اوس بن حارثه طائی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
خط ۸: خط ۸:
حاتم طائی، زید‌الخیل ([[الخیر]]) و «اوس طائی»، که از آن دو سن بیشتری داشت، در [[جاهلیت]] به [[دمشق]] رفتند و از [[ماویه]] دختر [[حجر غَسّانی]]، که [[عرب]] [[یمن]] و [[مُضَر]] خواهان وی بودند، [[خواستگاری]] کردند<ref>ابن عساکر، ج۹، ص۴۰۷ و ج۱۹، ص۵۱۷.</ref>. [[حارث بن عوف بن ابی حارثه]] بزرگ عرب نیز از دختر اوس خواستگاری کرد و او نخست آن را با [[تندی]] رد نمود و سپس به توصیه همسرش، بُهَیسه دخترش را به تزویج وی درآورد. شرط‌های بُهیسه برای [[عروسی]] [[حارث]]، موجب اعتراف وی به [[همت]]، [[عقل]] و [[شرافت]] بُهیسه شد و درنتیجه حارث [[نبرد]] عَبس و ذُبیان را پایان داد<ref>ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج۱۰، ص۳۴۴.</ref>. ام‌هلال، [[همسر]] [[سعد بن ابی وقاص]]، نبیره اوس<ref>ابن سعد، ج۵، ص۱۳۰.</ref> و [[رباب]] دختر اوس، جده اعلای رباب، [[همسر امام حسین]] {{ع}} بود<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل، ص۵۹.</ref>.
حاتم طائی، زید‌الخیل ([[الخیر]]) و «اوس طائی»، که از آن دو سن بیشتری داشت، در [[جاهلیت]] به [[دمشق]] رفتند و از [[ماویه]] دختر [[حجر غَسّانی]]، که [[عرب]] [[یمن]] و [[مُضَر]] خواهان وی بودند، [[خواستگاری]] کردند<ref>ابن عساکر، ج۹، ص۴۰۷ و ج۱۹، ص۵۱۷.</ref>. [[حارث بن عوف بن ابی حارثه]] بزرگ عرب نیز از دختر اوس خواستگاری کرد و او نخست آن را با [[تندی]] رد نمود و سپس به توصیه همسرش، بُهَیسه دخترش را به تزویج وی درآورد. شرط‌های بُهیسه برای [[عروسی]] [[حارث]]، موجب اعتراف وی به [[همت]]، [[عقل]] و [[شرافت]] بُهیسه شد و درنتیجه حارث [[نبرد]] عَبس و ذُبیان را پایان داد<ref>ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج۱۰، ص۳۴۴.</ref>. ام‌هلال، [[همسر]] [[سعد بن ابی وقاص]]، نبیره اوس<ref>ابن سعد، ج۵، ص۱۳۰.</ref> و [[رباب]] دختر اوس، جده اعلای رباب، [[همسر امام حسین]] {{ع}} بود<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل، ص۵۹.</ref>.


میان اوس و حاتم طائی رابطه بسیار نزدیک و صمیمی وجود داشت. [[نعمان بن منذر]] به منظور تیره کردن [[روابط]] آن دو، خطاب به اوس گفت: چرا باید حاتم خود را [[برتر]] از تو بداند. او گفتار حاتم را [[تصدیق]] کرد و گفت: اگر حاتم نبود، من، [[فرزندان]] و اموالم یک‌جا [[غارت]] می‌شدیم. نعمان همان [[پرسش]] را از حاتم کرد و وی نیز با تصدیق گفتار [[اوس]]، [[پست‌ترین]] فرزندان اوس را از خود برتر شمرد. نعمان در [[وصف]] آن دو گفت: کریم‌تر از آن دو وجود نداشته است<ref>ابن قتیبه، عیون، ج۱، ص۴۲۲.</ref>، و عمل آنان را نشانه [[سیادت]] دانست و به هر یک از آن دو یکصد شتر داد<ref>ابن عبدربه، ج۲، ص۱۴۵.</ref>. طبق گزارشی، [[اوس]] در میان سی فرزند خود نشسته بود که از او درباره سیادت و مهتری وی بر حاتم پرسیدند<ref>ابن عساکر، ج۹، ص۴۰۸.</ref>.
