بدون خلاصۀ ویرایش
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = آیات امامت امام علی | | موضوع مرتبط = آیات امامت امام علی | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = [[آیه میثاق در قرآن]] | | مداخل مرتبط = [[آیه میثاق در قرآن]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
[[روایات]] فراوانی در زمینه [[عالم ذر]] نقل شده است؛ برخی از این روایات در [[کتاب شریف کافی]] گزارش شده است. در [[صحاح]] [[اهل تسنن]] نیز، برخی از آنها آمده است. از آن جمله فرمایش [[امام صادق]] {{ع}} است که بعضی از [[قریش]] به [[رسول خدا]] {{صل}} عرض کردند: به چه چیزی بر [[انبیا]] [[سبقت]] گرفتید و تو در آخر آنان و به عنوان خاتم آنان [[مبعوث]] شدی؟ [[پیامبر]] فرمود: من اولین فردی بودم که به پروردگارم [[ایمان]] آوردم و اولین فردی بودم که جواب دادم وقتی که [[خدا]] [[میثاق]] گرفت و گفت: {{متن قرآن|أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ}}. پس من اولین [[پیامبری]] بودم که بلی گفتم و در [[اقرار به خدا]] بر همه آنان سبقت گرفتم<ref>الکافی، ج۱، ص۴۴۱.</ref>. این [[روایت]] با دیدگاه اول تناسب دارد. [[عبدالله سنان]] از [[امام]] [[جعفر صادق]] {{ع}} روایت کرده است که گفت: از آن [[حضرت]] درباره [[آیه]]: {{متن قرآن|فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا}} سؤال کردم که این [[فطرت]] چیست؟ فرمود: آن فطرت، [[اسلام]] است که خدا ایشان را بر آن آفرید در هنگامی که از ایشان [[پیمان]] بر [[توحید]] و [[یگانگی]] گرفت و فرمود: {{متن قرآن|أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ}} آنان گفتند: {{متن قرآن|بَلَى شَهِدْنَا}} و در آن پیمان، [[مؤمن]] و [[کافر]] داخل بودند<ref>الکافی، ج۲، ص۱۳.</ref>. این روایت بیشتر با دیدگاه دوم تناسب دارد. لکن تعداد روایاتی که بر نظر اول دلالت دارد بیشتر است. | [[روایات]] فراوانی در زمینه [[عالم ذر]] نقل شده است؛ برخی از این روایات در [[کتاب شریف کافی]] گزارش شده است. در [[صحاح]] [[اهل تسنن]] نیز، برخی از آنها آمده است. از آن جمله فرمایش [[امام صادق]] {{ع}} است که بعضی از [[قریش]] به [[رسول خدا]] {{صل}} عرض کردند: به چه چیزی بر [[انبیا]] [[سبقت]] گرفتید و تو در آخر آنان و به عنوان خاتم آنان [[مبعوث]] شدی؟ [[پیامبر]] فرمود: من اولین فردی بودم که به پروردگارم [[ایمان]] آوردم و اولین فردی بودم که جواب دادم وقتی که [[خدا]] [[میثاق]] گرفت و گفت: {{متن قرآن|أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ}}. پس من اولین [[پیامبری]] بودم که بلی گفتم و در [[اقرار به خدا]] بر همه آنان سبقت گرفتم<ref>الکافی، ج۱، ص۴۴۱.</ref>. این [[روایت]] با دیدگاه اول تناسب دارد. [[عبدالله سنان]] از [[امام]] [[جعفر صادق]] {{ع}} روایت کرده است که گفت: از آن [[حضرت]] درباره [[آیه]]: {{متن قرآن|فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا}} سؤال کردم که این [[فطرت]] چیست؟ فرمود: آن فطرت، [[اسلام]] است که خدا ایشان را بر آن آفرید در هنگامی که از ایشان [[پیمان]] بر [[توحید]] و [[یگانگی]] گرفت و فرمود: {{متن قرآن|أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ}} آنان گفتند: {{متن قرآن|بَلَى شَهِدْنَا}} و در آن پیمان، [[مؤمن]] و [[کافر]] داخل بودند<ref>الکافی، ج۲، ص۱۳.</ref>. این روایت بیشتر با دیدگاه دوم تناسب دارد. لکن تعداد روایاتی که بر نظر اول دلالت دارد بیشتر است. | ||
در [[تفسیر نمونه]] در مورد روایات چنین مینویسد: در [[تفسیر برهان]] ۳۷ روایت و در [[تفسیر نور الثقلین]] ۳۰ روایت در ذیل [[آیات]] فوق نقل شده که قسمتی از آن مشترک و قسمتی از آن متفاوت است و با توجه به تفاوت آنها شاید در مجموع از ۴۰ روایت نیز [[متجاوز]] باشند. به هرحال، اگر روایات را درست گروهبندی و تجزیه و تحلیل کنیم و اسناد و محتوای آنها را بررسی نماییم، خواهیم دید که نمیتوان روی آنها به عنوان یک [[روایت]] معتبر تا چه رسد به عنوان یک [[روایت متواتر]] تکیه کرد. بسیاری از این [[روایات]] از [[زراره]] و تعدادی از [[صالح بن سهل]] و تعدادی از [[ابوبصیر]] و تعدادی از [[جابر]] و تعدادی از [[عبدالله سنان]] میباشد. روشن است که هر گاه شخص واحد روایات متعددی به یک مضمون نقل کند همه در [[حکم]] یک روایت محسوب میشود. با توجه به این موضوع تعداد روایات فوق از آن عدد کثیری که در ابتدا به نظر میرسد تنزل مینماید و از ۱۰ الی ۲۰ روایت [[تجاوز]] نمیکند. از نظر مضمون و دلالت نیز، مفاهیم آنها کاملاً با هم مختلف است. بعضی موافق [[تفسیر]] اول و برخی موافق تفسیر دوم است و تعدادی نیز، با هیچ کدام سازگار نیست، مثلاً روایاتی را که زراره نقل کرده است و ذیل شماره ۳ و ۴ و ۸ و ۱۱ و ۲۸ و ۲۹ در [[تفسیر برهان]] ذیل [[آیات]] مورد بحث نقل شده موافق تفسیر اول است و آنچه در روایات [[عبدالله بن سنان]] که ذیل شماره ۷ و ۱۲ در همان تفسیر برهان ذکر شده اشاره به تفسیر دوم میکند. برخی از این روایات مبهم و پارهای از آنها تعبیراتی دارد که جز به صورت کنایه و به اصطلاح در شکل سمبلیک مفهوم نیست مانند روایت ۱۸ و ۲۳ که از [[ابوسعید خدری]] و [[عبدالله کلبی]] در همان تفسیر نقل شده است. در پارهای از روایات مزبور تنها اشاره به [[ارواح]] [[بنی آدم]] شده (مانند روایت [[مفضل]] که تحت شماره ۲۰ ذکر شده است). به علاوه روایات فوق بعضی دارای [[سند]] معتبر و بعضی فاقد سند میباشند. بنابرین و با توجه به [[متعارض]] بودن روایات فوق نمیتوانیم روی آنها به عنوان یک [[مدرک]] معتبر تکیه کنیم و یا لااقل همانگونه که بزرگان [[علماء]] در این قبیل موارد میگویند [[علم]] و [[فهم]] این روایات را باید به صاحبان آنها واگذاریم و از هر گونه [[قضاوت]] پیرامون آنها خودداری کنیم. در این صورت ما میمانیم و متن آیاتی که در [[قرآن]] آمده است و همانگونه که گفتیم [[تفسیر]] دوم با [[آیات]] سازگارتر است<ref>تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۰.