جز
جایگزینی متن - 'صاحب نظران' به 'صاحبنظران'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پرسش وابسته}} +{{پرسش وابسته}})) |
جز (جایگزینی متن - 'صاحب نظران' به 'صاحبنظران') |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی | | موضوع اصلی = [[علم معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم]] | ||
| تصویر = 7626626252.jpg | |||
| تصویر | | نمایه وابسته = [[ویژگیهای علم معصوم (نمایه)|ویژگیهای علم معصوم]] | ||
| مدخل اصلی = [[علم معصوم]] | |||
| نمایه وابسته | | موضوعات وابسته = | ||
| مدخل اصلی | | پاسخدهندگان =[[سید محمد علی قاضی طباطبایی|قاضی طباطبایی]]؛ [[سید نورالدین شریعتمدار جزایری|شریعتمدار جزایری]]؛ [[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]؛ [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]]؛ [[محمد حسن وکیلی|وکیلی]]؛ [[احمد لقمانی|لقمانی]] [[احد ایمانی|ایمانی]]؛ [[جواد رنجبر|رنجبر]]؛ پژوهشگران [[وبگاه گفتگوی دینی]]؛ پژوهشگران [[وبگاه مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات]]؛ پژوهشگران [[آنتی شبهه]] | ||
| موضوعات وابسته | |||
| پاسخدهندگان | |||
}} | }} | ||
'''ویژگیهای [[علم معصوم]]{{ع}} چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[علم معصوم (پرسش)|علم معصوم]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[علم معصوم]]''' مراجعه شود. | '''ویژگیهای [[علم معصوم]] {{ع}} چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[علم معصوم (پرسش)|علم معصوم]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[علم معصوم]]''' مراجعه شود. | ||
== پاسخ نخست == | == پاسخ نخست == | ||
[[پرونده:110354687.jpg|بندانگشتی|100px| | [[پرونده:110354687.jpg|بندانگشتی|100px|راست|[[سید محمد علی قاضی طباطبایی|قاضی طباطبایی]]]] | ||
آیتالله [[سید محمد علی قاضی طباطبایی]] در مقاله ''«[[رسالهای در دلالت آیۀ تطهیر بر علم گستردۀ پیامبر و امام (مقاله)|رسالهای در دلالت آیۀ تطهیر بر علم گستردۀ پیامبر و امام]]»'' در اینباره گفته است: | آیتالله [[سید محمد علی قاضی طباطبایی]] در مقاله ''«[[رسالهای در دلالت آیۀ تطهیر بر علم گستردۀ پیامبر و امام (مقاله)|رسالهای در دلالت آیۀ تطهیر بر علم گستردۀ پیامبر و امام]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«مراد از [[امام]] در مورد بحث که میگوییم علمش از جهت کمّیّت و کیفیّت عمومیت دارد و به همه چیز عالم است و با کوچکترین توجه میداند، آن معنی نیست که در کتب کلام و اصطلاح متکلمین است که عبارت از شخصی است که ریاست عامّه الهیه بر دین و دنیا به نصّ [[رسول الله]]{{صل}} داشته باشد. و نیز مراد مطلق معصوم نیست که شامل ملائکه نیز باشد که خودشان اعتراف کردند: {{متن قرآن| لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا }} <ref> | «مراد از [[امام]] در مورد بحث که میگوییم علمش از جهت کمّیّت و کیفیّت عمومیت دارد و به همه چیز عالم است و با کوچکترین توجه میداند، آن معنی نیست که در کتب کلام و اصطلاح متکلمین است که عبارت از شخصی است که ریاست عامّه الهیه بر دین و دنیا به نصّ [[رسول الله]] {{صل}} داشته باشد. و نیز مراد مطلق معصوم نیست که شامل ملائکه نیز باشد که خودشان اعتراف کردند: {{متن قرآن| لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا }} <ref> ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم؛ سوره بقره، آیه: ۳۲.</ref> بلکه مراد از [[امام]] در این مقام، مطلقِ آن کسی است که ریاست الهیه عامه داشته باشد خواه به توسط [[پیغمبر]] باشد مثل اوصیاء و [[ائمه]] یا بلا واسطه [[پیغمبر]] باشد مانند خود [[پیغمبر]]. پس مراد از [[امام]] در مورد بحث شامل [[پیغمبر]] نیز هست، چنان که در آیه شریفه: {{متن قرآن| إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }} <ref> من تو را پیشوای مردم میگمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} [[نبی]] بود و پس از مدتها به مقام [[امامت]] نائل شد و آن مقام [[ولایت]] کلّیه را دارا گشت. مقام [[امامت]] بالاتر از مقام [[نبوت]] مطلقه است، چنانچه در محل خود تفصیلاً بیان شده است. | ||
مراد از [[علم امام]] {{ع}} علم باطنی فطری لدنی موهوبی از جانب خداوند عالم است با [[الهام]] و [[وحی]] مع الواسطه یا بلاواسطه و یا با هر اسبابی که اختصاص به انبیاء و اوصیاء آنها دارد. و مراد علم ظاهری کسبی آنها که حاصل از امارات و حواس ظاهریه و اکتسابیه است نیست، زیرا بدیهی است که علم ظاهری که برای [[امام]] حاصل میشود مانند علم ظاهری حاصل برای دیگران است که تابع اسباب و حواس ظاهری است در کمیّت و کیفیّت، و در اینباره خلافی در میان علماء وجود ندارد. و اصل عدم [[علم امام]] {{ع}} که از قلم جمعی از بزرگان در فقه و در اصول فقه و یا در مقامهای دیگر، که تعبیر کردهاند: "[[امام]] نمیدانست"، و یا "بر ظن وی غلبه کرد" و نظایر آن عبارات، جاری و صادر گشته، نظر به این علم ظاهری است که [[امام]] مکلف است به آن عمل نماید؛ و به این مطلب در اضافات بر کتاب انیس الموحدین نراقی اشارت رفته است و مورد کلام جمعی از بزرگان هم راجع به این علم ظاهری است<ref>و آنچه از [[سید علمالهدی]] و [[شیخ طوسی]] درباره [[امیر المؤمنین]] {{ع}} و [[سید الشهدا]] {{ع}} نقل شده و در تنزیه الانبیاء و تلخیص الشافی فرمودهاند، تماماً راجع به علم ظاهری [[امام]] است و اگر راجع به آن نباشد، خلط بین علم ظاهری [[امام]] و علم باطنی اوست که کاملاً در زمانهای آن اکابر تحقیق نشده بوده است.</ref>. | |||
مراد از عموم [[علم امام]]{{ع}} و کیفیت حضوری بودن آن این نیست که [[علم امام]]{{ع}} احاطه بر تمامی معلومات دارد به نحو علّیت و معلولیّت، زیرا واضح است که علم به این معنی از خصایص ذات واجب الوجود است که احدی از ممکنات قطعاً در آن با او شرکت ندارند. بلکه مراد از علم حضوری [[امام]]{{ع}} انکشاف معلومات است نزد او فعلاً، در مقابل انکشاف شأنی بر او با قوه و اراده، که از آن تعبیر آوردهاند: {{عربی|" لَو شاءَ اَن یَعلَمَ لَعَلِمَ "}} در صورتی که میخواهد و میداند<ref>یعنی خواسته است و دانسته است و به فعلیت رسیده و شانی نیست – استادی.</ref>. و احتیاج ندارد که هر وقت خواست بداند، چنانچه با اندک تأمل روشن است»<ref>[ | مراد از عموم [[علم امام]] {{ع}} و کیفیت حضوری بودن آن این نیست که [[علم امام]] {{ع}} احاطه بر تمامی معلومات دارد به نحو علّیت و معلولیّت، زیرا واضح است که علم به این معنی از خصایص ذات واجب الوجود است که احدی از ممکنات قطعاً در آن با او شرکت ندارند. بلکه مراد از علم حضوری [[امام]] {{ع}} انکشاف معلومات است نزد او فعلاً، در مقابل انکشاف شأنی بر او با قوه و اراده، که از آن تعبیر آوردهاند: {{عربی|" لَو شاءَ اَن یَعلَمَ لَعَلِمَ "}} در صورتی که میخواهد و میداند<ref>یعنی خواسته است و دانسته است و به فعلیت رسیده و شانی نیست – استادی.</ref>. و احتیاج ندارد که هر وقت خواست بداند، چنانچه با اندک تأمل روشن است»<ref>[[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام؛ ص:۴۸۲.]]</ref>. | ||
== پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | == پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | ||
خط ۳۱: | خط ۲۶: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]''' و آیتالله '''[[شهابالدین اشراقی|اشراقی]]''' در کتاب ''«[[پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = آیتالله '''[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]''' و آیتالله '''[[شهابالدین اشراقی|اشراقی]]''' در کتاب ''«[[پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
«دانش [[اهل بیت]]{{عم}}، [[علم الهی]] و [[علم لدنی|لدنی]] است؛ [[رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|دانشی است که در اثر اتصال به عالم غیب و همنشینی با فرشتگان]] الهی به دست آوردهاند. [[رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|دانشی است وراثتی، که از پیامبر به ارث بردهاند]]. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: خدای ـ تبارک و تعالی ـ را دو گونه علم است: یک، آن علمی که فرشتگانِ مقرب و پیامبران و رسولان را از آن آگاه ساخته است، این علم را ما نیز میدانیم. دو، آن علمی که ویژه ذات مقدس اوست و کسی جز او، آن را نمیداند "علم مستأثر". لکن چون خدا اراده کند که چیزی از همین علم را نیز آشکار گرداند به ما بیاموزد. و امامان پیشین را نیز از آن آگاه کرده بود<ref>{{عربی|«إنَّ لِلَّهِ ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ـ عِلْمَينِ: عِلْماً أظْهَرَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ وَأنْبِيَاءَهُ وَرُسُلَهُ، فَمَا أظْهَرَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ وَرُسُلَهُ وَأنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ; وَعِلْماً اسْتَأثَرَ بِهِ، فَاِذَا بَدَا للهِ فِي شَيء مِنْهُ، أعْلَمْنَا ذَلِكَ وَعَرَضَ عَلَى الأئِمَّةِ الَّذِينَ كَانوُا مِنْ قَبْلِنَا»}}، اصول کافی، ج۱، ص۲۵۵.</ref>»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۹۳.]</ref>. | «دانش [[اهل بیت]] {{عم}}، [[علم الهی]] و [[علم لدنی|لدنی]] است؛ [[رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|دانشی است که در اثر اتصال به عالم غیب و همنشینی با فرشتگان]] الهی به دست آوردهاند. [[رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|دانشی است وراثتی، که از پیامبر به ارث بردهاند]]. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: خدای ـ تبارک و تعالی ـ را دو گونه علم است: یک، آن علمی که فرشتگانِ مقرب و پیامبران و رسولان را از آن آگاه ساخته است، این علم را ما نیز میدانیم. دو، آن علمی که ویژه ذات مقدس اوست و کسی جز او، آن را نمیداند "علم مستأثر". لکن چون خدا اراده کند که چیزی از همین علم را نیز آشکار گرداند به ما بیاموزد. و امامان پیشین را نیز از آن آگاه کرده بود<ref>{{عربی|«إنَّ لِلَّهِ ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ـ عِلْمَينِ: عِلْماً أظْهَرَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ وَأنْبِيَاءَهُ وَرُسُلَهُ، فَمَا أظْهَرَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ وَرُسُلَهُ وَأنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ; وَعِلْماً اسْتَأثَرَ بِهِ، فَاِذَا بَدَا للهِ فِي شَيء مِنْهُ، أعْلَمْنَا ذَلِكَ وَعَرَضَ عَلَى الأئِمَّةِ الَّذِينَ كَانوُا مِنْ قَبْلِنَا»}}، اصول کافی، ج۱، ص۲۵۵.</ref>»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۹۳.]</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۹: | خط ۳۴: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]]''' در ''«[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=61782&lid=0&mid=3774 وبگاه رسمی خود]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]]''' در ''«[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=61782&lid=0&mid=3774 وبگاه رسمی خود]»'' در اینباره گفته است: | ||
«در روایاتی آمده است که [[پیامبر]]{{صل}} یا [[امامان]]{{عم}} از [[آیا علم به آنچه در رحم مادران است علم غیب شمرده میشود و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|بعضی از نوزادان]]، یا از [[آیا علم به زمان و کیفیت مرگ افراد علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|پایان عمر بعضی از افراد]] خبر دادند، مربوط به همان علم اجمالی است»<ref>[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=61782&lid=0&mid=3774 وبگاه پاسخدهنده.]</ref>. | «در روایاتی آمده است که [[پیامبر]] {{صل}} یا [[امامان]] {{عم}} از [[آیا علم به آنچه در رحم مادران است علم غیب شمرده میشود و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|بعضی از نوزادان]]، یا از [[آیا علم به زمان و کیفیت مرگ افراد علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|پایان عمر بعضی از افراد]] خبر دادند، مربوط به همان علم اجمالی است»<ref>[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=61782&lid=0&mid=3774 وبگاه پاسخدهنده.]</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۳. آیتالله شریعتمدار جزایری؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۳. آیتالله شریعتمدار جزایری؛ | ||
| تصویر = 76355353737.jpg | | تصویر = 76355353737.jpg | ||
| پاسخ = | | پاسخ = | ||
آیتالله '''[[سید نورالدین شریعتمدار جزایری]]''' در مقاله ''«[[امام حسین و علم به شهادت (مقاله)|امام حسین و علم به شهادت]]»'' در این باره گفته است: | آیتالله '''[[سید نورالدین شریعتمدار جزایری]]''' در مقاله ''«[[امام حسین و علم به شهادت (مقاله)|امام حسین و علم به شهادت]]»'' در این باره گفته است: | ||
«[[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} برای راهنمایی تمام افراد بشر با وجود اختلاف زبان، طبیعت، رنگ، گسترش زمین، پراکنده بودن مردم از یکدیگر و بسیاری از جهتهای مختلف که مردمرا از هم دور میکند، باید سخن تمامی آنان را بشنود و با آنان سخن بگوید، آن گاه تمامیافراد را در اجرای عدالت و احکام خدا برابر بداند و از حال آنان با خبر باشد؛ این گونه اطلاع و خبر داشتن از مردم را، انسان عادی نمیتواند و فقط انسانی این ویژگی را دارست که ازدانش گسترده خدادادی بهره میبرد. [[امام]] باید از دورترین جاهای زمین که مردم در آن زندگانی میکنند با خبر باشد تادرد و رنج آنان را دریابد و اگر نمایندهای را به آن جاها گسیل کرد، در هر زمان از او با خبرباشد تا مبادا او در مقام خود بر مردم ستم کند. اگر [[امام]] مانند دیگر افراد عادی در زمان قدیم، پس از گذشت ماهها و سالها از اخبار دور دست خبرگیری کند و یا با وسایل متعارف آن زمان با فاصلههای زمانی بسیار ازحال دیگران با خبر گردد، ستم زمین را فرا میگیرد و فساد بر جامعه استیلا مییابد وهدف و غرضی که در فرستادن [[پیامبر]]{{صل}} و انتخاب [[امام]]{{ع}} از راهنمایی و هدایت مردم است، بهدست نخواهد آمد و نیکبختی دنیا و آخرت مردم بر رغم وجود [[امام]] تأمین نخواهد شد. | «[[پیامبر]] {{صل}} و [[امام]]{{ع}} برای راهنمایی تمام افراد بشر با وجود اختلاف زبان، طبیعت، رنگ، گسترش زمین، پراکنده بودن مردم از یکدیگر و بسیاری از جهتهای مختلف که مردمرا از هم دور میکند، باید سخن تمامی آنان را بشنود و با آنان سخن بگوید، آن گاه تمامیافراد را در اجرای عدالت و احکام خدا برابر بداند و از حال آنان با خبر باشد؛ این گونه اطلاع و خبر داشتن از مردم را، انسان عادی نمیتواند و فقط انسانی این ویژگی را دارست که ازدانش گسترده خدادادی بهره میبرد. [[امام]] باید از دورترین جاهای زمین که مردم در آن زندگانی میکنند با خبر باشد تادرد و رنج آنان را دریابد و اگر نمایندهای را به آن جاها گسیل کرد، در هر زمان از او با خبرباشد تا مبادا او در مقام خود بر مردم ستم کند. اگر [[امام]] مانند دیگر افراد عادی در زمان قدیم، پس از گذشت ماهها و سالها از اخبار دور دست خبرگیری کند و یا با وسایل متعارف آن زمان با فاصلههای زمانی بسیار ازحال دیگران با خبر گردد، ستم زمین را فرا میگیرد و فساد بر جامعه استیلا مییابد وهدف و غرضی که در فرستادن [[پیامبر]] {{صل}} و انتخاب [[امام]]{{ع}} از راهنمایی و هدایت مردم است، بهدست نخواهد آمد و نیکبختی دنیا و آخرت مردم بر رغم وجود [[امام]] تأمین نخواهد شد. | ||
'''[[پیامبر]] {{صل}} و [[امام]]{{ع}}، خلیفه و جانشین خدا در زمین هستند:''' زمانی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشین قرار میدهم. و جانشین او [[حضرت آدم]]{{ع}} بود که [[پیامبر]] خداست و تمام پیامبران جانشینان خدایند. جانشینی [[پیامبر]] واسطه بودن اوست میان مردم و خدا و فیض رسانی از طرف خدااوست. چون پس از آفرینش جهان، خداوند خواست جهانیان او را بشناسند تا با او ارتباط برقرار کنند و با چشم دیدن او ممکن نبود و نمیشد که ذات خود را آشکار کند تا او راببینند، افرادی از بشر را برگزید و آنان را مظهر صفات خویش قرار داد تا صفات او رابنمایانند و نقش واسطه را ایفا کنند. یکی از صفات خدا علم او به هر چیز و در هر حال است، و چون [[پیامبر]] مظهر صفات خداست باید در دانش و آگاهی وسیع نیز مظهر خدا باشد. بر مظهر نبودن پیامبر در علم دلیلی وجود ندارد، بلکه همان دلیل بر خلافت و جانشینی که مظهر بودن [[پیامبر]] درتمام صفات است، علم خدایی را نیز برای او ثابت میکند. روشن است که مقصود از مظهر صفات بودن، همانندی [[پیامبر]] {{صل}} و خدا در تمام صفات از جهت چگونگی و مقدار نیست؛ زیرا این باور شرک است، بلکه مقصود این است که خداوند بهره سرشاری از علم و دانش خود را به پیامبران داده، که دیگر مردم از آن بیبهره هستند و علمی را که خداوند به پیامبران داده، افراد عادی بشر به آن دسترس ندارند. پس از ثبوت این دانش خدایی برای پیامبران، همین علم برای [[امام]] نیز ثابت میشود؛ زیرا [[امامت]]، خلافت [[نبوت]] و [[امام]] جانشین [[پیامبر]] است و تمام ویژگیهای رهبری [[پیامبر]] را [[امام]] نیز دارد به جز صفات ویژه [[پیامبر]]، مانند؛ [[وحی]]»<ref>[http://www.pasokhgoo.ir/node/2300 مقاله امام حسین و علم شهادت]؛ ص: ۸.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۵۷: | خط ۵۲: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[محمد محمدی ریشهری]]''' در کتاب ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[محمد محمدی ریشهری]]''' در کتاب ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در این باره گفته است: | ||
«مهم ترین ویژگیهای دانش [[اهل بیت]]{{عم}} که ویژه آنان است و دیگران، از آن محروماند، عبارت است از: | «مهم ترین ویژگیهای دانش [[اهل بیت]] {{عم}} که ویژه آنان است و دیگران، از آن محروماند، عبارت است از: | ||
۱. خزانهدار دانش خداوند: [[امامان]]{{ع}}، نگهبان دانش خداوند هستند و آن را به سان گنجی پر بها، پاس میدارند. در حدیث قدسی، گزارش شده که خداوند، [[اهل بیت]]{{عم}} ما را برای پیامبرش چنین توصیف فرموده است: ایشان، پس از تو، خزانهدار دانش من هستند.<ref>{{عربی|"هم ځزانی علی علمی من بعدک"}}؛ کافی ج ۱، ص۱۹۳، ح۴.</ref> [[امام باقر]]{{ع}}، در حدیثی فرموده است: به خدا سوگند، ما خزانه داران خدا در آسمان و زمینش هستیم، نه بر زر و سیم، که خزانه داران دانش اوییم.<ref>{{عربی|"والله انا لا الله فی سمائه و أرضه ، لا علی ذهب ولا علی فضة إلا علی علمه"}}؛ کافی ج ۱، ص۱۹۳، ح۲.</ref> ماهیت دانش الهی نیز برای ما مجهول است و [[ائمه]]{{عم}}، در توضیح دانش خداوند، فرمودهاند: خداوند، دانشی خاص دارد و دانشی عام. دانش خاص او، همان دانشی است که فرشتگان مقرب و پیامبران فرستاده شده او هم بر آن، آگاهی ندارند؛ و دانش عام او، همان دانشی است که فرشتگان مقرب و پیامبران فرستاده شده او بر آن، آگاهی دارند و همانا آن، از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده است.<ref>التوحید ص۱۳۸ ح۱۴.</ref> دانش خاص خداوند، اشاره به علم ذات باری تعالی است که سرچشمه همه دانشهاست و کسی از آن، آگاهی ندارد. دانش عام خداوند نیز تنها از طریق خاصان الهی انتقال مییابد و از این رو، [[اهل بیت]]{{عم}} ما هم از طریق [[پیامبر]]{{صل}} به آن، آگاه شدهاند. | ۱. خزانهدار دانش خداوند: [[امامان]] {{ع}}، نگهبان دانش خداوند هستند و آن را به سان گنجی پر بها، پاس میدارند. در حدیث قدسی، گزارش شده که خداوند، [[اهل بیت]] {{عم}} ما را برای پیامبرش چنین توصیف فرموده است: ایشان، پس از تو، خزانهدار دانش من هستند.<ref>{{عربی|"هم ځزانی علی علمی من بعدک"}}؛ کافی ج ۱، ص۱۹۳، ح۴.</ref> [[امام باقر]] {{ع}}، در حدیثی فرموده است: به خدا سوگند، ما خزانه داران خدا در آسمان و زمینش هستیم، نه بر زر و سیم، که خزانه داران دانش اوییم.<ref>{{عربی|"والله انا لا الله فی سمائه و أرضه ، لا علی ذهب ولا علی فضة إلا علی علمه"}}؛ کافی ج ۱، ص۱۹۳، ح۲.</ref> ماهیت دانش الهی نیز برای ما مجهول است و [[ائمه]] {{عم}}، در توضیح دانش خداوند، فرمودهاند: خداوند، دانشی خاص دارد و دانشی عام. دانش خاص او، همان دانشی است که فرشتگان مقرب و پیامبران فرستاده شده او هم بر آن، آگاهی ندارند؛ و دانش عام او، همان دانشی است که فرشتگان مقرب و پیامبران فرستاده شده او بر آن، آگاهی دارند و همانا آن، از [[پیامبر|پیامبر خدا]] {{صل}} به ما رسیده است.<ref>التوحید ص۱۳۸ ح۱۴.</ref> دانش خاص خداوند، اشاره به علم ذات باری تعالی است که سرچشمه همه دانشهاست و کسی از آن، آگاهی ندارد. دانش عام خداوند نیز تنها از طریق خاصان الهی انتقال مییابد و از این رو، [[اهل بیت]] {{عم}} ما هم از طریق [[پیامبر]] {{صل}} به آن، آگاه شدهاند. | ||
