اثبات وجود خدا: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۶: خط ۴۶:
# [[برهان وجودی]]: این برهان برای اثبات وجود خدا از تحلیل مفهومی کمک می‌‌گیرد و با دقت در مفاهیمی مثل [[واجب]] الوجود، کامل مطلق، بی‌نهایت و ... می‌‌خواهد نشان دهد که اگر واجب الوجود بالذات در هستی نباشد تناقض لازم می‌‌آید و صرف [[تصور]] چنین مفهومی مستلزم اعتراف به وجود اوست<ref>اثبات وجود خدا، ص۵۲، نقد برهان ناپذیری خدا، ص۱۷۲.</ref>.
# [[برهان وجودی]]: این برهان برای اثبات وجود خدا از تحلیل مفهومی کمک می‌‌گیرد و با دقت در مفاهیمی مثل [[واجب]] الوجود، کامل مطلق، بی‌نهایت و ... می‌‌خواهد نشان دهد که اگر واجب الوجود بالذات در هستی نباشد تناقض لازم می‌‌آید و صرف [[تصور]] چنین مفهومی مستلزم اعتراف به وجود اوست<ref>اثبات وجود خدا، ص۵۲، نقد برهان ناپذیری خدا، ص۱۷۲.</ref>.
# [[برهان معجزه]]: برخی از [[متکلمان]] [[غربی]] [[مسیحی]]، [[معجزات]]، [[امدادهای غیبی]] و یا رخدادهای غیر عادی را که در اثر [[دعا]] و نظیر آن حاصل می‌‌شود، به صورت مقدمه برای [[اثبات]] [[واجب]] به کار گرفته‌اند به این بیان که نظیر حوادث یاد شده وجود دارد و این گونه از حوادث مبدأ و علت مادی و طبیعی ندارند پس ناگزیر علت و مبدئی غیر مادی که سبب پیدایش آنها باشد، وجود دارد<ref>فلسفه دین، جان هیک، ص۷۳.</ref>. این [[برهان]] اگر به براهینی مثل [[برهان امکان]] و [[وجوب]] بازگشت ننماید هرگز صلاحیت اثبات واجب را نداشته و اشکالات فراوانی بر آن وارد می‌‌شود. [[حکمای اسلامی]] از [[معجزه]] تنها برای [[اثبات نبوت]] استفاده کرده‌اند که بعد از پذیرش وجود [[خدا]]ست<ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۴۷ـ ۲۴۸، فلسفه دین، جان هاسپرز، ص۸۳.</ref>.
# [[برهان معجزه]]: برخی از [[متکلمان]] [[غربی]] [[مسیحی]]، [[معجزات]]، [[امدادهای غیبی]] و یا رخدادهای غیر عادی را که در اثر [[دعا]] و نظیر آن حاصل می‌‌شود، به صورت مقدمه برای [[اثبات]] [[واجب]] به کار گرفته‌اند به این بیان که نظیر حوادث یاد شده وجود دارد و این گونه از حوادث مبدأ و علت مادی و طبیعی ندارند پس ناگزیر علت و مبدئی غیر مادی که سبب پیدایش آنها باشد، وجود دارد<ref>فلسفه دین، جان هیک، ص۷۳.</ref>. این [[برهان]] اگر به براهینی مثل [[برهان امکان]] و [[وجوب]] بازگشت ننماید هرگز صلاحیت اثبات واجب را نداشته و اشکالات فراوانی بر آن وارد می‌‌شود. [[حکمای اسلامی]] از [[معجزه]] تنها برای [[اثبات نبوت]] استفاده کرده‌اند که بعد از پذیرش وجود [[خدا]]ست<ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۴۷ـ ۲۴۸، فلسفه دین، جان هاسپرز، ص۸۳.</ref>.
