این صفت ناپسند، در مقابل سکینه / آرامشدل - که پیش از این از آن سخن داشتیم- بوده؛ بهمعنی آن است که قلبآدمی در مقابل کوچکترین مشکل و یا حتّی کمترین نعمت بهدست آمده، پریشان شده آرامش خود را از دست بدهد[۱].
انسان پریشان قلب، در مقابل نعمتها و نقمتها در تلاطم بوده هیچ آرامشی نخواهد داشت؛ گویا او همچون کاهی است که در مقابل طوفان، بیاختیار به این سو و آن سو میشود؛ دریغ که کمترین مشکلی پشت او را شکسته او را از انجام مقاصد خود باز میدارد!، حضرت حق در این باره میفرماید: ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا﴾[۲] و باز میفرماید: ﴿فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ كَلَّا﴾[۳][۴].
این نتائج، گاه نیز ممکن است که از پی ترس - که در مقابل شجاعت قرار دارد- حاصل شود؛ از اینرو، انسان ترسان همان نتائجی را بهدست خواهد آورد که پریشان قلبان بهدست میآوردند: هر دو از رسیدن به مقصود باز میمانند، و هر دو با دستی خالی از سرکاری به پی کاری دیگر میشوند.
اگر این دو رذیلتترس و ضعفقلب، هیچ مضرّتی به جز عبارت شریفوحی: ﴿قَاتَلَهُمُ اللَّهُ﴾[۵] را در پی نداشت، کافی بود تا آدمی از آن اجتناب کرده با تضرّع به درگاه الهی و دعاء و توسّل به محضر پاکان و معصومان (ع)، خود را از دام آن دو رهانیده، ملکههای شجاعت و وقار را برای کمال خویش تحصیل کند»[۶].
↑«بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند چون شرّی بدو رسد بیتاب است و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۱۹-۲۱.
↑«اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشت و چون پروردگارش او را بیازماید و روزیاش را بر او تنگ گیرد میگوید پروردگارم مرا خوار داشت نه چنین است» سوره فجر، آیه ۱۵ -۱۷.