بازار

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

«بازار» به معنای جایگاه داد و ستد است و در اصطلاح علم اقتصاد به هرگونه فرایند یا ترتیباتی گفته می‌شود که با رویارویی تقاضا و عرضه، قیمت و مقدار کالا با هم سازگاری می‌یابند. بازار در کشورهای اسلامی علاوه بر مرکز داد و ستد و تجارت، مهم‌ترین مرکز حل و فصل‌های سیاسی و تحرک‌های دینی است. از ویژگی‌های بازار اسلامی در دیدگاه فقهی انطباق با تعالیم اسلامی، دور بودن از احتکار و گران‌فروشی، نظم، تعاون، محبت، دوستی و برادری است.

بازار مکانی است که زمینه لغزش و گناه در آن وجود دارد و بخشی از گناه‌ها هنگام برخورد و دیدن افراد است. امیرالمؤمنین (ع) در این زمینه فرموده‌هایی دارند که گرچه در مقام وجوب یا حرمت نیست، اما موجب کارایی مطلوب بازار از نظر اجتماعی و فردی می‌شود، برخی از این مواعظ عبارت‌اند از: سرگرم نشدن به بازار و امور دنیایی آن؛ آسان گرفتن معامله و قناعت به سود کم‌تر؛ قسم نخوردن در معاملات؛ خرید از کسی که انسان را نمی‌شناسد و ... .

مقدمه

واژه «بازار» که ریشه ایرانی باستانی دارد، به معنای جایگاه داد و ستد است[۱]. «سُوق» معادل عربی آن، اسم مصدر از «سَوْق» به معنای راندن و حرکت دادن به پیش است[۲] و در وجه این نامگذاری گفته شده که کالاها برای خرید و فروش به بازار «سَوْق» داده می‌شوند[۳].

بازارهای سنتی غالباً از دو راسته دکان‌های بسیار تشکیل شده که سقفی آن دو را به یکدیگر می‌پیوندد[۴]. اجزای گوناگون بازارها عبارت بودند از راسته‌ها به عنوان اصلی‌ترین عنصر که از تقاطع آنها چار سو (چهار سوق) پدید می‌آمد، رسته (محل استقرار صنف)، دالان، سرا (خان یا تجارتخانه)، خانبار (کالنبار) به عنوان محل انبار یا پردازش کالا، تیم یا تیمچه به عنوان محل کار صنعتکاران ظریفکار و دکان‌های مختلف که هر دسته از آنها به عرضه کالای معینی می‌پرداختند. در کنار این عناصر مسجد، حمام، قهوه‌خانه، خوراک‌پزخانه و واحدهای فرهنگی یا خدماتی وجود داشت[۵].

بازار در اصطلاح علم اقتصاد معنایی وسیع‌تر از جایگاه داد و ستد دارد و به هرگونه فرایند یا ترتیباتی گفته می‌شود که با رویارویی تقاضا و عرضه، قیمت و مقدار کالا با هم سازگاری می‌یابند[۶].[۷]

نگرش قرآنی و روایی

از نگاه قرآنی

واژه «سوق» تنها دوبار آن هم به صورت جمع در قرآن به کار رفته وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ[۸] و در آیاتی نیز از نقدینگی[۹] و خرید و فروش[۱۰] در میان اقوام پیشین یاد شده که نشان سابقه تاریخی بازار است؛ با این حال فرهنگ بازار و بازرگانی در شبه جزیره، در قرآن بازتاب گسترده‌ای یافته است؛ در دسته‌ای از آیات به مجموعه‌ای از دستورات اخلاقی ـ فقهی مانند پرهیز از معاملات ربوی و کم‌فروشی[۱۱] و ثبت دقیق معاملات[۱۲] اشاره شده که در مواردی ناظر به وضعیت بازارهای عرب قبل از اسلام بوده است. این آیات از یک سو عادات ناپسند در این بازارها را نکوهش کرده و از سوی دیگر احیانا در شکل دهی بازارهای اسلامی و ایجاد فرهنگ خاصی بین بازاریان تأثیر ویژه داشته است.