</ref>. با توجه به آنچه گذشت دیدگاه دوم با متن [[آیه]] سازگارتر و موافق با برخی از [[روایات]] است و بزرگان از [[مفسران]] با آن موافق هستند | در [[تفسیر نمونه]] در مورد روایات چنین مینویسد: در [[تفسیر برهان]] ۳۷ روایت و در [[تفسیر نور الثقلین]] ۳۰ روایت در ذیل [[آیات]] فوق نقل شده که قسمتی از آن مشترک و قسمتی از آن متفاوت است و با توجه به تفاوت آنها شاید در مجموع از ۴۰ روایت نیز [[متجاوز]] باشند. به هرحال، اگر روایات را درست گروهبندی و تجزیه و تحلیل کنیم و اسناد و محتوای آنها را بررسی نماییم، خواهیم دید که نمیتوان روی آنها به عنوان یک [[روایت]] معتبر تا چه رسد به عنوان یک [[روایت متواتر]] تکیه کرد. بسیاری از این [[روایات]] از [[زراره]] و تعدادی از [[صالح بن سهل]] و تعدادی از [[ابوبصیر]] و تعدادی از [[جابر]] و تعدادی از [[عبدالله سنان]] میباشد. روشن است که هر گاه شخص واحد روایات متعددی به یک مضمون نقل کند همه در [[حکم]] یک روایت محسوب میشود. با توجه به این موضوع تعداد روایات فوق از آن عدد کثیری که در ابتدا به نظر میرسد تنزل مینماید و از ۱۰ الی ۲۰ روایت [[تجاوز]] نمیکند. از نظر مضمون و دلالت نیز، مفاهیم آنها کاملاً با هم مختلف است. بعضی موافق [[تفسیر]] اول و برخی موافق تفسیر دوم است و تعدادی نیز، با هیچ کدام سازگار نیست، مثلاً روایاتی را که زراره نقل کرده است و ذیل شماره ۳ و ۴ و ۸ و ۱۱ و ۲۸ و ۲۹ در [[تفسیر برهان]] ذیل [[آیات]] مورد بحث نقل شده موافق تفسیر اول است و آنچه در روایات [[عبدالله بن سنان]] که ذیل شماره ۷ و ۱۲ در همان تفسیر برهان ذکر شده اشاره به تفسیر دوم میکند. برخی از این روایات مبهم و پارهای از آنها تعبیراتی دارد که جز به صورت کنایه و به اصطلاح در شکل سمبلیک مفهوم نیست مانند روایت ۱۸ و ۲۳ که از [[ابوسعید خدری]] و [[عبدالله کلبی]] در همان تفسیر نقل شده است. در پارهای از روایات مزبور تنها اشاره به [[ارواح]] [[بنی آدم]] شده (مانند روایت [[مفضل]] که تحت شماره ۲۰ ذکر شده است). به علاوه روایات فوق بعضی دارای [[سند]] معتبر و بعضی فاقد سند میباشند. بنابرین و با توجه به [[متعارض]] بودن روایات فوق نمیتوانیم روی آنها به عنوان یک [[مدرک]] معتبر تکیه کنیم و یا لااقل همانگونه که بزرگان [[علماء]] در این قبیل موارد میگویند [[علم]] و [[فهم]] این روایات را باید به صاحبان آنها واگذاریم و از هر گونه [[قضاوت]] پیرامون آنها خودداری کنیم. در این صورت ما میمانیم و متن آیاتی که در [[قرآن]] آمده است و همانگونه که گفتیم [[تفسیر]] دوم با [[آیات]] سازگارتر است<ref>تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۰.</ref>. با توجه به آنچه گذشت دیدگاه دوم با متن [[آیه]] سازگارتر و موافق با برخی از [[روایات]] است و بزرگان از [[مفسران]] با آن موافق هستند<ref>[[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه میثاق (مقاله)|مقاله «آیه میثاق»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۴۳: | خط ۴۰: | ||
{{فضائل اهل بیت}} | {{فضائل اهل بیت}} | ||
[[رده:آیات نامدار]] | [[رده:آیات نامدار]] |