سریه عمیر بن عدی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +)) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = سریه | |||
| عنوان مدخل = سریه عمیر بن عدی | |||
| مداخل مرتبط = [[سریه عمیر بن عدی در حدیث]] - [[سریه عمیر بن عدی در نهج البلاغه]] - [[سریه عمیر بن عدی در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = سریه عمیر بن عدی (پرسش) | |||
}} | |||
{{ | ==سریه چیست؟== | ||
{{اصلی|سریه}} | |||
==عمیر بن عدی کیست؟== | |||
{{اصلی|عمیر بن عدی}} | |||
[[عمیر بن عدی بن خرشه بن امیه بن عامر بن خطمه]]" یکی از [[شاعران]] [[عرب]] است. [[برادر]] او "[[حارث]]" در [[جنگ احد]] کشته شد<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۹۸.</ref>. او اولین نفر از [[قبیله]] "[[بنی خطمه]]" بود که [[اسلام]] آورد<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۹۸.</ref>. وی دارای [[ضعف]] [[بینایی]] بوده است؛ از این رو در برخی از رویدادها همراه [[رسول خدا]] {{صل}} حضور نداشت<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۲۱۸.</ref>. در برخی از [[روایات]] نیز گفتهاند او [[نابینا]] بوده است<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۶۰۰.</ref>. [[عمیر بن عدی]] از آنجایی که بخشی از [[قرآن]] را [[حفظ]] بود در میان [[قبیله]] خود به [[قاری]] مشهور شده بود<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۲۱۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۹۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۵.</ref>. | |||
== | == تاریخچه این سریه == | ||
{{اصلی|سریه عبدالله بن جحش در تاریخ اسلامی}} | |||
==[[ | == علت وقوع [[سریه]] == | ||
*"[[ | *"عصماء" دختر "[[مروان]]" [[یهودی]] از [[قبیله]] "[[بنی امیه بن زید]]"، که [[همسر]] "[[یزید بن زید بن حصن خطمی]]" بود، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را [[آزار]] میداد و از [[اسلام]] ایراد میگرفت. او [[مردم]] را علیه [[رسول خدا]] {{صل}} تحریک میکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۹۴؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۱، ص۳۴۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۲.</ref>. | ||
* در [[نقلی]] دیگر آمده است که عصماء با مردی از "بنی خطمه"[[ازدواج]] کرد و چون جریان [[قتل]] "بوعفک" را شنید، [[منافق]] شد و برای [[عیبجویی]] [[مسلمانان]] و [[دیانت]] [[مقدس]] [[اسلام]]، اشعاری گفت<ref>قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله {{صل}}، ج۲، ص۱۰۹۱؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۳۶-۶۳۷.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۵-۴۸۶.</ref>. | |||
==[[ | == [[عمیر بن عدی]] به سوی عصماء == | ||
*"[[عمیر بن عدی]]" در بیست و پنجم [[رمضان]] [[سال دوم هجرت]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱.</ref> که سخنان و اشعار عصماء و شوراندن [[مردم]] علیه [[اسلام]] را دید، گفت: "پروردگارا! [[نذر]] میکنم که اگر [[محمد]] را به [[مدینه]] بازگردانی، من عصماء را به [[قتل]] برسانم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳.</ref>. (در برخی از نقلها نیز آمده است که [[رسول خدا]] {{صل}} او را برای انجام این سریه اعزام فرمود)<ref>محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱.</ref>. هنگامی که [[پیامبر]] از [[جنگ بدر]] برگشت، [[عمیر بن عدی]] در [[دل]] شب به [[خانه]] عصماء رفت و او را به [[قتل]] رساند. پس از آن به [[مدینه]] آمد و [[نماز صبح]] را با [[رسول خدا]] {{صل}} اقامه کرد. هنگامی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[مسجد]] بیرون آمد، نگاهی به عمیر انداخته و پرسیدند: "آیا دختر [[مروان]] را کشتی؟" (از این سخن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} میتوان اینگونه برداشت کرد که [[عمیر بن عدی]] به [[دستور]] [[رسول خدا]] {{صل}} این [[مأموریت]] را انجام داده است). [[عمیر بن عدی]] گفت: "آری [[پدر]] و مادرم به فدایت شوند"<ref>ابن سعد، الطباقات الکبری، ج۲، ص۲۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳. </ref> در این هنگام [[عمیر بن عدی]] ترسید که نکند با [[قتل]] عصماء، مرتکب [[نافرمانی]] و [[خطا]] شده باشد، از این رو از [[رسول خدا]] {{صل}} پرسید:"آیا با این [[قتل]] [[مرتکب گناه]] و مشکلی برایم پیش میآید؟" [[پیامبر]] {{صل}} فرمود:" نه، به خاطر او حتی دو بز هم شاخ به شاخ نخواهند شد". منظور [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آن بود که این مسئله [[ارزش]] [[سخن گفتن]] را نیز ندارد. این مثل برای اولین بار از [[پیامبر]] {{صل}} شنیده شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳؛ ابن سیدالدین، عیون الأثر، ج۱، ص۳۴۰؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۶.</ref>. | |||
==منابع== | == [[یاری]] [[رسول خدا]] {{صل}} == | ||
* پس از آن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به اطرافیان خود نگاه کرد و فرمود: "هرگاه [[دوست]] داشتید به مردی نگاه کنید که [[خدا]] و [[رسول]] را از [[غیب]] [[یاری]] داده است، به [[عمیر بن عدی]] بنگرید". [[عمر بن خطاب]] هم گفت: "به این کور بنگرید که چگونه در [[اطاعت خدا]] کوشا و سختگیر است". [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "به او کور نگو، او [[بصیر]] و بیناست". هنگامی که [[عمیر بن عدی]] از پیش [[رسول خدا]] {{صل}} برگشت، متوجه شد که پسران عصماء به اتفاق گروهی مشغول به [[خاک]] سپردن او هستند. آنها هنگامی که متوجه حضور [[عمیر بن عدی]] شدند که از [[مدینه]] میآید، پرسیدند: "ای [[عمیر بن عدی]]! آیا عصماء را تو کشتهای؟" [[عمیر بن عدی]] گفت: "آری، همه به من حمله کنید و مهلتم ندهید. [[سوگند]] به آن کسی که [[جان]] من در دست اوست، اگر همه شما هم آنچه را که او میگفت بگویید، با این [[شمشیر]] همه شما من را میزنم تا کشته شوم یا همه شما را بکشم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۶-۴۸۷.</ref>. | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
* [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | * [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:سریه]] | [[رده:سریه]] | ||
[[رده:سریه عمیر بن عدی]] | [[رده:سریه عمیر بن عدی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۵
سریه چیست؟
عمیر بن عدی کیست؟
عمیر بن عدی بن خرشه بن امیه بن عامر بن خطمه" یکی از شاعران عرب است. برادر او "حارث" در جنگ احد کشته شد[۱]. او اولین نفر از قبیله "بنی خطمه" بود که اسلام آورد[۲]. وی دارای ضعف بینایی بوده است؛ از این رو در برخی از رویدادها همراه رسول خدا (ص) حضور نداشت[۳]. در برخی از روایات نیز گفتهاند او نابینا بوده است[۴]. عمیر بن عدی از آنجایی که بخشی از قرآن را حفظ بود در میان قبیله خود به قاری مشهور شده بود[۵][۶].
تاریخچه این سریه
علت وقوع سریه
- "عصماء" دختر "مروان" یهودی از قبیله "بنی امیه بن زید"، که همسر "یزید بن زید بن حصن خطمی" بود، پیامبر اکرم (ص) را آزار میداد و از اسلام ایراد میگرفت. او مردم را علیه رسول خدا (ص) تحریک میکرد[۷].
- در نقلی دیگر آمده است که عصماء با مردی از "بنی خطمه"ازدواج کرد و چون جریان قتل "بوعفک" را شنید، منافق شد و برای عیبجویی مسلمانان و دیانت مقدس اسلام، اشعاری گفت[۸][۹].
عمیر بن عدی به سوی عصماء
- "عمیر بن عدی" در بیست و پنجم رمضان سال دوم هجرت[۱۰] که سخنان و اشعار عصماء و شوراندن مردم علیه اسلام را دید، گفت: "پروردگارا! نذر میکنم که اگر محمد را به مدینه بازگردانی، من عصماء را به قتل برسانم"[۱۱]. (در برخی از نقلها نیز آمده است که رسول خدا (ص) او را برای انجام این سریه اعزام فرمود)[۱۲]. هنگامی که پیامبر از جنگ بدر برگشت، عمیر بن عدی در دل شب به خانه عصماء رفت و او را به قتل رساند. پس از آن به مدینه آمد و نماز صبح را با رسول خدا (ص) اقامه کرد. هنگامی که پیامبر اکرم (ص) از مسجد بیرون آمد، نگاهی به عمیر انداخته و پرسیدند: "آیا دختر مروان را کشتی؟" (از این سخن پیامبر اکرم (ص) میتوان اینگونه برداشت کرد که عمیر بن عدی به دستور رسول خدا (ص) این مأموریت را انجام داده است). عمیر بن عدی گفت: "آری پدر و مادرم به فدایت شوند"[۱۳] در این هنگام عمیر بن عدی ترسید که نکند با قتل عصماء، مرتکب نافرمانی و خطا شده باشد، از این رو از رسول خدا (ص) پرسید:"آیا با این قتل مرتکب گناه و مشکلی برایم پیش میآید؟" پیامبر (ص) فرمود:" نه، به خاطر او حتی دو بز هم شاخ به شاخ نخواهند شد". منظور پیامبر اکرم (ص) آن بود که این مسئله ارزش سخن گفتن را نیز ندارد. این مثل برای اولین بار از پیامبر (ص) شنیده شد[۱۴][۱۵].
یاری رسول خدا (ص)
- پس از آن پیامبر اکرم (ص) به اطرافیان خود نگاه کرد و فرمود: "هرگاه دوست داشتید به مردی نگاه کنید که خدا و رسول را از غیب یاری داده است، به عمیر بن عدی بنگرید". عمر بن خطاب هم گفت: "به این کور بنگرید که چگونه در اطاعت خدا کوشا و سختگیر است". پیامبر (ص) فرمود: "به او کور نگو، او بصیر و بیناست". هنگامی که عمیر بن عدی از پیش رسول خدا (ص) برگشت، متوجه شد که پسران عصماء به اتفاق گروهی مشغول به خاک سپردن او هستند. آنها هنگامی که متوجه حضور عمیر بن عدی شدند که از مدینه میآید، پرسیدند: "ای عمیر بن عدی! آیا عصماء را تو کشتهای؟" عمیر بن عدی گفت: "آری، همه به من حمله کنید و مهلتم ندهید. سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست، اگر همه شما هم آنچه را که او میگفت بگویید، با این شمشیر همه شما من را میزنم تا کشته شوم یا همه شما را بکشم"[۱۶][۱۷].
منابع
پانویس
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۹۸.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۹۸.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۲۱۸.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۶۰۰.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۲۱۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۹۹.
- ↑ اکبری، هادی، سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۸۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۹۴؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۱، ص۳۴۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۲.
- ↑ قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله (ص)، ج۲، ص۱۰۹۱؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۳۶-۶۳۷.
- ↑ اکبری، هادی، سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۸۵-۴۸۶.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳.
- ↑ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱.
- ↑ ابن سعد، الطباقات الکبری، ج۲، ص۲۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳؛ ابن سیدالدین، عیون الأثر، ج۱، ص۳۴۰؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱.
- ↑ اکبری، هادی، سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۸۶.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.
- ↑ اکبری، هادی، سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۸۶-۴۸۷.