۲. ظرف دانش خداوند: هر کسی نمیتواند دانش الهی را تحمل کند؛ بلکه دانش الهی به سبب گستردگی، نیازمند انسانهای باظرفیتی است که دانش الهی را میپذیرند و از هم، فرو نمیریزند. یکی از ویژگیهای دانش [[اهل بیت | ۲. ظرف دانش خداوند: هر کسی نمیتواند دانش الهی را تحمل کند؛ بلکه دانش الهی به سبب گستردگی، نیازمند انسانهای باظرفیتی است که دانش الهی را میپذیرند و از هم، فرو نمیریزند. یکی از ویژگیهای دانش [[اهل بیت]]ها {{عم}}، توانایی پذیرش دانش خداوند است. آنان، برگزیده خداوند و ظرف دانش او هستند. [[امام سجاد]] {{ع}}، در توصیف [[اهل بیت]] {{عم}} فرموده است: ما، درهای خدا هستیم و ما، راه راست اوییم و ما، ظرف دانش او هستیم.<ref>{{عربی|"نحن أبواب الله و نحن الصراط المستقیم و نحن عیبة علمه"}}؛ معانی الاخبار ص۳۵ ح۵.</ref> این از عنایات خداوند به [[اهل بیت]] {{ع}} است و چنین ظرفیتی را خداوند، تنها برای ایشان ، فراهم آورده است. | ||
٣. وارثان دانش پیامبران: سومین ویژگی دانش [[اهل بیت]]{{ع}}، میراثداری دانش پیامبران است. این ویژگی نیز در شرح قسمت دیگری از "زیارت جامعه: (و ورثة الأنبیاء)" ، بررسی خواهد شد. دانش تمام پیامبران پیشین، به [[پیامبر]]{{صل}} واگذار شد و [[پیامبر]]{{صل}}، آن را به [[اهل بیت]]{{عم}} خود سپرد. [[امام باقر]]{{ع}}، در روایتی از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} نقل کرده که فرمود: نخستین جانشینی که بر زمین بود، هبة الله، پسر آدم بود، و پیامبری رحلت نکرده، مگر آن که جانشینی داشته است و شمار همه پیامبران، یکصد و بیست هزار پیامبر بوده است که پنج تن از ایشان، یعنی : [[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]] و [[پیامبر|محمد]]{{صل}}، اولو العزم بودهاند و [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}}، هدیه خداوند به [[پیامبر|محمد]]{{صل}} است که دانش اوصیا و دانش کسانی را که پیش از او بودهاند، به ارث برده است؛ ولی [[پیامبر|محمد]]{{صل}}، دانش پیامبران و فرستاده شدگان پیشین را به ارث برده است.<ref>الکافی ، ج ۱، ص ۲۲۴، ح ۲.</ref> [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}}، مردم را از بیراهه و کژراهه، باز میداشت و به مردم میفرمود:{{عربی|"إن العلم الذی هبط به آدم وجمیع ما فضلت به النبیون إلی خاتم النبیین فی عترة محمد، فأین یتاه بکم؟ بل أین تذهبون؟"}}<ref>ارشاد ج۱ ص۲۳۲.</ref> دانشی که آدم و آن را فرود آورد و هر آنچه پیامبران تا خاتم الأنبیاء، بدان برتری داده شدهاند، در خاندان [[پیامبر|محمد]]{{صل}} است. پس به کدام کژراهه میروید؟ و به کدام سو روانید؟ | ٣. وارثان دانش پیامبران: سومین ویژگی دانش [[اهل بیت]] {{ع}}، میراثداری دانش پیامبران است. این ویژگی نیز در شرح قسمت دیگری از "زیارت جامعه: (و ورثة الأنبیاء)" ، بررسی خواهد شد. دانش تمام پیامبران پیشین، به [[پیامبر]] {{صل}} واگذار شد و [[پیامبر]] {{صل}}، آن را به [[اهل بیت]] {{عم}} خود سپرد. [[امام باقر]] {{ع}}، در روایتی از [[پیامبر|پیامبر خدا]] {{صل}} نقل کرده که فرمود: نخستین جانشینی که بر زمین بود، هبة الله، پسر آدم بود، و پیامبری رحلت نکرده، مگر آن که جانشینی داشته است و شمار همه پیامبران، یکصد و بیست هزار پیامبر بوده است که پنج تن از ایشان، یعنی : [[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]] و [[پیامبر|محمد]] {{صل}}، اولو العزم بودهاند و [[امام علی|علی بن ابی طالب]] {{ع}}، هدیه خداوند به [[پیامبر|محمد]] {{صل}} است که دانش اوصیا و دانش کسانی را که پیش از او بودهاند، به ارث برده است؛ ولی [[پیامبر|محمد]] {{صل}}، دانش پیامبران و فرستاده شدگان پیشین را به ارث برده است.<ref>الکافی ، ج ۱، ص ۲۲۴، ح ۲.</ref> [[امام علی|امیر مؤمنان]] {{ع}}، مردم را از بیراهه و کژراهه، باز میداشت و به مردم میفرمود:{{عربی|"إن العلم الذی هبط به آدم وجمیع ما فضلت به النبیون إلی خاتم النبیین فی عترة محمد، فأین یتاه بکم؟ بل أین تذهبون؟"}}<ref>ارشاد ج۱ ص۲۳۲.</ref> دانشی که آدم و آن را فرود آورد و هر آنچه پیامبران تا خاتم الأنبیاء، بدان برتری داده شدهاند، در خاندان [[پیامبر|محمد]] {{صل}} است. پس به کدام کژراهه میروید؟ و به کدام سو روانید؟ | ||
۵. آگاه ترین مردم: [[اهل بیت]]{{ع}}، آگاه ترین مردم هستند؛ زیرا دانش الهی نزد آنان است و گنجوران دانش خداوندند و بر همه نادانستنیها، آگاهاند. [[جابر بن عبد الله انصاری]]، نیکویار [[پیامبر]]{{صل}} که عمری طولانی داشت و سلام [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} را به [[امام باقر]]{{ع}} ابلاغ کرد، نزد [[امام باقر]]{{ع}} میرفت و از محضر ایشان، دانش میاندوخت. یک بار [[امام]]{{ع}} که در آن زمان، بسیار جوان بود، درباره چیزی از او پرسید. [[جابر]] در پاسخ گفت: به خدا سوگند، من بر خلاف نهی [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} رفتار نمیکنم! او به من، چنین فرموده است: شما امامان هدایتگر از خاندانش پس از او هستید که در کودکی، خردمندترین مردم و در بزرگی، داناترین مردمید<ref>{{عربی|"إنکم الأئمه الهداة من أهل بیته من بعده، أحلم الناس صغار أو أعلم الناس کبارا"}}.</ref>»<ref>[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]] ، ص۷۶ الی ۸۲.</ref>. | ۴. همسانی سخن آنان با حدیث [[پیامبر]] {{صل}}: در باور پیروان [[اهل بیت]] {{ع}}، حدیث [[اهل بیت]] {{ع}}، همان حدیث [[پیامبر]] {{صل}} است و در میان گفتار پیشوایان دینی، هیچ گونه تفاوتی دیده نمیشود. سخن خاندان رسالت، تفصیل و تبیین احادیث [[پیامبر]] {{صل}} است و میراث ماندگار حدیثی شیعه، ۲۷۳ سال، همراه معصومان ما بوده است، در حالی که میراث حدیثی اهل سنت، تنها به ۲۳ سال عمر پربرکت [[پیامبر]] {{صل}} محدود میشود و برای پاسخگویی به مشکلات دینی، به سخن صحابیان و تابعیان غیر معصوم، پناه میبرند. [[امام صادق]] {{ع}}، در سخن زیبایی، یکسانی سخن [[ائمه]] {{عم}} با حدیث [[پیامبر]] {{صل}} را چنین ترسیم فرموده است: سخن من، سخن پدرم ([[امام باقر]] {{ع}}) است و سخن پدرم، سخن جدم([[امام سجاد|امام زین العابدین]] {{ع}})است و سخن جدم، سخن [[امام حسین|حسین]] {{ع}} است و سخن [[امام حسین|حسین]] {{ع}}، سخن [[امام حسن|حسن]] {{ع}} است و سخن [[امام حسن|حسن]] {{ع}}، سخن [[امام علی|امیر مؤمنان]] {{ع}} است و سخن [[امام علی|امیر مؤمنان]] {{ع}}، سخن [[پیامبر|پیامبر خدا]] {{صل}} است و سخن [[پیامبر|پیامبر خدا]] {{صل}}، کلام خداوندی است.<ref>{{عربی|"حدیثی حدیث أبی، وحدیث أبی حدیث جدی، وحدیث جدی حدیث الحسین، و حدیث الحسین حدیث الحسن، وحدیث الحسن حدیث أمیر المؤمنین ، وحدیث أمیر المؤمنین حدیث رسول الله، و حدیث رسول الله قول الله"}}؛ کافی ج۱، ص۵۳، ح۱۴.</ref> آنچه سخن [[پیامبر]] {{صل}} و خاندان ایشان را همسان کرده، اتصال آن به منبع وحی است و از آن جا که سرچشمه همه احادیث [[اهل بیت]] {{عم}}، سخن خداوند است، در واقع، هیچ تعارضی در میان احادیث آنان، وجود ندارد. | ||
۵. آگاه ترین مردم: [[اهل بیت]] {{ع}}، آگاه ترین مردم هستند؛ زیرا دانش الهی نزد آنان است و گنجوران دانش خداوندند و بر همه نادانستنیها، آگاهاند. [[جابر بن عبد الله انصاری]]، نیکویار [[پیامبر]] {{صل}} که عمری طولانی داشت و سلام [[پیامبر|پیامبر خدا]] {{صل}} را به [[امام باقر]] {{ع}} ابلاغ کرد، نزد [[امام باقر]] {{ع}} میرفت و از محضر ایشان، دانش میاندوخت. یک بار [[امام]] {{ع}} که در آن زمان، بسیار جوان بود، درباره چیزی از او پرسید. [[جابر]] در پاسخ گفت: به خدا سوگند، من بر خلاف نهی [[پیامبر|پیامبر خدا]] {{صل}} رفتار نمیکنم! او به من، چنین فرموده است: شما امامان هدایتگر از خاندانش پس از او هستید که در کودکی، خردمندترین مردم و در بزرگی، داناترین مردمید<ref>{{عربی|"إنکم الأئمه الهداة من أهل بیته من بعده، أحلم الناس صغار أو أعلم الناس کبارا"}}.</ref>»<ref>[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]] ، ص۷۶ الی ۸۲.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۷۴: | خط ۷۰: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن وکیلی|وکیلی]]''' در سه مقاله ''«[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%84)#_bref10 علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)]»'' و مقاله ''«[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%28%D8%AA%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D8%AD%29 علم غیب امام (تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)]»'' و مقاله ''«[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%28%D8%AA%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84_%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE_%D8%A8%D9%87_%D8%B4%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%AA%29 علم غیب امام (تکمیل نظریه اعتدالی و پاسخ به شبهات)]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن وکیلی|وکیلی]]''' در سه مقاله ''«[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%84)#_bref10 علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)]»'' و مقاله ''«[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%28%D8%AA%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D8%AD%29 علم غیب امام (تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)]»'' و مقاله ''«[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%28%D8%AA%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84_%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE_%D8%A8%D9%87_%D8%B4%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%AA%29 علم غیب امام (تکمیل نظریه اعتدالی و پاسخ به شبهات)]»'' در این باره گفته است: | ||
*«همانطور که درباره باری تعالی میگوئیم که خداوند: | *«همانطور که درباره باری تعالی میگوئیم که خداوند: | ||
#علمی در مقام ذات دارد به اجمال و اندماج که عین ذات است. | # علمی در مقام ذات دارد به اجمال و اندماج که عین ذات است. | ||
#علمی دارد در مقام احدیت به اجمال و اندماج. | # علمی دارد در مقام احدیت به اجمال و اندماج. | ||
#علمی دارد در واحدیت به تفصیل. | # علمی دارد در واحدیت به تفصیل. | ||
#علمی دارد در عالم عقل به اعتبار حضور و انکشاف مراتب مادون در آن موطن. | # علمی دارد در عالم عقل به اعتبار حضور و انکشاف مراتب مادون در آن موطن. | ||
#علمی دارد در عالم مثال به اعتبار حضور و انکشاف مراتب مادون در آن دو موطن. | # علمی دارد در عالم مثال به اعتبار حضور و انکشاف مراتب مادون در آن دو موطن. | ||
#علمی دارد که عین علم هر موجود ذی علمی است در موطن خود آن موجود بنا بر توحید افعالی. | # علمی دارد که عین علم هر موجود ذی علمی است در موطن خود آن موجود بنا بر توحید افعالی. | ||
#علمی دارد حضوری فعلی که عین تحقق موجودات است. | # علمی دارد حضوری فعلی که عین تحقق موجودات است. | ||
و علم اول تا سوم قبل الخلق است و علم هفتم مع الخلق و بعدالخلق است و علم چهارم و پنجم و ششم دو حیثیتی است؛ و علم پنجم قابل تغییر بوده و ظرف بداء در علم الهی است و موارد اول تا چهارم همیشه ثابت است و مورد هفتم ثابت و لایتغیر است مگر به تغییر متعلق آن. | و علم اول تا سوم قبل الخلق است و علم هفتم مع الخلق و بعدالخلق است و علم چهارم و پنجم و ششم دو حیثیتی است؛ و علم پنجم قابل تغییر بوده و ظرف بداء در علم الهی است و موارد اول تا چهارم همیشه ثابت است و مورد هفتم ثابت و لایتغیر است مگر به تغییر متعلق آن. | ||
به همین شکل همه این اعتبارات درباره [[امام]]{{ع}} همه این اعتبارات - بجز اعتبار اول - از جهتی جاری است و [[امام]]{{ع}} در هر مرتبه علمی دارد؛ علاوه بر آنکه علمی هم دارد در نفس شریف خود مانند علوم حصولی همه انسانها در نشأت ظاهر. [[علم امام]]{{ع}} در این مرتبه اخیر علم حصولی عادی است و [[علم امام]]{{ع}} در مراتب اول تا ششم ناشی از احاطه تکوینی وی به عوالم است و به اعتبار احاطه به آن عالم حضوری و به اعتبار انکشاف مادون در مافوق حصولی است و علم وی در مرتبه هفتم علم حضوری است و معیت با همه حقائق خارجیه دارد. [[علم امام]]{{ع}} در عالم احدیت و واحدیت و عالم عقول از حیث تجرد ازلی و از حیث مخلوقیت در قوس صعود و نزول حادث است و در دیگر مراتب فقط حادث میباشد. پس اسناد هر یک از حصولی بودن یا حضوری بودن به [[علم امام]]{{ع}} سخن تمامی نیست و باید حکم مرحله را در آن مرحله مراعات نمود و با این بیان بسیاری از احادیث به راحتی فهمیده میشود».<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%84) وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت]</ref>. | به همین شکل همه این اعتبارات درباره [[امام]] {{ع}} همه این اعتبارات - بجز اعتبار اول - از جهتی جاری است و [[امام]] {{ع}} در هر مرتبه علمی دارد؛ علاوه بر آنکه علمی هم دارد در نفس شریف خود مانند علوم حصولی همه انسانها در نشأت ظاهر. [[علم امام]] {{ع}} در این مرتبه اخیر علم حصولی عادی است و [[علم امام]] {{ع}} در مراتب اول تا ششم ناشی از احاطه تکوینی وی به عوالم است و به اعتبار احاطه به آن عالم حضوری و به اعتبار انکشاف مادون در مافوق حصولی است و علم وی در مرتبه هفتم علم حضوری است و معیت با همه حقائق خارجیه دارد. [[علم امام]] {{ع}} در عالم احدیت و واحدیت و عالم عقول از حیث تجرد ازلی و از حیث مخلوقیت در قوس صعود و نزول حادث است و در دیگر مراتب فقط حادث میباشد. پس اسناد هر یک از حصولی بودن یا حضوری بودن به [[علم امام]] {{ع}} سخن تمامی نیست و باید حکم مرحله را در آن مرحله مراعات نمود و با این بیان بسیاری از احادیث به راحتی فهمیده میشود».<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%84) وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت]</ref>. | ||
*«همانطور که علم حسی به هر چیزی در عالم طبع، متوقف بر مواجهه با آن چیز در آن زمان و آن مکان است، علم به حقائق اشیاء نیز متوقف بر حضور نفس در عالمِ آن حقیقت میباشد. وقتی نفس میخواهد علم حسی پیدا کند باید به عالم حس به نوعی التفات کند، و وقتی میخواهد از عالم مثال چیزی دریافت کند باید به آن عالم توجّه نماید و اگر بخواهد از علوم کلیه الهیه بهره ببرد باید به آن عالم سفر نموده و از آنجا استفاده کند. | *«همانطور که علم حسی به هر چیزی در عالم طبع، متوقف بر مواجهه با آن چیز در آن زمان و آن مکان است، علم به حقائق اشیاء نیز متوقف بر حضور نفس در عالمِ آن حقیقت میباشد. وقتی نفس میخواهد علم حسی پیدا کند باید به عالم حس به نوعی التفات کند، و وقتی میخواهد از عالم مثال چیزی دریافت کند باید به آن عالم توجّه نماید و اگر بخواهد از علوم کلیه الهیه بهره ببرد باید به آن عالم سفر نموده و از آنجا استفاده کند. | ||
خط ۹۰: | خط ۸۶: | ||
بر همین اساس علم اولیاء خدا را نیز در یک تقسیم ساده و با نوعی مسامحه میتوان به چهار نوع تقسیم کرد: | بر همین اساس علم اولیاء خدا را نیز در یک تقسیم ساده و با نوعی مسامحه میتوان به چهار نوع تقسیم کرد: | ||
نوع اوّل: وقتی که نفس ولی خدا در فناء تام ذاتی یا فناء در اسماء و صفات کلیه الهیه به سر میبرد. در این حالت ولیّ خدا از علم به زمانها و مکانهای دیگر و عوالم دیگر و بلکه گاه از علم به زمان و مکان خود و موجودات عالم حس نیز خالی است؛ چون عالمِ کلیات، اشرف و اعلی از این است که در آن صور امور جزئیه اعم از صور عالم طبع یا مثال یا عقل ادراک شود. در اینجا به تعبیری باید گفت ولی خدا از [[علم غیب ]]خالی است؛ چون نوع مردم [[علم غیب]] را آگاهی از زمانها یا مکانهای جزئی دیگر در عالم حس و یا آگاهی از موجودات عوالم دیگر میدانند. | نوع اوّل: وقتی که نفس ولی خدا در فناء تام ذاتی یا فناء در اسماء و صفات کلیه الهیه به سر میبرد. در این حالت ولیّ خدا از علم به زمانها و مکانهای دیگر و عوالم دیگر و بلکه گاه از علم به زمان و مکان خود و موجودات عالم حس نیز خالی است؛ چون عالمِ کلیات، اشرف و اعلی از این است که در آن صور امور جزئیه اعم از صور عالم طبع یا مثال یا عقل ادراک شود. در اینجا به تعبیری باید گفت ولی خدا از [[علم غیب]]خالی است؛ چون نوع مردم [[علم غیب]] را آگاهی از زمانها یا مکانهای جزئی دیگر در عالم حس و یا آگاهی از موجودات عوالم دیگر میدانند. | ||
در تعبیری دقیقتر ولی خدا در این حال غرق در علوم غیبیه کلیه است که نوع مردم با آن هیچ اُنسی ندارند و اصلاً آن را از دائره علم غیب بیرون میپندارند. | در تعبیری دقیقتر ولی خدا در این حال غرق در علوم غیبیه کلیه است که نوع مردم با آن هیچ اُنسی ندارند و اصلاً آن را از دائره علم غیب بیرون میپندارند. | ||
خط ۹۶: | خط ۹۲: | ||
کسی که در چنین حالتی به سر میبرد برای اینکه به علوم غیبیه جزئیه همان [[علم غیب]] به اصطلاح عامیانه آن دست بیابد باید از جایگاه خود تنزل کرده و به سمت عالم کثرت حرکت کند. | کسی که در چنین حالتی به سر میبرد برای اینکه به علوم غیبیه جزئیه همان [[علم غیب]] به اصطلاح عامیانه آن دست بیابد باید از جایگاه خود تنزل کرده و به سمت عالم کثرت حرکت کند. | ||
در این حالات ولی خدا از عالم حس خود گاهی کلاً بیخبر است و اگر با او حرف بزنند متوجه نمیشود و ممکن است تیری از پای او بیرون بکشند و متوجه نشود یا در منزل آتشسوزی شود ولی [[امام]]{{ع}} که در نماز غرق در حالات ملکوتایند متوجه آتشسوزی و سر وصدای خانواده نگردند. | در این حالات ولی خدا از عالم حس خود گاهی کلاً بیخبر است و اگر با او حرف بزنند متوجه نمیشود و ممکن است تیری از پای او بیرون بکشند و متوجه نشود یا در منزل آتشسوزی شود ولی [[امام]] {{ع}} که در نماز غرق در حالات ملکوتایند متوجه آتشسوزی و سر وصدای خانواده نگردند. | ||
نوع دوّم: وقتی که نفس ولیّ خدا در عالم [[لوح محفوظ]] در مرتبه توجّه به امور جزئیه به سر میبرد. در این حالت همه حقائق جزئیه اعم از گذشته و آینده، امور مادی و مکانهای دیگرِ عالم ماده و خصوصیات عوالم دیگر برای ولی خدا منکشف است و به هر چه التفات کند آن چیز با تمام خصوصیّات و ظرائف گذشته و آینده آن برایش آشکار میشود، و این علم از خطا و تخلف مبراست. | نوع دوّم: وقتی که نفس ولیّ خدا در عالم [[لوح محفوظ]] در مرتبه توجّه به امور جزئیه به سر میبرد. در این حالت همه حقائق جزئیه اعم از گذشته و آینده، امور مادی و مکانهای دیگرِ عالم ماده و خصوصیات عوالم دیگر برای ولی خدا منکشف است و به هر چه التفات کند آن چیز با تمام خصوصیّات و ظرائف گذشته و آینده آن برایش آشکار میشود، و این علم از خطا و تخلف مبراست. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۵: | ||
