  32. «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(ص) لَيْسَ مِنْ لِبَاسِكُمْ شَيْ‌ءٌ أَحْسَنَ مِنَ الْبَيَاضِ فَأَلْبِسُوهُ وَ كَفِّنُوا فِيهِ مَوْتَاكُمْ». (الکلینی، الکافی، ج۳، ص۱۴۸، ح۲ و ۳؛ راوندی، الدعوات، ص۲۵۵).
  33. «عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْبَسُوا الْبَيَاضَ فَإِنَّهُ أَطْيَبُ وَ أَطْهَرُ وَ كَفِّنُوا فِيهِ مَوْتَاكُمْ». (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۴۴۶؛ الترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۲۰۳، همو، الشمائل المحمدیة، ص۴۷) این روایت از جابر بن سمره نقل شده است.
  34. «عن جابر بن سمرة قال: رأيت النبي(ص) في ليلة إضحيان، فجعلت انظر إلى رسول الله(ص) و الى القمر و عليه حلة حمراء، فاذا هو عندي احسن من القمر». (الترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۲۰۷، ح۲۹۶۳)
  35. عن قيلة بنت مخرمة... و عليه (النبي(ص)) أسمال مليتين كانتا بزعفران و قد نفضتا.... (الترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۲۰۴، ح۲۹۶۷)؛ أسمال: و هو الثوب الخلق، و مليتين: تصغير مُلائة و هي الازار و الريطة. (مبارکفوری، تحفة الاحوذی، ج۸، ص۸۰)
  36. «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: لَبِسَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الطَّاقَ وَ السَّاجَ وَ الْخَمَائِصَ». (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۴۴۵ ح۲)؛ الطاق: ضرب من ثياب أو الطيلسان و الساج: الطيلسان الأخضر أو الأسود، و [الخمائص جمع] الخميصة: كساء اسود مربح له عَلَمان. (همان، پاورقی) عن عائشة قالت: خرج النبي(ص) ذات غداة و عليه مِرط من شعر اسود. (الترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۲۰۴، ح۲۹۶۷).
  37. بنگرید به: الحر العاملی، وسائل الشیعة، ج۵، ص۲۹.
  38. «عن عبدالله بن عمرو قال: مر رجل و عليه ثوبان أحمران فسلم على النبي(ص) فلم يرد عليه النبي(ص) السلام». (الترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۲۰۱، باب ما جاء فی کراهیة لبس المعصفر للرجال).
  39. «عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَتْ لَهُ مِلْحَفَةٌ مُوَرَّسَةٌ يَلْبَسُهَا فِي أَهْلِهِ حَتَّى يَرْدَعَ عَلَى جَسَدِهِ وَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) كُنَّا نَلْبَسُ الْمُعَصْفَرَ فِي الْبَيْتِ». (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۶۶۸، ح۹)؛ «عن محمد بن علي بن الحسين قال: آخر صلاة صلاها رسول الله(ص) في ملحفة مورسة متوشحا بها». (ابن ابی‌الشیبه، المصنف، ج۱، ص۳۵۰، ح۱۳۶۸ و ج۱۱، ص۷۸، ح۱۹۹۶۷)؛ و كانت له ملحفة مصبوغة بالزعفران. (الغزالی، احیاء علوم الدین، ج۲، ص۳۷۴).
  40. بنگرید به: الحر العاملی، وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۸۲.
  41. «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَكْرَهُ السَّوَادَ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ الْخُفِ وَ الْعِمَامَةِ وَ الْكِسَاءِ». (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۴۴۹، ح۱).
  42. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) قَالَ: الْبَسُوا مِنَ الْقُطْنِ فَإِنَّهُ لِبَاسُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ لِبَاسُنَا وَ لَمْ يَكُنْ يَلْبَسُ الصُّوفَ وَ الشَّعْرَ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۰۳).
  43. «وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَلْبَسُ الشَّمْلَةَ وَ يَأْتَزِرُ بِهَا وَ يَلْبَسُ النَّمِرَةَ وَ يَأْتَزِرُ بِهَا أَيْضاً فَتَحْسُنُ عَلَيْهِ النَّمِرَةُ لِسَوَادِهَا عَلَى بَيَاضِ مَا يَبْدُو مِنْ سَاقَيْهِ وَ قَدَمَيْهِ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۵).
  44. «عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ(ع) قَالَ: أَتَى أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ مَعَهُ ثَوْبُ حَرِيرٍ فَقَالَ(ص) هَذَا لِبَاسُ مَنْ لَا خَلَاقَ لَهُ ثُمَّ أَمَرَهُ فَشَقَّهُ خُمُراً بَيْنَ نِسَائِهِ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۰۸).
  45. «عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْعَمَائِمُ تِيجَانُ الْعَرَبِ فَإِذَا وَضَعُوا الْعَمَائِمَ وَضَعَ اللَّهُ عِزَّهُمْ وَ قَالَ(ع) اعْتَمُّوا تَزْدَادُوا حِلْماً». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۹).