در دسته دیگری از آیات، مفاهیم اقتصادی بازار برای تقویت معنویت و تغییر روحیه سودجویانه جاهلی به کار گرفته شده است[۱۳].[۱۴]

از نگاه روایی

پیشینه تاریخی

عصر جاهلیت

معروف‌ترین بازارهای دوره جاهلیت عبارت بود از: عکاظ، مَجَنه، ذوالمجاز و حباشه. این بازارها در صدر اسلام نیز پابرجا بود. بازار عکاظ اولین بازاری است که در سال ۱۲۹ هجری به دلیل غارتی که در آن صورت گرفت، رها شد[۱۵] و آخرین آنها نیز بازار حباشه بود که در سال ۱۹۷ هجری رها شد[۱۶]. برخی از این بازارها مانند عکاظ، تنها محل خرید و فروش کالا نبود؛ بلکه مکانی برای تجمع قبایل نیز به حساب می‌آمد و در آن اخبار و اطلاعات رد و بدل می‌شد و شعرا اشعار و غزل‌های خود را عرضه می‌داشتند و شاید بتوان گفت آن‌چه در یک روزنامه امروزی وجود دارد، به گونه‌ای در بازار عکاظ نیز یافت می‌شد[۱۷].

بازارهای دوران جاهلیت «عشاران» و «خفیرانی» داشته‌اند که با گرفتن مبالغی از فروشندگان، امنیت بازار را تأمین می‌کردند. در مناطقی که حکومت مقتدری وجود داشت حاکمان را عشار می‌نامیدند. همچنین گاهی فروشندگان، خود را تحت الحمایة قبیله‌ای قرار می‌دادند و آن قبیله فردی را در مقام خفیر برای دریافت وجوه مأمور می‌کرد. به این ترتیب همه بازارهای دوران جاهلیت، به جز بازار عکاظ، عشاران و خفیرانی داشتند که نام آنان در منابع تاریخی آمده است[۱۸].

دوره اسلامی

در عصر ظهور اسلام و تشکیل حکومت اسلامی به دست پیامبر، مهم‌ترین بازار مدینه «بنی قینقاع» نام داشت و در اختیار یهودیان بود. حضرت به دلیل حساسیت ویژه بازار و نارضایتی از حاکمیت مطلق یهودیان بر آن، در صدد شکستن حاکمیت و سلب انحصار از آنان برآمدند. از این رو بازار دیگری در مدینه تأسیس کردند و مقررات خاصی در آن وضع نمودند؛ نظیر عدم اخذ خراج از بازاریان، نداشتن جایی مشخص برای فروشندگان و ممنوعیت تجاوز به حریم بازار.

دوران حکومت علوی

در زمان حکومت امیرالمؤمنین (ع) گرچه محل خلافت و حکومت از مدینه به کوفه انتقال یافت، تغییری در محل بازارها گزارش نشده است؛ اما حضرت با توجه به نقش ویژه بازار در رونق فعالیت‌های اقتصادی، برای بهبود وضعیت و افزایش کارایی آن تدابیری اندیشیدند. برخی بازارهای تخصصی زمان امام علی (ع) عبارت بود از: بازار قصابان، بازار خرمافروشان، بازار ماهی فروشان. وجود این‌گونه بازارها می‌تواند با تضمین عادلانه قیمت، خرید کالا را آسان‌تر کند و خریدار با توجه به کیفیت و قیمت کالا درباره خرید خود بهتر تصمیم بگیرد. همچنین از روایت استفاده می‌شود که در محلی به نام «کناسه» صرافی، بزازی، خیاطی و خریدوفروش شتر انجام می‌شده است[۱۹].[۲۰]

جایگاه و اهمیت

جایگاه در کشورهای اسلامی

بازار در کشورهای اسلامی علاوه بر مرکز داد و ستد و تجارت، مهم‌ترین مرکز حل و فصل‌های سیاسی و تحرک‌های دینی است[۲۱]. به لحاظ اجتماعی و فرهنگی نیز بازار همواره کانون خبررسانی درون شهری بوده و اطلاعات و اخبار از همه مراکز دینی مانند مساجد، مدارس، دارالحکومه‌ها و دیوان‌ها و غیره نخست وارد بازار اصلی و از آنجا به نقاط دیگر سرایت می‌کرد[۲۲]. مدارس دینی نیز در راستای ارتقای علمی و توسعه فکری مردم، اغلب در کنار بازار احداث می‌شدند و این مدارس به علت موقعیت مناسب جغرافیایی و علاقه بازاریان به آنها و حمایت مادی از آنها، از رونق بیشتری نسبت به دیگر مدارس برخوردار بودند[۲۳]؛ چنان که مدارس دینی شهرهای اصفهان، تهران، قم و یزد در طول بدنه بازار یا در مجاورت آن احداث شده‌اند[۲۴]. به سبب ارتباط میان مذهب و بازار، مسجد جامع به علت اهمیتش در جای مناسبی در هسته مرکزی و محور اصلی شهر ساخته می‌شد و بازار نیز که مکانی برای معیشت مردم و فعالیت‌های صنفی بود، معمولاً در جوار مسجد جامع قرار داشت[۲۵].[۲۶]

