معجزه
معجزه عمل خارق عادتی است از طرف مدعی نبوت که انجام آن از قدرت افراد عادی بیرون بوده و تنها به اتکای یک نیروی مافوق طبیعی امکانپذیر است و دارای برخی شرایط و خصوصیات بوده و دلیلی آشکار است بر صدق ادعای آورنده آن.
مقدمه
"معجزه" استدلالی از جنس ماورائی و خرق عادت و برای تمایز پیامبران راستین از دروغین است و بیشتر برای کسانی است که در برابر سه شیوه حکمت، موعظه و مناظره مقاومت و لجاجت میکنند و به بهانهتراشی روی میآورند. اما معجزه، به خواست مشرکان یا پیامبران انجام نمیگیرد و در اختیار خداوند است، که در چه شرایطی از آن استفاده کند[۱]. همانگونه که معجزه قابل تعلیم و تعلم نیست و به دانش، حرفه و هنری شباهت ندارد، افزون بر آن، لازم نیست معجزه جسمانی و بیزبان باشد؛ لذا نزول قرآن نیز خود معجزهای آشکار و گویا است[۲]. پیامبری که معجزه میآورد بهانهجویان را به هماوردی فرا میخواند تا برای پذیرش دعوتش، ناتوانی مخالفان را رقم زند[۳]. در اصطلاح به این هماوردی «تحدی» میگویند. سیر دادن شبانه رسول خدا(ص) از مکه به مسجد الاقصی و معراج به آسمانها و عرش الهی در شمار معجزات رسول خاتم(ص) است، که در ادامه به آنها پرداخته میشود[۴].
معجزه، از موضوعاتی است که بسیاری از اعتقادات اساسی دیگر بر آن مترتب است. معجزه آخرین راه الزام مردم به پذیرش دعوت حق است. به قول خواجه نصیر در کتاب تجرد الاعتقاد، راز پی بردن به صدق نبی، وجود معجزه بر دستان اوست[۵].[۶]
معناشناسی
معنای لغوی
اعجاز مصدر باب افعال از ریشه "ع ـ ج ـ ز" به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی بهکار رفته[۷] و در قرآن کریم به معنای نخست آمده است: وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ[۸]. واژه معجزه، اسم فاعل ماده "عجز" از باب افعال به معنای ناتوان کننده است[۹].
معنای اصطلاحی
معجزه عمل خارق عادتی را گویند که انجام آن از قدرت افراد عادی ـ حتی نوابغ ـ بیرون بوده و تنها به اتکای یک نیروی مافوق طبیعی امکانپذیر است. معجزه عملی است از طرف مدعی نبوت و دارای برخی شرایط و خصوصیات و نشانهای روشن و دلیلی آشکار است بر صدق ادعای آورنده آن[۱۰].
معجزه را میتوان اینچنین تعریف کرد: معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک مأموریت الهی صورت میگیرد و همراه با تحدی است، منظوری الهی از او در کار است، این است که محدود است به شرایط خاص[۱۱]. به عبارت دیگر معجزه کار و اثری است که از پیغمبری بهعنوان تحدی ـ یعنی برای اثبات مدعای خودش ـ آورده بشود و نشانهای بشری است بهطورکلی[۱۲].
پیشینه
معجزه، پیشینهای به قدمت ادیان الهی دارد و انبیای الهی(ع)، غالباً برای اثبات ادعای خود به معجزه تمسک میجستند[۱۳]. ادیان و مذاهب الهی از معجزه سخن گفتهاند و آن را نشانه رسالت آسمانی به منزله دلیل استواری که خداوند به پیامبران خود میدهد، میدانستند[۱۴]. در ادیان الهی نیز هر یک از انبیا(ع) به فراخور زمان خود معجزاتی آوردهاند. در دین زرتشت، یهود و مسیحیت، معجزاتی از انبیا(ع) گزارش شده است[۱۵].
قرآن کریم به معجزه انبیا(ع) اشاره کرده است؛ مانند زندهکردن مردگان، شفادادن بیماران توسط حضرت عیسی(ع)[۱۶] و تبدیل شدن عصای موسی(ع) به مار[۱۷]. در روایات نیز به بعضی از معجزات انبیا(ع) اشاره شده است[۱۸].
نخستین آثار در موضوع اعجاز در اواخر قرن سوم شکل گرفت که سرانجام به تدوین کتابهای مستقلی چون اعجاز القرآن باقلانی انجامید. این بحث در آثار مفسران اسلامی[۱۹] و متکلمان[۲۰] گسترش یافت[۲۱] و اندیشمندانی درباره اعجاز قرآن کتابهایی نگاشتند[۲۲].[۲۳]
ارکان معجزه
بر اساس تعریف گفته شده، معجزه دارای چهار رکن اساسی است که عبارتاند از:
- معجزه آیت و نشانه الهی است. مقصود از آیت الهی بودن یعنی کاری که با نمایاندن قدرت خداوند به مردم همراه است که از این رکن در تعریفهای متکلمان مسلمان با قید "خارق عادت" یاد شده است.