  46. «عَنِ النَّبِيِّ(ص) رَكْعَتَانِ بِعِمَامَةٍ أَفْضَلُ مِنْ أَرْبَعَةٍ بِغَيْرِ عِمَامَةٍ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۱۹).
  47. «وَ كَانَ(ص) يَلْبَسُ الْقَلَانِسَ تَحْتَ الْعَمَائِمِ وَ يَلْبَسُ الْقَلَانِسَ بِغَيْرِ الْعَمَائِمِ وَ الْعَمَائِمَ بِغَيْرِ الْقَلَانِسِ‌». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۵).
  48. «وَ كَانَ(ص) كَثِيراً مَا يَتَعَمَّمُ بِعَمَائِمِ الْخَزِّ السُّودِ فِي أَسْفَارِهِ وَ غَيْرِهَا وَ يَعْتَجِرُ اعْتِجَاراً. وَ قَالَتْ عَائِشَةُ وَ لَقَدْ لَبَسَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) جُبَّةَ صُوفٍ وَ عِمَامَةَ صُوفٍ ثُمَّ خَرَجَ فَخَطَبَ النَّاسَ عَلَى الْمِنْبَرِ فَمَا رَأَيْتُ شَيْئاً مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى أَحْسَنَ مِنْهُ فِيهَا». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۶).
  49. «رُبَّمَا لَمْ تَكُنْ لَهُ الْعِمَامَةُ فَيَشُدُّ الْعِصَابَةَ عَلَى رَأْسِهِ أَوْ عَلَى جَبْهَتِهِ وَ كَانَ شَدُّ الْعِصَابَةِ مِنْ فِعَالِهِ كَثِيراً مَا يُرَى عَلَيْهِ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۶).
  50. در روایتی چنین می‌خوانیم که سفیان ثوری هنگامی که لباس سفید رنگ زیبایی را بر تن امام صادق(ع) دید، با اعتراض، زهد امیرمؤمنان(ع) و لباس خشن پوشیدن او را برای امام(ع) مطرح کرد. امام صادق(ع) نیز در پاسخ فرمود: «وَيْحَكَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ كَانَ فِي زَمَانٍ ضَيِّقٍ فَإِذَا اتَّسَعَ الزَّمَانُ فَأَبْرَارُ الزَّمَانِ أَوْلَى بِهِ»؛ وای بر تو! علی بن ابی‌طالب(ع) در زمانی همراه با تنگنای اقتصادی می‌زیست، اما در صورت گشایش، نیکانِ زمان به بهره‌مندی از نعمت‌ها سزاوارترند. (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۹۷).
  51. «وَ كَانَ(ص) إِذَا لَبِسَ ثَوْباً جَدِيداً قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي كَسَانِي مَا يُوَارِي عَوْرَتِي وَ أَتَجَمَّلُ بِهِ فِي النَّاسِ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۶).
  52. «وَ كَانَ(ص) إِذَا لَبِسَ ثِيَابَهُ وَ اسْتَوَى قَائِماً قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ قَالَ اللَّهُمَّ بِكَ اسْتَتَرْتُ وَ إِلَيْكَ تَوَجَّهْتُ وَ بِكَ اعْتَصَمْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي وَ أَنْتَ رَجَائِي اللَّهُمَّ اكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي وَ مَا لَا أَهَمَّنِي وَ مَا لَا أَهْتَمُّ بِهِ وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي عَزَّ جَارُكَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ وَ لَا إِلَهَ غَيْرُكَ اللَّهُمَّ زَوِّدْنِي التَّقْوَى وَ اغْفِرْ لِي ذَنْبِي وَ وَجِّهْنِي لِلْخَيْرِ حَيْثُمَا تَوَجَّهْتُ». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۶).
  53. «وَ كَانَ(ص) يَلْبَسُ الْقَمِيصَ مِنْ قِبَلِ مَيَامِنِهِ‌». (ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۲۷).
  54. «وَ كَانَ(ص) إِذَا نَزَعَهُ نَزَعَ مِنْ مَيَاسِرِهِ أَوَّلًا». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۶).
  55. «وَ كَانَ مِنْ أَفْعَالِهِ(ص) إِذَا لَبِسَ الثَّوْبَ الْجَدِيدَ حَمِدَ اللَّهَ ثُمَّ يَدْعُو مِسْكِيناً فَيُعْطِيهِ الْقَدِيمَ ثُمَّ يَقُولُ مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَكْسُو مُسْلِماً مِنْ شَمْلِ ثِيَابِهِ لَا يَكْسُوهُ إِلَّا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا كَانَ فِي ضَمَانِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حِرْزِهِ وَ خَيْرِهِ وَ أَمَانِهِ حَيّاً وَ مَيِّتاً». (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۶).
  56. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۳۱-۱۴۵.