معجزه چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات میکند؟ (پرسش)
معجزه چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات میکند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبران |
مدخل اصلی | اثبات عصمت پیامبران - معجزه |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
معجزه چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
یکی از ادله عقلی که برای اثبات عصمت انبیا به آن تمسّک شده است، رابطه معجزه با عصمت است[۱]. اعطای معجزه به یک شخص، دلیل عصمت او در تلقّی و ابلاغ وحی شمرده میشود؛ همچنین نشانه آن است که شایستگی و قابلیت دریافت این مقام را داشته است؛ پس ما این دلیل را در دو مقام تقریر میکنیم:
مقام نخست: دلالت معجزه بر عصمت در مقام اخذ و بازخوانی وحی
اعطای معجزه به پیامبران عقلاً دلالت میکند بر اینکه دروغ در آنچه انبیا به خداوند نسبت میدهند راه ندارد؛ چون اعطای معجزه به یک شخص به منزله تأیید و تصدیق او در گفتارش میباشد. حال اگر قرار باشد انبیا به دروغ چیزی را به خداوند نسبت دهند، تأیید چنین پیامبری با معجزه، در حکم تصدیق نمودن شخص دروغگو است و تصدیق دروغگو قبیح و ناپسند است و از خدای حکیم کار قبیح سر نمیزند.
برخی اشاعره برای اثبات عصمت انبیا در مقام تبلیغ به این دلیل تمسّک جستهاند. نکتهای که در این مورد باید به آن توجه داشت این است که کسانی میتوانند به این دلیل تمسّک کنند که حسن و قبح عقلی را پذیرفته باشند؛ یعنی بپذیرند که با قطع نظر از شرع، چیزهایی وجود دارد که عقل انسانها مستقلاً زشتی یا زیبایی آنها را درک میکند؛ مثلاً، عقل در این حکم که «تصدیق شخص دروغ گو ناپسند است» احتیاجی به بیان خداوند و اولیای دین ندارد. اما ازآنجاکه اشاعره با صرف نظر از حکم شارع، منکر هر حسن و قبحی هستند و میگویند: الحسن ما حسنّه الشارع هر کاری را که خداوند نیکو بداند، نیکوست، بنا به این رأی و مبنا اعطای معجزه به کسی که به خدا افترا میبندد و به دروغ چیزی را به خدا نسبت میدهد، علی القاعده نباید مانعی داشته باشد. طبق این مبنا نمیتوان با دلیل اعجاز، عصمت انبیا در این مقام را اثبات کرد[۲].
مقام دوم: دلالت معجزه بر عصمت در مقام عمل
کسی که به او معجزه عطا شده است، نشانه آن است که او اهمیت و شایستگی دریافت این مقام را داشته است. روشن است که از نظر عقلی، کسی که افعال و کردارش منافات با مقصدی که به آن دعوت میکند، داشته باشد، اهمیت برای دعوت به آن مقصد ندارد[۳].
این دلیل را برخی به نحو دیگری تقریر کردهاند[۴] و آن این است که اعطای معجزه به یک شخص، به منزله تأیید تمامی کردار و گفتار او و وجوب پیروی از وی شمرده میشود؛ بنابراین صدور معجزه از پیامبران، دلیل بر عصمت ایشان از گناهان میباشد؛ زیرا در غیر این صورت باید دو متناقض را کنار هم نشاند؛ یعنی در فرض صدور معصیت از انبیا لازمه اقامه معجزه این است که از تمامی اعمال آن پیامبر پیروی کنیم؛ ولی از طرف دیگر هیچ شخص حکیمی به نافرمانی و تخلّف از دستورهایش رضایت نمیدهد؛ درنتیجه هم تبعیت از انبیا لازم است و هم لازم نیست!»[۵].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
1. بهروز مینایی؛ |
---|
آقای دکتر بهروز مینایی در کتاب «اندیشه کلامی عصمت» در اینباره گفته است:
«دلیل عقلی دیگری که برای اثبات عصمت انبیا به آن تمسّک شده است، رابطه معجزه با عصمت میباشد[۶]. اعطای معجزه به یک شخص، دلیل عصمت او در تلقّی و ابلاغ وحی شمرده میشود؛ همچنین نشانه آن است که شایستگی و قابلیت دریافت این مقام را داشته است؛ پس ما این دلیل را در دو مقام تقریر میکنیم: مقام نخست: دلالت معجزه بر عصمت در مقام اخذ و بازخوانی وحی: اعطای معجزه به پیامبران عقلاً دلالت میکند بر اینکه دروغ در آنچه انبیا به خداوند نسبت میدهند راه ندارد؛ چون اعطای معجزه به یک شخص به منزله تأیید و تصدیق او در گفتارش میباشد. حال اگر قرار باشد انبیا به دروغ چیزی را به خداوند نسبت دهند، تأیید چنین پیامبری با معجزه، در حکم تصدیق نمودن شخص دروغگو است و تصدیق دروغگو قبیح و ناپسند است، و از خدای حکیم کار قبیح سر نمیزند. برخی اشاعره برای اثبات عصمت انبیا در مقام تبلیغ به این دلیل تمسّک جستهاند. نکتهای که در این مورد باید به آن توجه داشت این است که کسانی میتوانند به این دلیل تمسّک کنند که حسن و قبح عقلی را پذیرفته باشند؛ یعنی بپذیرند که با قطع نظر از شرع، چیزهایی وجود دارد که عقل انسانها مستقلاً زشتی یا زیبایی آنها را درک میکند؛ مثلاً، عقل در این حکم که «تصدیق شخص دروغ گو ناپسند است» احتیاجی به بیان خداوند و اولیای دین ندارد. اما ازآنجاکه اشاعره با صرف نظر از حکم شارع، منکر هر حسن و قبحی هستند و میگویند: «الحسن ما حسنّه الشارع» هر کاری را که خداوند نیکو بداند، نیکوست، بنا به این رأی و مبنا اعطای معجزه به کسی که به خدا افترا میبندد و به دروغ چیزی را به خدا نسبت میدهد، علی القاعده نباید مانعی داشته باشد. طبق این مبنا نمیتوان با دلیل اعجاز، عصمت انبیا در این مقام را اثبات کرد[۷]. بسیاری از کسانی که به این دلیل استناد کردهاند، تنها در صدد بودهاند کذب و دروغ در مقام ابلاغ وحی را با آن نفی کنند؛ اما علامه طباطبائی، آن را توسعه داده، خطا در تلقی وحی و نیز سهو و اشتباه در ابلاغ را هم مشمول آن دانستهاند[۸]. او میگوید: تصدیق نمودن آورنده معجزه همچنان که دلالت بر نفی کذب او دارد، نشان میدهد که پیامبر، وحی را درست دریافت نموده و در مقام ابلاغ نیز اشتباهی صورت نگرفته است؛ زیرا همچنان که تصدیق کذب قبیح است، تصدیق باطل و خلاف حق نیز ناپسند است؛ یعنی اگر در محتوای وحی تغییری صورت گیرد - هرچند از روی خطا و اشتباه و فراموشی باشد - تصدیق نمودن دعوتی که متضمن این انحرافات است، مخالف با حکمت خداوند میباشد. ممکن است گفته شود نمیتوان از ناحیه عقل، دلیلی بر قبح تصدیق خبر مشتمل بر خطا و اشتباه و حتی تصدیق خبری که مشتمل بر دروغ باشد، یافت؛ زیرا معمولاً عُقلای عالم برای رساندن پیامهای خود از افرادی استفاده میکنند که احتمال خطای آنها یا حتی کوتاهی و سهل انگاری آنها وجود دارد؛ اما در عین حال باعث نمیشود از واسطه قراردادن چنین افرادی برای انتقال پیامهای خود اجتناب ورزند. پاسخی که میتوان به این اشکال داد این است که عقلای عالم گاه در مدار اهداف خود سهل انگاری کرده، رسیدن به برخی از خواستههایشان را کافی میدانند[۹]. همچنین عُقلا در امور مهم، حداکثر تلاش خود را به کار میبرند تا بهترین و شایستهترین افراد را برای ابلاغ پیامهای خود انتخاب کنند و اگر گاه در این کار توفیق نمییابند به دلیل جهل یا ناتوانی آنهاست؛ اما خداوندی که او را با صفاتی همچون علم، حکمت و قدرت میشناسیم نه در اهداف خود مسامحه میکند نه نسبت به احوال بندگان جاهل است و نه از حفظ پیام خود ناتوان است[۱۰]. مقام دوم: دلالت معجزه بر عصمت در مقام عمل: کسی که به او معجزه عطا شده است، نشانه آن است که او اهمیت و شایستگی دریافت این مقام را داشته است. روشن است که از نظر عقلی، کسی که افعال و کردارش منافات با مقصدی که به آن دعوت میکند، داشته باشد، اهمیت برای دعوت به آن مقصد ندارد[۱۱]. این دلیل را برخی به نحو دیگری تقریر کردهاند[۱۲] و آن این است که اعطای معجزه به یک شخص، به منزله تأیید تمامی کردار و گفتار او و وجوب پیروی از وی شمرده میشود؛ بنابراین صدور معجزه از پیامبران، دلیل بر عصمت ایشان از گناهان میباشد؛ زیرا در غیر این صورت باید دو متناقض را کنار هم نشاند؛ یعنی در فرض صدور معصیت از انبیا لازمه اقامه معجزه این است که از تمامی اعمال آن پیامبر پیروی کنیم؛ ولی از طرف دیگر هیچ شخص حکیمی به نافرمانی و تخلّف از دستورهایش رضایت نمیدهد؛ درنتیجه هم تبعیت از انبیا لازم است و هم لازم نیست!»[۱۳]. |
2. حجت الاسلام و المسلمین شریفی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر شریفی و آقای دکتر یوسفیان در کتاب «پژوهشی در عصمت معصومان» در اینباره گفتهاند:
«یکی از ادله عقلی که متکلمان بر عصمت انبیا در مقام دریافت و تلقی وحی اقامه کردهاند، دلیل اعطای معجزه به نبی است. اعطای معجزه به پیامبران، عقلاً دلالت میکند بر اینکه، دروغ در آنچه انبیا به خداوند نسبت میدهند راه ندارد[۱۴]. چون، اعطای معجزه به یک شخص به منزله تأیید و تصدیق او در گفتارش میباشد. حال اگر قرار باشد انبیا به دروغ چیزی را به خداوند نسبت دهند، تأیید چنین پیامبری با معجزه، در حکم تصادیق نمودن شخص دروغگو است، و تصدیق دروغگو قبیح و ناپسند است، و از خدای حکیم کار قبیح سر نمیزند. بسیاری از پیشینیان و از جمله اشاعره، برای اثبات عصمت انبیا در مقام تبلیغ، به دلیل پیشگفته استناد کردهاند. ولی باید توجّه داشت، کسانی میتوانند به این دلیل تمسک نمایند که حُسن و قبح عقلی را پذیرفته باشند. یعنی بپذیرند که با قطع نظر از شرع، چیزهایی وجود دارد که عقل انسانها مستقلاً، زشتی یا زیبایی آنها را درک میکند. مثلاً: عقل در این حکم که "تصدیق شخص دروغگو ناپسند است" احتیاجی به بیان خداوند و اولیای دین ندارد. بنابراین، از دیدگاه کسانی مانند اشاعره - که با صرف نظر از حکم شارع، منکر هر حسن و قبحی هستند و میگویند: الحسن ما حسنه الشارع؛ هر کاری که خداوند انجام دهد و آن را نیکو بداند، همان پسندیده است – اعطای معجزه به کسی که افترا به خدا ببندد و به دروغ چیزی را به او نسبت دهد، قاعدتاً نباید مانعی داشته باشد! از این رو طبق این مبنا، نمیتوان با دلیل اعجاز، عصمت انبیا در این مقام را اثبات نمود[۱۵]. همچنان که اشاره شد، بسیاری از کسانی که به این دلیل استناد کردهاند، تنها در صدد بودهاند که کذب و دروغ در مقام ابلاغ وحی را با آن نفی کنند. اما علامه طباطبایی آن را توسعه داده و خطا در تلقی وحی و نیز سهو و اشتباه در ابلاغ را هم مشمول آن دانستهاند[۱۶]. به گفته ایشان، تصدیق نمودن آورنده معجزه، همچنان که دلالت بر نفی کذب او دارد، نشان میدهد که پیامبر، وحی را درست دریافت نموده و در مقام ابلاغ نیز اشتباهی صورت نگرفته است؛ زیرا که تصدیق کذب قبیح است، تصدیق باطل و خلاف حق نیز ناپسند است؛ یعنی، اگر در محتوای وحی تغییری صورت گیرد. هر چند از روی خطا و اشتباه و فراموشی – تصدیق نمودن دعوتی که متضمن این انحرافات است، مخالف با حکمت خداوند میباشد. ممکن است گفته شود نمیتوان از ناحیه عقل دلیلی بر قبح تصدیق خبر مشتمل بر خطا و اشتباه و حتّی تصدیق خبری که مشتمل بر دروغ باشد، یافت؛ زیرا معمولاً عقلای عالم برای رساندن پیامهای خود از افرادی استفاده میکنند که احتمال خطای آنها و یا حتّی کوتاهی و سهلانگاری آنها وجود دارد. امّا در عین حال، این باعث نمیشود که از واسطه قرار دادن چنین افرادی برای انتقال پیامهای خود اجتناب ورزند. پاسخی که میتوان به این اشکال داد این است که عقلای عالم گاه در مورد اهداف خود سهلانگاری کرده، رسیدن به برخی از خواستههایشان را کافی میدانند[۱۷]. همچنین عقلا در امور مهم، حداکثر تلاش خود را به کار میبرند تا بهترین و شایستهترین افراد را برای ابلاغ پیامهای خود انتخاب نمایند و اگر گاه در این کار توفیق نمییابند، به خاطر جهل یا ناتوانی آنهاست. امّا خداوندی که او را با صفاتی همچون علم، حکمت و قدرت میشناسیم، نه در اهداف خود مسامحه میکند، و نه نسبت احوال بندگان جاهل است و نه از حفظ پیام خود ناتوان»[۱۸]. |
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، ص۴-۵؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۶؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۵۰؛ محمدحسن مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۵؛ شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۶۰؛ همو، تمهید الاصول فی علم الکلام، ص۳۲۰؛ سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۳۳۸.
- ↑ محمدحسن مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۶.
- ↑ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، ص۴.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۳۰۸؛ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۹۸-۱۰۵.
- ↑ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، ص۴-۵؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۶؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۵۰؛ محمدحسن مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۵؛ شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۶۰؛ همو، تمهید الاصول فی علم الکلام، ص۳۲۰؛ سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۳۳۸.
- ↑ محمدحسن مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۶.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۷.
- ↑ احمدحسین شریفی و حسن یوسفیان، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۱۰۵.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۶.
- ↑ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، ص۴.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۳۰۸.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۱۳۶؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۵۰؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۳۳۸.
- ↑ دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۱۳۶.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۱۳۷.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۹۸-۱۰۵.