←منابع
(صفحهای تازه حاوی «{{نبوت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = ارینب | عنوان مدخل = ارینب | مداخل مرتبط = ارینب در حدیث - ارینب در معارف و سیره حسینی | پرسش مرتبط = }} ==بررسی داستان ارینب== داستان ارینب که یک طرف آن حضرت سیدالشهداء{{ع}} قرار داشته و در آن سخنانی بین ایشا...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
ثانیاً: همانگونه که در این اشکال آمده نقل مشهور در زمان [[وفات]] [[ابودرداء]] هنگام [[خلافت عثمان]] است. از این [[کلام]] استفاده میشود نقل دیگری در زمان وفات او نیز وجود دارد.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، ج۱، ص ۵۴۲.</ref> | ثانیاً: همانگونه که در این اشکال آمده نقل مشهور در زمان [[وفات]] [[ابودرداء]] هنگام [[خلافت عثمان]] است. از این [[کلام]] استفاده میشود نقل دیگری در زمان وفات او نیز وجود دارد.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، ج۱، ص ۵۴۲.</ref> | ||
===اشکال سوم=== | |||
گفته شده: در [[منابع تاریخی]]، از کسی به نام [[عبدالله بن سلام]]، به عنوان [[والی]] [[عراق]] از سوی [[معاویه]] یاد نشده است. در کتب [[تاریخی]]، از سه نفر با این نام، یاد شده که دو نفر از آنها، پس از این حادثه به [[دنیا]] آمدهاند و تنها کسی که در این [[زمان]] میتواند منظور شود، عبدالله بن سلام [[یهودی]] است؛ اما وی نیز نمیتواند مراد باشد؛ زیرا در سال ۴۱ یا ۴۳ ق، از دنیا رفته و در این زمان، پیرمردی [[کهنسال]] بوده است<ref>محمدی ری شهری، طباطبایی نژاد و سید طبایی، دانشنامه امام حسین{{ع}} بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۵۵.</ref>. | |||
'''پاسخ''': همانگونه که قبلاً ذکر شد به جهت مشابهت نام عبدالله بن سلام با نام [[عبدالله بن عامر]] به لحاظ لفظ احتمال تصحیف در آن وجود دارد.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، ج۱، ص ۵۴۳.</ref> | |||
===اشکال چهارم=== | |||
گفته شده: [[انگیزه]] سازندگان این داستان، این بوده که پشت این ماجرا، عوامل [[جنبش]] [[امام حسین]]{{ع}} را بر [[ضد]] [[یزید]]، چیزهایی از جنس کشمکشهای [[جاهلی]] نشان دهند؛ یعنی مشاجرات شخصی مبتنی بر [[هوا و هوس]]. [[هدف]]، این بوده که از جایگاه ارزشی [[قیام]] آن [[حضرت]] بکاهند. روایتهای تاریخی [[ضعیف]]، با این همه [[اختلاف]] و [[ناسازگاری]]، بهترین دلیل برای ساختگی بودن چنین داستانی است<ref>محمدی ری شهری، طباطبایی نژاد و سید طبایی، دانشنامه امام حسین{{ع}} بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۵۵.</ref>. | |||
'''پاسخ''': | |||
اولاً: در هیچ جای این قصه اشاره به این مطلب نشده که این واقعه عامل [[کشته شدن امام حسین]]{{ع}} از سوی [[یزید بن معاویه]] بوده است همانگونه که در هیچ خبر دیگری به این ادعا اشاره نشده است و این ادعا مجرد احتمال است. | |||
ثانیاً: این ادعا بیشتر به [[ضرر]] یزید بن معاویه است تا امام حسین{{ع}} و قیام او؛ زیرا دلالت دارد بر این که یزید به بهانه واهی حضرت را به [[شهادت]] رسانده است. | |||
ثالثاً: اگر جهت مقابله یزید با امام حسین{{ع}} این قصه باشد چرا او قبل از خروج [[امام]]{{ع}} [[حضرت]] را به [[قتل]] رسانده است؟! آری هر کس قصه سال ۶۱ [[امام حسین]]{{ع}} و خروج او را به خوبی مطالعه کند پی میبرد علت مقابله [[یزید]] و اهتمام او به کشتن حضرت چیزی جز خروج حضرت بر [[ضد]] [[یزید بن معاویه]] نبوده است. | |||
رابعاً: این قصه اشاره به اوج [[بصیرت]] و [[دوراندیشی]] امام حسین{{ع}} دارد که چگونه [[با تدبیر]] خردمندانهاش [[زن]] و شوهری را از [[کید]] و [[حیله]] [[معاویه]] و یزید رهانیده و مانع از دسترسی آن دو به اهداف شومشان شده است. | |||
خامساً: اگر قرار باشد با این اشکال اصل قصه مورد مناقشه قرار گیرد، باید برخی [[اخبار]] دیگر که مشابه آن است نیز مورد تردید واقع شود. | |||