میان اوس و حاتم طائی رابطه بسیار نزدیک و صمیمی وجود داشت. [[نعمان بن منذر]] به منظور تیره کردن [[روابط]] آن دو، خطاب به اوس گفت: چرا باید حاتم خود را [[برتر]] از تو بداند. او گفتار حاتم را [[تصدیق]] کرد و گفت: اگر حاتم نبود، من، [[فرزندان]] و اموالم یک‌جا [[غارت]] می‌شدیم. نعمان همان [[پرسش]] را از حاتم کرد و وی نیز با تصدیق گفتار [[اوس]]، [[پست‌ترین]] فرزندان اوس را از خود برتر شمرد. نعمان در وصف آن دو گفت: کریم‌تر از آن دو وجود نداشته است<ref>ابن قتیبه، عیون، ج۱، ص۴۲۲.</ref>، و عمل آنان را نشانه [[سیادت]] دانست و به هر یک از آن دو یکصد شتر داد<ref>ابن عبدربه، ج۲، ص۱۴۵.</ref>. طبق گزارشی، [[اوس]] در میان سی فرزند خود نشسته بود که از او درباره سیادت و مهتری وی بر حاتم پرسیدند<ref>ابن عساکر، ج۹، ص۴۰۸.</ref>.


بر پایه [[روایت]] دیگری، اوس و بزرگان [[عرب]] در دربار [[نعمان بن منذر]] حضور یافتند. او برخلاف دیگران به [[لباس]] دُرنشان نعمان اعتنایی نکرد و در پاسخ وی گفت: این لباس هنگامی مورد اعتناست که در دست تاجر باشد، اما هنگامی که در تن [[پادشاه]] باشد، توجه‌ام به ([[مقام]]) پادشاه است نه آن لباس. نعمان [[عقل]] وی را ستود و برای اعطای آن لباس به یکی از سروران عرب، آنان را دوباره [[دعوت]] کرد. بزرگان با فآخرترین لباس‌ها و [[بهترین]] شمشیرها و اسبان به دربار رفتند. اوس که سیادت خود را شامل تمام عرب نمی‌دانست و از سویی، حضور بدون دریافت احتمالی لباس را منقصت می‌شمرد، از رفتن نزد نعمان خودداری کرد. بزرگان عرب با [[خرسندی]] از نیآمدن وی، [[بخت]] بیشتری برای دریافت آن لباس [[احساس]] می‌کردند. سرانجام، اوس با [[امان]] و [[اصرار]] نعمان و بدون [[پوشیدن]] لباسی جدید، به مجلس وی آمد و آن لباس گران‌بها و دُرنشان را از آن خود کرد. [[حسادت]] بزرگان عرب برانگیخته شد و پانصد شتر برای هجوگویی [[اوس]] قرار دادند. [[بشر بن ابی خازم]]، به [[طمع]] شتران، [[مادر]] اوس را هجو کرد. بِشر، پس از [[آگاهی]] از ارسال [[جاسوسان]] اوس برای [[دستگیری]] وی، به [[قبایل]] متعددی [[پناه]] برد، ولی آنان توان زنهار دادن کسی را بر [[ضد]] اوس نداشتند و سرانجام<ref>به دست تیره بنوبهان از قبیلة طی [ابن قتیبه، الشعر، ص۱۵۱] و به گفته ابن سلام [ص۳۶۶]، به دست نعمان بن جبله از بنوسخمه تیره ای از قبیله قضاعه.</ref> دستگیر و به [[قتل]] [[تهدید]] شد. اوس او را با [[دوراندیشی]] و توصیه‌های [[اخلاقی]] مادرش سُعدی، [[آزاد]] کرد، شترش را به وی بازگرداند و مانند آن را از [[دارایی]] خود و مادرش به او داد. بشر [[خدا]] را [[شاهد]] گرفت که در هر شعری [[اوس بن حارثه]] را [[مدح]] گوید<ref>ابن ابی طیفور، ص۱۷۴؛ ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج۲، ص۱۵۷.</ref>.