فقها و علمای اسلام اساس بازار اسلامی را مبتنی بر انصاف می‌دانند و بازاری را که در آن معاملاتی خارج از عدل و انصاف انجام شود، غیر اسلامی معرفی می‌کنند[۲۷]. از ویژگی‌های بازار اسلامی در دیدگاه فقهی انطباق با تعالیم اسلامی، دور بودن از احتکار و گران‌فروشی، نظم، تعاون، محبت، دوستی و برادری؛ چنانکه اندیشمندان اسلام همواره بر این تأکید دارند که در بازار اسلامی، شیوه برخورد افراد دوستانه و مبتنی بر عدالت اسلامی باید باشد[۲۸]. از نظر فقه اسلامی بازاری که در آن چپاول، گران‌فروشی و رباخواری و ظلم به مستمندان رواج داشته باشد «اسلامی» نیست[۲۹].[۳۰]

احکام شرعی

دستورات اخلاقی و قواعد خرید و فروش خاصی در قرآن و حدیث ارائه شده که نظام بازار متفاوتی را پدید آورده است[۳۱]. حرمت بیع ربوی به طور مطلق ... قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا ...[۳۲]، الگوهای متفاوتی را برای بهره‌وری سرمایه در بازار اسلامی مانند تجارت و داد و ستد بدون ربا، شرکت و مضاربه[۳۳]، اجاره[۳۴]، کارهای تولیدی همچون ماهی‌گیری و غواصی[۳۵] و... مطرح ساخته است. دیگر قواعد فعالیت در بازار اسلامی عبارت‌اند از: سفارش به رعایت عدالت: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ ...[۳۶]، تمام گذاشتن پیمانه: فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ ...[۳۷]، نهی از کم‌فروشی: وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ[۳۸]، ممنوعیت کلاهبرداری، دزدی، رشوه‌گیری و غصب تحت عنوان «بَخْس»[۳۹]، نکوهش «سُحْت» به عنوان هرگونه درآمد حرام[۴۰] که مفسران آن را به درآمد حاصل از فروش سگ و خوک و شراب، رشوه‌گیری و... تفسیر کرده‌اند[۴۱].

انسان مسلمان با رعایت این ضوابط اخلاقی و انجام واجبات و ترک محرمات، رعایت عدالت با همگان و پرهیز از ستم، استفاده بهینه از منابع در جهت دوری از اسراف و آسیب رسانی به دیگران و همچنین آغاز به فعالیت و تولید در حرفه‌هایی که نظام جامعه اسلامی بر آن استوار است، می‌تواند به رقابتی سالم در بازار اسلامی بپردازد؛ اما وضعیت آرمانی بازار از دیدگاه قرآن زمانی حاصل می‌شود که «تعاون» به عنوان اصلی رفتاری در آن نهادینه شده باشد[۴۲].

بازتاب تعالیم قرآن در بازارهای اسلامی

بازار از عناصر اصلی شهرهای اسلامی بوده است[۴۳]، به نوعی که بسیاری از شهرهای اسلامی در اصل بر اثر وجود بازار و شکل‌گیری محلات شهری به دور آن پدید آمده‌اند[۴۴] و بسیاری از فقهای مسلمان، بازار را از مشخصه‌های شهر اسلامی دانسته‌اند[۴۵]. بازارهای اسلامی در تعامل تنگاتنگ با تعالیم قرآنی قرار گرفته و هویت فرهنگی ویژه‌ای را تشکیل داده‌اند. مسجد جامع به سبب تقدم وظایف مذهبی مسلمانان و بازار به عنوان مرکز معیشت و فعالیت‌های صنفی، مجموعه‌ای را تشکیل می‌دادند که در هسته مرکزی بسیاری از شهرهای اسلامی قرار داشت[۴۶]، برای نمونه مسجد جامع بصره، کوفه و سامراء که از اولین و بزرگ‌ترین شهرهای اسلامی بودند، در میانه بازار قرار داشتند[۴۷]. این واقعیت بی‌تأثر از آموزه‌های قرآنی در مورد اهمیت و تقدیم عبادت و از جهتی دیگر، تشویق و تحریض به کسب حلال و توسعه رزق در فرهنگ اسلامی نیست.