- معجزه اثباتگر مأموریت الهی است. گاهی از مأموریت الهی با عنوان "منصبی از مناصب الهی" یاد میشود که مقصود از آن مقام رسالت و نبوت است. زیرا رسول یا نبی از سوی خداوند، مأموریت ابلاغ پیامها و دستوراتی را دارد.
- معجزه همراه با تحدی و همآورد طلبی است. یعنی هماره در معجزه از مردم خواسته میشود اگر در صداقت و رسالت و ادعای اعجاز تردید دارند، میتوانند چیزی همسان با معجزه را ارائه کنند.
- معجزه محدود به شرایط خاص است. مقصود از شرایط خاص آن است که پیامبران در منشی حکیمانه آنجا که واقعاً جای اثبات رسالت و نبوت بوده و ضرورت داشت برای اثبات این منصب، معجزه ارائه شود، بنا به اذن و فرمان الهی معجزاتی را متناسب با شرایط زمان ارائه میکردند و چنان نبود که طبق دلخواه مردم، به درخواستها و فزونطلبیهای آنان یکسره پاسخ مثبت داده، معجزاتی را ارائه کنند. بدینجهت قرآن تأکید میکند که رسول اکرم (ص) در برابر درخواستهای مکرر مشرکان برای ارائه معجزاتی همچون جاری ساختن چشمه، برخورداری از خانهای از طلا و نقره و... به آنان پاسخ منفی داده و اعلام کرده که جز انجام درخواست و اراده الهی کاری از او ساخته نیست[۲۴].[۲۵]
معجزه بدینگونه توجیه میگردد: علل واقعی اشیا و پدیدهها برای بشر که میخواهد با علم و تجربه به حقیقت روابط آنها برسد، همواره مجهول است و تنها خداوند بر علتهای واقعی اشیا و پدیدهها آگاه است و بشر به وسیله تجربه و آزمایش فقط به یک سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا میکند و آن را رابطه علیت میپندارد. بر این اساس، معجزه به معنای به وقوع پیوستن حوادث و رویدادها از طریق روابط علمی و معلولی ناشناخته برای بشر است. در این چرخه هیچ علتی نفی نمیگردد، اما علتهای ناشناخته جایگزین علتهای تجربی و مألوف شده است[۲۶].
روابط مفهومی
رابطه با مفهوم کرامت
انجام کار خارقالعاده که همراه یا هماهنگ با دعوی نبوت باشد، "معجزه" نام دارد. اما اگر کار خارقالعاده از بنده صالح خدا سربزند که مدعی نبوت نباشد، "کرامت" نامیده میشود. کرامت لطفی است که خداوند به بندگان شایسته خویش عطا میکند[۲۷].
کرامت از دو جهت با معجزه متفاوت است: کرامت همراه با ادعای مأموریت الهی نیست؛ کرامت مشروط به شرایط خاص هم نیست. یعنی یک شخص بنا به قدرت روحی، معنوی و نفسانی خود میتواند کارهای خارقالعادهای در سطوح مختلف ارائه کند. بر این اساس: کرامت یک امر خارقالعاده است که صرفاً اثر قوت روح و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمهکامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. اینچنین امری فراوان رخ میدهد و حتی میتوان گفت یک امر عادی است و مشروط به شرطی نیست. معجزه زبان خداست که شخصی را تأیید میکند، ولی کرامت چنین زبانی نیست[۲۸].[۲۹]
رابطه معجزه با خرق عادت
پدیدههایی که در این جهان، پدید میآید غالباً از راه اسباب و عللی است که با آزمایشهای گوناگون، قابل شناخت است مانند اکثریت قریب به اتفاق پدیدههای فیزیکی و شیمیایی و زیستی و روانی. ولی در موارد نادری، پارهای از این پدیدهها به گونۀ دیگری تحقق مییابد و میتوان کلیّه اسباب و علل آنها را به وسیله آزمایشهای حسی شناخت و شواهدی یافت میشود که در پیدایش اینگونه پدیدهها نوع دیگری از عوامل مؤثر است مانند کارهای شگفت انگیزی که مرتاضان، انجام میدهند و متخصصان علوم مختلف، گواهی میدهند این کارها براساس قوانین علوم مادی و تجربی، انجام نمییابد. چنین اموری را "خارقالعاده" مینامند[۳۰]. امور خارقالعاده را میتوان به دو بخش کلی، تقسیم کرد:
- اموری که هر چند اسباب و علل عادی ندارد، اما اسباب غیرعادی آنها کم و بیش در اختیار بشر قرار میگیرد و میتوان با آموزشها و تمرینهای ویژهای به آنها دست یافت، مانند کارهای مرتاضان.
