پریشانی قلب در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
*این صفت [[ناپسند]]، در مقابل سکینه / [[آرامش]] [[دل]] - که پیش از این از آن سخن داشتیم-، بوده؛ به‌معنی آن است که [[قلب]] [[آدمی]] در مقابل کوچک‌ترین مشکل و یا حتّی کم‌ترین [[نعمت]] به‌دست آمده، پریشان شده [[آرامش]] خود را از دست بدهد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۷۲.</ref>.
* این صفت [[ناپسند]]، در مقابل سکینه / [[آرامش]] [[دل]] - که پیش از این از آن سخن داشتیم-، بوده؛ به‌معنی آن است که [[قلب]] [[آدمی]] در مقابل کوچک‌ترین مشکل و یا حتّی کم‌ترین [[نعمت]] به‌دست آمده، پریشان شده [[آرامش]] خود را از دست بدهد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۷۲.</ref>.
* [[انسان]] پریشان [[قلب]]، در مقابل [[نعمت‌ها]] و نقمت‌ها در تلاطم بوده هیچ آرامشی نخواهد داشت؛ گویا او همچون کاهی است که در مقابل [[طوفان]]، بی‌اختیار به این سو و آن سو می‌شود؛ دریغ که کم‌ترین مشکلی پشت او را شکسته او را از انجام مقاصد خود باز می‌دارد!، [[حضرت حق]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا}}<ref>«بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند چون شرّی بدو رسد بی‌تاب است و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۱۹-۲۱.</ref> و باز می‌فرماید: {{متن قرآن|فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ كَلَّا}}<ref>«اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، می‌گوید: پروردگارم مرا گرامی داشت و چون پروردگارش او را بیازماید و روزی‌اش را بر او تنگ گیرد می‌گوید پروردگارم مرا خوار داشت نه چنین است» سوره فجر، آیه ۱۵ -۱۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۷۲.</ref>.
* [[انسان]] پریشان [[قلب]]، در مقابل [[نعمت‌ها]] و نقمت‌ها در تلاطم بوده هیچ آرامشی نخواهد داشت؛ گویا او همچون کاهی است که در مقابل [[طوفان]]، بی‌اختیار به این سو و آن سو می‌شود؛ دریغ که کم‌ترین مشکلی پشت او را شکسته او را از انجام مقاصد خود باز می‌دارد!، [[حضرت حق]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا}}<ref>«بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند چون شرّی بدو رسد بی‌تاب است و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۱۹-۲۱.</ref> و باز می‌فرماید: {{متن قرآن|فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ كَلَّا}}<ref>«اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، می‌گوید: پروردگارم مرا گرامی داشت و چون پروردگارش او را بیازماید و روزی‌اش را بر او تنگ گیرد می‌گوید پروردگارم مرا خوار داشت نه چنین است» سوره فجر، آیه ۱۵ -۱۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۷۲.</ref>.
*این نتائج، گاه نیز ممکن است که از پی [[ترس]] - که در مقابل [[شجاعت]] قرار دارد-، حاصل شود؛ از این‌رو، [[انسان]] ترسان همان نتائجی را به‌دست خواهد آورد که پریشان قلبان به‌دست می‌آوردند: هر دو از رسیدن به مقصود باز می‌مانند، و هر دو با دستی خالی از سرکاری به پی کاری دیگر می‌شوند.
* این نتائج، گاه نیز ممکن است که از پی [[ترس]] - که در مقابل [[شجاعت]] قرار دارد-، حاصل شود؛ از این‌رو، [[انسان]] ترسان همان نتائجی را به‌دست خواهد آورد که پریشان قلبان به‌دست می‌آوردند: هر دو از رسیدن به مقصود باز می‌مانند، و هر دو با دستی خالی از سرکاری به پی کاری دیگر می‌شوند.
*اگر این دو [[رذیلت]] [[ترس]] و [[ضعف]] [[قلب]]، هیچ مضرّتی به جز عبارت [[شریف]] [[وحی]]: {{متن قرآن|قَاتَلَهُمُ اللَّهُ}}<ref>«خدایشان لعنت کناد!» سوره منافقون، آیه ۴.</ref> را در پی نداشت، کافی بود تا [[آدمی]] از آن اجتناب کرده با [[تضرّع]] به درگاه [[الهی]] و دعاء و [[توسّل]] به محضر [[پاکان]] و [[معصومان]]{{عم}}، خود را از دام آن دو رهانیده، ملکه‌های [[شجاعت]] و [[وقار]] را برای کمال خویش تحصیل کند»<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۷۳.</ref>.
* اگر این دو [[رذیلت]] [[ترس]] و [[ضعف]] [[قلب]]، هیچ مضرّتی به جز عبارت [[شریف]] [[وحی]]: {{متن قرآن|قَاتَلَهُمُ اللَّهُ}}<ref>«خدایشان لعنت کناد!» سوره منافقون، آیه ۴.</ref> را در پی نداشت، کافی بود تا [[آدمی]] از آن اجتناب کرده با [[تضرّع]] به درگاه [[الهی]] و دعاء و [[توسّل]] به محضر [[پاکان]] و [[معصومان]] {{عم}}، خود را از دام آن دو رهانیده، ملکه‌های [[شجاعت]] و [[وقار]] را برای کمال خویش تحصیل کند»<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۷۳.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۴۵

