عمامه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

عمامه عمامه، دستاری است که برسر می‌بندند. پیامبر اکرم (ص) و ائمه عمامه برسر می‌بستند. نشان نوعی کرامت و آقایی بود و عمامه بر سر کسی نهادن، عزت بخشیدن به او به شمار می‌آمد.

مقدمه

رسول خدا (ص) عمامه‌های متعدّد داشت. یکی از آنها به نام «سحاب» بود[۱]، به معنای ابر، به سبب رها بودن گوشۀ آن در فضا، مثل ابر در آسمان. رسول خدا (ص) عمامۀ خویش را که سحاب نام داشت، در جنگ احزاب بر سر علی (ع) نهاد که نه دور پیچیده شده بود و وی را به میدان فرستاد[۲]. عمامۀ پیامبر که نشان و رمزی از سیادت و پیشوایی بود، به امامان دیگر به ارث رسید. این میراث نمادین مورد استفادۀ ائمه قرار می‌گرفت. علی (ع) آن را برسر می‌گذاشت، امام حسین (ع) در عاشورا خطاب به دشمنان می‌فرمود: عمامۀ رسول الله بر سر من است. این نشانه، رمز تداوم رهبری رسول خدا و خلافت حقّه در نسل پاک او بود. از جمله رجزهایی که حضرت علی (ع) در جنگ احزاب می‌خواند، این بود: «قد قال اذ عمّمنی العمامه انت الّذی بعدی له الإمامه»[۳]، پیامبر خدا آنگاه که عمامه بر سرم نهاد، فرمود: تویی آنکه امامت پس از من از آن اوست. این نشان می‌دهد که عمامه‌گذاری همراه با مسؤولیت دادن به کسی است که به این زینت آراسته می‌شود. عمامۀ سحاب، یکی از شاخصۀ امام علی (ع) بود. رسول خدا برای تأکید بر مفهوم نمادین آن، وقتی علی (ع) را می‌دید که با آن عمامۀ اهدایی حضرتش می‌آید، می‌فرمود: «اتاکم علیّ فی السّحاب»[۴]، علی (ع) با عمامۀ سحاب نزد شما آمد. با توجّه به اینکه "تاج"، نماد حکومت و زمامداری است، از سویی هم عمامه، مظهر هیبت و شکوه است و وقتی پیامبر عمامه بر سر علی (ع) گذاشت و مقداری از یک طرف آن را به جلو و مقداری از طرف دیگرش را به پشت سر او افکند، فرمود: «هکذا تیجان الملائکة»[۵]، تاج‌های فرشتگان نیز همین‌گونه است، می‌توان نتیجه گرفت که عمامه نهادن رسول خدا بر سر امیر المؤمنین، کنایه از اعطای مقام سیادت و پیشوایی و خلافت به آن حضرت است. به همین مناسبت، یکی از نام‌های روز غدیر، "یوم التّتویج" است، روزی که تاج امامت و پیشوایی بر سر شایسته‌ترین فرد برای رهبری پس از پیامبر نهاده شد[۶].

منابع

پانویس

  1. بحار الأنوار، ج ۱۶ ص ۹۹.
  2. همان، ج ۲۰ ص ۲۰۳ و ج ۴۱ ص ۸۸، نیز «احقاق الحق»، ج ۶ ص ۵۶۲.
  3. همان، ج ۴۱ ص ۸۸.
  4. همان، ج ۳۸ ص ۲۹۷.
  5. سفینة البحار، ج ۶ ص ۵۱۹.
  6. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۲۳.