- کارهای خارقالعادهای که تحقق آنها مربوط به اذن خاص الهی است و اختیار آنها به دست افرادی که ارتباط با خدای متعال ندارند سپرده نمیشود و از اینروی دارای دو ویژگی اساسی است. اولا قابل تعلیم و تعلّم نیست و ثانیاً تحت تأثیر نیروی قویتری قرار نمیگیرد و مغلوب عاملِ دیگری واقع نمیشود. اینگونه خوارق عادت، مخصوص بندگان برگزیده خداست و هرگز در دام گمراهان و هوسبازان نمیافتد، ولی اختصاص به پیامبران ندارد بلکه گاهی سایر اولیاء خدا هم از آنها برخوردار میشوند و از اینروی، به اصطلاح کلامی، همه آنها را "معجزه" نمیخوانند و معمولاً چنین کارهایی که از غیر پیامبران سر می زند بنام "کرامت" موسوم میگردد، چنانکه علمهای غیرعادی الهی هم منحصر به "وحی نبوت" نیست و هنگامی که چنین علمهایی به دیگران داده شود بنام "الهام" و "تحدیث" و مانند آنها نامیده میشود. ضمناً راه بازشناسی این دو نوع از خوارق عادت "الهی و غیر الهی" نیز معلوم شد، یعنی اگر انجام دادن امر خارقالعادهای قابل تعلیم و تعلّم باشد یا فاعل دیگری بتواند جلو ایجاد یا ادامه آن را بگیرد و اثرش را خنثی سازد از قبیل خوارق عادت الهی نخواهد بود. چنانکه تبهکاری و فساد عقاید و اخلاق شخص را میتوان نشانه دیگری بر عدم ارتباط وی با خدای متعال، و شیطانی یا نفسانی بودن کارهایش به حساب آورد[۳۱].
تفاوت معجزه با اعمال ساحران و مرتاضان
معجزه از آن جهت برای مدعی نبوت آیه و بینه به شمار میآید که با سایر امور خارقالعاده در خصوصیات زیر تفاوت دارند:
- آموزش ناپذیری: آورنده معجزه بدون سابقۀ هر نوع آموزش، دست به اعجاز میزند، در حالی که انجام یافتن امور خارقالعادۀ دیگر، نتیجه یک رشته آموزشها و تمرینهاست.
- معارضه ناپذیری: معجزه از آنجا که از قدرت نامتناهی الهی سرچشمه میگیرد، معارضه ناپذیر است، در حالی که جادو و سحر و کارهای مرتاضان چون از قدرت محدود بشر سرچشمه میگیرد، قابل معارضه و همآوردی است.
- عدم محدودیت: معجزات پیامبران محدود به یک یا چند نوع خاص نیست و به قدری مختلف و متنوع است که نمیتوان در میان آنها قدر مشترکی یافت.
- تفاوت در اغراض: اصولاً آورندگان معجزه با کسان دیگری چون ساحران که دست به کارهای خارقالعاده میزنند، هم از نظر هدف و هم از جهت روحیات متمایزند. گروه نخست اهداف والایی را تعقیب میکنند، در حالی که گروه دوم اهداف دنیوی دارند و طبعاً روحیات آنها نیز باهم متفاوت است[۳۲].
قرآن و معجزه
در قرآن کریم، نه کلمه معجزه استعمال شده و نه خرق عادت و این هر دو از اصطلاحات علمای اسلامی است.
کلمه معجزه، در اصطلاح عموم مسلمین رایج و از اصطلاحات متکلمین است؛ شاید در زمان ائمه اطهار (ع) هم به کار رفته باشد؛ ولی "خرق عادت" اینچنین نیست، بلکه تنها اشاعره که معنای معجزه را کاری خارقالعاده میپنداشتند، به کار بردهاند.
قرآن به جای معجزه لفظ دیگری را به کار برده و آن کلمه "آیت" است، یعنی چیزی که نشانه صدق دعوی یک پیامبر باشد. به نظر میرسد اصطلاح آیت از دو کلمه معجزه و خرق عادت رساتر به مقصود است[۳۳].
شرایط معجزه
برخی از شرایط معجزه عبارتاند از:
- عملی است غیر عادی و بر خلاف جریان طبیعی عالَم و خارج از توان انسانهای عادی.
- معجزه را نمیتوان به دیگران آموخت یا مغلوب عوامل دیگر ساخت.
- آورنده معجزه باید دیگران را به مقابله دعوت کند "تحدی" و در این میدان مغلوب دیگران نشود.
- همراه با ادعای نبوت باشد[۳۴].
- معجزه با امر خواسته شده از مدعی نبوت مطابقت دارد[۳۵].[۳۶]
اگر کسی به راستی توانست امور خارقالعاده را انجام دهد و همگان در برابر او عاجز شوند، یقین پیدا میشود که او پشتوانهای الهی دارد و از طرف خداست.
خصوصیات معجزه
- اعجاز تنها راه اطمینانآور برای شناخت پیامبران است که انحصاری در برخی انبیا و یا گروهی از مردم ندارد؛ این مطلب از قرآن کریم نیز استفاده میشود.