بر پایه [[روایت]] دیگری، اوس و بزرگان [[عرب]] در دربار [[نعمان بن منذر]] حضور یافتند. او برخلاف دیگران به [[لباس]] دُرنشان نعمان اعتنایی نکرد و در پاسخ وی گفت: این لباس هنگامی مورد اعتناست که در دست تاجر باشد، اما هنگامی که در تن [[پادشاه]] باشد، توجه‌ام به ([[مقام]]) پادشاه است نه آن لباس. نعمان [[عقل]] وی را ستود و برای اعطای آن لباس به یکی از سروران عرب، آنان را دوباره [[دعوت]] کرد. بزرگان با فآخرترین لباس‌ها و [[بهترین]] شمشیرها و اسبان به دربار رفتند. اوس که سیادت خود را شامل تمام عرب نمی‌دانست و از سویی، حضور بدون دریافت احتمالی لباس را منقصت می‌شمرد، از رفتن نزد نعمان خودداری کرد. بزرگان عرب با [[خرسندی]] از نیآمدن وی، [[بخت]] بیشتری برای دریافت آن لباس [[احساس]] می‌کردند. سرانجام، اوس با [[امان]] و [[اصرار]] نعمان و بدون [[پوشیدن]] لباسی جدید، به مجلس وی آمد و آن لباس گران‌بها و دُرنشان را از آن خود کرد. [[حسادت]] بزرگان عرب برانگیخته شد و پانصد شتر برای هجوگویی [[اوس]] قرار دادند. [[بشر بن ابی خازم]]، به [[طمع]] شتران، [[مادر]] اوس را هجو کرد. بِشر، پس از [[آگاهی]] از ارسال [[جاسوسان]] اوس برای [[دستگیری]] وی، به [[قبایل]] متعددی [[پناه]] برد، ولی آنان توان زنهار دادن کسی را بر [[ضد]] اوس نداشتند و سرانجام<ref>به دست تیره بنوبهان از قبیلة طی [ابن قتیبه، الشعر، ص۱۵۱] و به گفته ابن سلام [ص۳۶۶]، به دست نعمان بن جبله از بنوسخمه تیره ای از قبیله قضاعه.</ref> دستگیر و به [[قتل]] [[تهدید]] شد. اوس او را با [[دوراندیشی]] و توصیه‌های [[اخلاقی]] مادرش سُعدی، [[آزاد]] کرد، شترش را به وی بازگرداند و مانند آن را از [[دارایی]] خود و مادرش به او داد. بشر [[خدا]] را [[شاهد]] گرفت که در هر شعری [[اوس بن حارثه]] را [[مدح]] گوید<ref>ابن ابی طیفور، ص۱۷۴؛ ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج۲، ص۱۵۷.</ref>.
خط ۱۶: خط ۱۶:
احتمال می‌رود نعمان با استفاده از پیوند [[زناشویی]]، رابطه صمیمی اوس و حاتم را تیره کرده باشد. بر پایه گزارشی که [[ابوالفرج اصفهانی]]<ref>ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج۱۷، ص۳۶۹-۳۷۳.</ref> نقل کرده، نعمان با [[دختر سعد بن حارثة بن لأم]] ([[برادر]] زاده اوس) [[ازدواج]] کرد و بدین مناسبت، یک چهارم راه بازرگانی منتهی به بازار [[حیره]] را به آنان بخشید. این کار موجب تیرگی [[روابط]] [[خاندان]] لأم با حاتم شد. آنان زنهار حاتم را به [[حکم بن ابی العاص]]، بازرگانِ [[عطر]] به حیره، نپذیرفته با یکدیگر درگیر شدند تا جایی که اوس راهکاری مناسب برای کشتن حاتم ارائه داد. [[اوس]] در [[جاهلیت]] به [[قبیله]] [[هوازن]] [[یورش]] برد و از آنان اسیرانی گرفت، ولی به دلیل حرکت [[ابوبراء]]، [[مالک بن عامر]]، آنان را [[لباس]] داد و [[آزاد]] کرد<ref>یاقوت حموی، ج۱، ص۳۶۶.</ref>.
احتمال می‌رود نعمان با استفاده از پیوند [[زناشویی]]، رابطه صمیمی اوس و حاتم را تیره کرده باشد. بر پایه گزارشی که [[ابوالفرج اصفهانی]]<ref>ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج۱۷، ص۳۶۹-۳۷۳.</ref> نقل کرده، نعمان با [[دختر سعد بن حارثة بن لأم]] ([[برادر]] زاده اوس) [[ازدواج]] کرد و بدین مناسبت، یک چهارم راه بازرگانی منتهی به بازار [[حیره]] را به آنان بخشید. این کار موجب تیرگی [[روابط]] [[خاندان]] لأم با حاتم شد. آنان زنهار حاتم را به [[حکم بن ابی العاص]]، بازرگانِ [[عطر]] به حیره، نپذیرفته با یکدیگر درگیر شدند تا جایی که اوس راهکاری مناسب برای کشتن حاتم ارائه داد. [[اوس]] در [[جاهلیت]] به [[قبیله]] [[هوازن]] [[یورش]] برد و از آنان اسیرانی گرفت، ولی به دلیل حرکت [[ابوبراء]]، [[مالک بن عامر]]، آنان را [[لباس]] داد و [[آزاد]] کرد<ref>یاقوت حموی، ج۱، ص۳۶۶.</ref>.


درباره [[صحابی]] بودن او [[اتفاق نظر]] وجود ندارد. مستند صحابی بودن وی، [[روایت]] [[حُمید بن مُنهِب]] است که براساس آن، جدش، اوس به همراه هفتاد تن از سواران قبیله طی به حضور [[رسول خدا]] {{صل}} رسید و با ایشان [[بیعت]] کرد<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۳۱۵؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۹۴.</ref>. اوس درباره [[وصف]] [[صحابه رسول خدا]] {{صل}} گوید: آن [[حضرت]] را زیر سایه درختی [[ملاقات]] کردیم، در حالی که عده‌ای در کمال [[آرامش]]، [[وقار]]، [[خضوع]] و [[خشوع]] دور ایشان حلقه زده بودند<ref>ابن قانع، ج۱، ص۳۲؛ ر. ک: زبیدی، ج۳، ص۳۶۶.</ref>. حمید فرزند [[منهب بن حارثة بن خریم بن اوس]] است و [[روایت]] یادشده را از خُریم نقل کرده که [[صحابی]] بوده است. از این رو، منظور حمید از جدش در روایت بالا، [[خُریم بن أوس]] است، نه [[اوس]]<ref>ر. ک: سمعانی، ج۵، ص۶۷۱؛ حاکم، ج۳، ص۳۲۶؛ مزی، ج۹، ص۳۸۴؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۹۵.</ref>
درباره [[صحابی]] بودن او [[اتفاق نظر]] وجود ندارد. مستند صحابی بودن وی، [[روایت]] [[حُمید بن مُنهِب]] است که براساس آن، جدش، اوس به همراه هفتاد تن از سواران قبیله طی به حضور [[رسول خدا]] {{صل}} رسید و با ایشان [[بیعت]] کرد<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۳۱۵؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۹۴.</ref>. اوس درباره وصف [[صحابه رسول خدا]] {{صل}} گوید: آن [[حضرت]] را زیر سایه درختی [[ملاقات]] کردیم، در حالی که عده‌ای در کمال [[آرامش]]، [[وقار]]، [[خضوع]] و [[خشوع]] دور ایشان حلقه زده بودند<ref>ابن قانع، ج۱، ص۳۲؛ ر. ک: زبیدی، ج۳، ص۳۶۶.</ref>. حمید فرزند [[منهب بن حارثة بن خریم بن اوس]] است و [[روایت]] یادشده را از خُریم نقل کرده که [[صحابی]] بوده است. از این رو، منظور حمید از جدش در روایت بالا، [[خُریم بن أوس]] است، نه [[اوس]]<ref>ر. ک: سمعانی، ج۵، ص۶۷۱؛ حاکم، ج۳، ص۳۲۶؛ مزی، ج۹، ص۳۸۴؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۹۵.</ref>


مستند دیگر صحابی بودن اوس، خبر موجود در کتاب [[تاریخ]] مظفری (نوشته ابن ابی الدم یاقوت [[حموی]]، م ۶۴۲) است که اوس با پذیرش [[توحید]] و [[رسالت]]، بدون هیچ گونه تردیدی با [[رسول خدا]] {{صل}} [[بیعت]] کرد و [[آمادگی]] خود را برای اجرای [[فرمان]] آن [[حضرت]] اعلام داشت. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۹۵ و ۳۹۴.</ref> پس از نقل این خبر، صحابی بودن اوس را احتمال می‌دهد و سپس با ارائه شواهد ذیل، [[مرگ]] وی را در [[جاهلیت]] تقویت می‌کند:  
مستند دیگر صحابی بودن اوس، خبر موجود در کتاب [[تاریخ]] مظفری (نوشته ابن ابی الدم یاقوت [[حموی]]، م ۶۴۲) است که اوس با پذیرش [[توحید]] و [[رسالت]]، بدون هیچ گونه تردیدی با [[رسول خدا]] {{صل}} [[بیعت]] کرد و [[آمادگی]] خود را برای اجرای [[فرمان]] آن [[حضرت]] اعلام داشت. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۹۵ و ۳۹۴.</ref> پس از نقل این خبر، صحابی بودن اوس را احتمال می‌دهد و سپس با ارائه شواهد ذیل، [[مرگ]] وی را در [[جاهلیت]] تقویت می‌کند:  
۲۱۸٬۱۵۹

ویرایش