مقدمه

  • این صفت ناپسند، در مقابل سکینه / آرامش دل - که پیش از این از آن سخن داشتیم-، بوده؛ به‌معنی آن است که قلب آدمی در مقابل کوچک‌ترین مشکل و یا حتّی کم‌ترین نعمت به‌دست آمده، پریشان شده آرامش خود را از دست بدهد[۱].
  • انسان پریشان قلب، در مقابل نعمت‌ها و نقمت‌ها در تلاطم بوده هیچ آرامشی نخواهد داشت؛ گویا او همچون کاهی است که در مقابل طوفان، بی‌اختیار به این سو و آن سو می‌شود؛ دریغ که کم‌ترین مشکلی پشت او را شکسته او را از انجام مقاصد خود باز می‌دارد!، حضرت حق در این باره می‌فرماید: ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا[۲] و باز می‌فرماید: ﴿فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ كَلَّا[۳][۴].
  • این نتائج، گاه نیز ممکن است که از پی ترس - که در مقابل شجاعت قرار دارد-، حاصل شود؛ از این‌رو، انسان ترسان همان نتائجی را به‌دست خواهد آورد که پریشان قلبان به‌دست می‌آوردند: هر دو از رسیدن به مقصود باز می‌مانند، و هر دو با دستی خالی از سرکاری به پی کاری دیگر می‌شوند.
  • اگر این دو رذیلت ترس و ضعف قلب، هیچ مضرّتی به جز عبارت شریف وحی: ﴿قَاتَلَهُمُ اللَّهُ[۵] را در پی نداشت، کافی بود تا آدمی از آن اجتناب کرده با تضرّع به درگاه الهی و دعاء و توسّل به محضر پاکان و معصومان (ع)، خود را از دام آن دو رهانیده، ملکه‌های شجاعت و وقار را برای کمال خویش تحصیل کند»[۶].

منابع

پانویس

  1. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۷۲.
  2. «بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند چون شرّی بدو رسد بی‌تاب است و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۱۹-۲۱.
  3. «اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، می‌گوید: پروردگارم مرا گرامی داشت و چون پروردگارش او را بیازماید و روزی‌اش را بر او تنگ گیرد می‌گوید پروردگارم مرا خوار داشت نه چنین است» سوره فجر، آیه ۱۵ -۱۷.
  4. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۷۲.
  5. «خدایشان لعنت کناد!» سوره منافقون، آیه ۴.
  6. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۷۳.