- قرآن معجزه را از آن جهت که نشانه ارتباط وحیانی پیامبران با خداست، "آیه" یا "برهان" میخواند[۳۷]. و این واژهها در قرآن، در معانی دیگری نیز به کار رفتهاند[۳۸].
- تحقق معجزه، محال ذاتی نیست، چون فرض آن مستلزم تناقض نیست، همچنین با توجه به قدرت مطلق خداوند و توانایی انسان، محال وقوعی نیز شمرده نمیشود و نمیتوان گفت که معلولی بدون علت است.
- وقوع معجزه منافاتی با ثبات سنتهای الهی که در قرآن به آنها اشاره شده است، ندارد، زیرا اولاً معجزه نیز معلولی دارای علت است و ثانیاً سنت مذکور، مربوط به امور انسانی است و ربطی به امور طبیعی ندارد.
- حقیقت اعجاز با برهان نظم تعارضی ندارد زیرا معجزه مصداقی از نظم ناشناخته است که توسط پیامبران شناخته میشوند.
- دلالت معجزه بر نبوت آورنده آن، در صورتی که آن شخص ادعای نبوت و طلب همآوردی کند، برهانی است، زیرا در چنین شرایطی اگر وی دروغگو باشد و خداوند رسوایش نکند، مردم گمراه خواهند شد[۳۹].
- وقوع معجزه بعد از اتمام حجت، از باب تفضل و تابع مصالحی است که فقط خداوند میداند[۴۰].
- با توجه به آیات قرآن مانند: إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي عَلَيْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْني وَ إِذْ كَفَفْتُ بَني إِسْرائيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ و آیاتی مثل اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ میتوان علت معجزات پیامبران را از یک جهت نفس نبوی و از جهت دیگر حقتعالی دانست.
ویژگیهای معجزه
- معجزه (خارقالعاده) نباید از محالات و اموری باشد که برخلاف نظام طبیعت است (که عقلاً خداوند آن را نمیآورد) زیرا اگر چیزی عقلاً از محالات باشد که قدرت آوردن آن بر بندگان محال است، دیگر تحدی کردن معنا ندارد[۴۱]؛
- معجزه باید متناسب با عصر و از جنس اموری باشد که مردمِ مخاطب آن پیامبر توجه به سندیت آن بر نبوت پیدا کنند و اگر مورد التفات آنان نباشد، معجزه و حجت بر نبوت نخواهد بود و جلب توجه نمیکند و مخاطبان برجستگی و انحصاری بودن آن را نمیفهمند[۴۲]؛
- معجزه باید به گونهای باشد که دیگران قدرت بر آوردن مثل آن نداشته باشند؛
- معجزه متناسب با دعوت دائمی او باشد، به این معنا که از زمانی که مثلاً موسی عصا را اژدها کرد، تا امروز، کسی نتواند چنین عملی انجام دهد، هرچند طرح و ارائه سند برای نبوت، در هر زمانی مناسب آن مردم و فهم و نیاز و شرایط فکری و فرهنگی است؛
- آورندۀ معجزه، خود، توجه به کارش داشته باشد. نبی باید بداند این عمل معجزه چیست و برای چه از ناحیه خداوند به او واگذار شده است؛
- در آوردن معجزه، تحدی و مبارزهطلبی کند. یعنی برای آنکه عمل معجزه ثابت شود و معلوم شود که کار بشری نیست و مردم دیگر نمیتوانند مانند آن را بیاورند، تحدی کند، یعنی بگوید اگر میتوانید مانندش را بیاورید؛
- درباره معجزاتی که محسوس و ملموس نیستند و با عقل انسان سر و کار دارد، باید استدلالپذیر و برهانی باشند؛
- مردم ملتفت و متوجه شگفتی معجزه باشند. یعنی واقعاً در همان زمان پیامبر معلوم شود که این نشانه و دلیل فوقالعاده و خارقالعاده بینظیر و انحصاری است[۴۳].
- معجزه با دیگر امور غریبه مانند سحر، کهانت، هیپنوتیزم، ماینهتیزم، تنجیم، اعمال مرتاضان و صاحبان علوم غریبه و اختراعات نوابغ علمی متفاوت است. یکی از تفاوتها، هدف پیامبران (ع) در ظهور معجزه است[۴۴].
اعجاز و قانون علیت
آیا اعجار منافاتی با قانون علیت ندارد؟ چرا که بر اساس قانون کلی علیت هر چیزی باید علتی داشته باشد؟ در پاسخ گفته شده است:
معجزات از یک علتی پدید آمدهاند، لکن نه علت مادیِ عادی که برای همگان آشکار است. معجزات از طریق علل عادی پدید نمیآیند، اما این به معنای بدون علت بودن نیست، زیرا این امکان هست که معجزه از طرق عللی صورت پذیرد که برای ما ناشناخته است، به این ترتیب قانون علیت را که یک قانون عقلی و استثناناپذیر است، نقض نمیکند[۴۵].
اینکه ناگهان به هیچ علتی معجزه رخ دهد نه فقط خلاف اصل بدیهی عقل است که با فرهنگ خود قرآن منافات دارد. زیرا اگر بناست معجزه بدون علت باشد، چرا کل عالم ممکنات بدون علت موجود نشده باشد، که دیگر نیاز به خدا هم نباشد.
به اعتقاد اشاعره، علت تحقق معجزه، اراده خداوند است و همان جا که آتش گرمی میبخشد، خواست خداوند علت است و اگر سرد میکند باز به اراده اوست. تفاوت تنها در این است که اولی فراوان تکرار شده.
اما به باور حکیمان در جهان طبیعت، نظام ضروری اسباب و مسببات حاکم است، گرما بخشیدن آتش یک ضرورت است. بر این اساس در تبیین چگونگی معجزه دو نظر وجود دارد.
اشکال: اولاً جای این سؤال هست که آیا تحصیل چنین علمی از راه معمولِ تعلم از دیگران صورت گرفته؟ چرا دانشمندان هر عصری در چنین کاری پیشگام نبودهاند؟ ثانیاً اگر عالم شدن از راه غیرطبیعی ممکن بوده چرا تبدیل عصا به اژدها از راه غیرطبیعی ممکن نباشد؟
جواب: پیامبر با استمداد از غیب، قدرتی شگرف پیدا میکند که این دخل و تصرف در روند طبیعی امور، در چارچوب قواعد خاصی صورت میگیرد و به معنای باطل کردن اسباب طبیعی نیست. به عبارت دیگر، معجزه با نقض قانون طبیعی صورت نمیگیرد، بلکه چگونگی استفاده از قانون طبیعی و اعمال یک نیروی غیرطبیعی بر آن است. اعمال مرتاضان برخلاف معجزه اولاً برای دیگران نیز قابل تحصیل است و ثانیاً همواره مغلوب قدرت غیبی است[۴۶].
فاعل معجزه کیست؟
آیا معجزه فعل خدا است یا پیامبر؟ این بحث از قدیم میان علمای اسلام مطرح بوده که آیا معجزه فعل مستقیم خداست، یا فعل پیغمبر و به اذن خدا؟
در اینکه آیا معجزه فعل مستقیم خداوند است یا فعل پیامبران (ع) به اذن الهی است، میان متکلمان مسلمان دو دیدگاه مطرح است: بنابر دیدگاه نخست، معجزه کار مستقیم خداوند است؛ مثلًا حضرت موسی (ع) تنها عصای خویش را بر زمین افکند و خداوند بود که آن را به اژدها مبدل ساخت و بر این حقیقت گواه است آنکه چون عصا به اژدها مبدل گشت، موسی (ع) ترسید و گریخت و خداوند بدو فرمود: "ای موسی! مهراس که بیگمان پیامبران من نمیهراسند"[۴۷].
دسته دوم میگویند: معجزه کار پیغمبران است؛ هم قرآن بر این نکته دلالت دارد و هم اعتبارات عقلی آن را ایجاب میکند. آنها به آیات قرآن استناد میکنند و میگویند قرآن هرچند خودش معجزات را به شخص پیغمبر نسبت میدهد؛ همواره بر این نکته تکیه میکند که معجزه با اذن الهی صورت میپذیرد؛ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ[۴۸]. قرآن، معجزات را به پیامبران (ع) نسبت داده است؛ اما بروز آنها را به "اذن الله" میداند و این تعبیر تصریح دارد که معجزه به اذن خداوند از آنِ پیامبران است[۴۹].[۵۰].
ضرورت معجزه
آیا ضروری است مدعی نبوت دارای معجزه باشد؟ روش عقلا این است، وقتی شخصی ادعا میکند از جانب مقامی مأمور به کاری شده است از او نشانهای میخواهند. استحکام و قوتِ دلیل و شاهد باید متناسب با فرستنده پیام باشد. ادعای پیامآوری از جانب خداوند عالم، آن هم در مسئله مهم سعادت ابدی انسان، از این قاعده مستثنا نیست. تا نشانهای نباشد، حجت بر مردم تمام نمیشود، پس بر خداوند لازم است تا نقض غرض نفرماید[۵۱].