در آیات دیگری از بی‌ارزشی دنیا[۴۸]، پرهیز از زراندوزی[۴۹] و دنیاگرایی[۵۰]، فراموش نکردن یاد خدا و برپایی نماز به سبب اشتغال به داد و ستد[۵۱] سخن رفته که همجواری مسجد و بازار را می‌طلبد؛ همچنین این آموزه‌ها، گرایش به تصوف و دستگاه فتوت و طریقه جوانمردان را در بازاریان تقویت می‌کرد؛ به صورتی که بسیاری از پیشه وران از متصوفه بودند[۵۲]. حرمت ربا در قرآن و نکوهش شدید رباخواران[۵۳] باعث شد مسلمانان از سود تضمینی وام‌های بهره‌دار صرف نظر کرده، با معاملات مضاربه در امور تجاری و مزارعه و مساقات در امور کشاورزی، وارد چرخه تولید و عرضه شوند و در سود و زیان این فعالیت‌ها سهیم گردند؛ همچنین گاه سرمایه‌دار بازاری خود مدیریت فعالیت اقتصادی را بر عهده می‌گرفت و افرادی را بر این امر می‌گماشت که گاه غلامان وی یا افرادی آزاد و قابل اعتماد بودند که به عنوان اجیر و وکیل استخدام می‌شدند[۵۴]. فرمان فراگیر امر به معروف و نهی از منکر[۵۵] و نیز موارد جزئی مانند نهی از بَخْس[۵۶] و تطفیف[۵۷] و تصرف باطل و بدون رضایت در اموال دیگران[۵۸] و به خصوص حرمت ربا[۵۹] و... باعث شد نهاد حسبه و نظارت در بازار اسلامی چه از سوی حکومت و چه به دست عواملی از درون بازار شکل گیرد[۶۰].

جنبه‌های اخلاقی

بازار مکانی است که زمینه لغزش و گناه در آن وجود دارد و بخشی از گناه‌ها هنگام برخورد و دیدن افراد است. گاهی این لغزش‌ها جنبه اقتصادی و مالی دارد و گاه جنبه فرهنگی؛ ممکن است افرادی برای زنان متدین، مشکل ایجاد کنند، یا زنان، مردانی را در دام مکر خود گرفتار آورند.

پیامبر اکرم (ص) به بازار و معاملاتی که در آن انجام می‌گرفت، حساسیت زیادی داشت؛ مردم را از هر نوع تخلف از دستورهای شرع و انجام معاملات حرام باز می‌داشت و برای اجرای آن ناظر تعیین می‌کرد تا جلو مفاسد مالی مربوط را بگیرد و مانع آسیب دیدن جامعه از این بُعد شود. پیامبر معتقد بود تجارت حاکم در میان مردم روا نیست و می‌فرمود: به عدل هرگز عمل نکرده، والی که در میان مردمش به تجارت بپردازد[۶۱].[۶۲]

امیرالمؤمنین (ع) در زمینه بازار فرموده‌هایی دارند که گرچه در مقام وجوب یا حرمت نیست، موجب کارایی مطلوب بازار از نظر اجتماعی و فردی می‌شود. البته از آنجا که این احکام الزامی نیست و نمی‌توان از طریق ضمانت‌های بیرونی و به صورت قهری، تجار و بازاریان را به تحقق آنها واداشت، چاره‌ای نیست جز اینکه انگیزه‌هایی را در آنان ایجاد کرد تا ضمانت‌های درونی تثبیت شود و ایشان خود به اجرا یا ترک آنها تمایل داشته باشند. برخی از این مواعظ عبارت‌اند از:

  1. سرگرم نشدن به بازار و امور دنیایی آن: حسن بصری می‌گوید: امیرالمؤمنین (ع) در بازار بصره متوجه مردی شد که مشغول خریدوفروش بود. حضرت قدری در کار او نگریست و سخت گریست. سپس فرمود: «ای بندگان دنیا و کارگزاران اهل دنیا، روز قسم می‌خورید و شب می‌خوابید و زمان می‌گذرد، در حالی که از آخرت غافلید. پس چه هنگام می‌خواهید توشه برگیرید و برای آخرت فکری کنید؟» فردی به حضرت عرضه داشت که ای امیرالمؤمنین، ما چاره‌ای از تهیه معاش نداریم؛ پس چگونه عمل کنیم؟ امام فرمود: «طلب معاش از طریق حلال، انسان را از تلاش برای آخرت غافل نمی‌کند. پس اگر بگویید ما ناگزیر از احتکار هستیم، معذور نخواهید بود» و حضرت در حالی که گریه می‌کرد، از مرد جدا شد[۶۳].
  2. آسان گرفتن معامله و قناعت به سود کم‌تر: امام علی (ع) بر آسان گرفتن در معامله، رعایت حق و انصاف و قناعت به سود کم‌تر تأکید فراوان داشت. حضرت در گشت‌زنی‌های خود در بازار کوفه می‌فرمود: «ای بازاریان، از خدا بترسید و از او طلب خیر کنید و با آسان گرفتن در معامله تبرک جویید و بدین وسیله به مردم نزدیک شوید و با حلم، خود را زینت بخشید»[۶۴].
  3. قسم نخوردن در معاملات: قسم در معاملات، به هر صورت آن، نامطلوب است: اگر قسم دروغ باشد، حرام و اگر راست باشد، مکروه و ناپسند است. حضرت می‌فرماید: از سوگند دروغ خودداری کنید[۶۵]. از قسم خوردن برحذر باشید؛ چراکه حتی اگر سبب فروش کالا شود، برکت را از بین می‌برد[۶۶]
  4. خرید از کسی که انسان را نمی‌شناسد: به رغم آنکه معامله با هر کسی مباح است و هیچ محدودیتی در این زمینه وجود ندارد، اگر فردی احتمال می‌دهد که فروشنده به سبب آشنایی و حجب و حیا، قیمت کالا را تقلیل بدهد یا جنس مرغوب‌تری را با قیمت عادی در اختیار او بگذارد یا هر گونه امتیازی برای او قائل شود، شایسته است که با او وارد معامله نشود. این نکته به ویژه درباره مسئولانی که می‌خواهند از بازار خرید کنند یا منزل و ملکی بخرند اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد. امیرمؤمنان (ع) برای نظارت یا خرید به گونه‌ای در بازار تردد می‌کردند که مردم گمان می‌کردند او عربی بیابانی است. می‌گویند حضرت برای خرید پیراهنی به بازار کرباس فروشان رفتند و وارد مغازه پیرمردی که پیراهن می‌فروخت شدند. امام به پیرمرد فرمودند: یک پیراهن سه درهمی برایم بیاور. پیرمرد ایشان را شناخت و احترام کرد؛ ولی حضرت با او وارد معامله نشدند و به مغازه دیگری رفتند. صاحب آن مغازه نیز امام را شناخت و مولا از او نیز خرید نکردند. سرانجام وارد سومین مغازه شدند و از نوجوانی که ایشان را نمی‌شناخت، خرید کردند[۶۷].
  5. چانه زدن خریدار: از روایات حضرت برمی‌آید که چانه‌زدن هنگام خرید، مطلوب است. در این باره، امام فرموده‌اند: «در معاملاتی که انجام می‌دهی چانه بزن؛ انسانی مغبون نه ستوده است و نه مأجور»[۶۸]. همچنان که پیش گفته آمد، در جریان خرید دو پیراهن به هفت درهم، حضرت فرمود که من با او چانه زدم و او نیز با من چانه زد و سرانجام معامله با رضایت انجام شد[۶۹].[۷۰]

تنظیم بازار

در بازار، عرضه و تقاضا صورت می‌گیرد و هر گاه یکی از این دو (تقاضا یا عرضه) فزونی یابد، با حفظ بقیه شرایط، قیمت نوسان پیدا می‌کند. در عرضه زیاد، قیمت کاهش و در تقاضای زیاد، قیمت افزایش می‌یابد. در هر دو صورت، دولت به طور مستقیم یا غیرمستقیم در بازار نظارت یا دخالت می‌کند تا عرضه و تقاضا یکسان گردد و قیمت‌ها با نوسان شدید روبه‌رو نشود. بنابراین، تنظیم بازار را می‌توان دخالت یا نظارت مستقیم یا غیرمستقیم دولت در بازار دانست که می‌کوشد عرضه و تقاضا را به صورت متوازن برقرار سازد تا هیچ یک از تولید کننده یا مصرف کننده دچار ضرر و زیان نشوند در فرایند عرضه و تقاضا، ممکن است عده‌ای با سوءاستفاده و از راه احتکار یا گران‌فروشی بخواهند تنظیم بازار را به هم بزنند و با کاهش موقتی عرضه، در افزایش قیمت‌ها مؤثر شوند که دولت موظف است در این موارد دخالت کند و جلو این کار را بگیرد[۷۱].