خلاصه مطلب آنکه ما هیچ دلیل عقلی یا نقلی نداریم که در همین لحظه [[امام زمان]] {{ع}} توجه تفصیلی به حسب عالم پایین به ما داشته باشند. باطن امام که توجه تفصیلی به همه چیز دارد و هر کاری میکنیم همیشه در سایه لطف حضرت هستیم. اما اگر الآن حضرت در یک نقطهای از عالم مشغول امور عالم طبع و یا غرق در نماز و مناجات باشند، هیچ دلیلی نداریم که در همان حال حضرت توجه تفصیلی به همه شیعیان جهان داشته باشند. مقام توجه تفصیلی در عالم پایین یک مساله است، و توجه در باطن در موطن خودش مساله دیگری است».<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%28%D8%AA%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D8%AD%29 وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت]</ref> | خلاصه مطلب آنکه ما هیچ دلیل عقلی یا نقلی نداریم که در همین لحظه [[امام زمان]] {{ع}} توجه تفصیلی به حسب عالم پایین به ما داشته باشند. باطن امام که توجه تفصیلی به همه چیز دارد و هر کاری میکنیم همیشه در سایه لطف حضرت هستیم. اما اگر الآن حضرت در یک نقطهای از عالم مشغول امور عالم طبع و یا غرق در نماز و مناجات باشند، هیچ دلیلی نداریم که در همان حال حضرت توجه تفصیلی به همه شیعیان جهان داشته باشند. مقام توجه تفصیلی در عالم پایین یک مساله است، و توجه در باطن در موطن خودش مساله دیگری است».<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%28%D8%AA%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D8%AD%29 وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت]</ref> | ||
*«[[امام]]{{ع}} هم در هنگام التفات به حقیقتی در درون خود سفر نموده و آن را در درون خود مییابد و لذا هم [[علم حضوری]] است و هم مغفولعنه بوده و بعداً مورد التفات قرار میگیرد و هم مانند دیگر علوم حضوری که نفس از آن [[علم حصولی]] میسازد، از این امور نیز پس از التفات یک [[علم حصولی]] متولد میشود. | *«[[امام]] {{ع}} هم در هنگام التفات به حقیقتی در درون خود سفر نموده و آن را در درون خود مییابد و لذا هم [[علم حضوری]] است و هم مغفولعنه بوده و بعداً مورد التفات قرار میگیرد و هم مانند دیگر علوم حضوری که نفس از آن [[علم حصولی]] میسازد، از این امور نیز پس از التفات یک [[علم حصولی]] متولد میشود. | ||
با توجّه به اینکه میدانیم [[امام]]{{ع}} قبل از وصول به مقام بقاء و تصدّی امر [[امامت]] حتماً در عالم علم الهی وارد شده و همه حقائق تفصیلاً بر ایشان منکشف شده است و سپس نزول نمودهاند، میتوان گفت [[امام]]{{ع}} همه چیز را یک بار بالفعل دانستهاند و بعداً به علّت تنزّل از آن عالم دیگر بدان التفات ندارند و برای توجّه تفصیلی باید دوباره بدان عالم و آن حقیقت التفات نمایند. | با توجّه به اینکه میدانیم [[امام]] {{ع}} قبل از وصول به مقام بقاء و تصدّی امر [[امامت]] حتماً در عالم علم الهی وارد شده و همه حقائق تفصیلاً بر ایشان منکشف شده است و سپس نزول نمودهاند، میتوان گفت [[امام]] {{ع}} همه چیز را یک بار بالفعل دانستهاند و بعداً به علّت تنزّل از آن عالم دیگر بدان التفات ندارند و برای توجّه تفصیلی باید دوباره بدان عالم و آن حقیقت التفات نمایند. | ||
«یکی از سؤالات متعارف در باب [[علم امام]] این است که آیا [[علم امام]] متوقف بر اراده و خواست امام است یا بر صرف التفات و توجّه؟ روشن است که علم باطن امام همیشه به همه چیز فعلی است و متوقف بر هیچ شرطی نیست. علمی که در اینجا از آن صحبت میشود علم فعلی در عالم ظاهر است. بر اساس اصول گذشته میتوان به این سؤال اینچنین پاسخ داد: | «یکی از سؤالات متعارف در باب [[علم امام]] این است که آیا [[علم امام]] متوقف بر اراده و خواست امام است یا بر صرف التفات و توجّه؟ روشن است که علم باطن امام همیشه به همه چیز فعلی است و متوقف بر هیچ شرطی نیست. علمی که در اینجا از آن صحبت میشود علم فعلی در عالم ظاهر است. بر اساس اصول گذشته میتوان به این سؤال اینچنین پاسخ داد: | ||
الف ) مسلّماً انسان کامل هرگاه اراده کند که به حقیقتی احاطه یافته و آن را بداند فوراً به آن علم پیدا میکند و به تعبیری اراده به نوعی علت تامّه برای علم است. به این نکته در مجموعهای از روایات اشاره شده است؛ مرحوم صفار در بصائر در {{عربی|«باب فی الإمام بأنه إن شاء أن یعلم العلم علم»}}<ref>«روایات مربوط به اینکه اگر امام بخواهد نسبت به علم آگاهی یابد، خواهد دانست».</ref>. و ثقة الاسلام کلینی در کافی در {{عربی|«باب أنّ الْأئمّة علیهم السلام إذا شاءوا أن یَعلَموا عُلِّمُوا»}}<ref>«روایات مربوط به اینکه امامان معصوم{{عم}} اگر بخواهند بدانند، تعلیم داده میشوند».</ref> روایت میکنند: | الف) مسلّماً انسان کامل هرگاه اراده کند که به حقیقتی احاطه یافته و آن را بداند فوراً به آن علم پیدا میکند و به تعبیری اراده به نوعی علت تامّه برای علم است. به این نکته در مجموعهای از روایات اشاره شده است؛ مرحوم صفار در بصائر در {{عربی|«باب فی الإمام بأنه إن شاء أن یعلم العلم علم»}}<ref>«روایات مربوط به اینکه اگر امام بخواهد نسبت به علم آگاهی یابد، خواهد دانست».</ref>. و ثقة الاسلام کلینی در کافی در {{عربی|«باب أنّ الْأئمّة علیهم السلام إذا شاءوا أن یَعلَموا عُلِّمُوا»}}<ref>«روایات مربوط به اینکه امامان معصوم {{عم}} اگر بخواهند بدانند، تعلیم داده میشوند».</ref> روایت میکنند: | ||
#{{عربی|«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ، عُلِّم»}}<ref>«از امام صادق{{ع}} روایت شده است که فرمود: همانا اگر امام بخواهد بداند، تعلیم داده میشود»؛ کافی (ط - دار الحدیث)، ج۱، ص ۲۵۸ ، ح ۱.</ref>. | #{{عربی|«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ، عُلِّم»}}<ref>«از امام صادق {{ع}} روایت شده است که فرمود: همانا اگر امام بخواهد بداند، تعلیم داده میشود»؛ کافی (ط - دار الحدیث)، ج۱، ص ۲۵۸ ، ح ۱.</ref>. | ||
#وَ عَنْه{{ع}}:{{عربی|«إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ أُعْلِم»}}<ref>«و از ایشان{{ع}} روایت شده است که فرمودند: همانا امام اگر بخواهد بداند، آگاهی داده میشود»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۲۵۸ ، ح ۲.</ref>. | # وَ عَنْه{{ع}}:{{عربی|«إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ أُعْلِم»}}<ref>«و از ایشان {{ع}} روایت شده است که فرمودند: همانا امام اگر بخواهد بداند، آگاهی داده میشود»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۲۵۸ ، ح ۲.</ref>. | ||
#وَ عَنْه{{ع}}:{{عربی|«إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك»}}<ref>«و از ایشان{{ع}} روایت شده است که فرمودند: اگر امام بخواهد نسبت به چیزی آگاه گردد، خداوند متعال او را نسبت به آن چیز آگاه میسازد»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۲۵۸ ، ح ۳.</ref>. | # وَ عَنْه{{ع}}:{{عربی|«إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك»}}<ref>«و از ایشان {{ع}} روایت شده است که فرمودند: اگر امام بخواهد نسبت به چیزی آگاه گردد، خداوند متعال او را نسبت به آن چیز آگاه میسازد»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۲۵۸ ، ح ۳.</ref>. | ||
ب) مسلّماً گاهی علومی برای [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} بدون اراده حاصل میشود، بلکه خداوند به اراده خود قلب ولیش را به سوئی منعطف نموده و او را ملتفت به حقیقتی کرده و آن حقیقت برای او آشکار میشود. به دیگر تعبیر، صرف توجّه و التفات [[امام]]{{ع}} به یک حقیقت برای شهود و ادراک آن کافی است؛ گرچه این التفات به صورت غیرارادی حاصل شود. در بسیاری از موارد در خواب یا مکاشفه یا در شرائط عادی بر طبق اراده و حکمت الهی التفاتی برای قلب ولی خدا به موجودی حاصل میشود و در اثر این التفات آن حقیقت منکشف میشود. مثلاً این نوع تعابیر را میتوان از این قسم محسوب کرد: | ب) مسلّماً گاهی علومی برای [[پیامبران]] و [[امامان]] {{عم}} بدون اراده حاصل میشود، بلکه خداوند به اراده خود قلب ولیش را به سوئی منعطف نموده و او را ملتفت به حقیقتی کرده و آن حقیقت برای او آشکار میشود. به دیگر تعبیر، صرف توجّه و التفات [[امام]] {{ع}} به یک حقیقت برای شهود و ادراک آن کافی است؛ گرچه این التفات به صورت غیرارادی حاصل شود. در بسیاری از موارد در خواب یا مکاشفه یا در شرائط عادی بر طبق اراده و حکمت الهی التفاتی برای قلب ولی خدا به موجودی حاصل میشود و در اثر این التفات آن حقیقت منکشف میشود. مثلاً این نوع تعابیر را میتوان از این قسم محسوب کرد: | ||
#[[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند:{{عربی|«مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ. فَقَالَ: ادْعُ عَلَيْهِمْ. فَقُلْتُ: أَبْدَلَنِي اللَّهُ بِهِمْ خَيْراً لِي مِنْهُمْ، وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنِّي»}}<ref>«در حالی که نشسته بودم چشمانم به خواب رفتند، پس حضرت رسول اکرم{{صل}} را دیدم. پس عرض کردم: ای رسول خدا، چه مقدار از امت تو به من مشقت و دشمنی شدید رسید. ایشان فرمودند: آنان را نفرین کن. گفتم: خداوند متعال به جای آنان گروه بهتری را برایم نصیب گرداند، و به جای من فرد بدتری را برایشان قرار دهد»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۳۴، ص ۷۹.</ref>. | # [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند:{{عربی|«مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ. فَقَالَ: ادْعُ عَلَيْهِمْ. فَقُلْتُ: أَبْدَلَنِي اللَّهُ بِهِمْ خَيْراً لِي مِنْهُمْ، وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنِّي»}}<ref>«در حالی که نشسته بودم چشمانم به خواب رفتند، پس حضرت رسول اکرم {{صل}} را دیدم. پس عرض کردم: ای رسول خدا، چه مقدار از امت تو به من مشقت و دشمنی شدید رسید. ایشان فرمودند: آنان را نفرین کن. گفتم: خداوند متعال به جای آنان گروه بهتری را برایم نصیب گرداند، و به جای من فرد بدتری را برایشان قرار دهد»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۳۴، ص ۷۹.</ref>. | ||
#[[امام کاظم|حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}}:{{عربی| | # [[امام کاظم|حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}}:{{عربی|«بَيْنَمَا أَنَا جَالِسٌ فِي مُصَلَّايَ بَعْدَ فَرَاغِي مِنْ وِرْدِي وَ قَدْ تَنَوَّمَتْ عَيْنَايَ إِذْ سَنَحَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص فِي مَنَامِي فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ مُوسَى بْنَ الْمَهْدِيِّ وَ ذَكَرْتُ مَا جَرَى مِنْهُ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنَا مُشْفِقٌ مِنْ غَوَائِلِهِ فَقَالَ لِي لِتَطِبْ نَفْسُكَ يَا مُوسَى فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لِمُوسَى عَلَيْكَ سَبِيلًا»}}<ref>«در حالی که من در محل نماز خود پس از اتمام اذکار خود نشسته بودم، چشمانم به خواب رفتند، جدم رسول الله {{صل}} را در خواب دیدم. شکایت خود را از موسی پسر مهدی نزد ایشان بردم، و اتفاقاتی را که میان او و خانوادهاش رخ داده بودند را خدمت ایشان عرض نمودم، در حالی که من از فساد او در ترس بودم. پس حضرت (رسول) فرمودند دلت از او آرام باشد ای موسی، که خداوند متعال راه تسلطی از موسی بر تو قرار نداده است»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۴۸، ص ۱۵۲.</ref>. | ||
تذکر این مطلب لازم است که به جهت اتصال شدید عالم مثال با عالم طبع معمولاً ارتباط حسی با یک موجود در عالم طبع، برای نفوس لطیف و طاهر سبب میشود که خودبخود و بدون اراده التفات به عالم مثال آن نیز حاصل شده و صورت ملکوتی آن شیء و گاه گذشته و آینده آن نیز برای شخص منکشف شود. این نوع علم که در میان اهل دل فراوان حاصل میشود از نوع علومی است که بسیار شائع بوده و بدون اراده حاصل میشود مگر شخص قوی بوده و اراده عدم آن را بنماید ولی مشروط به برقراری نوعی ارتباط حسی است. همین حالت در توجّه کردن به امور غائب و تمرکز بر آنان برای اولیاء و خوبان به وجود میآید. | تذکر این مطلب لازم است که به جهت اتصال شدید عالم مثال با عالم طبع معمولاً ارتباط حسی با یک موجود در عالم طبع، برای نفوس لطیف و طاهر سبب میشود که خودبخود و بدون اراده التفات به عالم مثال آن نیز حاصل شده و صورت ملکوتی آن شیء و گاه گذشته و آینده آن نیز برای شخص منکشف شود. این نوع علم که در میان اهل دل فراوان حاصل میشود از نوع علومی است که بسیار شائع بوده و بدون اراده حاصل میشود مگر شخص قوی بوده و اراده عدم آن را بنماید ولی مشروط به برقراری نوعی ارتباط حسی است. همین حالت در توجّه کردن به امور غائب و تمرکز بر آنان برای اولیاء و خوبان به وجود میآید. | ||
ج ) همانطور که گذشت هر شیء در هر عالم و موطنی تحققی دارد، التفات به یک در یک موطن موجب علم به آن در همان موطن میشود نه در دیگر عوالم و مواطن. لذا اگر [[امام]]{{ع}} به ظاهر شخصی توجّه و التفات نمایند الزاماً در همان حین علم به باطن او نیز حاصل نمیشود، بلکه باید به مراتب تحقق وی در دیگر عوالم نیز التفات کنند تا به آن مراتب علم حاصل شود. مثلاً اگر فقط به مرتبه مثال وی التفات کنند به مقدار عالم محو و اثبات علم حاصل میشود و اگر به عمق وجود وی التفات نموده و عین ثابت او را نظر نمایند همان مرتبه که دیگر مراتب را نیز در بردارد آشکار میشود. نتیجه: حصول علم برای انسان کامل متوقف بر التفات و توجّه است که بدون اراده نیز حاصل میشود، ولی التفات به هر عالمی فقط علت تامه برای انکشاف همان مرتبه است و انکشاف دیگر مراتب متوقف بر التفات به خود آن مراتب است. پس در حقیقت شرط حصول علم التفات خاص به آن شیء در مرتبه خاصش است و اگر گاهی از اراده سخن به میان میآید به عنوان ملزوم التفات و راه اختیاری علم مطرح میشود»<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%28%D8%AA%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84_%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE_%D8%A8%D9%87_%D8%B4%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%AA%29 وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت]</ref> | ج) همانطور که گذشت هر شیء در هر عالم و موطنی تحققی دارد، التفات به یک در یک موطن موجب علم به آن در همان موطن میشود نه در دیگر عوالم و مواطن. لذا اگر [[امام]] {{ع}} به ظاهر شخصی توجّه و التفات نمایند الزاماً در همان حین علم به باطن او نیز حاصل نمیشود، بلکه باید به مراتب تحقق وی در دیگر عوالم نیز التفات کنند تا به آن مراتب علم حاصل شود. مثلاً اگر فقط به مرتبه مثال وی التفات کنند به مقدار عالم محو و اثبات علم حاصل میشود و اگر به عمق وجود وی التفات نموده و عین ثابت او را نظر نمایند همان مرتبه که دیگر مراتب را نیز در بردارد آشکار میشود. نتیجه: حصول علم برای انسان کامل متوقف بر التفات و توجّه است که بدون اراده نیز حاصل میشود، ولی التفات به هر عالمی فقط علت تامه برای انکشاف همان مرتبه است و انکشاف دیگر مراتب متوقف بر التفات به خود آن مراتب است. پس در حقیقت شرط حصول علم التفات خاص به آن شیء در مرتبه خاصش است و اگر گاهی از اراده سخن به میان میآید به عنوان ملزوم التفات و راه اختیاری علم مطرح میشود»<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%28%D8%AA%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84_%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE_%D8%A8%D9%87_%D8%B4%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%AA%29 وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت]</ref> | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۰: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[احمد لقمانی|لقمانی]]'''، در مقاله ''«[[شبههزدایی از قیام امام حسین (مقاله)|شبههزدایی از قیام امام حسین]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[احمد لقمانی|لقمانی]]'''، در مقاله ''«[[شبههزدایی از قیام امام حسین (مقاله)|شبههزدایی از قیام امام حسین]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«در این مسأله که ویژگیهای [[علم امام]]{{ع}} چیست، اختلاف نظر وجود دارد. (...) برخی از عالمان معتقدند: [[امام]]{{ع}} علاوه بر علم به احکام شریعت، به تمامی حوادث گذشته، حال و آینده علم دارد؛ مگر اموری که از اختصاصات علم الهی است؛ همانند زمان فرارسیدن قیامت یا اموری که در دایره بدائات قرار میگیرد. ناگفته پیداست که [[تفاوت علم غیب خدا و معصوم چیست؟ (پرسش)|تفاوت اصلی علم غیب پیامبر و امام با علم الهی]]، در آن است که علم خداوند، ذاتی است، ولی علم [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، ناشی از تعلیم و اعطای الهی است. در مقابل، گروه دیگری چنین باور دارند که: مقتضای ادله بیش از این نیست که امام باید به تمامی احکام دین و مسائل مورد نیاز مردم علم داشته باشد؛ ولی دلیلی بر آگاهی امام از تمامی حوادث گذشته و آینده نداریم»<ref>[http://www.ensani.ir/fa/content/93105/default.aspx شبههزدایی از قیام امام حسین، فصلنامه فرهنگ کوثر، شماره ۵۲، ص۶۶ و ۶۷].</ref>. | «در این مسأله که ویژگیهای [[علم امام]] {{ع}} چیست، اختلاف نظر وجود دارد. (...) برخی از عالمان معتقدند: [[امام]] {{ع}} علاوه بر علم به احکام شریعت، به تمامی حوادث گذشته، حال و آینده علم دارد؛ مگر اموری که از اختصاصات علم الهی است؛ همانند زمان فرارسیدن قیامت یا اموری که در دایره بدائات قرار میگیرد. ناگفته پیداست که [[تفاوت علم غیب خدا و معصوم چیست؟ (پرسش)|تفاوت اصلی علم غیب پیامبر و امام با علم الهی]]، در آن است که علم خداوند، ذاتی است، ولی علم [[پیامبر]] {{صل}} و [[امام]] {{ع}}، ناشی از تعلیم و اعطای الهی است. در مقابل، گروه دیگری چنین باور دارند که: مقتضای ادله بیش از این نیست که امام باید به تمامی احکام دین و مسائل مورد نیاز مردم علم داشته باشد؛ ولی دلیلی بر آگاهی امام از تمامی حوادث گذشته و آینده نداریم»<ref>[http://www.ensani.ir/fa/content/93105/default.aspx شبههزدایی از قیام امام حسین، فصلنامه فرهنگ کوثر، شماره ۵۲، ص۶۶ و ۶۷].</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین ایمانی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین ایمانی؛ | ||
| تصویر = 1368216.jpg | | تصویر = 1368216.jpg | ||
| پاسخ = | | پاسخ = | ||
حجت الاسلام و المسلمین '''[[احد ایمانی|ایمانی]]''' در ''«[http://sokhanha.ir/wp-content/uploads/2014/07/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%D8%9F.htm وبگاه بهترین سخنها]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است: | حجت الاسلام و المسلمین '''[[احد ایمانی|ایمانی]]''' در ''«[http://sokhanha.ir/wp-content/uploads/2014/07/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%D8%9F.htm وبگاه بهترین سخنها]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است: | ||
«بشر هوشمندِ دارای روح ایمان و دارای [[روح القدس]]؛ که حسّ دارد ولی اسیر حسّ و تجربه نیست؛ او با چشم بسته میبیند و از پشت دیوارها خبر میدهد؛ و...؛ {{متن قرآن| وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ}}<ref> و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران ، آیه ۴۹.</ref>؛ {{عربی| | «بشر هوشمندِ دارای روح ایمان و دارای [[روح القدس]]؛ که حسّ دارد ولی اسیر حسّ و تجربه نیست؛ او با چشم بسته میبیند و از پشت دیوارها خبر میدهد؛ و...؛ {{متن قرآن| وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ}}<ref> و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران ، آیه ۴۹.</ref>؛ {{عربی|«عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْعَالِمِ فَقَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْحَيَاةِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ يَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى ثُمَّ قَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ يُصِيبُهَا الْحَدَثَانُ إِلَّا أَنَّ رُوحَ الْقُدُسِ لَا يَلْهُو وَ لَا يَلْعَب»}}<ref>جابر گوید: از [[حضرت باقر]] {{ع}} درباره علم عالِم پرسیدم. فرمودند: در [[انبیاء]] و [[اوصیاء]] پنج روح است؛ [[روح القدس]]و [[روح الایمان]] و [[روح الحیاه]] و [[روح القوه]] و [[روح الشهوه]]؛ به سبب [[روح القدس]] میدانند آنچه را که در زیر عرش تا زیر زمین است. سپس فرمودند: ای جابر! این ارواح دستخوش تغییرند ولی [[روح القدس]] اهل لهو و لعب نیست؛ بحار الأنوار، ج۲۵، ص۵۵.</ref>. | ||