# [[براهین]] [[اخلاقی]]: برهان اخلاقی تحریر و تقریرهای مختلفی دارد. در برخی از آنها از [[ثبات]] و اطلاق [[اوامر]] اخلاقی بر وجود آمر و [[مربّی]] ثابت و مطلق که همان [[خداوند]] است، استدلال شده است و در بعضی دیگر از [[احساس]] [[اقتدار]] اخلاقی در شرایطی که [[اراده]] جزئی [[انسان]] برخلاف آن عمل می‌‌کند، بر وجود منشأ غیر [[انسانی]] که از اراده‌ای فراتر از [[اراده انسان]] برخوردار است، استدلال شده است و در برخی از استلزام بین [[قانون]] و قانون گذار برای اثبات مبدأ قانون گذار کمک گرفته شده، و یا آنکه از وجود [[قوانین]] مشترک اخلاقی در فرهنگ‌های مختلف بشری، فرض خداوندی که عهده دار [[نگارش]] این قوانین بر [[قلوب]] [[آدمیان]] باشد، [[تأیید]] شده است<ref>براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، ص۱۳۸.</ref>. ادعای [[اثبات وجود خداوند]] از طریق [[برهان اخلاقی]] نیازمند به [[اقامه برهان]] نسبت به مقدمه نخست آن است که راهی برای [[اثبات]] آن نیست و تا وقتی که [[برهان]] بر آن اقامه نشده باشد تردید در آن به قوت خود باقی است<ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص ۲۷۲.</ref>.
# [[براهین]] [[اخلاقی]]: [[برهان اخلاقی]] تحریر و تقریرهای مختلفی دارد. در برخی از آنها از [[ثبات]] و اطلاق [[اوامر]] اخلاقی بر وجود آمر و [[مربّی]] ثابت و مطلق که همان [[خداوند]] است، استدلال شده است و در بعضی دیگر از [[احساس]] [[اقتدار]] اخلاقی در شرایطی که [[اراده]] جزئی [[انسان]] برخلاف آن عمل می‌‌کند، بر وجود منشأ غیر [[انسانی]] که از اراده‌ای فراتر از [[اراده انسان]] برخوردار است، استدلال شده است و در برخی از استلزام بین [[قانون]] و قانون گذار برای اثبات مبدأ قانون گذار کمک گرفته شده، و یا آنکه از وجود [[قوانین]] مشترک اخلاقی در فرهنگ‌های مختلف بشری، فرض خداوندی که عهده دار [[نگارش]] این قوانین بر [[قلوب]] [[آدمیان]] باشد، [[تأیید]] شده است<ref>براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، ص۱۳۸.</ref>. ادعای [[اثبات وجود خداوند]] از طریق [[برهان اخلاقی]] نیازمند به [[اقامه برهان]] نسبت به مقدمه نخست آن است که راهی برای [[اثبات]] آن نیست و تا وقتی که [[برهان]] بر آن اقامه نشده باشد تردید در آن به قوت خود باقی است<ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص ۲۷۲.</ref>.
# [[برهان]] [[تجربه دینی]]: این برهان از جمله براهینی است که فاقد صورت [[فلسفی]] و برهانی است و مبتنی بر تجربه‌ها، دریافت‌ها و شهودهای افراد نسبت به واقعیتی است که از [[ارزش]] و قداستی عمیق برخوردار است. تقریرهای این برهان به لحاظ سنخ [[تجربه]] مورد استفاده در [[استدلال]]، ساختار [[استنتاج]] و نتیجه آن، متفاوت است. برهان [[واقعی]] بر وجود [[خداوند]] همانا احساس افراد [[انسان]] از حضور خدا و [[آگاهی]] از [[اراده]] او در [[تعارض]] با اراده خود آنان است و نیز [[احساس آرامش]] که به دنبال [[پذیرفتن]] [[امر الهی]] [[دست]] می‌‌دهد، تجربه‌های [[دیدار]] یا [[درک]] یا لقای خدای خود بنفسه معتبرند و متضمن هیچ سلسله‌ای از استنتاج‌های بی‌اعتبار، یا سبک سنگین کردن فرضیه‌ها نیستند. آنها [[بی‌اعتقادی]] را عقلاً مهمل می‌‌گردانند<ref>خدا در فلسفه، ص ۱۱۳ـ ۱۱۴.