نظارت بر بازار

بازارها از ابتدای تشکیل دولت اسلامی در مدینه، تحت نظارت و مراقبت بود. پیامبر بر انباری از طعام گذر کرد؛ دستش را در آن فرو برد و رطوبتی در آن یافت، و به صاحب آن فرمود: این چیست؟ گفت: یا رسول الله باران بر آن باریده است. پس فرمود: چرا آن را بر روی طعام نگذاشته‌ای تا مردم ببینند؟ هر که خیانت ورزد از ما نیست[۷۲]. حضرت امر نظارت بر بازارها را به مأموری خاص محول فرمود.

نظارت بر بازار در زمان خلفا نیز ادامه یافت[۷۳]. در احادیث امیرالمؤمنین (ع) نیز عنایتی آشکارا به بازار و نظارت بر آن مشاهده می‌کنیم. حضرت به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر بازارها نظارت می‌کرد. امیرالمؤمنین (ع) در بازار راه می‌رفت و اگر کم فروشی یا تقلبی مشاهده می‌کرد، فرد خطاکار را با تازیانه‌ای که در دست داشت، تنبیه می‌نمود. آن حضرت افزون بر اینکه هر روز یا هر چند روز یک بار، به بازارها می‌رفت و بازاریان و تجار را نصیحت می‌نمود و احکام اسلام را برایشان بازگو و دعاوی را حل و فصل می‌کرد، به طور مستمر بر کیفیت خرید و فروش و سطح قیمت‌ها نظارت داشت و در صورت مشاهده هرگونه تخلف و تجاوزی، خود وارد عمل می‌شد و حق مظلوم را می‌ستاند و به یاری ضعیفان می‌شتافت[۷۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اساس اشتقاق فارسی، ج ۱، ص۲۱۹، ۳۰۲، ۵۵۸.
  2. التحقیق، ج ۶، ص۲۷۱، «سوق».
  3. لسان العرب، ج ۶، ص۴۳۵؛ التحقیق، ج ۶، ص۲۷۳، «سوق».
  4. لغت‌نامه، ج ۳، ص۳۵۲۱، «بازار».
  5. از شار تا شهر، ص۴۶ ـ ۴۷.
  6. فرهنگ علوم اجتماعی؛ ص۲۱۲ ـ ۲۱۳؛ اقتصاد، ج ۱، ص۸۰.
  7. معموری، محمد جواد، مقاله «بازار»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص ۲۶۲-۲۶۳.
  8. «و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟!» سوره فرقان، آیه ۷.
  9. سوره کهف، آیه ۱۹.
  10. سوره یوسف، آیه ۲۰.
  11. سوره بقره، آیه ۲۷۵؛ سوره مطففین، آیه ۱.
  12. سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  13. سوره توبه، آیه ۱۱۱؛ سوره صف، آیه ۱۱.
  14. معموری، محمد جواد، مقاله «بازار»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص ۲۶۳-۲۶۴.
  15. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام. ج۷، ص۳۸۰.
  16. آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۷۰.
  17. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۳۸۳.
  18. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۳۷۹.
  19. قاضی نعمان، ابوحنیفه، دعائم الاسلام، ج۲، ص۵۳۸، ح۱۹۱۳.
  20. نظرپور، محمد تقی، مقاله «بازار»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۵۰۶.
  21. شفقی، سیروس، بازار بزرگ اصفهان، ص۳۹.
  22. سیرجانی، سعید، وقایع اتفاقیه؛ مجموعه گزارش‌های خفیه نویسان انگلیس، ص۳۹۲ – ۳۹۴.
  23. شفقی، سیروس، بازار بزرگ اصفهان، ص۳۰۶.
  24. شایق، ابوالقاسم و غلامرضا حسن پور، چهارسوق ایثار (نقش اصناف و بازاریان یزد در انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس)، ص۴۴.
  25. پروشانی، ایرج و دیگران، بازار در تمدن اسلامی، ص۸.
  26. امانی توانی، فاطمه، مقاله «بازار»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۵۳۹.
  27. امام خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، ج۸، ص۱۴.
  28. امام خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، ج۶، ص۳۹۵ و ج۸، ص۴۸-۴۹.
  29. امام خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، ج۸، ص۱۴ و ۴۲۱.