آری این گونه از بشر، که [[معصوم]]{{ع}} نامیده میشود، تجربه نمیکند؛ چون آنچه با تجربه برای دیگران حاصل میشود، بدون تجربی برای او حاصل است. لذا از گزند آفات تجربه همچون سهو و خطا نیز ایمن است. ادراک او از امور غیبی نیز همچون ادراک مومنان حکیم و عارف نیست؛ او عقل دارد، امّا تعقّل نمیکند؛ چون تعقّل برای کسی معنا دارد که میخواهد مجهولی را معلوم نماید؛ در حالی که هیچ مجهول عقلی نیست که از راه [[روح القدس]] برای او معلوم نبوده باشد. تنها راه افزایش علم برای چنین گونهای از بشر، راه وحی میباشد که راهی اختصاصی بوده از طریق [[روح القدس]] میباشد. پس او چون تعقّل نمیکند، از خطاهای حکیمان نیز مصون خواهد بود» <ref>[http://sokhanha.ir/wp-content/uploads/2014/07/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%D8%9F.htm بهترین سخنها]</ref>. | آری این گونه از بشر، که [[معصوم]] {{ع}} نامیده میشود، تجربه نمیکند؛ چون آنچه با تجربه برای دیگران حاصل میشود، بدون تجربی برای او حاصل است. لذا از گزند آفات تجربه همچون سهو و خطا نیز ایمن است. ادراک او از امور غیبی نیز همچون ادراک مومنان حکیم و عارف نیست؛ او عقل دارد، امّا تعقّل نمیکند؛ چون تعقّل برای کسی معنا دارد که میخواهد مجهولی را معلوم نماید؛ در حالی که هیچ مجهول عقلی نیست که از راه [[روح القدس]] برای او معلوم نبوده باشد. تنها راه افزایش علم برای چنین گونهای از بشر، راه وحی میباشد که راهی اختصاصی بوده از طریق [[روح القدس]] میباشد. پس او چون تعقّل نمیکند، از خطاهای حکیمان نیز مصون خواهد بود» <ref>[http://sokhanha.ir/wp-content/uploads/2014/07/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A8%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%D8%9F.htm بهترین سخنها]</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۰: | ||
«از موضوعات مربوط به علم غیب که اندیشمندان بسیاری را به خود مشغول کرده و رازش برای بسیاری کسان همچنان پوشیده مانده است مطلق یا مشروط بودن و به تعبیر دیگر، فعلی یا ارادی بودن اینگونه آگاهی است اینکه آیا حضرات معصومین همواره همه چیز را میدانند و تنها تفاوت دانش آنان با علم خداوندی در این است که یکی ذاتی است و دیگری غیر ذاتی؟ | «از موضوعات مربوط به علم غیب که اندیشمندان بسیاری را به خود مشغول کرده و رازش برای بسیاری کسان همچنان پوشیده مانده است مطلق یا مشروط بودن و به تعبیر دیگر، فعلی یا ارادی بودن اینگونه آگاهی است اینکه آیا حضرات معصومین همواره همه چیز را میدانند و تنها تفاوت دانش آنان با علم خداوندی در این است که یکی ذاتی است و دیگری غیر ذاتی؟ | ||
حضرت ختمی مرتبت و خاندان مطهرش که دارای همه نشئات وجودیاند، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه یعنی مرحله تام که حقیقت [[امامت]] آنهاست به عنایت الهی بر همه عوالم هستی مسلطاند و چیزی از احاطه علمی آنان مخفی نیست. به بیان دیگر همه حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی در معرض دید آنهاست و گذشته، حال و آینده برای آنان معنا ندارد، یعنی هیچ نقطه مجهول و مبهمی در علم و دانش آن حضرات وجود ندارد؛ چرا که لازمه خلیفه خدا بودن علم و دانش کامل و جامع است. چنانکه [[امام صادق]] {{ع}} به یکی از اصحاب خود فرمودند: {{عربی|أتری من جعله الله حجه علی خلقه یخفی علیـه شـیءمن امـورهم}}<ref>مجلسی، بحارالانوار، ٢۶ /١٣٨</ref> به تعبیر دیگر اگر حضرات [[معصومین]] {{عم}} مخزن علم خدا شوند- چنانکه پیشتر با استناد به آیات و روایات خزانه علم خدا بودن [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] و خاندان مطهرش ثابت گردید- علم وی حضوری است؛ نه حصولی و در علم حضوری عین خارجی معلوم است؛ نه صورتی از آن. ازاین جهت انسان کامل [[معصوم]] {{ع}} -حبیب خدا و خاندن مطهرش- که مخزن علم خداست، مخزن حقایق اشیای عینی خواهد بود، به گونهای که واجد حقیقت همه آنهاست<ref>ر.ک: جوادی آملی، همتایی قرآن و اهل بیت، ٢٢٢</ref> به طور کلی تمامی اوصاف معصوم و کمالات وی در مقام فعلیت و در مرحله موجودیت است یعنی عالم است فعلاً و در مقام علم فعلی است.<ref>ر.ک: قاضی طباطبایی، محمد علی، رساله فی علم النبی، (در علم امام «مجموعه مقالات»، ۴۹۵</ref> | |||
برخی ضمن اعتراف به این مرتبه، معتقدند که حضرات معصومین در مرحله ماده و عالم طبیعت، یعنی مرحله ناقص، مانند دیگران هستند؛ بدین معنا که شاید نخواهند چیزی را بدانند و از سیطره آنها خارج باشد. از اینرو در روایات آمده است {{عربی|ان الامام اذا شاء ان یعلم علم}}<ref>کلینی، ١ /٢۵٨</ref> در پاسخ باید گفت؛ اولاً ارادی بودن به معنای متعارف اگر اراده کنند عالم باشند و اگر اراده نکنند جاهل باشند، چنین چیزی امکانپذیر نیست به خاطر اینکه اراده متأخر از علم است. ثانیاً بر فرض که بپذیریم علم آنها ارادی است باید اراده آنها را مانند مرحوم مظفر، همیشگی بدانیم در نتیجه آن خاندان مطهر، همیشه اراده به علم دارند و همیشه عالم خواهند بود<ref>ر.ک: مظفر، ٧٩-٧٨.</ref> در حقیقت، علم از افعال جوانحی است و افعال جوانح، متعلق اراده نیست پس در چنین مواردی باید روایت را تأویل یا تفسیری مطابق با قواعد عقلی نمود. چنانکه ملاصدرا در شرح روایت چنین بیان میدارد که امام دارای دو مقام تفصیل و اجماع است هنگامی که در مقام تفصیل اراده میکند که نکتهای را بداند به مقام اجماع خویش که خداوند به ایشان عطا فرموده، رجوع میکند و آنچه را که بخواهد بداند بهدست میآورد<ref>ر.ک: صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی، ١/١۶٠</ref> مقام اجماع، اشاره به همان ولایت مطلقه یا خاصه مختص حقیقت محمدیه است. حقیقتی که از جهت باطن ذات خود و مقام کلی ولایتش، بر همه مراتب هستی احاطه دارد و تمام اسماء الهی، اعیان علمی و عینی، همه اجساد، نفوس و ارواح در تمام مراتب هستی، همه اشعّات و رشحات وجود سعی آنان میباشند، چرا که آن خاندان مطهر، ظهورعینی اسم اعظم "الله" هستند<ref>ر.ک: آشتیانی، ۹٠۵ و ٩١۴</ref> که خود جامع تمام اسماء جمالی و جلالی حق بوده و بر تمام آنها احاطه قیومی و ولایت وجودی دارد. یعنی بر تمام مظاهر وجودی و بر تمام مراتب هستی، اعتلای وجودی، احاطه قیومی و ولایت تکوینی دارند<ref>رک: خمینی، التعلیقه علی الفوائد الرضویه ۵٧-۵۶</ref> | |||
بنابراین همانگونه که چیزی از حیطه علم بیپایان خدا مخفی نمیماند {{متن قرآن|اَ يَخْفَىَ عَلَيْهِ شَيْءٌ}}<ref>آل عمران: ۵</ref>، {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>حجرات: ١۶</ref>، {{متن قرآن|أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ}}<ref>فصلت: ۵۴</ref> گستره علم [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و خاندان مطهرش نیز همه موجودات نظام هستی را در برمیگیرد و چیزی بر آنها پوشیده نیست {{عربی|لا یخفی علیهم شیءٌ}}<ref>مجلسی، مرآه العقول، ٣ /١٢٩</ref>»<ref>[سید مرتضی حسینی شاهرودی]] و خانم [[آسیه جمالی شوراب]]، [[دلالت آیه عالم الغیب بر گستره علم پیامبر اکرم (مقاله)|دلالت آیه عالم الغیب بر گستره علم پیامبر اکرم]]، ص ۶۹تا ۷۰.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۶۲: | ||
| پاسخ = آقای '''[[داود افقی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایاننامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[داود افقی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایاننامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«ویژگیهای علمی [[اهل بیت]]{{عم}} در بصائر الدرجات: | «ویژگیهای علمی [[اهل بیت]] {{عم}} در بصائر الدرجات: | ||
#'''معدن علم و سرچشمۀ آن:''' در اولین باب از جزء دوم کتاب بصائر، جناب صفّار ۹ روایت از طرق مختلف نقل میکند که در آنها [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان معدن علم معرفی شدهاند از جمله: {{عربی|" عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ مُزَاحِمٍ الْخُرَاسَانِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ"}}<ref>بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۶.</ref>. بقیه روایات نیز با الفاظی مشابه از [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} نقل شده است. در جزء اول نیز ایشان بابی دارد تحت عنوان {{عربی|" باب ما أمر الناس بأن يطلبوا العلم من معدنه و معدنه آل محمد {{صل}}"}} که شش حدیث ذیل باب روایت شده است. در این روایات [[ائمه]]{{عم}} اشاره میکنند که اولاً: علم نزد [[اهل بیت]] است و آنان کان دانش هستند و ثانیاً: تنها، علمی که نزد آنان است، علم صحیح و غیرقابل خدشه است، علمی که امکان خطا و اشتباه در آن راه ندارد، علمی که کنه حقیقت را نشان میدهد؛ چرا که صاحبان این علم آن را از منبع فیض الهی گرفتهاند، به روایت زیبایی از این باب اشاره میشود: {{عربی|" عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ:، قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} قُلْ لِسَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ وَ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ شَرْقاً أَوْ غَرْباً لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْت{{عم}}"}}<ref> الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۳۹۹، ح۳.</ref>. در بابی دیگر از جزء اول، از [[آل محمّد]]{{صل}} به عنوان سرچشمه علم یاد شده است: {{عربی|" باب في أئمة آل محمد {{صل}} مستقى العلم عندهم و إنهم علماء لا يظلمون و لا يجهلون"}} اولین روایت از این باب چنین است: {{عربی|" حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنِ الْحَارِث بْنِ حَصِيرَةَ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ يَا أَخَا أَهْلِ الْكُوفَةِ مُسْتَقَى الْعِلْمِ مِنْ عِنْدِنَا أَ فَعَلِمُوا وَ جَهِلْنَا هَذَا مَا لَا يَكُونُ"}}<ref>بصائر الدرجات، ص۱۲.</ref>. در این روایت علم به آب تشبیه شده است و [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان سرچشمه این آب معرفی میشوند. نکتهای که حضرت در انتهای حدیث میفرماید این است که، سرچشمهای که همه از آب آن سیراب میشوند امکان ندارد که خود خالی از آب باشد. | # '''معدن علم و سرچشمۀ آن:''' در اولین باب از جزء دوم کتاب بصائر، جناب صفّار ۹ روایت از طرق مختلف نقل میکند که در آنها [[اهل بیت]] {{عم}} به عنوان معدن علم معرفی شدهاند از جمله: {{عربی|" عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ مُزَاحِمٍ الْخُرَاسَانِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ"}}<ref>بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۶.</ref>. بقیه روایات نیز با الفاظی مشابه از [[پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} نقل شده است. در جزء اول نیز ایشان بابی دارد تحت عنوان {{عربی|" باب ما أمر الناس بأن يطلبوا العلم من معدنه و معدنه آل محمد {{صل}}"}} که شش حدیث ذیل باب روایت شده است. در این روایات [[ائمه]] {{عم}} اشاره میکنند که اولاً: علم نزد [[اهل بیت]] است و آنان کان دانش هستند و ثانیاً: تنها، علمی که نزد آنان است، علم صحیح و غیرقابل خدشه است، علمی که امکان خطا و اشتباه در آن راه ندارد، علمی که کنه حقیقت را نشان میدهد؛ چرا که صاحبان این علم آن را از منبع فیض الهی گرفتهاند، به روایت زیبایی از این باب اشاره میشود: {{عربی|" عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ:، قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} قُلْ لِسَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ وَ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ شَرْقاً أَوْ غَرْباً لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْت{{عم}}"}}<ref> الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۳۹۹، ح۳.</ref>. در بابی دیگر از جزء اول، از [[آل محمّد]] {{صل}} به عنوان سرچشمه علم یاد شده است: {{عربی|" باب في أئمة آل محمد {{صل}} مستقى العلم عندهم و إنهم علماء لا يظلمون و لا يجهلون"}} اولین روایت از این باب چنین است: {{عربی|" حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنِ الْحَارِث بْنِ حَصِيرَةَ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ يَا أَخَا أَهْلِ الْكُوفَةِ مُسْتَقَى الْعِلْمِ مِنْ عِنْدِنَا أَ فَعَلِمُوا وَ جَهِلْنَا هَذَا مَا لَا يَكُونُ"}}<ref>بصائر الدرجات، ص۱۲.</ref>. در این روایت علم به آب تشبیه شده است و [[اهل بیت]] {{عم}} به عنوان سرچشمه این آب معرفی میشوند. نکتهای که حضرت در انتهای حدیث میفرماید این است که، سرچشمهای که همه از آب آن سیراب میشوند امکان ندارد که خود خالی از آب باشد. | ||
#'''خزانه داران علم الهی:''' در جزء دوم از کتاب، باب نوزدهم، عنوان باب چنین ذکر شده است: {{عربی|" باب في الأئمة أنهم خزان الله في السماء و الأرض على علمه "}} در این باب جناب صفّار ۱۶ روایت به طرق مختلف نقل میکند که در آنها [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان گنجوران و خزانهداران علم الهی بیان شدهاند: {{عربی|" عَنْ أَبِيهِ أَسْبَاطٍ عَنْ سَوْرَةَ بْنِ كُلَيْبٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} وَ اللَّهِ إِنَّا لَخُزَّانُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ إِلَّا عَلَى عِلْمِهِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۱۰۴ ح:۱.</ref>. در روایت دیگری این گونه [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان خزانهدار علم الهی ذکر شدهاند: {{عربی|" عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۶۱ ح:۳.</ref>. | # '''خزانه داران علم الهی:''' در جزء دوم از کتاب، باب نوزدهم، عنوان باب چنین ذکر شده است: {{عربی|" باب في الأئمة أنهم خزان الله في السماء و الأرض على علمه "}} در این باب جناب صفّار ۱۶ روایت به طرق مختلف نقل میکند که در آنها [[اهل بیت]] {{عم}} به عنوان گنجوران و خزانهداران علم الهی بیان شدهاند: {{عربی|" عَنْ أَبِيهِ أَسْبَاطٍ عَنْ سَوْرَةَ بْنِ كُلَيْبٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} وَ اللَّهِ إِنَّا لَخُزَّانُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ إِلَّا عَلَى عِلْمِهِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۱۰۴ ح:۱.</ref>. در روایت دیگری این گونه [[اهل بیت]] {{عم}} به عنوان خزانهدار علم الهی ذکر شدهاند: {{عربی|" عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۶۱ ح:۳.</ref>. | ||
#'''ظرف علم الهی:''' اگر چه در کتاب باب مستقلی به این موضوع اختصاص داده نشده، اما در لابهلای روایات جملاتی نقل شده است که به این مطلب اشاره دارد: {{عربی|" قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى انْتَجَبَنَا لِنَفْسِهِ فَجَعَلَنَا صَفْوَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ وَ أُمَنَاءَهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ خُزَّانَهُ فِي أَرْضِهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّهِ وَ عَيْبَةَ عِلْمِهِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۶۲، ح:۷.</ref>. | # '''ظرف علم الهی:''' اگر چه در کتاب باب مستقلی به این موضوع اختصاص داده نشده، اما در لابهلای روایات جملاتی نقل شده است که به این مطلب اشاره دارد: {{عربی|" قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى انْتَجَبَنَا لِنَفْسِهِ فَجَعَلَنَا صَفْوَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ وَ أُمَنَاءَهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ خُزَّانَهُ فِي أَرْضِهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّهِ وَ عَيْبَةَ عِلْمِهِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۶۲، ح:۷.</ref>. | ||
#'''وارث علم انبیاء:''' در سومین باب از جزء سوم کتاب، عنوان باب چنین ذکر شده است: {{عربی|" باب في الأئمة أنهم ورثوا علم أولي العزم من الرسل و جميع الأنبياء و أنهم {{صل}} أمناء الله في أرضه و عندهم علم البلايا و المنايا و أنساب العرب "}}. در این باب صفّار چهار روایت با اسناد متفاوت و البته با مضامین مشابه نقل میکند که در آنها [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان وارث علوم پیامبران معرفی شدهاند، در اولین حدیث از این باب میخوانیم: {{عربی|" عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ قَالَ: كَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا{{ع}} رِسَالَةً وَ أَقْرَأَنِيهَا قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} إِنَّ مُحَمَّداً ص كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَلَمَّا قُبِضَ مُحَمَّدٌ ص كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ... نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۱۱۸، ح:۱.</ref>. در صفحه ۲۶۹ از کتاب، روایتی نقل شده که ذکر آن در اینجا خالی از فایده نیست: {{عربی|" عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} وَ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} وَ قُلْتُ لَهُمَا أَنْتُمَا وَرَثَةُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَرَسُولُ اللَّهِ وَارِثُ الْأَنْبِيَاءِ عَلِمَ كُلَّمَا عَلِمُوا فَقَالَ لِي نَعَمْ فَقُلْتُ أَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى أَنْ تُحْيُوا الْمَوْتَى وَ تُبْرِءُوا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ فَقَالَ لِي نَعَمْ بِإِذْنِ اللَّهِ ثُمَ قَالَ ادْنُ مِنِّي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى عَيْنِي وَ وَجْهِي وَ أَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُيُوتَ .... "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۲۶۹، ح:۱.</ref>. | # '''وارث علم انبیاء:''' در سومین باب از جزء سوم کتاب، عنوان باب چنین ذکر شده است: {{عربی|" باب في الأئمة أنهم ورثوا علم أولي العزم من الرسل و جميع الأنبياء و أنهم {{صل}} أمناء الله في أرضه و عندهم علم البلايا و المنايا و أنساب العرب "}}. در این باب صفّار چهار روایت با اسناد متفاوت و البته با مضامین مشابه نقل میکند که در آنها [[اهل بیت]] {{عم}} به عنوان وارث علوم پیامبران معرفی شدهاند، در اولین حدیث از این باب میخوانیم: {{عربی|" عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ قَالَ: كَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا {{ع}} رِسَالَةً وَ أَقْرَأَنِيهَا قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}} إِنَّ مُحَمَّداً ص كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَلَمَّا قُبِضَ مُحَمَّدٌ ص كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ... نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۱۱۸، ح:۱.</ref>. در صفحه ۲۶۹ از کتاب، روایتی نقل شده که ذکر آن در اینجا خالی از فایده نیست: {{عربی|" عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} وَ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} وَ قُلْتُ لَهُمَا أَنْتُمَا وَرَثَةُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَرَسُولُ اللَّهِ وَارِثُ الْأَنْبِيَاءِ عَلِمَ كُلَّمَا عَلِمُوا فَقَالَ لِي نَعَمْ فَقُلْتُ أَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى أَنْ تُحْيُوا الْمَوْتَى وَ تُبْرِءُوا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ فَقَالَ لِي نَعَمْ بِإِذْنِ اللَّهِ ثُمَ قَالَ ادْنُ مِنِّي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى عَيْنِي وَ وَجْهِي وَ أَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُيُوتَ .... "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۲۶۹، ح:۱.</ref>. | ||
