استعفاف: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-</div>\n<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> +</div>)) |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{نبوت}} | {{نبوت}} | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[استعفاف در قرآن]] - [[استعفاف در حدیث]] | پرسش مرتبط = }} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[آیات]] [[عفاف]] در سه [[سوره بقره]]، [[نساء]] و [[نور]] و در ضمن چهار [[آیه]] آمده است. بنا بر روش متداول خود در فصلهای قبل، ابتدا آیات را به ترتیب مصحفیشان تنظیم کرده و بعد از آن، معنای لغوی و اصطلاحی استعفاف و [[تعفف]] را مورد بررسی قرار میدهیم. سپس با استفاده از [[تفاسیر]]، به تحقیق درباره آن پرداخته و در مرحله بعد، این تحقیق را از دیدگاه تفاسیر [[روایی]] ادامه میدهیم. در آخر هم درباره آن به [[تدبّر]] میپردازیم. | [[آیات]] [[عفاف]] در سه [[سوره بقره]]، [[نساء]] و [[نور]] و در ضمن چهار [[آیه]] آمده است. بنا بر روش متداول خود در فصلهای قبل، ابتدا آیات را به ترتیب مصحفیشان تنظیم کرده و بعد از آن، معنای لغوی و اصطلاحی استعفاف و [[تعفف]] را مورد بررسی قرار میدهیم. سپس با استفاده از [[تفاسیر]]، به تحقیق درباره آن پرداخته و در مرحله بعد، این تحقیق را از دیدگاه تفاسیر [[روایی]] ادامه میدهیم. در آخر هم درباره آن به [[تدبّر]] میپردازیم. | ||
==تنظیم آیات، استعفاف، تعفف، به ترتیب مصحفیشان== | == تنظیم آیات، استعفاف، تعفف، به ترتیب مصحفیشان == | ||
#{{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref>. | #{{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref>. | ||
#{{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را میخواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.</ref>. | #{{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را میخواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.</ref>. | ||
#{{متن قرآن|وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و بر زنان از کار افتادهای که امید زناشویی ندارند گناهی نیست که پوشش خود را وانهند بیآنکه زیورنمایی کنند و پاکدامنی پیشه کردن (و پوشش داشتن) برای آنان بهتر است و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۶۰.</ref>. | #{{متن قرآن|وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و بر زنان از کار افتادهای که امید زناشویی ندارند گناهی نیست که پوشش خود را وانهند بیآنکه زیورنمایی کنند و پاکدامنی پیشه کردن (و پوشش داشتن) برای آنان بهتر است و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۶۰.</ref>. | ||
#{{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«(این بخششها) برای نیازمندانی است که در راه خداوند به تنگنا در افتادهاند (و برای کسب و کار) سفر نمیتوانند کرد، نادان آنان را -از بس که خویشتندارند- توانگر میپندارد، ایشان را به چهره باز میشناسی، آنها از مردم با پافشاری چیزی نمیخواهند؛ و آنچه از دارایی (خود) ببخشید بیگمان خداوند به آن داناست» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref> | #{{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«(این بخششها) برای نیازمندانی است که در راه خداوند به تنگنا در افتادهاند (و برای کسب و کار) سفر نمیتوانند کرد، نادان آنان را -از بس که خویشتندارند- توانگر میپندارد، ایشان را به چهره باز میشناسی، آنها از مردم با پافشاری چیزی نمیخواهند؛ و آنچه از دارایی (خود) ببخشید بیگمان خداوند به آن داناست» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref><ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۲۱.</ref> | ||
==معنای استعفاف و [[تعفّف]]== | == معنای استعفاف و [[تعفّف]] == | ||
راغب در مفردات گفته: {{متن قرآن|عَفَةً}}، عبارت از حصول حالتی برای نفس است که به واسطه آن از [[غلبه]] [[شهوت]] جلوگیری به عمل میآید. متعفّف، کسی است که به نیروی تمرین و [[چیرگی]] برای رسیدن به آن حالت [[اقدام]] میکند، و استعفاف، [[طلب]] و درخواست نمودن [[عفت]] است. قال: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ}}، {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا}}<ref>مفردات، ص۳۵۱.</ref>. | راغب در مفردات گفته: {{متن قرآن|عَفَةً}}، عبارت از حصول حالتی برای نفس است که به واسطه آن از [[غلبه]] [[شهوت]] جلوگیری به عمل میآید. متعفّف، کسی است که به نیروی تمرین و [[چیرگی]] برای رسیدن به آن حالت [[اقدام]] میکند، و استعفاف، [[طلب]] و درخواست نمودن [[عفت]] است. قال: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ}}، {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا}}<ref>مفردات، ص۳۵۱.</ref>. | ||
فخرالدین در مجمعالبحرین میفرماید: قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا}}؛ یعنی اگر شخص [[فقیری]] بترسد که با [[نکاح]] نمودن، [[فقر]] او زیادتر شود، باید در چیره شدن بر شهوت خود بکوشد و [[عفت]] و [[پاکدامنی]] را با [[ریاضت]] و [[سختی]] کشیدن به [[هدف]] آرام نمودن [[شهوت جنسی]] به دست آورد؛ چنان که فرمود: {{متن حدیث|يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ الْبَاهَ فَلْيَتَزَوَّجْ، وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ وِجَاءٌ}}: ای [[جوانان]]! از شما هر کس که [[قدرت]] بر جماع نمودن دارد، باید [[ازدواج]] کند، و هر کس که [[قادر]] بر ازدواج نباشد، بر اوست که [[روزه]] بگیرد که روزه گرفتن او را (با تسکین دادن نیروی [[شهوانی]]) [[متعادل]] میکند، و گفتهاند: استعفاف، همان [[نکاح]] است. پس قوله: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ}}، بدین معناست که فرد مورد نظر باید از دواج کند، و این سخن [[حق تعالی]] هم که: {{متن قرآن|لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا}}؛ یعنی آنچه را که نسبت به ازدواج سبب است، از قبیل: مهر و [[نفقه]]، نمییابد. پس وقتی ازدواج نمود، [[خدای متعال]] بر او باب روزی را گشوده و از [[فضل]] خود او را برای پرداخت [[حقوق]] نکاح [[بینیاز]] میگرداند. جایز نیست از [[ترس]] پرداخت [[حقّ]] نکاح، از دواج را ترک نماید؛ چرا که نشانه [[سوء]] [[ظنّ]] به خداست. در [[حدیث]] از [[اسحاق | فخرالدین در مجمعالبحرین میفرماید: قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا}}؛ یعنی اگر شخص [[فقیری]] بترسد که با [[نکاح]] نمودن، [[فقر]] او زیادتر شود، باید در چیره شدن بر شهوت خود بکوشد و [[عفت]] و [[پاکدامنی]] را با [[ریاضت]] و [[سختی]] کشیدن به [[هدف]] آرام نمودن [[شهوت جنسی]] به دست آورد؛ چنان که فرمود: {{متن حدیث|يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ الْبَاهَ فَلْيَتَزَوَّجْ، وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ وِجَاءٌ}}: ای [[جوانان]]! از شما هر کس که [[قدرت]] بر جماع نمودن دارد، باید [[ازدواج]] کند، و هر کس که [[قادر]] بر ازدواج نباشد، بر اوست که [[روزه]] بگیرد که روزه گرفتن او را (با تسکین دادن نیروی [[شهوانی]]) [[متعادل]] میکند، و گفتهاند: استعفاف، همان [[نکاح]] است. پس قوله: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ}}، بدین معناست که فرد مورد نظر باید از دواج کند، و این سخن [[حق تعالی]] هم که: {{متن قرآن|لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا}}؛ یعنی آنچه را که نسبت به ازدواج سبب است، از قبیل: مهر و [[نفقه]]، نمییابد. پس وقتی ازدواج نمود، [[خدای متعال]] بر او باب روزی را گشوده و از [[فضل]] خود او را برای پرداخت [[حقوق]] نکاح [[بینیاز]] میگرداند. جایز نیست از [[ترس]] پرداخت [[حقّ]] نکاح، از دواج را ترک نماید؛ چرا که نشانه [[سوء]] [[ظنّ]] به خداست. در [[حدیث]] از [[اسحاق بن عمار]] آمده که به [[ابیعبدالله]]، [[امام صادق]] {{ع}}، گفتم: [[مردم]] این حدیث را [[روایت]] میکنند که مردی نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و از [[نیازمندی]] خویش [[شکایت]] نمود، (در پاسخ) آن [[حضرت]] او را به ازدواج [[امر]] فرمود. مرتبه دیگر که آمد و از حاجتمندی خود باز شکایت کرد، آن حضرت (دوباره) او را به تزویج امر نمود. تا آنکه بالاخره در نوبت سوم هم (که مرد چون گذشته به نزد پیامبر آمده بود)، پیامبر او را به ازدواج امر فرمود. بعد از آن امام صادق {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|نَعَمْ، هُوَ حَقٌّ}}: آری آن حدیث، [[حق]] و راست است. پس از آن فرمود: {{متن حدیث|الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِيَالِ}}: روزی به همراه [[زن]] و [[فرزندان]] است. در حدیث [[معاویة]] بن [[وهب]] از [[ابی عبدالله]]، امام صادق {{ع}}، درباره فرموده [[خداوند]]: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}، آمده است که آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|تَزَوَّجُوا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}: [[ازدواج]] نمایند تا [[خدای متعال]]، آنان را از [[فضل]] خویش [[بینیاز]] گرداند. در [[حدیث]] است که: {{متن حدیث|أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الْعَفَافُ}}: [[عفاف]] (به [[فتح]] عین آن) [[برترین]] [[عبادت]] است. [[تعفّف]]، نگهداری نفس است از [[محرمات]] و از درخواست کمک از [[مردم]]. از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] است که فرمود: {{متن حدیث|رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً عَفَّ، وَ تَعَفَّفَ، وَ كَفَّ عَنِ الْمَسْأَلَةِ}}: [[خدای تعالی]] [[رحمت]] کند بندهای را که [[پارسایی]] کرده و از [[حرام]] خودداری نماید و از درخواست کمک از مردم بپرهیزد. | ||
بعضی از شارحان گفتهاند: استعفاف، [[طلب]] نمودن پارسایی و [[پاکدامنی]] است، و تعفّف، عبارت است از خودداری نمودن از حرام و از سؤال نمودن از مردم، و نیز گفتهاند: استعفاف، [[خویشتنداری]] و دوری نمودن از [[زشتیها]] و [[قبایح]] است<ref>مجمع البحرین، ص۳۸۵.</ref>. | بعضی از شارحان گفتهاند: استعفاف، [[طلب]] نمودن پارسایی و [[پاکدامنی]] است، و تعفّف، عبارت است از خودداری نمودن از حرام و از سؤال نمودن از مردم، و نیز گفتهاند: استعفاف، [[خویشتنداری]] و دوری نمودن از [[زشتیها]] و [[قبایح]] است<ref>مجمع البحرین، ص۳۸۵.</ref>. | ||
در ملخّص المنجد و منتهی الأرب آمده که: {{عربی|عِفَّة}}، مصدر است به معنای پارسایی، خودداری از ناروا، [[پاکی]] تن، و عفاف: دارو، و {{عربی|عَفاف و عَفافَة}}: پارسایی و پاکدامنی، و {{عربی|عَفافَة و عَفَّة}}؛ یعنی باقیمانده شیر در پستان و شیر جمع شده، و [[عفیف]]؛ یعنی [[پارسا]] و پاکدامن، و [[عفیفه]]، | در ملخّص المنجد و منتهی الأرب آمده که: {{عربی|عِفَّة}}، مصدر است به معنای پارسایی، خودداری از ناروا، [[پاکی]] تن، و عفاف: دارو، و {{عربی|عَفاف و عَفافَة}}: پارسایی و پاکدامنی، و {{عربی|عَفافَة و عَفَّة}}؛ یعنی باقیمانده شیر در پستان و شیر جمع شده، و [[عفیف]]؛ یعنی [[پارسا]] و پاکدامن، و [[عفیفه]]، مؤنث آن است، و اعفاف: پارسا کردن و باز داشتن کسی از حرام، و تعفّف: [[خودداری از حرام]] و از سؤال و درخواست مساعدت، و استعفاف: پارسایی کردن و خودداری از محرمات و از طلب چیزی<ref>ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص۵۵۳.</ref>. | ||
شیخ در مصباح الانظار فرموده: اصل {{عربی|عِفَّة}}، خودداری نمودن است از آنچه جایز و یا سزاوار نباشد، مانند: [[حفظ زبان]] از سؤال نمودن، محافظت شکم از حرام و محافظت [[فرج]] از [[زنا]]. ظاهر این است که همه این مراتب سودی نبخشد مگر با تمسّک به [[ولایت]]<ref>مصباح الانظار الأبرار، ص۱۶۱.</ref>. | شیخ در مصباح الانظار فرموده: اصل {{عربی|عِفَّة}}، خودداری نمودن است از آنچه جایز و یا سزاوار نباشد، مانند: [[حفظ زبان]] از سؤال نمودن، محافظت شکم از حرام و محافظت [[فرج]] از [[زنا]]. ظاهر این است که همه این مراتب سودی نبخشد مگر با تمسّک به [[ولایت]]<ref>مصباح الانظار الأبرار، ص۱۶۱.</ref>. | ||
[[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] فرموده: تعفّف، ترک سؤال نمودن است، و استعفاف و تعفّف یکسانند و آن، عبارت است از طلب نمودن [[عفت]] و به کار بردن آن<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۶ و ج۷، ص۱۳۹.</ref>. | [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] فرموده: تعفّف، ترک سؤال نمودن است، و استعفاف و تعفّف یکسانند و آن، عبارت است از طلب نمودن [[عفت]] و به کار بردن آن<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۶ و ج۷، ص۱۳۹.</ref>. | ||
[[علامه طباطبایی]] در [[المیزان]] فرموده: استعفاف و [[تعفّف]] از نظر معنا به هم نزدیکند، و {{متن قرآن|فَلْيَسْتَعْفِفْ}}: باید و بر او لازم است که طریق عفت و [[پاکدامنی]] را [[طلب]] نماید<ref>المیزان، ج۴، ص۱۸۵ و ج۱۵، ص۱۲۲.</ref> | [[علامه طباطبایی]] در [[المیزان]] فرموده: استعفاف و [[تعفّف]] از نظر معنا به هم نزدیکند، و {{متن قرآن|فَلْيَسْتَعْفِفْ}}: باید و بر او لازم است که طریق عفت و [[پاکدامنی]] را [[طلب]] نماید<ref>المیزان، ج۴، ص۱۸۵ و ج۱۵، ص۱۲۲.</ref><ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۲۲.</ref> | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1100560.jpg|22px]] [[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ قرآن''']] | # [[پرونده:1100560.jpg|22px]] [[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ قرآن''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:استعفاف]] | [[رده:استعفاف]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۵
مقدمه
آیات عفاف در سه سوره بقره، نساء و نور و در ضمن چهار آیه آمده است. بنا بر روش متداول خود در فصلهای قبل، ابتدا آیات را به ترتیب مصحفیشان تنظیم کرده و بعد از آن، معنای لغوی و اصطلاحی استعفاف و تعفف را مورد بررسی قرار میدهیم. سپس با استفاده از تفاسیر، به تحقیق درباره آن پرداخته و در مرحله بعد، این تحقیق را از دیدگاه تفاسیر روایی ادامه میدهیم. در آخر هم درباره آن به تدبّر میپردازیم.
تنظیم آیات، استعفاف، تعفف، به ترتیب مصحفیشان
- ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۱].
- ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۲].
- ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۳].
- ﴿لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾[۴][۵]
معنای استعفاف و تعفّف
راغب در مفردات گفته: ﴿عَفَةً﴾، عبارت از حصول حالتی برای نفس است که به واسطه آن از غلبه شهوت جلوگیری به عمل میآید. متعفّف، کسی است که به نیروی تمرین و چیرگی برای رسیدن به آن حالت اقدام میکند، و استعفاف، طلب و درخواست نمودن عفت است. قال: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ﴾، ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا﴾[۶].
فخرالدین در مجمعالبحرین میفرماید: قوله تعالی: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا﴾؛ یعنی اگر شخص فقیری بترسد که با نکاح نمودن، فقر او زیادتر شود، باید در چیره شدن بر شهوت خود بکوشد و عفت و پاکدامنی را با ریاضت و سختی کشیدن به هدف آرام نمودن شهوت جنسی به دست آورد؛ چنان که فرمود: «يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ الْبَاهَ فَلْيَتَزَوَّجْ، وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ وِجَاءٌ»: ای جوانان! از شما هر کس که قدرت بر جماع نمودن دارد، باید ازدواج کند، و هر کس که قادر بر ازدواج نباشد، بر اوست که روزه بگیرد که روزه گرفتن او را (با تسکین دادن نیروی شهوانی) متعادل میکند، و گفتهاند: استعفاف، همان نکاح است. پس قوله: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ﴾، بدین معناست که فرد مورد نظر باید از دواج کند، و این سخن حق تعالی هم که: ﴿لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا﴾؛ یعنی آنچه را که نسبت به ازدواج سبب است، از قبیل: مهر و نفقه، نمییابد. پس وقتی ازدواج نمود، خدای متعال بر او باب روزی را گشوده و از فضل خود او را برای پرداخت حقوق نکاح بینیاز میگرداند. جایز نیست از ترس پرداخت حقّ نکاح، از دواج را ترک نماید؛ چرا که نشانه سوء ظنّ به خداست. در حدیث از اسحاق بن عمار آمده که به ابیعبدالله، امام صادق (ع)، گفتم: مردم این حدیث را روایت میکنند که مردی نزد پیامبر (ص) آمد و از نیازمندی خویش شکایت نمود، (در پاسخ) آن حضرت او را به ازدواج امر فرمود. مرتبه دیگر که آمد و از حاجتمندی خود باز شکایت کرد، آن حضرت (دوباره) او را به تزویج امر نمود. تا آنکه بالاخره در نوبت سوم هم (که مرد چون گذشته به نزد پیامبر آمده بود)، پیامبر او را به ازدواج امر فرمود. بعد از آن امام صادق (ع) فرمود: «نَعَمْ، هُوَ حَقٌّ»: آری آن حدیث، حق و راست است. پس از آن فرمود: «الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِيَالِ»: روزی به همراه زن و فرزندان است. در حدیث معاویة بن وهب از ابی عبدالله، امام صادق (ع)، درباره فرموده خداوند: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾، آمده است که آن بزرگوار فرمود: «تَزَوَّجُوا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»: ازدواج نمایند تا خدای متعال، آنان را از فضل خویش بینیاز گرداند. در حدیث است که: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الْعَفَافُ»: عفاف (به فتح عین آن) برترین عبادت است. تعفّف، نگهداری نفس است از محرمات و از درخواست کمک از مردم. از امام صادق (ع) نقل است که فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً عَفَّ، وَ تَعَفَّفَ، وَ كَفَّ عَنِ الْمَسْأَلَةِ»: خدای تعالی رحمت کند بندهای را که پارسایی کرده و از حرام خودداری نماید و از درخواست کمک از مردم بپرهیزد.
بعضی از شارحان گفتهاند: استعفاف، طلب نمودن پارسایی و پاکدامنی است، و تعفّف، عبارت است از خودداری نمودن از حرام و از سؤال نمودن از مردم، و نیز گفتهاند: استعفاف، خویشتنداری و دوری نمودن از زشتیها و قبایح است[۷].
در ملخّص المنجد و منتهی الأرب آمده که: عِفَّة، مصدر است به معنای پارسایی، خودداری از ناروا، پاکی تن، و عفاف: دارو، و عَفاف و عَفافَة: پارسایی و پاکدامنی، و عَفافَة و عَفَّة؛ یعنی باقیمانده شیر در پستان و شیر جمع شده، و عفیف؛ یعنی پارسا و پاکدامن، و عفیفه، مؤنث آن است، و اعفاف: پارسا کردن و باز داشتن کسی از حرام، و تعفّف: خودداری از حرام و از سؤال و درخواست مساعدت، و استعفاف: پارسایی کردن و خودداری از محرمات و از طلب چیزی[۸]. شیخ در مصباح الانظار فرموده: اصل عِفَّة، خودداری نمودن است از آنچه جایز و یا سزاوار نباشد، مانند: حفظ زبان از سؤال نمودن، محافظت شکم از حرام و محافظت فرج از زنا. ظاهر این است که همه این مراتب سودی نبخشد مگر با تمسّک به ولایت[۹]. طبرسی در مجمع البیان فرموده: تعفّف، ترک سؤال نمودن است، و استعفاف و تعفّف یکسانند و آن، عبارت است از طلب نمودن عفت و به کار بردن آن[۱۰]. علامه طباطبایی در المیزان فرموده: استعفاف و تعفّف از نظر معنا به هم نزدیکند، و ﴿فَلْيَسْتَعْفِفْ﴾: باید و بر او لازم است که طریق عفت و پاکدامنی را طلب نماید[۱۱][۱۲]
منابع
پانویس
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ «و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را میخواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.
- ↑ «و بر زنان از کار افتادهای که امید زناشویی ندارند گناهی نیست که پوشش خود را وانهند بیآنکه زیورنمایی کنند و پاکدامنی پیشه کردن (و پوشش داشتن) برای آنان بهتر است و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۶۰.
- ↑ «(این بخششها) برای نیازمندانی است که در راه خداوند به تنگنا در افتادهاند (و برای کسب و کار) سفر نمیتوانند کرد، نادان آنان را -از بس که خویشتندارند- توانگر میپندارد، ایشان را به چهره باز میشناسی، آنها از مردم با پافشاری چیزی نمیخواهند؛ و آنچه از دارایی (خود) ببخشید بیگمان خداوند به آن داناست» سوره بقره، آیه ۲۷۳.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۲۱.
- ↑ مفردات، ص۳۵۱.
- ↑ مجمع البحرین، ص۳۸۵.
- ↑ ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص۵۵۳.
- ↑ مصباح الانظار الأبرار، ص۱۶۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۶ و ج۷، ص۱۳۹.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۱۸۵ و ج۱۵، ص۱۲۲.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۲۲.