  30. امانی توانی، فاطمه، مقاله «بازار»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۵۴۳.
  31. من لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۱۹۰ـ۱۹۷؛ وسائل‌الشیعه، ج ۱۷، ص۸۱.
  32. «خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است ...» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  33. فقه القرآن، ج ۲، ص۶۵.
  34. فقه القرآن، ج ۲، ص۶۳.
  35. سوره فاطر، آیه ۱۲.
  36. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد ...» سوره نحل، آیه ۹۰.
  37. «پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید ...» سوره اعراف، آیه ۸۵.
  38. «وای بر کم‌فروشان!» سوره مطففین، آیه ۱.
  39. التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۱۷۴.
  40. لسان العرب، ج ۶، ص۱۸۶، «سحت».
  41. تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۴۰؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص۳۰۳.
  42. معموری، محمد جواد، مقاله «بازار»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص ۲۶۷-۲۶۹.
  43. شهرهای عربی اسلامی، ص۲۲۱.
  44. از شار تا شهر، ص۴۶ ـ ۴۷؛ ر.ک: مدینه اسلامی، ص۲۳۸.
  45. الخلاف، ج ۱، ص۵۹۷.
  46. از شار تا شهر، ص۴۶؛ بازارهای ایرانی، ص۵۸ ـ ۶۰؛ شهرهای عربی اسلامی، ص۱۹۴، ۲۲۱ ـ ۲۲۳.
  47. اصناف در عصر عباسی، ص۵۶ ـ ۵۸.
  48. سوره یونس، آیه ۲۴؛ سوره رعد، آیه ۲۶؛ سوره قصص، آیه ۶۰.
  49. سوره توبه، آیه ۳۴.
  50. سوره یونس، آیه ۷ و ۸.
  51. سوره نور، آیه ۳۷.
  52. اصناف در عصر عباسی، ص۳۶.
  53. سوره بقره، آیه ۲۷۵ ـ ۲۷۹.
  54. المبسوط، ج۱۱، ص۱۷۵؛ الرساله‌القشیریه، ص۳۷۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۷، ص۹۳.
  55. سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  56. سوره هود، آیه ۸۵.
  57. سوره مطففین، آیه ۱.
  58. سوره نساء، آیه ۲۹.
  59. سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  60. معموری، محمد جواد، مقاله «بازار»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص ۲۶۹-۲۷۰.
  61. «ٰما عَدَلَ والٍ اتَّجَرَ فِی رَعیّتِهِ أبداً»؛ شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، ج۸، ص۸۹؛ ماوردی، الحاوی الکبیر، ج۱۶، ص۴۲.
  62. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۶۴۸ - ۶۵۱.
  63. شیخ مفید، الامالی، ص۱۱۹، ح۳.
  64. الکافی، ج۵، ص۱۵۱، ح۳؛ شیخ طوسی، تهذیب، ج۷، ص۶، ح۱۷.
  65. الکافی، ج۵، ص۱۵۱، ح۳؛ شیخ طوسی، تهذیب، ج۷، ص۶، ح۱۷؛ شیخ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۳، ح۳۷۲۶.
  66. الکافی، ج۵، ص۱۶۲، ح۲.
  67. احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۱، ص۵۲۸، ح۸۷۸.
  68. شیخ صدوق، الخصال، ص۶۲، ج۱۰.
  69. نیشابوری، محمد بن فتال، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۰۷.
  70. نظرپور، محمد تقی، مقاله «بازار»، دانشنامه امام علی ج۷، ص۵۳۷ ـ ۵۴۱؛ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۶۹۳ - ۶۹۶.
  71. محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۲۴۹.
  72. سمهودی، نورالدین علی بن احمد، وفاء الوفاء، ج۲، ص۷۵۶.
  73. عمر بن خطلاب هنگام خلافت، تازیانه در دست، در بازارها می‌گشت و به وضع بازاریان رسیدگی، و میان آنان داوری می‌کرد. (تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۲۴).
  74. نظرپور، محمد تقی، مقاله «بازار»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۵۱۶.