#'''راسخان در علم:''' باب دهم از جزء چهارم با این عنوان است: {{عربی|" باب في الأئمة {{عم}} أنهم الراسخون في العلم الذي ذكرهم الله تعالى في كتابه "}} در این باب جناب صفّار هشت روایت نقل میکند که [[ائمه]]{{عم}} خود را مصداق راسخان در علم در آیه {{متن قرآن| هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }}<ref>اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم»، که بنیاد این کتاباند و برخی آیات «متشابه»؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref> معرفی میکنند. {{عربی|" عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۲۰۴، ح:۵.</ref>، {{عربی|" عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى {{متن قرآن| وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}} قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۲۰۳، ح:۴.</ref>. | # '''راسخان در علم:''' باب دهم از جزء چهارم با این عنوان است: {{عربی|" باب في الأئمة {{عم}} أنهم الراسخون في العلم الذي ذكرهم الله تعالى في كتابه "}} در این باب جناب صفّار هشت روایت نقل میکند که [[ائمه]] {{عم}} خود را مصداق راسخان در علم در آیه {{متن قرآن| هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }}<ref>اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم»، که بنیاد این کتاباند و برخی آیات «متشابه»؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref> معرفی میکنند. {{عربی|" عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۲۰۴، ح:۵.</ref>، {{عربی|" عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى {{متن قرآن| وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}} قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۲۰۳، ح:۴.</ref>. | ||
#'''[[اهل بیت]]{{عم}} علم را از یکدیگر به ارث میبرند و علومشان زائل نمیشود:''' در باب اول و دوم از جزء ثالث جناب صفّار ۱۶ روایت نقل میکند، مبنی بر اینکه علوم [[اهل بیت]]{{ع}} از بین نمیرود و هنگام مرگ به فرد دیگری از [[اهل بیت]]{{عم}} به ارث نهاده میشود، به نمونههایی از این روایات اشاره میکنیم: {{عربی|" عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ إِنَ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ مَعَ آدَمَ لَمْ يُرْفَعْ وَ إِنَ الْعِلْمَ يُتَوَارَثُ وَ مَا يَمُوتُ مِنَّا عَالِمٌ حَتَّى يُخْلِفَهُ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ يَعْلَمُ عِلْمَهُ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۱۱۴، ح:۱.</ref>، {{عربی|" عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} إِنَّ عَلِيّاً {{ع}} عَالِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الْعِلْمُ يُتَوَارَثُ وَ لَا يَهْلِكُ أَحَدٌ مِنَّا إِلَّا تَرَكَ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ يَعْلَمُ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۱۱۸، ح:۴.</ref>. همچنین روایات دیگری در باب هشتم از جزء هفت نقل میکند که دلالت دارند بر اینکه، [[ائمه]]{{عم}} علم را از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}} به ارث بردهاند و هر کدام از [[اهل بیت]]{{عم}} آن را به فرد بعدی به ارث میگذارند<ref>بصائر الدرجات، ص۱۱۸، ص ٣٢٦ ـ ٣٢٨.</ref>. | # '''[[اهل بیت]] {{عم}} علم را از یکدیگر به ارث میبرند و علومشان زائل نمیشود:''' در باب اول و دوم از جزء ثالث جناب صفّار ۱۶ روایت نقل میکند، مبنی بر اینکه علوم [[اهل بیت]] {{ع}} از بین نمیرود و هنگام مرگ به فرد دیگری از [[اهل بیت]] {{عم}} به ارث نهاده میشود، به نمونههایی از این روایات اشاره میکنیم: {{عربی|" عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ إِنَ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ مَعَ آدَمَ لَمْ يُرْفَعْ وَ إِنَ الْعِلْمَ يُتَوَارَثُ وَ مَا يَمُوتُ مِنَّا عَالِمٌ حَتَّى يُخْلِفَهُ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ يَعْلَمُ عِلْمَهُ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۱۱۴، ح:۱.</ref>، {{عربی|" عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} إِنَّ عَلِيّاً {{ع}} عَالِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الْعِلْمُ يُتَوَارَثُ وَ لَا يَهْلِكُ أَحَدٌ مِنَّا إِلَّا تَرَكَ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ يَعْلَمُ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۱۱۸، ح:۴.</ref>. همچنین روایات دیگری در باب هشتم از جزء هفت نقل میکند که دلالت دارند بر اینکه، [[ائمه]] {{عم}} علم را از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}} به ارث بردهاند و هر کدام از [[اهل بیت]] {{عم}} آن را به فرد بعدی به ارث میگذارند<ref>بصائر الدرجات، ص۱۱۸، ص ٣٢٦ ـ ٣٢٨.</ref>. | ||
#'''علم حدیث [[اهل بیت]]{{عم}} صعب مستصعب است:''' یازدهمین باب از جزء اول تحت عنوان {{عربی|" باب في أئمة آل محمد {{عم}} حديثهم صعب مستصعب "}} نامیده شده است. از مجموع ۲۰ روایتی که در این باب نقل شده، ۱۹ روایت دلالت دارند بر صعب و مستصعب بودن حدیث [[اهل بیت]]{{عم}}، اما در روایتی که در انتهاء باب نقل شده از علم [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان صعب مستصعب یاد شده است: {{عربی|" عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: ذُكِرَتِ التَّقِيَّةُ يَوْماً عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَبُو ذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ وَ لَقَدْ آخَى رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} بَيْنَهُمَا فَمَا ظَنُّكُمْ بِسَائِرِ الْخَلْقِ إِنَّ عِلْمَ الْعَالِمِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ قَالَ وَ إِنَّمَا صَارَ سَلْمَانُ مِنَ الْعُلَمَاءِ لِأَنَّهُ امْرُؤٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ {{عم}} فَلِذَلِكَ نَسَبُهُ إِلَيْنَا "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۲۵، ص ۲۱.</ref>. به هر حال چه بگوییم حدیث [[اهل بیت]]{{عم}}، صعب مستصعب است یا بگوییم علم [[اهل بیت]]{{عم}}، صعب مستصعب است، در هر حال روایات دلالت بر صعب مستصعب بودن علم [[اهل بیت]]{{عم}} دارند، چرا که احادیث [[اهل بیت]]{{عم}} نیز جزئی از علوم [[اهل بیت]]{{عم}} است»<ref>[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایاننامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص۲۸ - ۳۲.</ref>. | # '''علم حدیث [[اهل بیت]] {{عم}} صعب مستصعب است:''' یازدهمین باب از جزء اول تحت عنوان {{عربی|" باب في أئمة آل محمد {{عم}} حديثهم صعب مستصعب "}} نامیده شده است. از مجموع ۲۰ روایتی که در این باب نقل شده، ۱۹ روایت دلالت دارند بر صعب و مستصعب بودن حدیث [[اهل بیت]] {{عم}}، اما در روایتی که در انتهاء باب نقل شده از علم [[اهل بیت]] {{عم}} به عنوان صعب مستصعب یاد شده است: {{عربی|" عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: ذُكِرَتِ التَّقِيَّةُ يَوْماً عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَبُو ذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ وَ لَقَدْ آخَى رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} بَيْنَهُمَا فَمَا ظَنُّكُمْ بِسَائِرِ الْخَلْقِ إِنَّ عِلْمَ الْعَالِمِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ قَالَ وَ إِنَّمَا صَارَ سَلْمَانُ مِنَ الْعُلَمَاءِ لِأَنَّهُ امْرُؤٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ {{عم}} فَلِذَلِكَ نَسَبُهُ إِلَيْنَا "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۲۵، ص ۲۱.</ref>. به هر حال چه بگوییم حدیث [[اهل بیت]] {{عم}}، صعب مستصعب است یا بگوییم علم [[اهل بیت]] {{عم}}، صعب مستصعب است، در هر حال روایات دلالت بر صعب مستصعب بودن علم [[اهل بیت]] {{عم}} دارند، چرا که احادیث [[اهل بیت]] {{عم}} نیز جزئی از علوم [[اهل بیت]] {{عم}} است»<ref>[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایاننامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص۲۸ - ۳۲.</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۷۶: | ||
| پاسخدهنده = جواد رنجبر | | پاسخدهنده = جواد رنجبر | ||
| پاسخ = آقای '''[[جواد رنجبر]]''' در مقاله ''«[http://rasekhoon.net/article/show/173509/%DA%A9%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D8%B1%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)/ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم اهل بیت]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[جواد رنجبر]]''' در مقاله ''«[http://rasekhoon.net/article/show/173509/%DA%A9%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D8%B1%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)/ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم اهل بیت]»'' در اینباره گفته است: | ||
#'''[[رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|تعریف علم لدنّی یا حضوری:]]''' علم لدنّی آن علمی است که انسان بدون واسطه از خداوند دریافت میکند. بنابر تعریف [[محمد رضا مظفر|علامه محمد رضا مظفر]]، [[رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علم امام از طریق نبی یا امام قبلش حاصل میشود]]؛ و هر گاه مسألهای جدید حادث شود، به وسیله [[رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|قوه قُدسیه]] و [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|از طریق الهام]] به دست میآورد به این صورت که [[اینکه معصوم هرگاه بخواهد علم به غیب پیدا میکند به چه معناست؟ (پرسش)|هر گاه خواست چیزی را بداند اراده میکند]]؛ و آن گاه، حقیقت آن را بدون اشتباه و بدون نیاز به ادلّه عقلی و یا تلقینات معلّمی میفهمد، با این وصف که [[آیا علم غیب معصوم قابلیت افزایش دارد؟ (پرسش)|علم ایشان قابل ازدیاد میباشد]]. بعضی نیز بین [[علم غیب فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی به چه معناست؟ (پرسش)|علم حضوری]] و [[علم غیب شأنى یا استعدادی یا ارادی و اختیاری به چه معناست؟ (پرسش)|ارادی یا اشائی]] تفاوت گذاشتهاند؛ به این بیان که [[رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علم لدنّی]] یا حضوری را [[علم غیب فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی به چه معناست؟ (پرسش)|علم فعلی]] و یا لفظی و [[علم غیب شأنى یا استعدادی یا ارادی و اختیاری به چه معناست؟ (پرسش)|علم ارادی و اشائی]] را بالقوّه و استعداد معرفی کردهاند. پس معلوم شد، این علمی است که خداوند به هر کسی که بخواهد عنایت میکند و اکتسابی و برای عموم انسانها نیست؛ و از آنجا که [[امام]] فرد [[برگزیده]] و [[جانشین پیامبر]] است، اگر خداوند بخواهد این نوع علم را در اختیار کسی قرار دهد، مسلّماً او شایستهترین فرد میباشد. | # '''[[رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|تعریف علم لدنّی یا حضوری:]]''' علم لدنّی آن علمی است که انسان بدون واسطه از خداوند دریافت میکند. بنابر تعریف [[محمد رضا مظفر|علامه محمد رضا مظفر]]، [[رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علم امام از طریق نبی یا امام قبلش حاصل میشود]]؛ و هر گاه مسألهای جدید حادث شود، به وسیله [[رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|قوه قُدسیه]] و [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|از طریق الهام]] به دست میآورد به این صورت که [[اینکه معصوم هرگاه بخواهد علم به غیب پیدا میکند به چه معناست؟ (پرسش)|هر گاه خواست چیزی را بداند اراده میکند]]؛ و آن گاه، حقیقت آن را بدون اشتباه و بدون نیاز به ادلّه عقلی و یا تلقینات معلّمی میفهمد، با این وصف که [[آیا علم غیب معصوم قابلیت افزایش دارد؟ (پرسش)|علم ایشان قابل ازدیاد میباشد]]. بعضی نیز بین [[علم غیب فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی به چه معناست؟ (پرسش)|علم حضوری]] و [[علم غیب شأنى یا استعدادی یا ارادی و اختیاری به چه معناست؟ (پرسش)|ارادی یا اشائی]] تفاوت گذاشتهاند؛ به این بیان که [[رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علم لدنّی]] یا حضوری را [[علم غیب فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی به چه معناست؟ (پرسش)|علم فعلی]] و یا لفظی و [[علم غیب شأنى یا استعدادی یا ارادی و اختیاری به چه معناست؟ (پرسش)|علم ارادی و اشائی]] را بالقوّه و استعداد معرفی کردهاند. پس معلوم شد، این علمی است که خداوند به هر کسی که بخواهد عنایت میکند و اکتسابی و برای عموم انسانها نیست؛ و از آنجا که [[امام]] فرد [[برگزیده]] و [[جانشین پیامبر]] است، اگر خداوند بخواهد این نوع علم را در اختیار کسی قرار دهد، مسلّماً او شایستهترین فرد میباشد. | ||
#'''[[تفاوت علم غیب خدا و معصوم چیست؟ (پرسش)|تفاوت علم خداوند و علم امام:]]''' اول اینکه علم پروردگار قدیم و پیش از معلوماتش است؛ دوم این که علم خداوند عین ذاتش است؛ و علت تمام معلومات بوده و سبب موجودیت کل مخلوقات است؛ امّا علم امام حادث و بعد از معلوماتش است و عین ذاتش نیست؛ و علت معلومات و موجودات هم نمیباشد. همانا حضوری بودن علم نزد امام به معنای انکشاف است؛ یعنی، معلومات نزدش به طور فعلی متجلّی و منکشف است، نه این که، بعداً خواهد دانست. | # '''[[تفاوت علم غیب خدا و معصوم چیست؟ (پرسش)|تفاوت علم خداوند و علم امام:]]''' اول اینکه علم پروردگار قدیم و پیش از معلوماتش است؛ دوم این که علم خداوند عین ذاتش است؛ و علت تمام معلومات بوده و سبب موجودیت کل مخلوقات است؛ امّا علم امام حادث و بعد از معلوماتش است و عین ذاتش نیست؛ و علت معلومات و موجودات هم نمیباشد. همانا حضوری بودن علم نزد امام به معنای انکشاف است؛ یعنی، معلومات نزدش به طور فعلی متجلّی و منکشف است، نه این که، بعداً خواهد دانست. | ||
#'''[[فرق علم غیب پیامبر با امام چیست؟ (پرسش)|بین علم پیغمبر و امام دوگانگی نیست:]]''' قول به تفصیل بین [[علم امام]]{{ع}} به احکام و موضوعات، این اقتضاء را دارد که یا باید همین تفصیل را نسبت به پیغمبر نیز قائل شویم؛ یا این که، این دوگانگی را در [[علم امام]]{{ع}} نیز بپذیریم؛ زیرا [[علم امام]]{{ع}} همان علم پیامبر است که به ارث رسیده است؛ پس حق این است که ملاک علم پیغمبر و امام در احکام و موضوعات ملاک واحد است؛ وگرنه با پیغمبر اختلاف خواهند داشت، و در تحصیل بخشی از آن نیازمند جستجو خواهند بود، حال آن که در شأن معصومین نیست که نیاز به جستجو داشته باشند؛ زیرا، خود نص الهی و حجّت بر دیگران میباشند، و نسیان و غفلت بشری بر آنها عارض نمیشود؛ وگرنه در این فرض با دیگران یکسان خواهند بود. | # '''[[فرق علم غیب پیامبر با امام چیست؟ (پرسش)|بین علم پیغمبر و امام دوگانگی نیست:]]''' قول به تفصیل بین [[علم امام]] {{ع}} به احکام و موضوعات، این اقتضاء را دارد که یا باید همین تفصیل را نسبت به پیغمبر نیز قائل شویم؛ یا این که، این دوگانگی را در [[علم امام]] {{ع}} نیز بپذیریم؛ زیرا [[علم امام]] {{ع}} همان علم پیامبر است که به ارث رسیده است؛ پس حق این است که ملاک علم پیغمبر و امام در احکام و موضوعات ملاک واحد است؛ وگرنه با پیغمبر اختلاف خواهند داشت، و در تحصیل بخشی از آن نیازمند جستجو خواهند بود، حال آن که در شأن معصومین نیست که نیاز به جستجو داشته باشند؛ زیرا، خود نص الهی و حجّت بر دیگران میباشند، و نسیان و غفلت بشری بر آنها عارض نمیشود؛ وگرنه در این فرض با دیگران یکسان خواهند بود. | ||
#'''[[آیا علم معصوم به امور غیبی تفصیلی و با جزئیات است یا اجمالی و کلی؟ (پرسش)|در این مقام مراد از علم حضوری امام، علم در موضوعات خارجیه جزئیه است:]]''' نه این که در موضوعاتی که برای احکام کلیه وضع شده است؛ زیرا، جهل و ندانستن احکام این موضوعات را، نقص به مقام امام و تنزّل دادن عظمت امام است؛ و بیان احکام از وظایف و خصایص اوست؛ زیرا، جایز نیست، از امام، از حکم مسألهای سؤال کنند که علم آن در نزد امام حاضر نباشد. علمای کلام، درباره علم امام، دیدگاههای مختلفی دارند: برخی معتقدند که علم امام فضیلت دارد؛ و برخی معتقدند که علم امام فضیلت ندارد؛ و برخی برآنند که علم امام بالقوه میباشد؛ و | # '''[[آیا علم معصوم به امور غیبی تفصیلی و با جزئیات است یا اجمالی و کلی؟ (پرسش)|در این مقام مراد از علم حضوری امام، علم در موضوعات خارجیه جزئیه است:]]''' نه این که در موضوعاتی که برای احکام کلیه وضع شده است؛ زیرا، جهل و ندانستن احکام این موضوعات را، نقص به مقام امام و تنزّل دادن عظمت امام است؛ و بیان احکام از وظایف و خصایص اوست؛ زیرا، جایز نیست، از امام، از حکم مسألهای سؤال کنند که علم آن در نزد امام حاضر نباشد. علمای کلام، درباره علم امام، دیدگاههای مختلفی دارند: برخی معتقدند که علم امام فضیلت دارد؛ و برخی معتقدند که علم امام فضیلت ندارد؛ و برخی برآنند که علم امام بالقوه میباشد؛ و صاحبنظران دیگر قائلند که علم امام در احکام فضیلت دارد؛ و در موضوعات بالقوه میباشد. این نکته لازم ذکر است که در هر جا که علم امام فضیلت نداشته باشد، امامت وی قابل اثبات نمیباشد؛ چون، لازم میآید که شخص امام در آن لحظه نسبت به آن مورد خاص علم کافی نداشته باشد؛ پس امام در آن مورد خاص، هیچ برتری بر دیگران ندارد تا بتواند امام و راهنمای آنها باشد؛ بنابراین لازمه قول به اینکه هیچ زمانی خداوند هیچ امّتی را بدون امام نگذاشته است؛ و همیشه و در همه زمانها، لحظه به لحظه و کمتر از آن متوجه آنهاست، و ایشان را به سوی راه راست هدایت میکند؛ این است که بگوئیم: امام باید همیشه نسبت به همه چیز علم داشته باشد تا بتواند امام مردم باشد، و این چیزی جز فعلیت علم ایشان نمیباشد. اینجا فرض دیگری نیز قابل تصوّر است: علم به موضوعاتی که دارای احکامی متعلق به آن موضوعات باشد؛ زیرا، چنان چه علم فعلی به موضوعات آن وجود نداشته باشد، علم به احکام آن نیز فعلیت نخواهد داشت. | ||
#'''[[علم غیب فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی به چه معناست؟ (پرسش)|قبض و بسط و فعلیت علم:]]''' لازمه بسط علم برای [[ائمه]]{{عم}}، به جز فعلیت علم آنها مفهوم دیگری نخواهد داشت. از [[امام رضا]]{{ع}} سؤال شد که آیا از رطب و ریحان مسموم آگاهی داشته است؟ فرمودند: آری میدانست، ولکن آن را از وی محجوب نمود، تا آن که حکم الهی اجرا شود. از این روایت استفاده میشود که [[علم امام]]{{ع}} به این موضوع و مانند آن فعلیت دارد، مگر آن که از وی سلب گردد. | # '''[[علم غیب فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی به چه معناست؟ (پرسش)|قبض و بسط و فعلیت علم:]]''' لازمه بسط علم برای [[ائمه]] {{عم}}، به جز فعلیت علم آنها مفهوم دیگری نخواهد داشت. از [[امام رضا]] {{ع}} سؤال شد که آیا از رطب و ریحان مسموم آگاهی داشته است؟ فرمودند: آری میدانست، ولکن آن را از وی محجوب نمود، تا آن که حکم الهی اجرا شود. از این روایت استفاده میشود که [[علم امام]] {{ع}} به این موضوع و مانند آن فعلیت دارد، مگر آن که از وی سلب گردد. | ||
#'''نفی تحیّر از امام:''' فرض بر این است که مسائل برای رفع تحیّر به امام رجوع مینماید، چنانچه امام، نیز در آن لحظه خود در جستجوی پاسخ آن باشد، مسائل و امام، در آن لحظه، در تحیّر یکسان خواهند بود؛ و امامت در آن لحظه اندکی قابل تأمل است. | # '''نفی تحیّر از امام:''' فرض بر این است که مسائل برای رفع تحیّر به امام رجوع مینماید، چنانچه امام، نیز در آن لحظه خود در جستجوی پاسخ آن باشد، مسائل و امام، در آن لحظه، در تحیّر یکسان خواهند بود؛ و امامت در آن لحظه اندکی قابل تأمل است. | ||
#'''[[منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|منابع علم امام:]]''' روایات فراوان داریم از جمله: روایت [[امام صادق]]{{ع}} که فرمودند: {{عربی|«نحن خزّان الله فی السماء و خزّانُه فی الارض»}}<ref>«ما گنجینههای (علم) خداوند متعال در آسمان و زمین میباشیم».</ref> چنان که پیغمبر دارای ذخایر و مکنونات الهی بوده است؛ و به اقتضای آن، علم وی فعلی باشد، فعلیت علم امام، نیز به اعتبار حمل آن، ضرورت داشته است. ثانیاً: بدلیل عدم قول به فصل بین [[علم امام]]{{ع}} و علم [[پیامبر]]{{صل}}، باید [[علم امام]]{{ع}}، نیز فعلی باشد؛ چون، [[ائمه]]{{عم}} ظرف علم پیامبراند؛ و علم را از ایشان به ارث برده اند. | # '''[[منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|منابع علم امام:]]''' روایات فراوان داریم از جمله: روایت [[امام صادق]] {{ع}} که فرمودند: {{عربی|«نحن خزّان الله فی السماء و خزّانُه فی الارض»}}<ref>«ما گنجینههای (علم) خداوند متعال در آسمان و زمین میباشیم».</ref> چنان که پیغمبر دارای ذخایر و مکنونات الهی بوده است؛ و به اقتضای آن، علم وی فعلی باشد، فعلیت علم امام، نیز به اعتبار حمل آن، ضرورت داشته است. ثانیاً: بدلیل عدم قول به فصل بین [[علم امام]] {{ع}} و علم [[پیامبر]] {{صل}}، باید [[علم امام]] {{ع}}، نیز فعلی باشد؛ چون، [[ائمه]] {{عم}} ظرف علم پیامبراند؛ و علم را از ایشان به ارث برده اند. | ||