معجزه و اثبات نبوت
یکی از راههای اثبات حقّ، ظهور معجزه بهدست پیامبران بوده است که نوع مردم، نبوّت پیامبران را از این طریق میشناختند. همه پیامبران در اینکه از طریق اعجاز رسالت خود را اثبات میکردند، مشترک بودند؛ امّا معجزه هر پیغمبری متناسب با موقعیت و علوم رایج زمان خود بوده در زمان حضرت موسی (ع) سحر رواج داشت[۵۲]؛ بدین سبب معجزه اصلی او عصا و ید بیضا بود: اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ[۵۳]؛ وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ[۵۴] در پی ارائه این معجزه از سوی حضرت موسی (ع)[۵۵]، ساحران به موسی ایمان آوردند: قَالُواْ آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۵۶]. در زمان حضرت عیسی علم پزشکی[۵۷] رونق داشت؛ بر این اساس، معجزه حضرت شفا دادن امراض صعبالعلاج و بینا کردن کور مادرزاد و زنده کردن مردگان بود: أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ [۵۸] و نیز آیه ۱۱۰ سوره مائده قریب به این مضمون است. در زمان پیامبر اکرم (ص) در جزیره العرب مسأله فصاحت و بلاغت رونق بیشتری داشت؛ بدینسبب معجزه اصلی و جاوید پیامبر اکرم (ص) قرآن کریم است که در فصاحت و بلاغت در تمام زمانها سرآمد است[۵۹]. معجزات برخی پیامبران نیز دلیل خاصّی داشته است؛ مانند معجزه پدیدارشدن ناقه از دل کوه بهوسیله حضرت صالح که درپی درخواست قوم وی صورت پذیرفته است[۶۰] وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ [۶۱].[۶۲]
چگونگی دلالت معجزه بر صدق مدعیان پیامبری
معجزات پیامبران، نشانه صدق ادّعای ایشان است. از اینروی، زمانی امر خارقالعادهای "معجزه" نامیده میشود که علاوه بر استناد به اذن خاص الهی، به عنوان دلیلی بر پیامبری پیامبران پدید آید و با اندکی تعمیم در مفهوم آن، شامل امور خارقالعادهای نیز میشود که به عنوان دلیل بر صدق ادّعای امامت، انجام یابد. بدین ترتیب، اصطلاح "کرامت" اختصاص مییابد به سایر خارقالعادههای الهی که از اولیاء خدا صادر میشود در برابر خوارق عادتی که مستند به نیروهای نفسانی و شیطانی است مانند سحر و کهانت و اعمال مرتاضان. اینگونه اعمال، هم قابل تعلیم و تعلّم است و هم بهوسیله نیروی قویتری مغلوب میگردد و معمولاً الهی نبودنِ آنها را میتوان از راه فساد عقاید و اخلاقِ صاحبانشان نیز شناخت[۶۳]. نکتهای که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که آنچه را معجزات انبیاء (ع) مستقیماً اثبات میکند صدق ایشان در ادعای نبوت است و اما صحّت محتوای رسالت و لزوم اطاعت از فرمانهایی که ابلاغ میکنند مع الواسطه و بهطور غیرمستقیم، ثابت میشود. و به دیگر سخن: نبوت انبیا (ع) با دلیل عقلی، و اعتبار محتوای پیامهایشان با دلیل تعبّدی، اثبات میگردد[۶۴].
سؤال: آیا نمیتوان فردی دروغگو را تصور کرد که از آوردن معجزه نیز برخوردار باشد؟
پاسخ: با توجه به حکمت الهی، نمیتوان وضعیتی را فرض کرد که خدای متعال شخصی دروغگو را بر انجام کارهای خارقالعاده قادر سازد به طوری که کسی نتواند مثل آن را بیاورد[۶۵].
- مقدمه اول: خداوند حکیم است و نقض غرض نمیکند و غرض، هدایت بشر است.
- مقدمه دوم: تواناسازی دروغگویان بر معجزه، نقض غرض است.
- نتیجه: خداوند دروغگویان را قادر بر معجزه نمیکند[۶۶].
در زمان ما نیز معجزه در پیش چشم خود داریم که اگر دل خود را پیراسته کنیم و با چشم عقل در آن قرآن بنگریم، تصدیق خواهیم کرد صاحب معجزه محمدی را[۶۷].
اثبات امامت با معجزه
یکی از براهین عقلی امامت امیرالمؤمنین (ع) برهان معجزه است، یعنی امیرالمؤمنین (ع) مدعی امامت بود و از سویی معجزات بسیاری نیز به دست او واقع شده است. بنابراین، امامت وی به حکم عقل ثابت است، زیرا معجزه، همانگونه که برهان عقلی بر صدق مدعی نبوت است، برهان عقلی بر صدق مدعی امامت نیز محسوب میشود[۶۸].
معجزه، کار خارقالعادهای است که با استناد به مشیت و عنایت خاص خداوند از فردی صادر میشود تا دلیل بر حقانیت مدعای او باشد. برخی از متکلمان، معجزه را از مختصات پیامبران دانستهاند و خارقالعادههایی را که از اولیای الهی صادر میشود “کرامت” نامیدهاند، اما برخی دیگر معتقدند ویژگی معجزه آن است که از اولیای الهی برای اثبات ادعای مقام و منصبی الهی یا حقانیت دین و آیین الهی صادر میشود؛ خواه آن مقام و منصب الهی نبوت باشد یا امامت.
معجزه به نبوت اختصاص ندارد، بلکه معجزه با راستگویی کسی ملازمه دارد که با زبان حال یا قال مدعی مقام و منصبی الهی است؛ هرگاه آن مقام و منصب، نبوت باشد، معجزه، راستگویی مدعی نبوت را اثبات میکند و هرگاه آن مقام و منصب امامت باشد، معجزه، راستگویی مدعی امامت را اثبات میکند و هرگاه آن مقام و منصب، ولایت و قرب معنوی در پیشگاه الهی باشد، معجزه، راستگویی مدعی آن را اثبات میکند[۶۹].