</ref>، [[شهود]] نسبت به یک [[واقعیت]] [[مقدس]] و [[ارزشمند]] وجود دارد و این شهود نمی‌تواند به مبادی طبیعی استناد پیدا کند، پس یک واقعیت [[فوق طبیعی]] که خداوند است وجود دارد<ref>فلسفه دین، جان هاسپرز، ص۶۷.</ref>. این برهان نیز [[مبتلا]] به اشکالاتی است؛ زیرا اوّلاً شهود دارای مراتب مختلفی است و تنها در برخی از مراحل، صاحب [[کشف]] در مرتبه شهود از [[یقین]] برخوردار است و ثانیاً: شهود [[عارف]] برای کسی که از آن [[محروم]] است [[معرفت یقینی]] به دنبال نمی‌آورد و ثالثاً: تنها موجود [[فوق طبیعی]] را [[اثبات]] می‌‌کند و رابعاً: کبرای [[قیاس]] (در تقریر اخیر) نیازمند [[برهان]] است، چه اینکه در برخی از تئوری‌های روان کاوانه، [[غرایز]] بشری یا [[وجدان]] [[اجتماعی]]، سبب پیدایش تجربیات [[دینی]] معرفی شده است<ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۶۰.</ref>.
# [[برهان]] [[تجربه دینی]]: این برهان از جمله براهینی است که فاقد صورت [[فلسفی]] و برهانی است و مبتنی بر تجربه‌ها، دریافت‌ها و شهودهای افراد نسبت به واقعیتی است که از [[ارزش]] و قداستی عمیق برخوردار است. تقریرهای این برهان به لحاظ سنخ [[تجربه]] مورد استفاده در [[استدلال]]، ساختار [[استنتاج]] و نتیجه آن، متفاوت است. برهان [[واقعی]] بر وجود [[خداوند]] همانا احساس افراد [[انسان]] از حضور خدا و [[آگاهی]] از [[اراده]] او در [[تعارض]] با اراده خود آنان است و نیز [[احساس آرامش]] که به دنبال [[پذیرفتن]] [[امر الهی]] [[دست]] می‌‌دهد، تجربه‌های [[دیدار]] یا [[درک]] یا لقای خدای خود بنفسه معتبرند و متضمن هیچ سلسله‌ای از استنتاج‌های بی‌اعتبار، یا سبک سنگین کردن فرضیه‌ها نیستند. آنها [[بی‌اعتقادی]] را عقلاً مهمل می‌‌گردانند<ref>خدا در فلسفه، ص ۱۱۳ـ ۱۱۴.</ref>، [[شهود]] نسبت به یک [[واقعیت]] [[مقدس]] و [[ارزشمند]] وجود دارد و این شهود نمی‌تواند به مبادی طبیعی استناد پیدا کند، پس یک واقعیت [[فوق طبیعی]] که خداوند است وجود دارد<ref>فلسفه دین، جان هاسپرز، ص۶۷.</ref>. این برهان نیز [[مبتلا]] به اشکالاتی است؛ زیرا اوّلاً شهود دارای مراتب مختلفی است و تنها در برخی از مراحل، صاحب [[کشف]] در مرتبه شهود از [[یقین]] برخوردار است و ثانیاً: شهود [[عارف]] برای کسی که از آن [[محروم]] است [[معرفت یقینی]] به دنبال نمی‌آورد و ثالثاً: تنها موجود [[فوق طبیعی]] را [[اثبات]] می‌‌کند و رابعاً: کبرای [[قیاس]] (در تقریر اخیر) نیازمند [[برهان]] است، چه اینکه در برخی از تئوری‌های روان کاوانه، [[غرایز]] بشری یا [[وجدان]] [[اجتماعی]]، سبب پیدایش تجربیات [[دینی]] معرفی شده است<ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۶۰.</ref>.