#'''[[رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|رسوخ در علم:]]''' به اعتقاد شیعه [[ائمه]]{{عم}} دارای [[آیا علم به تأویل قرآن علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|علم به تأویل]] هستند. | # '''[[رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|رسوخ در علم:]]''' به اعتقاد شیعه [[ائمه]] {{عم}} دارای [[آیا علم به تأویل قرآن علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|علم به تأویل]] هستند. | ||
#'''فراگیری [[علم امام]]{{ع}}:''' درروایت آمده است: [[اینکه معصوم هرگاه بخواهد علم به غیب پیدا میکند به چه معناست؟ (پرسش)|چنانچه اراده چیزی را کنند به آن عالم خواهند شد]]. به اقتضای این گفته آن [[علم غیب فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی به چه معناست؟ (پرسش)|فعلیت خواهد داشت]]؛ چون اگر فعلی نباشد، ممکن است اراده بکنند، ولی به دلایلی مختلف موفق به درک و فهم آن نشوند؛ از طرفی ائمه معصوم هستند؛ و دروغ و سهو و اشتباه نمیکنند؛ علاوه بر اینکه ایشان همیشه با [[رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|روح القدس مورد حمایت و تأیید میباشند]] که اخبار شرق و غرب عالَم را در یک لحظه برای ایشان بازگو میکنند. [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} بارها به مخاطبین فرمودند: من بر راههای آسمان از راههای زمین بیشتر از شما آگاهم. حاضر جوابی حضرت، دلیلی بر فعلیت علم آنهاست؛ شاهد بر این مطلب؛ نیز این است که هیچ کس دیگری غیر از ایشان چنین ادعایی نکرد؛ مگر این که رسوا شد؛ چون علم فعلی آن مورد را نداشت. | # '''فراگیری [[علم امام]] {{ع}}:''' درروایت آمده است: [[اینکه معصوم هرگاه بخواهد علم به غیب پیدا میکند به چه معناست؟ (پرسش)|چنانچه اراده چیزی را کنند به آن عالم خواهند شد]]. به اقتضای این گفته آن [[علم غیب فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی به چه معناست؟ (پرسش)|فعلیت خواهد داشت]]؛ چون اگر فعلی نباشد، ممکن است اراده بکنند، ولی به دلایلی مختلف موفق به درک و فهم آن نشوند؛ از طرفی ائمه معصوم هستند؛ و دروغ و سهو و اشتباه نمیکنند؛ علاوه بر اینکه ایشان همیشه با [[رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|روح القدس مورد حمایت و تأیید میباشند]] که اخبار شرق و غرب عالَم را در یک لحظه برای ایشان بازگو میکنند. [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} بارها به مخاطبین فرمودند: من بر راههای آسمان از راههای زمین بیشتر از شما آگاهم. حاضر جوابی حضرت، دلیلی بر فعلیت علم آنهاست؛ شاهد بر این مطلب؛ نیز این است که هیچ کس دیگری غیر از ایشان چنین ادعایی نکرد؛ مگر این که رسوا شد؛ چون علم فعلی آن مورد را نداشت. | ||
#'''[[آیا علم غیب از جنس شهود یا علم حضوری است؟ (پرسش)|علم حضوری در رسالت و امامت کاملتر است:]]''' البته کامل ترین صفات در [[امامت]] و رسالت، [[امام]]{{ع}} و [[پیامبر]]{{صل}} باید باشد که برگزیدهترین افراد هستند؛ و علم حضوری، کاملترین کمال در باب علم است. حضوری بودن علم کامل ترین نعمت است: نعمت هر قدر کامل تر و صفتی که امام و یا پیغمبر به آن متصف می شود هر قدر با فضیلت تر باشد از کمال منّت بوده و غایت جود و بخشش خداوندی را می رساند؛ و همچنین عقل شک ندارد که علم حضوری کامل ترین نعمت و قدرت است؛ صاحب علم حضوری از فریب خوردن مصونتر است: زمانی که همه چیز، از ریز و درشت آن چه دیده میشود وآن چه نامرئی است، و آنچه که انجام شده و یا نشده، نزد امامان به علم حضوری روشن و معلوم باشد، هیچ گاه کسی نمیتواند حق و حقیقت را برای آنها به گونهای دیگر بیان کند، و جلوه دهد؛ بنابراین دارا بودن و متصف بودن امامان به علم حضوری آنان را در برابر افراد منافق و فریب کار مصون میکند»<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/173509/%DA%A9%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D8%B1%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)/ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم اهل بیت]</ref>. | # '''[[آیا علم غیب از جنس شهود یا علم حضوری است؟ (پرسش)|علم حضوری در رسالت و امامت کاملتر است:]]''' البته کامل ترین صفات در [[امامت]] و رسالت، [[امام]] {{ع}} و [[پیامبر]] {{صل}} باید باشد که برگزیدهترین افراد هستند؛ و علم حضوری، کاملترین کمال در باب علم است. حضوری بودن علم کامل ترین نعمت است: نعمت هر قدر کامل تر و صفتی که امام و یا پیغمبر به آن متصف می شود هر قدر با فضیلت تر باشد از کمال منّت بوده و غایت جود و بخشش خداوندی را می رساند؛ و همچنین عقل شک ندارد که علم حضوری کامل ترین نعمت و قدرت است؛ صاحب علم حضوری از فریب خوردن مصونتر است: زمانی که همه چیز، از ریز و درشت آن چه دیده میشود وآن چه نامرئی است، و آنچه که انجام شده و یا نشده، نزد امامان به علم حضوری روشن و معلوم باشد، هیچ گاه کسی نمیتواند حق و حقیقت را برای آنها به گونهای دیگر بیان کند، و جلوه دهد؛ بنابراین دارا بودن و متصف بودن امامان به علم حضوری آنان را در برابر افراد منافق و فریب کار مصون میکند»<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/173509/%DA%A9%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D8%B1%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)/ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم اهل بیت]</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۳: | ||
| پاسخ = خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایاننامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایاننامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«از آنچه در اخبار و نیز قرآن کریم در رابطه با شخیصت علمی [[امام]] آمده، روشن میشود آنان برگزیدگانی هستند که با عنایت خاص الهی از قدرت دید و بینشی فراتر از سطح این جهان و حوادث آن، برخوردارند. آنان به کنه جهان واقف، از اسرار قرآن آگاه، و به حوادث غیبی و سرگذشتهای آینده مطّلعند. آنان، جز از دانش غیبی سخن نمیگویند و آنچه بر زبان میآورند، یا به تعلیم [[رسول الله]]{{صل}} است، و یا به افاضۀ مقام رحمانی. در ترسیمی از سیمای علمی [[امام]]، توسط [[امام باقر]]{{ع}} میخوانیم: "[[امام]] باید در اوج علم و معرفت و بر قلّۀ رفیع بینش باشد تا بتواند قافله سالار رهروان طریق کمال باشد. او باید علم و بینش خود را از سرچشمۀ زلال حقیقت گرفته و دست پروردۀ عنایات غیبی الهی باشد تا با آگاهی از اسرار هستی، مربّی حقیقی انسانها و راهنمای آدما به سوی مقصد الهی و خیر و سعادت دنیا و آخرت باشد"<ref>کلینی،کافی، کتاب الحجه، برگرفته از سخنان امام باقر {{ع}} راجع به [[علم امام]].</ref>. از اینرو در روایات اسلامی، از [[امام]] به عنوان "خزانهدار علم خدا" و "ترجمان [[وحی]] الهی" نام برده شده است: | «از آنچه در اخبار و نیز قرآن کریم در رابطه با شخیصت علمی [[امام]] آمده، روشن میشود آنان برگزیدگانی هستند که با عنایت خاص الهی از قدرت دید و بینشی فراتر از سطح این جهان و حوادث آن، برخوردارند. آنان به کنه جهان واقف، از اسرار قرآن آگاه، و به حوادث غیبی و سرگذشتهای آینده مطّلعند. آنان، جز از دانش غیبی سخن نمیگویند و آنچه بر زبان میآورند، یا به تعلیم [[رسول الله]] {{صل}} است، و یا به افاضۀ مقام رحمانی. در ترسیمی از سیمای علمی [[امام]]، توسط [[امام باقر]] {{ع}} میخوانیم: "[[امام]] باید در اوج علم و معرفت و بر قلّۀ رفیع بینش باشد تا بتواند قافله سالار رهروان طریق کمال باشد. او باید علم و بینش خود را از سرچشمۀ زلال حقیقت گرفته و دست پروردۀ عنایات غیبی الهی باشد تا با آگاهی از اسرار هستی، مربّی حقیقی انسانها و راهنمای آدما به سوی مقصد الهی و خیر و سعادت دنیا و آخرت باشد"<ref>کلینی،کافی، کتاب الحجه، برگرفته از سخنان امام باقر {{ع}} راجع به [[علم امام]].</ref>. از اینرو در روایات اسلامی، از [[امام]] به عنوان "خزانهدار علم خدا" و "ترجمان [[وحی]] الهی" نام برده شده است: | ||
#'''خزانهدار علم الهی:''' {{عربی|" عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ، وَ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّهِ "}}<ref>کلینی، کافی (ط - دار الحدیث)، ج۱، ص ۴۷۴.</ref>. و نیز [[رسول خدا]]{{صل}}، [[حضرت علی]]{{ع}}، [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}}، صریحاً [[اهل بیت]]{{عم}} را وارث علم انبیاء معرفی فرمودهاند. | # '''خزانهدار علم الهی:''' {{عربی|" عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ، وَ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّهِ "}}<ref>کلینی، کافی (ط - دار الحدیث)، ج۱، ص ۴۷۴.</ref>. و نیز [[رسول خدا]] {{صل}}، [[حضرت علی]] {{ع}}، [[امام باقر]] {{ع}} و [[امام صادق]] {{ع}}، صریحاً [[اهل بیت]] {{عم}} را وارث علم انبیاء معرفی فرمودهاند. | ||
#'''وارثان علوم انبیاء:'''{{عربی|" عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِيِّ عَن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ وَرَثَةُ كِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص ۵۱۳، ح۲۳.</ref>. در زیارت جامعه نیز میخوانیم: {{عربی|"السلام علی ائمة الهدی، و مصابیح الدجی، أعلام التقی، و ذوی النُهی و اولی الحجی، و الکهف الوری، و ورثة الأنبیاء و المثل الأعلی، و الدعوة الحسنی، و حجج الله علی أهل الدنیا و الأخرة و الأولی، و رحمة الله و برکاته"}} و بالأخره صفاتی چون؛ اعلم الناس، راسخون فی العلم، معدن العلم و عیش العلم، تنها زیبندۀ دانش آنان است. | # '''وارثان علوم انبیاء:'''{{عربی|" عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِيِّ عَن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ وَرَثَةُ كِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص ۵۱۳، ح۲۳.</ref>. در زیارت جامعه نیز میخوانیم: {{عربی|"السلام علی ائمة الهدی، و مصابیح الدجی، أعلام التقی، و ذوی النُهی و اولی الحجی، و الکهف الوری، و ورثة الأنبیاء و المثل الأعلی، و الدعوة الحسنی، و حجج الله علی أهل الدنیا و الأخرة و الأولی، و رحمة الله و برکاته"}} و بالأخره صفاتی چون؛ اعلم الناس، راسخون فی العلم، معدن العلم و عیش العلم، تنها زیبندۀ دانش آنان است. | ||
#'''داناترین مردم'''{{عربی|" إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ {{صل}} يُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِكَمِهِ مَا لَا يُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ الزَّمَانِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى {{متن قرآن| أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى}} وَ قَوْلِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى {{متن قرآن| وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا }} وَ قَوْلِهِ فِي طَالُوتَ {{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ }} "}} | # '''داناترین مردم'''{{عربی|" إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ {{صل}} يُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِكَمِهِ مَا لَا يُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ الزَّمَانِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى {{متن قرآن| أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى}} وَ قَوْلِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى {{متن قرآن| وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا }} وَ قَوْلِهِ فِي طَالُوتَ {{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ }} "}} | ||
#'''[[راسخان در علم]]:''' {{عربی|" عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ "}}<ref>بصائر الدرجات فی فضائل، ص ۲۰۴، ح۶.</ref>. | # '''[[راسخان در علم]]:''' {{عربی|" عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ "}}<ref>بصائر الدرجات فی فضائل، ص ۲۰۴، ح۶.</ref>. | ||
#'''معدن و سرچشمه علم:''' {{عربی|" عَنْ جَدِّهِ الْجَارُودِ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} فَقَالَ: مَا يَنْقِمُ النَّاسُ مِنَّا فَنَحْنُ وَ اللَّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ "}}<ref> بصائر الدرجات، ص ۵۸، ح۹.</ref>. | # '''معدن و سرچشمه علم:''' {{عربی|" عَنْ جَدِّهِ الْجَارُودِ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} فَقَالَ: مَا يَنْقِمُ النَّاسُ مِنَّا فَنَحْنُ وَ اللَّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ "}}<ref> بصائر الدرجات، ص ۵۸، ح۹.</ref>. | ||
#'''حیات علم:'''آگاه باشید، هیچگاه راه حقّ را نخواهید شناخت مگر اینکه، آنها را که آن را ترک گفتهاند، بشناسید، و هرگز به پیمان قرآن وفادار نخواهید بود، مگر اینکه از کسی که آن پیمان را شکسته است، آگاه باشید، و هرگز به آن تمسک نخواهید جست مگر اینکه به کسی که آن را دور انداخته پیببرید. و این آگاهیها را از اهلش بخواهید، زیرا آنها زندگی علم، و مرگ جهلند: آنهایند که حکمشان شما را از علمشان، و سکوتشان شما را از منطقشان، و ظاهرشان از باطنشان آگاهی میدهد. اینان نه با دین مخالفت میکنند و نه در آن اختلاف دارند، بنابراین، دین در میان آنان گواهی است صادق و ساکتی است سخنگو{{عربی|" وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَرَكَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَبَذَهُ فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ لَا يُخَالِفُونَ الدِّينَ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِق "}}<ref> نهجالبلاغه، خطبه: ۱۴۷.</ref>»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایاننامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۱۰ - ۱۱۲.</ref>. | # '''حیات علم:'''آگاه باشید، هیچگاه راه حقّ را نخواهید شناخت مگر اینکه، آنها را که آن را ترک گفتهاند، بشناسید، و هرگز به پیمان قرآن وفادار نخواهید بود، مگر اینکه از کسی که آن پیمان را شکسته است، آگاه باشید، و هرگز به آن تمسک نخواهید جست مگر اینکه به کسی که آن را دور انداخته پیببرید. و این آگاهیها را از اهلش بخواهید، زیرا آنها زندگی علم، و مرگ جهلند: آنهایند که حکمشان شما را از علمشان، و سکوتشان شما را از منطقشان، و ظاهرشان از باطنشان آگاهی میدهد. اینان نه با دین مخالفت میکنند و نه در آن اختلاف دارند، بنابراین، دین در میان آنان گواهی است صادق و ساکتی است سخنگو{{عربی|" وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَرَكَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَبَذَهُ فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ لَا يُخَالِفُونَ الدِّينَ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِق "}}<ref> نهجالبلاغه، خطبه: ۱۴۷.</ref>»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایاننامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۱۰ - ۱۱۲.</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۱۲. خانم عسکری (پژوهشگر حوزه علميه حضرت رقيه). | | عنوان پاسخدهنده = ۱۲. خانم عسکری (پژوهشگر حوزه علميه حضرت رقيه). | ||
| تصویر = 11934.jpg | | تصویر = 11934.jpg | ||
| پاسخ = | | پاسخ = | ||
خانم '''[[حدیثه عسکری]]''' در ''[http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx وبگاه حوزه علمیه حضرت رقیه]''، در این باره گفته است: | خانم '''[[حدیثه عسکری]]''' در ''[http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx وبگاه حوزه علمیه حضرت رقیه]''، در این باره گفته است: | ||
*«'''علم امام همیشگی و مستمر است:''' دانش ائمه، پایدار و همیشگی است. این دانش پیوسته با سرچشمه غیبی خود در ارتباط بوده، مدام قوت پذیرفته و افزایش مییابد. [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید: {{عربی|"لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا"}}<ref>«اگر بر دانش ما افزوده نمیشد بیدانش میماندیم»؛ الکافی، ج۱، ص۲۵۴؛ الاختصاص، ص۳۱۲.</ref> بدیهی است که افزایش دانش و معرفت امامان لازمه اتصال وجودی آنان به جهان غیب و ربوبیّت است. مفضّل میگوید که [[امام صادق]]{{ع}} به من فرمود که: ما را هر شب جمعه شادمانی ویژهای است! گفتم شادمانیتان افزون باد! چگونه است آن؟ فرمود: هر شب جامعه روح پیامبر اسلام و امامان تا عرش بالا روند، و روح ما هم با روح آنان بالا میرود، و این ارواح به بدنهای خود باز نمیگردند، مگر با معرفتی تازه و جدید! و اگر چنین نبود که علم ما تمام میشد. | *«'''علم امام همیشگی و مستمر است:''' دانش ائمه، پایدار و همیشگی است. این دانش پیوسته با سرچشمه غیبی خود در ارتباط بوده، مدام قوت پذیرفته و افزایش مییابد. [[امام باقر]] {{ع}} میفرماید: {{عربی|"لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا"}}<ref>«اگر بر دانش ما افزوده نمیشد بیدانش میماندیم»؛ الکافی، ج۱، ص۲۵۴؛ الاختصاص، ص۳۱۲.</ref> بدیهی است که افزایش دانش و معرفت امامان لازمه اتصال وجودی آنان به جهان غیب و ربوبیّت است. مفضّل میگوید که [[امام صادق]] {{ع}} به من فرمود که: ما را هر شب جمعه شادمانی ویژهای است! گفتم شادمانیتان افزون باد! چگونه است آن؟ فرمود: هر شب جامعه روح پیامبر اسلام و امامان تا عرش بالا روند، و روح ما هم با روح آنان بالا میرود، و این ارواح به بدنهای خود باز نمیگردند، مگر با معرفتی تازه و جدید! و اگر چنین نبود که علم ما تمام میشد. | ||
*امام هرگاه بخواهد چیزی را بداند خداوند او را میآموزد: بر پایه اصول حکمت متعالیه، درجه برتر وجودی انسان کامل همه درجات وجودی پایین را در خود داشته و همه حوادث را در حیطه وجود و حوزه شهودش داراست. اما به خاطر آنکه هنوز در قید جزئیت عالم ملک و محدودیتهای مادی این جهان است، تغییرات و تحولات و حوادث جهان مادی، به صورت علم جزئی و متغیّر، مستلزم عنایت و توجه جزئی امام به آن حادثه است، همین عنایت و توجه او مستلزم علم و آگاهی وی به آن مورد خاص خواهد بود. همین نکته است که [[امام صادق]]{{ع}} میفرمایند: {{عربی|"إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِک"}}<ref>«هرگاه امام خواهان دانستن چیزی باشد خداوند به او خواهد آموخت»؛ الکافی، ج۱، ص۲۵۸؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۵۷؛ بصائرالدرجات، ص۳۱۵.</ref> رهبریت معصوم از آن جهت ارجمند است که مورد حمایت و عنایت مستمرّ الهی است. و خداوند نیز با الزام مردم به پیروی از معصوم، از حمایت رهبر معصوم دریغ نخواهد ورزید. [[امام باقر]]{{صل}} میفرمایند: "مگر برای شما باور کردنی است که خدای سبحان طاعت و فرمانبرداری از اولیاء و امامان را بر مردم واجب کند و در عین حال اخبار آسمان و زمین را از انان پوشیده داشته، منابع و مواد علوم مربط به مراجعات مردم به این امامان را که پایه و اساس دین مردم است از آنان دریغ دارد؟!"<ref>«أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِیَائِهِ عَلَی عِبَادِهِ ثُمَّ یُخْفِی عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِیمَا یَرِدُ عَلَیْهِمْ مِمَّا فِیهِ قِوَامُ دِینِهِم؟!»؛ الکافی، ج۱، ص۲۶۱؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۴۹؛ بصائرالدرجات، ص۱۲۴؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی، ۱۴۰۹، ج۲، ص۸۷۰.</ref> | * امام هرگاه بخواهد چیزی را بداند خداوند او را میآموزد: بر پایه اصول حکمت متعالیه، درجه برتر وجودی انسان کامل همه درجات وجودی پایین را در خود داشته و همه حوادث را در حیطه وجود و حوزه شهودش داراست. اما به خاطر آنکه هنوز در قید جزئیت عالم ملک و محدودیتهای مادی این جهان است، تغییرات و تحولات و حوادث جهان مادی، به صورت علم جزئی و متغیّر، مستلزم عنایت و توجه جزئی امام به آن حادثه است، همین عنایت و توجه او مستلزم علم و آگاهی وی به آن مورد خاص خواهد بود. همین نکته است که [[امام صادق]] {{ع}} میفرمایند: {{عربی|"إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِک"}}<ref>«هرگاه امام خواهان دانستن چیزی باشد خداوند به او خواهد آموخت»؛ الکافی، ج۱، ص۲۵۸؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۵۷؛ بصائرالدرجات، ص۳۱۵.</ref> رهبریت معصوم از آن جهت ارجمند است که مورد حمایت و عنایت مستمرّ الهی است. و خداوند نیز با الزام مردم به پیروی از معصوم، از حمایت رهبر معصوم دریغ نخواهد ورزید. [[امام باقر]] {{صل}} میفرمایند: "مگر برای شما باور کردنی است که خدای سبحان طاعت و فرمانبرداری از اولیاء و امامان را بر مردم واجب کند و در عین حال اخبار آسمان و زمین را از انان پوشیده داشته، منابع و مواد علوم مربط به مراجعات مردم به این امامان را که پایه و اساس دین مردم است از آنان دریغ دارد؟!"<ref>«أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِیَائِهِ عَلَی عِبَادِهِ ثُمَّ یُخْفِی عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِیمَا یَرِدُ عَلَیْهِمْ مِمَّا فِیهِ قِوَامُ دِینِهِم؟!»؛ الکافی، ج۱، ص۲۶۱؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۴۹؛ بصائرالدرجات، ص۱۲۴؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی، ۱۴۰۹، ج۲، ص۸۷۰.</ref> | ||