اعجاز قرآن
قرآن کریم سند جاودانه درستیِ ادعای پیامبری پیامبر مکرم اسلام است. این کتاب آسمانی برتر از سایر معجزات انبیاء است؛ زیرا از یک طرف با روح و اندیشه ایشان سر و کار دارد و از طرف دیگر، جاودانه و همیشگی است. علاوه بر این، از ابتدای نزول تاکنون همه را دعوت به مبارزه و هماوردی و به اصطلاح "تحدی" کرده است و تا عصر حاضر همه از آوردن نمونهای از آن عاجز ماندهاند. این دعوت به مبارزه، در چند مورد صریحاً در قرآن آمده است از جمله: قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا [۷۰].[۷۱]
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
- خرق عادت
- اثر اعجاز
- ارائه معجزه
- ارزش اعجاز
- ارکان معجزه
- ارهاص
- اصحاب معاجز
- اظهار معجزه
- امتناع معجزه
- امکان صدور معجزه از کاذب
- امکان معجزه
- آثار تکذیب معجزه
- آورندگان معجزه
- آیات معجزه
- برهان بودن معجزه
- تعریف معجزه
- تکذیب معجزه
- تنوع اعجاز
- توالی معجزه
- حسن اظهار معجزه
- خالق معجزه
- درجه اعجاز
- راز معجزه
- رد معجزه اقتراحى
- زمینه قبول معجزه
- سحر
- سنت الهی
- شرایط معجزه
- شروط معجزه
- شعبده
- صدق صاحب معجزه
- ضرورت اعجاز
- عوامل محرومیت از معجزه
- فلسفه رد معجزه اقتراحى
- فلسفه معجزه
- قانون سنخیت
- قانون علیت
- قدرت بر اعجاز
- قول مدعی معجزه
- کرامت
- کهانت
- مدعی معجزه
- معجزه ابتدایی
- معجزه اقتراحی
- معجزه اقتراحى
- معجزه انبیا
- معجزه اوصیاء
- معجزه باقیه
- معجزه جسمانی
- معجزه حسی
- معجزه ختمیه
- معجزه خواهی
- معجزه ظاهر بالعین
- معجزه عقلی
- معجزه غیر انبیا
- معجزه غیر انبیا
- معجزه فعلی
- معجزه قولی
- معجزه مشهور
- معجزه معنوی
- معجزه منقول
- معجزه منقول
- مکذبان معجزه
- منشأ معجزه
- ویژگی معجزه
- هماهنگى مکذبان معجزه
الفاظ مترادف
منابع
- مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی
- مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید
- ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت
- محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- دشتی، سید محمود و عزیزی، غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم
- سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲
- نصیری، علی، قرآنشناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲
- زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر
- امیر دیوانی؛ محمد سعیدی مهر؛ علی رضا امینی و محسن جوادی، معارف اسلامی
- الهی راد، صفدر، انسانشناسی
- فرهنگ شیعه
- محمدی، داداشنژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ج۱
- محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی ج۹
- روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی
پانویس
- ↑ وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی * یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابهلای آن جویبارهایی، نیک روانسازی * یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری * یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.
- ↑ وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ «و گفتند: چرا نشانههایی از سوی پروردگارش بر او فرو فرستاده نمیشود؟ بگو: جز این نیست که نشانهها نزد خداوند است و من تنها بیمدهندهای آشکارم» سوره عنکبوت، آیه ۵۰.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ «و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستادهایم تردیدی دارید، چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید» سوره بقره، آیه ۲۳؛ فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ «چون جادوگران آمدند موسی به آنان گفت: چیزی را که میخواهید بیفکنید، بیفکنید!» سوره یونس، آیه ۸۰.
- ↑ محمدی، داداشنژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص ۸۳.
- ↑ حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۱۵۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۵-۱۷۶.
- ↑ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۴۷؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۹، ص۵۸؛ مقائیس اللغة، ج۴، ص۲۳۲.
- ↑ و شما به ستوه آورندهی خداوند نیستید؛ سوره انعام، آیه۱۳۴.
- ↑ دشتی، سید محمود و عزیزی، غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۵۸ – ۵۶۴؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۸۱؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴۴؛ فرهنگ شیعه، ص۴۱۶؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۸۱؛ فرهنگ شیعه، ص۴۱۶؛ محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۲۷.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵ ص۴۲۷.
- ↑ سوره طه، آیه ۱۷-۲۲، سوره مائده، آیه ۱۱۰، سوره هود، آیه ۱۳.
- ↑ لطفی، معجزه چیست، ص ۱۰.
- ↑ اوستا، ۲۷؛ یسنا، ۲۱؛ ماستر میدیا، التفسیر التطبیقی للکتاب المقدس، ۱۴۳، ۱۶۰ و ۴۰۵؛ کتاب مقدس، یوحنا، ب۲ و ب۸.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ سوره شعراء، آیه ۶۳.
- ↑ صدوق، علل الشرائع، ۱/۱۲۱–۱۲۲.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۵/۱۴۷؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۳۲ و ۷/۸۳.
- ↑ غزالی، الاقتصاد، ۱۲۰–۱۲۵؛ خواجهنصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۱۴.
- ↑ مؤدب، اعجاز قرآن، ۹.
- ↑ آقابزرگ، الذریعه، ۲/۲۳۲.
- ↑ محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.
- ↑ سوره اسراء، آیات ۹۷-۹۳
- ↑ نصیری، علی، قرآنشناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص۴۸؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۶-۱۷۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۷.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۲۱۱.
- ↑ مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج۴، ص۵۶۲.
- ↑ نصیری، علی، قرآنشناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص۴۸؛ محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ ـ ۴۱۹؛ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۶۱.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید؛ فرهنگ شیعه، ص۴۱۷؛ محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۶.
- ↑ پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان، درس چهارم.
- ↑ کشف المراد، ص۳۵۱؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص۳۳؛ نبوت، ص۱۰۳؛ الالهیات، ج۲، ص۶۷ ـ ۶۴؛ قرآن و آخرین پیامبر، ص۳۲.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۱۶؛ محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۸۱.
- ↑ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ج۲، ص۴۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۲۰۱ و ۲۰۲.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۲۲۴.
- ↑ باقلانی، اعجاز القرآن، ص۲۸۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۴.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۷۵۸-۷۶۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۴۱۷.
- ↑ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ج ۲، ص۴۲ و ۴۳.
- ↑ امیر دیوانی؛ محمد سعیدی مهر؛ علی رضا امینی و محسن جوادی، معارف اسلامی، ج ۲، ص۵۰-۵۳.
- ↑ وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ؛ سوره نمل، آیه ۱۰؛ تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۳۱۶ و ج۱۰، ص۲۹۳.
- ↑ «هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیهای آورد» سوره غافر، آیه ۷۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، نبوت، ص۱۳۸.
- ↑ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۴۳ و ۴۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۱۷-۴۱۸؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۹.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۱۲۴.
- ↑ روحالمعانی، ج۳، ص۲۶۹.
- ↑ دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بیآسیب بیرون آید؛ سوره قصص، آیه۳۲.
- ↑ و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو میبلعید؛ سوره اعراف، آیه۱۱۷.
- ↑ تفسیر مراغی، ج۳، ج۹، ص۳۱.
- ↑ گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۲۱.
- ↑ روحالمعانی، ج۳، ص۲۶۹؛ مجمعالبیان، ج۲ ص۷۵۳.
- ↑ و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (میفرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانهای از پروردگارتان آوردهام؛ من برای شما از گل، (انداموارهای) به گونه پرنده میسازم و در آن میدمم، به اذن خداوند پرندهای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانهای برای شماست اگر مؤمن باشید؛ سوره آل عمران، آیه۴۹.
- ↑ روحالمعانی، ج، ج۳، ص۲۶۹.
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۳۱۳.
- ↑ و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانهای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد؛ سوره هود، آیه ۶۴.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۲، ص۲۰۴ - ۲۱۵
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص۱۲۵.
- ↑ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ج۲، ص۴۴ و ۴۵.
- ↑ امیر دیوانی؛ محمد سعیدی مهر؛ علی رضا امینی و محسن جوادی، معارف اسلامی، ج۲، ص۵۳ و ۵۴.
- ↑ برهان معجزه را عدهای از متکلمان امامیه به اختصار یا به تفصیل بیان کردهاند:
- شیخ مفید در کتاب ارشاد به تفصیل از معجزات امیرالمؤمنین (ع) سخن گفته و آنها را دلیل روشنی بر امامت آن حضرت دانسته است؛ الارشاد، ج۱، ص۳۰۵- ۳۵۳.
- ابوالصلاح حلبی در تقریب المعارف برهان معجزه را نخست برای اثبات امامت همه امامان اهلبیت (ع) و سپس برای اثبات هریک از آنان تقریر کرده است؛ تقریب المعارف، ص۱۱۹-۱۲۳.
- علامه حلی در کشف المراد کلام محقق طوسی درباره برهان معجزه را شرح کرده است؛ کشف المراد، ص۵۰۲ ـ ۵۰۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۷۹-۸۳.
- ↑ بگو اگر تمام جهانیان اجتماع کنند که مانند قرآن بیاورند نمیتوانند اگرچه با یکدیگر نهایت همکاری و همفکری را داشته باشند؛ سوره اسراء، آیه۸۸.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۱۱ ـ ۲۲۰؛ محسنی، احمد علی، مقاله «معجزه»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص ۴۱۴ – ۴۱۹.