جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
بعد از [[شهادت امام علی]] {{ع}}، [[ابوالاسود]] حضور چندان پررنگی در [[زمان]] [[امام حسن]] {{ع}} ندارد و برخی [[مؤرخان]] مینویسند، ابوالاسود در همان ساعات نخستین [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] و [[جانشینی]] امام حسن {{ع}} به [[بصره]] رسید و از جانشینی امام حسن {{ع}} [[حمایت]] کرد و به [[منبر]] رفت و [[مردم]] را برای [[بیعت کردن]] با امام حسن {{ع}} فراخواند که ظاهراً بیشتر مردم با [[امام]] [[بیعت]] کردند و فقط تعدادی از طرفداران [[معاویه]] از بیعت کردن سرباز زدند و از [[شهر]] به سمت معاویه فرار کردند. معاویه نیز که اوضاع را به ضرر خود میدید، به [[نیرنگ]] پرداخته، قاصدی را به سوی ابوالاسود در بصره فرستاد که به او بگوید، امام حسن {{ع}} با معاویه [[صلح]] کرده است و تو برای من (معاویه) از [[مردم بصره]] بیعت بگیر<ref>الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>. از این به بعد، حضور ابوالاسود در مسائل مختلف، کمتر به چشم میخورد و در کتب [[تاریخی]] از حضور او مطلبی گزارش نشده است<ref>ر.ک: [[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ابوالأسود دوئلی (مقاله)| ابوالأسود دوئلی]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۷۰-۱۷۱.</ref>. | بعد از [[شهادت امام علی]] {{ع}}، [[ابوالاسود]] حضور چندان پررنگی در [[زمان]] [[امام حسن]] {{ع}} ندارد و برخی [[مؤرخان]] مینویسند، ابوالاسود در همان ساعات نخستین [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] و [[جانشینی]] امام حسن {{ع}} به [[بصره]] رسید و از جانشینی امام حسن {{ع}} [[حمایت]] کرد و به [[منبر]] رفت و [[مردم]] را برای [[بیعت کردن]] با امام حسن {{ع}} فراخواند که ظاهراً بیشتر مردم با [[امام]] [[بیعت]] کردند و فقط تعدادی از طرفداران [[معاویه]] از بیعت کردن سرباز زدند و از [[شهر]] به سمت معاویه فرار کردند. معاویه نیز که اوضاع را به ضرر خود میدید، به [[نیرنگ]] پرداخته، قاصدی را به سوی ابوالاسود در بصره فرستاد که به او بگوید، امام حسن {{ع}} با معاویه [[صلح]] کرده است و تو برای من (معاویه) از [[مردم بصره]] بیعت بگیر<ref>الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>. از این به بعد، حضور ابوالاسود در مسائل مختلف، کمتر به چشم میخورد و در کتب [[تاریخی]] از حضور او مطلبی گزارش نشده است<ref>ر.ک: [[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ابوالأسود دوئلی (مقاله)| ابوالأسود دوئلی]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۷۰-۱۷۱.</ref>. | ||
کمرنگی نقش ابوالاسود در دوره [[امام حسین]] {{ع}} نیز ادامه داشت. البته این کمرنگی میتواند به [[دلیل]] [[ضعف]] جسمانی او باشد؛ زیرا او در دوران امام حسین {{ع}} به سن [[پیری]] رسیده بود. گرچه او از حمایت امام حسین {{ع}} | کمرنگی نقش ابوالاسود در دوره [[امام حسین]] {{ع}} نیز ادامه داشت. البته این کمرنگی میتواند به [[دلیل]] [[ضعف]] جسمانی او باشد؛ زیرا او در دوران امام حسین {{ع}} به سن [[پیری]] رسیده بود. گرچه او از حمایت امام حسین {{ع}} دست برنداشت و شعری را نیز در رثای امام {{ع}} سروده است و در همین [[شعر]] از [[ابن زیاد]] [[بدگویی]] کرده است<ref>دیوان ابوالاسود دوئلی، ص۱۸۲-۱۸۰؛ مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۶۸؛ احقاق الحق، سید نورالله شوشتری، ج۱، ص۲.</ref>. البته ظاهراً [[ارتباط]] ابوالاسود با ابن زیاد ادامه داشته است و در پارهای از موارد از ابن زیاد یا اطرافیان او کمک خواسته است<ref>الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحیم صبور|صبور، رحیم]]، [[ابوالأسود دوئلی (مقاله)| ابوالأسود دوئلی]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۷۱.</ref> | ||
پس از استقرار [[حکومت معاویه]]، روزی [[ابوالاسود]] به رسم و شرایط آن [[روز]] بر [[معاویه]] وارد شد، چون [[محاسن]] خود را [[خضاب]] (رنگین) کرده بود، معاویه از روی [[تمسخر]] به او گفت: ای ابوالاسود چه [[زیبا]] و قشنگ شدهای، ای کاش دعایی هم همراه خود داشتی میکردی تا [[حسودان]] به تو [[چشم زخم]] نزنند؟<ref>{{عربی|لقد أصبحت جمیلا یا أبا الأسود، فلو علقت تمیمة تنفی عنک العین}}</ref> ابوالاسود چون [[فکر]] معاویه را خواند، در رد او بالبداهه دو [[بیت]] [[شعر]] در [[طول عمر]] و گذر [[زمان]] و [[بی وفایی]] [[دنیا]] سرود. معاویه با شنیدن شعر او ساکت شد<ref>عقد الفرید، ج۳، ص۴۹ و با کمی تفاوت در الفاظ اشعار و الاغانی، ج۱۲، ص۳۷۳.</ref><ref>ر.ک: [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۱]]، ص۶۴-۶۵.</ref> | پس از استقرار [[حکومت معاویه]]، روزی [[ابوالاسود]] به رسم و شرایط آن [[روز]] بر [[معاویه]] وارد شد، چون [[محاسن]] خود را [[خضاب]] (رنگین) کرده بود، معاویه از روی [[تمسخر]] به او گفت: ای ابوالاسود چه [[زیبا]] و قشنگ شدهای، ای کاش دعایی هم همراه خود داشتی میکردی تا [[حسودان]] به تو [[چشم زخم]] نزنند؟<ref>{{عربی|لقد أصبحت جمیلا یا أبا الأسود، فلو علقت تمیمة تنفی عنک العین}}</ref> ابوالاسود چون [[فکر]] معاویه را خواند، در رد او بالبداهه دو [[بیت]] [[شعر]] در [[طول عمر]] و گذر [[زمان]] و [[بی وفایی]] [[دنیا]] سرود. معاویه با شنیدن شعر او ساکت شد<ref>عقد الفرید، ج۳، ص۴۹ و با کمی تفاوت در الفاظ اشعار و الاغانی، ج۱۲، ص۳۷۳.</ref><ref>ر.ک: [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۱]]، ص۶۴-۶۵.</ref> |