*علم امامان تنها دانش بدور از خطا و خلاف است: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدند که علم بدون اختلاف مخصوص امامان است و شما چگونه از آن آگاهی مییابید؟ حضرت فرمود: {{عربی|"کَمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} یَعْلَمُهُ إِلَّا أَنَّهُمْ لَا یَرَوْنَ مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} یَرَی"}}<ref>«آگاهی ما هم از این معرفت بیخلاف مانند آگاهی پیامبر خداست با این تفاوت که آنچه را پیامبر میدید ما نمیبینیم»؛ الکافی، ج۱، ص۲۴۲؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۹۷.</ref><ref>[http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx حوزه علمیه حضرت رقیه]</ref> | * علم امامان تنها دانش بدور از خطا و خلاف است: از [[امام صادق]] {{ع}} پرسیدند که علم بدون اختلاف مخصوص امامان است و شما چگونه از آن آگاهی مییابید؟ حضرت فرمود: {{عربی|"کَمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} یَعْلَمُهُ إِلَّا أَنَّهُمْ لَا یَرَوْنَ مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} یَرَی"}}<ref>«آگاهی ما هم از این معرفت بیخلاف مانند آگاهی پیامبر خداست با این تفاوت که آنچه را پیامبر میدید ما نمیبینیم»؛ الکافی، ج۱، ص۲۴۲؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۹۷.</ref><ref>[http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx حوزه علمیه حضرت رقیه]</ref> | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۳۳: | خط ۲۲۷: | ||
'''منابع علم امامان''' | '''منابع علم امامان''' | ||
علوم [[امام]] از منابع گوناگونی سرچشمه میگیرد که عبارتند از: | |||
۱ . قرآن:آگاهی کامل [[امامان]]{{عم}} از کتاب خدا و قرآن مجید به گونهای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی میدانند. | ۱ . قرآن:آگاهی کامل [[امامان]] {{عم}} از کتاب خدا و قرآن مجید به گونهای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی میدانند. | ||
قرآن میفرماید: {{متن قرآن| وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ }}<ref> و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>؛ از این آیه به خوبی روشن میشود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علمالکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی میشود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: {{متن قرآن| قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ }}<ref> آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم؛ سوره نمل ، آیه ۴۰.</ref> آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد. | قرآن میفرماید: {{متن قرآن| وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ }}<ref> و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>؛ از این آیه به خوبی روشن میشود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علمالکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی میشود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: {{متن قرآن| قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ }}<ref> آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم؛ سوره نمل ، آیه ۴۰.</ref> آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد. | ||
بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانشهاست، کارهای بسیار مهمتری میتواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربستهای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کردهاند که این آیه اشاره به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[ائمه هدی]] {{عم}} است. | بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانشهاست، کارهای بسیار مهمتری میتواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربستهای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کردهاند که این آیه اشاره به [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} و [[ائمه هدی]] {{عم}} است. | ||
[[قرطبی]] مفسر [[اهل سنت ]]در تفسیر خود به نقل از [[امام باقر]]{{ع}} در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" میگوید: {{عربی|«انما ذلک [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}»}}<ref> او فقط [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.</ref>. | [[قرطبی]] مفسر [[اهل سنت]]در تفسیر خود به نقل از [[امام باقر]] {{ع}} در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" میگوید: {{عربی|«انما ذلک [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}»}}<ref> او فقط [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.</ref>. | ||
در روایت دیگری از [[ابن عباس]] میخوانیم: {{عربی|«من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»}}<ref>کسی که علم کتاب نزد اوست فقط [[علی]]{{ع}} است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.</ref>. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} است<ref>روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} میدانند که برای رعایت اختصار در متن نیاوردهایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.</ref>. | در روایت دیگری از [[ابن عباس]] میخوانیم: {{عربی|«من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»}}<ref>کسی که علم کتاب نزد اوست فقط [[علی]] {{ع}} است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.</ref>. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} است<ref>روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} میدانند که برای رعایت اختصار در متن نیاوردهایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.</ref>. | ||
۲ . وراثت از [[پیامبر]]{{صل}}: دومین منبع از منابع علوم [[امامان]]{{عم}} وراثت از [[پیامبر]]{{صل}} است، به این معنی که [[پیامبر]] تمام معارف و شرایع اسلام را به [[علی]]{{ع}} آموخت و این علم و آگاهی از [[علی]]{{ع}} به [[امامان]] {{عم}} منتقل شد، [[امام صادق]]{{ع}} میفرمایند: {{عربی|«عَلَّم رسولُ اللهِ علیّاً الفَ بابٍ یُفتَحُ من کلِّ بابٍ الفُ بابٍ»}}<ref>رسول خدا به [[علی ]]{{ع}} هزار باب از علم را آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد.</ref>. | ۲ . وراثت از [[پیامبر]] {{صل}}: دومین منبع از منابع علوم [[امامان]] {{عم}} وراثت از [[پیامبر]] {{صل}} است، به این معنی که [[پیامبر]] تمام معارف و شرایع اسلام را به [[علی]] {{ع}} آموخت و این علم و آگاهی از [[علی]] {{ع}} به [[امامان]] {{عم}} منتقل شد، [[امام صادق]] {{ع}} میفرمایند: {{عربی|«عَلَّم رسولُ اللهِ علیّاً الفَ بابٍ یُفتَحُ من کلِّ بابٍ الفُ بابٍ»}}<ref>رسول خدا به [[علی]] {{ع}} هزار باب از علم را آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد.</ref>. | ||
حدیث معروف: {{عربی|«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»}} که پیامبر فرمودند: «من شهر علم هستم و علی درب آن است، را راویان مختلفی از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] در کتب خود نقل کردهاند <ref>برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسینی المرعشی نور الله، احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۰۱؛ و برای آگاهی به منابع این حدیث به کتاب شریف «جامع الاحادیث» مراجعه شود.</ref>. | حدیث معروف: {{عربی|«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»}} که پیامبر فرمودند: «من شهر علم هستم و علی درب آن است، را راویان مختلفی از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] در کتب خود نقل کردهاند <ref>برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسینی المرعشی نور الله، احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۰۱؛ و برای آگاهی به منابع این حدیث به کتاب شریف «جامع الاحادیث» مراجعه شود.</ref>. | ||
خط ۲۵۵: | خط ۲۴۹: | ||
۴ . القای [[روح القدس]]: چهارمین منبع علم امامان، فیض روح القدس است. | ۴ . القای [[روح القدس]]: چهارمین منبع علم امامان، فیض روح القدس است. | ||
از روایاتی که در منابع [[اهل بیت]]{{عم}} وارد شده به خوبی بر میآید که [[روح القدس]] روح مقدسی بوده که با همه [[پیامبران]] و [[انبیاء]] و [[معصومین]] {{عم}} بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل میساخته، حتی از روایات متعددی که در منابع [[اهل سنت]] نیز وارد شده است، استفاده میشود که گاه که کارهای مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسی صادر میشد، میفرمودند: این به کمک [[روح القدس]] بوده است، این تعبیر کمک [[روح القدس]] درباره [[سنان بن ثابت]] مدافع [[پیامبر]] و [[کمیت بن زید اسدی]] مدافع [[اهل بیت]]{{عم}} و [[دعبل خزاعی]] شاعر قصیده معروف مدارس آیات از زبان [[پیامبر ]]{{صل}} و [[امام باقر]] {{ع}} و [[امام رضا]] {{ع}} نقل شده است<ref>جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج ۱، ۸۷؛ و سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۹۵۶؛ و کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۱۸.</ref>. | از روایاتی که در منابع [[اهل بیت]] {{عم}} وارد شده به خوبی بر میآید که [[روح القدس]] روح مقدسی بوده که با همه [[پیامبران]] و [[انبیاء]] و [[معصومین]] {{عم}} بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل میساخته، حتی از روایات متعددی که در منابع [[اهل سنت]] نیز وارد شده است، استفاده میشود که گاه که کارهای مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسی صادر میشد، میفرمودند: این به کمک [[روح القدس]] بوده است، این تعبیر کمک [[روح القدس]] درباره [[سنان بن ثابت]] مدافع [[پیامبر]] و [[کمیت بن زید اسدی]] مدافع [[اهل بیت]] {{عم}} و [[دعبل خزاعی]] شاعر قصیده معروف مدارس آیات از زبان [[پیامبر]] {{صل}} و [[امام باقر]] {{ع}} و [[امام رضا]] {{ع}} نقل شده است<ref>جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج ۱، ۸۷؛ و سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۹۵۶؛ و کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۱۸.</ref>. | ||
و از این جا به خوبی روشن میشود که [[روح القدس]] یک روح امدادگر است که انسان را به هنگام کارهای معنوی و الهی یاری میدهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در [[پیامبران]] و [[امامان]] به گونه فوق العادهای قوییتر و بارزتر عمل میکند، و در دیگران به اندازه خودشان. | و از این جا به خوبی روشن میشود که [[روح القدس]] یک روح امدادگر است که انسان را به هنگام کارهای معنوی و الهی یاری میدهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در [[پیامبران]] و [[امامان]] به گونه فوق العادهای قوییتر و بارزتر عمل میکند، و در دیگران به اندازه خودشان. | ||
۵. نور الهی:منبع دیگری که برای علوم [[امامان]] میتوان ذکر کرد "نور الهی است"، [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: هنگامی که امام پیشین از دنیا میرود، خداوند برای [[امام]] بعد از او ستونی از نور بر میافرازد که به وسیله آن اعمال مردم را میبیند، و از این طریق خداوند حجت را بر خلق خود تمام میکند. | ۵. نور الهی:منبع دیگری که برای علوم [[امامان]] میتوان ذکر کرد "نور الهی است"، [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: هنگامی که امام پیشین از دنیا میرود، خداوند برای [[امام]] بعد از او ستونی از نور بر میافرازد که به وسیله آن اعمال مردم را میبیند، و از این طریق خداوند حجت را بر خلق خود تمام میکند. | ||
با توجه به منابع فوق، [[امامان]]{{عم}} از سایر مردم ممتاز شده و به انجام وظایف مهمی که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان دارند، نایل میشوند<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴؛ و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.</ref>. | با توجه به منابع فوق، [[امامان]] {{عم}} از سایر مردم ممتاز شده و به انجام وظایف مهمی که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان دارند، نایل میشوند<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴؛ و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۶۹: | خط ۲۶۳: | ||
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://porseman.org/q/show.aspx?id=121961 وبگاه پرسمان]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | | پاسخ = '''پژوهشگران [http://porseman.org/q/show.aspx?id=121961 وبگاه پرسمان]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | ||
*«در مورد [[علم]] [[امامان]]{{ع}} نکاتی را باید مد نظر قرار داد: | *«در مورد [[علم]] [[امامان]] {{ع}} نکاتی را باید مد نظر قرار داد: | ||
#[[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{ع}} در مسائل عادی، فردی و امور اجتماعی، موظّف به استفاده از علم عادی بودهاند. از این رو همواره در این گونه مسائل، از طرق معمولی تحقیق و کسب آگاهی نموده و بر اساس برآیندهای آن عمل میکردند. سر این مسأله نیز آن است که آنان الگوی بشریتاند و اگر در مسیر زندگی و حرکتهای اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان به بهانه آنکه آنان با علم لدنی عمل میکردهاند، از حرکتهای سازنده، انقلابی و اصلاحی باز خواهند ایستاد. | # [[پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{ع}} در مسائل عادی، فردی و امور اجتماعی، موظّف به استفاده از علم عادی بودهاند. از این رو همواره در این گونه مسائل، از طرق معمولی تحقیق و کسب آگاهی نموده و بر اساس برآیندهای آن عمل میکردند. سر این مسأله نیز آن است که آنان الگوی بشریتاند و اگر در مسیر زندگی و حرکتهای اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان به بهانه آنکه آنان با علم لدنی عمل میکردهاند، از حرکتهای سازنده، انقلابی و اصلاحی باز خواهند ایستاد. | ||
#برخی بر این عقیده اند که [[علم غیب]] برای [[پیامبر ]]{{صل}} و [[امامان ]]{{عم}} شأنی است؛ یعنی، چنان نیست که همواره هر چیزی را بالفعل بدانند؛ بلکه اگر بخواهند از طریق غیبی بدانند، خواهند دانست و یا اگر خدا بخواهد، علم چیزی را در اختیار آنان قرار خواهد داد. | # برخی بر این عقیده اند که [[علم غیب]] برای [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{عم}} شأنی است؛ یعنی، چنان نیست که همواره هر چیزی را بالفعل بدانند؛ بلکه اگر بخواهند از طریق غیبی بدانند، خواهند دانست و یا اگر خدا بخواهد، علم چیزی را در اختیار آنان قرار خواهد داد. | ||
#[[علم غیب]] گاهی به واقع محتوم و تغییر ناپذیر تعلق می گیرد. بنابراین بعضی از چیزهایی که [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان ]]{{ع}} از طریق غیبی میدانند، همان چیزی است که حتما واقع خواهد شد؛ مانند کسی که از عمارت بسیار بلندی پرتاب گردیده و در بین راه میداند که به سرعت به زمین اصابت خواهد کرد. این گونه آگاهی چیزی نیست که با آن بتوان تغییری ایجاد نمود و سرنوشت چیزی را تغییر داد. به عبارت دیگر، گاهی علم به صورت تعلیقی و شرطی است؛ مثل اینکه انسان بداند اگر از منزل بیرون رود تصادف خواهد کرد. این قضیهای شرطی است و فرد ممکن است با بیرون نرفتن از منزل، خود را حفظ کند؛ ولی اگر بداند که در روز معینی فلان حادثه برای او اتفاق خواهد افتاد و چیزی اختیاری در دگرگونی آن دخیل نیست، آیا باز هم خواهد توانست از بروز آن جلوگیری نماید؟ علم [[ائمه]] {{عم}} به کیفیت مرگ خود میتواند از این نوع نیز تفسیر شود. | # [[علم غیب]] گاهی به واقع محتوم و تغییر ناپذیر تعلق می گیرد. بنابراین بعضی از چیزهایی که [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{ع}} از طریق غیبی میدانند، همان چیزی است که حتما واقع خواهد شد؛ مانند کسی که از عمارت بسیار بلندی پرتاب گردیده و در بین راه میداند که به سرعت به زمین اصابت خواهد کرد. این گونه آگاهی چیزی نیست که با آن بتوان تغییری ایجاد نمود و سرنوشت چیزی را تغییر داد. به عبارت دیگر، گاهی علم به صورت تعلیقی و شرطی است؛ مثل اینکه انسان بداند اگر از منزل بیرون رود تصادف خواهد کرد. این قضیهای شرطی است و فرد ممکن است با بیرون نرفتن از منزل، خود را حفظ کند؛ ولی اگر بداند که در روز معینی فلان حادثه برای او اتفاق خواهد افتاد و چیزی اختیاری در دگرگونی آن دخیل نیست، آیا باز هم خواهد توانست از بروز آن جلوگیری نماید؟ علم [[ائمه]] {{عم}} به کیفیت مرگ خود میتواند از این نوع نیز تفسیر شود. | ||
#نکته دیگر آن که بین علم لدنی و علم معمولی و عادی تفاوت اساسی وجود دارد و آن این که [[علم لدنی]] معیار و میزان تکلیف نمیباشد، آن چه را که [[ائمه طاهرین]] {{ع}} در مسایل مختلف از جمله شهادت خود از این قبیل بوده است؛ برعکس علم عادی و عمدی که زمینهاش برای همه مردم وجود دارد معیار تکلیف پذیری است که [[ائمه اطهار]] {{ع}} براساس همین علم گاهی به کاری دست میزدند و گاهی از کارهایی پرهیز میکردند»<ref>[http://porseman.org/q/show.aspx?id=121961 وبگاه پرسمان]</ref>. | # نکته دیگر آن که بین علم لدنی و علم معمولی و عادی تفاوت اساسی وجود دارد و آن این که [[علم لدنی]] معیار و میزان تکلیف نمیباشد، آن چه را که [[ائمه طاهرین]] {{ع}} در مسایل مختلف از جمله شهادت خود از این قبیل بوده است؛ برعکس علم عادی و عمدی که زمینهاش برای همه مردم وجود دارد معیار تکلیف پذیری است که [[ائمه اطهار]] {{ع}} براساس همین علم گاهی به کاری دست میزدند و گاهی از کارهایی پرهیز میکردند»<ref>[http://porseman.org/q/show.aspx?id=121961 وبگاه پرسمان]</ref>. | ||