# [[برهان فطرت]]: این [[برهان]] بخشی از [[واقعیت]] [[انسان]] را که حقیقتی ذات اضافه و دارای دو طرف است مورد استفاده قرار می‌‌دهد و با توجه به تضایفی که بین دو طرف [[حقایق]] اضافی برقرار است از تحقق یکی از دو طرف به تحقق طرف دیگر [[استدلال]] می‌‌کند. دو امر متضایف، دو واقعیتی هستند که بین آنها [[ضرورت]] بالقیاس برقرار است و وجود هر یک از آنها اعم از اینکه بالقوه یا بالفعل باشد با وجود بالقوه یا بالفعل دیگری ملازم است، مانند پدری و فرزندی و [[محبّ]] بودن و [[محبوب]] بودن. [[حدّ وسط]] برهان فطرت، اوصاف اضافی مختلفی می‌‌تواند باشد ولی معمولاً از [[محبّت]] و یا [[امید]] استفاده شده است. [[دوستی]] و [[محبت]] با هستی و واقعیت انسان قرین است و همان گونه که [[دل]] و [[جان آدمی]] یک واقعیت خارجی است، آنچه که دل، در گرو او و [[جان]] [[تشنه]] آن است نیز یک واقعیت است. انسان هرگز اموری را که در مقطعی ظهور داشته و در مراتب دیگر افول دارند [[دوست]] نمی‌دارد بلکه [[دوستدار]] [[حقیقت]] مطلق و نامحدود است و اگر به دنبال کمال‌های محدود و مقیّد می‌‌رود به دلیل نشانه ای است که این امور به راست و یا [[دروغ]] نسبت به آن حقیقت نامحدود، دارند. حال که [[محبت]] که حقیقتی اضافی است وجود دارد، ناگزیر آن وجود مطلق و نامحدود (خدا) که طرف دیگر اضافه است نیز [[واقعیت]] دارد <ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۸۴ـ ۲۸۶.</ref>.<ref>[[رحیم لطیفی|لطیفی]] و [[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی]]، [[اثبات خدا (مقاله)|مقاله «اثبات خدا»]]، [[ دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص166-173.</ref>
# [[برهان فطرت]]: این [[برهان]] بخشی از [[واقعیت]] [[انسان]] را که حقیقتی ذات اضافه و دارای دو طرف است مورد استفاده قرار می‌‌دهد و با توجه به تضایفی که بین دو طرف [[حقایق]] اضافی برقرار است از تحقق یکی از دو طرف به تحقق طرف دیگر [[استدلال]] می‌‌کند. دو امر متضایف، دو واقعیتی هستند که بین آنها [[ضرورت]] بالقیاس برقرار است و وجود هر یک از آنها اعم از اینکه بالقوه یا بالفعل باشد با وجود بالقوه یا بالفعل دیگری ملازم است، مانند پدری و فرزندی و [[محبّ]] بودن و [[محبوب]] بودن. [[حدّ وسط]] برهان فطرت، اوصاف اضافی مختلفی می‌‌تواند باشد ولی معمولاً از [[محبّت]] و یا [[امید]] استفاده شده است. [[دوستی]] و [[محبت]] با هستی و واقعیت انسان قرین است و همان گونه که [[دل]] و [[جان آدمی]] یک واقعیت خارجی است، آنچه که دل، در گرو او و [[جان]] [[تشنه]] آن است نیز یک واقعیت است. انسان هرگز اموری را که در مقطعی ظهور داشته و در مراتب دیگر افول دارند [[دوست]] نمی‌دارد بلکه [[دوستدار]] [[حقیقت]] مطلق و نامحدود است و اگر به دنبال کمال‌های محدود و مقیّد می‌‌رود به دلیل نشانه ای است که این امور به راست و یا [[دروغ]] نسبت به آن حقیقت نامحدود، دارند. حال که [[محبت]] که حقیقتی اضافی است وجود دارد، ناگزیر آن وجود مطلق و نامحدود (خدا) که طرف دیگر اضافه است نیز [[واقعیت]] دارد <ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۸۴ـ ۲۸۶.</ref>.<ref>[[رحیم لطیفی|لطیفی]] و [[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی]]، [[اثبات خدا (مقاله)|مقاله «اثبات خدا»]]، [[ دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص166-173.</ref>
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش