واقفیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۲۳
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==))
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = فرقه‌های شیعه | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[واقفیه در کلام اسلامی]] - [[واقفیه در سیره معصوم]] - [[واقفیه در معارف مهدویت]] - [[واقفیه در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[واقفیه در تاریخ]] - [[واقفیه در کلام اسلامی]] - [[واقفیه در سیره معصوم]] - [[واقفیه در معارف مهدویت]] - [[واقفیه در معارف و سیره رضوی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


'''واقفیه''' یکی از فرقه‌های [[شیعه]] است که [[امام کاظم]]{{ع}} را [[آخرین امام]] می‌دانند. این [[فرقه]] علاوه بر عقیدۀ غلط در امر [[امامت]]، [[عقاید]] [[خرافی]] دیگری از قبیل [[تناسخ]] و [[غلو]] نیز داشتند. مهم‌ترین علل [[گرایش]] به [[عقیده واقفه]]، [[مسائل مالی]]، قائم دانستن [[امام کاظم]] {{ع}} و فرزند نداشتن [[امام رضا]] {{ع}} بود.
'''واقفیه''' یکی از فرقه‌های [[شیعه]] است که [[امام کاظم]] {{ع}} را [[آخرین امام]] می‌دانند. این [[فرقه]] علاوه بر عقیدۀ غلط در امر [[امامت]]، [[عقاید]] [[خرافی]] دیگری از قبیل [[تناسخ]] و [[غلو]] نیز داشتند. مهم‌ترین علل [[گرایش]] به [[عقیده واقفه]]، [[مسائل مالی]]، قائم دانستن [[امام کاظم]] {{ع}} و فرزند نداشتن [[امام رضا]] {{ع}} بود.


==مقدمه==
== مقدمه ==
واقفیه یکی از فرقه‌های [[مذهب شیعه]] است که [[امام کاظم]]{{ع}} را [[آخرین امام]] می‌دانند. این اصطلاح از "[[وقف]]" یعنی توقف گرفته شده است و چون اینها [[معتقد]] بودند [[امامت]] در [[وجود امام]] کاظم{{ع}} متوقف شده و او [[امام]] [[مهدی منتظر]] است و زنده، به آنان واقفیه گفته شده است<ref>شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۰؛ شیخ صدوق، من‎ لایحضره ‎الفقیه، ج۴، ص۵۴۳؛ شیخ طوسی، الغیبة للحجه، ص۲۳؛ ابن ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۳، ص۱۶۲؛ محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج۲، ص۴۹۶ و ج۱۴، ص۳۹۵.</ref>. این [[فرقه]] علاوه بر عقیدۀ غلط در امر [[امامت]]، [[عقاید]] [[خرافی]] دیگری از قبیل [[تناسخ]] و [[وحدت وجود]] و [[غلو]] نیز داشتند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۴۲؛ [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۵۳.</ref>. همان‌گونه که [[ناووسیه]] بعد از [[امام صادق]]{{ع}}، در [[امامت امام کاظم]]{{ع}} توقف کردند و آن را قبول نداشتند و مدعی شدند حضرت نمرده است<ref>{{عربی|الناووسيه: القائلون بأن جعفر بن محمد{{ع}}لم يمت و هو المهدي}}؛ ابن ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۳، ص۱۶۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۰۶.</ref>
واقفیه یکی از فرقه‌های [[مذهب شیعه]] است که [[امام کاظم]] {{ع}} را [[آخرین امام]] می‌دانند. این اصطلاح از "[[وقف]]" یعنی توقف گرفته شده است و چون اینها [[معتقد]] بودند [[امامت]] در [[وجود امام]] کاظم {{ع}} متوقف شده و او [[امام]] [[مهدی منتظر]] است و زنده، به آنان واقفیه گفته شده است<ref>شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۰؛ شیخ صدوق، من‎ لایحضره ‎الفقیه، ج۴، ص۵۴۳؛ شیخ طوسی، الغیبة للحجه، ص۲۳؛ ابن ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۳، ص۱۶۲؛ محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج۲، ص۴۹۶ و ج۱۴، ص۳۹۵.</ref>. این [[فرقه]] علاوه بر عقیدۀ غلط در امر [[امامت]]، [[عقاید]] [[خرافی]] دیگری از قبیل [[تناسخ]] و [[وحدت وجود]] و [[غلو]] نیز داشتند<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۴۲؛ [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۵۳.</ref>. همان‌گونه که [[ناووسیه]] بعد از [[امام صادق]] {{ع}}، در [[امامت امام کاظم]] {{ع}} توقف کردند و آن را قبول نداشتند و مدعی شدند حضرت نمرده است<ref>{{عربی|الناووسيه: القائلون بأن جعفر بن محمد {{ع}}لم يمت و هو المهدي}}؛ ابن ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۳، ص۱۶۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۰۶؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص۱۹۵.</ref>


البته برخی هم واقفیه را فرقه‌ای می‌‌دانند که [[رحلت]] [[امام حسن عسکری]]{{ع}} را نپذیرفته و اظهار کرده‌اند آن [[امام]] زنده است و همان "[[مهدی]]" است<ref>ر.ک: [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۵۳.</ref>.
البته برخی هم واقفیه را فرقه‌ای می‌‌دانند که [[رحلت]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} را نپذیرفته و اظهار کرده‌اند آن [[امام]] زنده است و همان "[[مهدی]]" است<ref>ر.ک: [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۵۳.</ref>.


==علل و بهانه‌های [[گرایش]] به [[عقیده واقفه]]==
== علل و بهانه‌های [[گرایش]] به [[عقیده واقفه]] ==
===[[مسائل مالی]]===
=== [[مسائل مالی]] ===
مهم‌ترین بهانه [[واقفه]] مسائل مالی بوده است؛ چون [[اموال]] موسی بن جعفر{{ع}} در اختیار آنان بود و نمی‌خواستند آنها را به [[امام رضا]]{{ع}} تحویل بدهند. [[شیخ طوسی]] در کتاب الغیبۀ خود نقل کرده که ثقات [[روایت]] کرده‌اند کسانی که قول به وقف را اظهار کرده‌اند، عبارت‌اند از: [[علی بن حمزه بطائنی]]، [[زیاد بن مروان قندی]] و [[عثمان بن عیسی رواسی]] که در [[دنیا]] [[طمع]] کردند و به حطام دنیا [[تمایل]] نمودند. آنان مقداری از مال‌هایی را که در آن [[خیانت]] کردند، به گروهی بخشیدند و آنان نیز به این [[عقیده]] گرویدند؛ مانند [[حمزة بن بزیع]]، [[ابن مکاری]]، کرام خثعمی و مانند آنان<ref>شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص۶۳؛ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح أصول الکافی، ج۴، ص۱۶۳.</ref>.
مهم‌ترین بهانه [[واقفه]] مسائل مالی بوده است؛ چون [[اموال]] موسی بن جعفر {{ع}} در اختیار آنان بود و نمی‌خواستند آنها را به [[امام رضا]] {{ع}} تحویل بدهند. [[شیخ طوسی]] در کتاب الغیبۀ خود نقل کرده که ثقات [[روایت]] کرده‌اند کسانی که قول به وقف را اظهار کرده‌اند، عبارت‌اند از: [[علی بن حمزه بطائنی]]، [[زیاد بن مروان قندی]] و [[عثمان بن عیسی رواسی]] که در [[دنیا]] [[طمع]] کردند و به حطام دنیا [[تمایل]] نمودند. آنان مقداری از مال‌هایی را که در آن [[خیانت]] کردند، به گروهی بخشیدند و آنان نیز به این [[عقیده]] گرویدند؛ مانند [[حمزة بن بزیع]]، [[ابن مکاری]]، کرام خثعمی و مانند آنان<ref>شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص۶۳؛ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح أصول الکافی، ج۴، ص۱۶۳.</ref>.


[[یونس بن عبدالرحمان]] گوید: علت [[وقف]] واقفه مال‌های [[زیاد]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} نزد آنان بود؛ ازاین رو منکر مرگ حضرت شدند. نزد [[زیاد بن مروان]] قندی هفتاد هزار [[دینار]] و نزد [[علی بن ابی حمزه بطائنی]] سی هزار دینار بود. وقتی من پی به [[حق]] بردم و [[مردم]] را به [[امامت امام رضا]]{{ع}} [[دعوت]] می‌کردم، آن دو برای من [[پیام]] فرستادند که چرا مردم را به [[امامت]] [[ابو الحسن]] [[رضا]]{{ع}} می‌خوانی؟ اگر دنبال [[مال]] هستی، ما تو را [[بی‌نیاز]] می‌کنیم. آنها ده هزار [[درهم]] برایم فرستادند و گفتند: دست بردار؛ اما من نپذیرفتم و به آنان پیام دادم که برای ما از [[صادقین]]{{عم}} [[روایت]] شده که وقتی [[بدعت‌ها]] ظاهر می‌شود، [[وظیفه]] عالم است که [[علم]] خود را ظاهر کند؛ در غیر این صورت [[نور ایمان]] از او گرفته می‌شود<ref>شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص۶۴؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ص۲۳۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۰۷.</ref>
[[یونس بن عبدالرحمان]] گوید: علت [[وقف]] واقفه مال‌های [[زیاد]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} نزد آنان بود؛ ازاین رو منکر مرگ حضرت شدند. نزد [[زیاد بن مروان]] قندی هفتاد هزار [[دینار]] و نزد [[علی بن ابی حمزه بطائنی]] سی هزار دینار بود. وقتی من پی به [[حق]] بردم و [[مردم]] را به [[امامت امام رضا]] {{ع}} [[دعوت]] می‌کردم، آن دو برای من [[پیام]] فرستادند که چرا مردم را به [[امامت]] [[ابو الحسن]] [[رضا]] {{ع}} می‌خوانی؟ اگر دنبال [[مال]] هستی، ما تو را [[بی‌نیاز]] می‌کنیم. آنها ده هزار [[درهم]] برایم فرستادند و گفتند: دست بردار؛ اما من نپذیرفتم و به آنان پیام دادم که برای ما از [[صادقین]] {{عم}} [[روایت]] شده که وقتی [[بدعت‌ها]] ظاهر می‌شود، [[وظیفه]] عالم است که [[علم]] خود را ظاهر کند؛ در غیر این صورت [[نور ایمان]] از او گرفته می‌شود<ref>شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص۶۴؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ص۲۳۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۰۷.</ref>


===قائم دانستن موسی بن جعفر{{ع}}===
=== قائم دانستن موسی بن جعفر {{ع}} ===
واقفیه برای وقف خود و [[انکار امامت]] [[حضرت رضا]]{{ع}}، مدعی بودند موسی بن جعفر{{ع}} [[قائم]] است و بنابراین او نمرده و هنوز زنده است تا [[جهان]] را پر از [[عدل و داد]] نماید، همان‌گونه که پر از [[جور]] و [[ستم]] است. آنان برای این ادعای خود دلایلی را نقل کرده‌اند:
واقفیه برای وقف خود و [[انکار امامت]] [[حضرت رضا]] {{ع}}، مدعی بودند موسی بن جعفر {{ع}} [[قائم]] است و بنابراین او نمرده و هنوز زنده است تا [[جهان]] را پر از [[عدل و داد]] نماید، همان‌گونه که پر از [[جور]] و [[ستم]] است. آنان برای این ادعای خود دلایلی را نقل کرده‌اند:
#در یک مورد وقتی موسی بن جعفر{{ع}} به پرسش‌های جمعی پاسخ داد و آنان [[مسلمان]] شدند، [[امام صادق]]{{ع}} بین دو چشم او را بوسید و او را قائم بعد از خود دانست؛ یعنی کسی که به امور [[امامت]] می‌پردازد و چنین فرمود: «تو قائم بعد از من هستی، از این رو واقفه گفتند: او نمرده است و او قائم است»<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي، فَلِهَذَا قَالَتِ الْوَاقِفَةُ، إِنَّهُ حَيٌّ وَ إِنَّهُ الْقَائِمُ}}.</ref>؛ سپس امام صادق{{ع}} آنان را [[جامه]] پوشاند و به آنان [[مال]] بخشید و بازگشتند درحالی که [[مسلمان]] شدند<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۳۳۰.</ref>.
# در یک مورد وقتی موسی بن جعفر {{ع}} به پرسش‌های جمعی پاسخ داد و آنان [[مسلمان]] شدند، [[امام صادق]] {{ع}} بین دو چشم او را بوسید و او را قائم بعد از خود دانست؛ یعنی کسی که به امور [[امامت]] می‌پردازد و چنین فرمود: «تو قائم بعد از من هستی، از این رو واقفه گفتند: او نمرده است و او قائم است»<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي، فَلِهَذَا قَالَتِ الْوَاقِفَةُ، إِنَّهُ حَيٌّ وَ إِنَّهُ الْقَائِمُ}}.</ref>؛ سپس امام صادق {{ع}} آنان را [[جامه]] پوشاند و به آنان [[مال]] بخشید و بازگشتند درحالی که [[مسلمان]] شدند<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۳۳۰.</ref>.
#در بعض کتب واقفه آمده که [[راوی]] گوید: در [[منزل]] [[علی بن ابی حمزه]] بودم و [[ابوبصیر]] هم در آنجا بود. [[محمد بن عمران]] گفت: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که می‌فرمودند: «از ما هشت نفر محدَّث هستند که هفتمین آنان [[قائم]] است»<ref>{{متن حدیث|مِنَّا ثَمَانِيَةٌ مُحَدَّثُونَ سَابِعُهُمُ الْقَائِمُ}}؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۴۷۴.</ref>؛ یعنی [[موسی بن جعفر]]{{ع}} قائم است.
# در بعض کتب واقفه آمده که [[راوی]] گوید: در [[منزل]] [[علی بن ابی حمزه]] بودم و [[ابوبصیر]] هم در آنجا بود. [[محمد بن عمران]] گفت: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که می‌فرمودند: «از ما هشت نفر محدَّث هستند که هفتمین آنان [[قائم]] است»<ref>{{متن حدیث|مِنَّا ثَمَانِيَةٌ مُحَدَّثُونَ سَابِعُهُمُ الْقَائِمُ}}؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۴۷۴.</ref>؛ یعنی [[موسی بن جعفر]] {{ع}} قائم است.


منظور حضرت خود ایشان و [[امامان]] بعدی بوده نه قبلی که هفتم آنان [[مهدی]]{{ع}} است. برخی گفته اند: آنان به این [[حدیث]] امام صادق{{ع}} استناد می‌کردند که فرمود: «از [[فرزندان]] من کسی متولد خواهد شد که به واسطه او [[خداوند]] [[بندگان]] و [[شهرها]] را [[نورانی]] و [[حق]] را آشکار می‌کند»<ref>{{متن حدیث|يَخْرُجُ مِنِّي مَنْ يُنَوِّرُ اللَّهُ بِهِ الْعِبَادَ وَ الْبِلاَدَ وَ وَ يُظْهِرَ الْحَقَّ}}؛ شیخ صدوق، من‎ لایحضره ‎الفقیه، ج۳، ص۱۵۵؛ (ترجمه علی اکبر غفاری)، حاشیه.</ref>. آنان این حدیث را درباره موسی بن جعفر{{ع}} می‌دانستند. [[شیخ طوسی]] در کتاب الغیبه خود این ادعای واقفه را [[نقد]] و رد می‌کند؛ زیرا موسی بن جعفر{{ع}} مانند [[پدران]] خود درگذشته است<ref>{{متن حدیث|وَ قَالُوا: إِنَّهُ الْمَهْدِيُّ فَقَوْلُهُمْ بَاطِلٌ بِمَا ظَهَرَ مِنْ مَوْتِهِ{{ع}} وَ اشْتَهَرَ وَ اسْتَفَاضَ كَمَا اشْتَهَرَ مَوْتُ أَبِيهِ وَ جَدِّهِ وَ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ آبَائِهِ{{عم}}}}؛ شیخ طوسی، الغیبة للحجه، ص۲۳.</ref>؛ بنابراین او قائم [[موعود]] نیست؛ البته تعبیر قائم درباره دیگر امامان نیز به کار رفته<ref>{{متن حدیث|وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ وَصِيُّ أَخِيهِ وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ بَعْدَهُ وَ أَشْهَدُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ الْحُسَيْنِ بَعْدَهُ...}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ص۹۷.</ref> و ممکن است منظور حضرت از قائم کسی باشد که بعد از [[امام]] حاضر قائم به امور [[امامت]] است و او [[حجت الهی]] است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۰۹.</ref>.
منظور حضرت خود ایشان و [[امامان]] بعدی بوده نه قبلی که هفتم آنان [[مهدی]] {{ع}} است. برخی گفته اند: آنان به این [[حدیث]] امام صادق {{ع}} استناد می‌کردند که فرمود: «از [[فرزندان]] من کسی متولد خواهد شد که به واسطه او [[خداوند]] [[بندگان]] و [[شهرها]] را [[نورانی]] و [[حق]] را آشکار می‌کند»<ref>{{متن حدیث|يَخْرُجُ مِنِّي مَنْ يُنَوِّرُ اللَّهُ بِهِ الْعِبَادَ وَ الْبِلاَدَ وَ وَ يُظْهِرَ الْحَقَّ}}؛ شیخ صدوق، من‎ لایحضره ‎الفقیه، ج۳، ص۱۵۵؛ (ترجمه علی اکبر غفاری)، حاشیه.</ref>. آنان این حدیث را درباره موسی بن جعفر {{ع}} می‌دانستند. [[شیخ طوسی]] در کتاب الغیبه خود این ادعای واقفه را [[نقد]] و رد می‌کند؛ زیرا موسی بن جعفر {{ع}} مانند [[پدران]] خود درگذشته است<ref>{{متن حدیث|وَ قَالُوا: إِنَّهُ الْمَهْدِيُّ فَقَوْلُهُمْ بَاطِلٌ بِمَا ظَهَرَ مِنْ مَوْتِهِ {{ع}} وَ اشْتَهَرَ وَ اسْتَفَاضَ كَمَا اشْتَهَرَ مَوْتُ أَبِيهِ وَ جَدِّهِ وَ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ آبَائِهِ {{عم}}}}؛ شیخ طوسی، الغیبة للحجه، ص۲۳.</ref>؛ بنابراین او قائم [[موعود]] نیست؛ البته تعبیر قائم درباره دیگر امامان نیز به کار رفته<ref>{{متن حدیث|وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ وَصِيُّ أَخِيهِ وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ بَعْدَهُ وَ أَشْهَدُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ الْحُسَيْنِ بَعْدَهُ...}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ص۹۷.</ref> و ممکن است منظور حضرت از قائم کسی باشد که بعد از [[امام]] حاضر قائم به امور [[امامت]] است و او [[حجت الهی]] است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۰۹.</ref>.


===بهانۀ [[غسل ندادن امام جز امام]]===
=== بهانۀ [[غسل ندادن امام جز امام]] ===
از [[شبهات]] واقفه این بود که [[معتقد]] بودند موسی بن جعفر{{ع}} نمرده که اگر مرده بود، باید [[امام]] بعدی او را [[غسل]] می‌داد. [[حسن بن علی وشاء]] این نکته را از [[احمد بن عمر بن حلال]] یا دیگری نقل کرده است که چگونه [[امام رضا]]{{ع}} که در [[مدینه]] بوده، حضرت را که در [[بغداد]] بوده غسل داده است؟ [[حضرت رضا]]{{ع}} می‌فرماید: به واقفه می‌گفتی من او را غسل دادم<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۸۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۱۱.</ref>
از [[شبهات]] واقفه این بود که [[معتقد]] بودند موسی بن جعفر {{ع}} نمرده که اگر مرده بود، باید [[امام]] بعدی او را [[غسل]] می‌داد. [[حسن بن علی وشاء]] این نکته را از [[احمد بن عمر بن حلال]] یا دیگری نقل کرده است که چگونه [[امام رضا]] {{ع}} که در [[مدینه]] بوده، حضرت را که در [[بغداد]] بوده غسل داده است؟ [[حضرت رضا]] {{ع}} می‌فرماید: به واقفه می‌گفتی من او را غسل دادم<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۸۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۱۱.</ref>


===فرزند نداشتن امام رضا{{ع}}===
=== فرزند نداشتن امام رضا {{ع}} ===
بهانه دیگری که باعث شد جمعی از واقفه، به ویژه سران آنان، بر [[وقف]] خود [[اصرار]] بورزند، این بود که امام رضا{{ع}} [[فرزندی]] ندارد، بنابراین او عنّین است و نمی‌تواند [[جانشین]] موسی بن جعفر{{ع}} باشد؛ به ویژه که از [[زمان]] [[شهادت]] موسی بن جعفر در سال ۱۸۳<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۶.</ref> که حضرت ۳۵ سال سن داشت تا [[تولد]] [[امام جواد]]{{ع}} در سال ۱۹۵<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۹۰؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۹۲.</ref>، [[دوازده]] [[سال]] فاصله شد و [[حضرت رضا]]{{ع}} در طول این مدت [[فرزندی]] نداشت. این اشکال در [[روایات]] متعددی نقل شده است. به نظر می‌رسد پس از [[تولد]] [[امام جواد]]{{ع}} باز آنان بر این نظر خود [[اصرار]] داشتند. [[بدیهی]] است که این [[شبهه]] بعد از تولد امام جواد{{ع}} از [[شیعیان]] [[فریب]] خورده برطرف شود<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۱۲.</ref>.
بهانه دیگری که باعث شد جمعی از واقفه، به ویژه سران آنان، بر [[وقف]] خود [[اصرار]] بورزند، این بود که امام رضا {{ع}} [[فرزندی]] ندارد، بنابراین او عنّین است و نمی‌تواند [[جانشین]] موسی بن جعفر {{ع}} باشد؛ به ویژه که از [[زمان]] [[شهادت]] موسی بن جعفر در سال ۱۸۳<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۶.</ref> که حضرت ۳۵ سال سن داشت تا [[تولد]] [[امام جواد]] {{ع}} در سال ۱۹۵<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۹۰؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۹۲.</ref>، [[دوازده]] [[سال]] فاصله شد و [[حضرت رضا]] {{ع}} در طول این مدت [[فرزندی]] نداشت. این اشکال در [[روایات]] متعددی نقل شده است. به نظر می‌رسد پس از [[تولد]] [[امام جواد]] {{ع}} باز آنان بر این نظر خود [[اصرار]] داشتند. [[بدیهی]] است که این [[شبهه]] بعد از تولد امام جواد {{ع}} از [[شیعیان]] [[فریب]] خورده برطرف شود<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۱۲.</ref>.


==[[امام رضا]] {{ع}} و پاسخ به شبهات واقفیه==
== [[امام رضا]] {{ع}} و پاسخ به شبهات واقفیه ==
[[امام رضا]] {{ع}} در برابر [[شبهات]] واقفیه سعی می‌کرد به آنها پاسخ دهد تا در حد امکان از [[گمراهی]] [[نجات]] یابند؛ حتی برای [[اتمام حجت]] و [[جلوگیری از انحراف]]، به آنان [[پیام]] داد [[اموال]] را برگردانند؛ ولی آنان نپذیرفتند.
[[امام رضا]] {{ع}} در برابر [[شبهات]] واقفیه سعی می‌کرد به آنها پاسخ دهد تا در حد امکان از [[گمراهی]] [[نجات]] یابند؛ حتی برای [[اتمام حجت]] و [[جلوگیری از انحراف]]، به آنان [[پیام]] داد [[اموال]] را برگردانند؛ ولی آنان نپذیرفتند.


===تلاش برای [[هدایت]] واقفه===
=== تلاش برای [[هدایت]] واقفه ===
افرادی از واقفه توسط [[امام رضا]]{{ع}} هدایت شدند؛ مانند [[حسن بن وشاء]]. او چگونگی بازگشت خود به [[حق]] و پذیرش [[امامت]] [[حضرت رضا]]{{ع}} را چنین توضیح می‌دهد: من به [[خراسان]] رفتم، درحالی که از [[طایفه]] واقفیه بودم و متاعی را همراه خود برده بودم. در میان آنها [[جامه]] گل‌داری در یکی از بقچه‌ها بود که من نفهمیده بودم و جایش را هم نمی‌دانستم. چون وارد شدم و در منزلی فرود آمدم، بدون اطلاع قبلی، مردی [[مدنی]] که فقط در [[مدینه]] متولد شده بود آمد و به من گفت: همانا [[ابوالحسن الرضا]]{{ع}} به تو می‌گوید: آن جامه گل‌داری که نزد توست، برای من بفرست. من گفتم: چه کسی ورود مرا به [[ابوالحسن]] خبر داده؟ من اکنون وارد می‌شوم و جامه گل‌داری نزد من نیست. او رفت و برگشت و گفت: می‌گوید چرا، آن جامه در فلان جا و در دستمالی چنین و چنان است. من آن دستمال را گشتم و آن جامه را در زیر بقچه پیدا کردم و نزد ایشان فرستادم<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۵۴؛ همان، (ترجمۀ سیدجواد مصطفوی)، ج۲، ص۱۶۷.</ref>. وی پس از این ماجرا از قول به [[وقف]] بر می‌گردد.
افرادی از واقفه توسط [[امام رضا]] {{ع}} هدایت شدند؛ مانند [[حسن بن وشاء]]. او چگونگی بازگشت خود به [[حق]] و پذیرش [[امامت]] [[حضرت رضا]] {{ع}} را چنین توضیح می‌دهد: من به [[خراسان]] رفتم، درحالی که از [[طایفه]] واقفیه بودم و متاعی را همراه خود برده بودم. در میان آنها [[جامه]] گل‌داری در یکی از بقچه‌ها بود که من نفهمیده بودم و جایش را هم نمی‌دانستم. چون وارد شدم و در منزلی فرود آمدم، بدون اطلاع قبلی، مردی [[مدنی]] که فقط در [[مدینه]] متولد شده بود آمد و به من گفت: همانا [[ابوالحسن الرضا]] {{ع}} به تو می‌گوید: آن جامه گل‌داری که نزد توست، برای من بفرست. من گفتم: چه کسی ورود مرا به [[ابوالحسن]] خبر داده؟ من اکنون وارد می‌شوم و جامه گل‌داری نزد من نیست. او رفت و برگشت و گفت: می‌گوید چرا، آن جامه در فلان جا و در دستمالی چنین و چنان است. من آن دستمال را گشتم و آن جامه را در زیر بقچه پیدا کردم و نزد ایشان فرستادم<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۵۴؛ همان، (ترجمۀ سیدجواد مصطفوی)، ج۲، ص۱۶۷.</ref>. وی پس از این ماجرا از قول به [[وقف]] بر می‌گردد.


افرادی نیز به جهت بی‌توجهی و [[اصرار]] و [[لجاجت]]، گرفتار [[نفرین]] امام رضا{{ع}} شدند؛ مانند [[ابن ابی سعید مکاری]] که بر امام رضا{{ع}} وارد شد و با کمال [[وقاحت]] گفت: خداوند از [[قدر]] تو بکاهد که ادعایی کنی مانند ادعای پدرت. [[حضرت رضا]]{{ع}} فرمود: چه شده است تو را؟ خداوند [[نور ایمان]] تو را خاموش کند و [[فقر]] را وارد خانه‌ات کند؛ سپس او پرسشی کرد و حضرت به وی پاسخ داد. [[راوی]] گوید شش ماه نگذشت که او گرفتار فقر شد و نان شب خود را نداشت. خداوند او را [[لعنت]] کند<ref>شیخ صدوق، من‎ لایحضره ‎الفقیه، ج۳، ص۱۵۵؛ همو، معانی الأخبار، ص۲۱۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۱۹.</ref>
افرادی نیز به جهت بی‌توجهی و [[اصرار]] و [[لجاجت]]، گرفتار [[نفرین]] امام رضا {{ع}} شدند؛ مانند [[ابن ابی سعید مکاری]] که بر امام رضا {{ع}} وارد شد و با کمال [[وقاحت]] گفت: خداوند از [[قدر]] تو بکاهد که ادعایی کنی مانند ادعای پدرت. [[حضرت رضا]] {{ع}} فرمود: چه شده است تو را؟ خداوند [[نور ایمان]] تو را خاموش کند و [[فقر]] را وارد خانه‌ات کند؛ سپس او پرسشی کرد و حضرت به وی پاسخ داد. [[راوی]] گوید شش ماه نگذشت که او گرفتار فقر شد و نان شب خود را نداشت. خداوند او را [[لعنت]] کند<ref>شیخ صدوق، من‎ لایحضره ‎الفقیه، ج۳، ص۱۵۵؛ همو، معانی الأخبار، ص۲۱۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۱۹.</ref>


===ترک هم‌نشینی با واقفه===
=== ترک هم‌نشینی با واقفه ===
[[همراهی]] با گروه‌های انحرافی باعث تزلزل در [[اعتقادات]] [[انسان]] می‌شود و در درازمدت افرادی از این راه [[منحرف]] شده‌اند؛ ازاین روی [[محمد بن عاصم]] گوید: از [[امام رضا]]{{ع}} شنیدم که می‌فرماید: "ای محمد بن عاصم، به من خبر رسیده که با واقفه مجالست می‌نمایی. گفتم: آری، جانم فدایت با آنها مجالست می‌کنم، ولی از آنان نیستم و مخالفشان هستم. فرمود: با آنان نشست و برخاست نکن"<ref>{{متن حدیث|يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَاصِمٍ! بَلَغَنِي أَنَّكَ تُجَالِسُ الْوَاقِفَةَ؛ قُلْتُ: نَعَمْ، جُعِلْتُ فِدَاكَ! أُجَالِسُهُمْ وَ أَنَا مُخَالِفٌ لَهُمْ. قَالَ: لَا تُجَالِسْهُمْ}}؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۴۵۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۱۷.</ref>
[[همراهی]] با گروه‌های انحرافی باعث تزلزل در [[اعتقادات]] [[انسان]] می‌شود و در درازمدت افرادی از این راه [[منحرف]] شده‌اند؛ ازاین روی [[محمد بن عاصم]] گوید: از [[امام رضا]] {{ع}} شنیدم که می‌فرماید: "ای محمد بن عاصم، به من خبر رسیده که با واقفه مجالست می‌نمایی. گفتم: آری، جانم فدایت با آنها مجالست می‌کنم، ولی از آنان نیستم و مخالفشان هستم. فرمود: با آنان نشست و برخاست نکن"<ref>{{متن حدیث|يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَاصِمٍ! بَلَغَنِي أَنَّكَ تُجَالِسُ الْوَاقِفَةَ؛ قُلْتُ: نَعَمْ، جُعِلْتُ فِدَاكَ! أُجَالِسُهُمْ وَ أَنَا مُخَالِفٌ لَهُمْ. قَالَ: لَا تُجَالِسْهُمْ}}؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۴۵۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۱۷.</ref>


===بی‌دینی، عاقبت واقفه===
=== بی‌دینی، عاقبت واقفه ===
در [[روایات]] تعبیر {{متن حدیث|مَمْطُوْرَةٌ}} درباره واقفه به کار رفته است؛ [[ممطوره]] یعنی سگِ [[باران]] دیده. واقفه به سگ باران دیده [[تشبیه]] شده‌اند، چون سگ [[نجس]] العین است و به جهت بارانی که بر او باریده، هر جا قدم نهد، آنجا را نجس می‌کند. واقفه هم این‌گونه هستند که [[شیعیان]] باید از آنان دوری نمایند تا دچار [[عقیده]] کثیف آنان نشوند و از [[مسیر حق]] منحرف نگردند؛ همان‌گونه که افراد [[مسلمان]] باید از سگ باران دیده دوری کنند تا نجس نشوند و از بوی متعف آنها که بد‌تر از مردار است، در [[امان]] باشند<ref>حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ص۸۱. این لقب را علی بن اسماعیل میثمی و یونس بن عبدالرحمن در مناظره با واقفه به آنان دادند و منظور بوی تعفن آنان بوده است: {{عربی|أراد أنكم أنتن من جيف، لأنّ الكلاب اذا أصابها المطر فهي أنتن من الجيف، فلزمهم هذا اللقب}}.</ref>.  
در [[روایات]] تعبیر {{متن حدیث|مَمْطُوْرَةٌ}} درباره واقفه به کار رفته است؛ [[ممطوره]] یعنی سگِ [[باران]] دیده. واقفه به سگ باران دیده [[تشبیه]] شده‌اند، چون سگ [[نجس]] العین است و به جهت بارانی که بر او باریده، هر جا قدم نهد، آنجا را نجس می‌کند. واقفه هم این‌گونه هستند که [[شیعیان]] باید از آنان دوری نمایند تا دچار [[عقیده]] کثیف آنان نشوند و از [[مسیر حق]] منحرف نگردند؛ همان‌گونه که افراد [[مسلمان]] باید از سگ باران دیده دوری کنند تا نجس نشوند و از بوی متعف آنها که بد‌تر از مردار است، در [[امان]] باشند<ref>حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ص۸۱. این لقب را علی بن اسماعیل میثمی و یونس بن عبدالرحمن در مناظره با واقفه به آنان دادند و منظور بوی تعفن آنان بوده است: {{عربی|أراد أنكم أنتن من جيف، لأنّ الكلاب اذا أصابها المطر فهي أنتن من الجيف، فلزمهم هذا اللقب}}.</ref>.  


این [[روایات]] به خوبی نشان می‌دهد که لازم است از [[گروه‌های انحرافی]] دوری و از مراوده با آنان خودداری و با آنان [[مبارزه]] کرد<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۱۷.</ref>.
این [[روایات]] به خوبی نشان می‌دهد که لازم است از [[گروه‌های انحرافی]] دوری و از مراوده با آنان خودداری و با آنان [[مبارزه]] کرد<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۱۷.</ref>.


==نظر [[ائمه]] بعدی درباره واقفیه==
== نظر [[ائمه]] بعدی درباره واقفیه ==
این گروه آسیب زیادی به [[شیعه]] زدند. آنان در [[زمان امام جواد]]{{ع}} هم بودند. این نکته از روایتی که [[علی بن جعفر]] نقل کرده، به خوبی استفاده می‌شود<ref>شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۴۲۹.</ref>. روایاتی از حضرت در [[رجال]] کشی نقل شده است که در آن، آنان هم ردیف ناصبیان معرفی شده‌اند<ref>شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۲۲۹.</ref>. مشابه آن از [[امام هادی]]{{ع}} نقل شده است<ref>{{متن حدیث|عَنِ الصَّادِقِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا{{ع}}: أَنَّ الزَّيْدِيَّةَ وَ الْوَاقِفَةَ وَ النُّصَّابَ بِمَنْزِلَةٍ عِنْدَهُ سَوَاءٌ}}؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۲۲۹.</ref>. [[امام جواد]]{{ع}} از آنان با تعبیر [[حمیر]] شیعه یاد کرده است<ref>{{متن حدیث|الْوَاقِفَةُ هُمْ حَمِيرُ الشِّيعَةِ}}؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۴۶۰.</ref>؛ یعنی [[انسان]] نفهم و [[نادان]] یا این تعبیر از آن جهت است که برخی از آنان [[حقایق]] را می‌دانستند، ولی [[انکار]] می‌نمودند؛ مانند [[بلعم باعورا]]<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۱۹.</ref>.
این گروه آسیب زیادی به [[شیعه]] زدند. آنان در [[زمان امام جواد]] {{ع}} هم بودند. این نکته از روایتی که [[علی بن جعفر]] نقل کرده، به خوبی استفاده می‌شود<ref>شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۴۲۹.</ref>. روایاتی از حضرت در [[رجال]] کشی نقل شده است که در آن، آنان هم ردیف ناصبیان معرفی شده‌اند<ref>شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۲۲۹.</ref>. مشابه آن از [[امام هادی]] {{ع}} نقل شده است<ref>{{متن حدیث|عَنِ الصَّادِقِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا {{ع}}: أَنَّ الزَّيْدِيَّةَ وَ الْوَاقِفَةَ وَ النُّصَّابَ بِمَنْزِلَةٍ عِنْدَهُ سَوَاءٌ}}؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۲۲۹.</ref>. [[امام جواد]] {{ع}} از آنان با تعبیر «[[حمیر شیعه]]» یاد کرده است<ref>{{متن حدیث|الْوَاقِفَةُ هُمْ حَمِيرُ الشِّيعَةِ}}؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۴۶۰.</ref>؛ یعنی [[انسان]] نفهم و [[نادان]] یا این تعبیر از آن جهت است که برخی از آنان [[حقایق]] را می‌دانستند، ولی [[انکار]] می‌نمودند؛ مانند [[بلعم باعورا]]<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۱۹.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
خط ۵۴: خط ۵۱:
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']]
# [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']]
# [[پرونده:IM010507.jpg|22px]] پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|'''تاریخ اسلام بخش دوم ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۵۹: خط ۵۷:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:واقفیه]]
[[رده:فرقه‌های شیعه]]
[[رده:مدخل]]
۱۱۸٬۳۵۶

ویرایش