*«در قرآن هم آیاتی هست که [[علم غیب]] داشتن [[معصومین]] را تأیید میکند. از جمله دو آیه زیر: {{متن قرآن| [[آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ]]}}<ref>اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات محکماند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر آیات متشابهاند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران ، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن| وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى }}<ref> و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود؛ سوره نجم ، آیه ۳ - ۴.</ref>. | *«در قرآن هم آیاتی هست که [[علم غیب]] داشتن [[معصومین]] را تأیید میکند. از جمله دو آیه زیر: {{متن قرآن| [[آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ]]}}<ref>اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات محکماند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر آیات متشابهاند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران ، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن| وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى }}<ref> و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود؛ سوره نجم ، آیه ۳ - ۴.</ref>. | ||
خط ۲۸۱: | خط ۲۷۵: | ||
این که هر وقت میخواستند میدانستند هم به خاطر این است که گاهی مأمور بودند مثل دیگر بشر به صورت عادی و طبیعی عمل کنند. لذا تنها هر وقت نیاز به [[علم غیب]] بود، چنین ارادهای مینمودند»<ref>[http://www.porseshkadeh.com/Question/22044/%D9%87%D9%86%D9%88%D8%B2-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D9%81%D9%87%D9%85%D9%85-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%A2%D9%85%D8%AF%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1(%D8%B9)-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8 وبگاه پرسشکده]</ref>. | این که هر وقت میخواستند میدانستند هم به خاطر این است که گاهی مأمور بودند مثل دیگر بشر به صورت عادی و طبیعی عمل کنند. لذا تنها هر وقت نیاز به [[علم غیب]] بود، چنین ارادهای مینمودند»<ref>[http://www.porseshkadeh.com/Question/22044/%D9%87%D9%86%D9%88%D8%B2-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D9%81%D9%87%D9%85%D9%85-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%A2%D9%85%D8%AF%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1(%D8%B9)-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8 وبگاه پرسشکده]</ref>. | ||
*«علم [[امام]]{{ع}}: [[امام]]{{ع}} علاوه بر [[امام]]{{ع}} عادی که برای نوع بشر قابل تحصیل است از [[علم لدنی]] و خدادادی [[علم غیب]] نیز بهرهمند است [[امام]]{{ع}} به حسب علو رتبه وجودیاش با لطف و اذن الهی به سرچشمه علم الهی متصل میشود واز حقایق حوادث عالم همان گونه که در متن واقع هستند آگاه میشود یعنی [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} از سنخ علم الهی و اتصال به منبع علم الهی است و همان گونه که در علم الهی بیان شد این علم؛ علم به واقع عینی است و معنی ندارد که منشأتغییر در حوادث عالم باشد. بر اساس [[علم غیب]] حقایق حوادث عالم از جمله افعال اختیاری خود [[امام]]{{ع}} همراه با علت تامهاش که علم عادی واراده از اجزاء این علت است نزد امام حاضر است این حضور، حضور به واسطه عین معلوم و واقع عینی نزد [[امام]]{{ع}} است. بر این اساس، [[امام]]{{ع}} حقیقت افعال اختیاری خود را، مانند خوردن میوه مسموم یا ضربت خوردن به دنبال حرکت به مسجد کوفه، از منظری بالاتر که همان منظر علم الهی است، مینگرد. به همین جهت از آنجا که [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} از سنخ علم الهی است، تأثیری در حوادث عالم ندارد و به همین علت، این علم برای [[امام]]{{ع}} تکلیف آور نیست چون علمی موجب تکلیف است که مکلف بتواند بر اساس آن علم، منشأ تغییر و تأثیر باشد. علاوه بر این، وقتی [[امام]]{{ع}} با لطف و اذن الهی به مرتبه اعلای کمال و علو وجودی میرسد و با منبع علم الهی تماس پیدا میکند، در اوج مقام فنای در ذات الهی است؛ او در این مقام خود نمیبیند و خود نمیپسندد، فقط خدا را میبیند و تنها مشیت الهی را میپسندد، خواستهای غیر از خواست و مشیت الهی ندارد. در این مقام وقتی اراده و مشیت الهی را بر اساس نظام علت و معلولی و قضاو قدر در تحقق حوادث و پدیدههای هستی به دنبال علت تامه شان مییابد خواستهای بر خلاف آن ندارد. پسندد آنچه را جانان پسندد به همین جهت تلاش برای تغییر این حوادث، از جمله شهادت خود، با قطع نظر از این که تأثیری ندارد، با مقام فنا و رضا و حب لقاء الله نیز سازگار نیست»<ref>[http://www.porseshkadeh.com/Question/40109/%D8%AC%D9%85%DB%8C%D8%B9-%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B7%D9%87%D8%A7%D8%B1(%D8%B9)-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D9%88-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%88-%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA وبگاه پرسشکده]</ref>. | *«علم [[امام]] {{ع}}: [[امام]] {{ع}} علاوه بر [[امام]] {{ع}} عادی که برای نوع بشر قابل تحصیل است از [[علم لدنی]] و خدادادی [[علم غیب]] نیز بهرهمند است [[امام]] {{ع}} به حسب علو رتبه وجودیاش با لطف و اذن الهی به سرچشمه علم الهی متصل میشود واز حقایق حوادث عالم همان گونه که در متن واقع هستند آگاه میشود یعنی [[علم غیب]] [[امام]] {{ع}} از سنخ علم الهی و اتصال به منبع علم الهی است و همان گونه که در علم الهی بیان شد این علم؛ علم به واقع عینی است و معنی ندارد که منشأتغییر در حوادث عالم باشد. بر اساس [[علم غیب]] حقایق حوادث عالم از جمله افعال اختیاری خود [[امام]] {{ع}} همراه با علت تامهاش که علم عادی واراده از اجزاء این علت است نزد امام حاضر است این حضور، حضور به واسطه عین معلوم و واقع عینی نزد [[امام]] {{ع}} است. بر این اساس، [[امام]] {{ع}} حقیقت افعال اختیاری خود را، مانند خوردن میوه مسموم یا ضربت خوردن به دنبال حرکت به مسجد کوفه، از منظری بالاتر که همان منظر علم الهی است، مینگرد. به همین جهت از آنجا که [[علم غیب]] [[امام]] {{ع}} از سنخ علم الهی است، تأثیری در حوادث عالم ندارد و به همین علت، این علم برای [[امام]] {{ع}} تکلیف آور نیست چون علمی موجب تکلیف است که مکلف بتواند بر اساس آن علم، منشأ تغییر و تأثیر باشد. علاوه بر این، وقتی [[امام]] {{ع}} با لطف و اذن الهی به مرتبه اعلای کمال و علو وجودی میرسد و با منبع علم الهی تماس پیدا میکند، در اوج مقام فنای در ذات الهی است؛ او در این مقام خود نمیبیند و خود نمیپسندد، فقط خدا را میبیند و تنها مشیت الهی را میپسندد، خواستهای غیر از خواست و مشیت الهی ندارد. در این مقام وقتی اراده و مشیت الهی را بر اساس نظام علت و معلولی و قضاو قدر در تحقق حوادث و پدیدههای هستی به دنبال علت تامه شان مییابد خواستهای بر خلاف آن ندارد. پسندد آنچه را جانان پسندد به همین جهت تلاش برای تغییر این حوادث، از جمله شهادت خود، با قطع نظر از این که تأثیری ندارد، با مقام فنا و رضا و حب لقاء الله نیز سازگار نیست»<ref>[http://www.porseshkadeh.com/Question/40109/%D8%AC%D9%85%DB%8C%D8%B9-%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B7%D9%87%D8%A7%D8%B1(%D8%B9)-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D9%88-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%88-%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA وبگاه پرسشکده]</ref>. | ||
*«[[امام]]{{ع}} از دو نوع علم برخوردار است: | *«[[امام]] {{ع}} از دو نوع علم برخوردار است: | ||
#علم عادی، که برای نوع بشر قابل تحصیل است. | # علم عادی، که برای نوع بشر قابل تحصیل است. | ||
#[[علم غیب]]، که موهبتی الهی است. | # [[علم غیب]]، که موهبتی الهی است. | ||
[[امام]]{{ع}} که برگزیده خداست و مدارج قوس صعودی را پیموده است، به لطف و اذن و اراده الهی با سرچشمه علم الهی تماس پیدا میکند و از حوادث گذشته و حال و آینده آگاه میگردد. بر این اساس: | [[امام]] {{ع}} که برگزیده خداست و مدارج قوس صعودی را پیموده است، به لطف و اذن و اراده الهی با سرچشمه علم الهی تماس پیدا میکند و از حوادث گذشته و حال و آینده آگاه میگردد. بر این اساس: | ||
الف . [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} از سنخ علم الهی است. برای آشنایی با [[علم غیب]] باید با علم الهی آشنا شد. علم خداوند به هر پدیده، از سنخ [[علم حضوری]] است که خود شیء معلوم، با تمام وجودش، نزد عالم حاضر است. [[علم حضوری]]، بدون وجود و تحقق معلوم معنا ندارد بلکه ملازم و همراه با وجود معلوم است. به تعبیر دیگر، علم خداوند به پدیدههای عالم هستی، همانگونه که در متن واقع هستند، تعلق میگیرد. این آگاهی منشأ هیچ تغییر و تأثیری در حوادث عالم نیست و چون [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} از سنخ علم الهی است، [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}} نیز [[علم حضوری]] است و به پدیدهها به همان شکل که در متن واقع محققند تعلق میگیرد و موجب تغییر در حوادث عالم نیست. | الف . [[علم غیب]] [[امام]] {{ع}} از سنخ علم الهی است. برای آشنایی با [[علم غیب]] باید با علم الهی آشنا شد. علم خداوند به هر پدیده، از سنخ [[علم حضوری]] است که خود شیء معلوم، با تمام وجودش، نزد عالم حاضر است. [[علم حضوری]]، بدون وجود و تحقق معلوم معنا ندارد بلکه ملازم و همراه با وجود معلوم است. به تعبیر دیگر، علم خداوند به پدیدههای عالم هستی، همانگونه که در متن واقع هستند، تعلق میگیرد. این آگاهی منشأ هیچ تغییر و تأثیری در حوادث عالم نیست و چون [[علم غیب]] [[امام]] {{ع}} از سنخ علم الهی است، [[علم غیب]] [[ائمه]] {{عم}} نیز [[علم حضوری]] است و به پدیدهها به همان شکل که در متن واقع محققند تعلق میگیرد و موجب تغییر در حوادث عالم نیست. | ||
ب . از آنجا که [[علم غیب]] به نحو ذاتی و استقلالی فقط از آن خداست {{متن قرآن| [[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات میشود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref> بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند؛ سوره نمل ، آیه ۶۵.</ref>؛ {{متن قرآن| [[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref> پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن ، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref>[[علم غیب]] [[پیامبر]] و [[ائمه]]{{عم}} محدود است به مقداری که خداوند اراده کند و بخواهد». | ب . از آنجا که [[علم غیب]] به نحو ذاتی و استقلالی فقط از آن خداست {{متن قرآن| [[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات میشود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref> بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند؛ سوره نمل ، آیه ۶۵.</ref>؛ {{متن قرآن| [[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref> پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن ، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref>[[علم غیب]] [[پیامبر]] و [[ائمه]] {{عم}} محدود است به مقداری که خداوند اراده کند و بخواهد». | ||
*«ما گاهی میگوییم علم غیب و منظورمان علمی است که در دسترس [[انبیا]] و [[اولیا]] است و علمی خدادای محسوب میشود نه تحصیلی. گاهی منظورمان علومی است که در دسترس عموم مردم نیست که این معنی اعم از معنای اول است و شامل علومی که با مقداری ریاضت به همراه آموزش میتوان به آن علم رسید هم میشود. البته معانی دیگری هم وجود دارد که ما به آنها نمیپردازیم. حال ممکن است بر اساس علم غیب به معنای اول کسی پیشگویی کند مثل پیشگوییهای که در قرآن آمده یا به وسیله [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} انجام شده است و میتواند بر اساس معنای دوم علم غیب باشد و شامل کرامات برخی افراد که به واسطه ریاضت به علومی دست مییابند هم بشود. پس این دو معنا از هم جدا نیستند و بستگی به کاربرد آن دارد. علمی که ائمه {{عم}} داشتهاند از نوع علوم غیبی به معنای اول بوده که از طرف خدا به ایشان افاضه میشود. این علم لازمه عصمت است؛ زیرا آنها مفسران و حافظان دین هستند و برای این کار باید معصوم باشند و بری از خطا»<ref>[http://www.porseshkadeh.com/mob-Question/39874/%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D8%A8%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%85-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%DA%86%D9%87-%D9%88%DB%8C%DA%98%DA%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85 وبگاه پرسشکده]</ref>. | *«ما گاهی میگوییم علم غیب و منظورمان علمی است که در دسترس [[انبیا]] و [[اولیا]] است و علمی خدادای محسوب میشود نه تحصیلی. گاهی منظورمان علومی است که در دسترس عموم مردم نیست که این معنی اعم از معنای اول است و شامل علومی که با مقداری ریاضت به همراه آموزش میتوان به آن علم رسید هم میشود. البته معانی دیگری هم وجود دارد که ما به آنها نمیپردازیم. حال ممکن است بر اساس علم غیب به معنای اول کسی پیشگویی کند مثل پیشگوییهای که در قرآن آمده یا به وسیله [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} انجام شده است و میتواند بر اساس معنای دوم علم غیب باشد و شامل کرامات برخی افراد که به واسطه ریاضت به علومی دست مییابند هم بشود. پس این دو معنا از هم جدا نیستند و بستگی به کاربرد آن دارد. علمی که ائمه {{عم}} داشتهاند از نوع علوم غیبی به معنای اول بوده که از طرف خدا به ایشان افاضه میشود. این علم لازمه عصمت است؛ زیرا آنها مفسران و حافظان دین هستند و برای این کار باید معصوم باشند و بری از خطا»<ref>[http://www.porseshkadeh.com/mob-Question/39874/%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D8%A8%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%85-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%DA%86%D9%87-%D9%88%DB%8C%DA%98%DA%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85 وبگاه پرسشکده]</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۰۹: | خط ۳۰۳: | ||
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/44660 باشگاه اندیشه]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | | پاسخ = '''پژوهشگران [http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/44660 باشگاه اندیشه]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | ||
«از جمله محوریترین ویژگی خلیفهالله علم او درباره اسما و صفات حق تعالی است: {{متن قرآن| وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا}}<ref>و همه نامها را به آدم آموخت؛ سوره بقره، آیه: ۳۱.</ref>یعنی سخن از رتبه وجودی خلیفه الله در نظام هستی است. از این رو، ما نیز درباره محوریترین نقطه انسان کامل که علم اوست بحث خواهیم کرد تا روشن گردد که انسان کامل چگونه به علم بیپایان دست مییابد؟ و گستره آن تا کجاست؟ همچنین جنبههای بشری و جسمانی او چه تأثیری بر علم وی دارد؟. از مشخصههای بارز انسان کامل، آگاهی و علم او به حقایق و اسرار عالم است و این علم، کسبی و حصولی نیست. بنابراین، این کمال وجودی از دو روش برای وی محقق میشود: روش نخست، اعطای علوم از سوی حق به بنده است که از آن به علم وهبی و اعطایی نام بردهاند. روش دیگر، به واسطه سلوک انسان و رسیدن وی به مقام حقالیقین است که در این مقام، حقایق عالم را به شکل متحد شدن با آنها درمییابد. آیا گستره علم انسان کامل، همه چیز را در بر میگیرد؟ بنابر روایات [[ائمه]]{{عم}}، علم حق به دو دسته تقسیم میشود: علمی که تنها حق تعالی از آن آگاه است. این علم را علم مکنون و مخزون نامیدهاند. علم دیگری که دیگران نیز از آن بهرهمندند، علمی است که حق تعالی به فرشتگان و پیامبران داده است و [[ائمه]]{{عم}} نیز از آن آگاهند. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: همانا خداوند دو علم دارد: علم پنهان و رازآلود که جز خدا کسی آن را نمیداند و جایگاه [[بداء]] در این علم است و علمی که خداوند به فرشتگان و پیامبران آموخته است و ما نیز آن را میدانیم<ref>{{عربی|" عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}، قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ: عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَايَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ، مِنْ ذلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ؛ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ، فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ"}}؛ کافی (ط - دار الحدیث)، ج۱، ص ۳۶۱.</ref>. درباره اسمای مستأثره الهی باید گفت: این اسما به دلیل آنکه جلوه خلقی ندارند و از اسمای بطونیاند، امکان دسترسی به آنها برای غیر [[رسول الله]]{{صل}} و وارثان آن حضرت که به مرحله تعیّن اول رسیدهاند، امکانپذیر نیست<ref>شرح فصوص الحکم، ص۱۸.</ref>»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/44238 باشگاه اندیشه]</ref>. | «از جمله محوریترین ویژگی خلیفهالله علم او درباره اسما و صفات حق تعالی است: {{متن قرآن| وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا}}<ref>و همه نامها را به آدم آموخت؛ سوره بقره، آیه: ۳۱.</ref>یعنی سخن از رتبه وجودی خلیفه الله در نظام هستی است. از این رو، ما نیز درباره محوریترین نقطه انسان کامل که علم اوست بحث خواهیم کرد تا روشن گردد که انسان کامل چگونه به علم بیپایان دست مییابد؟ و گستره آن تا کجاست؟ همچنین جنبههای بشری و جسمانی او چه تأثیری بر علم وی دارد؟. از مشخصههای بارز انسان کامل، آگاهی و علم او به حقایق و اسرار عالم است و این علم، کسبی و حصولی نیست. بنابراین، این کمال وجودی از دو روش برای وی محقق میشود: روش نخست، اعطای علوم از سوی حق به بنده است که از آن به علم وهبی و اعطایی نام بردهاند. روش دیگر، به واسطه سلوک انسان و رسیدن وی به مقام حقالیقین است که در این مقام، حقایق عالم را به شکل متحد شدن با آنها درمییابد. آیا گستره علم انسان کامل، همه چیز را در بر میگیرد؟ بنابر روایات [[ائمه]] {{عم}}، علم حق به دو دسته تقسیم میشود: علمی که تنها حق تعالی از آن آگاه است. این علم را علم مکنون و مخزون نامیدهاند. علم دیگری که دیگران نیز از آن بهرهمندند، علمی است که حق تعالی به فرشتگان و پیامبران داده است و [[ائمه]] {{عم}} نیز از آن آگاهند. [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: همانا خداوند دو علم دارد: علم پنهان و رازآلود که جز خدا کسی آن را نمیداند و جایگاه [[بداء]] در این علم است و علمی که خداوند به فرشتگان و پیامبران آموخته است و ما نیز آن را میدانیم<ref>{{عربی|" عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}، قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ: عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَايَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ، مِنْ ذلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ؛ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ، فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ"}}؛ کافی (ط - دار الحدیث)، ج۱، ص ۳۶۱.</ref>. درباره اسمای مستأثره الهی باید گفت: این اسما به دلیل آنکه جلوه خلقی ندارند و از اسمای بطونیاند، امکان دسترسی به آنها برای غیر [[رسول الله]] {{صل}} و وارثان آن حضرت که به مرحله تعیّن اول رسیدهاند، امکانپذیر نیست<ref>شرح فصوص الحکم، ص۱۸.</ref>»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/44238 باشگاه اندیشه]</ref>. | ||
}} | }} | ||
خط ۳۴۵: | خط ۳۳۹: | ||
* [[:رده:مقالهشناسی مقالههای علم معصوم|مقالهشناسی علم معصوم]]؛ | * [[:رده:مقالهشناسی مقالههای علم معصوم|مقالهشناسی علم معصوم]]؛ | ||
* [[:رده:پایاننامهشناسی پایاننامههای علم معصوم|پایاننامهشناسی علم معصوم]]. | * [[:رده:پایاننامهشناسی پایاننامههای علم معصوم|پایاننامهشناسی علم معصوم]]. | ||
{{پایان | {{پایان منبع جامع}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:پرسش]] | ||
[[رده:پرسشهای علم معصوم]] | [[رده:پرسشهای علم معصوم]] | ||
[[رده:پرسشهای نیازمند ترجمه]] | [[رده:پرسشهای نیازمند ترجمه]] |