[[ابن سعد]] به سندش از [[مسور]] نقل کرده که گفت: معاویه در [[نامه]] به [[مروان]] چنین نوشت: دختر [[عبدالله بن جعفر]] را به [[ازدواج]] یزید درآور و در مقابل بدهی او را که پنجاه هزار دینار است بپرداز و به او ده هزار دینار [[هدیه]] بده. عبدالله بن جعفر گفت: من کاری را بدون [[مشورت]] با حسین{{ع}} انجام نمیدهم. او با حضرت مشورت نمود. حضرت به او فرمود: امر دخترت را به من واگذار کن. عبدالله چنین کرده و با هم توافق نمودند. | |||
مروان گفت: [[امیر مؤمنان]] [[دوست]] دارد که [[لطف]] این [[قرابت]] را زیاد کرده و به آن [[عظمت]] ببخشد و با ازدواج بین این دو [[قبیله]] [[خیرخواهی]] خود را [[تلافی]] کند و [[ابوجعفر]] نظر خوبی دارد که میخواهد درخواست امیر مؤمنان را [[اجابت]] کند. او امر دخترش را به داییاش واگذار کرده و حسین{{ع}} مخالفتی با امیر مؤمنان ندارد. | |||
حسین{{ع}} به سخن درآمده و فرمود: همانا [[خداوند]] با [[اسلام]] خساست را از میان برداشته و [[نقص]] را جبران نموده و [[سرزنش]] را از بین برده است و لذا هیچ نوع سرزنشی بر [[مسلمان]] نیست و همانا قرابتی که خداوند [[حق]] آن را [[پاس]] داشته، قرابت ماست و من این دختر را به کسی [[تزویج]] کردم که به لحاظ نسبی قریبتر و به لحاظ سببی [[لطف]] بیشتری دارد که همان [[قاسم بن محمد بن جعفر]] باشد. | |||
[[مروان]] گفت: ای [[بنی هاشم]]! قرار [[نیرنگ]] دارید؟ و به [[عبدالله بن جعفر]] گفت: ای فرزند جعفر! این سزای [[خدمت]] و لطف [[امیرمؤمنان]] به توست! | |||
عبدالله بن جعفر گفت: به تو اعلام کردم که من نظر قاطعی درباره دخترم بدون اجازه داییاش ندارم. | |||
حسین{{ع}} فرمود: شما را به [[خدا]] [[سوگند]] آیا میدانید که حسن{{ع}} [[عایشه]] دختر [[عثمان]] را [[خواستگاری]] کرد و آنان او را متولی او قرار دادند و همین قصه درباره او تکرار شد و تو گفتی نظرم بر این است که به تزویج [[عبدالله بن زبیر]] درآورم؟ | |||
ای ابا [[عبدالرحمن]] ([[مسور بن مخرمة]]) این گونه نیست؟ [[مسور]] گفت: | |||
بار خدایا! آری. | |||
مروان گفت: من عبدالله را [[سرزنش]] میکنم ولی حسین کینهتوز است. مسور گفت: بر این [[قوم]] [[حمله]] مکن؛ زیرا آنچه کردهاند به [[صله رحم]] نزدیکتر است، آنان صله رحم کرده و دختر خود را به کسی که [[دوست]] داشتند دادند.<ref>{{عربی|أن معاوية كتب إلى مروان: زوج يزيد من ابنة عبد الله بن جعفر. واقض عنه دينه خمسين ألف دينار وصله بعشرة آلاف دينار. فقال عبد الله بن جعفر: ما أقطع أمرا دون الحسين. فشاوره فقال: اجعل أمرها إلي ففعل. واجتمعوا فقال مروان: إن أمير المؤمنين أحب أن يزيد القرابة لطفا. والحق عظما. وأن يتلافى صلاح هذين الحيين بالصهر. وقد كان من أبي جعفر في إجابة أمير المؤمنين ما حسن فيه رأيه وولي أمرها خالها. وليس عند حسين خلاف على أمير المؤمنين. فتكلم حسين وقال: إن الله رفع بالإسلام الخسيسة وأتم الناقصة. وأذهب اللوم. فلا لوم على مسلم. وإن القرابة التي عظم الله حقها قرابتنا وقد زوجت هذه الجارية من هو أقرب نسبا وألطف سببا القاسم بن محمد بن جعفر. فقال مروان: أغدرا يا بني هاشم؟ وقال لعبد الله بن جعفر: يا ابن جعفر ما هذه أيادي أمير المؤمنين عندك!!. قال: قد أعلمتك أني لا أقطع أمرا فيها دون خالها. فقال حسين: نشدتكم الله أتعلمون أن الحسن خطب عائشة بنت عثمان فولوك أمرها فلما صرنا في مثل هذا المجلس؟ قلت: قد بدا لي أن أزوجها عبد الله بن الزبير؟ هل كان هذا يا أبا عبد الرحمن؟ - يعني المسور بن مخرمة. فقال: اللهم نعم. فقال مروان: إنما ألوم عبد الله. فأما حسين فوغر الصدر. فقال مسور: لا تحمل على القوم. فالذي صنعوا أوصل. وصلوا رحما ووضعوا كريمتهم حيث أحبوا}}؛ ابن سعد، الطبقات الکبری: الطبقة الخامسة من الصحابة، ج۱، ص۴۱۴-۴۱۵.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، ج۱، ص ۵۴۳.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |